تعبیر خواب شب
اگر کسی در خواب شبی ظلمانی و دود آلود و تیره دید، به سختی و مصیبت دچار می شود ولی اگر شبی روشن با ماه و ستارگان روشن دید، تعبیر برعکس است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند شب تاریک راه می رفت، دلیل بر استقامت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : این آدم سرنوشت منه دو سال با خودم جنگیدم آسیب زیادی دیدم مدتیه که با خودم نمی جنگم پذیرفتم ، بد و خوبش را نمی دونم اصلا نمی دونم قراره چی پیش بیاد ولی خط قرمزها را رد نمی کنم لطفا دعام کنید با تشکر
فریبا هراتی
: انشالله موفق و خوشبخت باشید.
سایه : از دلخوشیم نیست که این کار را می کنم هر کسی خودش از دلش خبر داره
سایه : چرا خانم هراتی من وارد کشتی بزرگ شدم و اینکه با اینکه شب بود اما پر از نور بود پر از چراغ های نورانی ، چراغ نبود همه جا را روشن کرده بود
سایه : برادرم را ندیدم اما حسم به آدمی که همراهم بود همین بود که آن آدم عین برادرم بهم نزدیکه
سایه : سلام من خواب دیدم اول هاش که اصلا یادم نیست ولی آخرهاش که دمدمه های صبح بود کاملا یادمه ، دیدم از پشت ساختمانی رد می شدم که پر از مدفوع آدمی بود ، انگاری یکی بهم گفت می تونیم وقتی از آنجا رد می شیم می تونیم بالا بیاریم رسیدم به دریا ، آسمان تاریک بود شب بود ، ولی روی سطح دریا و آسمان چراغونی بود به حدی زیبا بود ، کنار ساحل نشسته بودم دوست پسر کسی که دوستش دارم کنارم نشسته بود با خانواده اش ، مادرش یک نوشیدی با بتری رنگ سبز دستش بود به پسرش گفت چرا تعارف به بغل دستیت تعارف نمی کنی و بعد آن خانم بهم از همون نوشیدنی تعارف کرد و من رد کردم کنار ساحل پر آدم بود انگاری با برادرم همسرم بود خیلی یادم نیست . قرار بود سوار کشتی بزرگی بشیم و من گفتم تا کشتی نمی تونم شنا کنم من از آب می ترسم باید با قایق بریم ولی وقتی رفتم جلوتر دیدم کشتی کنار ساحله ، و از ساحل تا کشتی قالب های یخ بزرگ بود مثل یخ های قطبی ، خوشحال شدم از رو یخ ها رد شدم و وارد کشتی شدم حتی تا دماغه کشتی این یخ ها بود کشتی خیلی بزرگ بود ، خانم هراتی آدمی که قبلا تو زندگیم بود و من دوستش داشتم یکسری کارها کردم سعی کردم بهش دوباره نزدیک بشم می خوام بدونم این خواب به تصمیمات من ربط داره یا نه ، و اینکه خوبه یا نه
فریبا هراتی
: سلام. شما می بینید که یک سری آدمها احساسات منفی شان را رها کرده اند و خیال می کنید که می توانید شما هم از غم فارغ شوید. امید دارید که احساسات مثبت به زندگی تان بیاید. شما نمی خواهید که احساسات دیگران در وجود شما موثر واقع شود و می خواهید خودتان تصمیم گیرنده باشید. نمی خواهید که درگیری احساسی منفی داشته باشید ولی اینکه زیر پایتان یخ بوده تا کشتی یعنی جاپای شما قرص و محکم نیست!! علیرغم اینکه به آب نمی زنید ولی در شرایط لغزنده ای قرار دارید. شما دارید ریسک بزرگی می کنید. ریسک بزرگی می کنید در حالی که پیشرفتی در زندگی تان نیست. به هر حال شما هر کاری که دوست دارید می کنید و به حرف بنده و کسی هم کاری ندارید که خوب است یا بد. ولی من هرگز حاضر نمی شوم که به کسی که سرم را کلاه گذاشته باز اعتماد کنم. می گویند آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. تشکر از همراهیتون.
