تعبیر خواب سر بریدن (گردن زدن)
محمد ابن سیرین می گوید: اگر دید او را گردن زدند و سرش از تن جدا شد، اگر بیننده بنده بود آزاد شود، اگر بیمار است شفا یابد. اگر وام دار است وامش داده شود و حج اسلام کند. اگر کافری ببیند مسلمان شود.
اگر ببیند در وقتِ گردن زدن سرش از تن جدا نشد، دلیل که آن چیزها که گفتیم از گردن زننده به وی رسد. فی الجمله دیدن گردن زدن به خواب، درویشان را نیکو و توانگران را بد است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
کیهان : سلام خانم هراتی
در تعبیر خواب من فک کنم بد متوجه شدین
چون اولا من نگفتمبرادرخانمم بلکه گفتمبرادر پدرخانمم
دومن من در حالت واقعی اصلا با ایشان مشکلی ندارم و خیلی هم رفیقیم
سوما شما در خصوص ترس زیاد من، اینکه داشتم فرار میکردم و اینکه میخاست با چاقو سر منو ببره هیچ تعبیری نکردین
به نظرماصلا متن خواب منو درست نخوندین
فریبا هراتی
: برادر پدر خانم شما می شود عموی خانم شما! بنده هم عرض کردم عموی خانمتان. بنده هم نگفتم که ایشان با شما دشمن است. گل کندن یعنی مهر را از بین بردن و شما دیده اید که او باعث کندن گلها می شود. یعنی مهر را از بین می برد. از بین بردن محبت بین دو نفر را سوسه آمدن بین دو نفر می گویند. سوم اینکه عرض کردم دخالت نکنید به معنی سربریدن است. بنده که کلمه به کلمه نباید بنویسم این = آن. مفهوم آن را نوشته ام. گردن رابطه بین قلب و مغز است. وقتی شما خیلی احساسی فکر میکنید از قلبتان فکر می کنید. وقتی منطقی فکر می کنید از مغزتان فکر می کنید. وقتی که گردنتان را می برند، یعنی می خواهند که شما در مسائل احساسی و منطقی دخالت نکنید. نمی خواهد که شما فکر کنید که چه کار کنید در کاری که به شما مربوط نیست. نمی خواهد که دلتان هم بسوزد در کاری که به قلب شما مربوط نیست و من همه اینها را مفصل توضیح دادم با کلماتی دیگر...اما مشابه.
فاطمه : سلام . من امروز صبح بعد از نماز صبح خواب عجیبی دیدم. ممنون می شم تعبیرشو بگید. خواب دیدم تو خونه مون مراسم عزاداری هست به نظرم مراسم عزاداری امام حسین بود چون هیات خونه ما اومده بودن همه بودن همه فامیلا و همسایه ها . تو اون حین خواهرمو دیدم که به من گفت قراره ما رو قربانی کنن یعنی من و خواهرمو من با عصبانیت و ترس پرسیدم یعنی چی مگه می شه خواهرم با آرامش جواب داد آره یهویی شد دیگه به جز ما هم کسی پیدا نشد بعد یه کاغذ به من نشون داد که اجازه داده قربانیمون کنن و امضا کرده یادمه امضای خودمو هم دیدم با اینکه یادم نمیومد کی امضا کرده بودم من عصبانی بودم و ترسیده و با خواهرم مشغول جر و بحث که یکی از اعضای هیات که یه مردی بود گفت نترس یه جوری سرتونو می برم که دردتون نیاد تو اون حین انگار داشت نشون می داد گفت ببین اینطوری سر تو می برم دیدم سر خواهرمو برید و ازش خون اومد بعد اون آقا گفت اونقدر زود می میرین هیچی نمی فهمین خیلی راحته اصلن قبل از اینکه سرش کامل از بدنش جدا بشه جون از بدنش درمیاد تو هم همینطور هیچ دردی نمی فهمین.
من که انگار قبول کرده باشم به خواهرم گفتم حداقل بزار برای بار آخر بغلت کنم و محکم بغلش کردم و بوسش کررم ولی اون خودشو کنار کشید و گفت حالا اینقدر خودتو لوس نکن قراره سرمونو ببرن چیزی نیست که. خیلی بی خیال بود بر عکس من که ترسیده بودم.
