تعبیر خواب رانندگی
راننده درخواب کسی است که برای مدتی کنترل زندگی شما را به دست می آورد. اگر خواب ببینید با کسی سوار اتومبیلی شده اید و او رانندگی می کند، در مقطعی از زندگی شما، آن شخص دست به اعمالی می زند که بخشی از زندگی شما را متاثر می کند.
اگر خودتان رانندگی کنید، کنترل زندگی خویش را به دست دارید. اگر ببینید به آرامی رانندگی می کنید، از انجام وظایف خود در زندگی نتایج مساعدی را به دست می آورید. اگر ببینید با سرعت ماشین می رانید، با گذشتن از مراحل خطرناکی در زندگی، به نتایج مطلوبی دست خواهید یافت و به کامیابی خواهید رسید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی : سلام وقت بخیر.من یه زمینی توی روستامون روبروی خونه دایی ام خریدم که توش ویلا بسازم.خواب دیدم که روی صندلی عقب یک ماشین (که ظاهرا توی خواب من مالک اون ماشین بودم) نشسته بودم در حالیکه یک دختر جوان زیبا هم روی پاهام نشسته بود و اینگار که یک بدکاره بود و فقط برای حال دادن به من اونجا بود و پسر کوچک همون داییم که ۲۰سال از من کوچکتره (خودم ۴۰سالمه) راننده منه و داره رانندگی میکنه و همزمان داره کارای ساخت ویلای من رو با کارگرا پیگیری میکنه و توی این حین میریم جلوی خونه مادرم و من پیاده میشم و یه سری به مادرم میزنم و دوباره صندلی عقب میشینم کنار اون دختره و اون باز میشینه روی پاهام و به سمت ویلای در حال ساخت حرکت میکنیم.تشکر از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که در ساخت ویلایتان از ایده های مدرن و امروزی پیروی کنید در حالی که هر از چند گاهی به این فکر می کنید که ثروتی که داشته اید، در حال مصرف است و در عین حال شما دارید کاری را انجام م یدهید که آرزوی مادرتان برای شماست - یا بر طبق نظرات مادرتان هم پیش می روید- شما با ثروتتان و دنیایی که به شما کامیابی می دهد، نشسته اید و نقشه می کشید که چطور به پیش بروید و می خواهید تصمیم بگیرید که پولتان را چطور و در کجا خرج کنید. تشکر از همراهیتون.
bahara : سرکار خانم هراتی عزیز
با سلام
من یک بار خواب دیدم که آقایی که بمن علاقه داشتند (به هم علاقه داشتیم) و اهل شهر دیگه ای غیر از شهر من هستند با ماشینشون تو شهر ما و داخل خیابون ما در حال رانندگی هستند. موقع رانندگی هر چهار در ماشین باز بود و ایشون صندلی رو به حالت خوابیده درآورده بودن و یک موسیقی گذاشته بودند و با یه حال خوب در حال رانندگی بودند که یکباره انگار با چند نفر دعواشون شد و حس میکنم در جلو (نه در سمت راننده) بسته شد.
این خواب قبل از خواب چند روز پیش بود که واسم تعبیر کردین
ممنونم از شما
موفق باشید
فریبا هراتی
: سلام. من خواب چند روز پیش شما را به یاد نمی آورم چون روزانه صدها خواب ارسال می شود. او سعی کرده که کنترل زندگی اش را به دست بگیرد و در باره ی شما هم فکر کرده ولی آماده ی پذیرش پیشنهاد های جدیدی مشابه شما بوده است و در خیال بافی به سر می برده!! او خواسته خیلی باز و ""اجتماعی و راحت - از جنبه ی منفی"" برخورد کند و اینطوری او به جایی نمی رسد که فکر کند که همه ی کسانی که در شهر شما هستند آماده ی پذیرش پیشنهادات او هستند. او مجبور شده که کمی خودش را جمع و جور کند و ارتباطاتش را محدودتر کند. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام
خواهر من خواب ديده كه سوار ماشيني بودو قرار بوده راننده اون جايي برسونه كه مي بينه توي جاي خلوت و تاريك مي بردش راننده و خواهر من خيلي ترسيده بوده و به راننده مي گه اينجا كجاست كه راننده كه ادم دزد و نادرستي بوده و با لحن مسخره و توهيني به خواهرم مي گه سي دي هاي اون زن بده (خواهرم تو بيداري اون زن كه تو خواب اسمش اون مرد راننده برده مي شناسه)
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما فکرش ناراحت است و رو به افسردگی و ناامیدی می رود. شیطان می خواهد که خاطرات خوش خواهرتان و شادی ها و روابط خوب او با دوستان و خانواده اش را از یادش ببرد و او را وادار کند که احساس تنهایی و انزوا کند و افسرده شود. بنابراین خواهرتان به جای بیان موضوعات ناراحت کننده زندگی، باید از خاطرات خوشی که از گذشته تا به حالا داشته یاد کند و خوبی های دیگران را از یاد نبرد تا افسرده و دلمرده نشود. تشکر از همراهیتون.
