تعبیر خواب دفتر
لوک اویتنهاو میگوید : دیدن دفتر جهت تحریر در خواب به حقیقت پیوستن امیدهایتان تعبیر می شود.
در کتاب سر زمین رویاها آمده:
خواب دفترچه بانكی : یك زندگی طولانی در پیش دارید.
یك دفترچه بانكی پر از عدد : پولی را كه به خیال همه گم شده بود پیدا می كنید.
صورت موجودی صندوق : منفعتهای متعدد مالی
روی یك دفترچه بانكی چیزی می نویسید : پول بدست می آورید.
درمی یابید كه در یك دفترچه بانكی اشتباهاتی شده:مراقب دردسر باشید.
یك ترازنامه از روی یك دفترچه بانكی : به اشتباهاتی كه در طول زندگی گذشته خود كرده اید پی می برید.
خالد بن علی بن محد العنبری گوید: دیدن دفتر در خواب، بر سود و منفعت، رزق و روزی و علم دلالت میكند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
مهتاب : سلام...خواب دیدم که وارد یکی از پاساژها شدم در همه مغازه ها بسته بود جز یک مغازه که در انتها پاساژ بود و اتفاقا یک دست فروش هم اونجا نشسته بود وارد مغازه شدم و یک دفتر که دارای برگ ها و جلد رنگ رنگی با خطهای موازی هم هست رو دیدم دوتا دفتر از اون نمونه داشت انگار مدتها بود دنبال اون مدل بود گفتم این دفتر و پرسیدم قیمتش گفت حالا هرچی بگم پولش را میدهی گفتم بگو حالا گفت چقدر توی کیفت داری من که حس میکردم8تومن دارم گفتم 2تومن گفت همون 2تومن گفتم بقیش و میارم گفت به بقیه هم همینطوری دادم اندازه پولشون از توام نمیخوام ولی من گفتم من مثل بقیه نیستم ی زمانی بقیه پول رو بهت میدم و بعد دفتر رو دستم گرفتم و رنگ دو دفتر رو باهم مقایسه میکردم که دیدم هر دوتا یک جورن
فریبا هراتی
: سلام. شما از نظر احساسی و ذهنی خسته اید و ایده های زیادی به ذهن شما می رسد و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. شما تصمیم می گیرید که دنبال اهدافتان بروید. افکار شما تک بعدی و سفت و سخت است و در مورد بعضی تصمیمات گذشته تان پشیمان هستید. شما می خواهید در زندگی ای که سرشار از تضادهاست، تعادل به وجود بیاورید و به قدرت، اختیار، موفقیت، کارما، دستاورد های مادی و ثروت برسید. تشکر از همراهیتون.
افسون : با سلام و عرض احترام خدمت شما . خواب ديدم سوار ماشيني بودم .راننده آقاي آشنايي بود و كنار راننده هم خانم آن آقا نشسته بود .من در صندلي عقب نشسته بودم.شخصي يك دفتر نسبتا بزرگتر از دفترهاي معمولي با جلد مشكي چرم به اون خانم داد ( آن دفتر را بخاطر نسبت و آشنايي كه با آقا داشت گويا به او داد.)و مي خواست يك دفتر ديگر مثل همان به آن آقا بدهد كه من قصد داشتم به شوخي بگويم آن را به من بدهد و آن را بگيرم .دفتر بعدي( كه شايد سر رسيد هم بودند.) را آقاي راننده وسط دو تا صندلي جلو گذاشته بود و قصد داشت كه به من بدهد .و وقتي دفتر دوم را آن شخص از بيرون ماشين آورده بود كه بدهد حس مي كردم خانم آن آقا صندلي عقب كنار من سوار بود.ممنون مي شوم خوابم را تعبير كنيد.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ارادت متقابل. شما به صورت منقعل با این خانم و آقا در ارتباط هستید و در زندگی آنان نقشی ندارید. مشکلات و نگرانی هایی در زندگی ایشان با کسی وجود دارد که آنها لازم است بیشتر حواسشان را جمع کنند و بر مشکلاتشان تسلط داشته باشند. اگر این دفتر را همسر این خانم به او داده بود به معنی تقاضای او برای چشم پوشی از یک سری مسائل می توانست باشد و یا بیانگر حادثه ی خاصی یا تاریخ خاصی در زندگی او می توانست باشد ولی چون آدم غریبه ای این را به این خانم داده، نمی توان آن را تعبیری جدی کرد. مضافا به اینکه الان عید است و همه به هم سررسید و تقویم می دهند. حتی ذهن شما نیز می تواند متاثر از این اشتیاق برای داشتن سررسید باشد و باز نمی توانید اشتیاق خودتان را ربط بدهید به این موضوع که این آقا می خواهد به شما هم احساسی را منتقل کند. در نهایت اینکه او هم کنار شما نشسته یعنی او هم در زندگی شوهرش نقش تصمیم گیرنده ای ندارد و خیلی کارها را شوهرش رهبری و هدایت می کند و او صرفا دنباله رو همسرش است. تشکر از همراهیتون.
