تعبیر خواب دعوا (جدال)
تعبیر دعوا و جدال در خواب، دوستی و رفاقت در بیداری است. اگر خواب ببینید با عده ای دعوا می کنید دوستان فراوانی خواهید یافت و اگر مشاهده کنید که شما دسته جمعی با یک نفر سرگرم جنگ و دعوا هستید، انسان شریفی سر راهتان قرار می گیرد که همه مشتاق دوستی با او می شوند.
تعبیر دعوا با آشنا یا غریبه
اگر دعوا منحصر به عصبانیت و ابراز خشم باشد و با کسی دعوا کنید که او را نمی شناسید، از خویشاوند و عضوی از فامیل، آزردگی پیدا می کنید که بعد به صلح و دوستی می انجامد ولی اگر آن که با او دعوا می کنید آشنا و از اعضای خانواده بود، و او بود که با شما دعوا می کرد، از طرف بیگانه ای به شما خیر و نیکی می رسد و اگر شما با او دعوا می کردید شما هستید که به دیگری محبت و خدمت می کنید که ناآشنا و غریبه است. اگر دیدید دو نفر با هم دعوا می کنند، موردی پیش می آید که خوشحال می شوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b1 : سلام .. روزتون بخیر
خواب دیدم بهمراه خواهرزادم و برادرم داریم از خونمون میریم به سمت خونه خواهر بزرگمون که اول محل دیدم یه آقایی که من هروقتی دستم پول باشه بهش کمک میکنم به موتور نزدیک بود بزنه به ماشینم درحالیکه موتورش وسط خیابون حالت ایستاده داشت .من عصبانی شدم براش و وایسادم و پیاده شدم از ماشین تا باهاش دعوا بیفتم . باهاش با عصبانیت حرف زدم در حالیکه ماشینم رو ترمز دستی نزاشتم و یواش یواش عقب میرفت خودش. با حالت عصبانیت اومدم تو ماشین نشستم که داداشم پیاده شد و رفت سویچ موتور رو ازش گرفت و با عصبانیت رفت جایی . انگار کسی زده بود دست این آقا رو از انگشت شستش سوراخ کروه بود . درواقع روی انگشت شست این آقا یک سوراخ اندازه ی درب نوشابه بود و روشو با یه ماده ی قهوه ایی( پماد) پوشونده بود . انگار با کوکوی خوردنی یه دستکش برای کل اون دستش ساخته باشن . من وقتی متوجه شدم خیلی ناراحت و شرمنده شدم از برخوردم و از در مهربونیت باهاش درومدم . داداشم وکیله . گویه رفته بود پدر طرف رو در بیاره . چیزی که عجیب اومد برام این موتوری بود که دست اون آقا بود و من نمیدونستم مال داداشمه . ( خیلی راحت سویچ رو گرفت و باهاش رفت جایی)
ممنون از وقتی که میزارید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. آقایی که به او کمک مالی می کنید دلش می خواهد که در زندگی اش تعادلش را بدست بیاورد ولی قدرت ندارد که به خواسته هایش چنگ بزند و مستاصل است و شما باید به او صدقه بیشتری بدهید و او را کمک کنید که در ازای این محبتی که شما به او می کنید تا گرسنه نماند، خداوند مشکلات را از سر راه شما بردارد. احتمالا او پیش خودش فکر کرده که کاش شما به او کمکی کنید. رفتار تند و بی ملاحظه با او باعث می شود که در زندگی تان به جای پیشرفت پسرفت کنید. مضافا به اینکه خطری پیشرفت شما را در کارتان تهدید می کند و یا کنترل زندگی تان را تهدید می کند که صرفا با صدقه دادن است که این خطر دفع خواهد شد. برادر شما قادر است که با سرعت زیاد و آزادی به اهدافش برسد و کارها را خیلی خوب هدایت و کنترل کند. برادرتان هم باید به او کمک کند و صدقه به او زیاد بدهید. این کار و پولهایی که به او می دهید تا گرسنه نماند و درد روحی او هم کمتر شود، باعث می شود که از قضابلا در امان باشید. تشکر از همراهیتون.
b1 : سلام .. روزتون بخیر..
خواب دیدم تو ملک حونوادگیمون هستم که هم پدر و هم مادر و خواهر بزرگتر من هم هستن .
