تعبیر خواب سفره
دیدن سفره در خواب نشانه نعمت گسترده شده است. اگر کسی ببیند که سفره ای پر از خوردنی های ماکول و نوشیدنی های گوارا دارد، خوبی و نیکویی به او می رسد. خوردنی ها و آشامیدنی های بد طعم و بد مزه دلیل غم و اندوه و خوردن سیر و پیاز تعبیر خوبی ندارد. اگر سفره از نان پر بود، نعمت فراوانی است که به بیننده خواب می رسد.
اگر سفره خالی بود، نشانه اندوه است. اگر سفره ای کثیف ببینید که بر آن غذاهای نیکو نهاده اند، از راه غیر صحیح سود می برید و چنانچه سفره تمیز و درخشنده باشد و غذایی کثیف بر آن نهاده باشند تعبیر خلاف آن است. چنانچه سفره را بتکانید مالی را هدر می دهید حتی اگر چیزی در آن سفره نباشد.
تعبیر خواب سفره نذری
اگر کسی خواب ببیند که سفره نذری انداخته، انشالله حاجت روا شده و به ثروت و منفعت خواهد رسید ولی باید نیت و نذر کند که در راه خدا نذری به اندازه وسع خود بدهد تا نفع و سود او نیز به دیگران برسد. رساندن خیر و برکت به دیگران حتی اگر به اندازه دانه ای برنج یا قاشقی نمک باشد، اما با داشتن نیت رضای خداوند، موجب می شود تا خود شما حاجت روا شوید. هر کسی باید به اندازه وسع خود در راه خداوند انفاق کند تا انشالله گشایش مالی و کاری برای خود او چندین برابر انفاقی که در راه خداوند کرده است حاصل شود.
تعبیر خواب سفره انداختن
اگر خواب ببینید که سفره تمیز و نو انداخته اید و در آن غذاهای خوبی گذاشته اید تا خود شما و دیگران از آن تناول کنند، به نفع و ثروت و مال خواهید رسید.
انداختن سفره خالی و جمع کردن آن قبل از اینکه دیگران یا خود شما از آن تناول کنید، به ضرر و زیان مالی تعبیر می شود.
تعبیر خواب خریدن سفره
اگر خواب ببینید سفره جدیدی خریده اید، موقعیت جدیدی برای شما پیش می آید که از طریق آن به نفع و سود مالی خواهید رسید.
تعبیر خواب سفره عقد
اگر خواب ببینید که سر سفره عقد نشسته اید، و در آن سفره گل و شیرینی و چراغ و قرآن قرار دارد، سفید بخت خواهید شد. اگر ببینید که کسی براش شما خطبه عقد می خواند، اگر مجرد هستید ازدواج خواهید کرد. اگر متاهل هستید یا تمایلی به ازدواج ندارید، کسی موجب خواهد شد تا برای شما کار خیری صورت گرفته و به منفعتی برسید.
جابر مغربی می گوید: اگر کسی ببیند خطبه ازدواج می خواند، دلیل که از او خیر و صلاح پدید آید و با همه احسان کند و کارها به مصلحت کند. اگر این خواب را برای دیگری ببینید هم او به موفقیت خواهد رسید و شما در شادی او شریک خواهید بود.
تعبیر خواب سفره ابوالفضل
اگر خواب دیدید که سر سفره حضرت ابوالفضل (ع) به خوردن غذا مشغول هستید، انشاالله حاجت روا خواهید شد.
اگر خواب دیدید که به شما می گویند این سفره را بیانداز، خوب است که اگر حاجتی در دل دارید، برای برآورده شدن آن نذر کنید که به اندازه وسع خود سفره ای در راه خدای متعال و با توسل به حضرت ابوالفضل عباس بیاندازید تا با دعای خیر ایشان، حاجت روا شوید.
