کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب سگ

اگر در خواب خود سگی دیدید که مطیع و رام است و به دنبالتان می آید، دوستی از شما حمایت می کند. سگ آشنا و مطیع و رام دوست وفادار است. سگ اگر آشنا و رام باشد و بانگ و صدا راه بیندازد فحش و ناسزا است و خواب شما می گوید با یک نفر برخوردی نا مطلوب خواهید داشت که او نسبت به شما سخنان زشت می گوید و دشنام می دهد.

تعبیر خواب حمله سگ

تعبیر خواب سگ

تعبیر دیدن سگ ناآشنا و وحشی که قصد حمله به او را دارد، وجود دشمنی است که فرومایه و پست است. اگر حمله سگ را دفع کرد، بر دشمن غلبه می کند. اگر سگ بیماری هاری داشت، دشمن وی نیز بیماری روحی دارد. اگر کسی ببیند که سگ لباس او را پاره کرد، دشمن او باعث می شود تا دوستی او و دیگران بوسیله بدگویی هایی که انجام می دهد به دشمنی تبدیل شود. اگر کسی دید که گوشت سگ می خورد، حرام خوار و ربا خوار است.

اگر سگی ماده به خانه اش وارد شد، و بیننده خواب مردی مجرد باشد، زنی پست با خصایص زشت به ازدواج وی درمی آید. اگر سگ شکاری داشت، دشمن بیننده خواب، دشمنی اش را آشکار می کند. اگر کسی خواب دید که سگی در جایی پنهان شده بود و پارس می کرد، دشمن وی در پنهانی از او غیبت می کند و دیگران را علیه او می شوراند. اگر بیننده خواب، سگی را دید که سگ دیگر را در مشاجره و پارس کردن و منازعه از پای درآورد، و یکی از آنها فرار کرد، یکی از دشمنانش از میدان خارج می شود.

اگر کسی سگ نگهبان به او هدیه داد، او به محافظت از شخص پلیدی روی می آورد که از او منفعت ببرد. اگر دید که سگ شکاری، شکاری را آورد و جلوی او انداخت، دلیل که ارثیه ای به او می رسد که از مال حرام بدست آمده است.

تعبیر خواب گاز گرفتن سگ

اگر سگی لباس او را گاز گرفت و قسمتی از بدنش نیز آزرده شد، از دشمن زیان سخت می بیند.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سگ درخواب بر چهار وجه است:
  1. دشمن،
  2. پادشاه طامع،
  3. دانشمند و خادم بدکار،
  4. مردمان غماز (سخن چین).

محمد ابن سیرین می گوید: سگ در خواب دیدن، دشمن پست فرومایه است و سگ ماده در خواب زن فرومایه است. تعبیر خواب سگ سیاه دشمنی است از عرب، و سگ سفید ، دشمنی است از عجم. اگر ببیند که سگ بر وی بانگ می کرد، دلیل که از دشمنی سخنی زشت شنود. اگر ببیند که سگ او را بگزید، دلیل که او را از دشمن گزند رسد. اگر دید جامه او به آب دهان سگ آلوده شد، دلیل است از دشمنی خسته شود. اگر دید جامه او بدرید، دلیل که در مالش نقصان پدید آید.
اگر ببیند که گوشت سگ می خورد، دلیل که دشمن را به دشمنی دیگر دفع کند. اگر ببیند سگی را نان می داد، دلیل است که روزی بر وی فراخ شود. اگر ببیند سگ با وی نزدیکی نمود، دلیل که دشمن در وی طمع کند. اگر ببیند که سگ بر وی تکیه کرده بود، دلیل است بر دشمنی فرومایه اعتماد کند و کار او را نصرت دهد. اگر دید که شیر سگ می خورد، دلیل که ترس و بیم سخت به وی رسد و باشد که با دشمن او را خصومت افتد.
اگر ببیند که سگ از وی می گریخت، دلیل است دشمن از وی برحذر باشد. اگر ببیند که سگی ماده درخانه او درآمد، دلیل که زنی فرومایه را به زنی کند. اگر دید که سگی جامه او را به دندان بگزید، دلیل است مکروهی بر وی رسد.

