تعبیر خواب رانندگی
راننده درخواب کسی است که برای مدتی کنترل زندگی شما را به دست می آورد. اگر خواب ببینید با کسی سوار اتومبیلی شده اید و او رانندگی می کند، در مقطعی از زندگی شما، آن شخص دست به اعمالی می زند که بخشی از زندگی شما را متاثر می کند.
اگر خودتان رانندگی کنید، کنترل زندگی خویش را به دست دارید. اگر ببینید به آرامی رانندگی می کنید، از انجام وظایف خود در زندگی نتایج مساعدی را به دست می آورید. اگر ببینید با سرعت ماشین می رانید، با گذشتن از مراحل خطرناکی در زندگی، به نتایج مطلوبی دست خواهید یافت و به کامیابی خواهید رسید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Fatemeh : باسلام وخسته نباشید خدمت شما بزرگوار.ساعت۹صبح خواب دیدم با مادرم ودخترکوچکم ویکی ازخواهرام سوار اتوبوس شدیم وروی صندلیهای آخراتوبوس نشستیم پنجره سمت من کمی بازه ومن میترسم دخترم که بغلمه ازپنجره بیفته ولی بغلش کردم و اما مادرم اون اخرکف اتوبوس نشسته صندلی نداره من میخواستم جاموبامادرم عوض کنم یهودیدم پنجره آخره اتوبوس بازه واگه ترمزبزنه ممکنه مادرم بیفته ولی مادرم گرفته ونمیفته یه جایی اتوبوس برای استراحت نگه داش پیاده شدیم دخترم پابرهنه بودصندل پاش کردم وبه کمک خواهرم دخترمو ازیه اب جوب یابرکه ردکردیم بقیش یادم نیس (دخترم ومادرم مریضن)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از دخترتان حمایت می کنید و این مشکل او را حل خواهید کرد و حالش خوب خواهد شد. مادرتان هم در شرایط حاضر احساس می کند که جایگاه قرص و محکمی ندارد ولی او هم حالش خوب خواهد شد و نباید نگران باشید. انشالله هر دوی ایشان سلامتشان را باز خواهند یافت. تشکر از همراهیتون.
فروغ : سلام.خسته نباشید.دیشب خواب دیدم که انگار توی مرز عراق هستیم و میخواستیم گذرنامه بگیریم وبریم اون طرف مرز و توی ماشین کنار دست شوهرم نشستم وشوهرم رانندگی میکنه اول آروم رانندگی میکرد بعد سرعتش خیلی زیاد شد ومن هم خیلی میترسیدم وجاده هم خاکی بود و یه جاهاییش هم گازوییل ریخته بودند و در مسیر هم جاده چاله هایی داشت ومدام سرم رو میبردم پایین که شوهرم داره با سرعت میره نکنه بیفته توی این چاله ها و میترسیدم وسرم رو میبردم پایین که نبینم تا اینکه به مقصد رسیدیم و اونجا هم یکی از بازیگر های مرد رو دیدم و اجازه خروج هم بهمون دادند ولی نمیدونم به شوهرم تنها اجازه دادند یابه من هم اجازه دادند.باتشکر از شما عزیز دل.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پروژه یا کار جدیدی به همسر شما محول می شود که شما آن کار را می پذیرید ولی وارد شدن به این کار، اشتباه بزرگی است و به ضرر شما تمام خواهد شد. شما تابع همسرتان هستید و او کنترل اوضاع را به دست می گیرد و با سرعت تلاش می کند تا به موفقیت برسد. علیرغم تمام خطاها و لغزشهایی که در مسیر رسیدن شما به موفقیت وجود دارد، و سختی راه و مسئولیت سنگینی که به عهده شماست، شوهر شما سعی می کند تا آخر راه برای رسیدن به هدفش تلاش کند ولی متاسفانه ته قضیه شما با کسی سروکار دارید که شارلاتان است و نقش بازی می کند و با شما صداقت ندارد. این همه تلاش برای کسی که با شما روراست نیست. انشالله عاقبت به خیر باشید. برای دفع شر هم صدقه بدهید و هم بگویید یک مرغ یا گوسفند به اندازه ی وسعتان قربانی کنند و گوشتش را اصلا خودتان نخورید وبه فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.
