تعبیر خواب شکلات
شرینی ها درخواب سخن های خوش و مال و منفعت هستند و شکلات نیز مشمول این تعبیر قرار می گیرد. اما این شیرینی چون آمیخته به قهوه یا کاکائو است تعبیر متفاوتی پیدا می کند. شکلات در خواب لذت گناه آلود است که غم می آورد و اندوه می آفریند. اگر در خواب ببینید که شکلات می خورید، کاری را انجام می دهید که دوست دارید ولی از نظر دیگران پسندیده نیست و در نتیجه شما غمگین و ملول می شوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
elnazi : سلام.خواب دیدم جایی هستم انگار مهمونی.اقایی و ک ازش خوشممیاد میبینم ک ایشون بامن تو قیافه هستش.تو خواب میبینم این اقا با چند نفر میخوان برن جایی من سریع میرگ از داخل یخچال سه نوع کاکائو بر میدارم یادمه یکیش گرد و توپی بود و یکی دیگه مستطیلی .میبرم میدم به اون اقا میگم حالا ک میری اینم ببر.
جالبه دوشب پشت هم همچین خوابی دیدم
فریبا هراتی
: سلام. کسی که شما دوستش دارید، به شما توجهی ندارد و شما سعی می کنید که حالا که رفتار او با شما اینچنین است، به او کمک کنید که حالات آرام ذهنی خودش را حفظ کند و می خواهید که او خوش باشد و دیگر سعی نخواهید کرد که او را به عنوان هدف خود نگه دارید. شما هم متقابلا با او با سردی رفتار خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
masumehh : سلام.خانم هراتی عزیز من پارسال بنا به دلایلی با امام حسین قهر کرده بودم چندین خواب دیدم و تعبیرهای زیباتون من و روشن کرد و اشتباهم و نشون دادن به من از خوابام. و دوباره با معصومین و امامامون محبتم به سمتشون برگشت و متنبه شدم از تعبیر خوابام و کمک شما و لطف خدا.سه ماه پیش خواب دیدم که تعبیرش این بود که امام حسین محب من هست و برای حاجتم برام دعا میکنن.در عین حال که یک عالمه خواب های مختلف دیدم که نشون از حاجت رواییم بود ولی در همون حال کلی حاجتم و خواسته ام پیچ و تاب خورد و ظاهر تغییر کرد و خبری از حاجت رواییم نشد و حتی بدتر شد اوضاع.ولی همچنان خوابام امید میدن که درست میشه برام.نمیدونم فقط میدونم چقد خسته و داغونم.حتی تو یکی از خوابام تعبیرش بهم گفتید که من ذیر ذره بینم و دارم امتحان پس میدم.دیشب که باز بسیار خسته بودم از لحاظ روحی برای حاجتم قبل از خواب گفتم یا امام حسین مگه تو خوابم نیومدی و تعبیرش این نبودم برای حاجتم دعا میکنی چرا هیچ خبری نمیاد برام چرا اوضاع اینجوری بهم ریخت و ... کلی درد و دل کردم.بعد خوابیدم.خواب دیدم : که تو خیابونی هستم که گروه گروه آدم به سبک و لباسای مختلف مثل هیعت های عزاداری شدن و دارن برای امام حسین عزاداری میکنن و از اون خیابون رد میشن.من و مادرم و دختر داییمم واستاده بودیم و نگاهشون میکردیم.هر گروهی یک سبک و لباس برای عزاداریشون داشتن.من میدیدم تقریبا دست بیشتر اشخاص جعبه های پک شده شوکولات هست که دارن جایی میبرن.ولی پک بود کسی نمیخوردو تعارف نمیکرد کسی.یک مغازه بود که مادرم گفت بره داخل گردنبند برای خودش بخره.قبل از اینکه وارد مغازه بشیم دیدم یک جعبه شوکولات کاکاعویی روی ویترین مغازه به سمت خیابون بود که دیدم این یک دونه روبانش باز بود و پکش باز بود.