مدیا : سلام خانم هراتی عزیز من خیلی وقتا خواب میبینم تو ی شرایطی قرار میگیرم که مجبور میشم رانندگی کنم با وجود اینکه رانندگی هم بلد نیستم ( تو واقعیت هم بلد نیستم) خیلی خواب هام یادم نیست مثلا یادم میاد ی بار با خانواده جایی بودیم که موقع برگشتن شب شد وماشین گیر نمیومد تا اینکه ی ماشین بدون سرنشین قرمز رد شد و نمیدونم چطور ما سوار ماشین شدیم سقف هم نداشت و من پشت فرمون قرار گرفتم با اصراروتشویق مادرم مجبور شدم رانندگی کنم تو شرایطی که حته جای کلاچ و ..رو نمیدونستم وماشین باسرعت از بین ماشین ها در حال رفتن بود و من باید کنترلش میکردم اکثرا خواب هام همینجور بودن تا اینکه دیشب خواب دیدم به منزل عمه م که به تازگی ازدواج کرده و ساکن شهر دیگری است رفتیم همیشه تصویری که با ایشون صحبت میکردیم داخل خونه رو دیده بودیم ولی بیرونش رو نه تو خواب دیدم وقتی به خونشون رسیدیم تعجب کردیم اون خونه ی قشنگی که همیشه میدیدیم چرا بیرونش اینقدر خرابه .بعد انگار خوابم وارد فاز دیگری شد که سوار ی ماشین بودیم پسر داییم کنار دستم و برادر بزرگم عقب ماشین ومن پشت فرمان بودم انگار ایندفعه بلد بودم رانندگی کنم چون پسر داییم که بغل دستم بود هی میگفت اینجوری میگی بلدم تو که نمیتونی برونی ولی من بهش میگفتم خوب معلوم ماشینت پیکان قدیمیه فرمونش سفته و دنده ش سنگینه همینجور در حال بحث بودیم و من باسختی خیلی آروم میروندم هی ماشین سمت پیاده رو میرفت و من کنترلش میکردم من تو واقعیت اصلا رابطه ایی با این پسر داییم ندارم وحتی تو خواب از اینکه اون جلو پیش من بود و برادرم عقب بود تعجب کرده بودم
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز طبق قوانین سایت شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر 24 ساعت و در هر کامنت هستید و نباید خوابهایتان را تحت عنوان خوابهای مربوط به هم، همه را یکجا ثبت کنید. تعبیر خواب دیشب شما این است که عمه ی شما با مشکلاتی برای حفظ زندگی اش مواجه است. شما سعی می کنید که خانواده و زندگی تان را کنترل کنید. برادرتان از شما تبعیت می کند ولی شما همه ی حرفهایتان را به او نمی زنید و پسر دایی تان در خواب، در تعبیر، اشاره به فرهنگ و سنت های شما دارد که از نظر خانواده تان آنها انتظار ندارند که شما بتوانید بخوبی و به تنهایی زندگی تان را کنترل کرده و استقلال عمل در مورد خاصی داشته باشید. ( به خود پسر دایی تان اشاره نمی کند بلکه فرهنگ شماست که اینطور در خوابتان تجسم می شود). شما سعی می کنید که خیلی موفق عمل کنید و تصمیمات عجولانه و غیر عاقلانه ای نگیرید. تشکر از همراهیتون.
Leili : سلام.لطفا نمایش ندید خوابم رو مرسی.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما روح بزرگی دارید و به این فکر می کنید که اگر شرایط مالی خیلی عالی داشتید و کنترل زندگی تان را می توانستید کامل در اختیار داشته باشید، قطعا به فقرا توجه بیشتری می کردید و احتیاجات ایشان را هم برایشان فراهم می کردید. شما افکاری مدرن و روشنفکرانه دارید و قادر خواهید بود کنترل زندگی تان را با پرستیژ و افتخار به دست بگیرید. نذر کنید که انشالله شرایط زندگی تان خوب شود و به فقرا کمک کنید. خواب 17 ماه شاید کمی به تاخیر بیافتد ولی اگر توکلتان به خدای بزرگ باشد انشالله مشکلاتتان حل خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
farah : اين خاب يك دختر مجرد؛ سلام خواب ديدم كه با پدرم بيرون بوديم و پدرم رانندگي ميكرد و من هم عقب ماشين نشسته بودم ولي بلوز تنم نبود حتي لباس زير و لخت بودم و خودم تعجب كرده بودم كه چرا لختم و با دستام خودم رو ميپوشوندم ولي شلوار تنم بود، مجردم
فریبا هراتی
: سلام. این خانم اختیار زندگی اش دست پدرشان است و اوست که زندگی او را کنترل می کند و هر تصمیمی بخواهد بگیرد، با اجازه ی پدرش عملی خواهد شد به اندازه ای که او احساس می کند که خودش از خودش هیچ اختیاری ندارد و صرفا تابع پدرش است. هیچ چیزی نیست که پدرش در باره ی او نداند و رک و پوست کنده همه ی احساس و اعمال او برای پدرش مشهود است. این خانم کسی را دوست دارد و نسبت به او متعهد است و یا اینکه شغلی دارد و به انجام آن متعهد شده است. تشکر از همراهیتون.
