تعبیر خواب سفره
دیدن سفره در خواب نشانه نعمت گسترده شده است. اگر کسی ببیند که سفره ای پر از خوردنی های ماکول و نوشیدنی های گوارا دارد، خوبی و نیکویی به او می رسد. خوردنی ها و آشامیدنی های بد طعم و بد مزه دلیل غم و اندوه و خوردن سیر و پیاز تعبیر خوبی ندارد. اگر سفره از نان پر بود، نعمت فراوانی است که به بیننده خواب می رسد.
اگر سفره خالی بود، نشانه اندوه است. اگر سفره ای کثیف ببینید که بر آن غذاهای نیکو نهاده اند، از راه غیر صحیح سود می برید و چنانچه سفره تمیز و درخشنده باشد و غذایی کثیف بر آن نهاده باشند تعبیر خلاف آن است. چنانچه سفره را بتکانید مالی را هدر می دهید حتی اگر چیزی در آن سفره نباشد.
تعبیر خواب سفره نذری
اگر کسی خواب ببیند که سفره نذری انداخته، انشالله حاجت روا شده و به ثروت و منفعت خواهد رسید ولی باید نیت و نذر کند که در راه خدا نذری به اندازه وسع خود بدهد تا نفع و سود او نیز به دیگران برسد. رساندن خیر و برکت به دیگران حتی اگر به اندازه دانه ای برنج یا قاشقی نمک باشد، اما با داشتن نیت رضای خداوند، موجب می شود تا خود شما حاجت روا شوید. هر کسی باید به اندازه وسع خود در راه خداوند انفاق کند تا انشالله گشایش مالی و کاری برای خود او چندین برابر انفاقی که در راه خداوند کرده است حاصل شود.
تعبیر خواب سفره انداختن
اگر خواب ببینید که سفره تمیز و نو انداخته اید و در آن غذاهای خوبی گذاشته اید تا خود شما و دیگران از آن تناول کنند، به نفع و ثروت و مال خواهید رسید.
انداختن سفره خالی و جمع کردن آن قبل از اینکه دیگران یا خود شما از آن تناول کنید، به ضرر و زیان مالی تعبیر می شود.
تعبیر خواب خریدن سفره
اگر خواب ببینید سفره جدیدی خریده اید، موقعیت جدیدی برای شما پیش می آید که از طریق آن به نفع و سود مالی خواهید رسید.
تعبیر خواب سفره عقد
اگر خواب ببینید که سر سفره عقد نشسته اید، و در آن سفره گل و شیرینی و چراغ و قرآن قرار دارد، سفید بخت خواهید شد. اگر ببینید که کسی براش شما خطبه عقد می خواند، اگر مجرد هستید ازدواج خواهید کرد. اگر متاهل هستید یا تمایلی به ازدواج ندارید، کسی موجب خواهد شد تا برای شما کار خیری صورت گرفته و به منفعتی برسید.
جابر مغربی می گوید: اگر کسی ببیند خطبه ازدواج می خواند، دلیل که از او خیر و صلاح پدید آید و با همه احسان کند و کارها به مصلحت کند. اگر این خواب را برای دیگری ببینید هم او به موفقیت خواهد رسید و شما در شادی او شریک خواهید بود.
تعبیر خواب سفره ابوالفضل
اگر خواب دیدید که سر سفره حضرت ابوالفضل (ع) به خوردن غذا مشغول هستید، انشاالله حاجت روا خواهید شد.
اگر خواب دیدید که به شما می گویند این سفره را بیانداز، خوب است که اگر حاجتی در دل دارید، برای برآورده شدن آن نذر کنید که به اندازه وسع خود سفره ای در راه خدای متعال و با توسل به حضرت ابوالفضل عباس بیاندازید تا با دعای خیر ایشان، حاجت روا شوید.
