تعبیر خواب شربت
اگر کسی در خواب دید که شربت های گوارا می نوشد، به او خیر و برکت دنیوی و یا اخروی می رسد. ولی اگر شربت ها گوارا نبود، تعبیر آن برعکس خواهد بود.
-
محمد ابن سیرین می گوید: خوردن شربت، چون به طعم شیرین و خوشبو باشد، مثل شربت سیب و شربت انار، بر شش وجه است :
- پاکی دین،
- منفعت،
- علم مفید،
- عمر دراز،
- عیش خوش،
- ذکر حق تعالی.
اما شربتهائی که ناخوش باشد، مثل شراب ریواس و لیمو و نارنج دلیل بر غم و اندوه باشد و شربتهایی که به طعم تلخ باشد و به بوی ناخوش، مثل شربت زرنا وشربت مورد و غیره، دلیل بر منفعت بردن از دنیا و آخرت است و شربتهائی که از بهر دارو خورند، دلیل بر خیر و صلاح دین و دنیا است.
تعبیر خواب شربت غلیظ (شهد)
شهد، علم و دانش و بهره ای است که انسان از خرد و دانایی خویش می برد و یا میراثی حلال است. اگر کسی ببیند که شهد دارد، علم می آمورد. اگر ببیند از آن شهد به مردم می داد، خلق از علم او بهره مند می گردند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن شهد به خواب، بر پنج وجه است:
- میراث،
- غنیمت،
- معلم،
- روزی فراخ،
- قران آموختن.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
behnaz : سلام وقتتون بخیر خانم هراتی عزیز، من خواب دیدم آلبالو و زغال اخته ی قرمز رو له کردم و ازش شربت درست کردم و مادرم گفت این یک شربت جدیده ولی پدرم عجله داشت بریم مهمونی گفت بذار بعدا درست کن ولی من گفتم همین الان زود درستش میکنم چندتا پارچ لبریز این شربت قرمز رو ریختم و آماده کردم و پدرم پارچ ها رو نگاه کرد و گفت خیلی خوب شده بعد یک لیوان ازش خوردم خوش طعم بود فقط حس کردم خیلی شیرینه و شکرش رو زیاد زدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سختی ها و نگرانی های خانواده تان را تبدیل می کنید به شور و شوق و شادی و شعف. زندگی شما خیلی خوب و شاد و با نشاط خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
masumehh : سلام وقتتون بخیر باشه،ممنون از وقتتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روح مادر بزرگتان شاد. انشالله خبرهای خوشی برای شما اتفاق خواهد افتاد و شیرینکام می شوید و حاجتتان را می گیرید. نذر کنید که اگر انشالله خداوند صلاح دانستند و شما و دوست پسرتان آشتی کردید، شما هم نذر کنید که شربت نذری بدهید. دوست پسر شما تمام حواسش به شماست که شما چه می کنید و او هم مثل شما ناراحت است. تشکر از همراهیتون.