اگر خواب ببینید که خود شما سفره حضرت ابوالفضل انداخته اید، حاجتی در دل دارید که با دعای حضرت ابوالفضل و توسل به ایشان حتما مستجاب شده و انشالله حاجت روا خواهید شد. خوب است در این صورت حتما بنا به وسع خود به مستمندان خیرات برسانید یا سفره ای ترتیب دهید و به دیگران با نیت خوشنودی خداوند و برای دوستی و تشکر از نظر و دعای حضرت ابوالفضل در راه خدا انفاق کنید.
تعبیر خواب غذا دادن به دیگران
اگر خواب ببینید به دیگران غذا می دهید، خیر و برکت به زندگی شما وارد خواهد شد و ثروتمند خواهید شد و دیگران نیز به واسطه شما به منفعتی خواهند رسید.
برای تعبیر خواب مهمانی بزرگ دادن و تعبیر خواب غذا خوردن در مهمانی لطفا تعبیر خواب مهمانی را بخوانید.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن خوان آراسته درخواب بر پنج وجه است:
- غنیمت حاضر،
- مردی شریف،
- قوت دین،
- نظام کار،
- عز و خرمی.
برخی از معبران می گویند: تکاندن سفره بذل و کرم است. سفره گستردن برای دیگران سودرسانی است و اگر کسی پیش روی شما سفره گسترد، به اندازه وسعت سفره، به شما سود می رساند و اگر کسی سفره را از پیش روی شما جمع کند، تعبیرش این است که او مانع سود بردن شما می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند سفره نو داشت، دلیل است مال و نعمت یابد. اگر ببیند که خوانی داشت و بر آن نان ها بود و از آن می خورد، دلیل که به قدر آن غنیمت یابد. برداشتن خوان از پیش چون طعام نخورده بود، پیدا کردن بیماری باشد و بیکاری.
ابراهیم کرمانی می گوید: دیدن سفره درخواب، دلیل بر سفر با منفعت است و هر چند سفره در خواب نیکوتر و بزرگتر ببیند، دلیل که منفعت آن بیشتر خواهد بود. اگر کوچک و تهی ببیند، دلیل است که منفعت آن کمتر باشد.
جابر مغربی گوید: خوان آراسته درخواب نیکو و قوت دین باشد و چون طعام ناخورده خوان بردارند، دلیل غم و اندوه باشد و بسیار خوردن طعام بر خوان، دلیل بر درازی عمر کند. اگر ببیند که بر خوان از سه گونه طعام بود، دلیل روزی او بود که به او و فرزندان او رسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ali : سلام
مادرم خواب دیدند که یکی بهشون گفته که "بد سفره پهن می کنی"
(یا به عبارتی یکی بهشون گفته خوب سفره پهن نمیکنی)
شما میدونین بد سفره پهن کردن به چه معناست؟
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما می خواهد به دیگران محبت کند و خیر او به همه برسد و کمکشان کند. می خواهد که روابط دوستانه خوبی با دیگران برقرار کند اما احتمالا افراط و تفریط می کند. به بعضی ها خیلی محبت می کند به بعضی ها کمتر. به بعضی ها زیاده از حد محبت می کند و طرف مقابل او، پررو و بد عادت می شود. یا به بعضی ها کمتر محبت می کند در حالی که باید هوای این اشخاص را داشته باشد. تقسیم محبت مادرتان بین دوستان و آشنایانش اشتباه است!! باید به هر کسی به اندازه ی لیاقتش محبت کرد و یا لااقل به همه یکجور احترام گذاشت. تشکر از همراهیتون.
