تعبیر خواب راه
دیدن راه در خواب، دلیل بر جستجو در راه دین و ایمان و افزودن به باور و یقین خود است. اگر درخواب دید که در شاهراه می رود، در راه راست گام بر می دارد. گم شدن در راه، سرگردانی در امر دین و دنیاست. اگر در رفتن راه، خستگی به او عارض نشد، آدم سخت کوشی است و اگر از راه راست بیرون نرفت، خیر دنیا و آخرت را نصیب خود می کند.
اگر راه رفتن وی در شب بود و نتوانست به دلیل ابری بودن آسمان با کمک ستارگان راه خود را پیدا کند، جستجو گری است که شب و روز در جستجوی حقیقت، خستگی ناپذیرگام بر می دارد و عاقبت در کاری که دارد، موفق خواهد شد. اگر راه خود را خرم و پر از سبزه دید، راهی که می رود صراط مستقیم و راهی درست است و در غیر آن معنای برعکس دارد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: تعبیر راه بر پنج وجه است:
- دنیا،
- فراغت و شادی،
- کار نیک،
- خیر و برکت،
- آسایش و راحتی مردم.
محمد ابن سیرین گوید: راه به خواب دیدن، دین بود و استقامت آن و جستن راستی در دین و دنیا. اگر بیند بر شاهراه می رفت، دلیل که به راه دین رود. اگر بیند که به راه راست گروهی را هدایت کرد، دلیل که قومی را به راه راست و صلاح راهنمائی کند. اگر بیند در راه سرگشته و متحیر می گردید، دلیل که در راه دین یا به کار دنیا سرگشته شده باشد.
ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند در راهی می رفت چنانکه خسته نشد، دلیل که حق خود را از کسی بستاند. اگر بیند کسی او را از راه راست به راه کج برد، دلیل بود که او را دروغ مشغول گرداند. اگر بیند به شب تاریک به راه می رفت و راه به او مشکل شد، دلیل که استقامت و راه راست یابد. اگر راههای بسیار بیند و نداند که از کدام راه باید رفت، دلیل که در دین خویش متحیر بود و با مردم بددین وی را صحبت بود.
اگر بیند که راه در برابر او مشکل شد و ندانست به کجا می رود و به قول حضرت رسول دست راست گرفت و می رفت و چون شب درآمد، راه گم کرد، دلیل که راه حق بر او پوشیده گردد. اگر بیند به عزم از راه به در رفت، دلیل که بر دشمن مکر و حیله سازد. اگر بیند در راه همی رفت و زنی پیش وی آمد و به سبب آن زن از راه به یک سو رفت دلیل که به دنیا فریفته شود خلل دردین او درآید و راه خیر گذارد. بدان که حکم پیاده شدن در راه سوار شدن، در تاویل یکسان است.
جابر مغربی گوید: اگر بیند در راه او سبزه و نباتات نیکو بود، دلیل بر پاکی و نیکوئی دین کند. اگر بیند در راه به گمان می رفت، دلیل بود که دین بدست آورد یا در کار خود سرگشته شود. اگر بیند کسی را از راه ببرد، دلیل بر فساد وی کند.
اسماعیل بن اشعث گوید: راه راست درخواب مسلمانی بود و استقامت دین و راه کج بر خلاف این بود.
آنلی بیتون می گوید: اگر خواب ببینید از راهی باریک می گذرید و از روی صخره ها و زمین ناهموار عبور می کنید، نشانه آن است که هیجان تب آلودی بر شما چیره خواهد شد و با بدبختی بزرگی مواجه خواهید شد.
اگر خواب ببینید می کوشید راهی که از آن باید بگذرید، پیدا کنید، علامت آن است که کاری که می خواستید به نحو مطلوبی به پایان برسانید با شکست روبرو خواهد شد.
اگر خواب ببینید از راهی عبور می کنید که اطرافش پوشیده از گل و گیاه و چمنزارهای سرسبز است، نشانه آن است که از عشق های تحمیلی نجات خواهید یافت.
اگر خواب ببینید راه خود را گم کرده اید، علامت آن است که اگر به اقداماتی که انجام می دهید با دقت بیشتری تأمل نکنید، شکست خواهید خورد.
