تعبیر خواب ساعت
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: در رویاهای ما ساعت دوستی است صدیق که دروغ نمیگوید ولی ممکن است اشتباه کند. ساعت هشداری است به بیننده خواب درباره نقشی که در جامعه و وظیفه ای که از جهت شخص خویش دارد. اگر دیدید ساعت متعلق به دیگری را برداشتهاید به کسی خیانت میکنید و اگر دیدید کسی ساعت شما را برداشته و باز پس نمیدهد حقی از شما ضایع میگردد.
خانم ایتانوس میگوید: ساعت برای جوان و نوجوان پدر و مادر است که دائم تذکر میدهند و می گویند این کار را بکن و این کار را نکن. کجا بودی؟ و کجا میخواهی بروی؟ و باز خواست میکنند که چرا دیرآمدی یا وقت کار و مدرسه گذشته است. برای زن جوان مادر شوهری است دل سوز و مهربان که بر مبنای دل سوزی و علاقه مندی ایراد میگیرد و تذکر میدهد، برای مردان جوان کار فرمای سخت گیر و علاقه مند به نظم و ترتیب در کار است و برای مرد احساس مسئولیت نسبت به شخص خودش و جامعه و خانواده.
آنلی بیتون میگوید: دیدن ساعت در خواب، نشانه خطر از سوی دشمنان است.
تونی کریسپ در کتاب خود به نام فرهنگ تفسیر رویا می نویسد:
ساعت، ساعت مچی: محدودیتهایی که خود را گرفتار آنها کردهایم، وظیفه شناسی و زمان بندی، درک فرق میان حالات اضطراری و وقت زیاد داشتن.
تیک تاک کردن ساعت: ممکن است به قلب اشاره کند، زندگی که هر ثانیهاش از دست میرود.
ساعت بزرگ: زندگی شخص، اینکه چقدر زمان برای او باقی مانده است.
ساعت با عقربههای از کار افتاده: مرگ
ساعت با عقربههای در حال کار: زمانی که رو به اتمام است، وضعیت اضطراری
تعبیر خواب هدیه گرفتن و خریدن ساعت
منوچهر مطیعی تهرانی گوید:
اگر در خواب دیدید که کسی ساعتی به شما داد یا ساعتی خریدید نشان آن است که با دوست خوبی آشنا میشوید که راهنمای شما خواهد شد و تذکرهای مفید میدهد و اشتباهات شما را متذکر میشود.
اگر بیننده خواب ساعت بزرگی مانندساعت برج لندن ببیند خواب او خبر میدهد که در تشکیلات عظیمی به خدمت گرفته میشود یا وظیفه ای بسیار بزرگ به عهده او محول خواهند کرد.
تعبیر خواب ساعت خراب
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر دیدید که ساعت کار نمیکند و خراب است نقصی در کار خودتان هست و در جایی اهمال کرده و قصور کردهاید.
اگر دیدید صفحه ساعت شما سیاه است و هیچ رقمی بر آن دیده نمیشود با مسئله ای بغرنج روبه رو خواهید شد که قادر به حل آن نیستید.
اگر دیدید ساعتی را خودتان خراب کردید و نتوانستید دوباره آن را به کار بیندازید دوست خوبی را از خود میرنجانید و موجب قطع رابطه صمیمانه ای میشوید.
تعبیر خواب ساعت دیواری
آنلی بیتون میگوید: شنیدن ضربههای ساعت دیواری در خواب، علامت مرگ دوستی است و شنیدن اخبار ناخوشایند.
تعبیر خواب ساعت مچی
مطیعی تهرانی: اگر در خواب دیدید که ساعت همیشگی خویش را به مچ دست بستهاید یا در جیب دارید خواب شما میگوید در کارهایتان دقت عمل نداشته و روی سهل انگاری و اهمال فرصتهایی را از دست میدهید.
