کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب زندان

اگر کسی در خواب دید در زندان است و در پاهایش غل و زنجیر است در کار و شغلی که دارد، زمان طولانی می ماند و اگر دید او را به زندان می برند، از غم رهایی می یابد. اگر کسی دید در زندان است و زندان برای او نا آشنا است، احتمال مرگ او نزدیک است. اگر زندانی که در آن است، زندانیان را شکنجه می کنند و او را هم شکنجه می دادند، از گناه پاک می شود. اگر کسی خواب دید از زندان آزاد شده از غم و اندوه آزاد می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: دیدن زندانبان درخواب، چون معروف است، خلاصی یافتن و عاقبتِ نیکو باشد. و چون مجهول بود، دلیل کوری و غم و اندوه است. زندان به خواب دیدن گور و بلا است و آزمایش کردن دوستان و خرم کردنِ دشمنان. اگر کسی ببیند که به زندان رفت و زود از زندان در آمد، دلیل آن است که خداوند را با تمام وجود درک می کند.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند در زندان بود و آن زندان هرگز ندیده بود، دلیل بر هلاک است، زیرا که زندان مجهول گور است. اگر زندان معروف ببیند، دلیل بر اندوه و مضرت کند. اگر ببیند در زندان زنجیر بر پای داشت، دلیل که در عملی که باشد، دیر بماند.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر صاحب خواب خود را در زندان معروف ببیند، دلیل که بزرگی و جاه یابد. اگر زندانبان را نشناسد، ازجهت شغلهای دنیا او را غم و اندوه است. اگر ببیند با مردی زندانبان با بند می رفت، دلیل که کار بسته او گشایش یابد.

تعبیر خواب ملاقات زندانی
اگر خواب دیدید که کسی در زندان به سر می برد و شما به ملاقات او می روید، از کاری که آن شخص در آن ماندگاری دارد، آگاه می شوید. اگر زندان آشنا بود، خبر از موفقیت آن شخص می گیرید و اگر زندان جایی بود که شما آنجا را نمی شناختید، از اندوه و غمی که آن شخص در دل دارد آگاه خواهید شد.

تعبیر خواب دستگیر شدن
اگر کسی خواب ببیند که دستبند به دست او زده و یا زنجیر به پای او بسته اند و او را دستگیر کرده اند، مرتکب گناه یا معصیتی شده و دین کسی به گردن او است. اگر دید دستبند او باز کردند، توبه کرده و به درگاه خداوند باز می گردد.

تعبیر خواب آزاد شدن زندانی
اگر کسی خواب دید که از زندان آزاد شده، از غم و اندوه خلاص شده و رهایی می یابد.

تعبیر خواب حبس شدن
اگر کسی در جایی حبس شود که آنجا را می شناسد، در کار خود ماندگار خواهد بود و اگر آن جا را نمی شناخت، از موردی اندوهگین است و احساس مضرت و زیان می کند.

تعبیر خواب مرده در زندان
اگر خواب ببینید که کسی در زندان مرده است، در کار و شغلی که دارد به مدت زمان طولانی می ماند و عمر او دراز است. همین تعبیر برای کسی است که شما ببینید که در زندان مرده است.

تعبیر خواب فرار از زندان
اگر کسی دید که از زندان فرار کرده است، از غم و اندوه فرار می کند و به شادی و خلاصی می رسد.

تعبیر خواب زندانی شدن در خانه
اگر کسی خواب ببیند که در خانه خود زندانی شده است، در زندگی زناشویی خود، ماندگار خواهد بود و بزرگی و جاه یافته و عاقبت او نیکو است انشالله.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

