تعبیر خواب شیرینی
اگر کسی در خواب شیرینی خورد و یا کسی به او شیرینی داد، شادی و روزی حلال و خشنودی و رضایت او را در بر خواهد داشت.
محمد ابن سیرین می گوید: دیدن شیرینی ها، دلیل شادی و روزی حلال باشد. اگر ببیند کسی شیرینی به وی داد، دلیل که راحتی به وی رساند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن شیرینی به خواب بر شش وجه است:
- مال حلال،
- منفعت،
- علم و حکمت،
- فرهنگ،
- ثنای نیکو،
- کنیزکی خوبروی.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فاطمه : سلام
دیشب خواب دیدم پسرخاله م که چند ماهه ازدواج کرده نامزدیشه یه جشن واسش گرفته بودن مامانشم واسه همه شیرینی و غذا میپخت روی همه ی میزها پر بود از شیرینی و مرغ منم با مامانم روی یکی از این میزها نشسته بودیم بعد من هر چی رو میز بود رو تندتند میخوردم انقد شیرینی و مرغ خوردم که داشتم دل درد میگرفتم
فریبا هراتی
: سلام. مشکلاتی برای پسر خاله تان در زندگی به وجود آمده که همه راجع به او صحبت و قضاوت می کنند و بعضی از نگرانی هایشان می گویند و بعضی از اینکه آنها در بعضی کارها زیاده روی کرده و خودشان را از لذت و خوشی محروم کرده اند. شما از عشق و انتظاری که از دیگران دارید تا از شما حمایت کنند صحبت می کنید و احساساتی خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام
من خواب ديدم بيرون هستم و انگار تو رستوران بودم ،دوست پسرم كه ديگه خيلي وقته قطع رابطه كرديم اومد تو رستوران پيش من و شروع كرد به صحبت كردن با من،من گفتم چرا اومدي مگه رابطه مون رو تموم نكرده بودي؟گفت من كه گفتم برميگردم تو باور نكردي ،اون موقع كه رفتم حالم خوب نبود.من خيلي متعجب بودم تو خواب و يك ظرف گرد هم جلوم بود و كه به صورت خونه هاي دايره ايي جدا جدا داشت،من تو اون ها شيريني ميچيدم كه شيريني ها گرد كرم و سبز رنگ بودند و يكي دوبار خواستم تو هر خونه دو تا شيريني بزارم كه جا نشد ولي تو يك خونه ي اخرش دوتا شيريني گذاشتم.بعد دوست پسرم بهم گفت يادته بابام بهت ميگفت من نوه زياد دوستدارم؟گفتم اره،گفت الكي گفته بود الان به من گفته يكي دو تا نوه ميخوام فقط.تو اون رستوران انگار تخت سنتي بود و من از دوست پسرم فاصله گرفتم و رفتم كمي تو رستوران قدم زدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما نیاز به حمایت روحی دارید و می خواهید زندگی تان به کمال برسد و شرایط عالی داشته باشید و دوست ندارید که صرفا دور باطل بزنید و به هیچ جا نرسید. دوست پسر شما هم به شما فکر می کند و شما الان حتی در صورتی که مثبت اندیش باشید و امیدوار باشید که رابطه تان با او باز شکل بگیرد و بدانید که او بر می گردد، دیگر نمی خواهید مثل گذشته رفتار کنید. می خواهید منافعتان محفوظ باشد و زندگی تان آرامش داشته باشد. بنابراین روی تصمیماتتان بیشتر از گذشته فکر خواهید کرد. احتمال قوی دوست پسرتان تمایل به آشتی با شما دارد. تشکر از همراهیتون.