من جایی رو بین پدرو مادرم انتخاب کردم برای خوابیدن درحالیکه جای پدرو مادرم انداخته بود و اونها توی رخت خوابشون بودن من به کارم رسیدم و اومدم بخوابم که برادر خدابیامرزم اومد جای من خوابید و منو اونجا راه نمیداد. من یکم شاکی شدم و یکم با پدرو مادرم جروبحث کردم و کشمکش داشتم درنهایت اونها بهم یجایی دیگه و یه اتاق دیگه دادن که تو خواب آشنا بود برام ولی در واقعیت نمیشناختم . یکم رخت خوابم اینا هم کهنه تر بودن ولی کاملا خلوت بود و من تنها بودم توی این اتاق .
ممنون از وقتی که میزارید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید در قلب پدر و مادرتان و نزدیک ترین حالت احساسی به آنان باشید ولی برادر خدا بیامرز شما به خاطر شرایطی که دارد ( روحش شاد) بیشتر از شما در قلب پدر و مادرتان نشسته و شما نمی توانید مثل او باشید. شما باید زندگی خودتان را داشته باشید و مستقل باشید و از وابستگی بسیار به پدر و مادرتان دست بکشید. پدر و مادرتان آرزو دارند که همچنان که شما را دوست دارند ولی شما زندگی خودتان را داشته باشید و خیلی وابستگی عاطفی به آنان نداشته باشید. تشکر از همراهیتون.
ارام : خانوم هراتي جان، مساله اينه كه اون ايراد رو از جانب من ميدونه. هفتتون پر از اتفاقات خوب ♥️
فریبا هراتی
: سلام. عزیز دلم او به شما به چشم یک عروسک زیبا نگاه می کند که دلش نمی آید شما را از دست بدهد. او عاشق ظاهر شماست و نه عاشق قلبتان. عاشق رفتار ظاهری شماست و نه عاشق تفکرات شما! او خیال می کند که می خواهد اسب بخرد!!! ببخشید از اینکه این عبارت را به کار بردم. حکایت شاگردی بود که می خواست مثل استادش بزرگ شود. دید استادش لباس سفید پوشیده، او هم سفید پوشید. دید استادش گیاهخواری می کند او هم گیاخوار شد. دید استادش در صحرا پیاده می رود او هم پیاده رفت. استاد به او گفت تو چرا هر کار من می کنم تو هم میکنی؟ گفت میخواهم مثل شما باشم. استاد اشاره به یک اسب سفید کرد که در صحرا بود گفت او را ببین. او سفید است گیاه می خورد و در صحراست!! آیا از فضیلت من چیزی در سر او هست؟؟؟ تو باید فضیلت مرا بپسندی تا بتوانی مثل من باشی. حالا این آقا یک دختر زیبای بی نظیر و مهوشی را در کنار خود دارد که می خواهد رامتان کند! عزیز دلم شما انسان هستید. انسانها همانی هستند که هستند!! هر قدر سن انسان بالاتر برود، اخلاق انسان ثابت تر می شود. من به شما قول می دهم که نه شما عوض بشو هستید و نه او. اول باید آدم شریک روحی خودش را پیدا کند، بعد شریک جسمی اش را. به هر حال امیدوارم از صراحت کلام من ناراحت نشوید چون برای شما ارزش زیادی قائلم. تشکر از همراهیتون.
ارام : بانوجان درود. ببخشيد كه مدام مزاحمتون ميشم. ٤-٣ شب پيش خواب ديدم با دوستم (شخص مورد نظر) داخل رستوران رودرروي هم نشستيم. جدي و با تَشر بهم گفت: "به من احترام بذار، با من درست صحبت كن، من جراحم! من واسه خودم كسيم!" من هم باخشونت كف دستم رو كوبوندم رو ميز و خيلي جدي درحاليكه واقعا عصباني بودم جواب دادم: "اصلا برام مهم نيست كي هستي و چه موقعيتي داري! وقتي دوست پسر مني اين مسائل كوچكترين اهميتي واسم ندارن!" و سپس جفتمون در سكوت به هم خيره شديم. من با خشم؛ اون اما، از نگاهش ميخوندم كه هم از جوابم خوشش اومده هم عصباني شده هم نميخواد كم بياره. درهرصورت دقيقا فرداي خواب من بين ما دلخوري پيش اومد و از اون موقع باهاش حرف نزدم. از ديروز چندبار پيام داده و زنگ زده كه من جواب ندادم(باتوجه به حركات نه چندان خوشايندي كه قبلش ديده و دربارشون باهاش صحبت كرده بودم اما تغييري حاصل نشده بود). روز و روزگار برشما خوش
