تعبیر خواب شیطان
دانیال (ع) معتقد است که دیدن ابلیس در خواب، دلیل بر دشمنی است بی دین و دروغگو، فریبکار و بی شرم که همواره به مردم شر و فساد و تباهی می آموزد.
یوسف نبی (ع) می گوید: دیدن شیطان نشانه خلال و کم و کاست در دین است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Sara : سلام خدمت خانوم هراتی عزیز،خواهرم صبح ساعت ۷ تا ۸ روز پنج شنبه خواب دیدن،اومدن خونه من و شوهرمن
رو دیدن که خودشو به خواهرم میچسبونه ورفتارهای عجیبی انجام میده واخلاقش عوض شده بوده خواهرم تو خواب به من میگه این شیطانه همسرت نیست وشروع میکنه به آیت الکرسی خوندن یکدفعه میبینه چشمای همسرم یه جوری میشه واز شنیدن اون متغیر میشه انگار تو خواب به خواهرم الهام میشه اون واقعا همسرم نیست خواهرم میترسه واز خواب بیدار میشه
فریبا هراتی
: سلام. خواهرتان باید مراقب باشد که جوری رفتار نکند که همسر شما عصبانی شود. همسرتان سعی می کند که اخلاق خودش را کنترل کند و با سیاست رفتار کند ولی اگر عصبانی شود، تند خو خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
نورالله : سلام.خانم هراتی من چند شب پشت سر هم خواب یه موجود ترسناک رو میبینم و از شدت وحشت از خواب میپرم و حتی بعد از بیدار شدن هم کماکان میترسم.یه پیرمردی طاس با چشمای روشن سبز یا ابی که توی خواب احساس میکنم یا جنه یا شیطان یهو ظاهر میشه و با عصبانیت بهم نگاه میکنه.آخرین خوابم اینجوری بود که احساس کردم زلزله اومده و رفتم توی شکاف کوهی بین دوتا سنگ پناه گرفتم و بعدش یهو اون موجود اومد بالای سرم و از نزدیک داشت بهم نگاه کرد و از ترس بیدار شدم.حتی الانم که دارم این مطلبو مینویسم ترس تمام وجودم رو فراگرفته .ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. شما به چند دلیل می توانید شیطان را در خوابتان مشاهده کنید. اول اینکه پیرمرد طاس اشاره به کسی می کند که خردمند و مجرب، بی غم و فکرش راحت است ولی نگرشی حسودانه و پول پرستانه نسبت به مسائل دارد ( چشم سبز) یا دلش برای مردم می سوزد ولی کاری انجام نمی دهد ( چشم آبی). شما دارید این خصلت ها را در وجودتان قوی می کنید. شما دارید ناخودآگاه مرتکب گناه می شوید و احساس مادیگرایی در وجودتان قوی شده است. حضور شیطان در زندگی شما به این اشاره می کند که او جرات کرده به شما نزدیک شود ( به خاطر ارتکاب گناه) و موقعیت شما را متزلزل کرده است. دلیل دومی که این خواب را می بینید اگر قلبا می دانید که دلیل اول اشتباه است و به هیچ وجه مادیگرایی نکرده اید، می تواند این باشد که کسی در زندگی شما هست که اهل دعانویسی و جادو جنبل کردن است و او برای شما دعایی گرفته که ایمانتان تضعیف شود و مرتکب گناه شوید. برای دفع شر شیطان و برای اجتناب از مشاهده ی او و باطل کردن همه ی دعاهای بد، قویا" به شما پیشنهاد می کنم که اقلا یک بار دعای جوشن کبیر را بخوانید. این دعا به شدت شما را از شر شیطان حفظ می کند و او را از زندگی تان فراری می دهد. دوم اینکه شبها قبل از خواب آیت الکرسی بخوانید و 7 بار ذکر نام حضرت فاطمه س را به این صورت بگویید : یا فاطمت بنت محمد رسول الله. این ذکر در دفع شیاطین بسیار مجرب است. در نهایت اینکه گناه نکنید! خداوند به شما هشدار می دهد که اگر اشتباه کنید شرایط تان متزلزل خواهد شد و از قدرت و مقام و ثروتتان بر علیه خودتان استفاده خواهد شد. در پناه خدای بزرگ باشید و تشکر از همراهیتون.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه
من دو روز پیش خواب دیدم پیش پسری که در بیداری میشناسم در محل کارشون بودم
اون من رو بلند کرد ودر قسمت بالا داخل کمدگذاشت از بالا لبهای هم رو میبوسیدیم(در بیداری رابطه محدودی داریم)یک دفعه من به وسیله ایی برخورد کردم مثل جعبه بازی در فیلم جومانجی بود پسره خیلی دستپاچه شد گفت الان تمام انسانهای شیطان صفت کشته میشن،یک موجودی شبیه جن که قد کوتاه و ریز داشت توی کوچه دیدم که انگار اون مامور این کار بود و با سرعت اومد ،هم من و هم اون پسر خیلی نگران بودیم ،من از خانواده خودم خیالم راحت بود که شیطان صفت نیستند،محیط کارش چند طبقه بود و هر دو با نگرانی دنبال برادرش میگشتیم که اون کشته نشه من در حال بالا رفتن از پله ها بودم و در اخر برادر اون هم زنده موند ولی چندین نفر اطرافمون مردند،توی خواب به خودم گفتم خوبه که متوجه شدم اینها شیطان صفت نیستندروی پله ها نشستیم و من به اشتباه اسمش رو به نام دوست پسر سابقم صدا زدم (در بیداری میدونه قبلا با اون شخص دوست بودم و میشناسن همدیگه رو)اون ناراحت شد ولی من سریع بلند شدمو رفتم سمتش گفتم ببخشید و باز لبهاش رو بوسیدم
فریبا هراتی
: سلام عزیز دل. تشکر. او شما را به عنوان یک راز با ارزش در ذهن و خاطرش نگه داشته و کسی از حضور شما به صورت علنی با خبر نیست. شما نسبت به هم حس علاقه و خوشامد دارید ولی در عین حال شما دوست دارید که تمام انگیزه های او، جنبه های مخفی زندگی اش و ماهیت های غریزی او را بشناسید. شما می خواهید از بعضی از مسائل حل نشده ی زندگی هم، از افکارتان، نیازهایتان، کنجکاوی ها و امیدهایتان سر در بیاورید. او بعضی وقتها رفتاری بد چنس مآبانه از خودش نشان می دهد که نگران است که شما آن روی او را هم ببینید! گاهی اوقات او بدجنس و آبزیرکاه می شود و زیرزیرکی مقاصدش را انجام می دهد. او نسبت به برادر شما و خودش خصومتی نخواهد داشت ولی در رابطه با اطرافیانتان با چند نفر برخورد بدی خواهد داشت و رابطه ی آنها با او قطع خواهد شد. او هم متقابلا از بعضی از خاطرات شما سر در می آورد و سعی می کنید که به هر جهت همدیگر را بهتر بشناسید و بدانید که تا چه اندازه می توانید همدیگر را تصدیق یا تحمل کنید. شما او را دوست دارید و تمایل دارید که ارتباط تان را با او ادامه دهید. تشکر از همراهیتون.
marjan : سلام دیشب رفتم حموم وتو حموم هی میگفتم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بعده نماز صبح خواب دیدم انگار داشتم یه فیلمی می دیدم یه مردی یه چیزی برداشته بود یا مال خودش بود که خیلییی گرون قیمت بود خیلی نمیدونست کجا قایم کنه داشت تو خونش دنبال جای امن میگشت و من انگار اون مرد و کارهاشو می دیدم مثل فیلم که شیطان اومد اون مرد رو زد و اون شی گرانبها رو باخودش برد
بعدش من بخودم اومدم دیدم اون شی گرانبها رو منم دارم میدونستم شیطان از کجا وارد میشه بخونه از تجربه اون مرد که دیدم
رفتم کمین کردم پشت در هروقت شیطان اومد مشت بزنم بهش یا بکشمش، دیدم از درِ خونه سایه اش افتاد اما از در نیومد از پنجره داره میاد ..رفتم سمت پنجره ..دیدم سایه شاخ هاش رو و تاریکی رو و اون موجود اهریمنی رو حس کردم؛بعد کمین کردم هروقت اومد از پنجره داخل انچنان بزنمش؛ به فکرم رسید با کبریت بسوزونمش؛ بعد پنجره باز شد داشت می اومد تو؛منم اماده و هوشیار که بزنمش
نمیدونم زدمش یا کشتمش که صدایی بهم گفت ( برای کیفیت تاج اصیل بودنش مهمه !)