Arezou : سلام ، وقتتون به خير
امروز خواب ديدم در خانه اي بودم كه برام آشنا نبود اما انگار خانه خودمان بود و من در حال فراهم كردم و چيدن سفره عقد بودم (به ياد ندارم كه اين سفره براي خودم بود يا براي كسي ميچيدم )اما به من گفته بودن كه وسط سفره عقد هفت سين بزار تو سرم داشتم فكر ميكردم كه قند ونبات بايد بيارم . يادمه كه سفره بزرگ و سفيدي بود كه قصد داشتم وسط هفت سين و بزارم و دور تا دور لوازم سفره عقد . تا اينجا يادم هست كه براي تزيين ، يه سري مجسمه و قاب و اين جور چيزها گذاشته بودم . خوابم اينجا قطع شد و بعد ديدم نامزدم اومده خونمون و من دارم براش غذا گرم ميكنم يادمه فيله مرغ بود با سوسيس توي ماكروفر گذاشتم گرم بشه ديدم شيشه ماكروفر ترك خورد اما نريخت ، غذا رو برداشتم براش بردم و داشتم براش تعريف ميكردم كه ترسيده بودم شيشه داشت ميريخت...خوابم متاسفانه نصفه ماند
ممنون ميشم كه تعبير كنيد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما یا کسی که سفره را برای او می چیدید موفق و سفید بخت می شوید و به سودی می رسید. زندگیتان متحول خواهد شد. شما سعی می کنید از تجربیات گذشته استفاده کنید و آنها را الگوی زندگی خودتان قرار دهید. شما برای جلب حمایت نامزدتان عجله می کنید و می خواهید زود به هدفتان برسید و این باعث دلشکستگی شما یا او می شود. اما ارتباطتان قطع نمی شود. باید سعی کنید از طریق جدید و ملایم تر و با صبوری بیشتری با هم صحبت کنید. تشکر از همراهیتون.
Khatoon : سلام خواب دیدم سفره ای پهن است و همه فامیل جمع هستندو مشغول خوردن غذا انگار مهمانی بود که من داده بودم خواهر شوهرم حرف از برادرم شنیده بود و خواست سر سفره مطرح و کنه و فتنه ای بپا کنه که بسمتش غرش کردم جوری که خودم توی خواب ترسیدم از اینکه چقدر بهش ترسناک جواب دادم و اون در دم ساکت شد خودم استرس داشتم که الان همه میگن چقدر بد جوابشو داد در حالی که نمیدونن چقدر ازین آدم زجر کشیدم و عصبانی ام بعد نگاه کردم و دیدم هیچ کس
متوجه نشده من چکار کردم همین وسطا دختر خالم و خانوادشو دیدم که چنتا نوزاد کوچولو که تو بیداری این شکلی نیست یعنی شبیه عروسکای کوچیکن چهره واضحی خاطرم نیست ولی تو قنداق تو بغلشونه و میگن اینا بی سر پرستن تحویل ما دادن فردا ببریم بدیم فلان سازمان که یکیشون یه نوزاد پسر هست گویا که به دلم خیلی نشست و میگم اینو بدین برای من من ازش مراقبت کنم و بزرگش کنم ومیگیرمش بعد میرم تو مهمونی که هم به مهمونام برسم هم دنبال شوهرمم که راضیش کنم این بچه رو میخوام ولی هی هر جا میرم اون قبل من بوده دیگه جاهای مختلفو میبینم یا از دور میبینمش که داره میخنده و مشغول یا میرسم میگن اینجا بود رفت حتی میرم دانشگاه بهم میگن کلاس بندی شده و تو و شوهرت تو یه کلاس نیستین بعد میرم اعتراض کنم میگن شوهرت راضی جدا باشین و خوشحال تره خلاصش همش دارم دنبالش میدوم و احساس میکنم فراموشم کرده و بهم بی توجهه
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید روابط خوبی با خانواده و فامیل داشته باشید و با آنان مهربان باشید. شما مراقب هستید که هیچ مسئله حساسی را با خواهر شوهرتان در میان نگذارید چون به او اعتماد ندارید و نمی خواهید در خانواده تان شر به پا شود. شما عشق زیادی در وجودتان دارید ولی خودتان را دست کم می گیرید. از اینکه رهایتان کنند و بخواهید مستقل باشید، می ترسید و می خواهید کار یا پروژه ای را بدست بگیرید که فکر می کنید برای بهبود زندگی تان لازم است ولی شوهرتان همیشه خودش را در کارها پیشرو تر از شما می داند و معتقد است که تجارب او از شما بیشتر است و بنابراین خودش را همسطح شما نمی داند و از این جهت شما احساس می کنید که او به شما به دیده ی برابری و با حقوق مساوی نگاه نمی کند. تشکر از همراهیتون.