برایت میگوید: دیدن ساعت مچى در خواب، نشانه دیدار از دوستان قدیمى است. دیدن ساعت مچى در دست خودتان، نشانه انجام كارهاى بیهوده است. دیدن ساعت مچى در دست دیگران، نشانه پیشرفت در انجام كارها است. هدیه دادن ساعت مچى در خواب، نشانه داشتن روزهاى خوب است.
آنلی بیتون میگوید:
دیدن ساعت مچی در خواب، نشانه آن است که معاملات شما با پیروزی همراه خواهد بود.
اگر خواب ببینید برای دریافت زمان به ساعت مچی خود نگاه میکنید، نشانه آن است که کوشش و تلاشهای شما را در اثر رقابت به شکست میانجامد.
اگر خواب ببینید ساعت مچی شما به زمین میافتد و میشکند، نشانه آن است که به اضطراب و پریشانی دچار خواهید شد.
اگر خواب ببینید شیشه ساعت مچی شما به زمین میافتد، نشانه آن است که در امور زندگی و انجام کارهای خود بی دقت خواهید بود.
اگر زنی خواب ببیند ساعت مچی خود را گم کرده است، نشانه آن است که آشفتگیهای خانواده او را ناراحت و اندوهگین میسازد.
اگر در خواب از جایی ساعتی بدزدید، نشانه آن است که دشمنی سرسخت به خوش نامی و شهرت شما حمله خواهد کرد.
اگر خواب ببینید به کسی ساعت مچی هدیه میدهید، نشانه آن است که از تفریحات پست و زودگذر پرهیز خواهید کرد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
agomari : سلام خانم هراتی عزیزم. من فقط یک تیکه از خوابم که خیلی هم مهم است یادم مونده . یه نفر تو خواب که نمیدونم کی بود گفت از صبح تا ساعت 11 جواب همه رو می دیم ولی جواب تو رو (منظورش من بودم) ساعت 12 می دیم. ( خانم هراتی جان من یه مدتی هست همش نیتی دارم که از خدا می خوام اگه بهم می ده توسط یه خواب بفهمم)
فریبا هراتی
: سلام. قدرت معنوی و کمال الهی در حق شما اجرا خواهد شد و آنچه که خداوند برایتان بخواهد همان خواهد شد و نه آنچه که خودتان برای خودتان بخواهید. تشکر از همراهیتون.
آروینا : با سلام واحترام خدمت شما
من خواب دیدم دو تا ساعت دیواری یکی اندازه اش کوچکتر وبه رنگ آبی کمرنگ بود ودیگری اندازه اش بزرگتر وبه رنگ صورتی کمرنگ بود وهردو خوشرنگ بودندیک مکانی بود که فقط دیوار سفید و یک سالنی بود که سمت راست دیوار ساعتها نصب بودند ومن سمت چپ دیوار پشت میزوصندلی نشسته بودم وخواستم که ساعتها را به سمت چپ دیوار نصب کنند ساعت کوچکتره وآبی کمرنگ را نصب کردند و روبروی من یک میخی رو دیوار نصب بود گفتم ساعت بزرگتره را اینجا نصب کنند ولی نصب نمیکردندفکر کنم به مادرم میگفتم مطمعن نیستم گفتم چطور ساعت کوچکه را نصب کردید خوب ساعت بزرگتره را هم نصب کنید اینجا روبروی من جا دارد اصرار کردم مطمعن نیستم ولی فکر کنم راضی شدند وقراربود نصب کنند. که از خواب بیدار شدم ممنون میشم تعبیر بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما به پدر و مادرتان خیلی علاقه دارید . مادرتان خونسرد و آرام و خردمند و وفادار و فداکار است و پدرتان مهربان و دلسوز و کمک رسان و وابسته به خانواده و ساده دل و رمانتیک. آنها شخصیت هایی منطقی دارند و شما می خواهید احساساتتان را بیشتر درک کنند و همیشه از راهنمایی ها و نظرات آنان در زندگی تان استفاده کنید. همینطور این دو ساعت ممکن است به یک خواهر یا برادر شما هم در تعبیر برگردد. تشکر از همراهیتون.