میخواست تاج رو ازم بگیره منم اماده بودم بزنمش
نمیترسیدیم از اون اهریمن
با تمام قدرتش اومده بود ازم بگیره
منم اماده بودم و دراخر اون جمله رو میشنیدم ( برای کیفیت تاج اصیل بودنش مهمه!) که بیدار شدم
این بار چندمه که با شیطان مستقیم وارد جنگ رو درو میشم
فریبا هراتی
: سلام. شما ایمانتان قویست و هر قدر که اصیل تر و با ایمانتر باشید، شیطان بیشتر در صدد اغوا کردن شما و گول زدنتان خواهد بود چون شما چالش سخت تری برای او محسوب می شوید. اما شیطان هیچوقت مستقیما نمی آید بگوید سلام من شیطان هستم و این کار بد است یا آن کار خوب است و انجامش نده! بلکه شیطان همیشه از راههای غیر متعارف و غیر معمول وارد زندگی انسان می شود. او مخفیانه، یا از طریق مخفی کاریهای انسان و پنهانی به زندگی انسان می آید. در واقع شیطان وسوسه تان می کند که شما فرصت های گناه کردن را خودتان خلق کنید. او نمی تواند شما را وادار به گناه کند ولی به دلتان می اندازد که پنهانی کارهایی را بکنید که گناه آلود است. اما شما هوشیار هستید و او را از زندگی تان بیرون خواهید کرد. به شما پیشنهاد می کنم که حداقل یکبار و برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب موفقیت در جنگ با شیطان، 3 بار دعای جوشن کبیر را بخوانید! این دعا سپر محافظتی برای شما می سازد که شما را از شر شیطان محفوظ می کند. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی گل ان شاالله که حالتون خوب باشه.به خاطر راهنماییهایی که تو این مدت بهم کردین یه دنیا ممنون عزیزم.شنبه صب خوابی دیدم فقط یه مقدار کوتاهش یادم مییاد دیدم در مکانی بودم ،بالای یه جایی مثل کوه. پشت سرم هوا روشن بود ولی روبروم یه کوه دیگ بود(هوا تاریک وسیاه بود)مثل یه کوه آتشفشان انگار مواد مذاب داخلش بود ،و روی دهانه ی آتشفشان شیطان نشسته بود، چمباته زده بود به حالت تندی بهم گفت اگر رو تصمیمی که گرفتی بمونی و راهی که انتخاب کردی رو بری منم ساکت نمیمونم و باهات میجنگم اطرافش تعداد زیادی مثل خودش بودن (متوجه شدم لشکری از شیاطین هستن)ولی سراشون پایین بود تعجب کرده بودم که برام لشکر کشی کرده ولی حرفاش برام پوچ و بی اهمیت جلوه کردن و تهدیدش برام بی معنی بود ازش صورت برگردوندم و رفتم سمت نور.خانم هراتی من بعد خوابی که براتون جمعه ی گذشته فرستادم و گفته بودین خدا ازم میخواد دوباره زندگیمو برنامه ریزی کنم و شروعی دوباره داشته باشم(خوابی که در صفحه ی ابزار نوشتن...و سه بار تکرار کردن نون و القلم)منم فکراموکردم و تصمیم گرفتم به افرادی که میدونم به کمکم احتیاج دارن و میتونم حال روحیشونو بهتر کنم با توجه به چیزایی که از شما یاد گرفتم...و درک متفاوتی که از خدا برام بوجود اومده به ادما کمک کنم دوم اینکه در خفا بیشتر از قبل شکر گذار خدا باشم سوم مطالعمو در مورد شناخت خدا و احادیث بیشتر کنم و در اخر اولویتم نماز اول وقتم باشه و اطعام فقرا. اینا تصمیماتی بودن که بین خودم و خدا بودن.لطفا راهنماییم کنید تعبیر خوابم چیه ویه سوال برام پیش اومد ایا شیطان از خلوتهایی که با خدا دارم و تصمیماتم واقعا آگاه میشه اونم در خلوتم حضور داره.ممنون از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر. شما با چالشهای بزرگی در زندگی تان مواجه خواهید شد و بارها پیش می آید که عصبانی شوید و ذهنتان تاریک شود ولی اگر به هدفتان ایمان داشته باشید و بدانید که خداوند حامی شماست، شیطان در مقابل شما پیروز نخواهد شد. اگر فرصت دارید روزی یک بار یا اقلا هفته ای یک بار دعای جوشن کبیر را بخوانید و تمام شیاطین از زندگی تان دور خواهند شد. شیطان همیشه از افکار و تصمیمات شما با خبر است و سعی خواهد کرد که شما را بفریبد ولی اگر دعای جوشن کبیر را بخوانید او اصلا نزدیکتان هم نخواهد آمد. عشق خدا را در قلبتان داشته باشید و برای رضایت او زندگی کنید تا او از شما محافظت کند. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : قسمت دوم خواب:چند شب بعد دوباره همون خونه رو توو خواب میبینه،ایندفعه همسر منم توو اون خونه بوده و هیکلش حسابی باد کرده بوده و صورتش سیاه شده بوده و انگار هر لحظه داشته بیشتر باد میکرده و سیاهتر میشده و توو خونه فرو میرفته که مادرش یهو مهدی رو میبینه و تقاضای کمک میکنه و میگه اون زنی که توو خونه توئه شیطانه و داره پسرمو میبره،مهدی هم میگه غلط کرده،من حسابشو میرسم که مادرشوهرم میگه نه اینکارو نکن،اگر تو به اون زن بگی دیگه پسرمو میبره و مادرشوهرم توو خواب همش میخواسته پسرشو نجات بده.