masuumee : سلام خانم هراتی.وقتتون بخیر.من دیروز به تاریخ 7 ام ماه خواب دیدم که خونه پدربزرگ مادربزرگم که هر دو مرحوم شدن خوابیده بودم(فامیل و دوستانمم بودن اونجا)و کاملا خواب بودم که از حرکت دوشکم روی زمین بیدار شدم.دیدیم یک نفر دشک من و داره میکشه و با خودش میبره و منم به همراه دوشک دارم حرکت میکنم ناخواسته.من بلند شدم نشستم و کاملا خوابالو بودم.موهام هویشان چون کاملا خواب بودم دیدم کسی که دوشک من و با من داره میکشه دوست پسرمه.(الان با هم دیگه چند وقتی هست که کات شده رابطمون و متاسفانه جدا هستیم الان).اون از جلو میرفت و من و دوشکمو میکشید دنبال خودش و من و کشوند کشوند برد به یک جایی که یک خونه بود.بهم گفت چشماتو ببند و هر موقع گفتم باز کن.هدفش این بود تو خواب سورپرایز شم.من و برد داخل اون خونه و دیدم که سورپرایزم کرده و کلی فشفشه و چیزای تولدی شروع کردن نورافشانی کردن و رفتم دیدم روی میز یک کیک خیلی بزرگ مستطیلی خریده بود برای من.تو خواب یعنی انگار تولدم بود و تولد سورپرایزی برام گرفته بود.کیک هم که برام خریده بوذ روی میز بود و شمع عدد هم گذاشتع بود روش و عدد 34 بود.(من 29 سالمه ) و تو دلم گفتم چرا 34 خریده.از ذوق که انقد دوست پسرم سورپرایزم کرده بود و اصلا توقعشو نداشتم گریم گرفت و گریه کردم.همدیگه رو بغل کردیم و بوسیدیم و ازش تشکر کردم و گریه میکردم.یه سری از فامیلامونم اونجا اومدن و میدیدم با دوست پسرم حرف میزدن و منم یه حس غرور و افتخار گرفته بود منو پیش فامیلا.دیدم کلی از دوستام و همکارام هم داشتن میومدن داخل که راهشون ندادم.گفتن مراسم خصوصیه لطفا نیاید داخل و راشون ندادم و در و بستم.
به دوست پسرم آخری گفتم تو از کجا میدونستی من خونه بابابزرگم هستم که اومدی من و اونجا برداشتی که سورپرایزم کنی؟؟؟ گفت زنگ زدم خونتون مامانت بهم گفت.گفتم مامانم حرفی بهت نزد ؟دعوات نکرد؟(یعنی بخاطر کات شدن رابطمون منظورم بود و کارای اون)اونم گفت نه اصلا حرفی نزد و لبخند میزد بهم بخاطر این که مامانم دعواش نکرده بود.گفتم خب مامانم از کجا فهمید تویی که سریع ادرس و بهت داد ک بیای سورپرایزم کنی؟گفت چون تو زندگی تو به جز من هیچکس نیست فقط منم تو زندگیت(تو دلم میگفتم بعد از این جداییمون چه با اطمینان این و میگه).اونم صدای پسر شنید فهمید منم و آدرس داد.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دیروز 7 بهمن بود و اول ماه قمری. روحشان شاد. شما به اصالت و فرهنگی که از خانواده تان یاد گرفته اید پایبند هستید. دوست پسر شما به شما فکر می کند و می خواهد که شما به او توجه کنید. او پشتکار و خرد از خودش نشان می دهد و شما هم باید همینطور باشید. شما از اشتباهات گذشته تان درس گرفته اید ( هر دوی شما). او می خواهد که زندگی شما متحول شود و شروعی تازه داشته باشید. مشکلات شما حل خواهد شد و خوشحال می شوید. شما منبعد خیلی رازهای زندگی تان را با هرکسی در میان نخواهید گذاشت. مادر شما هم از این موضوع خوشحال خواهد شد. دوست پسر شما به شما اعتماد دارد و خواهد توانست رضایت شما را جلب کند. تشکر از همراهیتون.