Parinaz : باسلام و تبريك سال نو
خواب ديدم من و خيلي از اطرافيانم پايان نامه اي داشتيم كه هركسي جداگانه درگير پايان نامه خودش بود من ي دفتر داشتم كه بسيااار تميز و مرتب داخل اون كاراي پايان نامه رو انجام ميدادم وهنوز كلي برگه سفيد نوشته نشده داشت.از استادم كه درخواب ي خانمي بود(بنده هم دختر و مجردهستم)پرسيدم بقيه كارامو چطور انجام بدم گفت ديگه نميخواد من از روي ارائه هاي پارسالت بهت ٢٠ دادم ازخوشحالي لبهاشو بوسيدم ولي ازطرفي ناراحت هم شدم چون دوس داشتم مثل بقيه ادامه بدم به تلاشم،يكدفعه ديدم برگه هايي از دفترم رو كه نوشته بودم و سفيدنبودن، ي نفر از دفترم جدا كرده و بصورت ورق ورق گذاشتن ي گوشه اي و خبري از دفترم هم نيس خيلي ناراحت شدم گفتم درسته ديگه نميخوام كار كنم اما دفترموميخوام .در تلاش پيدا كردن دفترم بودم كه از خواب بيدارشدم.
فریبا هراتی
: سلام. سال نوی شمام مبارک. شما سعی می کنید که بازدهی خوبی از تجاربتان به دیگران نشان دهید و نهایت سعیتان را هم کرده اید که خوب و مجرب عمل کنید. شما می خواهید که شروعی تازه در زندگی داشته باشید و روی بعد ارتباطی خودتان با دیگران بیشتر و بهتر کار کنید. احساس می کنید که نیاز به حمایت دارید و انگار که شما را کنار گذاشته اند و ایزوله شده اید هر چند که خودتان را پر تلاش می دانید و لیاقتتان موفقیت است. ولی شما هنوز با مسائلی که با آنها روبرو هستید به صورت موثر برخورد نکرده اید و مسئولیت ها و وظائف زیادی هست که به خاطرشان استرس دارید و باید با آنها کنار بیایید. شما نیاز دارید اهدافتان را دنبال کنید و به احساسات خودتان تسلط داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Lia : خوابم مربوط ب قبل هست
دیدم با دوستی ک دیگه باهاش ارتباط ندارم پگاه در یک زیرزمین نه چندان خوشایند هستیم
۴شخصیت دور میز صندلی چوبی نشستن
یکی شون یکی از بچه های گروه علمی دانشگاه هم نام با همسر منه
دیگری هم دانشگاهی دیگه ای اقایی ک میدونم ارتباطات می خو نه. اسمشو نمی دونم
و دو اقای دیگه
ی دفتر بزرگ اونجاس ک توش ب انگلیسی نوشته میشه
اون اقای هم نام با همسر من سه بار لبخند فریبکارانه بمن میزنه دندوناش پیدا میشه
و ی دوقلوی اقا اونجاس
صحنه عوض من در اسانسور هستم پرده کنار میره و دستی از غیب کیسه ای رو میذاره در داخل اسانسور
میشه لطفا توضیح بدید علت اینکه ما چنین شخصیتهایی رودر خواب میبینیم ک تقریبا هیچشنلختی ازشون نداریم و گاهی مونث یا مذکر هستن
پیشاپیش از تعابیر خوبتون سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. شما به دوستتان فکر می کنید و مسائلی را که در رابطه با او در پس ذهنتان ذخیره کرده اید را بررسی می کنید. شما و دوستانتان با هم صداقت نداشتید و بر مبنای فریب و دروغ با هم تعامل داشتید و همدیگر را ارزیابی می کردید. شما هیچکدام زبان همدیگر را نمی فهمیدید و همدیگر را درک نمی کردید. کسی که همنام با