اسماعیل بن اشعث می گوید: سگ شکاری در خواب، دشمن است. اگر ببیند که به سگی شکار می کرد، دلیل که از دشمنی دعوی دانش کند و خیر و منفعت یابد. اگر ببیند گوشت شکار می خورد، دلیل که میراث یابد. اگر ببیند که سگ شکاری از خود دور نمود، دلیل است از دشمنی با منفعت جدا شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

544 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

الياس

الياس : سلام
من تقریبا همین الان خواب دیدم که با دوستم داریم تو دانشگاه می‌ریم، زمستون بود و به نظرم برفارو پارو کرده بودن یه سگ زرد ماده بزرگ رو زمین دراز کشیده بود و آلتش پیدا بود و به نظرم قبلش سگی داشت باهاش رابطه برقرار می‌کرد دوستم گفت الان اونجاش بازه و باید... و رفت با سگ رابطه برقرار کرد، من فقط نگاه کردم (البته تو خواب آلت دوستمو ندیدم) بعد با هم به راهمون به سمت دانشکده ادامه دادیم دوستم گفت که حالا مال مام باز شده و لباسشو که پشتش خیس شده بود بهم نشون داد (انگار ممکن بود بعد این با ما هم رابطه برقرار بشه) دوستم یه چیزی شبیه ظرف پلاستیکی پر از آب با سر تیز دستش بود و به نظرم با قصد قبلی اومده بود یه سگ زرد رو کنار دانشکده نشون داد و انگار می‌خواست صدمه‌ای برسونه من نظرمو که سگه هیچیش نمی‌شه بهش گفتم ولی اون وسیله رو پرتاب کرد و سگه دووید به طرفش و یه سگه دیگه هم دنبالش کرد،من کاری از دستم بر نمی اومد اما نمی تونستم کاری نکنم گفتم بیاد سمت من و بین راه منم باهاش دوویدم اون داد می‌زد الیاس بدو اما سرعتم کم بود و هم اون و هم سگا خیلی تند می دویدن همزمان سعی داشتم به حراست دانشگاه زنگ بزنم اما کسی جواب نداد
نکته ما تو محوطه دانشگاهمون چن تا سگ هستن که سفید و زرد و قهوه ای هستن

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۲۶:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست شما سعی می کند که از یک دوست خانم که قبلا با کسی رابطه داشته و از او سو استفاده شده است، مجددا سو استفاده کند و به اسم عشق یا دوستی، به این شخص نزدیک می شود و به عنوان اینکه من میخواهم کمکت کنم، او هم از این شخص سو استفاده خواهد کرد. اما خداوند این کار او را می بیند و حالا او هم باز شده!!! به این معنی است که باید منتظر باشد تا یک نفر بیاید و درست زمانی که او به کمک احتیاج داشته باشد، از احساس و جسم و روح دوستتان استفاده کند و برود تا ببیند که مزه اش چیست!! تقاص در همین دنیاست. ضمن اینکه دوستتان عادتش است که با ظاهری مصنوعی و احساسی قلابی به سمت دیگران عشق و احساس می پاشد و مردم را به جان هم می اندازد تا سر او با هم دعوا کنند یا عاشق او شوند ولی هدف او فقط ضربه رساندن به دیگران است. اما خداوند می بیند و نتیجه ی کارهای او، او را دنبال خواهند کرد. شما باید سعی کنید که همپای او نشوید و به خاطر یک لحظه خوشی، زندگی کسی را یک عمر خراب نکنید چون در این صورت خداوند هرگز شما را پناه نخواهد داد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۷:۲۲
hediehh