aram : سلام
من یه مشکل کاری برام پیش اومد برای حلش به اداره رفتم که دو تا ازاشخاص مورد نظر نبودن. دو شب پیش خواب میدیدم که دوباره مراجعه کردم و خانم مورد نظر بودندو قد نسبتا بلندی داشتند.از راهرو داخل واحد رفتم ،دختری مایع برنگی که داخل ظرف شیشه ای کوچکی بود دستم داد. به محض اینکه گرفتم دستم کمی سوزش پیدا کرد که فورا زیر شیر آب شستم.بعد ماهیت ماده رو گفت که این نمکه و..
داخل ساختمان روشنه روشن بود و بیرون تاریک بعد همونجا با یکی ازدوستام و یه نفر دیگه پشت میزی نشسته بودیم و من مسلط به حل مساله ای که اونا داشتند حل می کردند
در ادامه همین خواب می دیدم با کسی که بهش علاقه دارم پشت پنجره ای ایستادیم.از پنجره بیرون رو نگاه می کردیم.برف زیادی اومده بود و زمین سفید پوش بود.دو تا خانم که آشنا بودند تو برف راه می رفتند. بعد هوا کمی تاریک شد.کسی که پیش من بود پرده نواری پنجره رو تنظیم میکرد که نور بیشتری داخل اتاق بیاد و من هم راهنماییش میکردم.موفق هم شد ولی اتاق روشنه روشن نبود.ممنون که وقت میذارید
فریبا هراتی
: سلام. خانم مورد نظر در خواب شما مقام بالایی دارد و اوست که می تواند تعیین کننده خواسته شما باشد. کسی راجع به مسائل مالی با شما صحبت می کند که شما نگران می شوید و نمی خواهید شرایط آنطور که او می گوید پیش برود. شما امید دارید که کارتان را انجام دهند و از شرایط اجتماعی تان نگران هستید. شما به ارزیابی مشکلاتتان می پردازید و شرایط را به نفع خودتان پیش خواهید برد. برکت و رفاه به زندگی تان می آید ولی باید صبور باشید تا رکود کمی بخوابد. شما می توانید مثبت اندیش باشید هر چند که کمی هم نگران هستید. تشکر ار همراهیتون.
مهرداد : سلام. خسته نباشید خواب دیدم که وارد خانه ی شدم ومرد وزن جوان ناشناسی اونجا بودند ومن به زن جوان علاقه داشتم . بعد وارد اتاق دیگه ای شدم ودیدم که مردریش دار ناشناسی زیرلحاف یا پتوخوابیده ومن بهش سلام کردم واون هم جواب داد وفکر کنم شب بود و انگاری که مردحرفی میزد وبعد من توی شب سوار موتور شدم وفکرکنم زن جوان هم همراهم بود وداخل کوچه ها شب داشتم میرفتم وانگاری یک نفر وشاید زن صدا میزدمادرم ویا مادرم را میخوام ومن ترسیدم وسوارموتور درشب توی کوچه میرفتم و یه زن وبچه دیدم وگفتم شاید این مادرش باشه و در پایان یه صفحه کاغذ دیدم که قسمت کمی از اون نوشته هایی بود که یه نفر اونها را از خط اول و خطهای بعدی شروع کرد بامداد یا خودکار خط میزد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به کار و سرمایه فکر می کنید و ایده ای به ذهنتان می رسد و می خواهید پولدار شوید.شما می دایند که برای رسیدن به ثروت و احترام و آرامش باید سخت کوش باشید. اما آخر کار برایتان مشخص نیست و فقط به فکر این هستید که به ثروت برسید اما اینکه چطوری و از چه راهی خیلی برایتان معلوم نیست. شما به محدودیت های خودتان فکر می کنید و می خواهید آزاد باشید و مسئولیت زیاد نداشته باشید و زود هم به ثروت برسید. کسی به شما چیزهایی یاد داده که غلط است و شما نباید از او پیروی کنید. شما باید از تجارب خودتان و گذشته یاد بگیرید و درک کنید. تشکر از همراهیتون.