masuumee : ممنون از این تعبیرتون هم خانم هراتی گل.من واقعا با شما و تعبیراتون و سایتتون زندگی میکنم.من اکانت نداشتم که دو هفته پیش بتونم سوالمو راجع به این خوابم بپرسم الان که مجدد شارژ کردم میپرسم.برام نوشتید که او می خواهد زندگی من متحول بشه و شروعی تازه داشته باشم.به این معنا منظورتون بود که برای من و زندگی من بدون خودش این آرزو رو داره یا منظورتون این بود خودش میاد جلو و مشکلات بینمون حل میشه و شروع تازه بین دو تامون و تحول باهم(من واون) میشه؟ممنون .چون یکم متوجه نشدم گفتم بپرسم ازتون
فریبا هراتی
: او می خواهد که شما شروعی تازه داشته باشید و تشک شما را به سمت خودش می کشیده . عدد 34 سی و چهاربه پشتکار و خرد شما اشاره دارد. شما از اشتباهات و تجارب گذشته تان درس گرفته اید. منظور من این بود که خودش هم می خواهد که مشکلات شما و او حل شود. اما شما هم باید نشان دهید که متوجه اشتباهتان شده اید باید متحول شوید و زندگی تازه ای را شروع کنید. شما هم بد نیست به او نشان دهید که به او فکر می کنید و دوستش دارید. دست روی دست نگذارید و سکوت محض را کنار بگذارید تا او هم متوجه شود که شما هم او را دوست دارید. سکوت شما نشانه ی این است که شما لجباز هستید و حاضر نیستید که سهم خودتان را از این اشتباه بپذیرید. به هر حال او می خواهد برگردد و در هر رابطه ای دو نفر باید شجاعت ابراز عشق و شجاعت معذرت خواهی داشته باشند. اینکه زنها به خاطر زن بودنشان خیال کنند که فقط باید از ایشان معذرت خواهی شود و ایشان هیچ قدمی نباید برای ابراز اشتباهاتشان بردارند از نظر من منطقی و منصفانه نیست. ضمنا چون کامنت شما مربوط به خوابی است که مدتی پیش تعبیر شده من مجبور شدم از اول خوابتان را بخوانم تا به یاد بیاورم و روی آن وقت اضافه بگذارم بنابر این از شما به خاطر این کامنت هم یک حق خواب کسر کردم. تشکر از همراهیتون.
خدیجه جورابیان : سلام .خسته نباشید من خواب دیدم که خودآقاامام زمان (عج)هست و رفتم از شیرینی فروشی شیرینی خریدم بین مردم پخش کردم بعد تموم شد رفتم دوباره شیرینی خریدم وقتی که داشتم بیرون میومدم یه شیرینی پشت ویترین افتادمنم اهمیت ندادم رفتم شیرینی رو پخش کردم و همش دلم میخواست هی برای امام زمان شیرینی بخرم پخش کنم.ممنون ازشما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. انشالله امام زمان ع ظهور می کنند و اتفاقات خوبی در جریان خواهد افتاد که شما به شدت خوشحال می شوید. اگر این خواب را دیشب دیده اید احتمالا تعبیر آن با تاخیر خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام و عرض ادب.بعدازظهر خواب دیدم یخچال مان توی حیاط خانه بود.و در آن را باز کردم و شیرینی از کوچک و بزرگ داخل آن بود.واز آنها خوردم.بعضی از آنها شبیه به نان بودن.وطعم خوشمزه و خوبی داشتن.مادرم میخواست بشقاب بردارد و به همسایه ها بدهد.من مانع شدم و گفتم مادر چرا آنقدر ساده هستی.چرا به آنها بدهیم....دوستدار شما
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. مادر شما دست و دلباز است و منابع داخلی و امکانات رفاهی و مالی تان را در اختیار دوستان و آشنایانتان قرار می دهد. رفاه و ثروت شما زیاد است و از شما حمایت مالی خواهد شد و شما نمی خواهید که مادرتان زیاد بذل و بخشش کند. تشکر از همراهیتون.