تمام تلاشمو کردم جلوی اینکارو بگیرم با همسایه ها با فامیلا حرف می زدم واسطه بشن که سر ما رو نبرن اما انگار هیشوی محلم نمی زاشت حتی پدرم تو فکر تدارک شام برای مهمونا بود مهمونایی که بعد از شام به مسجدی که بغل خونمون بود می رفتن. بعد رفتم با شوهر خواهرم(شوهر خواهر دیگرم که اتفاقا از هم جدا هم شده اند) صحبت کردم که واسطه بشه اعضای هیات سر ما رو نبرن بهش می گفتم به دوستات بگو این کارو نکنن بریدن سر ما کار درستی نیست ببین اونا دارن می رن مسجد و اون با حرص نگام کرد انکار آرزوش بریدن سرهای ما باشه یا طوری که انگار اصلن بریدن سرهای ما فکر اون باشه بعد با اعضای هیات دعوا کردم اما تو اونهمه زن و مرد انگار همه راضی بودن سر ما بریده بشه هیشکی کمکم نکرد ولی من باز دعوا می کردم
تو اون حین یکیشون گفت ببین از خواهرزاده ات یاد بگیر رفته خون داده اصلن نترسیده دیدم پسر خواهرم از اهدای خون برگشته اون که تو واقعیت یه نوجوونه تو خوابم بچه شده بود نشسته بود سر سفره ماست می خورد و خواهرم به من گفت ببین از اینهمه غذا فقط داره ماست می خوره کاش غذاهای دیگه هم می خورد دیدم داشت با حرص و ولع چند پیاله ماست خورد
از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما حاجتتان را با توسل به امام حسین ع خواهید گرفت و از فکر و ناراحتی بیرون می آیید از غم فارغ می شوید و کاملا بی خیال خواهید شد ولی به شکرانه ی این حاجت روایی باید شما و خواهرتان متعهد شوید که به اندازه ی وسعتان گوسفند با مرغ قربانی کنید و گوشتش را یا نذری بپزید و بین فقرا تقسیم کنید . پسر خواهرتان کم عقلی می کند و باید یاد بگیرد که در فرآیندهای مختلف درست رفتار کند و روح او خسته است و نیاز به حمایت خانواده تان دارد. تشکر از همراهیتون.
مارال : سلام
این خوابو ۲۴ شوال دیدم و ساعت ۴:۳۰ صبح از خواب پریدم
بخش هایی از خواب رو فراموش کردم اما استخری بود ک پسر جوانی ک غریبه بود در اونجا از دنیا رفت فک کنم سکته کرده بود و انگار ذره ای هم تقصیر من بود اما یادم نیست چطور.قالیچه قرمزی بود ک خیس شده بود و چروک شده بود و بهم چسبیده بود با تلاش تونستم صافش کنم و داشتم خشکش میکردم با سشوار تا شاید پسر زنده بشه(با این کار فک میکردم دارم زندش میکنم)از طرف دیگه برادرم اومد تا براش فاتحه بخونه و یک هو ب سجده رفت و گفت سبحان ربی اعلی و بحمده و فرشو بوسید تا روح پسر شاد شه.در محله باز هم چند نفر از دنیا رفتن با چند. نفر از همسایه ها ک غریبه بودن برام هم تو خونه جمع بودیم ک خبر رسید تو محله سر دو نفرو بریدن با شنیدن خبر شوکه شدیم منم اول خندیدم برام مسخره بود این خبر.یکی از خانمای جمع فیلم اون دو نفر رو گذاشت لحظه مرگ.اما در. (این خانم ک فیلم گذاشتو a مینامم و خانم دیگری که به ظاهر خیلی مهربان و با ایمان بود b)
تو فیلم ندیدم سری جدا بشه یک هو تصویری از تمام صحنه های قتل ها پشت هم اومد ک خانم b پشت تمام این ادم کشی ها بود و فرماندهی میکرد و فقط نقاب ادم خوب داشت)
به شدت عصبانی شدم و یکی از دسته های روسریشو گرفتم و یک خانم دیگه دسته دیگه و. شروع کردیم ب کشیدن تا خفه بشه و سرش جدا بشه
خانم a جلومو گرفت و یک هو ب خودم اومدم دیدم الکی الکی داشتم قتل میکردم و رهاش کردم
همون لحظه خانم a دو دسته روسری (روسری سفید رنگ و. ساده. بود )رو گرفت و ارام و. بدون زور سر زن b رو جدا کرد بدون درد و خون و حتی نمرد و داشت نگاه میکرد تنشم همون طور ایستاده بود و سرشو گذاشت رو طاقچه تا بعدا تکلیفش مشخص شه
لطفا تعبیر بفرمایید ببخشید طولانی شد
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما باطل است. تشکر از همراهیتون.