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم،من شب دوشنبه که سایت بسته بود خوابی دیدم که مجبور شدم امروز بنویسم،تمام ذهنم و آرامشم رو به هم ریخته،خواب دیدم توی یک اتاق هستم دو طرف ۲در داشت،یک سطل که توش ران اسبی بود که مگسهای زیادی روشو پوشونده بودن باعث شده بود اتاقم بوی بدی بگیره از اتاقم خارج کردم،بعد پسر خالم رو دیدم که تازگی فوت شده با اسب اومد و از همه میخواست تشمال برقصن تا اون فیلم بگیره(من بختیاری نیستم،صدای تشمال نشنیدم فقط فهمیدم رقص تشماله)(یک خاستگار بختیاری دارم)بعد خودم رو توی سردخونه دیدم که تعداد زیادی جسد بود،پسرهای جوانی که مسئول شستشو و دعا خواندن براشون بودن یکیشون سمت من اومد و صورت و دستها وچشم و پیشونی من رو با آب مسخ کرد و مثل کسی که پاک بشه برای لحظه ایی از ترس از خواب پریدم بلافاصله خوابم برد و بقیه خوابم رو دیدم که دری مثل درهای ای سی یو یا سی سی یو پشت در هرج و مرج شده بود و یک خانم با کلید در رو باز کرد من هم رفتم داخل،مامانم رو دیدم روی تخت بیمارستان کنار خالم که تخت کنارش بود(خالم زنده هست،مجردو خیلی تنهاست)خالم دراز کشیده بود ولی مامانم روی تختش نشسته بود،پرستار به محض ورودم گفت:مامانت خیلی حالش خوبه حتی خودش غذای خودش رو میخوره و نیاز به کمک هیچ کسی نداره،انگار پلو مرغ خورده بود،مامانم مژه هاش از بیداری خیلی بلندتر و پرتر شده بود،گفتم یعنی مامانم مژه کاشته؟ولی انگار ماله خودش بودن،یک پرستار دیگه اومد روی یک صفحه که انگار متعلق به مامانم بود یک شکل دایره مانند که شبیه ساعت بود ولی ساعت نبود ۲تا ساعت بودن که ماله مامانم بودن به یکیشون که پایینتر بود اشاره کردگفت:ببین این ماله مامانت هست حالش خیلی خوبه و زمان زیادی داره برای زندگی اصلا نگرانش نباش و ناراحت نباش بهش فکر نکن،بعد یک پرستار دیگه اومد جلو ساعتها گفت زمان زیادی نداری،من گفتم من زمان زیادی ندارم؟گفت مامانت،من با وحشت نگاه مامانم کردم انگار زمانه کمی میتونستم پیش مامانم باشم نگاه به پرستار قبلی کردم و تعجب کردم که چرا اون چیز دیگه بهم گفت ولی این یه چیز دیگه،در بیداری دوست پسر خیلی سالم از خارج از کشور برای دیدنه من به ایران اومده،فکر میکنم این بار قصد جدی برای ازدواج داره و من ممکنه برم و از مامانم دور بشم،یه کیس دیگه هم دارم که ایران هست و من الان احساسم درگیر اون که ایران هست،ممکنه تعبیر به جداییم از مامانم مربوط بشه؟من بدون مادرم هیچ انگیزه ایی برای پیشرفت و زندگی توی این دنیا ندارم(سایت اجازه بده شارژ انجام میدم)
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. ران اسب در خواب شما به پافشاری و اصرار به خیره سر بودن و لجبازی برای نشان دادن قدرت؛ مربوط می شود و گویای خیره سری شما یا دوست پسرتان برای آشتی با هم است و این که مگس های زیادی روی آن جمع شده اند، حرفهای بدی است که در رابطه با قهر و لجبازی شما با همدیگر، بین شما و یا بین کسانی که شما را می شناسند رد و بدل شده. روح پسر خاله تان شاد. او الان قدرت و اختیار بیشتری نسبت به زمانی که زنده بود دارد و برای شما آرزوی خوشبختی کرده ولی می داند که همه بشدت با خطر مواجه اند و غصه می خورند و نباید بیماری را شوخی بگیرند. تعداد زیادی از مردم هم هستند که می خواهند گذشته را کنار گذاشته و با سردی نسبت به خاطراتشان رفتار کنند و می خواهند شروعی تازه داشته باشند. شاید شستن شما اشاره بر این دارد که شما هم باید وجهه ی تازه ای داشته باشید؛ شروعی تازه را آغاز کنید و افکار تازه ای را در سرتان داشته باشید. ( شاید اشاره به سفر و فراموش کردن سبک زندگی تان در ایران داشته باشد).