masuumee : سلام.واقعا این خوابی که دیدم و دارم براتون می نویسم با گریه می نویسم.خواب دیدم داخل یک مکانی هستم که به نظر میومد اونجا مثل مدرسه ایی برای بچه ها بود.منم داخل اون ساختمون بودم.میدیدم بچه ایی اونجا بود که به چشم دختر خالم زهرا میدیدمش ولی شکلش اصلا دختر خالم نبود و من اون و همش تو خوابم زهرا صدا میکردم.دیدم زهرا یک لیوان دستشه و داره شربت می خوره بهش گفتم برای منم بیار ولی از اونجایی که داشت صورتشم میشست با خوذم گفتم بزار خودم شربت بریزم یه وقت میترسم آب صورتش بریزه تو شربت.بعد رفتم جلوی اون میز که شربت بخورم.یه میز سنگی مرمر توسی خاکستری بود که وسطش مثل یک دایره خالی بود و یک ملاقه هم داخلش بود و توش پر از شربت انگار زعفران بود.و بالاش هم با کاغذی که چسبونده بودن به دیوار نوشته بودن شربت.من ملاقه رو برداشتم و دهنی نشه از بالا میریختم تو دهنم و میخوردم.بعد فضای محیط نورش یه جوری بود که نه روشن بود اصلا و نه تاریک.یعنی خوب نمیتوستم شربت داخل اون گودی رو ببینم.چند تا ملاقه که خوردم گفتم بزار برق و روشن کنم تا قشنگ ببینم چیزی آشغالی نیفتاده باشه توش.برق و که روشن کردم دیدم یه سنگ سفید روی اون دایره یا حفره بود و دیدم اصلا شربتی نیست.و روی اون سنگ سفید عکس (شمایل) امام حسین بود و نوشته شده بود امام حسین (ع).این و ک دیدم تو خواب فقط گریه میکردم.گفتم سریع برق و خاموش کنم ببینم باز به حالت قبل برمیگرده.نکنه دیگه شربت نشه توش.واصلا هنگ کرده بودم که اون شربتا چی شد سنگ الان روش وامام حسین چرا نوشته.با صلوات برق و با اشک خاموش کردم و تو دلم میخواستم که عین قبل پر از شربت امام حسین بشه.برق که خاموش شد دیدم دوباره ظرف شد پر از شربت.ملاقه مجدد داخلش و سنگ هم نبود دیگه.سریع لیوان برداشتم و لیوان و پر کردم و حسابی شربت خوردم.بعد با همون نور تاریک روشن به شیشه ی رو به روم نگاه کردم دیدم سایه ی یک اسب افتاده بود.مثل ابر بهار گریه افتادم و گفتم اسب امام حسینه.و اون و سایه اش رو نگاه میکردم رو به روم.اسب انگار پشتم بود.بعد با گریه به اون بچه زهرا گفتم فقط قدر این شربت و بدونین.نمیدونین که چی دارید بهترین چیز و دارید.گفت چرا؟گفتم نمیتونم بگم فقط بدونین که چه معجزه ایی اینجا هست و کج شدم اون سنگ و بوس کردم(سنگ مرمری که شربت داخلش بود).بخاطر امام حسین بوس کردم سنگ و گریه کردم.جوری گریه میکردم که بیدار شدم هم تنم میلرزید.ببخشید طولانی شد.واقعا برام خواب عجیبی بود و با اشک همه رو تایپ کردم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. امام حسین ع به خاطر ایمان قوی ای که شما دارید در زندگی تان به شما کمک خواهد کرد و انشالله اگر به او در کارهایتان توسل کنید قطعا برای شما دعا خواهند کرد و انشالله حاجت روا می شوید. خوشی ها و آرامشی که شما در زندگی به دست می آورید به یمن دعاهای امام حسین ع است که نقش او در زندگی شما غیر قابل انکار است. روح شما پاک است و باید سعی کنید که همیشه از گناهان دوری کنید و پاک باشید. التماس دعا. تشکر از همراهیتون.
Mnbvc : سلام من پدرم سرطان حنجره داره امروز خواب دیدم از سرکار امده خونه خواهرم به من رانی داد گفت براتواوردم تعبیرخوابم چیه منون میشم جواب بدید
فریبا هراتی
: سلام. انشالله حالشان خوب شود. اینکه به شما رانی داده اند به این معنی است که می خواهند که شما با انرژی و زنده دل باشید و از پوسته ی خودتان بیرون بیایید و اجتماعی تر باشید. پدرتان بیشتر از بیماری خودش نگران شماست که نکند به خاطر او غصه بخورید و رانی از سلامت هم خبر می دهد. انشالله او و همه ی شما به آرامش بیشتری خواهید رسید و حال پدرتان بهتر می شود. تشکر از همراهیتون.