دختر داییم گفت این و میشه بخوریم فکر کنم برای مردم گذاشتن.من گفت اگه برا مردم نباشه چی؟.که دختر داییم 1 دونه خورد.یکم صبر کردم دیدم خبری نشد فهمیدم که میشه خورد.توی جعبه خیلی شوکولات نبود میشد بشمری.اول یکی خوردم دیدم واای چقد خوشمزش.نرم و لطیف بود شوکولات کاکاعویش.عین عسل.طعمش محشر بود.دومی رو هم خوردم.بعد دو تا برداشتم گذاشتم جیب راستم دو تا هم گذاشتم جیب چپم.بعد رفتیم تو مغازه مامانم گفت من زنجیر طلا دارم چون پولم کمه نمیتونم پلاک طلا بخرم میخام پلاک طرح طلا (بدل) بخرم.که آقا تو مغازه چند تا آورد مامانم انتخاب کنه.که یه هو به مامانم گفتم نه نخر در شان و شخصیت تو نیست پلاک بدل بندازی.بریم پلاک طلا بخر ولی سبک تر بخر که به پولت برسه.و نخرید بدل و.آخری دیدم یک خانم با بچه معلولش اومدن که ازون شوکولات پشت ویترین بود بردارن که خانمه بده بچش بخوره که دید نیست تموم شده و بچش گریه کرد و اون لحظه از خواب بیدار شدم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که هر کسی آرزوها و محدودیت های خودش را دارد و می خواهد به حوائج خودش برسد. مردم همه به امام حسین ع رو می آورند و از او طلب کمک می کنند ولی هر کسی فکر خودش است و به خاطر حاجت روایی خودش سینه می زند. مردم حاجاتشان را می گیرند و می روند ولی برای امام حسین ع چه می کنند؟؟؟ شما چه کردید؟ مادر شما حاجتی دارد و آن این است که عشق و تعهدی پایدار به زندگی شما راه یابد. داماد خوبی نصیبش شود و شما می خواهید ازدواج کنید و به خوشی های زیاد در زندگی برسید. آنقدر به این خوشی ها فکر می کنید که همه جوره می خواهید تامین باشید ولی اگر کسی احتیاج به کمک داشته باشد حاضرید به خاطر امام حسین ع و اینکه دوستی او را بدست بیاورید ( به خاطر خدای امام حسین ع) حاضرید شما هم دست و دلبازی کنید و به فکر دیگران باشید؟ اگر شما تاالان ازدواج نکرده اید برای این است که خداوند نمی خواهد که یک نفر بیاید خوشی های زودگذری را در زندگی تان به شما نشان دهد دو روزی بازی کند و برود!! او نمی خواهد که شما با هر بی سروپایی ازدواج کنید. خودتان هم نمی خواهید که اینطور باشد ولی مادرتان می خواهد که شما شوهر کنید ولی به چه قیمتی؟ شما به مادرتان گفته اید که بدل نخرد. سبک ترش را بخرد ولی طلا باشد. این یعنی شما نباید به هر آشغال بدردنخوری قانع شوید. توقعتان را پایین بیاورید آدمهایی هستند که خیلی خوب و با ایمانند ولی خیلی غنی نیستند. شما با یک طلای اصل ولی سبک ازدواج کنید که به چشم نیاید ولی برایتان بماند بهتر است یا با یکی ازدواج کنید که همه اول حسرتتان را بخورند ولی بعد گندش در بیاید که این اقا افتضاح و ظاهرساز بود و هیچ عقل و درایتی نداشت؟؟ این ها اشتباهات مادرتان است که توقعاتش بالاست و ظاهر بین است و اشتباه شما هم این است که فکر خودتان هستید. دوست عزیز شما باید به کسانی که در راه مانده و فقیر هستند فکر کنید. باید در راه خدا و کسب رضای او از خودخواهی و آرزوهای بی شمار خودتان کم کنید و کمی به این مردمی که آه ندارند با ناله سودا کنند برسید. هر وقت شما و مادرتان خودتان را اصلاح کنید، حاجتتان را هم خیلی زود خواهید گرفت. تشکر از همراهیتون.
