تعبیر خواب سیگار
دیدن سیگار روشن و کشیدن آن در خواب، کوتاه شدن عمر و تلخکامی است. اگر کسی که سیگاری نیست، سیگار خاموش ببیند، موردی پیش می آید که باعث آزردگی خاطر او می شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b : سلام وقت بخیر .
خواب دیدم رفتم تو خونه ایی کهنه پیش دوستانی آشنا حداقل در خواب و یک سیگار سفیدی از دوستی گرفتم و روشن کردم و تا نصف کشیدم که یدفعه متوجه شدم برادرم صدام میکنه . اومدم بیرون دیدم با برادرزادم اومده و یک فلفل دلمه ی سبز بزرگی که عمودی از وسط دو نیم شده با دوتا نهالی که چسبیده به درون فلفل دلمه بود آورد برام . بهش گفتم الان بهترین موقع برای سرمایه گذاریه . گفت کل کنجد رو فروختم و پنجاه میلیون پولش شد و همشو خرجش کردم . و پولم تموم شد .
ممنون بابت فرصتی که میزارید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به ایده های قدیمی که در گذشته داشته اید فکر می کنید و یاد بعضی از مسائل باعث ریلکس شما می شود. برادر شما می داند که شما در انجام کارهایتان بسیار قویت و سرسخت عمل می کنید و توانایی شما برای مبارزه برای رسیدن به اهدافتان بالاست. او می خواهد که به شما پیشنهاد کند که کاری را از اول با او شروع کنید و در این کار با او شریک باشید. شما احساس می کنید که برای موفقیت در اینکار انرژی لازم را دارید ولی او سرمایه ی کافی برای شروع این کار را ندارد و یا اینکه خودش را دست کم می گیرد و فکر می کند که امکان ندارد بدون وجود شما بتواند در انجام اینکار به موفقیت برسد. او برای خودش به تنهایی، اعتباری قائل نیست. تشکر از همراهیتون.
aram : سلام. لطفا خواب نمایش داده نشه. باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. دایی شما به خاطر پسرش که آلمان زندگی می کند، به شدت غصه می خورد و نگران اوست. پسر دایی تان کم عقلی از خودش بروز می دهد و اشتباهاتی را مرتکب شده که نیاز به حمایت و دعای خیر پدرش دارد. او زندگی خوبی ندارد و دایی تان دوست دارد که پسرش بداند که می تواند هنوز به او اعتماد و تکیه کند. به هر جهت دایی تان برای پسرش آرزو کرده و دعا می کند که از غم رها شود. پسر اول او هم به انجام کارهایی مشغول و متعهد است و سعی می کند که درامد و ثروت زیاد کسب کند ولی ثروت او از راه حلال و یا پاک نیست؛ یا اینکه در کسب ثروت و مال اندوزی شکست خورده است. تشکر از همراهیتون.
Arezou : سلام خانم هراتي عزيز . پيرو خوابي كه چند روز پيش برام تعبير كرديد در زير همين متن ،من همام روز با نامزدم دعوامون شد و ايشون با عصبانيت خيلي زياد تلفن روي من قطع كرد دوباره تماس گرفتم باهاش گفت يه مدت با من كاري نداشته باش بعدهم معلوم نيست رابطه اكي ميشه يا نه
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. بگذارید به حال خودش باشد. اگر با شما راحت و صمیمی باشد خودش بر می گردد، اگر نه، امروز برود بهتر است از فردا!!
Arezou : سلام. خواب ديدم با آقايي كه تو رابطه هستيم يه جايي نشستيم من توي بغلش بودم چند نفرديگه هم بودن يادمه يه پسر بود و٢تا دختر ديگه كه نميدونم كي بودن ، دو تا سيگار پيچيدن روشن كردن سيگارا كمي بزرگ بودن ايشون يكم كشيد و بعد به من گفت ميكشي گفتم نه داد به دخترا در واقعيت من اصلا سيگار نميكشم خودش هم الان ٨ ماهه كه كلا سيگار و گذاشته كنار وحتي بوشم بهش ميخوره بدش مياد. من بهم برخورد كه سيگاري و كه ميخواست بده به من چرا داد به اونا بهش گفتم من اونو ميخوام بعد گرفت و داد به من، منم نكشيدم و گذاشتم اونجا اما تو خواب داشتم فكر ميكردم اين گُل بود سيگار نبود ؟؟!!