Leili : خانم هراتی عزیز این خواب یکی از دوستان من دیده
Leili : سلام و سپاس.
خواب یه بچه حدودا سه ساله را دیدم که بیمار بود و در بیمارستانی بستری بود ولی نمیدونم به چه علت ممانعت میکردن از اینکه پدر و مادر این بچه اونو ببینند از خواب پریدم.این خواب را نیمه شعبان بیست دقیقه مانده به اذان صبح دیدم
فریبا هراتی
: سلام. به خاطر حساسیت موضوع خوابتان را ویرایش کردم. پروژه ای که برای نشاط و سرزندگی و تکامل و موفقیت ایران پایه گذاری شده بوده ، بیمار و ناکارآمد است و در معرض نابودی قرار گرفته و عده ای که آدمهای خوبی هم هستند، اما با این توافقات مخالفند، نمی خواهند که این پروژه عملی شود. این فلسفه سیاسی جوان، از اینکه پروژه اش شکست می خورد متاثر و ناراحت است و شاید علیرغم همه ی مشکلات بتوان آن را نجات داد. حضرت حافظ در تعبیر به خدای واحد اشاره می کند و اینکه این مخالفتها باعث خواهند شد تا کار احتمالا به نابسامانیهایی بیانجامد. تصویر ذهنی این وقایع در ذهن پسرتان خواهد ماند.
reza : سلام و خسته نباشید
امروز نیمساعت قبل از طلوع افتاب خواب دیدم که مکانی هستم چندین نفر بالای سرم هستند و من روی زمبن و زیر سرمن بصورت کج یک بالشت قرار دارد و قصد دارند من را سر ببرند و سر من را بریدند ولی سر بریده را ندیدم و حس کردم که وارد دنیای دیگر شدم و واقعا مرده ام، در ضمن بنده بدلیل مشکلاتم دیروز خیلی از خدا با گریه و عجز و اعتراض گله کردم که چرا جوابی به من نمیدهد،من مجرد هستم ولی عاشق دلباخته شخصی هستم که بسیار اذبتم از لحاظ روحی خواهشمندم تعبیر بفرمایید.(نکته قبل از اینکه سر من را ببرند گفتند بچه اش را بیاورید تا ببیند)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما قضاوت نادرستی دارید و تصمیم بدی گرفته اید! واضح فکر نمی کنید و تمایل دارید که قبل از اینکه فکر کنید، عمل کنید و زود به خواسته تان برسید. بنابر این، طبق خواسته تان همان خواهد شد که می خواهید. به خواسته ی خودتان خواهید رسید و فکرتان راحت خواهد شد. از نگرانی بیرون می آیید و حاجتتان را خواهید گرفت. زندگی شما متحول خواهد شد و دیگر شما همان آدم سابق با همان زندگی سابق نخواهید بود. اما ممکن است در نهایت متوجه شوید که این آرزویی که شما دارید به ضررتان تمام شده است. ( دوست عزیز این خواب هشداری برای شماست. اگر بازور از خداوند چیزی بخواهید به آن خواهید رسید ولی فردا نباید گله کنید که خدایا تو که می دانستی ته موضوع به ضرر من است چرا راهنمایی ام نکردی و دوباره تقصیرها را گردن خداوند نیاندازید!!! درست ترش این است که بگویید که خداوندا با من همان کن که به نفع من است و تو صلاح می دانی نه آن که خودم بخواهم و به ضررم باشد). تشکر از همراهیتون.
