تعبیر خواب صحبت کردن
اگر کسی در خواب با شخص درستکار و دانشمندی صحبت می کرد، کارش به خیر و نیکویی انجام خواهد شد و اگر با آدم فاسدی در حال گفتگو بود، تعبیرش بر عکس آن خواهد بود.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند که با پادشاه صحبت داشت، دلیل است که منفعت از پادشاه یابد. اگر ببیند که با عالم صحبت داشت، دلیل است که علم و دانش آموزد. اگر درخواب ببیند که با کافری صحبت داشت، توبه باید کرد. اگر ببیند که با زنی پیر صحبت داشت، دلیل است که دل به دنیا بسته باشد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم
من رو ببخشید بابت نوشتن ۲ تا متنی که دیروز نوشتم و اگر لازم هست یک خواب از من کم کنید
و اینکه فکر میکنم خواب دیروزم بیشتر از روی استرس و فشار خیلی پایین خونم بود چون بعدش در بیداری به من پیغام و تماس زیادی داشت و رابطه خوبی داریم
خانم هراتی عزیزم من در این مدت که اینترنت قطع بود و دسترسی به سایت نداشتم در خواب دیدم که دارم به خدا گله و شکایت و خیلی ناله میکنم و فقط صدا بود ،این خوابم و هیچ تصویری نبود در واقع صداها در ذهنم بودن فقط ،اصلا نمیدونم از چی و کی پیش خدا شکایت وناله میکردم چون متن جمله هام مشخص نبود و حالت نگرانی زیادی داشتم یک دفعه یک صدای قوی و مردونه به من گفت : سوار شو ...و من در اون عالم این صدا رو صدای خدا دونستم و از خواب پریدم ،شاید هم خواب نبودم وحالت استراحت اول خوابم بود
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. خواهش می کنم. خداوند می خواهد که شما به اوضاع مسلط باشید و سوار بر قدرت شده و به موفقیت برسید. نوبت شماست که برانید و اقتدارتان را نشان دهید. انشالله موفق خواهید بود. تشکر از همراهیتون.
Fatima : : سلام خانوم هراتی عزیز بعد از اینکه با شخصی که خیلی دوسش دارم کات کردیم و بیقراری میکردم خیلی و از خدا میخواستم همه چیز درست بشه و خلاصه با کلی حاجت خواستن از ائمه معصوم یک شب خواب دیدم شخصی به من گفت نگران چی هستی همه چیز درست میشه
ولی یادم نیست اون شخص خود اون پسر بود یا آقای دیگع ای بود
اسم اون شخص که دوسش دارم هم علی هست
باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما به سمت مثبتی متحول خواهد شد و شما متوجه می شوید که همه چیز به نفع شما پیش رفته و خودتان خبر نداشته اید. این که گفته اند همه چیز درست می شود به استناد به آیه قرانی ان مع العسر یسرا است و به حقیقت که با سختی آسانی است!! در پی هر سختی آسانی خواهد آمد. اما این به این معنی نیست که این مشکل شما با علی حل خواهد شد. هر چند که نمی توان از روی خوابتان هم گفت که مشکل شما با او حل نخواهد شد. اما شما باید مطمئن باشید که خداوند زندگی تان را جوری برنامه ریزی می کند که به نفع شما شود. شاید مثلا شما شرایطی برایتان پیش بیاید که بگویید چه خوب شد که رابطه ی من و علی به هم خورد!!! شما آینده را نمی دانید و خداوند می داند. پس به خدا تکیه کنید و از او بخواهید که همه چیز را آنطور که خیر و صلاح شماست به پیش ببرد. اصرار روی چیزی که عاقبت آن برای شما مشخص نیست نکنید!! تشکر از همراهیتون.