Emirhossien : سلام خسته نباشید...من خواب دیدم که ؛ سوار ماشین دوستمم که خودش راننده هست و داریم توی خیابون میریم که اون میاد وارد یه خیابونی میشه که بر خلاف جهت ماشین های دیگه میرونه(خلاف جهت حرکت ماشین های اون خیابون) و سرعت نسبتا بالایی هم داره و بین ماشینا لایی میکشه تا بهشون برخورد نکنه...بعد دیدم که با معشوقم هستم و مثلا رفتیم گشتیم کنار ساحل و این چیزا و بهمون خوش گذشته و الان داریم میریم خونه ی ما...وقتی رسیدیم خونه ی ما ، دیدم که مهمون واسه ی پدر و مادرم اومده بود و من دست معشوقمو گرفتم و بردمش توی اتاق خودمو بهش گفتم تو همینجا بشین تا من برم سلام و احوال پرسی کنم با مهمونا و برگردم...بعد من رفتم و انگار یه کوچولو طولانی شد و وقتی اومدم معشوقم گفت که من دیگه باید برم خونمون چون دیرم شده..بعد معشوقم میخواست تنهایی با آژانس بره که من نتونستم و دلم نیومد قبول کنم و گفتم که من خودم میرسونمت...بعد خالم که همونجا بود بهم گفت کجا میخوای بری که من نمیخواستم بهش بگم و بعد اصرار اون ، معشوقمو بهش نشون دادم و گفتم که میخوام برم برسونمش(معشوقم وقتی خالمو دید از خجالت سرش یه کوچولو پایین بود)...بعد به مامانم که در حال پختن و کشیدن غذا و شام بود گفتم که میخوام برم و اونم گفت؛ شما شام نخوردین پس لا اقل این دوتا ظرف غذا رو که براتون میکشم رو ببرید و توی راه بخورید (توی ظرفا عدس پلو با سیب زمینی سرخ شده بود)...
ممنون میشم راهنماییم کنید...سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما اجازه می دهید که دوستتان برای شما تصمیم بگیرد و از او تبعیت می کنید. او تصمیمات نادرستی می گیرد و برای شما موانع بزرگی را در زندگی به وجود می آورد. او عجولانه تصمیم می گیرد و اهل فکر کردن نیست. شما خودتان را پیش او دست کم می گیرید و هر چه او می گوید را گوش می دهید. شما راجع به احساسات خودتان با کسی که دوستش دارید فکر می کنید و اینکه دوست دارید او را با روحیات خودتان و خانواده تان آشنا کنید. مادر شما شخصیتی مهربان دارد و از شما حمایت می کند. اما او دلش به حال شما شور می زند و احساس می کند که شما ساده لوح و بی شیله پیله هستید. یا خود مادرتان هم همینطور است. تشکر از همراهیتون.
کیمیا : سلام، من سرظهر خواب دیدم بیرونم و دوست پسرم با ماشین اومد دنبالم و دخترش پشت نشسته بود( بچه نداره و طلاق گرفتن)،منم واسه اینکه بد نشه پشت کنار دخترش نشستم، همینطور راه افتاد و حرکت کرد و میدیدم که پیر نشون میداد قیافه اش و انگار کسی دیگه بود، بعد یهو دیدم کسی سوار ماشین شد و گفت دایی ام هست، میخواست دخترشو برسونه خونه و بعد منو برسونه، در خونه شون نگه داشت ولی دختره پیاده نشد و راه افتاد و کمی بعد به دایی اش اشاره کرد ماشینو رانندگی کنه و خودش اومد پشت و وسط منو دخترش نشست و دستامو گرفت دستش و دایی اش هی توی میدان و اطراف محله ما دور میزد و نگه نمیداشت و انگار دوستم بهش گفته بود وقت تلف کن که با من باشه، اونم باهام شوخی سکسی میکرد و خوش بودیم و نگاهش که کردم دیدم پیر نیست و قیافه خودشه، دامادمون بغل خیابون تاکسی میخواست و دایی اش نگه داشت اونم سوار شد و جلو نشست و من کمی ترسیدم مارو باهم ببینه ولی دوستم دستمو ول نمیکرد، گفتم دامادمونه و میبینه، گفت نترس من طوری دستتو گرفتم که کسی چیزی نمیفهمه و با محبت دستمو گرفته بود و ول نمیکرد و دوست داشت بغلم کنه و جلوی خودشو نگه داشته بود که دیدم توی اتوبوسیم و چند نفر از دخترهایی که باهم میریم محیط فرهنگی توی اتوبوس هستن و پای دوست پسرم تا زانو باز بود و من پاشو بغلم گرفته بودم و ماساژ میدادم و نگران بودم اونها ببینن ولی برام مهم دوستم بود و کنار هم بودیم که با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. ممنون از تعبیرهای زیباتون
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که دوستتان از لحاظ مالی ضعیف شده و روحیه اش خراب است و مثل قبل با نشاط نیست ولی بعدا کم کم که کارش و مسئولیت دوستتان کمتر شود، نشاط و سرزندگی او به او بر می گردد. باقی خوابتان احساس شما نسبت به تمایل برای رابطه نزدیکتر و بیشتر با اوست و همینطور به احساس متقابل او نسبت به شما اشاره می کند و تعبیر دیگری ندارد. تشکراز همراهیتون.