hediehh : سلام، من متأهل هستم،خواب ديدم خونه قديمي مادربزرگم مراسم سال براي دايي مرحومم گرفته بودن كه همه فاميل بودن و مادربزرگم از مسافرت اومده بود و ساك هاي سوغاتيشو باز كرد و يه عالمه پارچه ب مادرم نشون داد و گفت هر كدوم ميخاي بردار و رو به من كرد و گفت كه يك پارچه يك كسي برام اورده كه اين پارچه ديدني و قيميته و اينو به يك خياط ماهر بده و تمامش سنگ و نگين بود و همه ي فاميل توي اين مراسم ارايش كرده بودن و چه لباسهايي پوشيده بودن و لباس دختر خالم خيلي ديدني بود و پسر دايي مادرم اومد طرف من و روي تخت دراز كشيد و به من گفت خيلي نامردي و موبايلش را در أورد و عكسهاي من توي موبايلش بود و ب من گفت من عاشق تو بودم چرا با من ازدواج نكردي و منم گفتم تو اصلا نگفتي و توي خواب نميدونستم ازدواج كردم و يكدفعه بهش گفتم حالا هم دير نشده و بعد دوباره فكر كردم و يادم اومد كه ازدواج كردم و بهش گفتم هر وقت طلاق گرفتم باهات ازدواج ميكنم و گفت نه من ديگه اينجوري نميخامت (من با اين پسر دايي مادرم كه ايشون هم متأهل هست ارتباطي نداشتم و ندارم) و يك دفعه رفتم توي حياط و توي تراس وايساده بودم كه حياط خونه مادربزرگم پر از سرباز بود كه يكدفعه رييسشون اومد گفت اين سربازها فقط شما دو تا رو ميخان و منظورشون من و دختر خالم بود و گفت نفس نكشيد خيلي آروم باشيد كه شمارو نبينن و يك چوب در آورد و به سمت من و دخترخالم گرفت و مثل يك رعد و برق شد و اون اشعه چند ثانيه روي ما بود و وقتي أشعه رو برداشت گفتم آخ نسوختيم و موهام و بدنمون سالمه كه دوباره اون ريييس گفت آروم باشيد كه اينا دوباره برنگردن و بعد رفتيم داخل پذيرايي زن عموي دخترخالم ارايش غليظ كرده و اون يكي مادربزرگم كه مرحوم شده را در بغل گرفته بود كه ميگفتن عزيز مرحومم ديگه هواس نداره و آلزايمر گرفته و هيچ حركتي نميكنه و مثل جنازه شده و دوباره من رفتم توي تراس و يك سگ مشكي براق كه تمام تنش پَر بود مثل طاووس ولي رنگش مشكي مشكي بود و دور گردن سگه حالت پرنده بود كه پر از پَر بود و اين پَرها از روي گردنش برگشت روي زمين و چند تا ميمون هم اون طرف بود و يهو سه تا سگ ديگه هم اومدن كه اونا هم مشكي بودن كه سربازه به سگ اوليه كه مثه طاووس بود گفت مامان بيا اينجا كه يكدفعه اون سگه پريد و لباس دختر خالم رو از پشت كشيد ولي دختر خالم جلوي لباس رو سفت گرفت كه نيفته ولي پشت لباسش پاره شد و من هم ترسيده بودم و دوباره سربازا بهمون گفتن فقط آروم باشيد اينا فقط شما دو تارو ميخان.