تعبیر خواب راهرو
اگر کسی در خواب دید راهروی خانه اش تمیز و مرتب است، همسر وی با لیاقت و نجیب است . اگر زن راهروی خانه اش را تمیز دید، و مصالح آن محکم بود، دلیل بر قدرت و توانایی شوهر و اخلاق نیک وی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
افسون : با سلام و عرض احترام خدمت شما . خوابم در سايت نمايش داده نشود.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. کسی که شما دوستش دارید بسیار تنبل است و تا جایی که برایش مقدور باشد از زیر کار در می رود ولی سعی می کند که ظاهر امر را حفظ کند. اما در مجموع آدم خوب و مثبتی است. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام
من خواب ديدم با برادرم توي شهر تركيه بوديم بعد يك دفعه ديدم سوار يك ماشين هستيم كه جاده اي بود مثل بيابان و ماشين چراغش روشن بود و برادرم رانندگي مي كرد و باسرعت زياد مي رفتيم واحساس مي كرديم توي كشور فرانسه هستيم و يك لحظه بعد تو راه رفتن كه بوديم ديدم كه احساس كرديم امريكا هستيم و توي اين كشورسوار دوچرخه بوديم و برادرم ركاب مي زد و در موردشخصي از اشنايان كه اونجا زندگي مي كنه صبحبت مي كرديم و بعد تو راه برادرم خسته شده بود كه بادوچرخه ركاب مي زنه و من ديدم سوار قطاري بودم و بهش گفتم ته قطار بگير و من سوار قطار بودم و برادرم با دوچرخه ته قطار گرفته بود ديگه ركاب نمي زد واز تونل رد شديم وبه شهر رسيديم و مي خواستيم سوار متروبشيم
فریبا هراتی
: سلام. شما و برادرتان در ابتدا نسبت به موضوعی احساس افسردگی و ناراحتی می کنید و فکر می کنید که ایزوله و تنها هستید یا هیچ احساس مثبتی در زندگی تان نیست ولی خیلی زود عشق به زندگی تان راه می یابد و احساس مثبت نسبت به زندگی پیدا می کنید. زندگی شما پیشرفت خواهد کرد و شما سعی می کنید که تعادل زندگی تان را حفظ کنید و مجبور می شوید که خیلی کار کنید. شما در مسیر زندگی تان سعی می کنید که آرامشتان را حفظ کنید و بنشینید ببینید تقدیر شما را به کجا می برد و برادرتان هم باید بین کار و تفریحی که دارد تعادل برقرار کند و آنقدر از خودش کار نکشد که از زندگی هیچ چیزی نفهمد. شما همیشه عجله دارید که به اهدافتان خیلی زود برسید. تشکر از همراهیتون.
Ommolbanin : سلام شهره هستم
خواب دیدم در یه پیاده رو هستم ودوتا دستم نایلون سفیدی پر از وسایل خریداری شده هست پالتوی زرشگی تنم هست هوا آفتابیه و از پیاده رو دارم میرم خونه جلوم یه خانم با مانتو زرشگی کمی چاق و از من کوتاهتر با دختر ۱۲ ساله اش میرفتن . جلوی من بودن و من سعی کردم از کنار اون خانم طوری رد بشم . می شنوم که دخترش می گه ازشون جلو رفتم مادرش می گه مهم نیست اشکالی نداره
یهویی خانمه از پشت با دوتا دستش مچ دست راست منو می گیره و چنان التماس و گریه می کرد و می گفت که همزاد من اذیتش می کنه و ازش خیلی می ترسه ، من نمیدیدمش ولی انگار که نامریی بود و کنار من بود و اون زن میدید . اون زن چنان پشتم پنهان شده بود و دستمو گرفته بود که منو با خودش می چرخوند تا چشمش به همزاد من نیفته چیزی نمونده بود زمین بیفتم بار زیادی دستم بود یهویی می بینم دستم یه پارچ آب هست و با خودم گفتم بهتره اینو روی اون همزادم بریزم شاید بره نمی دیدمش ولی خانمه می گفت کنارمه در همین حال دختر کوچکم از صدای بلند فریاد من در خواب جیغ زد و من از خواب بیدار شدم ساعت سه بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که در مسیر زندگی تان با آرامش و پیوسته پیشرفت کنید و بارها و مسئولیت های موقتی را به دوش می کشید. از لحاظ مالی تامین هستید و از حمایت کافی برخوردارید. امید و عشق در زندگی تان وجود دارد و سعی می کنید با شور و شوق و شاد رفتار کنید. شما شخصیتی رقابتی دارید و احساستان این است که دیگران از شما از امکانات کمتری برخوردارند. شما نوعی کاریزما در شخصیتتان دارید که دیگران نمی توانند نسبت به شما بی تفاوت باشند و خواسته ناخواسته روی مردم تاثیر گذار هستید و دیگران گاهی نسبت به شما حسادت می کنند یا حسرت شما را می خورند. شما سعی خواهید کرد که دوستانه تر و مهربانتر از قبل با دیگران برخورد کنید تا احساس نکنند که نسبت به ایشان خودبزرگ بینی دارید یا منیت به خرج می دهید. تشکر از همراهیتون.