Minoo1370 : سلام من خواب دیدم من و جاریم ک در عالم واقعیت رابطمون معمولیه، باهم رفایم بازار بعدش خواستیم یکم خستگی درکنیم من پیشنهاد داذم بریم کافی شاپ اونجا نشستیم و کیک شکلاتی و چایی سفارش داذیم و منتظر بودیم میز کناری برن تا سفارش ما اماده شه وقتی سفارشمون اماده شد عصر شده بود هوا داشت تاریک میشدو فضای کافی شاپم تاریک شد ولی من باز اصرار داشتم ک اونجا خیلیم خوبه و اونم تابع نظر من بود
فریبا هراتی
: سلام. روابط شما با هم قویتر و صمیمی تر خواهد شد و اگر تحولی در زندگی تان پیش بیاید، در خوش ها و سختی ها شما باز دوستی و مهربانی و خوشی هایتان را با هم حفظ خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
منیره : سلام طاعات قبول. دیروز صبح بعد از ساعت ۷ خواب دیدم من و آقایی که قبلا دوستش داشتم و مدت سه ساله ارتباطم قطع شده بالای پله های سرسرای خونه پدریم همدیگه را بغل کرده بودیم و انگارخواهرم از پنجره حمام که مشرف به سرسرا بود مارو می دید و کمی خجالت میکشیدم.دستهای من شکلاتی بود و انگار که شکلاتها به بدنش مالیده باشه ولی تو خواب ندیدم و بعد همون دستامو به موهاش کشیدم و گفتم وای موهات شکلاتی شد حالا باید بری حمام اونم خندید و گفت تو که شکلاتاروبه همه جام مالیدی.موهاش فر قشنگی شد و بهش گفتم ببین چقدر موهات خوشگلتر شد البته در واقعیت ایشون موهای وسط سرش ریخته.دوباره همدیگه را محکم بغل کردیم و خواهرم را از پنجره حمام دیدم که داره لبخند میزنه و دیگه خجالت نکشیدم. البته اینم بگم دیروز سحر که بیدارشدم به یادش افتاده بودم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به ارتباطی که با ایشان در گذشته داشتید فکر می کنید و اینکه در خیلی موارد با هم پیشرفت کرده بودید و در جایگاه خوبی قرار داشتید ولی تحولاتی که در زندگی شما به وجود آمد باعث شده که ارتباط شما قطع شود. خواهر شما می خواهد اشتباهات گذشته اش را پاک کند و شروعی تازه داشته باشد. شما به عشق، خوش گذرانی و جشن فکر می کنید و دوست داشتید که در خوشی ها افراط کنید و البته او هم وقتی به شما فکر می کند، لذتهای مشابهی را از روابط شما در ذهنش تداعی می کند و از اینکه این لذت ها را از دست داده، ناراحت می شود. او به فکر فرو می رود و نمی تواند به راحتی ذهنش را آرام کند. شما دلتنگ هم هستید ولی تا زمانی که او اشتباهاتش را جبران نکند، از هم دور خواهید بود. دقیقا افکار شما به خاطر یادآوری خاطرات گذشته در ذهنتان مرور شده است. تشکر از همراهیتون
ناری : سلام وقت بخیر
ساعت 8تا9 صبح خواب دیدم خانمی اشنا یه بسته شکلات پشمکی یا بسکویت با روکش شکلات بهم هدیه داد( اولش پشمک داخلش دیدم. روش کاکائو بود).باز کردم و یه دونه ش خوردم. اما موقع خوردن کاکائو رو حس نمیکردم. من و دوستم وارد جایی شدم.من مهتابی های اونجا رو با کلیدش روشن کرد. در اونجا رو یکی از اقایون همکار زدن. نتونستم شکلات رو کامل بخورم دوستم گف بخور من در رو باز میکنم. دیدم سرم لخت هست من سریع مقنعه مشکی سرم کردم و دوستم درب اتاق رو با کلید به راحتی باز کرد.اقای همکار وارد شدن و دوباره خارج شدن.