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما به خاطر مسئله ای ناراحت است و از بعضی مسائل بدش می آید و شما دوست ندارید که کسی باشید که باعث ناراحتی او می شود. شما به او می گویید که از اینکه وسواس بخرج دهید و باو گیر دهید و بخواهید کنترلش کنید خوشتان نمی آید کما اینکه دوست ندارید که او به شما گیر دهد و نسبت به شما وسواس بخرج دهد. ( اما در عین حال خودتان اهل این هستید که او را کنترل کنید و نسبت به او نوعی وسواس ذهنی دارید و او هم نسبت به شما همینطور است). تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خسته نباشيد
من خواب ديدم با اقايي كه خواستگارم هستند رفتم بيرون بعد تو يك مغازه ايي رفتيم و داشتيم نگاه ميكرديم لباس ها رو بعد اين اقا رفت سمت دو تا دختر كه انگار از شاگردانش بود شروع كرد حرف زدن،من ناراحت شدم از اينكه با اونها حرف زد و اون اقا فهميد و سريع خداحافظي كرد و اومد پيش من،بعد تو خيابان داشتيم راه ميرفتيم و من چون ناراحت شده بودم باهاش حرف نميزدم و با فاصله ازش راه ميامدم بعد ديدم شروع كرد سيگار كشيدن و شلوارش رو خيلي كشيده بود روي پيراهنش ،من گفتم بدم مياد از اينكار كه به خاطر ناراحتي،كسي سيگار بكشه(ايشون در واقعيت گفتن كه قبلاً سيگار ميكشيدن).بعد يه اقايي كه انگار برادر خواستگار من بودن با ما داشت راه ميامد و با من حرف ميزد و رفتيم تو يك مغازه و من دقيق يادم نيست يه چيزي مثل گردنبند يا دستبند گرفتم و همچنان با خواستگارم حرف نميزدم و از مغازه اومديم بيرون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما رفتار خواستگارتان را تحت نظر دارید و برای شما نوع ارتباطات او با دیگران حساس و مهم است. شما نسبت به او حسادت می کنید و این اشتباه شماست که اعتماد به او نداشته باشید و بخواهید مرتب او را کنترل کنید. او سعی می کند در اینصورت که احساساتش را از شما مخفی نگه دارد و به خاطر بی اعتمادی و حسادت شما عصبانی و ناراحت می شود. شما با جنبه هایی از خواستگارتان خیلی راحت هستید و آنها را تایید می کنید و سعی می کنید که به او متعهد بمانید و خواسته هایتان را بدست بیاورید. اما حرف نزدن شما فقط باعث می شود که او جلوی شما با کسی صحبت نکند ! پس عاقلانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.
Mohsen : سلام خواب دیدم تو خیابان راه میرم و یک وسیله ای مانندجارو برقی دستمه و کار قلیونو انجام میده راه میرفتم میکشیدم و دنبال عابر بانک یا بانک بودم پول بردارم و رسیدم به خیابانی که پلیس ایستاده بود و جلوی یک ماشینو گرفت و ماشینه پیچید تو یک خیابان سمت راست من رفتم داخل مغازه ای که چند نفری ایستاده بودن یک خانم هم بود بینشون منتظر بودم یه دو نفر خرید کنن بعد من رفتم جلو صاحب مغازه یه آقای جوونی بودن که با تعجب و لبخند به دستگاه دست من که حالت قلیون داشت نگاه میکرد که گفتم مال خانواده و خواهرمه دارم ببرم بهشون بدم مغازه چند نفری ایستاده بودن اما چون پول نقد نداشتن فقط وایساده بودن نگاه میکردن من ده یا هزلر تومن به اون آقا دادم چند نخ سسگار بهم دادفکر کنم ده نخ اومدم بیرون داشتم میرفتم یه اقا و یه خانم با هم از بغلم رد میشدن دماغ مرده خیلی بزرگ بود قد بلندی هم داشت توجهمو جلب کرد بهش نگاه میکردم بعد تو فکرم اومد این همه سیگار میخوام چیکار سیگار متفرقه به داده چند تا وینستون میگرفتم تا خونه میکشیدم بهتر بود بعد سیگار کشیدم طعم شیرینی داشت
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که سعی کنید که در ظاهر اقلا، مشکلی برای خانواده پیش نیاید هر چند که نمی توانید مشکلات خانواده را عمیقا حل کنید، اما دوست ندارید که خانواده تان وجهه ی بدی داشته باشند. شما می خواهید که اعتبار خانواده تان بالاتر برود و به امنیت و رفاه برسید. شما منطقی فکر می کنید و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید و انتظار دارید که دیگران هم نظراتتان را تصدیق کنند. اما آنقدر به این فکر می کنید که خانواده تان با مشکل مواجه نشوند که خودتان را یادتان رفته! شما دارید الکی حرص می خورید و اگر خردمند باشید و بینشتان را قوی کنید، نباید به خاطر هر چیزی ذهنتان را خراب کنید. تا زمانی که مشکلات بزرگتر و اساسی تر حل نشوند، انگیزه ی مثبتی مطرح نباشد، آدمها سخت خودشان را عوض می کنند. شما باید آرامش تان را حفظ کنید و نشان دهید که حرفتان ارزش بیشتری دارد چون شخصیتی بزرگ و منطقی دارید نه اینکه با عصبانیت رفتار کنید که کسی به حرفتان اهمیت ندهد! تشکر از همراهیتون.
nasratan : سلام
خواب دیدم با دوستپسرم که البته الان قهریم .من تو بغلش بودم همه چی آروم بود سیگارش رو روشن کرد و با عصبانیت و حرصی که تو چشماش بود سیگارو روی گلوی من خاموش کرد و من شوکه شده بودم و از خواب پریدم.