محمد : محمد : سلام
خواب دیدم پدزم که فوت شده شربت های البالو رو از من میگیره و مییزه داخل حموم عموم. و حموم کمی از شربت پرتقال پر میشه و من به فکر اینم که این یخ هاش خیلی کمه و الان که مهمونا بیان چیکار کنیم. بعد بابام میخواد کاری کنه که شربتا به فاضلاب نریزن و یه چیزی میزاره سر راه فاضلای ولی فایده نداره و همه شربتا تخلیه میشن از حموم. بعد من میگم خب عیب نداره اصلا. هر وقت مهمونا اومدن میرم شربت از تو اشپزخونه درست میکنیم
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. پدر شما دلش می خواهد که رابطه شما و عمویتان شیرین باشد و اختلافی بین شما به وجود نیاید. همیشه ثروتمند باشید و شور و شوق و شادی و طول عمر و ثروت داشته باشید. ولی عمویتان متاسفانه کاری می کند که رابطه شما تا اندازه ای خراب می شود و محبت های شما را نادیده می گیرد. شما هم می گویید هر وقت او خواست دوباره خوب شود، منهم رابطه خوبی با او خواهم ساخت. تشکر از همراهیتون.
negar : شرمنده فقط جهت تکمیل کفش نو و بسیار شیک بود به پای ایشان و می خواستن برای ورود به خونه از پا درارن که دیگه نظرم به قضییه شربت جلب شد و متوجه نشدم کفش پاشون بود یا خیر
negar : باعرض سلام وادب و تبریک عید فطرخدمت شما خانم هراتی نازنین.خواب دیدم خواهر کسی که دوستش دارم و از اقوام هستند با دو دخترشان را با مادرم در جایی دیدیم و قرار شد بیان منزل ما.ولی قبل از ان با مادرم رفتیم و کیسه های شیر برای حضرت علی اصغر ع خریدیم .هوا تاریک بود. تا مادرم نذرشان را بدهند البته موقع خرید مادرم گفتند چقدر گران شده و ۲۰۰تومان شده ومی خواستن کارت بکشن و من گفتم اشکال نداره شده نصفش را هم بخریم ،نصفه دیگه شو بعدا می دیم.رفتیم و شیرهای کیسه ای را درب منزلی که مجلس عزاداری برگزار بود و همه خانم ها توش سیاه پوشیدن دادیم البته اونجا رو نمی شناختم.رفتیم منزلمان.بسیار روشن و بزرگ با وسایلی که برخی از انها جدید بودن.چیزایی که تو خواب بود و تو واقعیت نداریم این که خونمون دو تا حال بزرگ داشت و دم اشپزخونه ی بزرگش میز ناهارخوری بزرگی بود و یک مبل چرمی براق که توجهمو جلب کرد که گویا در خواب پدرم بعداز کشیدن روکش داشتن تو خونه قرارش می دادن. در همین حین انگار خواهر اون اقا هم بود و بعد از مدتی گفت می خوام برم خونه پدرم اخه ابگوشت دارن و رفتن .در ادامه دیدم ماهم رفتیم دم درب منزل شان و اون اقا و پدرشان و خواهر دیگرشان بودن و من و مادرم.داشتیم صحبت می کردیم وقتی خواستیم بریم داخل خانه دیدم اون اقا کفش اسپرت سفید رنگ با یک تکه ابی خوش رنگ به پادارند تا خواستم برم داخل دیدم بالیوان شربت (نمی دونم چه شربتی) تو دستشون به دست من زدن و گفتن بخور اولش اومدم بگم ممنون میل ندارم یهو یادم اوفتاد دفعه قبل ناراحت شده بود(توواقعیت ولی من تو خواب یادم بود)که بلافاصله گفتم ممنون و لیوان شربت را گرفتم و دیدم یه کمی از سر لیوان خیلی کم گویا ریخته یا خوردهشده و به شوخی گفتن باشه چشم حالا دهنیتونم باید بخورم که از خواب پریدم.سپاسگزارم از تعابیر و راهنمایی شما.