پاسخ
لینک۱۸ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۴:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد.دعای خیر مادر بزرگ شما پشت سر شماست و انشالله زندگی تان خیلی خوب خواهد شد و مردم شما را به عنوان شخصیتی موفق در اذهانشان نگه خواهند داشت و حسرتتان را می خورند. عده ی زیادی به زندگی شما حسادت خواهند کرد. شما مسئولیت های سنگینی را روی دوشتان حس خواهید کرد و باید در زندگی تان نظم و دیسیپلین خاصی را رعایت کنید تا هیچ سختی و نگرانی به شما وارد نشود. روح مادر بزرگتان شاد. کسی سعی می کند که شما را گول بزند و شما باید سعی کنید که ظاهر بین نباشیدو گول چاپلوسی ها و تعاریفی که از شما می شود را نخورید. از لحاظ مالی شما مرفه و قوی خواهید بود و یک دوست که به شما نزدیک است ولی شخصیت بد و کینه توزانه ای نسبت به شما دارد سعی می کند که پرستیژ و قدرت خودش را به رخ شما بکشد. آدمهای مزوری هم در زندگی تان وجود دارند که می خواهند با موذی گری خودشان را به شما نزدیک کنند و در کارتان دخالت کنند. شما باید همانطور که گفتم نظم و دیسیپلین و رفتار خوبتان را حفظ کنید تا همیشه اعتبار و شخصیتتان قوی باقی بماند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۱۶:۲۴
mahdie

mahdie : با سلام
دیشب خواب میدیدم که یه جایی هستم شبیه به یک خونه که در فضای سبز واقع شده بعد یکی از همکار اقا که همراه یک مرد دیگه بودن اونجا حضور داشتن و من و همکار دیگم که خانم هستن رو یه جورایی میخوان بترسونن اونم به این شکل که تواونجا تو محوطه سگ بود وتحریکش کردن بعد سریع اومدن داخل خونهه که در شیشه ای داشت من چون برادر کوچکم در واقعیت یک سگ کوچک خریده ترسم از سگ خیلی ریخته همه رفتن تو و من جلو اونا بودم و در بسته بود وسگ سفیدی پارس میکرد رو دعواش میکردم از پشت در شیشه ای و ازش نمیترسیدم سگ هم متوجه بود که من ازش نمیترسم

پاسخ
لینک۲۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۸:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همکار شما سعی خواهد کرد که با شما صمیمی تر شود و دوستی اش را به شما ابراز کند. شما مطمئن هستید که هیچ خطری از جانب او متوجه شما نیست و به صحبت های او گوش خواهید داد. ایمنی و شادی برای شما در راه است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۵:۱۶
نیکو

نیکو : سلام . شب چهاردهم ماه حدود ساعت 4 تا 5 صبح خواب دیدم پدرم که دو سال پیش فوت کرده به خوابم آمده و در حال چراندن گوسفندهاش درباغ خودش بود که یکدفعه یک سگی به پدرم حمله کرد و من از راه رسیدم و سگ را فراری دادم . سگ به پدرم آسیبی نرساند . به پدرم گفتم پدرجان چرا تنها گوسفندها را به چرا آوردی ؟ پدرم گفت همیشه می آوردم مشکلی نبود نمیدانم این سگ از کجا یهویی پیدا شد . این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم
پدرم در قید حیات شغلش کشاورزی و چراندن گوسفندانش در باغ خودش بود .

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۷:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. کسی از دوستان شما یا از اعضای خانواده تان که احساس می کنید نسبت به شما وفادار است، پشت سر پدرتان صحبت بدی کرده و از او بد گفته است. برای شادی روح او صدقه بدهید و برایشان نماز بخوانید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۰:۰۶
نیوشا