رضا صدیق : سلام و تشکر،
من آقا هستم و سه شنبه ۲۶ شهریور ساعت ۵ صبح خواب دیدم سر خانمی رو بریدم. به این صورت که من با آن فرد قبلا رابطه عاطفی عمیقی داشتم ولی یک طرفه بود و از سمت من بود. الان هم من با ایشون دوست صمیمی هستم و بهم کمک میکنیم و حتی احساس میکنم ایشون بدنبال داشتن و برقراری رابطه سابق هستن ولی خب به نظر میرسه از سمت من شدنی نیست. بگذریم... امروز هم به شهر دیگری میرن چون از مقطع دکتری قبول شدن. من خواب دیدم ایشون منزل سابق ما اومدن و بصورت نا معلوم باهم رفتیم زیر زمین که یکهو ایشون شروع کردن به سرفه کردن و بعدش بخاطر سرفه کردن مُردن، منم نمیدونم چرا ولی سرش رو بریدم اما قسمت سربریدنش رو اصلا ندیدم ولی توخواب کاملا احساس میکردم که من سرش رو بریدم. و داخل یک کارتن گذاشتم. چند روز بعد به خواهرم گفتم که ماجرا چیه و ما تو خواب بدنبال راهی بودیم که من از این قضیه تبرئه بشم. لازمه که بگم خونی دیده نشد و من چند باری به سر بریده هم سر زدم.
دیگه یکساعتیه از خواب بیدار شدم تن و بدنم میلرزه... خیلی نگرانش هستم.
فریبا هراتی
: سلام. استدعا می کنم. شما خیال کسی را که سرش را بریده اید را راحت می کنید و او را از نگرانی بیرون می آورید. شما یاد گرفته اید که این رابطه ی یکطرفه ی خودتان را پایان دهید. از اینکه بدنبال عشق او بدوید دست می کشید و او تکلیف خودش را خواهد فهمید. ضمن اینکه او با رفتن از این شهر و با علم به این مسئله که شما دیگر به او احساسی ندارید، خیالش راحت می شود که یک مسئله ی فکری اش حل شده و نگرانی اش را راجع به ارتباط با شما کلا منتفی خواهد دانست. سرفه ی او به این معنی است که او نیاز دارد بین خودش و شما فاصله بیاندازد تا خیالش راحت شود چون او معتقد است که وقت ندارد که روی این مسائل فکر کند. شما هم قال قضیه را می کنید و خیالش را روشن می کنید که من هم به تو دیگر احساسی ندارم. شما این خاطره ی تلخ او را در قسمتی از ذهنتان نگه داری می کنید و گه گاهی به آن فکر می کنید. سربریده به منتفی شدن فکر و خیال و بی خیالی محض اشاره می کند. به هیچ وجه نگران نباشید. این عاقلانه ترین تصمیمی است که شما راجع به او گرفته اید. تشکر از همراهیتون.
Shima : سلام و خسته نباشید
خواب دیدم من رو دارن میبرن یه جایی همراهم داشتم ولی یادم نمیاد کی بود مرحله ب مرحله میرفتیم جلو رسیدیم یه جایی ک جلوی در یه سرباز وایساده که شمشیر به دست بود به همراهم گفت ک فقط من باید برم داخل از این به بعدش رو نمیتونین دیگ همراهیش کنید من رفتم داخل دو تا آقا بودن یکی انگار پادشاه بود(احساس میکردم زمانِ قاجار ایناس)شمشیر رو دادن دستِ پادشاه که من خیلی ریلکس و آروم بودم انگار نمیترسیدم گفتم بهشون من یه سوالی ازتون داشتم چرا منو میخواین بکشین ،اهمیتی ندادن ب حرفم،(منم تو دلم گفتم اینا منو میخوان بکشن به ظالما التماس نمیکنم که منو نکشن) آقایی ک همراهِ پادشاه بود گردنم رو آماده میکرد با شمشیر چندین خط ک موازی هم بودن رو گردنم کشید و ب پادشاه گفت از رو هر کدوم از خط ها خواستی گردن بزن، پادشاه اومد شمشیر رو گردنم گذاشت و آروم آروم داشت گردن میزد من فقط زبونم ذکر میگفت( الحمدالله الرب العالمین و یه ذکرهای دیگ ) ینی کامل حس میکردم(انقدی واضح حس میکردم ک ذهنم و بینیم یه جوری میشد) ک سرم داره بریده میشه ولی من خیلی خونسرد بودم اون آقایی که همراهِ پادشاه بود گفت این چرا آروم هست حرکتی نمیکنه تعجب کرده بودن بعدش گفتن تموم شده سر بریدن من تعجب میکردم که چرا هنوز زنده ام چرا سرم وصل هست به تنم.