با سپاس فراوان
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به آرامش و رفاه و عشق فکر می کنید ولی احساس نمی کنید که کسی عاشقتان باشد و از عشق کسی لذت نمی برید. دوست شما شرایط خاصی را برای شما شفاف سازی می کند و شما نمی خواهید که افکارتان را در حضور همکار آقایتان مطرح کنید و او متوجه تمایلات شما باشد. همکارتان هم تمایلی به کنجکاوی در مورد افکار شما ندارد. تشکر از همراهیتون.
ناری : سلام وقت بخیر.
به صورت کامل خواب رو نگفتم.
خانمی که بهم شکلات داد رئیس مون هستن. و اون همکار اقا شخص مورد علاقه نیستن.یه همکار قدیمی هستن که من برای ایشون خیلی احترام قائل هستم.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. درامدتان زیاد می شود ولی برایتان محسوس نیست چون گرانی هم پا به پای درامدتان زیاد می شود. همکارتان هم همانطور که گفتم در مورد شما کنجکاو نیست.
negar : عذرخواهی می کنم منظورم از شکلات تعدای تافی است.
negar : باعرض سلام و ادب خدمت خانم هراتی نازنین.عید باستانی نوروز و اعیاد شعبانیه را پیشاپیش خدمتتان تبریک عرض می کنم.خواب دیدم.مادرم گفتن بیا بریم امامزاده نزدیک خونمون(نمی دونم کدام امامزاده بود).یک لحظه دیدم پرده ی ورودی صحن امامزاده کنار رفت و من از بین جمعیتی که در حال نماز بودن خودمو به ضریح رساندم.در مسیر زائرانی که از سمت ضریح برمیگشتن به من قرانهایی رو که خوانده بودن می دادن تابدم به خادم نزدیک ضریح(قرانهای حزبی باقطر کم).دستم پرشده بود از این قرانها.البته قرانی که خودم برای قرائت برداشته بودم را جدا تو دستم نگه داشتم.نزدیک ضریح خلوت بود.یک خادم دم یک حفاظ شیشه ای ایستاده بود.خادم بعدی کنار کمد ادعیه و قران در داخل محوطه ضریح (با لباسهای فرم خدام) و فردی که با لباس سفید بلند در بالای ضریح نشسته بود.قرانها که زیادبودن و سنگین به سختی با کمک خادم کنار کمد گذاشتم و به زیارت پرداختم و دعا و گریه می کردم که خدایا تو خودت اگاهی منو محتاج خلق نکن.نگاهم به فردی که بالا ضریح بود افتاد.ناگهان از بالا برایم یک مشت شکلات انداخت و من شکلات ها را گرفتم.به خادما تعارف کردم ولی نگرفتن و گفتن به ما هم میدن.بعدکمی که از ضریح فاصله گرفتم مادرم را دیدم.می خواستیم نماز بخوانیم که اقایی مثل روضه خوانهای حرمها در حالی که تعدادی از مردم دورش بودن با صدای بلند گفت کسی عیدی نمی خواد.مادرم از ایشان یک بسته تور مانند سفید رنگ که داخلش مثل جای طلا بودگرفتن و گفتن با هم بریم زیارت.اینبارصحن و حرم شلوغتر بود مردم مشغول خواندن دعا و نمازبودن وموفق به زیارت شدیم.باتشکر.باآرزوی سلامتی و آرامش برای جنابعالی
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تشکر عزیزم همینطور با تبریک سال نو و ایام شعبانیه به شما. مادرتان می خواهد که شما به حاجتتان رسیده و ازدواج کنید ( اگر مجردید) و مشکلاتتان کنار خواهد رفت و حاجت روا خواهید شد. باید متوسل به امام زاده ای یا متوسل به ائمه ی اطهار شوید که انشالله حاجتتان را بگیرید. خیلی ها هستند که حاجت روا شده اند و شما ایمان دارید که شما هم به خاطر حاجت رواییتان خدارا شکر خواهید کرد. خوابتان می گوید که نباید به شخصه به حرم بروید بلکه از منزل خودتان فاصله تان را حفظ کنید و نیت قلبی کنید و رازهایتان را بگویید و به امام زاده متوسل شوید تا برایتان دعا کند. مطمئن باشید که حاجت روا می شوید و کسی نمی تواند حق الهی شما را از شما بگیرد.مادرتان هم حاجت روا شده و خوشحال می شود. تشکر از همراهیتون.