مادر شما نگران خاله تان است که فکرش ناراحت است و غصه می خورد و تنها مانده. او می خواهد از خاله تان حمایت کند ولی به خاطر خبرهای خوشی که به خودش میرسد، چشمش روشن می شود و معتقد است که خیلی خوش شانس است. عمر مادرتان طولانیست ولی شاید شما و او زمان زیادی را نتوانید کنار هم باشید و بخواهید به سفر بروید. اگر دوست پسرتان از شما خواستگاری کند و واقعا هم او را دوست داشته باشید و شوهر کنید، خیال مادرتان از بابت شما راحت می شود. این دوستتان هم که ایران است و با او قهر هستید؛ زیاده از حد دارد موضوع را کش می دهد و به نظرم قهری که بیشتر از یکی دو هفته دوام بیاورد، خالی از عشق و محبت است. منطقی باشید. شما هر جای دنیا هم که بروید می توانید هم به مسافرت بروید و هم مادرتان را ملاقات کنید و هم هر روز با وسایل ارتباط مجازی با همدیگر تماس مستقیم داشته باشید. با کسی ازدواج کنید که عاشق شماست نه کسی که می خواهد پوزه ی شما را به خاک بکشاند تا نشان دهد که برنده ی دعواست. ولی باز هم می گویم منوط به اینکه دوستی که تازه به ایران آمده واقعا عاشقتان باشد و از هر جهت هم خوب باشد نه اینکه پر از ایراد باشد و شما بخاطر مهاجرت بخواهید با او ازدواج کنید ( که می دانم اینطور نیستید). تشکر از همراهیتون.
elahe : سلام خانم هراتی عزیز..دیشب خواب دیدم دو تا ساعت دیواری شیک خریدم که گرد هست خودم خیلی خوشم اومده بود..تو دو تا پاکت سوا گذاشته بودم یکیش دورش قرمز بود یکیشم کرم فکر کنم بود..بردم خونه گفتم اون ساعت دیگه بندازیم دور..یکدفعه یک اقایی گفت اینجا جاش خوبه..یکیشو وصل کرد پذیرایی و گفتم جاش خوبه و اون یکی دستم بود و گفتم بذارم تو اتاق خواب..ولی ساعت قبلی ما تو اشپزخونه بود همیشه..در این حد خواب یادمه چون قبلشو یادم نمیاد دقیق..ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما قدر وقت و زندگی تان را می دانید و می خواهید به منافع خودتان فکر کنید، جناحی به نفع یا بر علیه کسی نگیرید، پر شور و شوق تر زندگی کنید و نگذارید که عمرتان به بطالت حرام شود. می خواهید دورتان پر باشد از دوستان خوب و به اطرافتان تسلط بیشتری داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
حامد : سلام خانم هراتی این خواب دوستمه از زبون اون میگم خدمتتون انگار سر کار بودم. توی یه جمع خانم انگار کارهای فرهنگی هنری میکردیم دیگه کارمون تموم شده بود و من سوزن های خیاطی و داشتم جمع میکردم که یه وقت تو پای کسی نره و بعد از اون رفتم به سمت خونمون تقریبا سر شب شده بود داشتم از خیابون ردمیشدم حس کردم شوهر سابقم هم داره از خیابون ردمیشه بیاد به سمت همون خونه انگار خونه اون و بود وقتی رفتم داخل انگار اصلا اون خونه ی اونا بوده شوهر سابقم پسر عموم بود وارد خونه شدم اول بابا و مادرم و دیدم که خیلی ساله فوت شدن اما تا چند لحظه بعد