نیوشا : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید
ببخشید که من هر سری راجع به زندگیم میگم اولش چون فکر میکنم باعث میشه شما دریافت بهتری ازخواب من داشته باشید
من 3 سال عاشق مردی بودم و بعد سه سال اون اقا گفت از من خوشش نمیاد و منو از خودش روند و من خیلی ناراحت و افسرده شدم
به تازگی چند هفته ای میشه که احساس میکنم یکی از همکارام تو محل کار جدیدم به من علاقه داره ولی مطمئن نیستم چون ایشون خیلی کم رو و خجالتیه
به تازگی خواب دیدم که من با یکی از دوستانم رفته بودم مرکز خرید و داشتیم باهم چرخ میزدیم
بعد اومدیم سوار اسانسور شدیم که بریم طبقه ی اول و برگردیم خونه بعد انگار اسانسوره تبدیل به یکی از وسیله های شهربازی شده بود عین ترن هوایی و من خیلی خوش گذشت بهم و میترسیدم چون خیلی ازین وسایل خوشم میاد بعد رسیدیم طبقه ی اول من ناگهان چند تا از دوستای قدیممو دیدم‌ودست دادم باهاشون و خدافظی کردم
بعد من دست شویی داشتم و به دوستم گفتم که بریم دست شویی
باهم داشتیم میرفتیم و اطرافمون ادم بود و نگهبان مرکز خرید بود و چند تا سگ هم بود منتها مشخص نبود سگ نگهبانند یا عادی
من یکجا دویدم و احساس کردم که از دویدنم یکی از سگ ها که بهش میخورد نر باشه دوید دنبالم و من جیغ زدم و دستمو گاز گرفت و از من دور شد من هم شروع کردم به گریه کردن از شدت درد دستم و دیدم دو سه تا جای دندوناش رو دستمه و به مقدار کمی خون اومده بود و من ترسیده بودم که هاری نگرفته باشم
با دوستم رفتیم مطب دکتر و اونجا دیدم چن تا بچه کوچک میخوان برگ درخت رو برای انجام کاری بکنند ولی قدشون نمیرسید من رفتم و چند تا برگ سبز براشون کندم
بعد اومدم خونه و احساس کردم که زخم دست هام خوب شده
یهو دیدم از بالکن خونمون یه حیوون داره میاد تو دیدم که شیره اول فک کردم شیر بزرگه اول ترسوندمش که بره اما اومد تو و دیدم که یک بچه شیره من در اتاق رو سریع بستم و دیدم سعی میکنه از زیر در بیاد بیرون
منم ترسیده بودم مثل سگه گازم بگیره ولی تصمیم گرفتم در رو باز کنم و رامش کنم باز کردم و دیدم تبدیل شده به یه پسر بچه ی ۲ ساله خیلی خوشگل که تازه شروع به راه رفتن کرده دستاشو گرفتم و راه بردمش بعد گفتم بیا بریم بهت شیر و غذا بدم که گفت نمیخوره

پاسخ
لینک۲۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۷:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ممنونم. شما می خواهید زندگی تان را کاملتر کنید و به فرصت ها و انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. شما نیاز به تفریح و شادی زیادی در زندگی تان دارید. نیاز دارید که ارتباطتان را با دوستانتان حفظ کنید و می خواهید که نگرانی هایتان را دور بریزید. ولی احساس می کنید که حریم خصوصی ندارید. شما توانایی ندارید که رابطه ی جدیدی با کسی پیدا کنید چون از خیانت و عدم وفاداری کسی که از قبل دوستش دارید، تجربه کسب کرده اید و شک و تردید دارید که مردم هدف خوبی در ارتباط با شما دارند یا فقط می خواهند خوش باشند. شما از زخم های عاطفی گذشته تان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته اید و عصبانیت درون وجودتان تلمبار کرده اید. اما سعی می کنید که اعصابتان را کنترل کنید. شما می خواهید به اهداف پاکی که دارید برسید و به دیگران کمک خواهید کرد و این کمک باعث آرامش روح خودتان هم خواهد شد و استرس هایتان از وجودتان بیرون می رود. شما دوست دارید که دیده شوید و مورد توجه قرار بگیرید، جایگاه اجتماعی بالاتری داشته باشید و به پرستیژ و مقام برسید. شما شخصیتی مسلط و قوی از خودتان نشان خواهید داد و خشمتان را کنترل خواهید کرد. اراده ی شما برای رسیدن به موفقیت زیاد است گشایش کار خواهید یافت و تصمیم می گیرید که زود به کسی دل نبندید و خویشتندار باشید تا مطمئن باشید که دیگر کسی به شما ضربه ی روحی نمی زند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۳:۵۱
Mona