همسر شماست به خاطر تصمیماتی که گرفته خوشحال بوده و می خواسته امکانات و موفقیت و ثروتش را به رخ شما بکشد. او شخصیتی دمدمی مزاج و دوگانه داشته که مرتب بین تصمیماتی که اتخاد می کرده دودل بوده که انجامشان بدهد یا نه. شما زندگی تان عوض شده و به سمت بالا پیشرفت می کنید و برایتان خیلی چیزها مشخص می شود که شرایط زندگی تان چطور خواهد بود. ذهن شما در زمان خواب فرصت دارد که همه چیز و همه کس را حلاجی کند تا شما بهتر راهتان را تشخیص دهید. تشکر از همراهیتون.
leili : سلام خواب دیدم سر کلاس درس هستیم معلم درس داد و از من و خواهرم خواست بریم پای تخته و خلاصه درسو بگیم که رفتیم و همه رو توضیح دادیم من خیلی مختصر پای تخته نوشتم . یه لحظه چشمم به دفتری افتاد که روی صندلی یکی از شاگردا بود خیلی قشنگ بود سفید و نقره کاری بود اندازه ی برگاش هم اندازه کاغذ آچار بود من دوس داشتم اون دفتر مال بود.
مرسی
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که از زندگی تجارب بالایی به دست آورده اید و به دنبال این هستید که یافته های باارزش و ماندنی برای خودتان داشته باشید که زندگی تان را برطبق آن دنبال کنید. می خواهید موفقترین ادم باشید. تشکر از همراهیتون.
زهرا : باسلام و احترام خدمت شما، چندماه قبل در خواب دیدم روزی من به اتفاق جمع کثیری در صحنی بزرگ، مقابل پنجرههای سفیدرنگ یک ساختمان چندطبقۀ قدیمی، زیر آفتاب منتظر ایستاده ایم. (نمایی مشابه حیاطِ دبیرستانهای بزرگ و قدیمی، پیش از انقلاب). نمیدانم در انتظار چه چیزی بودیم، اما صحن شلوغ بود، همه در کنارِ هم، رو به آن ساختمان داشتند و در انتظار بودند، و کسی با دیگری کاری نداشت. در این اثنا خانمی با چادر مشکی از سمت راستِ من به من نزدیک شد، و از من برگ کاغذ خواست. در عالم رویا من میدانستم که دفتری در دست دارم و با اطمینان از اینکه میتوانم به ایشان کمک کنم، دفتر را جلویِ دید خودم و آن خانم باز کردم تا از لای آن دفتر، برگ کاغذ سفیدی به ایشان بدهم. منتها دفتر را که باز کردم، در کمال تعجب خودم، دیدم دفتریست بسیار بزرگ (ـ قطعی در اندازه و شاید بزرگتر از دفاتر ثبتِ مثلا عقد و ... در دفترخانهها)، که از هر طرف مشابه پوشهها و جزوهدانهایِ قدیمی با ریسمان نخی بسته، گرهزده و محکم شده؛ و درون این دفتر برگهای بسیار پرشمار، بسیار مرتب و منظم، تمامی برگهها بلااستثنا مشابهِ نامهها و اسناد قدیمی، با قلم و دواتِ مشکی و خط نستعلیقِ بسیارخوش و در ستونهای متعدد قلمی شده بود، آنقدر که در هیچ برگی هیچ جای خالی نبود و مضاف بر آن، این دفتر بزرگِ دستنویس و بسیار تمیز و خوشخط، اصلا هیچ برگۀ سفید یا خالی نداشت! واقعا از دیدن این دفتر بزرگ ــ با این مختصات که حتی خودم هم از آن بیخبر بودم ــ خوشحال شدم و لذت بردم، اما بسیار هم شرمنده و حتی غصهدار شدم که در حق آن خانم کمکی از دستم برنیامد، آنهم در شرایطی که اطمینان داشتم کمکی از من