تعبیر خواب دمپایی
اگر کسی در خواب ببیند که دمپایی تمیز و مرتبی بر پا دارد، یا ازدواج می کند و یا به سفری پر سود می رود و اگر دمپایی او سوراخ و خراب بود، در کارها فرو مانده می شود.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن دمپایی در خواب سه وجه است:
- زن،
- کنیزک،
- سفر.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دمپایی نو خرید و در پای کرد، دلیل که زنِ معاشر خواهد. اگر در وقت رفتن یک دمپایی او بیفتاد، دلیل که از برادر و خواهر جدا شود. اگر دمپایی او سوخت، دلیل است زنش بمیرد.
تعبیر خواب گم شدن دمپایی
گم شدن دمپایی به معنی جدایی از خانواده مانند خواهر و برادر یا همسر است. همچنین ممکن است که بیننده خواب یک مورد کاری را از دست بدهد.
تعبیر خواب دمپایی خریدن
اگر کسی خواب ببیند که دمپایی سالم و زیبایی می خرید، ازدواج می کند و یا به سفری پر سود می رود.
تعبیر خواب دمپایی پاره
دمپایی پاره داشتن و یا پوشیدن در خواب، نشانه فروماندگی از کارها و یا داشتن همسری ناشایسته و نامناسب است.
تعبیر خواب دمپایی لنگه به لنگه
داشتن دمپایی لنگه به لنگه به معنای جور نبودن اوضاع زندگی زناشویی و یا بهم خوردن برنامه های کاری در زندگی است. همچنین شریک کاری و یا زندگی شما می تواند عقاید کاملا متضادی با شما داشته باشد که این موجب شکست در زندگی یا کار خواهد شد.
تعبیر خواب دمپایی آبی
رنگ آبی در خواب نشانه رویا ها و آرزوهاست. اگر خواب ببینید دمپایی آبی خریده اید یا پوشیده اید، به همسری که ایده ال شماست خواهید رسید و یا به سفری رویایی که آرزوی شماست خواهید رفت.
تعبیر خواب دمپایی قرمز
اگر زنی خواب ببیند که دمپایی قرمز بر پای دارد، همسری خواهد داشت که باعث شادی و مسرت او خواهد شد و یا شغلی خواهد داشت که به او زندگی بخشیده و باعث شادی او و ارتقای روحیه زنده بودن در او خواهد داشت.
اگر مردی خواب ببیند که دمپایی قرمز به پا دارد، همسرش موجب عصبانیت او می شود و یا در کاری که دارد پرخاشجو خواهد بود و از اتفاقاتی که در شرف روی دادن هستند، احساس عدم رضایت و عصبانیت خواهد کرد.
تعبیر خواب دمپایی مشکی
اگر کسی خواب دید که دمپایی مشکی سالم و زیبایی به پا دارد، در زندگی و کار خود با عزت و غرور و سربلندی به سر خواهد برد ولی اگر ببیند که دمپایی او پاره و کثیف و مشکی است، از شریک زندگی و یا شریک کاری خود ناراضی است و احتمال جدایی او از کار و یا شریک زندگی اش می رود.
تعبیر خواب دمپایی زرد
دمپایی زرد نشانه ناراحتی و یا بیماری است خصوصا که دمپایی کثیف و یا پاره نیز باشد. اگر خواب ببینید دمپایی زرد به پا دارید، از همسر یا کار خود راضی نیستید.
تعبیر خواب دمپایی سفید
دمپایی سفید داشتن و یا خریدن به معنی سفید بختی در انتخاب همسر و یا کار است و نشان دهنده این است که در زندگی سربلند و سر افراز خواهید بود.
تعبیر خواب دمپایی سبز
دمپایی سبز خریدن و یا داشتن نشانه دیانت و سربلندی و درستکاری شریک زندگی و یا شریک کاری شما و البته خود شماست. اگر این دمپایی را در خواب به پا داشته باشید، بین شما و زوج زندگی و یا کاری شما، صمیمیت و مهربانی و درستی حکمفرما خواهد بود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
fariba : سلام خانم هراتی.
خانم هراتی جان ی قسمت از خوابم جامونده بود که ممنون میشم اونم بگید. بعدش من اومدم روی سر خواهرم کاسه اب ریختم که سرش رو بشوره،همونجوری که اب میریختم دیدم موهاش چقدر کم شده و ی قسمتش کچله. ولی گفتم بهش نگم که ناراحت نشه.