213 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

b

b : سلام روزتون بخیر ..
خواب دیدم بهمراه پدرم و مادرم تو جای آشنایی از ملکمون هستم و یه زن و شوهر و یک دختری هم اونجا هستن . من وقتی رسیدم یه خانم خوش برو رو ، دست گذاشت دورم حلقه کرد و چنبار منو بوسید . پیرمرد ریش سفیدی هم بوود و وقتی داشتن میرفتن خانمه ، درو قفل کرد از پشت و پدرو مادرم چیزی متوجه نشدن ولی من متوجه شدم . پیرمرده با پدرم گرم حرف بود و وقتی داشت میرفت یک جمله رو دوبار تکرار کرد . گفت وقتی همه چیز تمام بشود زندگی تازه شروع میشود . من دقیقا خاطرم نیس این همون جمله بود یا نه. بعدش خانم خوشبرو رو درو از پشت قفل گذاشت با لبخند و رفتن . اون سه نفری که پیش ما جاگذاشته بودن سه تا جوواان بودن . دونفر زنو شوهر بودن و یک نفر دخترشون.
مادرم و پدرم در کل در جریان کار نبودن و اونجا داشتن کارای عادی میکردن . به پدرم جریان قفل رو گفتم و دوتایی تلاش کردیم تا خارج بشیم ازونجا . مادر ناتوانم رو زمین نشسته بوود و هر دفعه میپرسید که چی شد . من دودفعه با تمام وجودم بوسیدمش و اونم منو بوسید و بهش گفتم چیز خاصی نشده . بعدش برگشتم دنبال راه حل بودم . رفتم بالای یه ارتفاع سه متری و هرچی تقلا میکردم نمیشد که بیرون بریم .حصاری که اطرافمون بود بعضی جاهاش جای باز داشت وقتی میرفتم سمتش کاملا قوس میگرفت و جا تنگ میشد و غیر قابل بیرون رفتن . جایی هم که حصار نداشت هم انگار شیشه ی نامرئی بود. . من رو کردم به یکی ازون سه نفر و ازشوم پرسیدم پیرمرده داشت میرفت آخرین حرفش چی بود؟ وقتی گفتم خانمش یه اشاره ایی زد و مرده تبدیل به آدم پیر بدون یک چشم و و البته فک صورت سمت چپش درومده بود وسرجای خودشم نبود . زنه جوون تبدیل به یه زن خیلی پیر خمیده شد و دخترشون که جایی بود و تازه رسیده بود پیش ما رو من سریعا گرفتمش از پشت درحالیکه مواظب بود با دستش که از پشت به من نچسبه و من بهش فهموندم قضیه چیز دیگس ، اونم یواش یواش تبدیل به زن پیر با موهای سفید شد و البته بدن همشونم از شادابی دزومد و چروکیده و خم شد. وقتی این دختر اینجوری شد درب خودبخود باز شد .
تشکر از بابت وقتی که میزازید.

پاسخ
لینک۳۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۳:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید کاری را شروع کنید و سرمایه ای هم برای کارتان دارید. اینکار به نظر پولساز می آید و دنیا به شما رو آورده است. شما سعی می کنید که کارتان را هم بسیار عاقلانه و خردمندانه انجام دهید. انجام این کار جدید برای شما به منزله ی شروعی تازه است و زندگی تان متحول خواهد شد. شما مجبورید مدتی در این کار ثابت بمانید و تا آخر انجامش دهید و از کارتان دست نکشید. شما فقط زمانی که با سرسختی و اراده ی قوی و صبر و شکیبایی سر یک کار ثابت بمانید و از انجامش خسته نشوید، و آن را به نتیجه برسانید می توانید از کارتان دست بکشید و آن زمان حسابی پولدار شده اید. کنایه از اینکه از شاخه ای به شاخه ای نپرید و مصرانه بچسبید به کارتان تا جانش را درآورید!!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۴:۳۸
b