یه کاسه خون از سرم رو ریختن تو کاسه ای خونم یه نقطه های سفیدی داشت میدادن ک پادشاه بخوره من گفتم خون نباید خورده شده آنزیم هایی داره نفهمیدم پادشاه خورد یا ن چون گفت نگه دارین خون رو حس کردم ب من هم گفتن بخورم من یه ذره خوردم تو دهنم نگه داشتم بعدش یه ذره فاصله گرفتم از همشون ریختم دور خون رو. بعد پادشاه اومد یه چیزی درست کرد بود که بذارن قسمتِ بریده شده سرم تا جوش بخوره من خوب شم گفتن بخواب الان خوب میشی
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که در مسیر زندگی تان اختیار دار خودتان نیستید و همیشه با زور و دیسیپلین دیگران خواسته اند که نظرات و احساسات و افکارشان را به شما تحمیل کنند. شما از اینکه نظرات منحط و قدیمی را بخواهید چشم و گوش بسته بپذیرید، احتراز و پرهیز می کنید. شما حاضر نیستید که منطق خودتان را کنار بگذارید و تصمیم و قضاوتی را که نسبت به موضوعی دارید عوض کنید. تا پای جان روی اعتقاداتتان ایستاده اید که البته این خودش نوعی بی فکری است!! اینکه سرتان را می زنند یعنی شما قادر نیستید که واضح فکر کنید و از سرتان استفاده کنید! شما نیاز دارید که غلیرغم میل باطنی تان با یک موقعیتی که ممکن است برایتان آزار دهنده باشد هم روبرو شوید. شما تمایل دارید که قبل از اینکه فکر کنید عمل کنید. ایمان شما قوی است و می دانید که نباید استرس و ترس را به وجودتان راه دهید و بنابراین سعی می کنید که تحت هر شرایطی آرامشتان را حفظ کنید. این آرامش شما و نقاط برجسته ای که در روح شما وجود دارد باعث می شود که کسانی که شما را غیر منطقی می دانند تحت تاثیر قرار بگیرند و افکار شما را دوباره بپذیرند. کلا خوابتان می گوید که نه باید بی منطق رفتار کنید و نه خودتان را غقل کل بدانید. تشکر از همراهیتون.