ساخته است. تشکر اگر با ذوق و دانش همیشگی این خواب را تعبیر فرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما بعد از 120 سال که از عمرتان گذشت، فرشته ی مقرب از سمت راست به شما نزدیک می شود تا شروعی تازه داشته باشید و شما دفتر اعمالتان را به او نشان خواهید داد که همه چیز مرتب و منظم و پاک و بی گناه در آن ثبت شده و خود شما از اعمالتان لذت خواهید برد. تمام خاطرات رفتارهای شما و کارهایی که کرده اید همه با خطی خوش ثبت شده و نشان دهنده ی این است که شما در مدرسه ی دنیا درسهایتان را آموخته اید و در روز جزا که همه در صحرای محشر جمع می شوند نامه ی شما را از دست راست به شما خواهند داد. شما اهل بهشتید. تشکر از همراهیتون.
زهرا ت : به نام خدا
سلام خانم هراتی عزیز،
همیشه وقتی می روم بهشت زهرا اول می روم سر قبر پدر کسی که دوستش دارم (محمد) و بعد می روم قطعه شهدا اما دیشب خواب دیدم هوا تاریک و نزدیک صبحه و در قطعه شهدای بهشت زهرا هستم و دارم بین قبرها میگردم. یکباره یادم افتاد به دیدن پدر نرفته ام و دویدم به سمت قطعه ای که پدر ایشون هستن. شرمسار بودم از بی احترامی به پدر. اونجا سه تا قبر دیدم که نام فامیل ایشون رو داشت. دو قبر اول رو بوسیدم بعد دیدم قبر ایشون نیست اما سومین، قبرِ خودشون بود. انگار می دیدمشون. اونجا یه بیت از شعر حافظ رو متفاوت برام خوندن، دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب تازه براتم دادند و بعد با من صحبت کردن. من حرفهاشون رو به خاطر ندارم اما من بین حرفها بهشون گفتم سلام منو به پدر خودمم برسونن که از دنیا رفتن. انگار پدر خودمم در حال قدم زدن می دیدم. بعد دیدم در خانه ام و محمد به خانه آمدند و حال عجیبی داشتند. دو تا دفتر با جلد صورتی و نو و تمیز با یک پاکت پول دستشان بود. گفتم چی شده؟ با حال خاصی گفتن یکی از دایی هام آقای محبیان یا محبوبیان (اسم رو مطمئن نیستم) بعد از گذشت این همه سال از فوت پدرم، این دفتر رو برام آوردن و گفتن بابا قبل از فوتشون این رو امانت بهشون داده بوده تا الان به دست محمد برسونن. دفتر رو باز کردیم با دست خط بسیار زیبا، متن ادیبانه ای درش نوشته بودن. انگار توصیه ها یا درددلهایی بود که با محمد داشتن. من خیلی هیجانزده شدم و بهشون ماجرای قبرستان رو به عنوان چیزی که در خواب دیده ام گفتم و گفتم بابا بهم بشارت این امانتی ها رو داده بودند. بعد محمد بیرون رفت و من رفتم سراغ دفترها. دفتر رویی رو باز کردم. پدرشون با نام خدا شروع کرده بودن و در صفحه اول نام سه تا از بچه هاشون رو نوشته بودن اولین نام حسین بود، بعد نام کامل محمد و بعد زهرا. (در واقعیت فرزندی بنام حسین نداشتن). بعد مقابل نام هر کدوم شرح داده بودن که مبلغ 45 هزار تومن براشون به امانت پیش دایی گذاشتن تا بعد به دستشون برسه. بعد در ادامه، با قلمی زیبا و خط خوش، سلام و صلوات بر پیامبر و امامان رو نوشته بودند. من چند