Mona : سلام .خسته نباشید .تو خواب دیدم که تو یه فروشگاه بزرگی هستم با پدر و مادرم ولی رفتم جلوتر دیدم یه سک سفید که شبیه گرگ هم بود داشت خرناس میکشید و چشم تو چشم من میخواست بهم حمله کنه و آماده بود من دویدم که دیدم داره دنبالم میاد بعد از اون دیدم پارس کرد و چندتا سگ دیگه که دوتا سیاه و یکی قهوه ایی بود هم آمدن دنبالم من فرار میکردم بین جمعیت ولی کسی بهم توجه نمی کرد تا یه جایی رسیم که دور تا دورم رو سگا گرفتند منم دیگه ایستادم روبروی سگ سفید بعد اونم مستقیم بهم حمله کرد منم اون رو از دوطرف صورتش گرفتم تو چشماش نگاه کردم دیدم داره گریه میکنه و داره با ناتوانی و عجز نگاهم میکنه من اینجا خیلی جسور و شجاع شده بودم واماده جنگیدن با اون سگا رو داشتم .بعد از اون انگار همه چی تغییر کرد و احساس کردم همه زمین داره با یه گرد باد عزیم از بین میره یکهو یه گرد باد آمد من رو با خودش بلند کرد من پیش برادرم و بابام بودم دستم رو دراز کردم تا دستم رو بگیره بابام فهمید و اسسم رو صدا کرد و دستش رو دراز کرد بگیرم که نتونست ولی تو چشماش ترس و وحشت و نگرانی رو میدیم ولی من از اونجا به یک گوشه دیگه پرت شدم که اونجا پر آب بود و من روی یه جای خشک و ایستاده بودم روبرو هم پر از آب .ممنون

پاسخ
لینک۱۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۷:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما شخصیتی نجیب، زیبا، مغرور و با اعتماد به نفس دارید و سعی می کنید که در بالا پایین های اجتماعی آرامشتان را حفظ کنید. شما خوشبین و شجاع هستید ولی مسئله ای در زندگی شما هست که نمی خواهید با آن روبرو شوید و ترجیح می دهید که از آن فرار کنید. بینش شما قویست و شخصیتی وفادار و درستکار دارید ولی سعی می کنید که موقعیت های اطرافتان را کنترل کنید و از دیگران انتظارات زیادی دارید و مرتب تند و تند دستور می دهید و گاهی اوقات رفتاری غیر دوستانه از خودتان نشان می دهید. تاثیر پذیری دیگران از شما قویست و سعی می کنند که از شما تقلید کنند. نیت ها و دوستی های شما با دیگران خالص است ولی از خیانت و نامردی به شدت می ترسید. سعی می کنید که به نیازهایتان رسیدگی کنید ولی از این اخلاقیات منفی که در وجودتان هست به شدت وحشت می کنید. می ترسید که آنچه که نباید و شهودتان به شما می گوید بر سرتان بیاید و خانواده تان هم نتوانند از شما حمایت کنند. شما باید از منفی بافی دست بردارید چون اگر تحت هر شرایطی مشکلی برای شما پیش بیاید و یک جریان احساسی باعث شود که شما احساس کنید که کنترل زندگی تان را از دست داده اید، باز هم آنقدر قوی هستید که جاپای قرص و محکمی برای خودتان پیدا کنید و تصمیماتی منطقی بگیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۲:۵۰
Hoshang