کیمیا : ببخشید شما گفتین" هر دوی شما از اینکه از هم جدا بمانید استقبال می کنید."
میتونم بپرسم از کجای خواب این برداشت رو کردین؟
توی زیرزمین برج اون اومد سمتم که بریم و موقع رفتن هم داشتیم میرفتیم خونه اونها که باهم باشیم، گرچه موقع رفتن سمت ماشین من با صدای گوشی از خواب بیدار شدم،اینها تعبیرش میل اون به برگشتن نیست؟
فریبا هراتی
: از تمایل هردوی شما برای داشتن رابطه ی به قصد لذت. زیر زمین ضمیر ناخودآگاه شماست و او به شما فکر می کند. خیر معنی اش برگشت او نیست.
کیمیا : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم با دوست پسر سابقم بیرون هستیم وتوی خواب انگار بعد مدتها باهم آشتی کرده بودیم و همین ایام عید بود بهم گفت میتونیم بریم خونمون چون مامانم نیست( میدونستم منظورش رفتن به خونه و لذت بود) و یا میتونیم بریم برج بلور واسه عید لباسهارو ببینیم، منم گفتم نه بریم برج بلور و اینکه توی خواب با اینکه دوستش داشتم ولی سرد و با ناراحتی حرف میزدم باهاش، رفتیم ورودی برج بهم گفت بریم جدا جدا بگردیم و نیم ساعت دیگه همینجا همو میبینیم، با اینکه از پیشنهادش خوشم نیومد و دوست داشتم باهم بریم ولی قبول کردم و جدا شدیم و توی دلم گفتم لابد میخواد بره پیش دوست دیگه اش و میخواد منو بپیچونه یا اینکه توی برج با یه دختره اشناست که نمیخواد مارو باهم ببینه، من نرفتم لباسهارو نگاه کنم و رفتم زیرزمین که مثل زیرزمین دانشگاهمون بود تا کمدم رو وا کنم و وسایل توی کمد دانشگاهمو بردارم که اونجا با کمد ور میرفتم که دیدم نیم ساعت شده و باید برم پیشش که دیدم از دور اومد سمت من که کنار کمد بودم و تمام مدت انگار میخواست باهام حرف بزنه ولی ساکت بود و نگاهش پر از حرف بود،
رفتیم بیرون برج و بهم گفت بریم ناهار بخوریم گفتم نه، توی دستم ته دیگ و کمی برنج داشتم که گذاشتم دهنم و داشتم اونهارو میخوردم و بیرون سرسبز بود و خانواده ها بعد نم بارون نشسته بودن واسه ناهار و ....چادر زده بودن که بهم گفت بریم خونه حال کنیم، گفتم باشه، کفش نسبتا قهوه ای پاش بود و قدم میزد و منم دنبالش میرفتم که بریم سمت ماشین و برگشت یه خانواده رو نگاه کرد که میخواستن عکس بندازن، رفت گوشی آقا رو گرفت و ازشون عکس گرفت و منم دوستمو نگاهش میکردم که سیبیلهاش کمی سفیدتر شده و ریش و سیبیل داشت و شکمش کمی چاق تر از قبل بود و طبیعت تقریبا بهاری و سرسبز بود، دیگه بقیه خواب یادم نیست
ممنون از تعبیرهاتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و او به همدیگر فکر می کنید. او در دلش می گوید که اگر می خواهی از من جدا بمانی مختاری و اگر بخواهی دلائل رفتارم را بدانی هم مختاری و شما با این که از او جدا شده اید، ولی دوست نداشتید که از او جدا شوید و تمایل داشتید که بدانید دلیل این رفتارش چیست. او از نظر مالی قویست و در موفقیت به سر می برد ولی او تمایلی به این ندارد که برای شما تعیین تکلیف کند که چطور رفتار کنید و به شما هم اجازه نمی دهد که برای او تعیین تکلیف کنید که او چطور باید رفتار کند. از نظر او هر کدام از شما فقط در مقطعی از زمان کنار هم باشید کافیست و نباید به کار همدیگر کاری داشته باشید. شما به خاطرات و عمق ضمیر ناخودآگاهتان رجوع می کنید و سختی ها و تلخ کامی هایی که از بابت رفتار او به شما رسید را دوباره بررسی و تحلیل می کنید. در نهایت هر دوی شما از اینکه از هم جدا بمانید استقبال می کنید. او نسبت به گذشته مجرب تر شده ولی احساس کمتری از خودش بروز می دهد و وانمود می کند که اهل خانه و خانواده است در حالی که اینطور نیست. شما هم به آینده ی مثبتی که پیش رو دارید نگاه می کنید و ناامید نیستید. تشکر از همراهیتون.