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. خواهش می کنم. شما احساس می کنید که به خاطر تصمیماتی که باید در رابطه با او بگیرید، به شدت تحت فشار هستید و نیاز به حمایت روحی کسی دارید که درکتان کند. چیزی که شما در خواب دیده اید در واقع احساس او نسبت به خودش است و انتظاری که از دیگران دارد. غرور او به شدت زیاد است و چون شما از لحاظ رتبه ی شغلی همسطح او نیستید، خودش را تافته ی جدا بافته ای احساس می کند که همه باید جلوی او تعظیم کنند، حتی شما. صحبت های شما در خوابتان در واقعیت هم احساس واقعی شماست و اصلا مهم نیست که دو نفر چه مقامی دارند، مادامی که قرار است شریک روحی و جسمی هم باشند، یکسان و همسطح محسوب می شوند ولی درک این موضوع برای او سخت است. خانم گل من خدمت شما عرض کردم که اختلاف سنی اصلا مهم نیست منوط به اینکه درک متقابلی وجود داشته باشد. اگر درک متقابل نباشد، 2 هم سن هم نمی توانند همدیگر را درک کنند. اما در عین حال اگر درک متقابل وجود نداشته باشد، 2 نفر با اختلاف سنی خیلی زیاد مطلقا نمی توانند همدیگر را درک کنند. شما این شانس را به او دادید که افکارش را بشناسید و او را از لحاظ روحی درک کنید. الان در شرایطی که شما هستید، به نظر من چون تجارب قبلی تان هم در رابطه با او خوشایند نبوده، نباید شک کنید و باید تصمیم نهایی تان را راجع به او بگیرید. ازدواج قرار است سرتاسر آرامش و محبت و درک متقابل و احساس مثبت باشد. شما که نمی خواهید کسی به شما مرتب گوشزد کند که من بزرگترم بیشتر می فهمم مقامم بالاتر است مجرب ترم مهم ترم...... اینها همه تجربه هستند. تشکر از همراهیتون.
ریحان : سلام خانم هراتی عزیزم.
دیشب خواب میدیدم وارد یک محیطی شدم صندلی هاچیشده شده بودن.بالای هر صندلی اسم اشخاص انگلیسی وطلایی رنگ آویزون شده بود.رو یکی ازصندلی هاخواهرشوهر سابقم رودیدم که یه مانتوی رنگیه قشنگ پوشیده بود.بهش گفتم همیشه ازمانتوهات خوشم میومد.بعدبادو تاخواهرشوهرام رفتیم خونه ما. خیلی اخلاقامون باهم خوب بودو باهام مهربون بودن.به اون خواهرشوهر دیگم گفتم چقدمانتوهات سنگینه. مانتوی سورمه ی بلندی تنش بودگفت آره مادرشوهرمم بهم میگه.
بعددیدم اونا ازاتاقم رفتن توحال همون موقع یکی ازفامیل هامون که اصلاباهاش رفت وآمد نداریم اومدخونمون. سرلخت بودبه من گفت چقد موهات وز کرده منم گفتم کسی که موهاش فره اگ به موهاش چیزی نزنه وشونه کنه موهاش وز میکنه. بعدگفت مامانت کجاست گفتم الان میاد. مامانم داشت یه چیزایی روجابجا میکرد میگفت دوست ندارم بااین قیافه منوببینه امااون خانم رفت جلوو بامامانم روبوسی کرد.بعدیه قوری کریستال که توش چای خیلی خوش رنگی بودرو کنار گاز توآشپزخونمون دیدم.بعد من رفتم تواتاقم وشروع کردم به جمع وجورکردنه اتاقم چون خواهرشوهرام اونجا بودن واتاق نامرتب بود.بعد تختمودیدم که پتوم تانشده روش افتاده بودمنم نشستم روتخت وداشتم کیفه لوازم آرایشیمو نگاه میکردم چشمم افتادبه رژه لبم ویه سیمه سفید مثله سیمه هندزفری روپیچوندم وتادادم وگذاشتم توکیف لوازم ارایشم که همون موقع مامانم اومد تواتاقم وگفت اون خانم فامیلمون اومده دنباله کتابای دوران راهنماییه من. منم به مامانم گفتم من اون کتابارو ردکردم. مامانم گفت خب بیابهش بگوکه کتابات نیست منم به مامانم تندی کردم وگفتم خودت بگوکه ازخواب بیدارشدم
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شوهر سابق شما به موفقیت خواهد رسید ولی راجع به چه چیزی؟ این برای شما هیچوقت مشخص نخواهد شد و قابل درک نیست ولی چیزی که مشهود است این است که او همیشه رفتارهای شایسته و با کلاسی از خودش نشان می دهد و منیت هم ندارد شاید به این دلیل است که شخصیت موفقی دارد. اما اینکه او را در خوابتان دیده اید، به این دلیل است که اگر شما هم مثل او باشید و سعی کنید که بدون منیت و با وقار رفتار کنید قطعا به موفقیت خواهید رسید. شما نیاز به راهنمایی و مشاوره در مورد چیزی دارید چون فکرتان پریشان و نامنظم است ولی شخصیتی دوستانه و مهربان و شفاف و بی شیله پیله دارید. شما باید حواستان را خوب جمع کنید و با سیاست و با هوش باشید و روی قدرت ارتباطتان با دیگران بیشتر کار کنید. تشکر از همراهیتون.