انگار پدرو مادرم تبدیل شدن به عموم و زن عموم یعنی این تغییر طی خوابم چند بار اتفاق افتاد تا تو حیاط خونه رسیدم شوهر سابقم هم تو حیاط شد خیلی عصبانی از من و با یه حالت بسیار عصبانی و ناراحت شروع به دعوا با من کرد یادم نیست مکالمات و ولی من با ترس جواب میدادم و اون عصبی تر میشود طی دعوا چند بار سنگ نسبتا بزرگ به اندازه آجر بر میداشت که به سمتم پرتاب کنه یادم نیست پرت کرد یا نه ولی هی تهدید به پرت کردن میکرد البته هیچکدوم به من نخورد البته بگم گوشه ی حیاط یه عالمه از اون سنگها بود پیش خودم گفتم عجب اشتباهی کردم اومدم اینجا بهتر برم خونه ی برادرم همونطور که چادرم سرم بود کفشامو پام کردم البته کفشام خیلی قشنگ به نظرم اومد هم رنگش هم مدلش پام کردم داشتم میرفتم سمت حیاط که جاری سابقم اومد سمتم دوتا برگه بهم داد که تشویقی و یه جوری تشکر از من در محل کارم بود. برگه هارو گرفتم و خوشحال شدم بعد انگار به بابام گفتم. شبه تاریکه میشه یکم از راه و با من بیاین بابام با یه حالت خسته گفت باشه ولی من خیلی خستم خلاصه اومد انگار موقع رفتن یه شمع روشن دستم گرفتم تا از حیاط بیام بیرون چون شب بود بیرون که اومدم دیدم خواهرم هم کنارم بابام رفت منم پیش خودم گفتم خب حالا شمع و خاموش کنم و برم دنبال بابام هر چی فوت کردم به شمع خاموش نمیشد و هی روشنتر قویتر میشد خواهرم شمع از من گرفت و هی فوت میکرد اونم هر چی فوت کرد شعله ی شمع هی قویتر و بزرگتر میشد من از خواهرم عصبانی شدم چون هی شمع و می کشید کنار که من نتونم بگیرمش و هی تند تند فوت میکرد و شمع خاموش نشد منم بدم اومد و پیش خودم گفتم بابا ولش کن و خواستم برم دنبال بابام که از خواب بیدار شدم البته. دوستم که این خواب و دیده چند ساله از شوهرش طلاق گرفته و یه پسر 22 ساله داره
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی خیر و مهربان دارید که برای حل مشکلات دیگران اقدام می کنید. سعی می کنید که به مردم کمک کنید تا بتوانند روی پای خودشان بایستند. ولی به این فکر می کنید که در سختی ها، چه اتفاقی قرار است برایتان بیافتد و چه کسی از شما حمایت می کند. شما به باورها و سنت های خانودگی تان پایبند هستید و عموی شما و زن عمویتان از نظر فرهنگی شباهت های زیادی به مرحوم پدر و مادر شما دارند. ایشان آدمهای خوبی هستند ولی ذهنشان برای کمک کردن به دیگران زیاد آماده نبوده و احساس می کردند که حوصله ندارند جز به منافع خودشان به فکر دیگران هم باشند. احساس خالی بودن و استرس در زندگی پدرتان ( روحش شاد) شاید محسوس تر از مادرتان بوده است. همسر شما هم شخصیت حمایتگرایانه ای نسبت به شما نداشته و افکار شما را رد کرده و با شما مخالفتهای زیادی کرده است. پس شما از او هم توقع و انتظار حمایت ندارید. اما از آنچایی که ایمان شما و اعتقاداتتان نسبت به باورهایتان قویست، خداوند به شما قدرت مضاعف و موفقیت های بسیار زیادی عطا خواهد کرد. شما در سختی های زندگی تان هم به ثروت می رسید، هم دستاوردهای زیادی بدست خواهید آورد. شما هرگز ناامید نخواهید شد. عشق خداوند به شما بالاست. درک شما بالاست. آگاه و خردمند و روشنفکر هستید و خداوند هرگز نخواهد گذاشت که شما مستاصل و ناامید باشید. تشکر از همراهیتون.