اگر خواب ببینید که خود شما سفره حضرت ابوالفضل انداخته اید، حاجتی در دل دارید که با دعای حضرت ابوالفضل و توسل به ایشان حتما مستجاب شده و انشالله حاجت روا خواهید شد. خوب است در این صورت حتما بنا به وسع خود به مستمندان خیرات برسانید یا سفره ای ترتیب دهید و به دیگران با نیت خوشنودی خداوند و برای دوستی و تشکر از نظر و دعای حضرت ابوالفضل در راه خدا انفاق کنید.
تعبیر خواب غذا دادن به دیگران
اگر خواب ببینید به دیگران غذا می دهید، خیر و برکت به زندگی شما وارد خواهد شد و ثروتمند خواهید شد و دیگران نیز به واسطه شما به منفعتی خواهند رسید.
برای تعبیر خواب مهمانی بزرگ دادن و تعبیر خواب غذا خوردن در مهمانی لطفا تعبیر خواب مهمانی را بخوانید.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن خوان آراسته درخواب بر پنج وجه است:
- غنیمت حاضر،
- مردی شریف،
- قوت دین،
- نظام کار،
- عز و خرمی.
برخی از معبران می گویند: تکاندن سفره بذل و کرم است. سفره گستردن برای دیگران سودرسانی است و اگر کسی پیش روی شما سفره گسترد، به اندازه وسعت سفره، به شما سود می رساند و اگر کسی سفره را از پیش روی شما جمع کند، تعبیرش این است که او مانع سود بردن شما می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند سفره نو داشت، دلیل است مال و نعمت یابد. اگر ببیند که خوانی داشت و بر آن نان ها بود و از آن می خورد، دلیل که به قدر آن غنیمت یابد. برداشتن خوان از پیش چون طعام نخورده بود، پیدا کردن بیماری باشد و بیکاری.
ابراهیم کرمانی می گوید: دیدن سفره درخواب، دلیل بر سفر با منفعت است و هر چند سفره در خواب نیکوتر و بزرگتر ببیند، دلیل که منفعت آن بیشتر خواهد بود. اگر کوچک و تهی ببیند، دلیل است که منفعت آن کمتر باشد.
جابر مغربی گوید: خوان آراسته درخواب نیکو و قوت دین باشد و چون طعام ناخورده خوان بردارند، دلیل غم و اندوه باشد و بسیار خوردن طعام بر خوان، دلیل بر درازی عمر کند. اگر ببیند که بر خوان از سه گونه طعام بود، دلیل روزی او بود که به او و فرزندان او رسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
ریهام : با سلام ودعای خیر برای شما
دو شب پیش خواب دیدم تو یه خونه ای تو حیاط نشستیم یه خانمی خواست سفره بندازه وخانمای زیادی بودن من ودوستم سریع بلند شدیم سفره انداختیم خانمه گفت سفره ابوالفضله توش نون وپنیر حلیم وچایی گذاشته بود همگی سریع چادرای سفید گلدار نو سرمون کردیم وسر سفره نشستیم جمعیت زیاد بود وبزور خودمو جادادم چند لقمه نون وپنیرخوردم که موبایلم زنگ خورد رفتم که جواب بدم تا رومو برگردوندم دیدم سفره نیست ناراحت شدم به خانمه گفتم چه زود جمعش کردید گفت جمع نکردیم اونوره نگاه کردم دیدم سر جاشه گفتم دیگه نون پنیر نمی خوام فقط چایی می خورم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما برای رسیدن به حاجاتتان باید متوسل به حضرت عباس ع شوید و به دیگران محبت کنید و صبور باشید و شما هم به همراه خیلی از متوسلین به حضرت عباس، همه امیدوار و با ایمانی قوی منتظر خواهید بود که حاجتتان را بگیرید. شما زودتر از همه حاجت روا خواهید شد و عشق و دوستی حضرت عباس را در قلبتان حفظ خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیز.