Rojin : سلام وخسته نباشيد خواب ديدم در خانه اي قديمي كه ١٢ الي ١٣ سال پيش از آنجا نقل مكان كرديم و به جاي ديگه اي رفتيم ، يكي از دوستان دخترم كه چندين سال است با هم در ارتباط نيستيم و هيچ وقت آنجا ساكن نبودند يك واحد با خانوادش اونجا داره و قراره كه اونجا دوست پسر من (كه چند وقتى هست رابطمو به دلايلي باهاش تمام كردم وقهر هستم بلكه مثل سابق دوباره رفتارشو درست كنه)براي تولدش سوپرايز بشه، نميدونم چه كسي اونو ميخواست سوپرايز كنه اما دوست صميمي من اين خبرو به من داد ، من گفتم باشه ميام اما واسش چيزي نميخرم، بعد صبح زود ساعت ٩ صبح با دوست صميميم رفتيم به خونه اي كه گفتم ، اون دوست دخترم كه گفتم چند ساله همو نديديم خواب آلود درو باز كرد و گفت الان خيلي زوده هنوز هيچ خبري نيست تا بعد از ظهر، منو دوست صميميم گفتيم باشه و از اونجا رفتيم ،توي راه برگشت من به دوستم گفتم خيلي زشته من دست خالي باشم، اونجا كس ديگه اي كه نميدونم كيو ميگفتم واسش كادو مياره، منم برم يه بسته شكلات واسش بگيرم ،رفتيم توي يه مغازه و من يه بسته شكلات و يه بسته بيسكويت به عنوان هديه گرفتم، يهو ديدم با دوست پسر سابقم توي يه ماشين نشستيم و يه خيابان سر پاييني رو با ماشين ميايم پيين ،اون از اينكه با هم بوديم شاد بود و من اين شادي رو توي صورتش ميديدم اما من داشتم غر ميزدم كه اون دختره كه نميدونم كيو ميگفتم ، كي بود، و اون با خنده و شوخي ميگفت زنم بود ، بعد كه من بد نگاش ميكردم ميخنديد ميگفت ديوونه اذيتت ميكنم دارم شوخي ميكنم و من بدون اينكه نشون بدم توي دلم خوشحال ميشدم هم از اينكه اون دختر واسش مهم نيست هم از اينكه پيشش بودم.سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوشت دختر شما سنتی و قدیمی فکر می کند و شما مثل قدیم با دوست پسرتان رفتار می کنید بلکه زندگی او متحول شود و شخصیتی تازه پیدا کند. شما برای خاتمه دادن به این شرایط و برای بهبود شرایط مجددا اقدام می کنید و می خواهید زندگی تان را بسازید. اما باز شما مجددا با دوست پسرتان آشتی می کنید و به او عشق نشان می دهید و جشن می گیرید و به خودتان و او پاداش می دهید و در خوشی ها بی رویه افراط می کنید. دوست پسرتان هم به ثروت می رسد. تشکر از همراهیتون.