محمدرضا : سلام
خواهرم که مجرد است در خواب دیده که با مادرم میخوان برن بیرون (مطب دکتر واسه مادرم) و خواهرم کفش پا نمیکنه و پا برهنه بدون جوراب میره تو خیابون با مادرم پیاده میرن (رو آسفالت) خیلی راحت داره راه میره و انگار بارون هم میامد یا اینکه بعضی جاها زمین خیس بود و خواهرم فقط کف پاش انگار برگ و این چیزا خیلی چسبیده بود همین، زخم اینا نشده بود ... تا اینکه میرسن به مطب و اونجا دیگه فرش بود و میرن میشینن رو مبل و میوه و شیرینی خامه ای میخوره...... و در ادامه این خواب خواهرم میبینه که تو خونه خودمون یه جایی نشست که انگار پر از سوزن ته گرد بود که همشون میره داخل باسن خواهرم و خواهرم با ناله و گریه خودش تنهایی همه رو درمیاره که بعضی از سوزن ها هم کمی خونی شده بود ولی همه رو درمیاره.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما می خواهد برای رسیدن مادرتان به خواسته و حاجتی که دارد، از او دنباله روی کند و به حرف مادرتان گوش می کند در حالی که خودش قلبا تمایلی به انجام کاری که مادرتان از او می خواهد، ندارد. او احساس می کند که جاپایش در موقعیتی که دارد قرص نیست و سعی می کند که بی خیال باشد و اصلا با وجود مادرتان او احساس می کند که می تواند خیلی راحت همینطوری زندگی اش را ادامه دهد. هر چند که بعضی وقتها احساساتی می شود و یا به شکست ها و کمبودهایش فکر می کند، اما تحمل این مسائل برای خواهرتان ساده است. اما او می خواهد مادرتان را شاد کند و اگر با مادرتان همراهی و موافقت می کند که زمینه ی زندگی اش عوض شود، فقط به خاطر مادرتان است. ( احتمالا مادرتان می خواهد که زود خواهرتان ازدواج کند تا او زنده است و خیالش از بابت خواهرتان راحت شود). خواهر شما احساس می کند که از لحاظ احساسی به او فشار وارد می شود و او حمایتی ندارد. خواهرتان نیاز دارد که برای رسیدن به آرامش، رابطه یا موقعیتی را که در آن قرار گرفته است را کنترل کند و نگذارد این بدون حامی بودن او به روحش فشار بیاورد ( بدون همسر بودنش). او البته بعضی وقتها کمی ناراحت می شود ولی نه آنقدر زیاد که همه ی فکر و ذکرش این باشد که ازدواج کند. او تمایل به ازدواج دارد ولی نه آنقدر که مادرتان تمایل دارد که او ازدواج کند. تشکر از همراهیتون.