مریم : سلام خانم هراتی ...صبح خوابیو دیدم ردوست دارم تعبیرش را بدونم خواب دیدم در کوچه خانه پدریم خواهرشوهرم سوار بر ماشین برادر شوهر رانندگی میکنه....همسرم صندلی جلو کنارش نشسته و برادرشوهرم و مادرشوهرم هم عقب نشستن و هیچ وقت به این ترتیب سوار ماشین نمیشن ....و برادرشوهرم هم‌عصبانی بود چهرش انگار ..میخاستن باهم جایی برن و من انگار ناظر این صحنه بودم فقط ...میشه تعبیرش را بگید
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شوهر شما اختیار برادر شوهرتان را دستش گرفته و می خواهد موضوعی را کنترل و هدایت کند. همسر شما تابع خواهر شوهرتان است و برادر شوهر و مادر شوهرتان به تبعیت از آنان اقدام به کاری می کنند. آنها عصبانی هستند اما به چه دلیل؟ شاید ربطی به پدر شما دارد که دیده اید آنها در کوچه ی خانه ی پدرتان هستند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Niloofar : سلام روزتون بخیر ... خواب دیدم که سوار ماشین کسی شده ام و اون آقا رانندگی میکرد (من این آقا رو در دنیای واقعی میشناسم ولی هم صحبت نشدم با ایشون) و بعد جلوی یک پارچه فروشی کنار خیابان شروع کرد به پارک کردن ماشین که من برم خرید پارچه انجام بدم ..ولی توی خواب دیگه ادامه پیدا نکرد من توی پارچه فروشی رفتن یا خریدن پارچه رو ندیدم و انگار توی خواب برادر ایشون به ایشون گفته بوده که این کارو بکنه یعنی منو سوار کنه ببره جلوی پارچه فروشی ..من برادرشون هم میشناسم و یکبار هم صحبت شدم باهاشون ... ممنون میشم تعبیرش رو بگید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از او تبعیت می کنید و شما را راهنمایی خواهد کرد تا روی مولفه ها و عناصر لازمه برای رسیدن به موفقیتان در زندگی تمرکز کرده و به موفقیت برسید. مثلا به شما کمک می کند تا سیاست داشته باشید و تا حساب و کتاب زندگی را درست انجام دهید. قوانین و شرایط موقعیت های مختلف را بسنجید و بر حسب این قوانین درست عمل کنید. تشکر از همراهیتون.
saeed : : سلام. این خواب را شب آخر ماه رمضان دیدم. با یک ماشین سفید رنگ که فکر کنم پراید بود در مسیر محل کارم رانندگی میکردم ویه خانمی که تو خواب نامزدم بود کنارم نشسته بود. در ضمن من مجرد هستم و ماشین هم ندارم.فرمودید امروز بفرستم. ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. شما قادر خواهید بود کنترل زندگی تان را بسیار ساده ولی به درستی و با پاکی به دست بگیرید و به ثروت خواهید رسید. شما تمایل به تعهد دارید و زمینه ی مالی رسیدن به این تعهد برایتان فراهم خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
saeed : سلام. این خواب را شب آخر ماه رمضان دیدم. با یک ماشین سفید رنگ که فکر کنم پراید بود در مسیر محل کارم رانندگی میکردم ویه خانمی که تو خواب نامزدم بود کنارم نشسته بود. در ضمن من مجرد هستم و ماشین هم ندارم. ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون.