Narges : سلام من صبح قبل از اینکه خورشید غروب کنه این خواب رو دیدم. با توجه به اینکه شش ربیع الاول این خواب رو دیدم پس درسته. خواب دیدم که من و مادرمو و معشوقم توی یه ماشین بودیم و معشوقم داشت رانندگی می کرد البته یه پدال هم زیرپای من بود و منم با اینکه عقب نشسته بودم گاهی گاز می دادم. یه نفر رو سوار کردیم وسط راه اخر کار که می خواست ازم خداحافظی کنه و از ماشین پیاده بشه گفت حدافظ راضی بعدش معشوقم گفت راضی چیه راضیه خانم. بعد دیدم که با یه سری توی ارایشگاه سر دفترچه ام دعوا کردم و بعد دیدم که دایی از شهرش بلند شده اومده شهرمون خونه ی مامان بزرگم بابامم بود درحالی که توی واقعیت هیچ وقت وقتی اونا هستن خونه ی مامان بزرگم نمی اد عمه ام هم اونجا بود بعدش فامیل شوهر دختر عمه هم اونجا اومدن و من می گفتم وای اینا دیگه چرا اینجا اومدن و بعدش دایی ام ماشینشو اورد توی حیاط خونه ی ما پارک کرد. یه عالمه ماشین توی خونه امون پارک شده بود. اینم بگم که شب قبل خواب داشتم به معشوقم فکر می کردم و اینکه به یه دلیلی نمی تونیم باهم ازدواج کنیم.
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که معشوقتان کنترل زندگی شما را بدست گرفته ولی در عین حال شما را به فراموشی سپرده و نه اینکه کنار هم باشید. اما شما هم با این وجود اختیار دار ماجرا هستید و کنترل روابط شما و اینکه به پیش بروید یا توقف کنید دست شما هم هست. اینطور نیست که او شما را وادار کرده باشد که در زندگی او بمانید. شرایط به صورتی موقتی عوض خواهد شد و برای معشوقتان کاری پیش می آید ( یا برای شما) و این کار خیلی زود کنسل خواهد شد. شما سعی می کنید که سیاستمدارانه رفتار کنید ولی نمی خواهید که ایمنی و پشتوانه تان را از دست بدهید. شما مجبورید به سنت هایی که دارید پایبند بمانید و خانواده ی شما همه بر طبق همین سنت ها زندگی می کنند. در روابط اجتماعی خانواده ی شما نظر همه ی فامیل ( خیلی از آنها) مهم است و شما نمی توانید خارج از این حیطه، سرخود، عمل کنید. تشکر از همراهیتون.
Nazanin : سلام وقت بخیر
شاید یه هفته ده روزی بود که بعد از نماز صبح نزدیکای طلوع خواب میدیدم که دو تای اولش رو براتون تعریف کردم روزسوم خواب دیدم که شب بود خواب بودیم در زدن من شوهرمو صدا زدم بیدار نشد خودم رفتم آیفونو برداشتم پسر همسایه مون بود گفت بیاین ماشینتونو بردارین گفتم ماشین ما که تو حیاطه گفت آره اما اون جایی که گذاشتین پارکینگ ماست و وقتی برگردیم میخوایم ماشین بزاریم گفتم باشه دوباره شوهرمو صدا زدم بیدار نشد منم خودم چادرمو سر کردم و رفتم بیرون دیدم یه پسری اونی که فکر میکردم نبود با خانمشه و موتور دارن سوئیچو دادم گفتم خودتون جابه جا کنین ماشین رو آورد بیرون اومد که بره دم در پارک کنه با خودم گفتم الان که نمیخوان بزارن هر وقت برگشتن زنگ میزنن همون موقع برمیداریم، تا گفتم صبر کن که یه دفعه مسیرش رو عوض کرد زد به یه موتوره و گازشو گرفت که بره اونورتر پارک کنه موتوریه دنبالش رفت یه خرده پایینتر از خونه باهم درگیر شدن وشروع کردن به زد وخورد من سریع برگشتم خونه و شوهرمو صدا زدم ولی همش نگران ماشین بودم که نکنه دزد ببره و سریع یه لباس آستیندار و روسریمو پوشیدم و چادر سرکردم و دوباره برگشتم تو کوچه و دیدم هنوز دارن دعوا میکنن دیگه یادم نیس که شوهرمم باهام اومد یا نه چند شب بعد دوباره تو همون ساعت خواب دیدم