صفحه رو خوندم و در خواب واضح درک کردم اگرچه محتوای ش یادم نمیاد. یک جایی نوشته شون رو نیمه کاره گذاشته بودند و انگار مرگشون رسیده بود. باقی دفتر، بیشتر صفحاتش سفید بود. بعد پاکت رو دیدم که توش مقداری پول بود. محمد با مادرشون برگشتن و اومدن خونه و خونه شلوغ شد از حضور آدمای دیگه. من دفتر رو زیر چادرم بردم چون محمد نمی خواست کسی درباره دفترها بدونه. موقع بدرقه مادرشون، دفترها رو توی تاقچه پنجره پشت پرده گذاشتم جایی که قبلا بود. انگار دوست نداشتم محمد بدونه دفتر رو باز کردم و خوندم. دم در یه شیشه دارو دستم بود که مقداریش رو خالی کردم و درش رو بستم. مادرشون هم شیشه دیگه ای داشتن که همین کار رو باهاش کردن و محمد گفتن قبلا گفته بودم شما و مادر من بهم شبیه هستید. ممنونم از تعابیر عالی تون.
فریبا هراتی
: سلام. روح امواتتان شاد. پدر محمد دلش می خواهد که شما و او شروعی تازه داشته باشید و عشق و رمانتیک و مهربانی به زندگی تان بیایید و شما حاجتتان را گرفته اید. خدای مهربان انشالله شرایطی را فراهم می کند که شما بتوانید به توسل به امام حسین ع به خواسته هایتان برسید و مسیر زندگی تان عوض شود، دور دور شما باشد و اوضاع به نفع شما باشد. شما با کسی که دوستش دارید ازدواج خواهید کرد. شما و مادر محمد هر دو آدمهای خیری هستید و به زیر دستانتان کمک می کنید. تشکر از همراهیتون.
ترانه : سلام خواب دیدم که یه دفتری که دارمش تعداد صفحاتش کم شده وپر از نوشته های بزرگ با خودکار آبی بود
فریبا هراتی
: سلام. از عمر و امیدتان کم شده ولی با از خودگذشتگی و آرامش و وفاداری با دیگران ارتباط برقرار کرده اید.
yasin137364 : ممنونم خدا خیرتون بده
ببخشید دفترچه مشکی بهم دادن
قبلش یه دفترچه دادن من برنداشتم
بعدش یه دفترچه مشکی یاحسین روش بود بهم دادن
انشاالله خدا خیرتون بده
yasin137364 : سلام چند وقت پیش خواب دیدم
انگار یکی از دوستام یه دفترچه یادداشت داشت که جلدش گل گلی بود
بعد من با خودم میگفتم باید مث همین بخرم واسه خودم هر کدوم میدیدم میگفتم مث دفترچه سمیه نیست
چند تا دیدم ولی نپسندیدم
بعدش ی نمی دونم کی بود یه دفترچه بهم داد مشکی بود رو دفترچه نوشته بود یا حسین
منم برداشتم رفتم بشینم خیلی خوشم اومد از دفترچه.
بعد اون از اون اتاق رفتیم بیرون
کلی آدم بودن همون دوستم که دفترچه گلی داشت هم بود،بعدش من دیدم تو آسمون آبی نوشته یا حسین با گوشیم شروع کردم ب فیلم گرفتن که دیدم اون طرف نوشت یا علی
من با خودم میگفتم نمیدونم بقیه میبینن.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید مثل دوستتان، امیدهایتان و ارزوهایتان به حقیقت بپیوندد. شما برای حاجت رواییتان باید متوسل به امام حسین ع شوید. در این صورت است که از دوستتان هم بیشتر به آرزوهایتان می رسید. حضرت علی ع هم به شما نظر کرده و از این دو بزرگوار طلب حاجت کنید که انشالله حاجت روا خواهید شد. تشکر از همراهیتون.