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تشکر. مادرتان باید برای حاجت روایی نذر کنند که به فقرا شیر های کوچک بخرند و بدهند تا با توسل به حضرت علی اصغر ع مشکلات شما حل شده و از نگرانی بیرون بیایید. زندگی شما متحول خواهد شد و اتفاقات خوبی در شرف وقوع است. روابط شما با خانواده کسی که دوستش دارید، بهتر می شود هر چند که آنان از شما از لحاظ مالی قویتر هستند. کسی که دوستش دارید رویکرد و جهت گیری یا نظر جدیدی نسبت به شما ابرار خواهد کرد و زندگی را ساده تر گرفته و سفید بخت خواهد بود و شربتی که از او گرفته اید به تقاضای او برای رابطه ی دوستانه و شیرین با او پاسخ مثبت می گویید. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام وقتتون بخیر
من خواب دیدم یه جایی انگار داشتن نذری شریت زعفرون میدادن منم تو صف وایستاده بودم همه رو میدیدم قابلمه های بزرگ و دیگ رو میبردن اونم که نذری رو داشت میداد براشون پر میکرد ظرفاشون رو
تعجب کرده بودم که همه قابلمه میارن تموم نشه ولی دیدم اونی که داشت پخش میکرد دیگ های خیلی بزرگی داشت که هنوز اصلا باز نشده بودن من که رسیدم من ظرفی نداشتم بهش گفتم لیوان نداری بعد چند تا لیوان پر کرد گذاشت رو میز
همینجوری که اول دیدم احساس کردم لیوانش کوچیکه از این لیوان پلاستیکی ها بود بیشتر میخواستم بعد دیگه چیزی نگفتم لیوان رو که برداشتم دیدم لیوان شیشه ای بزرگی شد پر از شربت خوشرنگ زعفرونی که توش خاکشیر هم بود که اومدم بخورم بیدار شدم
ممنون میشم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید به حاجات و آرزوهایتان برسید ولی عصبانی نیستید و با حرص و جوش و خشم، خواسته هایتان را ابراز نمی کنید بلکه با دوستی و مهربانی و تواضع از خدای بزرگ تقاضای کمک می کنید. محبت و دوستی خدای بزرگ با شما زیاد است و قلب شما هم بزرگ و شفاف است و بنابراین به رفاه و آرامشی بیشتر از حد توقع و انتظارتان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
sali : باسلام. وقت شما به خیر.
خواب دیدم که به همراه خانواده به خانه خالم رفته ایم. انگار خانه انها یک طبقه بود و حالت زیر زمین داشت (در واقعیت خانه انها سه طبقه است و طبقه اول حالت زیر زمین دارد). بعد از احوالپرسی وارد خانه شدیم و خاله ام با حالت بیماری به استقبال ما امد (در واقعیت ایشان به تازگی فوت شده اند و در اواخر عمر خود بیمار بودند). او من را در اغوش کشید و بسیار نوازش کرد و به دختر خاله ام گفت که برای من شربت وشیرینی بیاورند. من طبقی از شیرینی در رنگهای مختلف را دیدم که در مقابل من قرارداشت و یکی از انها را خوردم که طعم بی نظیری داشت. در ادامه خواب دیدم که درون قبرستانی قرار دارم که متعلق به شهدای گمنام بود.مردم بسیاری در انجا جمع شده بودند و دو مداح در حال نوحه سرایی برای انها بودند که درسوگ امام حسین مرثیه سرایی میکردند و مردم درحال عزاداری بودند. من نیز گوشه ای نشستم و به عزاداری پرداختم. بعد از چند ساعتی عزاداری، دو مداح (هردو جوان بسیار رشیدی بودند و من در عالم واقعیت اصلا انها را نمیشناسم)سخن خود را قطع کردند و اماده بخش کردن نذری شدند.