Mastaneh : سلام شب شما بخير
خانم هراتى جان من مدتى هست ازمعشوق خود جدا هستم
ديشب خواب ديدم با مادرم نشستيم و يك كيك خامه اى دارم كه ميدونستم من دارم پخش ميكنم و خونه سابق مادربزرگم بوديم و روى اون كيك توت فرنگى داشت و تو خواب به مامانم توت فرنگى دادم و البته تو خوابم خوشحال نبودم و يكم ناراحت بودم بعد مامانم بازم خواست برداره من خودم يه توت فرنگى بزرگ ديگه دادم بهش و گفتم مامان بقيه اش براى خواهرم و مامانبزرگ كه اونا هم بخورن
صحنه بعدى خوابم ديدم مامان بزرگم داره پرده ى قسمت پذيرايى خونرو كه تازه شسته و اتو كرده و نصب كرده مرتب ميكنه و ميگه همين پرده اى كه داشتم قشنگ بود ببين پرده نو لازم نبود اينجاى خوابمو دقيق يادم نمياد... ممنون ميشم تعبير كنيد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با مادرتان راجع به آرزوهایتان صحبت می کنید و سعی می کنید که راه حلی برای مشکلاتتان پیدا کنید. از تمایلتان برای رسیدن به شادی و موفقیت و ازدواج با او صحبت می کنید و مادرتان امیدوار است که شما به خواسته هایتان برسید و شما را به خوبی درک می کند. شما سعی می کنید که حرمت ها را بیشتر از پیش حفظ کنید و رازدار خودتان باشید. سعی می کنید که فکرتان را آرام کرده و از نگرانی بیرون بیایید چون شما اخلاقیات مثبت و خوبی دارید و نیاز ندارید که خودتان را به خاطر کسی عوض کنید. تشکر از همراهیتون.
مینا : سلام وعرض ادب
خواب دیدم با خواهرم کنار فر وتو اشپزخونه داشتیم کیک می پختیم دوتا کیک به شکل گلدون پخته بودیم وباید در مرحله دوم بازم مایع کیک توی گلدونهای پخته شده می ریختیم و زیر انهارو با فویل گرفته بودیم مایع کیک از بالای کیک بالاتربود کیکی رو که خواهرم تو فر گذاشت مایع کیک به فر خورد وخواهرم با عجله کیک رادراورد گفت ای وای خراب شد من گفتم عیب نداره درستش می کنیم انگار دست خواهرم سوخته بود و خیلی انگشتاش قرمز شده بود انگار نوک انگشتاش اتش داشت و انگار گلدون دیگه رو من گذاشته بودم تو فر
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما و خواهرتان زیاد کار می کنید و شخصیت هایی مهربان دارید و به آرامش خانواده تان می اندیشید. به تقسیم وظائف و کارها فکر می کنید و اینکه بیشتر از حد توانتان نباید به خودتان سخت بگیرید. خواهرتان مهارت های فیریکی و ذهنی خودش را نادیده می گیرد و خیلی استرس دارد که کارها را درست انجام دهد و همه اش هول می شود. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلام و وقت به خیر، خواب دیدم مادر شوهرم برای تولد دختر دو ساله ام کیک سفید وصورتی خامه ای آورد. من اونو زیر تخت گذاشتم بعد دوباره دو تا کیک دیگه از طرف خانواده اش آورد یکی کوچیک و دیگری سه چهار طبقه. ( من کمی در خواب هوشیار بودم و مدام سعی داشتم بیدار شم چون در بیداری دخترم گرسنه بود و باید به او غذا میدادم) همین حال رو تو خواب هم داشتم که دخترم گرسنه است و اون دو تا کیک آخر به خاطر خانواده همسرم نمی خواستم دست زده بشه پس یاد کیک زیر تخت افتادم چون احساس کردم خیلی اونجا مونده خوردم تا مطمئن بشم سالمه. دیدم کمی تلخ شده و اثری از شیرینی نمونده ولی چون دخترم گرسنه بود و دیگه در دسترس چیزی نداشتم از کیکش نه خامش که کمی تلخ تر بود بهش دادم خودم هم ازش میخوردم. تلخیش معمولی بود