این قسمت هم خواب مادرمه:
همون روز هم بعد نماز صبح مادرم خواب میبینن توحیاط خونه پدریشون هستن و رفت و امد هست و حیاط باصفاست، همون موقع همسرم خوش و خندون میان پیش مادرم و میشینن روبروی مادرم، برادرم هم تو حیاط اینور و اونور میرفتن، مادرم به همسرم که همه جای بدنشون، صورت و دستاشون سیاه رنگ بود مثل افریقایی ها، میگن چرا اینقدر سیاه شدی.؟همسرم دستش رو میزاره رو سینه مادرم و میگه از اینجا دارم میسوزم، و بعد دست مادرم رو میبره سمت قلب خودش و دوباره میگه اینجام میسوزه.
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما فکرش بیشتر از این قد نمی دهد که باید چه کار کرد! شما هر قدر هم که بخواهید برای خواهرتان روشنگری کنید و او را متوجه شرایط بکنید اما او بیشتر از این توان راهنمایی کردن به شما را ندارد و هر چند دلش پیش شماست ولی از کمک فکری بیشتر، احساس استیصال می کند. مادر شما فکرشان راحت خواهد شد و همسر شما از ته دلش ناراحت خواهد بود. همسر شما مرتکب گناه بزرگی شده و آه مادرتان دامان او را خواهد گرفت. او ضمن اینکه رو سیاه و گناهکار است خودش هم بسیار ناراحت است که اینکارها را انجام داده و از کرده ی خودش پشیمان است. تشکر از همراهیتون.
fariba : سلام خانم هراتی
من و همسرم تو واقعیت به دلیل خیانت همسرم داریم کارهای جدایی رو انجام میدیم. بعد از اذان صبح خواب دیدم با خواهرم با عجله داریم تو خیابون میدویم تا برسیم خونه و بريم سفر، خواهرم پسرش بغلش بود اما دمپایی سرمه ای رنگ پسر من پاش بود (تو واقعیت این دمپایی هست با رنگ کرم) که یه دفعه یه لنگ دمپایی افتاد تو جوب اب. من به خواهرم گفتم وای پسرم دیگه دمپایی نداره، خواهرم گفت اشکال نداره من از دمپایی بچه ها بهت میدم اما من گفتم باید پیداش کنم افتادم دنبال دمپایی، دمپایی تو جوب اب عریض کم عمق تمیز با اب روان که سرعت اب هم بعضی جاها کم بود بعضی جاها زیاد میرفت نهایتا انتهای مسیر که هم سرعت اب زیاد شده بود و هم حجم اب و رنگش هم فکر کنم خاکی رنگ من نامید شدم و دمپایی رفت منم برگشتم و از پله های خونه رفتم بالا، خواهرم و بچه هاش هم بودن با مامانم. پسرم تا منو دید از زیر پتویی که داشت با پسرخالش بازی میکرد اومد بیرون و گفت مامان دیگه منو تنها نزاریا (جمله ای که تو بیداری زیاد بهم میگه)
همون روز هم بعد نماز صبح مادرم خواب میبینن توحیاط خونه پدریشون هستن و رفت و امد هست و حیاط باصفاست، همون موقع همسرم خوش و خندون میان پیش مادرم و میشینن روبروی مادرم، برادرم هم تو حیاط اینور و اونور میرفتن، مادرم به همسرم که همه جای بدنشون، صورت و دستاشون سیاه رنگ بود مثل افریقایی ها، میگن چرا اینقدر سیاه شدی.؟همسرم دستش رو میزاره رو سینه مادرم و میگه از اینجا دارم میسوزم، و بعد دست مادرم رو میبره سمت قلب خودش و دوباره میگه اینجام میسوزه.