بی اختیار من نیز از جای خود برخاستم و به بخش کردن نذری (خورشت قیمه) پرداختم. سینی بسیار بزرگی از نذری در دست من بود و جالب این بود که اصلا احساس سنگینی برایم نمی کرد که ان را در مقابل مردم می گرفتم و هرکس یکی از انها را برمی داشت. با خودم گفتم که تا دیر نشده است باید به مکانی که شربتها و خرماهای نذری انها را دوست دارم بروم و از انها بخورم (در عالم واقعیت این مکان وجود دارد و من طعم بی نظیر شربتهای ان را دوست دارم). به ناگاه خود را در مسیر برگشت از انجا احساس کردم در حالی که چادر مشکی کشدارم را بر سر کرده بودم و دو شربت سبز رنگ در دست داشتم و انها را برای خواهرم می بردم (دقیقا نمیدانم که چه شربتی بود اما فکر میکنم که شربت ابلیمو بود که طعم بسیار شیرینی داشت). وقتی به خانه رسیدم دیدم که دیدم که سه بلوز در رنگهای خاکی، ابی و صورتی در مقابلم هست و هرکدام از انها متعلق به من(رنگ عسلی)، خواهر(رنگ صورتی) و مادرم (رنگ ابی)بود.نمیدانم که چه کسی انها را برای ما اورده بود ولی من این بلوز را دوست نداشتم و فکر میکردم که بسیار ساده است و زیبا نیست. با اکراه ان را باز کردم که دیدم در روی بلوز طرحی شبیه به چندین گل به رنگ نقره ای و شبیه کمان گلدوزی شده است که به خاطر بسیار براق بودن می درخشیدند (تعداد گلها دقیقا یادم نیست ولی فکر میکنم که پنج تا بود). با خود گفتم که در مورد بلوز اشتباه فکر میکردم چون به نظر من بلوز زیبا بود. فقط تنها اشکال ان گشاد بودن ان بود که تصمیم گرفتم که ان را تنگتر کنم تا مناسب برای پوشیدن شود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روح خاله تان شاد. او می خواهد که شما به مزار او رفته و فاتحه اهل قبور بخوانید و دعای خیر او پشت سر شماست. او می خواهد که شما به همه ی آرزوهای خوبتان برسید. در همین زمان که به قبرستان برای زیارت مزار خاله تان می روید باید به قسمت شهدا هم سر بزنید و برای آنها زیارت عاشورا را دو بار بخوانید. در اینصورت شما از شهدا بخواهید که به خاطر امام حسین ع شما را دعا کنند و متوسل به امام حسین ع شوید که برای حاجت رواییتان دعا کنند تا انشالله خداوند حاجت تان را مستجاب کند. شما باید حتی نذری هم بخرید و بین مردم پخش کنید ثواب زیادی را برده اید. شما با دست و دلبازی و به اندازه ی وسعتان باید نذری بدهید و خیرات شهدا و امواتتان پخش کنید. برای حاجت روایی خواهرتان هم دعا کنید که هردویتان به خواسته هایتان انشالله خواهید رسید. شما یک خواستگار دلسوز و مهربان خواهید داشت که در ابتدا به او زیاد توجه نمی کنید ولی او بسیار رئوف و خوب است و از شما هم سر است!! پیش او شاید کمی اعتماد به نفستان کمتر شود. خواهرتان هم زندگی رومانتیکی خواهد داشت و مادرتان به آرامش می رسد و به فداکاری و گذشت مشهور می شود. تشکر از همراهیتون
z : سلام. خواب دیدم داشتم با آلبالو شربت درست می کردم آبش رو جدا کرده بودم تو مراحل جدا کردن هسته اش برای چای و گوشتش برای مربا بودم گفتم با عسل شیرینش کنم که بعدش خواستم به جاش از شکر قهوه ای استفاده کنم و همسرم گفت شکر سفید بریزم. نمی دونم مزه شون چطور بود اما تو خواب حس بدی نداشتم فقط تو مراحل آماده کردنش تو یه مرحله موند بودم و کار پیش نمی رفت. رنگشم کامل سرخ و غلیظ بود و همش فکر می کردم چه خوشمزه است دهنم آب افتاد بود.
فریبا هراتی
: سلام. با توجه به اینکه الان فصل آلبالو و مربا و شربت درست کردن است ، اگر به این موضوع فکر کرده باشید و این خواب را دیده باشید خوابتان باطل است. در غیر اینصورت، گشایش کار خواهید یافت و ثروت و برکت و نعمت به زندگی تان راه می بابد. تشکر از همراهیتون.