الياس : سپاس گزارم خانم حراتي
negar : باعرض سلام و ادب خدمت خانم هراتی نازنین.خواب دیدم به همراه مادرم در منزل کسی که دوستش دارم هستم ولی در خانه فقط پدر و خواهرش بودند.خانه روشن بود و روز ولی گویا ما با چمدان و به قصد دیدن فردی که دوسش دارم اونجا بودیم و منتظر بودیم بیاد ولی اونقدر صبر کردیم که تاریک شد.از مادرم خواستم که ساکمونو برداریمو بریم.انگار خواهر و پدرش نخوان ما بمونیم اصلا نگفتن بمونید و وسط حالشون دراز کشیدن.یهو پسر خالم اومد دم درشون .ما هم توی یه اتاق قایمشدیمتابره.بعد با نگرانی از اینکه خالممتوجه حضور ما در منزل این اقا نشه با ناراحتی از نیومدن اون اقا و استرس از خانه شان بیرون امدیم که همانطور داشتم با ناراحتی به درب خانه نگاه می کردم یهو ساک به دست با اون اقا برخورد کردم و تو بغلش افتادم که داشت تو تاریکی شب میومد خونه و گفت کجا دارین می رین؟انگار اونم منتظر دیدن ما بود و قصدش این بود که مارو ببره خونشون.گفتم اومدی بالاخره ؟اینقدر دیر کردی که شب شد و به ذهنم رسید حتما به خاطر مشکلاتش با خانوادشه که تا الان خونه نیومده نه به خاطرما.که از خواب پریدم.درضمن وقتی من دیدمش گویاچراغ کوچه و خیابون روشن بود چون می تونستم ببینمش و ماشینای خیابونشونم که با چراغ حرکت می کردنو میدیدم.با این توضیح که مدت هاست از هم دور یم .باتشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما و مادرتان با ساده دلی و شفافیت راجع به احساستان راجع به این آقا می گویید و او را دوست دارید و کاملا با احساستان صادق هستید. اما پدر و خواهر او نسبت به شرایط شما بی تفاوت هستند و از نگرانی شما واهمه و نگرانی ندارند. شاید بی تفاوتی خانواده اش نسبت به شما باعث شده شما فکر کنید که او شما را دوست ندارد و او فکر کند شما او را دوست ندارید. من از شرایط زندگی شما با خبر نیستم ولی دو نفر که واقعا همدیگر را دوست دارند باید با هم شفاف صحبت کنند و مشکلات و نگرانی هایشان را با هم در میان بگذارند. این سکوت و عدم تماس با همدیگر می تواند به اشتباه از جانب شما برداشت شود و رابطه تان را خراب کند. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام یه خانمی خواب دیده که دختری که کنار داداشم خاک شده و یه نفر دیگه بالا قبر همون دختر نشستن و اون کسی که کنارش بوده ازش میپرسه حالا که رفتی اون دنیا جات خوبه ؟
اون دختر هم جواب میده که آره جام خوبه ولی شبا انقدر اینجا سر و صدا هست که نمیتونم بخوابم.
ممنون واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. مرگ مانند خواب می ماند. با این تفاوت که در خواب دنیوی روح به بدن برمی گردد و در مرگ واقعی روح به بدن بر نمی گردد اما کسی که فوت می شود احساس می کند که انگار خوابیده است. اشخاصی که روحشان در آرامش باشد ، خوشحالند یا آرام می خوابند ولی افرادی که گناهکار باشند، مثل کسانی که در دنیا بیمار هستند و نمی توانند بخوابند، در آخرت هم ناله و فریاد می کنند و از قیامت نگرانند و به نحوی معذبند. این دختر خانم می خواسته اشاره ای بکند به کسانی که معذب هستند و به این دلیل آرامش ندارند و نخوابیده اند. و به این دلیل گفته که من خوابم ولی صدای دیگران را می شنوم یعنی من آمرزیده هستم ولی گناهکارانی اینجا هستند که می ترسند. تشکر از همراهیتون.