sajedeh23 : با سلام... بنده خواب دیدم دارم از دور به دوست پسرم که مدتی هست از هم جدا شدیم و با کسی دیگه ای هست الان نگاه میکنم و او داره غیبت بهترین دوستش (و همچنین دوست دختر یا نامزد دوستش) که فکر میکنم الان باهاش قهره( با دوستش قهره در واقعیت فکر کنم) رو میکنه و یکمی هم تپل و هیکلی شده بود( البته بگم دوست دختر الانش نسبت نزدیکی با دوستش که الان قهره داره) بعدش خواب دیدم رفتیم جایی با عموم برای سبزی خریدن بعد از کلی حرف زدن در مورد نحوه کاشت اون سبزی ها اون پسر فروشنده جوان اقرار کرد که سبزی خوردن ها که به مردم میفروشن و میگن بهترین سبزی هست با آب بد و فاضلاب رشد کردن و دارن سر مردم رو کلاه میذارن! ( البته من و عموم کلی چونه زدیم و از اون پسر حرف کشیدیم انگار یه جورایی میدونستیم اون سبزی ها به درد نمیخورن و از آب فاضلاب تغذیه شدن!) و اینکه سبزی ها رو نخریدیم. بعد از اون من سوار یک ماشین شاسی بلند فکر میکنم مشکی ( البته رنگش رو فکر میکنم این بود!) شدم و اینکه من تصدیق ندارم ولی به خوبی یادم هست چطور دنذه عوض میکردم و قوانین و قاعده اش رو همونطور که در بیداری یاد گرفتم دارم خودم بدون نقص انجام میدم. از کوچه پس کوچه های تنگ میگذروندیم و پدرم هم کنارم بود (فکر کنم بود)و به جایی هم نکوبیدم و از اون جاهای تنگ و گاها خیابونای شلوغ عبور کردم با تسلط. توی خواب حس اضطراب داشتم انگار قرار بود اتفاقی بیفته
فریبا هراتی
: سلام. دوست پسر سابق شما از لحاظ مالی غنی تر و قویتر از قبل شده. او از دوست دخترش اطلاعاتی راجع به دوست خودش کسب می کند که خیلی هم دقیق و درست نیست. شما می خواهید که روحیه تان قوی باشد ولی با دوستی با هر کسی که روحیه تان خوب نمی شود ( استعاره از دوست پسر سابقتان که مغزش را با اطلاعات مسموم و گندیده تغذیه کرده اند). شما قادر خواهید بود به خوبی خودتان را کنترل کنید و زندگی با پرستیژ و قوی و متمولی را برای خودتان بسازید . در برابر سختی ها و شرایط بغرنج به خوبی از پس خودتان برخواهید آمد . نگران نباشید شما خودتان به اندازه کافی قوی هستید که به کسی احتیاج نداشته باشید. عموی تان هم می گوید که این آشغالها که دوست نیستند!! تشکر از همراهیتون.
ریحانه : سلام خانم هراتی جان، من امروز حول و حوش ساعت نه صبح خواب دیدم توی شب با بابام سوار ماشین هستیم و انگار قصد سفرمون زیارت بود، جاده خیلی تاریک بود و خیلی بالا و پایین داشت بابام هم با سرعت زیاد میرفت، توی ماشین هم مداحی گذاشته بود و صداشم زیاد کرده بود و اینقدر با سرعت میرفت که ماشین از جاده کنده میشد و ماشین هم انگار سقف نداشت و منم از صندلی جدا میشدم اینقدر که به هوا میرفتم و دست بابام رو محکم گرفته بودم که از ماشین پرت نشم بیرون
بعد همینطور که تو جاده یهو یه تابلو سبز دیدیم که سمت راست جاده بود و فلشش هم به سمت راست بود روش نوشته بو السلام علیک یا فاطمه الزهرا
بعد بابام همینطور که داشت با مداحی میخوند به تابلو اشاره کرد و گفت مولا علی به خاطر ایشون اینقدر اذیت شد و سختی کشید از وقتی خانمش رو شهید کردن
بعدشم از خواب پریدم
ممنون از لطف تون
فریبا هراتی
: سلام. شما و پدرتان به خاطر مسئله ای شدیدا نگران و ناراحت هستید و از پالا پایین های زندگی دلتان شور می زند پدرتان بی تابی می کند و با عجله و بدون فکر تصمیم می گیرد. ولی راه حل مشکلات شما دلشوره و عجله و غصه خوردن نیست. شما باید متوسل به حضرت فاطمه س شوید و از او بخواهید که به درگاه خداوند برای شما دعا کند تا انشالله حاجت روا شوید. زیارت و نماز حضرت فاطمه س را بخوانید. تشکر از همراهیتون.