b : سلام روزتون بخیر ..
- یه جایی تو ملکمون بهمراه پدر و مادر ..
-وقتی وارد شدم یه خانم خوش برو چنتا بوسم کرد و بغلم کرد .
- پیرمردی درحال صحبت با پدرم بود. رفتنی یه زنو شوهر قیافه جوان مونده بهمراه دخترشون با قیافه ی جوان پیشمون گذاشتن.
- پیرمرد رفتنی دوبار اینو گفت .(( یادتون باشه ، وقتی همه چیز تمام شود ، زندگی دوباره شروع میشود)) دقیقا جمله رو مطمئن نیستم ولی تو این فضا بود.
- خانم خوشبرورو وقتی میرفت درو با لبخند از پشت قفل کردو پدرو مادرم متوحه نشدن ولی من شدم .
- پدرم پرت بود از ماجرا وقتی بهش گفتم دنبال راه برای رهاییمون میگشت با من .
- مادر کم توان من روی زمین نشسته بود و میپرسید دائما چی شده؟ چندبار بوسیدمش و بغلش کردم و اونم منو میبوسید و بهش میگفتم چیز خاصی نشده.
- از جایی بالا رفتم با پدرم و چک کردیم برای رهایی ..
- چند قسمت که حصارش جای خیلی بازی داشت وقتی میرفتم خارج بشم ،حصارش جلو چشمام تنگ میشد و نمیتونستم .
- یاد حرفای پیرمرد وقت رفتنش افتادم و از زنی که پیشمون موند پرسیدم چی گفت .
- اشاره ی زن به شوهرش و اندکی بعد شوهر میانسالش و پشتش خود زن جوان صورت و اندام ، با تعقیرهای صورت و خمیدگی بدن و موی سر پیر شدن و اندکی بعد دخترشون هم اومد که محکم گرفتمش و محبور شد اونم تعقیر کنه.
- بعد تعقیرش درب باز شد و من خوشحال شدم که آزاد شدیم.
لطفا اگه اینجوری خلاصه نوشتن مورد تاییده بهم اطلاع بدید . شدیدا دوست دارم کار مفیدی انجام بدم تا بیشتر ازین اذیت نشید .
سپاس از وقتی که میزارید خانم هراتی .

پاسخ
لینک۳۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۱:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مرسی از اینکه سعی خودتونو کردید ولی لطفا مثل قبل بنویسید اینطوری من نمی تونم هماهنگی لازم بین جملاتو درک کنم و برام خیلی گنگ هست. منظورم از خلاصه نویسی این نیست که کلمات کلیدی بنویسید بلکه توضیحات اضافه راجع به درو دیوار و چیزهایی که مهم نیستند را نگویید.( مثلا خورشید می تابید به جای نور خورشید از آسمان به طرز شگفت انگیزی به زمین می تابید و من ناظر به درخشش آن بودم.) و نه اینکه بنوسید تابیدن خورشید- نگاه من- روشنی زمین. :)))) لطفا هر دوخوابتان را از اول برایم بازنویسی کنید و زود ارسال کنید چون شما نفر اول هستید. تشکر مجدد از زحمت مضاعف.

پاسخ
لینک۳۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۲۹:۵۸
Almighty

Almighty : خواب دیدم با شکایت پدرم به زندان فرستاده شدم و بعد از زندان فرار کردم . موقع فرار از زندان از دشت های زیادی عبور کردم همراه چند نفر دیگه هم بودم. بعد یه هلکوپتری که مدلش خیلی جدید بود و خیلی قیافه ش با هلیکوپتر های واقعی فرق داشت . من رو سوار کرد . یه سری دانشمند و چن تا نابغه ی هم سن و سال خودم توش بودن . یادم نیست دیگه

پاسخ
لینک۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۶:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نگران هستید که پدرتان شما را به دردسر بیاندازد و موجب شود که شما کاری را انجام دهید که دوست ندارید و اسیر و زندانی عقاید او شوید. اما شما قادر خواهید بود که مشکلاتتان را حل کنید. شاید بعضی وقتها احساس کنید که از درون خشک و خالی هستید و از شما حمایت روحی نمی شود و یا ایزوله شده اید. اما روحیه شما قوی است. شما بر مشکلاتتان غلبه خواهید کرد و اهداف بالایی برای خودتان در نظر گرفته اید. شما جاه طلب و بلند پرواز هستید و انشالله به کمک علم و از طریقی درست و عاقلانه مشکلات خودتان را حل خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۸:۲۱
Ghoncheh

Ghoncheh : سلام من خواب ديدم يك كاري بوده كه من براي اون مي خواستم محاكمه بشم منتظر اجراي محاكمه بودم و ادم هاي ديگه كه اطرافم بودن مي گفتن چرا بايد من به اين موضوع گرفتار بشم و من هم خودم مي گفتم چرا اين اتقاف افتاده و بايد محاكمه بشم و چرا زنداني باشم البته هنوز زنداني نبودم داشتم با خودم تو خواب فكر مي كردم اين محاكمه مثل اينكه ناخواسته براي من اتفاق افتاده بود

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۱۱:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که به خاطر یک موقعیت یا رابطه ای در زندگی تان محدود شده اید و آزادی ندارید. شاید شما احساس خجالت و گناه می کنید و باید دست از سرزنش کردن و تنبیه خودتان بردارید. شما به دلائلی، قادر به ابراز آزادانه ی نظرات خودتان نیستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۹:۱۵
جمشید