و به نظرم تبدیل به کیک شکلاتی شده بود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شوهر شما نسبت به فرزندتان احساس مثبت و سرشار از مهربانی دارد و امیدوار است که شما به موفقیت برسید. شما محبت مادر شوهرتان را نادیده می گیرید و می خواهید که جلوی فامیل همسرتان سربلند باشید و آنها شما را دوست داشته باشند. این نادیده گرفتن محبت مادر شوهرتان او را ناراحت می کند و شما سعی خواهید کرد که این فرصت های از دست رفته در رابطه با مادر شوهرتان را جبران کنید و از دل او درآورید. شما با بی توجهی به مادر شوهرتان گناه می کنید و دخترتان هم از شما یاد می گیرد و بعدا او هم همینکار را با مادر شوهرتان می کند. رفتار شما عوض خواهد شد و با همدیگر مهربان خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام.خدا قوت.تو فضای محیط کارم هستم.نمی دونم مناسبت چی هست.ولی یک جعبه شیرینی دانمارکی بین کارمندها که خانم هستند،پخش می کنم،تقاضا برای خوردن شیرینی زیاد بود به گونه ایی که شیربنی که خودم می خواستم بخورم را هم کس دیگری برداشت.بعد یک ساک دستم می رم که یک آقای (کارمند)دیگه را ببینم،فضا عوض می شه.سوار اتوبوس(سرویس) قدیمی دانشگاه می شم.تمام صندلی ها همکارها نشسته بودند،من می در جلوی اتوبوس روی داشبورد می شنم.منتظریم که اتوبوس حرکت کنه ولی راننده نمی آد.بعد از مدتی انتظار و چون جای نشستن ام خوب نبود و آفتاب می تابید و ماشین هم کولر نداشت من سعی می کنم از اونجا با مراقبت بیام پایین به گونه ایی که به کس دیگر و خودم آسیب نزنم.فضا عوض می شه داخل یک منطقه مسکونی هستم.این قسمت یک اتفاقات دیگه روی می ده ولی اون ها را به یاد ندارم ولی لحظه یک دختر خانمی با چادر مشگی از منزلش بیرون می آد و یک سگ سیاه زیبا همراه اش هست.دختر به من توجهی می کنه و سگش هم به من نزدیک می شه به گونه ایی که می خواد دست من را بلیسه یا بوسه کنه.من به دختر می گم این سگ را ببر پبش خودت اگر دوست داری دست خودت را بده به من تا من ببوسم ..همجین چیزی. دختره بعد مسیرش را عوض کرد و به خاطر اینکه کسی از مردم نفهمند،صحبت را با تشکر پایان داد که بگه بین ما چیزی روی نداده.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و همکارانتان خیلی کار می کنید و شما می خواهید رفتاری محبت آمیز داشته باشید و به خودتان سخت می گیرید تا دیگران خیلی اذیت نشوند. شما شخصیتی مسئولیت پذیر دارید. شما از قوانین اداری برای کارتان تبعیت می کنید و سعی می کنید که شخصیتی اجتماعی داشته باشید و قانونمدار باشید ولی آنقدر که شما تلاش می کنید، قدر و ارزش تلاشهایتان را نمی دانند. شما به این فکر می کنید که درامد خودتان را بالا ببرید ولی کسی تملق شما را می گوید و به ظاهر دوست شماست اما در اصل دوست واقعی شما نیست. شما این مورد را هم می توانید تشخیص دهید و قبل از اینکه کاری انجام دهید اول خوب دقت کرده و شرایط را می سنجید و ارتباطتان را با این شخص قطع می کنید هر چند که از نظر مالی به ضررتان باشد. تشکر از همراهیتون
ساره : سلام خانم هراتی عزیز ایام بکام. متاسفانه دیشب خوابمو نوشتم و ارسال کردم که ارسال نشد و خوابم هم از صفحه دیدگاه حذف شده بود نمی دونم دلیلش چی بود. برای همین دوباره خوابمو ارسال می کنم ممنون می شم تعبیر و راهنمایی بفرمایید.