من خواب دیدم تویه خونه ی قدیمیمون،من و همکار معلمم و معاون مدرسمون و چند نفره دیگه دور یک سفره سفید جمع هستیم.معاون مدرسه آش نذری دارن و به من میدن میخورم و توضیح میدن که توش از سبزیه خاصی استفاده شده که اسمشو گفت و گفتن طعم خاصی میده و اگر حتی در ماست ریخته بشه هم خوشمزست.بعدش ی کاسه ماستم از سفره بهم دادن تا امتحانش کنم.وقتی خوردم ،گفتم خیلی خوب بود و اما من باید به خونه ی خالم برم،که همکارم گفتن پس تو چیزی درست نکردی؟
خانم هراتی در واقعیت وقتی من سوال کردم از معاونمون گفتن سه تا سفره دارن (حضرت فاطمه و..)که هرسال برگزار میکنن.خودمم دوتا نیت قلبی دارم که از خدا خواستم و منتظرشم و نذر صلوات برداشتم.
فریبا هراتی
: سلام. شما شاهد این خواهید بود که معاون مدرسه تان انشالله به حاجتش می رسد و شما هم نذر خودتان را ادا خواهید کرد. شما هم باید به تعهدات خودتان در مورد نذرتان پایبند بمانید. انشالله شما هم حاجت روا خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
بهزاد : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم که صبح زود داخل یک خونه قدیمی هستم و رفتن سرویس بهداشتی داخل سرویس یک سطل زباله بود که گربه داشت از داخلش غذا می خورد به من نگاه می کرد بعد از پنجره سرویس بیرون نگاه کردم دیدم همکاری‌های قدیم و رئیس جدید ام آمدن داخل خونه که رئیس وسایل صبحانه خرید و میگه که آماده کنن منم که میام بیرون صدام می کنن میرم اون که سر سفره خانمی که دوست دارم نشسته و دار غذا می خوره که من سلام می کنم با تعجب نگاه ام می کن و سر سفره چند نفر دیگه از دوستان هم نشستن و مشغول خوردن میشیم بعد کنارم یک دختر بچه نشسته دار غذا می خورد یک دفع غذا داخل گلویش گیر می کند که من شروع می کنم به زدن به پشتش تا غذا بیرون بیاد البته بچه حالت خفگی نداشت فقط سرفه می کرد.
ممنونم از لطف تون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با مسائلی قدیمی سر وکار دارید که می خواهید از شر بعضی مسائل راحت شده و افکارمنفی را دور بریزید. شما باید سعی کنید که چشم اندازی متفاوت نسبت به چیزها داشته باشید و اصلا چیزی را دست کم نگیرید. مسائلی که شما فکر می کنید بی ارزش هستند، و آنها را دور ریخته اید، می تواند باعث سو استفاده ی آدمهای سودجو شود و علیه شما به کار برده شود. پس حرفتان را برای هر کسی مطرح نکنید و دردل با هر کسی نکنید. همکارهای قدیم شما و رئیس جدیدتان همه می خواهند شروعی تازه داشته و با همکاری با هم به پیش بروند. خانمی که دوستش دارید هم اگر از همکاران شماست از همین روش استفاده می کند و از او حمایت مالی می شود( با هر کسی حرف نمی زند). شما احساس می کنید که باید حالا مراقب حرفهایتان باشیدو خیلی با همه صمیمی نشوید وگرنه از لحاظ مالی ضرر می کنید و نمی توانید در کارتان پیشرفت کنید. حالا محتاط تر از قبل کار خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز
دخترم هفته ی پیش صب خواب دیده که تو یه باغ بسیار زیبا یک سفره ی بزرگ و زیبا پهن هست وسفره پراز غذا علی الخصوص خرما هست که همه مهمان ما هستن (دقیق یادش نیست من یا یکی دیگه بودیم که خرما تعارف کردیم)همه ی مهمونا لباسهای روشن پاک و زیبا تنشون بود که یهو دو دختر دست در دست هم که بسیار زیبا بودند یکی 3 ساله و یکی 5 ساله با موهای بور که دختر بزرگتر به سمت من دست کشید و اشاره کرده اون مادر منه که دخترم تو خواب به ذهنش رسیده منظور من مادر هر دو دخترم در واقعیت من دو دختر و یک پسر دارم ولی هیچکدوم از اون دو دختر در بیداری دخترای من نبودن.بعد در همون فضا اما جایی دیگه یه آقایی رو دیده که با لباس سفید بلندی و موهای جو گندمی بلند با چهره ی سفید و تپل با نگاهی نافذ و مهربان گفت: به او بگو (مخاطبش من که مادرشم بوده) که تنهایی به عبادت و مراقبه پرداختن بهتر از همنشینی با ان چند نفر است دخترم گفت یه جورایی منظورش این بوده خودت رو دریاب.تو خواب نمیدونسته اون چند نفر منظور کیا هستن بعدش یه نیش خند زد و صورتشو رو برگردونده و رفته و همزمان دخترم از خواب بیدار شده.ممنون میشم تعبیر خواب دخترم رو بگید
فریبا هراتی
: سلام. شما به خواسته ها و حوائجتان با صبر و حوصله خواهید رسید و از لحاظ مالی هم در دو مرحله به ثروت خواهید رسید و مسیر زندگی تان عوض خواهد شد. نگرانیهای شما رفع می شود. شما باید سعی کنید به جای درددل کردن با کسانی که اصلا کاری از دستشان بر نمی آید که برایتان انجام دهند، بیشتر فرصت و زمان بگذارید و به دعا به درگاه خدای بزرگ رو بیاورید و با خدا درددل کنید چون تنها اوست که واقعا حامی و عاشق شماست و نه کسانی که آنها را دوستان خودتان می دانید. این به معنی ایزوله کردن خودتان یا قطع ارتباط با دیگران نیست ولی باید سعی کنید که حرفتان را به خدا بزنید و امیدتان فقط به او باشد. تشکر از همراهیتون.
Mehrnika : سلام مجدد خانم هراتی بزگوار
کلا یک خواب ارسال شد و نمیدونم چرا و چندین بار این اتفاق افتاده بی نهایت عذر میخوام و بی صبرانه منتظر تعبییر هستم.
سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: استدعا می کنم.
Mehrnika : سلام و احترام
خانم هراتی عزیز
این خوابیه که خواهرم دیده
دیشب خواب دیدم خواستگاری که چند سال پیش داشتم و بنا به دلایلی نتوانستیم باهم ازدواج کنیم ( که تا مدتی بابت این مساله از اودلخور بودم) در خواب من به خانه ما امده بود و بسرعت برای من ومادرم و دو خواهرم با خوشحالی سفره پهن کرده بود و برایمان لقمه میگرفت من که در خواب نیز از او همچنان دلخور بودم بی اعتنا و ناراحت به او نگاه کردم که به نن لبخند میزد و مرا بر سر سفره دعوت میکرد ولی کمی بعد خودم را سر سفره و کنار او و مادر و خواهرانم دیدم در حالی که مرا با علاقه فراوان در اغوش گرفته بود...