میثم : سلام خانم هراتی وقتتون بخیر . ازتون درخواست دارم خواب بنده غیر قابل نمایش باشد . با تشکر
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون
مهربان : با سلام و خسته نباشید. دیروز خواب دیدم پسری که دو روز قبلش از هم جدا شدیم اومده بو خونمون با دو تا خواهرش (تو واقعیت هیچ کس از خوانوادش رو ندیدم). خواهراش سرشون رو پایین انداخته بودن و صورتشون رو نمیدیدم انگار ناراحت بودن ولی نمیدنستم دلیل ناراحتیشون چیه. دو تا بچه هم باهاشون بود ولی نمیدونستم پسرن یا دختر. تو اتاق خوا بودم و گفتم اومدن خداحافظی کنن واسه همیشه، برم ازشون خداحافظی کنم. وقتی اومدم تو هال دوست پسرم رو دیدم که یه دستش یه روسری چهار گوش بزرگ طوسی خوشرنگ و جنس ساتن بود و دست دیگش یه سفره بود که پهنش کرد و گفت سفره هفت سین رو بچینم (بعد گفت دفعه بعد اونم میارم که متوجه نشدم منظورش چی بود که برام بیاره) یهو دو تا سفره دیدم که روش مواد خوردنی بود و بیشتر شیرینی میدیدم. نمیدونستم یکی از سفره ها همون روسریه بود یا نه. خیلی ازشون تشکر کردم و گفتم قشنگ چیدین ولی یکی از سفره ها کم بنظرم قشنگ بود. از یکی سفره ها خوشم اومد و کنارش نشستم. پررنگ بود و یه ظرف شیرینی خیلی خوشرنگ و خوشمزه توش بود و دورتر یه تخم مرغ رنگی خیلی بزرگ دیدم. یکی از برادرام اون ورتر نشسته بود و نگاه میکرد. ته دلم خیلی خوشحال بودم و میگفتم الان میگه خواستگار واسش اومده چه شیرینی خوشمزه ای هم آورده. بعد دوست پسرم رو دیدم که خیلی ریلکس انگار دراز کشید و به سفره نگاه میکرد. کت و شلوار سرمه ای تر و تمیز تنش بود. چشام رو باز کردم و بیدار شدم ساعت ۸:۲۰ صبح بود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست پسر شما می خواهد شروعی تازه داشته باشد و اتفاقات خوبی برای او در جریان است. کت و شلوار او اشاره به حالت حمایتی او دارد. منوط به اتفاقاتی که بین شما گذشته و تشخیص آن با خودتان است، یا او با کسی دیگر آشنا شده و شروعی تازه خواهد داشت و یا از جدایی با شما پشیمان است و می خواهد که شروعی تازه داشته باشد. تشکر از همراهیتون.