خواب دیدم در یک جشن یا پارتی به همراه دوستان دوران مدرسم هستیم و همه لباس مهمونی تنشون بود و ابی خواننده هم می خوند. من اونجا مثل واقعیت عکاس بودم و عکاسی می کردم. بعد بهم خبر دادن باید یه برنامه دیگه برم برای عکاسی. یکی از همکاران آقام که مجرد کار داشت و باید می رفت و من باید به جاش می رفتم عکاسی. از ماشینم پیاده شدم و صندوق عقب باز کردم یه سبد پیکنیک و فلاسک چای داخلش بود که متعلق به همون همکارم بود. من از اون سبد یه چاقوی متوسط آشپزخونه که مال خودم بود درآوردم. از پله های ساختمان بالا که می رفتم همکارم از در خونه اومد بیرون و منو دید گفت چقد خوب شد اومدی و رفت به کارش برسه. جلوی در چاقو توی دستمو نگاه کردم با خودم گفتم بد با این برم تو و داخل خونه چاقو رو نشون ندادم. جشن در خانه یک دیپلمات کشور کره جنوبی بود و دختران کره ای با لباس های فرم سرویس می دادن. یه میز مستطیلی بزرگ پر از خوردنی ها و کیک و شیرینی های خوشمزه چیده شده بود. یکی از همکارانم که آقا هستن و صمیمی هستیم با لباس فرم کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید کنار میز ایستاده بود و از نیروهای سرویس دهنده بود و عکاس نبود مثل واقعیت. من یه کیک خامه ای توی دیس دیدم و چاقوی توی دستم تبدیل شده بود به کارد میوه خوری و با همون کیک برای خودم تقسیم کردم و گذاشتم توی پیش دستی. با خوشحالی می گفتم رفتم پیشواز تولدم (۲ هفته دیگه تولدمه) داخل پیش دستی یک تیکه بدون پوست داخل انار با پوسته های سفید داخلش بود. کیک بیشترش خامه سفید بود هم کیک و هم انار خوردم خیلی خوشمزه بود. روی میز دوتا کاسه بزرگ کیک خامه ای لیمویی یا نسکافه ای رنگ برای همون کشور کره که شکل کیک عادی نبودن و طبقه ای نبودن(از پهنا نصف کیک نصف خامه بودن) ولی من برنداشتم. بعد همکارم که کت و شلواری بود اومد اون سمت میز که من ایستاده بودم کنارم ایستاد. من چشمم به یه کیک خونگی شکلاتی مغزدار افتاد ولی برنداشتم بعد همون حین که همکارم کنارم بود دیدم یه برش مستطیلی از همون کیک شکلاتی با سلفون دورش توی دستمه. در ادامه خوابم همکارم می خواست باهام بیاد بیرون یا می خواست برسونتم. می خواست لباساشو عوض کنه. داشتیم یه قسمت دیگه خونه دیپلمات توی راهرو راه می رفتیم. لباساش عوض شده بود و تی شرت و لباس خونه تنش بود و به آراستگی مراسم نبود. اتاق خواب زیاد داشت و همه جا ریخت و پاش بود اسباب بازی ها و لباسای بچه های صاحبخونه همه جا بود. با هم گفتیم چقد اینجا شلوغه و منم گفتم منم بچگیام خونمون این جوری بود. وقتی همکارم کنارم راه میومد با اینکه قدش بلند یه جاهایی هم قد من می شد. یه دست لباس همکارم آویزون به چوب لباسی هم روی یک تخت دونفره افتاده بود.
راستش خانم هراتی هفته پیش همکارم رفتاری کرد که خیلی ناراحتم کرد و از چشمم افتاد و همش می خواد با تعریف و توجه از دلم دربیاره. ببخشید خوابم طولانی شد. ممنون می شم خوابمو تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. دیروز هیچ خوابی از شما ثبت نشده بود. احتمالا به خاطر سرعت پایین اینترنت شما اینطور شده. شما می خواهید که در زندگی تان به هارمونی و هماهنگی برسید و این آشفتگی فکری تان برطرف شود. همکار شما روی احساسات و توقعات شما در زندگی تمرکز کرده و می خواهد بداند که چطور می تواند شما را دوباره فریب دهد و سعی می کند که با رفتاری صمیمانه و غواگرانه خودش را به شما نزدیک کند. اما این شخصیتی که او از خودش به شما نشان می دهد، شخصیت واقعی او نیست! او آماده است که هر لحظه که اراده کرد دوباره همان آدمی بشود که فقط به فکر منافع خودش است. شما می خواهید قوی و مستقل از او عمل کنید و خودتان برای خودتان کافی هستید و نیازی نمی بینید که از او کمک بخواهید یا با او صمیمی شوید. امکانات مالی شما قوی خواهد شد و انار نشانه ی باروری است و انشالله به زودی باردار خواهید شد و احترام همکار شما پیش شما پایین می آید و دیگر او را با مقام بیشتر و یا با قدرت بیشتر از خودتان نخواهید دانست. به او بی محلی کنید زندگی تان از هرج و مرج بیرون خواهد آمد. تشکر از همراهیتون.