ریحان : ببخشیدخانم هراتی، من یه چند وقتیه باشریکه احساسیم مشکل پیدا کردم. این خواب میتونه به این برگرده که اون آقا بهم بگه بیابریم پیشه مشاور ؟
فریبا هراتی
: خواب شما می گوید که باید از زندگی قبلی تان درس بگیرید و از تجاربتان استفاده کنید و سیاست داشته باشید. شاید به شما بگوید بروید پیش مشاور شاید هم نگوید ولی فکرتان را باید عوض کنید! ایراد از شماست.
Davood : سلام خسته نباشید.من خاب دیدم که حالم خوب نیس و انگار که چیزی من را اذیت میکند .آه و ناله میکردم و مادرم یک دستمال مشکی که ۴ تا گره به ان بود رو آورد و به سرم بست سپس من رفتم داخل آشپزخانه و نون و پنیر خوردم پنیر سفید و تازه ای بود و بعدش دنبال مادرم رفتم داخل اتاق که دیدم مادرم به یک پسر بچه گفت بیا عزیزم تا یه جایزه بهت بدم و من هم به پسر بچه گفتم ۳ تا راه حل هست یا جایزتو خودت تنها ببر یا با خانواده تقسیمش کن یا با من تقسیمش کن و بعد به سمت درب که رو به حیاط خونمون باز میشه رفتم و دیدم داره از آسمون برف میاد ولی برف زیادی نبود و اصلن برف روی زمین ننشسته بود و به طرف درب حیاط رفتم و درب رو باز کردم و یکی از فامیل هامون رو دیدم که با حرف زدنش و شوخی کردن باعث دعوا شد و منو پسر عمویم و پدرم با سنگ اون رو زدیم و سپس فامیل های اون هم به سمت ما سنگ پرتاب کردند ولی ما زخمی نشدیم و عقب کشیدیم ولی پدرم به سمت اونها دوید و من پدرم رو صدا کردم که تنهایی به سمت اونا نرو ولی رفت و بعدش من و پسر عمویم هم به دنبال پدرم رفتیم تا اورا برگردانیم و از خاب بیدار شدم.ممنونم تابیر خابم رو بگیدد.سپاس.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکرتان ناراحت است و مادر شما افکار جدیدی به ذهن شما انتقال می دهند که کلا حواستان از نگرانی های فکری خودتان دور خواهد شد. شما اینبار درگیر مسائل و نگرانی های کوچک و جزئیی می شوید و تلاش می کنید که راه حل واضحی برای این موقعیت پیدا کنید. شما به تعهدات جدید و حل مشکلات جدید فکر می کنید و شخصیتی مستقل و سرکش دارید که می خواهید هر چیزی را کنترل کنید. شما متوجه می شوید که نگرانی های موجود خیلی عمیق نیستند. پدر شما نسبت به مسائل استرس زا حساسیت بیشتری نسبت به شما از خودش نشان می دهد و شما باید حالا نه تنها فکر خودتان و اعصابتان را کنترل کنید بلکه باید دنبال این باشید که پدرتان را هم از درگیری در مسائل منفی دور کنید. تشکر از همراهیتون.