جمشید : سلام خواب دیدم برادرم در بازداشگاه در شهر خودمان هست و من رفتم و با وثیقه ان را ازاد کردم و همچنین افرادی که انجا کار میکردند به من احترام میگذاشتند

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۰:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برادر شما به مشکلی دچار شده که احساس می کند اسیر و مستاصل شده و شما توانایی کمک به او را دارید. هر مشکلی که او داشته باشد، به خاطر کمک شما که حرمتتان بالاست، حل و فصل خواهد شد. این خواب می تواند هم جنبه ی مادی داشته باشد و هم جنبه ی معنوی. به این صورت که ممکن است برادرتان گناهی را انجام داده باشد که به خاطر آن، گره در کارش افتاده باشد و به خاطر دعای خیر شما مشکلات او حل می شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۸:۴۶
مهدی

مهدی : سلام
خواب دیدم دختری که دوسالی میشه دوستش دارم و چندبار پیشنهاد دادم و قبول نکرد،در بازداشتگاهه(یه مکان موقت، قسمت جلوش میله و قفس بود و در داشت و پشتش یه اتاق با در فلزی بزرگ)،بازداشتگاه رو تا حالا در واقعیت ندیدم،ولی در خواب احساس غریبی هم نداشتم،دو سرباز هم بودن پشت یه میز که خیلی واسم احترام قائل بودن.ولی به اسم نمیشناختن منو(انگار که سفارش شده بودم)یه دستبند هم داشتم که تو دستم بود،یکی از سربازا پرسید،ماموری شما یا الکیه؟گفتم حالا هرچی، و صداش کردن و رفت.همزمان با این ماجرا در اون بخش قفس مانند باز بود و دوستم(در جریان ماجرا هست)داشت با اون دختر حرف میزدن،و اون دختر لباس عادی و مانتو و شال مشکی تنش بود.ولی دستبند بهش زده بودن.وقتی من این صحنه رو دیدم خیلی بی تاب شدم رفتم به سمت کنار میله ها(نه در)و در این حین اون از دوستم یه استوانه مشکی رنگ گرفت.منو دید و خواست بره که با پریشانی و نگرانی صداش کردم همینطور که میرفت به سمت‌اتاق‌پشتی‌گفتم‌‌‌‌خیلی‌دلتنگتم،چرااینجایی،وایساو....همینور که میرفت فقط نگاه کرد و در نهایت دو بار سرشو بالا پایین کرد(مثل تأیید یا بیا بیا)رفت تو اتاق پشتی درو خودش بست و یه پنجره با پوشش فلزی داشت از پشت پنجره نگاهم کرد و دو بار پلک زد(با مکث و آرامش،مثل تایید یا ارامش دادن)بعد دوستم عصبانی شد که چرا چیزی نگفتی بهش وفرصت نیست ومگه قرار نشد چی بگی(انگار از قبل هماهنگ بودیم که بریم ببینیمش و من بعد اون وارد صحبت بشم باهاش).بعد از اون هم رفتیم یه جا حالت مهمونی و سر سفره که خانواده دختر هم نشسته بودن و غذا میخوردن(اون مکان و خونه آشنا بود)،من پاشدم و رفتم دنبال اینکه ازادش کنم وکیل بگیرم و...یک ناشناس گفت برو سراغ خاله اش وعلی(نمیشناسم)ودوباره برگشتم همون بازداشتگاه ودیگه بیدار شدم.
پ.ن: این دختر چند بار منو رد کرده،و حتی میگه ازت بدم میاد،اذیتم میکنی و...اینم بگم که این دختر یه شهر دور ونسبتا نامناسب دانشگاه قبول شده و احتمالاً بره و با توجه به به محیط سختی هایی داره.
قبل اینکه بره میخوام بازم بهش بگم،تعبیر چیه؟؟