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان سعی می کنید که زود به اهدافتان برسید و از این شرایطی که امروز دارید خلاص شوید و چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا کنید. خواهر شما اعتماد به نفسش کم است و منیت ندارد و تجربه اش هم زیاد نیست و نگرش او نسبت به حقوق شما اشتباه است. شما سعی می کنید که برای رفاه مالی فرزندتان حق او را از همسرتان بگیرید ولی همسر شما قادر نخواهد بود که از پسرتان حمایت کند و رفاه و آرامشی که پسرتان در زندگی امروزتان از پدرش انتظار دارد تا برایش فراهم کند، متاسفانه در جریان اختلافات و مسائل احساسی بین شما، رفاه مالی و یا احساسی فرزندتان از دست خواهد رفت و فقط شما و خانواده تان هستید که می توانید از پسرتان حمایت کنید. شاید شما مجبور شوید به همسرتان بگویید که فرزندتان را خودتان نگه می دارید حتی اگر او فرزندتان را تامین مالی نکند. دوست خوبم ثبت دو خواب در یک خواب طبق قوانین سایت به هیچ وجه مجاز نیست و شما در هر کامنت فقط مجاز به ثبت یک خواب هستید. لطفا خواب دومتان را بعدا ارسال کنید سایت از ساعت 12 شب هر شب تا ساعت 19 همان روز برای ثبت خوابهای شما باز است. می توانید امشب خوابتان را ارسال کنید تا انشالله فردا صبح تعبیرش را خدمتتان عرض کنم. تشکر از همراهیتون.
Arezou : سلام خانم هراتي
به دليل مشغوليت ذهنم خوابم خيلي پراكنده بود اولش انگار با نامزدم و دوست ايشون و نامزدش يه جايي رفته بودم توي اتاقي بوديم كه نامزدم مشغول به انجام كاري بود اون خانم و آقا كه دوستاش بودن امدن توي اتاق و روي تخت دراز كشيدن ، منم گوشه تخت نشسته بودم اما ميخواستم دراز بكشم ولي ديگه جا نبود و داشتم موهايي و كه ريخته بود از روي تخت ميريختم تو سطل آشغال اما از اينكه اينا جامو گرفته بودن عصبي شدم پا شدم از اتاق اومدم بيرون و با عصبانيت نامزدمو كه تو اتاق بود صدا زدم بعد يادمه يه جاي عمومي بودم مثل باشگاه كه بايد دمپايي مپوشيديم من يه جفت پوشيدم رفتم يه قسمت ديگه كارمو انجام دادم بعد كه خواستم دوباره پام كنم اون نبود يه جفت ديگه پا كردم رنگش آبي بود اما بعد كه در حين راه رفتن نگاش كردم ديدم لنگه به لنگه پوشيدمش خندم گرفت ورفتم يه گوشه درست پوشيدمش و از خواب بيدار شدم... اينو بگم در حال حاضر از لحاظ كارم به در بسته خوردم و درگير جايگزيني هستم و هم با نامزدم چند روزي هست كه بحثمون شد و يكم با هم سر سنگينيم
ممنون از تعبيرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید جایگاه امن خودتان را نسبت به نامزدتان پیدا کنید و مطمئن شوید که با هم توافق دارید و می خواهید ازدواج کنید. اما دوست نامزدتان و نامزد او، زودتر از اینکه شما ازدواج کنید یا از شرایط آینده تان با خبر شوید، ازدواج می کنند و به هم ابراز اعتماد و عشق می کنند و شما از این بابت که شما هنوز نتوانسته اید به خواسته تان برسید عصبانی و حساس می شوید. شما باید مهارت های خودتان را تمرین دهید و اعتماد به نفستان را به دست بیاورید و زندگی را سخت نگیرید. اعتماد به نفس شما کم شده و می خواهید سعی کنید که خردمندانه و با آرامش فکر کنید و از خودگذشتگی نشان دهید. تشکر از همراهیتون.
ناری : سلام وقت بخیر
در صورت امکان متن خواب اورده نشود.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست خوبم خواب شما قطعا باطل است. تشکر از همراهیتون.
نسترن : سلام خانم هراتی خواب دیدم پدرم می خواست بره سفر بهم گفت این سه جفت دمپایی رو خریدم برای خونه.گفت چیزی نیازت بود بهم بگو،گفتم بابا من یه جفت دمپایی جدید میخوام احتمالا چون متاهلم اینو گفتم که برای منم بخره.یکی از همونایی که خریده بود رو به پا کردم خیلی راحت و رنگ بنفش یاسی بود خیلی ام زیبا بودن.ولی بعدش برگردم بپوشمشون دیدم مامانم بازشون کرده و میگه اینا دوختش بد بود باید یه جور دیگه باشه گویا پارچه ای بودن و ..!ممنون میشم راهنمایی کنین.