Niloofar : با سلام
خسته نباشید
من خواب دیدم با یک شخصی که میشناسمش داخل یک باغ خیلی قشنگ بودم، نمه بارون زده بود و زمین نمناک من و اون دراز کشیدم روی زمین. رو زمین زیتون ریخته بود. چندتا زیتون هارو برداشتیم بخوریم. یکم خاک زمین خیس بهش بود که پاک نکردیم خوردیم. یک راهی بود از این باغ خیلی قشنگ. درختا مثل پاییز هم برگ زرد و قرمز داشت، هم برگ سبز و صورتی، یک مقداریش رو زمین ریخته بود. داشتیم راه میرفتیم به سمته مسیر. یهو یک شخصی بهم گفت ته این راه و بببین این جاده که تموم میشه بیابونه. من اولش ترسیدم و مکس کردم ولی گفتم نه تا اینجاشو باهاش اومدم گوش نمیدم به حرف کسی بقیه اشم میرم. رفتم با اضطراب. تو دلم گفتم میرم ببینم بیابون چه شکلی هست. و بعدش چی هست. رسیدیم به بیابونه. خیلی عجیب کلا 4.5 متر بیشتر نبود. یهو دیدم بعدش که فضای سرسبز خیلی قشنگ هست که چندتا خونه اونجاست و ویلا. رفتیم به سمته ویلاها. مثل اینکه میدونستن ما مییام. دیدم یک ویلایی خیلی مدرن و قشنگ هست. گفتم کاش این ماله ما بود. و دقیقا همون ویلارو به ما دادن و ما رفتیم داخلش. این شخص کسی هست که در بیداری برای من فرد مهمی هست. اما همیشه میترسم نسبت به اینده ام باهاش. و احساس میکنم نمیشه...
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فکر و خیال شما راحت خواهد شد. مشکلات کوچک زندگی را نادیده می گیریدو شفا و صلح و امید به زندگی تان راه می یابد. آرامش زیادی برای شما فراهم می شود و شروعی تازه خواهید داشت. عده ای معتقد هستند که مسیر زندگی شما و کسی که برایتان مهم است به جایی ختم نمی شود و عاقبت به خیر نیست و اینکه شما احساس ایزوله گی و تنها بودن خواهید کرد. اما شما نباید به این حرفها اهمیت دهید. چون اگر حتی مدتی کوتاه این احساس ایزوله گی و تنهایی را حس کنید، خیلی زود به آرمانها و اهدافی که دارید خواهید رسید و ایده های شما عملی خواهد شد. شما زندگی خیلی خوب و مدرنی خواهید داشت و انشالله آینده تان خوب خواهد بود. تشکر از همراهیتون
S : سلام وقت بخیر خواب دیدم تو کلانتری زندانی شده بودم که یهو در باز شد و من فرار کردم کنار کلانتری یه ساختمون بود که رفتم داخلش و یه پسربچه نشسته بود گفت برو بالا که در همین حین پلیس زنی که منو زندانی کرده بود رسید و گفت بیا اینجا ،بعد تو جاده تربت حیدریه پیاده راه میرفتم که رسیدم به جایی که یه اتوبوس ایستاده بود و خواستم از کنارش رد بشم که یه راننده گفت مواظب باش تو جاده تصادف شده بود و خرده شیشه ریخته بود منم از کنارش رد شدم بعد مامان تلفن کرد و گفت رسیدم تربت منم داشتم فکر میکردم که به نامزدم بگم مامان هم اومده که نگرانم نباشه وقتی رسیدم آدرس یه هتل رو گرفتم ولی همه جا برام جدید بود با اینکه میدونستم قبلا اونجا بودم یه حوضچه آب وسط گذاشته بودن که میخواستم بدون زمین خوردن از روی لبه اش راه برم و برسم اونطرف پیش مامانم ولی دوباره برمی گشتم سر جای اولم جالبه در همین حین دوست پسر قبلیم انگار داشت با یه خانومی که نزدیک من بود تلفنی صحبت میکرد و منم در جریان قرار گرفتم که دختره بهش پول تعارف میکرد اونم میگفت دارم و قبول نمی کرد و داشتن سفارش غذا میدادن. ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر اشتباهاتی که قبلا در زندگی تان انجام داده اید، تا اندازه ای سختی کشیده اید ولی دیگر این سختی ها تمام شده و زندگی شما متحول خواهد شد. شما گشایش کار پیدا می کنید و دنیا به شما رو می آورد. سعی خواهید کرد که آهسته آهسته و به صورت مداوم در زندگی تان پیشرفت کنید و باید مراقب باشید که به خاطر رفتار مردم، متضرر نشوید و اجازه ندهید که از شما سو استفاده شود و یا آدمهای بد برایتان دردسر درست نکنند. مراقب حرفها و رفتارتان باشید. مادرتان از شما حمایت روحی می کند و مراقب است که شما اشتباهی را مرتکب نشوید. شما فکرتان راحت و بی خیال هستید و سعی می کنید که مثبت اندیشی کنید ولی باید سعی کنید که خیلی برای رسیدن به خواسته هایتان عجله نکنید وگرنه تلاشتان بی نتیجه خواهد ماند. باید سعی کنید که معقولانه و صبورانه رفتار کنید. دوست پسر قبلی شما نمی خواهد برای خودش دردسر درست کند و می خواهد که از او حمایت شده و زندگی بهتری داشته باشد. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام.خدا قوت.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به خاطر دوری از دخترها و خانمتان فکرتان ناراحت است و آنها هم دلتنگ شما هستند. خانم شما از نظر اقتصادی در شرایط خوبی است ولی شما احساس می کنید که این فاصله ای که بین شما به وجود آمده، تا اندازه ای تقصیر خانمتان است و به خاطر مسائل مالی مجبور شده اید که از خانواده دور باشید. شما و خانمتان سعی می کنید که آرام آرام به اهدافتان برسید و با هم همفکری داشته باشید ولی اختلاف نظر شما سر اینکه چرا از هم دور هستید و چه کار باید بکنید، فکر شما را خراب می کند و شما به شدت عصبانی و ناراحت می شوید. اما گشایش کار خواهید یافت و سعی می کنید که منطقی فکر کنید. علیرغم تمام مشکلات، شما موفق خواهید شد که مسیر درستی برای زندگی تان پیدا کنید و بر موانع و مشکلات زندگی تان غلبه کنید. شما عاقلانه تصمیم می گیرید هر چند که شخصیتی احساساتی دارید. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام.خدا قوت.انگار من برای ریاست یک سازمان بزرگ پیشنهاد شده ام و می رم به اون سازمان. به اونجا می رسم. انگار رییس اونجا جلسه هست و من در قسمت پیشخوان از طرف نگهبانی تحویل گرفته می شم و بعد می بینم از جلسه یکی از همکاران ام که انگار برای یک جلسه مشورتی اونجا بوده می آد بیرون و هم من از حضور او کمی متعجب بودم و هم او از حضور من.با خودم می گفتم که او برای یک جلسه اینجا بوده و احتمالا آقای فلانی که از شاگردهاش است،برای او این زمینه را فراهم کرده،ولی اون که نمی دونه،من قرار ریئس اینجا باشم.ایشان را به جایی که هستم دعوت به چای و پذیرایی می کنم،همین که از جای ام پا می شم،انگار تو جیبم جعبه سیگار بود که می افته پایین من نمی خوام کسی ببینه خم می شم سریع بردارم او هم انگار می خواست کمک کنه،بعد من به ایشان چای تعارف کردم،انگار اون خدم و حشم کم شده و بود.خودم می خواستم چای بریزم که یکی از نگهبان ها اومد و چای داد،از اون سازمان بیرون می ام،پیاده ادامه می دم.در یک آن خودم را در انتهای یک بزرگراه می بینم (انگار ادامه همت به کرج )که اون به خاطر یک سازه میراث فرهنگی (شبیه دروازه قرآن شیراز یا قزوین که هنوز معماری قدیمی خود را داره)متوقف شده،من دارم می گم که می تونند هم از وسط دروازه و هم از کناره ها راه باز کنند،انگار قدری ماشین آلات به دیواره ها آسیب زدن.بعد اطراف همان دروازه یک باغچه هست،یک حیوانی اونجا هست شببه سگ یا گوسفتد،اما سفید هستش.من مسیر را پیاده بر می گردم،قدری پیچ داره،انگار به پل کن می رسم،اون پایین یک دختر به دیواری تکیه داده و نگاهش به من اشاره ارتباط می ده.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. اختیارات و امکانات شما قویتر می شود و به مقام خواهید رسید. اما شما نگرانی هایی در این رابطه دارید که نمی خواهید کسی از آن با خبر شود و سعی می کنید که رفتاری دوستانه با همه داشته باشید. شما می خواهید در مسیر زندگی تان به سرعت پیشرفت کنید و زندگی تان متحول شود. در شرایط حاضر هنوز امکان رسیدن به خواسته هایتان وجود ندارد ولی به زودی این امکان فراهم خواهد شد. دنیا به شما رو می آورد و به ثروت بیشتری خواهید رسید. شانس و بینشی قوی خواهید داشت و دوستی که برایتان می ماند. باید صبور باشید تا مشکلات تدریجا حل شوند و به خواسته هایتان برسید. تشکر از همراهیتون.