کمی بعد متوجه شدم که لباسها و بالشی که گویا از زمان خیلی گذشته در ماشین لباسشویی بوده خارج کرده ام و داخل بالش انگشتری گرانبها پیدا کردم که متعلق به خواهر بزرگترم بود که ازدواج کرده و همراه ما کنار سفره نبود من متعجب از اینکه چرا انگشترش داخل بالش بوده انرا در انگشت حلقه ام قرار دادم تا وقتی خواهرم را دیدم به او برگردانم اندکی بعد خواهرم نیز کنار ما سر سفره بود و با ما صحبت میکرد که خواستگارم از من خواست دخترش را به مدرسه برسانم که خواهر بزرگترم از او خواست من بدلیل خستگی اینکار را نکنم،ولی همگی در خوابم خوشحال بودیم که او کنار ماست ....جالب اینکه صبح به محض اینکه از خواب بیدار شدم برادر کوچکترم میگفت شاه را سر سفره خانه در کنارمان دیده.....شخصی که خواستگار من بود سید بود که الان ازدواج کرده... با تشکر فراوان
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون
Minoo1370 : سلام من خواب دیذم انگار باشوهرم و شاید فامیلاش رفتیم پیش یکی ازدوستای شوهرم ک سنش بالاست و خیلی ثروتمنده بعد انگار یه خونه باغ خیلی بزرگ داره من تو قسمت خونه اش با بقیه بودم و شوهرم رفته بود تو قسمت باغش ک استخر هم داشت بعذ منم رفتم تو قسمت باغش تارفتم شوهرم انگار روی یه تاب نشسته بود بلند شد اومد اینطرف پیش من و بعدش انگار رفت روبروی دختر دوستش خیلی نزدیک بهش ایستاد و منم رفتم پیشش ولی دیدم انگار شوهرم رفت کنار و داشته چیزی بهش میگفته بعدش رفتم تو قسمت اشپزخونه دیدم خانوم دوستش و دخترش برامون خورش کوفته قلقلی با گوشت چرخ شده درست کردن و بهمون دادن. بعد من رفتم پیش شوهرم و باهاش حرف میزدم انگار گرسنم شده بود رفتم توی هال سر بزنم دیدم یه سفره پهنه و اون خورش روی سفره هست یکم چشیدم گفتم خوبه اما من زیاد طعمشو دوس ندارم بعد یهویی انگار روی سفره یه پلو سفید بزرگ و با یه ظرف بزرگ پراز تکه های مرغ پخته روی سفره ظاهر شد و من خیلی خوشحال شدم و گفتم ازینا میخورم...
فریبا هراتی
: سلام. شوهر شما خردمندانه فکر می کند و در صدد کسب ثروت است. او به مسئله ای فکر می کند و تصمیمی می خواهد بگیرد که مرتب در روی این تصمیم عقب و جلو می رود و مردد است که چه کار کند. شما از شرایط اقتصادی خوب شوهرتان راضی هستید ولی جایگاه خودتان را پیش او امن و ثابت نمی دانید و فکر می کنید که توجه او به شما کم است و یا حمایت کافی از او دریافت نمی کنید. شما نیاز دارید که مسائل را برایتان کاملا پردازش کنند و احساس امنیت بیشتری دریافت کنید. ثروت بیشتری به شما خواهد رسید و شما باید سعی کنید که با ترسهایتان پخته تر و بالغانه تر کنار بیایید. ترس شما از عدم علاقه ی شوهرتان به شما به احتمال قوی بی مورد است. تشکر از همراهیتون.