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما فکرش ناراحت است و می خواهد چشم انداز تازه ای از زندگی داشته باشد و احتمالا با مادرتان مشکلاتی دارد. مادر شما نظریات پدرتان را قبول ندارد و احساس می کند که او به اندازه ی کافی توان حمایت کردن از خانواده اش را ندارد و فکر می کند که جاپای قرصی در زندگی با پدرتان ندارد. از نظر او پدرتان بیشتر با سیاست رفتار می کند و می خواهد که همه چیز ظاهری و سطحی خوب به نظر برسد. تشکر از همراهیتون.
ninaa : سلام. من موعد دفاع از پایان نامه ام یه کمی به تاخیر افتاده چون دسترسی به استاد راهنمام ندارم. برام سوال بود نظر ایشون دقیقا چیه. در خواب دیدم برای دیدن مدیر گروه وارد یه جایی مثل زیر زمین شدم. از پله ها پایین رفتم. روبه روم یه اتاق بزرگ فرش شده بود که نمی دونم کجا بود. برای رفتن به اتاق مدیر، دمپایی سفیدی که جلوی پله ها بود رو پوشیدم و وارد اتاق ایشان شدم. از ایشان نظر استاد راهنمام رو پرسیدم. یه دفه دیدم ایشان تبدیل یه زن نا اشنا شدند. بهم گفت جلوی جمع نمی تونم بگم بشین تا همه برند. تو خواب احساس می کردم چیز خوبی نمی خواد بگه و یه سری عدم رضایت استاد راهنما رو می خواد بگه. در همین خواب در صحنه دیگر هم استاد راهنمام در خانه مون مهمان بودند . ما غذا مرغ دادیم. اما زنش ادعا میکرد مرغتون یکم تلخ بود و زهره مرغ رو نگرفته بودید. و در خواب زنش انگار از من زیاد خوشش نمی امد..با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما در پس زمینه ی ذهنتان احساس می کنید که مدیر گروه از شما راضی نیست ولی سعی می کنید که با کرامت و با آرامش با او صحبت کنید. اعتماد به نفستان زیاد نیست و جاپای قرص و محکمی برای خودتان نمی بینید و پایین رفتن شما از پله ها به احساس شما مبنی بر عدم موفقیت تان اشاره می کند. شما نگران هستید که استاد راهنمایتان از شما ایراد بگیرد و اینکار را هم خواهد کرد. ولی اگر با او خیلی افتاده و با آرامش و با صلح و خلوص صحبت کنید و نشان دهید که کارتان را تکمیل کرده اید احتمال قوی دارد که شما را قبول کند او می داند که شما از او می ترسید و نزدیک است زهره تان .... اما چون او مهمان شما بوده و این به بهبودی روابط شما اشاره می کند. نگران نباشید. تشکر از همراهیتون.
Azadi : سلام وقت بخیر .خواب دیدم من و دو تا از هم اتاقیام تو خونه پدربزرگم بودیم من دمپاییای دوستمو پوشیده بودم نامزد دوستم اونجا بود و ب دوستم میگفت تو مثل شن و ماسه های کنار دریا میمونی وقتی روشون راه میری همونقدر حس خوب میدی ب ادم بعد من دمپاییای دوستمو دراوردم گفتم نکنه بدش بیاد بعد واسشون مهمون خارجی اومد ب مرده دست دادم ولی زنه دست نداد بهم .همین .ممنون از پاسخگویی
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و دوستانتان شخصیت هایی اصیل و سنتی دارید و شما سعی می کنید که مثل دوستتان احساس راحتی کنید و نظریات او را می پذیرید. نامزد دوستتان معتقد است که دوست شما زود تغییر نگرش می دهد و زود حرفش را عوض می کند و تعادل روحی ندارد و رفتاری ناپخته دارد. زود هم نرم می شود و گول می خورد و شما نمی خواهید که مثل دوستتان باشید. دوست شما و نامزدش عدم تفاهم پیدا می کنند و نمی توانند خوب همدیگر را درک کنند. شما حق را به نامزد دوستتان می دهید ولی به نظرتان تقصیر دوستتان است که نمی تواند نامزدش را درک کند. تشکر از همراهیتون.