Hoshang : سلام.خدا قوت.خوابم پراکنده است. یک جای هست و من از دختر بزرگ و خانمم می پرسم من برای شما غذا گرفته بودم اون خوردید یا چرا اون را نخوردید؟بعد ظاهرا تعداد زیادی از فامیل ما هستند و یک بچه مثل اینکه تو دریا افتاده و ما نگران هسنیم و بعد چند نفر که یک نفر شبیه دختر بزرگم هست و روی لبه سنگی که مشرف به دریا است نشسته و من هم نگرانم و هشدار می دم مواظب باشید.بعد مرحوم پدرم را می بینم دراز کشیده و چند نا بچه در تخت شون که پر آب است کنار ایشان هستند و برادرم که تو اون حوالی یک پولیور مربوط به خودش پیدا می کنه.فضا عوض می شه.چند تا حیوان مثل اردک و مرغ و خروس مورد حمله واقع می شند و توسط حیوانات همجنس خودش دریده می شدند،یک سگ خیلی بزرگ قرمز رنگ می خواهد نزدیگ شه.و من هم می ترسم و هم مقاومت می کنم نور چراغ گوشی ام به چشم اش می اندازم تا کور شه و برگرده و بعد می بینم که اون جسور تر می شه بعد نور خاموش می کنم.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۵۶:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید که خانمتان و دخترتان به نصایحی که شما به خاطر حمایت از ایشان ابراز می کنید عمل کنند یا ناراحتید که چرا به نصایح شما عمل نکرده اند و نمی خواهید که به خاطر مسائل احساسی و نابخردانه رفتار کردن، بچه هایتان آسیب ببینند. شما می دانید که با وجودی که جای دخترتان قرص و محکم است و سعی می کند که منطقی عمل کند ولی در خطر جریانات احساسی قرار گرفته و پدرتان روحش شاد، اهدافی داشته که نسبت به آنها درگیری های احساسی برایش به وجود آمده و شما مثل او احساساتی هستید. برادرتان قدرت مالی اش افزایش پیدا می کند و شما معتقدید که آدم از دوستان و نزدیکانش بیشتر ممکن است آسیب ببیند و نباید خیلی قاطی با کسی شد یا باید حتی مراقب دوستان و خطراتی که ممکن است برایتان ایجاد کنند باشید. برای حفظ خودتان از شر دشمنانتان شما به جای اینکه نشان دهید که حواستان به آنها هست و به جای اینکه مرکزیت توجه خودتان را نسبت به آنها آشکار کنید، باید بی سر و صدا از توجه آنها اجتناب کنید و خودتان را بزنید به کوچه علی چپ و ساکت از کنارشان رد شوید. جریح کردن دیگران تنش های عصبی را بیشتر می کند ولی بی تفاوتی در مقابل دشمنان به آنها بهانه ی حمله به شما را نمی دهد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۵۱:۵۴
Hoshang

Hoshang : سلام شهره هستم
خواب دیدم توی باغ ویلای خواهر بزرگم اینا هستم( بچگی ها هر جمعه اونجا بودیم الان فروختند) ( الان ۵۰ سالمه ولی تو خواب ۲۸ و اینا هستم)شوهرخواهرم با تی شرت سفید و لاغر( همیشه خیلی لاغر هستن)توی حیاط رو به باغ روی صندلی رو به آفتاب نشسته بغلش میمون قهوه ای روشن با موهای خیلی تمیز و بلند طوری که تو آفتاب می درخشه هست. من دارم میرم سمتش که چشمم به ماشین وانت سفید شوهرخواهرم می افته( شوهرخواهرم در کنار ماشین خانوادگی همیشه یه وانت سفید هم داشت الان هم که ۷۰ سالشونه داره)می بینم یه سگ قهوه ای روشن که خیلی تمیز بود درب سمت راننده رو‌باز کرده و نشسته داره همه وسایل تو ماشین که خیلی منظم بودن رو به هم میریزه. چندتا تخم مرغ رسمی بزرگ بود میندازه کف ماشین یا رو صندلی
یهو می بینم یکی از این تخم مرغها در واقع تخم نبود و کنار تخم ها بود حیوون کوچک قهوه ای روشن ملوس شبیه پوالای استرالیا بود که پرت میشه روصندلی چشمشو باز می کنه نور خورشید چشمشو میزنه( من از حیوانات میترسم) داد میزنم و خواهرم میاد با دادوبیداد همسرشو صدا میکنه و اون هم خیلی آروم میاد و شروع می کنه به دوباره مرتب کردن ماشین. خواهرم و شوهرشون هر دو خیلی بی حال بودن
من هم میمون بغل شوهر خواهرمو بغل می کنم و می گم چقدر قشنگه نمی ترسم بعد زیر گلوی اون کوچولو رو قلقلک میدم و می خنده و بغلم می گیرم
ساعت ۸:۳۰ صبح از خواب بیدار میشم