soha : با سلام و خدا قوت. در خواب خودم رو تو خونه ای دیدم کوچیک که من و یکی از دوستانم که اسمش سارا هست اونجا هستیم، من ازونجا میرم چون گویا اون میخواد تنها باشه و بعد از مدتی دورادور متوجه میشم با دوستان دیگش خیلی سرگم هستند و خوش میگذرونند و تفریح میکنند، من هم یه کناری کاراشون و بگو بخندها و شیطنتهاشون رو تماشا میکنم و لبخند میزنم، یکی از کاراشون هم اینه که با لباس مبدلی میرند سر به سر یه اقایی که لباس مشکی و ظاهر خشنی داره میزارند و یکیشون میره سر وقت اون اقا ( من دقیقا در جریان کارهاشون و اینکه اون اقا کیه و دوستان سارا کی هستند و چرا دارند این کارا رو میکنند نیستم و فقط با خودم تصور میکنم که دارند تفریح میکنند که شایدم فکرم سطحی نگری باشه) بعد از همون دور میبینم که اون اقا سر اون شخص فرستاده شده با لباس مبدل رو می بره و سر رو در کناری گذاشته و یه لحظه سر بریده شده خونی رو میبینم و وحشت میکنم و احساس میکنم دشمنی و مشکلی بین اونها پیش اومده،انگار که تفریح تبدیل بشه به دردسر! بعدش اون مرد خشن مشکی پوش میاد بقیه گروهشون رو پیدا کنه که اونا از ترسشون تو خونه من قائم شدن و اون مرد خشن هم میاد توی خونه من، من و سارا و دوستاش جلوی اون مرد یه جوری فیلم بازی میکنیم که انگار نه اون رو میشناسیم و نه این افراد همون گروهی هستند که اون دنبالشون میگرده و سر بریده شده دوستشون رو هم داخل یخچال من قائم کرده اند، یادمه یه جایی اون مرد برای غذا درست کردن میخواد بره سر وقت یخچالم که من میگم من همین یه دونه یخچال رو دارم در حالیکه سر بریده شده داخل یخچال دیگه ای مخفی بود، اون مرد میره سراغ یخچال کوچیک من ته اتاق خواب و درش رو باز میکنه و میگه یخچالت شلوغ و یخ گرفته و کثیفه و من شروع میکنم به پاکسازی یخچالم از یخها و همینطور مواظب که اون نفهمه و ما رو نشناسه، انگار دردسر دوستم اومده توی خونه من در حالیکه من توی خوشیهاش نبودم و نظاره گر دور بودم... خانم هراتی عزیز این خواب چه معنایی داره؟ممنون از شما.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست شما ترجیح می دهد که افکارش را با شما مطرح نکند و خودش برای حل مشکلاتش اقدام کند. او استرس دارد و نمی داند که چطور باید مشکلاتش را حل کند و همه چیز را به شوخی و مسخره بازی می گیرد. دوست او هم کلا آدم بی خیالی است که اصلا فکرش را به کار نمی اندازد و اینکار دوست سارا مشکلات بیشتری را برای او فراهم می کند. سارا دوست شما که زمانی نمی خواست که شما در کارش دخالت کنید و ترجیح می داد که تنهایی مشکلاتش را حل کند حالا دست به دامان شما خواهد شد که او را راهنمایی کنید. شما به او پیشنهاد می دهید که خونسردی خودش را حفظ کند و دنبال دردسر نرود. شما بعدا از اینکه او صمیمیت و رفاقتش را فقط زمانی که مشکلات به او رو می آورند، با شما حفظ می کند، از او ناراحت می شوید. خواب شما به شما می گوید که اگر کسی خوشیهایش را برای شما نمی آورد شما هم مشکلاتش را نپذیرید و به کارش کاری نداشته باشید. به بعضی مردم رو بدهید می خواهند از شما سو استفاده کنند. تشکر از همراهیتون.
نفیسه : سوال: سلام شوهرم این خواب را دیده است . خواب دیده است سر ایشان را من به کمک خودش بریده ایم و در جمع خانواده همه هستند و هیچکس ناراحت نیست هم خانواده خودشان هست و هم خانواده من . بعد از سر بریدن ایشان بدون سر در جمع ما نشسته و پدر همسرم که فوت کرده هم هستند . بعد می گوید حالا برای من فاتحه نمی گیرید؟ بعد ما همه میگیم پول نداریم و سکوت می کنیم . تا قبل از این جمله همه شاد بودند . خیلی نگرانم خواهش میکنم جواب بدید. همسرم قرار است یه عمل جراحی داشته باشد هفته آینده
فریبا هراتی
: سلام. شما به همسرتان کمک می کنید که نگرانی هایش را دور بریزد و خیالش را راحت می کنید. مشکلات همسرتان و چیزهایی که فکر او را درگیر کرده است از بین خواهد رفت. عمر همسرتان طولانی است. برای پدر شوهرتان هم باید فاتحه و قرآن بخوانید. خیال شما راحت خواهد شد. تشکر از همراهیتون.