معصومه : سلام. وقتتون بخیر. ممنونم بابت وقتی که میذارین...دیشب یه بحث کوچیک با شوهرم کردم و شب خواب دیدم خونه پدرشوهرم مهمان بودم و میخوام برگردم خونه. مادرشوهرم به پدرشوهرم میگه برسونش تا خونه. ولی من چون دوست ندارم مزاحمشون بشم میگم نمیخواد و با عجله خداحافظی میکنم و دمپایی سفید میپوشم. چند قدم که برمیدارم میبینم دمپایی برام کوچیک شده تعجب میکنم که چرا دمپاییم برام کوچیک شده و نصف پام بیشتر توی دمپایی نمیره. برمیگردم که یه چیز دیگه بپوشم میبینم دوتا دیگ کوچیک از جنس روی اونجا هست میگم خب با همینا میرم. پامو میذارم توی دیگها و میرم. هنوز به سر کوچه نرسیدم که پدرشوهرم با موتور ب من میرسه و میگه سوار شو. حالا میبینم مادرشوهرم هم نشسته رو موتور و موتور چرخ عقب هم نداره. میگم من پیاده میرم. مادرشوهرم میگه نه، شبه، ما میرسونیمت. من نمیخوام سوارشم ولی میبینم که یه خانم دیگه با یه پسر بچه حدودا ۸ ساله میخوان سوار موتور شن که من اجازه نمیدم میگم اگه قرار باشه شما سوار شین خودم سوار میشم. همین که روی موتور میشینم با صدای گریه پسرم از خواب بیدار میشم...
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نمی خواهید که پدر شوهرتان در کارتان دخالت کند و می خواهید استقلال فکری داشته باشید. می خواهید که خودتان باشید که برای زندگی تان تصمیم می گیرید ولی مادر شوهر شما معتقد است که شما به راهنمایی و هدایت پدر شوهرتان نیاز دارید. شما خودتان به تنهایی احساس عدم امنیت می کنید و جاپایتان را قرص و محکم نمی دانید. احساس می کنید که باید هر طور شده حرف خودتان را با سختی و اقتدار و صلابت به پیش ببرید ولی عملا اینکار به نفع شمانیست. شما با محدودیت ها و شرایط بغرنجی مواجه می شوید اگر بخواهید این روش خودتان را در زندگی تان پیاده کنید. مادر شوهر و پدر شوهر شما دوستان شما هستند هر چند که شما این را باور نداشته باشید. آنها می خواهندگذشته های تلخ را فراموش کرده و نادیده بگیرید و با همین امکاناتی که دارند سعی می کنند که شما در زندگی تان تعادلتان را بدست بیاورید و به موفقیت برسید. آنها با شما دشمنی ندارند. خشم شما به ضرر شماست. تشکر از همراهیتون.
تینا : سلام خانم هراتی عزیز در مورد خوابم میخواستم بگم که ابتدای خواب که در حال راه رفتن بودم برای کار میرفتم . و دوم اینکه اون دمپایی سفید و کرم ۴۲ هزار تومن بود.
ممنونم
تینا : سلام روزتون بخیر خواب دیدم که چادر سرمه و در حال راه رفتن که متوجه میشم به جای کفش یه دمپایی قرمز پاره (که در واقعیت چنین دمپایی توی خونمون هست ) پام هست با خودم میگم باید یه کفش بخرم این خیلی زشته و هم پامو اذیت میکنه به یه پاساژ میرسم و با آسانسور میرم بالا . بلافاصله یه کفش فروشی میبینم واردش میشم از دور کفشهای قشنگی داشت ولی وقتی نزدیک ویترین میشدم کفش مناسبی نبود لباسهای زیادی بودند که لابلاشون چند کفش و دمپایی صندل دیده میشد همین موقع همسر سابقم میاد و فکر کنم یه دمپایی نو سفید و کرم میخرم (این جای خواب مطمئن نیستم که خریدم ولی یادمه بعدش دیگه پام اذیت نمیشد) به شرطی که اون پولشو بهم برگردونه در این موقع متوجه میشم چادر سرم نیست و اون میخواد که به میهمانی اونها برم و من میگم لباسم مناسب نیست میگه اون لباسی که داری خوبه و من هم تایید میکنم . ولی همش وقت تلف میکنم که به میهمانیشون نرم . و بعد بیدار شدم.
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید بخت و بالینی خوب داشته باشید و با کسی زندگی کنید که جذب او می شوید! شما و شوهرتان کاملا مخالف همدیگر هستید و از این جهت جذب همدیگر می شوید به عبارتی هر چه که شوهرتان ندارد شما دارید و هر چه که دارد شما ندارید. شما بیشتر جذب همدیگر می شوید تا همدیگر را تکمیل کنید و جذب هم نمی شوید چون به هم شباهت دارید. شما اما دوست ندارید با خانواده ی او در ارتباط باشید. فقط خودش را دوست دارید و بس و می خواهید که شوهرتان فقط جانب شما را بگیرد و در مقابل دیگران بی تفاوت باشد. او هم همین را از شما می خواهد. تشکر از همراهیتون.