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۴:۳۹:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندان در خوابتان کار یا شغلی است که او به آن مشغول خواهد شد ( همان دانشگاه) و در آن کار هم ماندگار خواهد بود. شما می خواهید که او را نسبت به خودتان متعهد کنید و دوستتان ممکن است به خاطر شما سعی کند که ایده ی جدیدی را به این دختر بقبولاند ولی جز تنفر و کینه به احساس این دختر اضافه نخواهد شد. او می خواهد خودش را از شما دور کند و تصمیمش را گرفته. می خواهد زندگی جدید و چشم انداز جدیدی نسبت به آینده اش داشته باشد. شما می خواهید به خواستگاری او بروید و می خواهید خانواده ی او از شما حمایت کنند. شما شاید بخواهید متوسل به کسی بشوید که راه درست و تصمیم درستی در این رابطه بگیرید. شما احساس می کنید که او اصالت دارد، مسلمان است و پشتوانه و ارزش دارد و باید به خاطر رسیدن به او تلاش کنید . ولی دوست عزیز عشق یکطرفه 2 زار نمی ارزد کسی را بازور نمی توانید عاشق خودتان کنید و عشق را گدایی نباید کرد. او مثل شما یک آدم است و خواسته هایی دارد جنس که نیست شما بروید دم مغازه آن را بگذارید توی پاکت و بیایید بیرون بشود مال شما!! عمرتان را صرف کسی کنید که قدرتان را بداند و برایتان ارزش قائل باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۰:۱۷
marjan

marjan : سلام عزیزم خدا قوت. برادرم خواب دیده که رهبر بهش میگه حواستو جمع کن پول داشته باشی ک بتونی از زندان دربیای... میشه تعبیر کنید؟ متشکرم از سایت خوب و پاسخگوییتون

پاسخ
لینک۱۶ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۲۷:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. برادر شما باید برای رسیدن به موفقیت و رهایی از گرفتاری، تلاش کند و آماده باشد چون ممکن است خطری خدای نکرده او را تهدید کند و برایش گرفتاری به وجود بیاید بنابر این باید سعی کند که همه ی پل ها را پشت سر خودش خراب نکند و سرمایه ها و داشته هایش را از دست ندهد ( این سرمایه ها می تواند دوستان یا امکانات یا حتی طرز فکر خاصی باشد). تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۰۱:۵۵
Niloofar

Niloofar : سلام
من خواب دیدم یک نفر زندان انداخته بودن و من چادر سرم کردم برم ملاقاتش. این یک نفر در واقعیت یک پسری هست که به تازگی میشناسمش و هیچ رابطه ای بین ما نیست، به جز استاد شاگردی که ایشون به من پیشنهاد دادن و من قبول نکردم و هنوز پیگیر هستن. من رفتم داخل زندان که خیلی بزرگ بود و وسط کوه سرسبزی بود. فاصله زیادی داشت که برسم به زندان. انگار یکی میگفت به جرم دزدی یا یه چیز خاص زندان افتاده که معلوم نیست چندسال باشه اونحا. رفتم و میدونستم که منو ببینه تعجب میکنه. اجازه ملاقات حضوری نداشت، از پشته یه سیستم دیدمش و فقط اصرار داشت که خانواده اش که مشکل دارن از خونه ای که هستن جا به جا بشن، انگار یکی خانواده اشو تحت فشار گذاشته بود. منم گفتم اینکارو واست انجام میدم. و تو ذهنم بود که نهایتا یکی دوبار دیگه برم ملاقاتش و دیگه بی‌خیالش یشم. تومسیر برگشت غم بزرگی داشتم و حالم بد بود از اینکه اینجا ددیدمش و نمیدونستم کیه و چیکار کرده. رفتم خانواده شو واسشون یه خونه اجاره کردم اصفهان، و جا به جا شدن. در واقعیت من هیچ شناختی نسبت بهتش ندارم.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۹:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او به انجام کاری مشغول خواهد شد و در آن کار ماندگار می شود. او مجبور می شود که سخت تلاش کند ولی چشم اندار امیدوار کننده ای نسبت به دنیا و زندگی پیدا خواهد کرد. او هدفش این است که به خانواده اش کمک کند که روحیه ای بهتر و شرایط زندگی خوبتری داشته باشندو شما شاید در این قسمت اخر برای او در بیداری کاری بتوانید انجام دهید. شما شاید بتوانید برای او کاری فراهم کنید که او بتواند برای خانواده اش پول بفرستد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۰۸:۱۸
Sara