Sam sam : سلام لطفا مخفی باشه،
فریبا هراتی
: سلام. درک شما بسیار بالاست و ذهنتان روشن است. شما اما احساس می کنید که دیگران می خواهند توانایی های شما را محک زده و شما را مورد قضاوت قرار دهند. فکر می کنید که باید توانایی های خودتان را به دیگران اثبات کنید. شما از این که مورد انتقاد قرار بگیرید و نتوانید در مقابل دیگران توانایی های خودتان را اثبات کنید، دچار اضطراب و استرس شدید شده اید. احساس می کنید که در وضعیت بدی قرار گرفته اید و می خواهید تلاش کنید که به خودتان بیایید و بتوانید زندگی بهتری برای خودتان بسازید. شما می توانید به موفقیت و دستاوردهای بزرگی در زندگی تان برسید و قدر زندگی و عمرتان را هم می دانید. شما جرات و جسارت بیشتری از خودتان بروز خواهید داد و مسیر زندگی تان را عوض خواهید کرد. رفتاری درست و با آرامش و ذهنی قوی خواهید داشت. شما قلبی مهربان و دلسوز و وجهه ی خوبی نزد دیگران دارید. انشالله گشایش کار پیدا می کنید و اعتبار مالی تان یا اعتبار مالی برادرتان تقویت خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
سولی : سلام روزتون بخیر،خانوم هراتی عزیزخوابم دیده نشه ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خواب ایشان این است که این آقا ارتباط دوستانه اش را با دوست شما ادامه خواهد داد ولی در زندگی او به عنوان شریک زندگی باقی نخواهد ماند. دوست شما باید قدر ثانیه ثانیه لحظه ها و عمرش را بداند و به غصه و بیهودگی عمرش را حرام نکند. وقتی که کسی تمایل ندارد با شما باشد، چه فایده دارد که بماند یا برود!؟ حتی اگر بماند هم نیست. تشکر از همراهیتون.
Pardis : با سلام و عرض تبريك، براي موضوعي كه خيلي برايم مهم هست نذري كردم وخواب هاي زيادي ديدم كه با توجه به تعبيرات خوب شما متوجه شدم گشايش در راه هست. چند روز پيش كه خيلي خسته و ناتوان شده بودم و احساس مي كردم كه ديگه امكان ادامه راه برام نيست سحر خواب ديدم كه روزه هستم و سر جلسه امتحان. شخصي كه داره امتحان مي گيره بهم مي گه كه الان ساعت چهار و نيم هست بايد چند تا سوال آخر رو هم جواب بدي كه ساعت پنج افطار هست. من هر چي مي گفتم كه ديگه كشش ندارم اون شخص مي گفت بايد سوال ها رو جواب بدي و فقط تا افطار وقت داري. فرداي اون خواب خيلي آرامش گرفتم و توان مقابله با سختي ها رو بيشتر پيدا كردم ولي اين سوال برام باقي موند كه آيا زماني كه تو خواي صحبتش بود( نيم ساعت به افطار) سمبوليك هست يا معناي خاصي داره و به وقت خاصي اشاره مي كنه؟ ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. این که شما در سختی ها قرار گرفته اید و هنوز حاجتتان را نگرفته اید، همان امتحان الهی شماست. شما شخصیتی بیگناه، بی ریا، آسیب پذیر و مهربان دارید و باید به پاکی معنوی برسید. باید اشتباهات گذشته و خود گذشته تان را خراب کنید و تولدی تازه داشته باشید. نباید سطحی نگری کنید و به زودی روح شما تطهیر خواهد شد و به خواسته تان خواهید رسید. شما باید صبور باشید و تلاش کنید. این ساعت معنای خاصی دارد و معنایش را کلمه به کلمه برایتان عرض کردم. تشکر از همراهیتون.