سپاس
فریبا هراتی
: سلام. مادر شوهر شما احساس می کند که دیگران با او صاف و صادق نیستند. همسر شما شرایط مالی خیلی خوبی پیدا می کند و پولدار می شود و به خودش مغرور و متکبر خواهد شد و بنابراین مرتکب گناه می شود و شروع به کم محلی به مادرش می کند. البته مادر شوهرتان دلش نمی خواهد که پسرش فقیر شود ولی امیدوار است که پولدار شدن او به بی محلی کردن همسرتان نسبت به مادرش ختم نشود. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : سلام خانم هراتی خدا قوت
مادر شوهر من خواب دیده یه خونه خرابه ای هست که واردش شده و توش یه سری آدم بودن که صورتشون رنگی بوده و شیطانی بودن،اونا میخواستن مادرشوهر منو بگیرن که او فرار میکنه و توو راه میرسه به برادرزادش مهدی،میخواسته از او کمک بگیره که میبینه صورت او هم مثل همون آدمهای توو اون خونس که از او هم فرار میکنه و میرسه به پدر مرحومش و به او پناه میبره،و میگه اون ادمهای توو خونه و مهدی شیطانی هستن و دنبال من هستن که پدرش میگه میدونم و او رو هل میده توو یه راهی که امن بوده براش(ادامه خواب در قسمت بعدی)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. جنبه ای از زندگی مادر شوهرتان شلوغ پلوغ است و او از درهم برهمی عاطفی رنج می برد. همینطور ممکن است که رویکرد او نسبت به یک موقعیت یا رابطه ای کاملا اشتباه باشد و باید سعی کند که نظرش را عوض کند. او از آدمهایی که با او صاف و صادق نیستند و هر بار یکجور رنگ عوض می کنند ناراحت و خسته است و برادر زاده ی او هم شاید با او صداقت کافی را ندارد. روح پدرشان شاد. مادر شوهرتان از پدرش می خواهد که او را دعای خیر کند. تشکر از همراهیتون.
n : سلام.وقت بخیر .لطفا متن نمایش داده نشود .
تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما دلش شور می زند و سعی می کند که با قدرت بالاتر و با زور هم که شده از شما حمایت کند. چیزی فکر شما را ناراحت کرده و شما می خواهید برای خودتان دردسر درست کنید و شاید با فکر کردن روی این موضوع خاص، عصبانی شده و دعوا راه بیاندازید. وجدان شما با شما مخالف است و می خواهد جلوی شما را بگیرد تا مسئله ای که باعث شر می شود و فکر مادرتان را هم ناراحت کرده است را انجام ندهید. شما می خواهید کاری را انجام دهید که کاملا به ضرر شماست و اگر انجامش دهید هم در آن شکست خواهید خورد. لطفا درست فکر کنید! خواب شما 1049 کاراکتر و 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
Raheleh : خواب دیدم با خونوادم جایی هستیم انگار منزل جدیدشون در شهری کوچیک بود. شب بود. من اومدم دم در خونه، دیدم دو پیره مرد دارن پیر مرد دیگه ای رو تشییع میکنن. یکی از پیره مردا به اون یکی گفت زود باش زودتر دفنش کنیم و خاک روش بریزیم. اما من نگاه کردم و دیدم پیره مردی رو که می‌خوان دفن کنن زنده اس! به جای تابوت یا چیزی که جنازه رو روش حمل میکنن اونو روی گاری گذاشته بودن و حمل میکردن! دیدم رعشه وار تکون میخورد و انگار زجر می‌کشه!! من وحشت کرده بودم که چرا این بیچاره رو به جای درمان می‌خوان زنده زنده دفنش کنن! دویدم داخل خونه و مادر و پدرم و صدا کردم که بیان و نذارن این پیره مرد بیچاره رو زنده به گور کنن! به اتفاق اونها برگشتم و دیدم مرد جوان تری هم دنبال اونها اومده و منتظره که پیره مرد دفن بشه. در خواب حس کردم پسر پیره مرد روی گاریه. پیره مرد رو از گاری پایین گذاشتن انگار که بخوان داخل گودالی دفن کنن اما اونجا قبر یا گودال نبود بیشتر شبیه یه جوب پهن جلوی منزل پدرم بود. ( البته منزل پدرم اصلا شبیه منزل واقعی شون نبود، کلا خونه و محله غریبه بودن و تا به حال ندیدمشون، فقط تو خواب احساس من این بود که منزل جدیدیه که به تازگی رفتن ). پسر پیره مرد منتظر بود پدرش رو دفن کنن، ناگهان قیافه پیره مرد تغییر مرد و شبیه پسرش شد! من جیغ کشیدم که یه ریگی به کفش این پسره هست که میخواد پدرشو زنده دفن کنه، نگاه کنین پیره مرد داره با تغییر چهره اش به شکل پسرش، بهمون یه پیامی میرسونه! پسر پیره مرده جا خورد یه کم عقب رفت انگار داره رسوا میشه... پیره مرده دوباره شکل اولش شد، خواستن روش خاک بریزن دوباره شبیه پسرش شد اینبار هیکلی تر با بازوها و سینه های ستبر تر! من دوباره توجه همه رو جلب کردم که نگاه کنید دوباره تغییر شکل داد! پسر پیره مرده عقب تر رفت و گویی جایی از بدنش زخمی شد چون خون جراحت روی لباسش دیدم... اما پیره مرده انگار از افشاگری من در مورد پسرش شاکی و ناراحت شده باشه، همون‌طور که توی اون گودال جوب مانند دراز کشیده بود یکباره دیدم قیافه اش تغییر کرد شبیه شیطانی با یک چشم وسط پیشونی شد!! ولی جاهایی از صورت و بدنش انگار مجروح بود، اما از من خشمگین بود و یه جورایی تو خواب با تهدید این حس رو بهم منتقل کرد که چرا در مورد پسرش قضاوت کردم! با اون قیافه کریه و ترسناکش میخواست از جاش بلند شه و بهم آسیب برسونه که من فرار کردم و به مادرم که حجاب و چادر مشکی داشت پناه بردم و پشت اون پنهان شدم و مادرم منو از اونجا دور کرد... هر دو در فرار پرواز میکردیم. کمی دورتر پنهان شدیم و صبر کردیم دیدیم دنبالمون نیومد یا شاید هم گممون کرده بود. بعد همون طور که پرواز میکردیم (همچنان شب بود و نسبتاً تاریک) آروم و با احتیاط مسیرها رو برگشتیم که ببینیم هست یا نه، نبود. همینطور که می‌رفتیم به جاهای جدیدی رسیدم. انگار دیگه مامانم همراهم نبود. به محله ها و خونه های جدیدی رسیدم. در اینجا ها انگار هوا روشن تر شده بود یا شاید روز شده بود دیگه. به خونه ای رسیدم و با همون حالت پرواز واردش شدم، دیدم تمام اهل خونه که تعدادشون کم هم نبود یا شاید مهمون داشتن، همگیشون به حالت مسخ شدگی مردن! وحشتزده از اونجا خارج شدم اما راههای خروج غیر متعارفی داشت مثلاً راه خروجیش انگار یه تعمیرگاه یا لاستیک فروشی، همچین جایی بود! یه جورایی سعی کردم صاحب اونجا رو متقاعد کنم که از اهل اون خونه خبر بگیره ( انگار که به لابی من یه ساختمون بگی ) انگار اون نگهبانی چیزی بود... با تلفن که خبر گرفت فهمیدم همشون زنده ان و دارن زندگی معمولی خودشونو میکنن، انگار نه انگار که من دقایقی پیش اونا رو اونطوری دیده بودم!! فهمیدم فقط به چشم من اونطوری اومدن یا فقط در حضور من اونطوری بودن! مطمئن شدم پیش از من شیطان اونجا حضور داشته و مسخ شون کرده بوده!! با عجله از اونجا فاصله گرفتم...