atefeh : سلام
من خواب دیدم که جایی بزرگتر از آشپزخونه خونمون بودم و روی یک میز سفید چندتا کیک بود. همه برای من به مناسبت تولدم یا دلیل دیگری کیک فرستاده بودند و حدود 7یا8تا کیک شکلاتی بود و همه هم گرد و مستطیل بودند و رویشان لایه های کاکائو بود و دخترداییم که لبخند میزد شروع کرد به بریدن یکی از کیک ها و من داشتم فکر میکردم که تولد من که یکی دوماه پیش بود و حالا که این همه کیک دارم یکی از کیکها رو ببرم محل کارم همکارانم بخورن
فریبا هراتی
: سلام. شما به امنیت و گرمی بیشتری در زندگی تان خواهید رسید و زمینه ی رشد و پیشرفت شما مساعد تر خواهد شد. وظائفتان بیشتر می شود ولی شیرینی و لطف و برکت زندگی تان هم بیشتر می شود. شخصیت شما متحول خواهد شد و شروعی تازه خواهید داشت. شما از زندگی تان لذت خواهید برد و ذهنتان آرام خواهد شد. زندگی شما از هر جهت، دوام و ثبات خواهد داشت و از لحاظ مادی قوی خواهید بود و تا ابد همیشه شاد خواهید بود. شما خوشی هایتان را با دیگران سهیم خواهید شد و به آنان هم محبت می کنید. تشکر از همراهیتون.
چکاوک : سلام خانم هراتی عزیز صبحتون بخیر ....من خواب دیدم که کار خوبی انجام دادم حالا چه کاری یادم نمیاد ولی حس خوبی دارم ...وارد یه کلاس درس میشم که پشت نیمکتها فقط خانمهای بزرگسال نشستن همه بی حجاب و ساده هستن ولی من در پوشش معلمی خودم هستم(واقعا هم معلمم) در کلاس با خانمی دارم حرف میزنم که یه دفعه کسی چیزی رو کف دست چپم میزاره ...برمیگردم میبینم هیجانزده شدم تو خواب حس خیلی خوبی بهش داشتم البته من از نسلی نیستم که اینارو بشناسم ولی تو خواب خیلی حس احترام بهشون داشتم ..وقتی دید من هیجانزده شدم با لبخند گفت حواسم بود خودم بزارم تو دستت. و رفتن پشت یکی از نیمکتهای کلاس نشستن.لباس طلایی زیبایی هم به تن داشتن که ایشون رو از دیگران متمایز میکرد.....منم به کف دستم نگاه کردم یه تکه گچ تخته بود اندازه یه بند انگشت ...ولی از طول نیمی از اون شکلات کاکائویی بود و نیمه دومش گچ گلبهی رنگی بود که با اکلیل براق صورتی پوشونده شده بود!!!ا...خیلی خوشحال شدم از هدیه شون .. ...خانمی هم که کنار ایشون نشسته بودن با لبخند گفتن شما هم خیلی سبزه و بانمکید!!....ممنون از تعبیرتون مثل همیشه .......
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با آدمهای ساده و یا روراستی در ارتباط هستید که هر چه که به فکرشان می رسد، بیان می کنندو نشان می دهند و از نظر احساسی شما تمایل دارید که به خوشی های زیاد برسید و مهربان باشید و شاد و برجسته و موفق به نظر بیایید و اینها را هم به دیگران آموزش دهید. حق استفاده از خوشی های زیاد و نیز حق زندگی سرشار از مهربانی ایده آل شماست. شما می خواهید به اوج موفقیت برسید و بدرخشید. این ها ایده آلهای شما هستند ولی راجع به اینکه منطقا چطور می خواهید به این ایده آلها برسید، برایتان شاید خیلی مفهوم و مشخص نباشد. کسانی که شما با آنها سرو کار دارید همه ی افکار شما را نمی دانند و شما تمایل ندارید که احساستان را با آنها در میان بگذارید. کافیست تا یکبار احساسی با آنها برخورد کنید که به شما بگویند آبزیرکاه هستید و مخفی بازی در میاورید و می خواهید به آرمانهایی برسید که مغایر با رفتار روزانه و تمایلات فکری است که دیگران از شما هر روز می بینند ( اینها افکار آنان است نه بنده). تشکر از همراهیتون.