متشکرم
فریبا هراتی
: سلام. شما از هم دور هستید و او به شدت عصبانیست و غصه می خورد ولی او می خواهد که شما هم به اندازه ی او حرص و جوش بخورید و بسوزید. شاید او نفرینتان کرده است. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Mahpishoni : سلام خانم هراتی
من دیشب خواب دیدم من و خانوادم سوار ماشین نامزد سابقم هستیم و ایشون راننده است ولی ماشین در حال حرکت نبود ایستاده بود و من صندلی عقب پشت راننده نشسته بودم بعد ایشون یه سیگار حشیشی به من داد که بکشم و بهم میگفت که اول یواش که زیاد نسوزه با کبریت روشنش کنم و آروم پک بزنم من هم کشیدم ومراقب بودم اگه بابام اومد کف ماشین قایمش کنم بابام نبینه(درواقعیت نه من سیگاریم و نه اون) بعد دیدم خواهرم که سوار ماشین پدرمه و انگار مریض شده بود و حالش بد بود و پدرم با سرعت زیاد داشت رانندگی میکرد که خواهرم رو به دکتر برسونه و مادر سعی میکرد کفشاشو بپوشه که بتونه با ماشین پدرم خواهرمو به دکتر برسونن نمی تونست چون پدرم عجله داشت و با سرعت ماشین رو میبرد و خواهرم لباس تور تنش بود. ( در واقعیت خواهرم یه کم مشکل روحی و ناراحتی داره و متاهل است)
فریبا هراتی
: سلام. نامزد سابق شما دست روی دست گذاشته و هیچ فعالیتی برای رسیدن به شما انجام نمی دهد. او سعی می کند که بی خیال باشد و از مسائل زندگی اش فرار کند. شما متعلق به گذشته ی او هستید و احساس می کنید که حرف و نظراتتان برای او خیلی هم مهم نیست و اینکه او شما را نادیده می گیرد. او امیدوار است که شما هم مثل او باشید و خونسرد و بی خیال باشید. اما شما به خاطر خواهرتان دلشوره دارید و نمی توانید خونسرد باشید. پدر و مادرتان هم نهایت سعیشان را می کنند که بتوانند زندگی خواهرتان را در مسیر درستی هدایت کنند. خواهرتان احساساتش را به وضوح بروز می دهد و مادرتان در مقابل او، احساس می کند که جاپای قرص و محکمی ندارد ونمی داند که دقیقا باید چه کار کند. تشکر از همراهیتون.
شمایل : سلام خاب دیدم بردرزادم که ۷سالشه داره سیگار میکشه، عصبانی شدم سیگارشو گرفتم ازم ناراحت شد گفتم سیگار برات خوب نیست ، سیگارو داییش بهش داده بود سیگارو مچاله کردم گذاشتم توی جیب داییش و گفتم یبار دیگه ببینم سیگار به این دادی تیکه پارت میکنم
فریبا هراتی
: سلام. برادر زاده ی شما به خاطر طرز فکر دایی اش ناراحت می شود و سعی می کند که از او تقلید کند که اینکار به ضرر برادر زاده تان است. شما از اینکه دایی او موجب شود که برادر زاده تان بد تربیت شود به شدت مخالفت و اعتراض می کنید. تشکر از همراهیتون.
Saeed : سلام خواب دیدم با یکی از آشنا در حال عبور از خیابون بودیم که دیدم یه هاون دستشه که داخلش یخ بود پرسیدم برای چی یخ رو میخوای بکوبی که گفت مادرم لازم داره بعد اول باقاشق به یخ ها ضربه زدیم بعد با دسته هاون یخ هارو میکوبید بعد از اون دیدم سیگار دستمه و متوجه شدم دوتا از دوستام سیگار به من دادند در حالی که من کلا سیگار نمیکشم و تو خواب از سیگار کشیدنم بدم اومد بعد یه کام
و در حالی که به طرف خونه میرفتم سیگار رو خاموش کردم
فریبا هراتی
: سلام. آشنای شما سعی می کند که با تمام قوا و انرژی اش برای برآورده کردن خواسته ی مادرش ( یا به خاطر خرد و عقلانیت و احساس قلبی اش)، تلاش کند و عزم و اراده کرده است که احساسات سرد ( مثل ناامیدی برای حل مشکلات) و یا سردی روابط ( نسبت به کسی ) یا رکود اقتصادی موجود در زندگی اش را از بین ببرد. شما از منفی بافی های دوستانتان خوشتان نمی آید و نمی خواهید که متاثر از افکار منفی آنها باشید و از آشنایتان یاد می گیرید که به اهدافتان برسید. تشکر از همراهیتون.