مینا : باسلام عرض ادب خدمت خانم هراتی عزیز
خواب دیدم انگار خونه دختر خالم هستم وانگار همگی مهمون من بودن منم قرار بود کباب بدم همگی بچه ونوه های خالم یه تعدادیم غریبه بودن سر سفره نشسته بودن یه دفعه دیدم در حالیکه تاره داشتیم گوشتارو به سیخ می کشیدیم برنج و کشیدن وسالادم اوردن سر سفره برادر شوهرم هم با خانمش داشتن گوشتارو سیخ می کردن یه سینی بزرگ بیضی و چوبی گذاشتم گفتم گوشتارو سیخ کردین بزارین تو این جاریم یه سینی مستطیل ومحکمتر گذاشت خودم دارم میزاریم تو این ولی دوتا سینیارو برد یه مقدار گوشتچرخ کرده رو هم کنار گوشتای دیگه که می خواست کباب چنجه بشه گذاشته بودم که یه وقت کم نیاد انگار همش می ترسیدم غذا کم بیاد انقدر کبابا دیر اماده شد رفتم سر سفره دیدم هیچ کس سر سفره نیست ووقتی بردارشوهرم با خانمش امدن دیدم یه ظرف در پوشدار دستشه وقتی باز کرد دیدم پر برنجه وکبابش خیلی کمه واز گوشت چرخ کرده ها خبری نبود کلا یه دیس بیشتر کباب نیارودن از دختر خالم پرسیدم گوشت چرخ کرده ها رو ندیدی اونمگفت نه انقدر عصبانی شدم وشروع به دعوا با برادر شوهرم کردم واونم روش وکرده بود یه طرف دیگه حتی نگاهمم نمی کرد طوری که چنگال که تو دستم بود تو پاش فروکردم چنگال کج شد ولی برادشوهرم هیچ عکس العملی از خودش نشون نداد جاریمم به یه فاصله یه متری نشسته بود بعد با خودمگفتم حالا که همه از سر سفره بلند شدن شوهرم بفرستمیه مقدار کباب دیگه بخره بزارم کنار غذام که کم نیاد کلی گشتم تا شوهرم و که روی مبل تو یه اتاق خواب نشسته خوابش برده بود پیداش کردم تا بره کباب بخره با اینکه می دونستم تعدادمون بیشتر از ۱۵ نفره ولی بهش گفتم ۱۵ تا کباب بگیر یا اگر دیدی خورشت داره خورشت بگیر خلاصه توخوابم کلی داشتم حرص می خوردم وبا خودم می گفتم ولی از تو بعیده تو همیشه همه کارات مرتب و با برنامه ریزیه .با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید در رابطه با خانواده خاله تان دوستی هایتان را زیاد تر کنید دستاوردهایتان را گسترش دهید و مشکلاتتان را حل کنید. سعی می کنید که دست و دلبازی و سیاست به خرج بدهید و ناراحتی ها و روابط سرد گذشته را تبدیل کنید به رفاقتها و محبت ها ولی کسی محبت های شما را نادیده می گیرد و جاری شما می خواهد بگوید که از شما سخاوتمند تر و دست و دلباز تر است. برادر شوهر شما باریک بین است و شم امی خواهید که پیشنهادها و نظراتتان را به او بقبولانید ولی او توجهی به این خواسته ی شما نمی کند. ( شاید تعمدا). شما می خواهید که همسرتان را وادار کنید که مسائل را از دید شما نگاه کرده و از شما حمایت کند. می خواهید که شرایط سخت زندگی شما حل و فصل شده و مشکلاتتان ناپدید شود. تشکر از همراهیتون.
mobina : سلام روزتون بخیر.
خواب دیدم منزل دایی مادرم هستم و زندایی مادرم اشپزخونه درحال تدارک دیدن بودن،خیلیم سرحال نبودن و دایی مادرمم سفره پهن کرد،اما ایشون سرحال بودن.من با یه بچه بغلم که انگار نوه دایی بودن،نمیدونم دقیق کی بود،وقتی اومدم سر سفره فقط پسردایی مادرم بودن ، داخل سفره دوتا سبد میوه بزرگ و تمیز و براق بود فقط، هیچ غذایی و بشقابی هنوز نبود،انگار که سفره پهن شده بود برای خوردن میوه تا غذا.سفره هم بزرگ نبود چون فقط ما۴_۵ نفر بودیم، میوه ها هم توت فرنگی وگوجه سبز داخل یه سبد بود ،بقیشون یادم نیس چیا بود. پسردایی مادرم از داخل نایلون نون لواش درورد و یه تیکه اندازه دست،داد بمن و منم گفتم همین؟ ناراحتم بود ازمن انگار،گفت میخوای باز بدم گفتم نه مرسی عشقم ، ولی اروم گفتم و اونم خوشحال شد گفت چی گفتی ؟ سرم پایین بود و ناراحت شدم از حرف خودم و گفتم چیزی نگفتم.