Mina : سلام.از کل خوابمفقط یادمه که من و داداشم و پدرم و همسرم باهم بودیم.یه ساعت دیواری به دیوار وصل بود به شوهرم گفتم ساعت چنده ساعتو نشون داد و گفت ده و نیم بعدش اشاره کرد که عقربه های ساعت هم اندازه است و دقیق قابل تشخیص نیست که ایا واقعا ساعت ده و نیمه یا نه در همین حین داداشم ساعت مچیشو نشون داد که دیدم عقربه های ساعت اونم هم اندازس و بازم قابل تشخیص دقیق نبود که در اخر بابام ساعت مچیه دستشو که دیجیتال بود نشون داد اول صفحش خاموش بود و بعد روشنش کرد وگفت این ساعت دقیقه فک کنم ساعت ده و نیم رو دیدم و شایدمنه. من گفتم وای چه ساعت قشنگی من این مدلا رو دوست دارم و پرسیدم اینو از کجا اوردین که گفت مادربزرگم و خالم به مناسبتی بهش هدیه دادن.
فریبا هراتی
: سلام. شما و برادر و همسرتان، قدر و ارزش زندگی را خوب درک نکرده اید. باید عملیاتی تر و هدف محورتر باشید ( اگر 10 شب منظورتان است ) و نسبت به مسائل سطحی و بی تفاوت نباشید و به دستاوردهای بالایی در زندگی تان خواهید رسید ( اگر 10 صبح بوده) و باید به دیگران بی تفاوت نباشید. پدرتان ارزش زندگی را می داند چون مادر بزرگ و خاله ی او، خاطراتی را در ذهن او به جا گذاشته اند ولی خودشان شاید در کنار او نیستند و او برای لحظه لحظه ی زندگی و سلامتی اش ارزش قائل است. تشکر از همراهیتون.
Arezo : سلام دو سال پیش به خاطر یه سری شرایط بین من و کسی که دوسش داشتم فاصله افتاد ایشون کاملا ارتباطشو با من قطع کرد و راهی نزاشت .من مدام دلتنگ میشم .چند روزه دیگه سپردم به خدا و گفتم راضیم به رضایه تو حتما حکمتی داره.تلاش میکنم بهش فکر نکنم و فراموش کنم .تمام خوابها ایشون روشونو برمیگردوند اما دیشب خواب دیدم یه جای فضای باز مثل پارک من نشستم رو نیمکتی ایشون یکم انور تر سمت چپ روی نیمکته دیگه هستن یه ساعت دیواری بزرگ سفید چوبی کسی اورد که انگار کار نمیکرد کسی گفت داخلش قرآن هست من حرفی زدم ایشون تایبد کرد یادم نیست چی گفتم. بیشتر حواسم به اون ساعت بود که چند نفر داشتن باهاش یکارایی میکردن و پدر ایشون سمت راست من نشسته بود ازشون پرسیدم دارن چکار میکنن ؟توش طلا میریزن ؟گفت نه گفتم پس چی گفت خودت باید بفهمی.از خواب همینا رو یادمه
فریبا هراتی
: سلام. او هم مثل شما احساساتیست و منتظر نشسته که اتفاقی بین شما بیافتد. اینکه شما کارتان را به خدای بزرگ سپرده اید، باعث می شود که اتفاقات مثبتی در زندگی تان رخ دهد و دوستی شما و او احتمالا دوباره برقرار خواهد شد، و یا متوجه خواهید شد که چقدر خوب شده که این رابطه قطع شد!! منوط به اینکه بفهمید که این کار خدا بوده و نه کار شما و یا او! اگر عشقتان را فقط مختص خدای بزرگ کنید و آدمها را فقط دوست داشته باشید، و کارتان را به خدای بزرگ واگذار کنید، خردمندانه ترین کار را در عمرتان کرده اید. باید صبور باشید و ببینید که ارتباط تان با این آقا ترمیم می شود یا خیر. هر چه که بشود قطعا به نفع شماست. تشکر از همراهیتون.