داریوش : باعرض سلام و خسته نباشید . لطفا متن خواب ارسالی خدمتتان مخفی گردد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شما احتمالا می خواهد نسبت به کسی که شباهت هایی با شوهر خاله تان دارد یا نسبت به خود او، محبتی کند و شما از اینکه او زودباوری و ساده لوحی می کند ناراحت خواهید شد. تنش های جزیی بین شما و خانواده تان مطرح می شود که به دلیل خستگی فکری شماست. باید مراقب باشید که صمیمیت زیاد باعث نشود که حرفی را بزنید که بعد از بیان آن پشیمان شوید. شما تحت تاثیر مسائل احساسی فکرتان درگیر خواهد شد و می خواهید از کسی کمک بگیرید تا در این مورد راهنمایی تان کند. شما قطعا در رابطه با عدم اعتماد به کسی که بی فکر است ( شوهر خاله یا کسی شبیه او) حق دارید و حقانیت شما کم کم برای دیگران ثابت خواهد شد که نباید دل کسی برای ایشان بسوزد. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام خسته نباشین
من الان نزدیک به یک هفتس مدام خواب میبینم خواستگارم وکسی که خیلی دوسش دارم در آینده به من به روش های مختلف خیانت میکنه( خیانت مثلا اس مس و دیداری و نه رابطه) و من بعدا ازین موضوع متوجه میشم و ایشون یک بار تو یک خواب کتمان میکنه و یکبار تو خواب دیگه قضیه رو کامل برام تعریف میکنه ولی در هر بار من باهاش دعوا ومیکنم و تو خواب فریاد میزنم و ترکش میکنم واقعا اعصابم خورد شده میشه بگین تعبیرش چیه؟
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. اینکه می بینید که او به شما خیانت می کند، بیانگر ترس شما از طرد شدن است. شما ممکن است حس کنید که در رابطه توجهی به شما نمی شود. و یا این که شما احتمالا اعتماد به نفستان کم است و حس می کنید که انتظارات بقیه را برآورده نمی کنید. شاید هم شما به صورت ناخودآگاه، نکات و نشانه هایی را از طرف مقابلتان بر می دارید که زیاد صادقانه به نظر نمی رسد یا اینکه به طور کامل به رابطه متعهد نیست. بنابراین در خوابتان بازتاب حرکات او را در بیداری می بینید. اما اگر در بیداری او کاری نکرده که در واقعیت خیانت محسوب شود، ترس شما از طرد شدن به خاطر اعتماد به نفس کم تان است. تشکر از همراهیتون.
Sara : البته داشتم شب قبل از خدا تشکر میکردم که چه خوب دعاهامو قبول نکرد و منو برنگردوند .چون اون ادم ، ادم من نبوده و صلاحم بوده.
Fereshte : با سلام وعرض احترام حضور شما
پسر بزرگم خواب دید که برادرش داشته از پل عابر پیاده به سمت پایین می امده خودش هم روی پل بوده با فاصله(من وهمسرم ۴ سال جدا از هم زندگی میکنیم و پسر کوچک ام اون موقع چون به سن قانونی نبود پیش اون زندگی میکنه الان سوم دبیرستان هستش) در ان موقع یک نفر اون رو هل میده واون میوفته روی خیابان ویک موتور ازروش رد میشه پسرم میبینه ک یک اتوبوس هم داره از دور میاد اون میدوه وخودش رو به برادش می رسونه و اون رو کنار میکشه بعد از اون پسرم میره دنبال اون آقا و تا میتونه کتکش میزنه(دماغ ودندوناشو میشکنه) ولی اون فقط میخندید ...تا ک پلیس اومد اونو ببرن میگفت وقتی منو میبردند بازم داد میزدم و همینجوری با عصبانیت میگفتم چرا نباید اونورو میزدم اون برادرمو رو هل داده تا اینکه منو دستگیر میکنند
و وقتی داشتم ماجرا رو تعریف میکردم دوباره عصبانی میشم طرف رو میزنم و اونو میکشم ...برادرش هم فقط پاهاش اسیب دیده بود (نکته ایی ک پسرم گفته این است ک چند وقته که برادرش رو خواب میبنه در همان سنی میبینه ک از پیشمون رفت واینکه در خواب حس میکنه گربه اش جسی است ..و گربه اش را با قیافه برادرش میبینه !! ) واز خواب پا میشه....پیشاپیش از تعبیرتون تشکر می کنم
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. پسر دوم شما که پیش پدرش زندگی می کند شرایط روحی خیلی بدی دارد و زندگی او با افت و نزول مقام روبرو شده. اعصابش خورد است و در زندگی اش دارد به خاطر بی خیالی ها و بی فکریها و عدم مسئولیت پذیری شوهرتان لطمه و آسیب می بیند. اگر برادر بزرگش به او کمک نکند و مشورت روحی نکند یا او را سمت خودتان نیاورید او زیر بار فشار مشکلاتی که با آن مواجه است له خواهد شد. پسر کوچکتان از خودش هیچ استقلال و قدرت عملی ندارد ولی شما باید خودتان با او نزدیک شوید و به او کمک کنید. پسر کوچکتان خیلی تحت فشار است و نمی تواند از خودش دفاع کند. تشکر از همراهیتون.