چون اون لحظه یاد پسری افتادم ک الان باهاش هستم. ایشون سرباز هستن وشرایط خواستگاری اومدن ندارن ولی باهم خیلی خوبیم و خیلی همو دوس داریم، پسر دایی مادرمم همبازی بچگیم بوده و الانم موقعیت خوبی داره میخوان بیان برای خواستگاری ،ولی اینم خبر دارن که جواب من منفیه، دست و پا شکسته فهموندم قصد ازدواج ندارم . اما انگار میخوان بیان ازین بابت خوشحال نیستم (چندوقته اینجوری خواب میبینم که پسر دایی ابراز احساسات میکنه و من فکرم پیش دوست پسرمه مدام میگم به خودم که پس اون چی؟ اون ناراحت میشه،من اونو میخوام فقط)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست خوبم چون فکر شما به خاطر این که می دانید پسر دایی مادرتان خواستگارتان است، و دل شما پیش دوست پسرتان است ؛ ناراحت است، از این رو خواب های اینچنینی می بینید. اما تعبیر خوابتان این است که خانم دایی مادرتان از اینکه بیاید خواستگاری شما خوشحال نیست ولی این دایی مادرتان است که شما را پسندیده است. پسر دایی مادرتان هم خیلی دست و دلباز نیست و خودش را خیلی بزرگ می بیند. او به تمایلات و وسوسه های جنسی خودش و شما بیشتر از هر چیز فکر می کند و شاید بهتر باشد شما با خانواده تان بی پرده صحبت کنید و بگویید که فامیل بودن آنها کافی نیست و از جهتی مطمئن باشید که دوست پسرتان شما را برای ازدواج می خواهد حتی اگر امروز شرایطش را نداشته باشد. تشکر از همراهیتون.
Pariya : سلام دیشب خواب دیدم منزل یکی از اقوام مهمان بودم ک سفره ای انداخته بودن ک فقط روش سبزی خوردن بود و صابخونه اصلا خجالت نمیکشید ک سفره خالیه؛و ریشای صابخونه رنگ شده بود ...ممنون
فریبا هراتی
: سلام. او سعی می کند دوستی های خودش را با شما گسترش دهد و با صفا و صمیمیت با شما برخورد کند. توضیحات شما در باره ریش صاحبخانه ناقص است و قابل تعبیر نیست. باید بفرمایید که از اول ریشش چطور بوده و الان چه فرقی کرده و چه رنگی داشته و مدل ریشش کم یا زیادی کوتاهی یا بلندی آن را نگفته اید. تشکر از همراهیتون.
سمانه : عرض سلام و روز به خیر.خوابی که براتون میگم دوستم دیده و بهم گفته. دوستم خواب دیده که رفته یه جایی شبیه پارک که آلاچیق هم داشته و انگار تو خوتب داشته دنبال من میگشته.بعد آقایی رو میبینه که من در بیداری باهاش قهرم.اون آقا میاد و سفره پهن میکنه و بعد من میام و باهم سر سفره میشینیم و دوستم تعجب میکنه که من با اون آقا اومدم طبیعت گردی و اینکه اون آقا قرار بوده هفته دیگه تور ببره و و اینهفته اومده طبیعت ... در واقعیت این آقا طبیعت گرده.البته شغل ثابت دیگه ای داره.اما به طبیعت گردی و سفر هم بسیار علاقه منده.میگه از جزییات سفره دقیقا یادم نیست تا اونجایی که یادمه برنج بود سر سفره و احتمالا زعفرونی. و اینکه من و اون آقا خیلی باهم حرف زدیم و مشغول جمع و جور کردن غذا و غذا خوردن و اینا بودیم. و دوستم میره یه گوشه پارک که یه آشپزخونه داشته و به خانمی که مشغول تهیه غذا بوده کمک کنه.ظاهرا من و اون آقا مهمون اون خانم بودیم.ممنونم ازتون بابت تعبیرخوابم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و آن آقا با هم صحبت خواهید کرد و مشکلاتتان را حل می کنید و دوستی شما مجددا برقرار خواهد شد. شاید دوست شما واسطه بین شما شود. تشکر از همراهیتون.