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۱:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و خواهرتان زندگی آرامی دارید. شما به دستاوردهای بزرگی در زندگی تان رسیده اید و از لحاظ مالی شرایط خوبی دارید. شوهر خواهرتان جایگاه آرام و خوبی در زندگی دارد و مثبت اندیش و امیدوار است. خواهر شما با زیرکی و شیطنت هایی که دارد و نیر با محافظه کاری و طرز فکری مادیگرایانه که به حفاظت خانواده اش اهمیت بسیار می دهد در کنار اوست. شوهر خواهرتان شخصیتی وفادار و با بینشی قوی و طرز تفکری پولدوستانه و مادیگرایانه اوضاع و کنترل زندگی شان را بدست گرفته و مسئولیت ها و وظائف سنگینی را به تنهایی به دوش می کشد. او امنیت و ثروت خانواده را فراهم می کند و از ایشان حمایت می کند. شرایط زندگی آنان نیاز به شور و شوق بیشتری دارد و شما از رفتارهای آبزیرکاهانه و موذیگرایانه و شیطنت آمیز خواهرتان خنده تان می گیرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۱:۴۳
ساره

ساره : خانم هراتی این اضافه کنم که خونمون یه شکل دیگه بود و از این خونه قدیمی کلنگیا بود که چند طبقه هستن و اتاق طبقه بالا بود‌.

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۳۸:۲۴
ساره

ساره : سلام خانم هراتی عزیز
دیشب خواب دیدم همه سگ های شهر در چاهی حبس شده بودند و به درب چاه ضربه می زدند که بیرون بیان و آب فاضلاب تیره ای هم از چاه بیرون ریخته بود. بعد همه آماده حمل سگ ها بودند که از چاه می خوان بیرون بیان. من تو ذهنم یه طوله سگ ملوسم احساس کردم و سگ ها رو ندیدم. بعد من و مامان و برادرم داشتیم قفل می زدیم به درهای خونه و اتاق ها که نتونن وارد بشن. توی اتاق بودیم با مادرم مامانم انگار دیگه فراموش کرده بود آماده باش هستیم داشت آرایش می کرد که یهو همه مردمی که از دست سگ ها فرار کرده بودن اومدن جلوی در اتاق و ما انگار در رو بستیم‌. من اون لحظه داشتم فکر می کردم من باید یاد می گرفتم که از پنجره با طناب خودمو برسونم پشت بام و از پشت بام های همسایه ها فرار کنم. این صحنه که تخیل کردم تو خواب دیدم. انگار شبیه فیلمای تخیلی بود و همه از پشت بام ها رفت و آمد می کردن. ممنون می شم خوابمو تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۳۲:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در مقابل خطراتی که در جامعه وجود دارد و در مقابل تنش ها و اضطرابات ناشی از مسائل موجود در جامعه احساس عدم امنیت می کنید. باورها و نگرش های شما بر مبنا و پایه و اصول محکمی استوار نیست و نمی توانید با تکیه بر روحیات و عقاید خودتان احساس موفقیت کنید چون آگاهی یا احساس امنیت در شما ضعیف است. فقط شما سعی می کنید که با مشکلات مواجه نشوید و برای خودتان درگیری درست نکنید. شما به دنبال دستاویزی برای بالا بردن خودتان در زندگی هستید. فکر می کنید که اگر الان ارتباط با شخص مهمی داشتید شاید می توانستید به موفقیت و جایگاه اجتماعی بالاتری در زندگی تان برسید. شما به خودتان نهیب می زنید که باید عزم و اراده ی قوی تری برای بالا بردن خودتان و مقابله با سختی ها داشته باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۱:۳۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.