Saraaa : سلام ببخشید یکم طولانی هست و باید جزییات رو بگم
من خواب میدیدم با مادرم توی اتاق هستیم و یه تخت دیگه انگار بقل تختم بود با همون مدل تخت من با همون ملافه بهم گفت که برو از پایین اون یکی ملافه که دوختم بیار بنداز به این بالشت تا فلان اقا اومد همینجا بخوابه( اسم گفت اما یادم نمیاد) من داشتم میومدم پایین دیدم انگار همه دارن میان خونمون رفتم اتاقی که همه ی لباسا هست دیدم مامان انگار لوازم منو جا به جا کرده گریم گرفت گفتم مامان بذار اول من برم! چرا داری میندازیم بیرون بعد تو آینه خودم رو دیدم فرق از وسط باز کردم و پیشونیم بلنده و سفید و هیچ خط و جوشی توش نبود رفتم باز اتاقم که دیدم یه نفر خوابیده تو اتاقم خودشو ندیدم اما لخت بود و الت تناسلیش دوتا بود ( یکی بالای اون یکی) با اینکه برانگیخته بود خیلی بزرگ نبود نمیدونم چرا من دست زدم و منی اومد رنگش یکم بیرنگ بود یه کمیش هم ریخت رو دیوار اتاقم و من رفتم از اتاق بیرون که دیدم توی پله ها هم خانوم نشسته رفتم پایین دیدم که خونمون روضه است خیلی جمعیت نشسته بودن یه بچه دختر هم تو پله ها بود و من برد بدم به مادرش
ادم ها رو که نگاه کردم دوتا از کسایی که در واقعیت مردن هم توی جمعیت بودن و یکی از مرده ها که از سرطان مرده بود کچل بود و دستکش سفید دستش بود
رفتم تو اشپزخونه متوجه شدم که مامان داره سفره امام حسن میندازه چون کلی چیزای سبز داشت میذاشت رو سفره که من گفتم مامان که حاجت نداره لابد به نیت من انداخته( ازدواج من) کاهو و جعفری و... گذاشتن تو سفره یه عالمه هم کتلت و سیب زمینی سرخ کرده بود (که در واقعیت اینو سفره امام حسن نداره) که من داشتم یه قدریشو بر میداشتم که بعدا کسایی هم که وایسادن و نمیرن سر سفره بخورن! نگاهی به سفره کردم دیدم که یکی از دوستان مادرم تمام انگشتاش تا بالا انگشتر داره و من به مامان گفتم ببینش بعد مامان تعریف کرد که یه انگشتر داشتم رفتم ضریح امام حسین رو که میساختن کمک کردم واسه ساختنش انقدری که احساساتی شدم دیدم دارن ضریح میسازن( و در واقعیت هم همینطور بوده چند سال پیش) و در اخر سفره ایی که انداخته بودن کوچیک بود اما خیلی عجیب بود که تمام ادمایی که توی روضه بودن جا شده بودن سر سفره
من 27 سالمه و مجردم و قبلا خونمون زیادروضه بود مخصوصا روزه حضرت فاطمه وگاهی حتی سفره امام حسن و غیره مینداخت مامان
اما چند سالیه به علت اینکه مامان پاش درد میکنه و نمیتونه راه بره دیگه روضه نمیخونیم اما توی خوابم اصلا مامان بد راه نمیرفت و ما هم غر نمیزدیم بهش که راه نرو
در اخر معذرت میخوام که انقدر زیاد بود
فریبا هراتی
: سلام. شما ازدواج خواهید کرد و مادرتان دامادش را هم مثل شما دوست خواهد داشت و از او مراقبت می کند. زندگی شما متحول خواهد شد و خوشحال و سفید بخت خواهید بود. شما خردمندانه رفتار می کنید و هیچ اشتباهی از شما سر نخواهد زد و استرس به شما وارد نخواهد شد. شما انصاف را رعایت می کنید و در افکارتان عدالت را برقرار می کنید که چیزی را که برای خودتان می خواهید، برای همسرتان هم خواهید خواست و با فامیل خودتان و فامیل همسرتان یکجور مساوات را رعایت می کنید. کسی که با شما ازدواج می کند منابع مالی مختلفی دارد و یا دو جا کار می کند هر چند که خیلی متمول نیست ولی برای شما با کمال میل پول خرج می کند بدون اینکه خست به خرج دهد. مادر شما به خاطر امام حسین ع انگشترش را داده و الان با دعای خیر امام حسین ع شما خوشبخت خواهید شد. برکت و سلامتی و انرژی مثبت و شادی و صلح و آرامش به زندگی شما راه می یابد و مادرتان احساس آرامش بیشتری خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Sahar : سلام خانم هراتی . روزتون بخیر . خسته نباشید .