رفتیم تهران نمیدونم من و دخترم کجا بودیم که دیدم جاریم و دخترش و برادر شوهرم اومدن دنبالمون توی راه همش چیزایی رو میدیدم که یادآوری خاطرات گذشته بود (قبلا تهران زندگی میکردیم ) یه دفعه جلومون یه شکاف بزرگ دیدم از نظر پهنا خیلی بزرگ بود عمقش زیاد نبود تا میخواستم بگم مواظب باش که دیدم با مهارت خاصی اون چاله رو رد کردیم با تعجب برگشتم دیدم جاریم داره رانندگی میکنه گفتم چه خوب ماشین برمیداری وقتی رسیدیم شوهرم تازه از خواب بیدار شد و اومد دم در و من همش تو این فکر بودم که برم سریع موضوع راننده شدن جاریم رو بگم
سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شوهر شما در کاری که به او مربوط نیست دخالت می کند و بعد که اوضاع خراب شد هم متوجه اشتباهش و جبران این اشتباه نیست و در غفلت به سر می برد و شما هم به تنهایی قادر به حل مشکلاتتان نیستید. شما گاهی اختیار زندگی تان را دست دیگران می دهید و یا به آنان اجازه دخالت در بعضی کارهایتان را می دهید و تصمیمات عجولانه ای که دیگران در زندگی شان می گیرند، با وجود مداخله ی آنان در زندگی شما، به ضرر شما تمام خواهد شد. همسر شما باید دقیقتر و مسئولیت پذیرتر باشد و بار مشکلات را به دوش شما نیاندازد. دوست عزیز طبق قوانین سایت شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر کامنت هستید و نه بیشتر. لطفا خواب چند شب بعدتان را مجددا بعدا ارسال بفرمایید. تشکر از همراهیتون.
vidii : سلام. من اتفاقی باشخصی آشناشدم که فلج نخاعی هستن و درمورد نحوه و مکان اتفاق چیزی نگفتن درحد خلاصه و سربسته حالا خواب دیدم ابتدا با ماشین خواهرم رانندگی میکردم برای اولین بارم بود بعدپیاده شدم و وارد یک مجتمع شدم که تالا ندیده بودم با دوچرخه میرفتم که افتادن از ی جای بالا اما تونستم خودموبالا بکشم دگه صدایی شنیدم که به دنبالش رفتم اول یک حاج اقایی دیدم کتاب میخوندن سالن بعدی اون شخصی که نخاعی هست ناله میکردخواستم بهش کمک کنم اما نمیتونستم دگه بیدارشدم این خواب رو که تعریف کردم بهم گفتن این همون مکانی بوده که اتفاق براشون افتاده حالا دو شبه ذهنم درگیره چرا باید به خواب من بیاد؟ آیا تعبیرخاصی داره؟ میشه راهنمایی کنین
فریبا هراتی
: سلام. شما برای پیشبرد اهدافتان در زندگی از خواهرتان الگو برداری می کنید یا به نصایح او گوش می دهید و یا از امکانات او استفاده می کنید. می خواهید خودتان را در زندگی بالا ببرید و سعی می کنید که با همان امکاناتی که خودتان دارید اینکار را انجام دهید و در زندگی تان تعادل به وجود بیاورید ولی یک بار تعادلتان را از دست می دهید و کارها برایتان خوب پیش نمی رود اما دوباره سعی می کنید که خودتان را در زندگی بالا بکشید و پیشرفت کنید. می خواهید درست رفتار کنید و به دنبال کسب دانش در مورد شرایطی که پیش رو دارید هستید. و اینجاست که دوست جدید شما برایتان احساس خودش را ابراز کرده و می گوید که کارها برای او خوب پیش نمی رود. او به خواب شما آمده تا شما شرایط او را درک کنید و با تمام وجود احساس کنید که دقیقا او هم یکی مثل الان شما بوده که می خواسته مستقل باشد و در زندگی پیشرفت کند ولی بد آورده... و نباید شما الان او را به عنوان یک موجود عاجز و بدبخت نگاه کنید. بلکه درک کنید که درست است که او فلج است ولی احساس و روح او کامل است و دقیقا آرزوها و امیدهای خودش را مثل هر انسان دیگری دارد. او می خواهد که شما او را درک کنید. تشکر از همراهیتون.
یاش گین : ممنونم. لطفا منو دعا بفرمایید. دستم از همه چیز کوتاه شده. یه گوشه نشستم منتظر معجزه خدا هستم. سعی میکنم امیدمو از دست ندم. بازم ممنون از تعبیر زیباتون