بقیه خوابم رو یادم نمیاد دیگه...
فریبا هراتی
: سلام. همانطور که در تمام صفحات تعبیر خواب در کادر صورتی رنگ به شما اطلاع رسانی شده؛ هر 750 کاراکتر معادل یک حق خواب است و خواب شما شامل 3277 کاراکتر و معادل 5 حق خواب است ولی شما فقط یک حق خواب داشتید. لطفا 4 خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. نظر به اینکه بعد از گذشت 2 روز هنوز خوابتان را شارژ نکرده اید، از تعبیر خوابتان معذورم. یک حق خواب شما به شما عودت داده می شود. تشکر.
سارا : سلام وقت بخیر خانم هراتی. این خواب روچند روز پیش دیدم ،در جاهایی با ادم های مختلف ولی تو همشون شیطان بود و قبل خواب هم از ته دل خواستم خدا دستمو بگیره و کمکم کنه که یهو این خوابو دیدم. اول دیدم محل کار قدیمی ام با همکارام و دوباره منو استخدام کردن و دارم کار می کنم ولی بعدش راهم ندادن دو نفر زیرابمو زدن و هی این در اون در میزدم که بازم برم ولی نشد و شیطان هی باهام میومد تااینکه یهو انقدر وحشتناک شد شروع کردم به ایت الکرسی خوندن ولی هی نزدیکتر میومد با ترس خواستم برم خونمون دیدم رفتم محله قدیمی و همسایمون که الان ازدواج کرده و بچه داره دوباره عروسیشه و منو دعوت کرده ، البته جشن و پایکوبی نبود فقط لیاس سفید تنش بود.منم رفتم خونشون و یه عالمه زن اومدن ، یه حالتی مثل مولودی و یه خانمی اونجا بود که به اصطلاح خیلی مومن بود بهش راجب شیطان گفتم گفت اون همش دنبالت میاد ، گفتم من که نماز میخونم حتی نماز شب چرا باید بیاد گفت دیگه کاریش نمیشه کرد با ناراحتی و ترس از اونجا سمت خونمون اومدم ، خونه قدیمی مون. یهو دیدم خونه بهم ریختست دزد اومده و داره فرار میکنه ،ولی هیچی ندزدیده . دیشب هم باز خواب شیطان رو با صورت های خیلی وحشتناک دیدم که هی چهرش عوض میشد .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. یکسری خرابکاری یا کارهای شیطانی در زندگی شما در جریان است. شما ایمانی قوی دارید و شیطان می خواهد شما را وادار کند که باور کنید که ایمانتان ضعیف است!! او از راه های مختلف مثل هوش، حیله گری، وسوسه و ذکاوت سعی می کند که شما را وادار کند که مثل او فکر کنید. شما سعی می کنید که با او بجنگید و در شکست دادن دشمنانتان پیروز خواهدی شد. شیطان از طریق وساوس با شما صحبت می کند. ممکن است شما را به ناامیدی و ترس تشویق کند. ممکن است شما را وادر کند که تحت تاثیر قرار بگیرید و کارهای بدی را انجام دهید و یا افکار غیر اخلاقی را به ذهنتان راه دهید. تمام تلاش او این است که به شما بقبولاند که شما بنده ی خوب خداوند نیستید. آدمهای بد سر راهتان می آیند ولی شما به او توجه نکنید. شما باید سعی کنید که رفتاری با کرامت داشته باشید و در سختی ها به خدای بزرگ پناه ببرید. راه مبارزه با شیطان بسیار ساده است کافیست 3 روز پشت سر هم دعای جوشن کبیر را بخوانید. شیطان از این دعا به اندازه ای تنفر و وحشت دارد که به صورت های مختلف سعی می کند شما را از خواندن این دعا منصرف کند ولی شما باید سعی کنید این دعا را با معنی آن خوب بخوانید. ضمن این که شبها قبل از خواب 7 بار ذکر نام حضرت فاطمه س را بگویید به این صورت : یا فاطمت بنت محمد رسول الله. این ذکر تمام جنیان و شیاطین را از شما فراری می دهد. تشکر از همراهیتون.