خواب دیدم تو خونمون مهمون داشتیم و مامان داشت آشپزی میکرد آش دوغ می پخت خیلی زیاد یهو در اتاق رو باز کردم دیدم یه سفره پر از غذا پهنه که بازم آش دوغ فراوان همراه شله زرد و شکلات و اینا بود گفتم چه خبره مامان این غذا پخته گفتن سفره حاجات برای خواهرم سحر گرفته .بعد دختر عمم فریا که فوت کردن و برادرش فرهادم بودن من رفتن لب پنجره نشستم بیرون باغ خیلی زیبایی بود گفتم کی میگه اروپا بده چقدم خوبه ما چی !تو این دنیا تو جهنمبم اون دنیام تو جهنمیم فریا برگشت گفت نه اون دنیا سبزه و درخت هستش قشنگه. اینو اضافه کنم خانم هراتی عزیز خواهرم سحر یه مدته یه مشکل داره که بابتش خیلی ناراحته و مامانمم به خاطرش ناراحتن و حتی چله یاسینم براش خوندن . ممنون بابت تعابیر عالیتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما سعی می کند که با مهربانی کردن با دیگران و پخش نذورات برای گشایش کار خواهرتان اقدام کند ولی از نگرانی ها و ناامیدیهایش بیشتر صحبت می کند و آرزو دارد که خواهرتان زندگی خوش و سرشار از عشق و شادی داشته باشد. روح فریا شاد. برای شادی روح او هم خیرات بدهید چون دعای خیر او هم پشت سر شماست. او آمرزیده و در آخرت زندگی خوبی دارد و به بهشت خواهد رفت. شما چشم انداز تازه ای نسبت به مسائل و دنیا پیدا خواهید کرد هر چند که امروز فکر می کنید که زندگیتان در هرج و مرج قرار گرفته ولی امیدو روشنایی به زندگی تان راه می یابد. زندگی خواهر شما متحول خواهد شد و پایان این ناراحتی ها، شادی است . انشالله مادرتان حاجت روا خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Neda : با سلام خدمت شما خانم هراتی عزیرم امروزصبح یا ظهر خواب دیدم دقیقا یادم نیست خواب دیدم انگار سفره ای انداخته بودیم و اینکه انگار مادرم هم بود.یک زن و دختر سر سفره بودن من هم نشسته بودم.زن و دختر انگار فقیر بودن میخواستن هم برن من شروع کردم برنج ریختن توی یک ظرف پلاستیکی ببرن با خودشون یک قرمه سبزی چرب و چلی پر گوشت هم بود.روی برنج ریختم میخواستم قیمه هم کنار غذا بریزم که گفتم قاطی میشه بد میشه ی ظرف پلاستیکی انگار پیدا شد.برداشتم انگار شک داشتم ظرفش تمیز و طاهر باشه ولی سریع توش یکی قیمه ریخت که ببرن منم تو دلم میگفتم نمیدونم ظرفش چطور بودتمیزبود یانه.فاز دیگر خوابم البته نمیدونم بین خواب بیدار شدم یا نه اصلا یادم نیست انگار در جایی بودیم مثل خانه یا جایی بود خوابیده بودیم یک‌زن و مرد جوان انگار خواهر برادر بودن با یک زن سن بالا من با دوستم بودم خوابیده بودم.دختر اول اومد کنار دوستم جای منو گرفت من بلندش کردم گفتم جای منه بعدش با اون مرد و زن جوان دعوام شد اونا هم همین طور انگار میخواستم از اونجا بیرونشون کنم.ممنونم از تعابیرتون گلم
فریبا هراتی
: سلام. شما باید برای گشایش روزی خودتان به فقرا انعام کنید. خیلی از مردم فقیر هستند که به زندگی شما چشم دارند و امید داشتند که می توانستند جای شما باشند و مثل شما در آرامش به سر ببرند. هر دو خوابتان اشاره می کند که برای گشایش روزی و دفع چشم زخم باید صدقه بدهید و به فقرا غذا بدهید. به اندازه ی وسعتان البته. تشکر از همراهیتون.