Sara : سلام
خواب ديدم برادرم يه مرد رو در استخر پر ازاب حياط خونه ش با دستبند به پله استخر زنداني كرده، بطوريكه از سينه به بالا فقط از اب بيرون است . يكي از دوستانش اتفاقي وارد خونه ميشه و اون مرد رو ازاد ميكنه ، اما در همون موقع برادرم سر ميرسه و دوستش هم به اين جرم به همون شكل زنداني ميكنه . بعد از چن مدت دوستش روازاد ميكنه . من ازش ميپرسم اين مرد رو تا كي ميخواي به اين شكل نگه داري ، جواب ميده تا اخرش عمرش. و به اون غذا و اب هم ميده . تا اينكه ،دو تا از شوهر خاله هام و پدرم به خونه ش ميان ودر نبودش اون مرد رو ازاد ميكنن.جالب اينكه مرد اولش حاضر به رفتن نيست و فقط ميگه دستبند رو عوض كنيد چون دستم خيلي درد ميكنه و اونا بهش ميگن زود باش فرار كن . پدرم ميگه وقتي برادرم بياد ناراحت ميشه اما اونا اهميتي نميدن. برادرم بعد از باخبر شدن عصباني ميشه و شروع به داد وفرياد ميكنه كه پدرم او را به اتاقي ميبره و ارووم ميكنه. پدرم فوت كرده.

پاسخ
لینک۱۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۳۰:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح پدرتان شاد. برادرتان از لحاظ احساسی درگیر مسئله ای است و هر کار می کند نمی تواند خودش را از این افکار احساسی و عملکرد احساسی نسبت به مسئله ای که فکرش را مشغول کرده خلاص شود. دوست برادرتان سعی می کند که برادرتان را مجاب کند که منطقی فکر کند ولی خود او هم تحت تاثیر افکار برادرتان احساساتی رفتار خواهد کرد. اما شوهر خاله های شما شاید بتوانند برادرتان را وادار کنند که درست فکر کند و حرفشان بر او تاثیر گذار باشد. دعای خیر پدرتان هم پشت سر برادرتان است و امیدوار است که او منطقی رفتار کند و اینقدر احساساتی نباشد. برادر شما به این طرز رفتار خودش خو گرفته و عادت کرده و تغییر طرز فکر برایش سخت است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۲۱:۱۱
Sana

Sana : سلام
خواب ديدم در انتهاي راهروي يك دستشويي اتاق بزرگي است كه تعدادي از ادمها رو زنداني كرده اند و نامزدم هم زنداني است
اتاقي بود مثل خوابگاه و شلوغ كه اونجا بودم و ميديدم يك زن و مردي در مورد نامزدم صحبت ميكنند از همكاران يا اشنايان او بودند و ميگويند شخصي انها را تحت فشار قرار داده كه بگويند چرا نامزد من در ان زندان است يا بگويند أو يك شخصي را كشته است و من ميندانستم كه أو اينكار را كرده به من اصرار ميكردند تو بگو كه من چند ضربه مشت به شكم أون اقا زدم و يواشكي به بهانه دستشويي به ديدن نامزدم رفتم و از نگهبان كه خانوم ژوليده و هيكلي بود در خواست كردم او را ببينم وقتي وارد شدم اتاق بزرگ و تاريك خلوت تَر بود و أو در حاليكه هر دو تا پا را نداشت از قسمت بالاي ران روي زمين نشسته بود و با نور موبايل روزنامه ميخوند وقتي ديدمش خيلي تعجب كردم ولي تو خواب با خودم ميگفتم پاهاش رشد ميكنه و درست ميشه و با ناراحتي قضايا رو براي اون تعريف ميكردم وميگفتم چه بايد كرد

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۲:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در میانه ی راه بین دو نقطه نظر مختلف گیر کرده اید. زندگی شما در یک مرحله گذار و تحول و شناخت نسبت به خودتان، قرار دارد. می خواهید راجع به مسائلی که ذهنتان را ناراحت کرده و احساسات منفی که دارید صحبت کنید و دلیل این احساسات را متوجه شوید. نامزد شما احساس می کند که هویت خودش را از دست داده است و استقلال ندارد. نمی تواند روی پای خودش بایستد و زندگی اش را تامین کند و شما نیاز دارید راجع به این مسائل با نامزدتان حرف بزنید. او دپرس و نگران است. اما اگر باهم صحبت کنید شاید بتوانید او را کمک کنید از این نگرانی و دلشوره بیرون بیاید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۵۶:۳۴
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.