xanum : سلام خانم هراتی دوشنبه هفته گذشته خواب دیدم رفتیم یکی از سد های شهرمون اما اصلا شبیه سد نبود شبیه استخر روباز بزرگ بود ولی مثل همون سد ها کفش سنگ و خاکی بود البته احساسم میگفت سده، چند نفر خانم داشتن شنا میکردن منم نجات غریقم میگفتم تو سد شنا نکنین خطرناکه مکشا میکشن پایین غرق میشین ولی هیچکس گوش نمیکرد بعد یه تابلو دیدم که نوشته بود محل شنا خیالم راحت شد برگشتم، دیدم حمومم وجود داره دوش گرفتم؛توی همون حموم سفره اندازه دوازده نفری پهن کرده بودن کنارم زنعموم و مادرم و روبروم آقای مکارم نشسته بود انگار ناراحت بود(با اینکه مسلمانم و شیعه ام اعمالمو انجام میدم اما اعتقادی به مراجع تقلید ندارم)،توی سفره آش قرمز بود،عسل بود، کره بود، برنج بود و تخم مرغ که من اونقد از آش خوردم مامانمم سهمشو داد من خوردم توی یکی از آشا توی کاسه عسل ریختم اونم خوردم، روبرومم که اقای مکارم از برنج و تخم مرغ خوردن اونم خیلی کم مثلا دوقاشق که غذاشون موند گفتن بعلت مریضی کم خوردن.بعدش دوباره برگشتیم برا شنا که من شنا نمیکردم فقط دوش گرفتم رفتیم توی یک کلاس درس زنعموم گفت بیا حجامتت کنم از سر که نفهمیدم چی شد یهو سرم ازونجایی که مکیده بود خال برجسته ایجاد شده بود مامانم گفت بیا با نخ ببندم خودش سیاه بشه بیوفته گفتم اوکی ولی وقتی نشستیم سر کلاس که سر میز غذاخوری بود؛استاد، یکی از همکارامون بود حرف میزد(استاد نیست تو واقعیت)؛ دستمو میزدم سرم ببینم خوب شده یا نه دیدم داره خوب میشه دخترعموهامم اونجا بودن چندتا از دوستامم بودن که مطلب یاد بگیرن فک کنم گلدوزی با دست بود مطلب درس.میگفتن جنوبه اونجایی که ما بودیم.یعنی تو خوابم احساس میکردم جنوب رفتیم و کلاسا اونجا برگزار شده.
فریبا هراتی
: سلام. شما نگران هستید و فکرتان مشغول است. فکر می کنید اتفاقاتی در جریان است که باعث می شود درسهای جدید و ناخوشایندی از زندگی بگیرید. موجی از احساسات منفی در ذهن شما تلنبار شده و نمی خواهید که دیگران غرق احساسات منفی شوند و برای همه آرزوی سلامت و آرامش دارید. شرایط آنقدرها هم که شما فکر می کنید بد نیست و انرژی منفی را از ذهنتان پاک خواهید کرد. روزی شما زیاد است و نگران هیچ چیز نباشید. شرایط حاضر ترو خشک را با هم می سوزاند و یا همگی با هم از برکت بهره می برند. اینکه چه اعتقادی دارید و چه باورهایی دارید، در تعیین سرنوشت شما به عنوان یک فرد از احتماع چندان موثر نیست و تازه شما به عنوان یک فرد عادی و کسی که قدرت خاصی در جامعه ندارد، بیشتر از زندگی استفاده می کنید و خیالتان هم راحت تر است و مسئولیت بزرگان دینی در قبال خداوند و مردم خیلی بیشتر است از افراد عادی جامعه. نگرانی های ذهنی تان تخلیه خواهد شد و یاد می گیرید که کم کم آرامش را در ذهنتان تقویت کنید و اثر مثبتی بر مولفه های زندگی تان بگذارید. تشکر از همراهیتون.