آنیتا : سلام خانم هراتی عزیزم وقت شریفتون بخیر. خواب دیدم تلفن خونمون زنگ میخوره (با خونمون درواقعیت فرق داشت) . مامانم گوشی رو برداشت و یه پسر پشت خط بود (پسری بود که توی دانشگاهمون بود و همشهری هستیم و توی یک خیابون زندگی میکنیم. همیشه زیاد بهم توجه میکرد ولی همصحبت نشدیم. هرجایی توی شهر میرفتم به طرز عجیبی جلوم سبز میشد. اما بعد از دانشگاه کمتر میبینمش. قبلا هم درمورد خودش و مامانش خواب دیدم که شما گفتین درموردم با کسی حرف زده و بهتره احساسمو بیشتر بروز بدم). مامانم باهاش گرم احوالپرسی کرد. پسره گفت میخواد باهام صحبت کنه و مامانم گوشی رو بهم داد. وقتی گوشی رو گرفتم رسمی سلام کردم ولی اون خیلی خودمونی بود و شروع کرد به توضیح دادن درمورد اینکه یک دختر بهش پیشنهاد داده که باهاش قرار بزاره (توی خوابم از این موضوع که دختره بهش پیشنهاد داد خبر داشتم). بهم گفت درموردم فکر بد نکن اصلا دختره رو نمیشناسم و چیزی بینمون نیست. ازم پرسید بنظرت با دختره بیرون برم؟ گفتم نمیدونم هرچی خودت دوست داری. یهو شاکی شد و باعصبانیت گفت جواب سوال منو درست بده، یعنی تو میگی برم؟ گفتم اگه بگم برو میری؟ مگه چیزی بینمون هست که من بگم برو یا نه؟ گفت من توی این چند سال به خاطرت این همه کار انجام دادم تو چطور متوجه احساسم نشدی. الان رفتی نشستی توی خونه و کارهای من یادت رفته. ساعت 6 آماده باش میام دنبالت. گفتم از کجا میدونستم مگه مستقیم بهم گفتی؟ من امروز آمادگی ندارم بیام. گفت چطور اون دختره خودش اومد بهم پیشنهاد داد اما تو نه! گفتم خب اون استانداردش در همین حده، حالا بعد چهارسال اومدی داری اینارو میگی . گفت من حتی به خاطر تو وسایلمو از اتاقم آوردم توی هال و دیگه توی هال میخوابم. امروز ساعت 6 میام دنبالت بریم بیرون حرف بزنیم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او به شما فکر می کند و اینکه می خواهد مطمئن شود که احساس شما به او چیست. او می ترسد که با کسی دیگر ارتباط برقرار کند و بعد پشیمان شود. 6 بعد از ظهر یا عدد 18 نمادی از کشمکش بین مادی گرایی و معنویت است. همچنین هشداری از خیانت، فریب، دروغ و خودخواهی است. تعبیر دیگر این است که ۱۸ به معنی دروازه ورود شما به بزرگسالی و مسئولیت هایی است که در پی آن می آید. و این اشاره به این دارد که او می خواهد که بتواند برای فرار از مشکلات زندگی و دوستی با کسی که صلاحیت لازم را به اندازه ی شما نداشته باشد،به شما رو بیاورد و به شما ابراز علاقه کند. او به خاطر شما سعی کرده که شخصیتی برونگرا داشته باشد و حرفهایش را صریح و رک بزند و گوشه گیر و منزوی و خجالتی نباشد. تشکر از همراهیتون.
مریم م : سلام خانم هراتی عزیز
خواب دیدم که گوشی موبایلم زنگ خورد و صدای دوست و همکارم ( آقایی سید است که چند ماهی است فوت کرده و دوستی خانوادگی قدیمی وصمیمیتی خانوادگی بسیار زیادی داشتیم و مشاوری قابل اعتماد و تکیه گاهی قوی برای من و خانواده ام بود) که سلام داد و من صدایش را می شنیدم ولی صدایمن به او نمی رسید. به محل زندگی اش رفتم و سراغش را از فامیلش گرفتم.می دانستم که او فوت کرده است و تعجب کرده بودم که چگونه به من زنگ زده است.فامیلش گفت او نمرده است گفتم خودم به مراسمش آمدم .فامیلش گفت که سنگ قبر را ظاهری گذاشتیم و قبر خالی است و می خواستیم که مردم دست از سرش بردارند. وکسی در زیر سنگ نیست،(همکارم در زمان حیاتش به مردم خیلی کمک می کرد و امین مردم بود.) .به هنگام بازگشت خودم را به همراه مادرم(ایشان فوت شده است) دیدم که به مطب روانشناس رفته بودم و روانشناس خواست که من راجع به مشکلاتم حرف بزنم. هنور چند کلمه نگفته بودم که مادرم دچار حالت تهوع شد و گفت نمی توانم اینجا بمانم و می خواهم به منزل بروم برای گرفتن تاکسی به ببرونمطب رفتم. همکارم که فوت شده بود را ازپشت سر دیدم که در ازدحام مردم جهت ورود به مکانیبود که در بزرگی داشت و شبیه هیئتی بودندکه جهت مراسمی میرفتندو جمعیتها به دسته های مجزایی بودند که از درهای جداگانه ای داخل می رفتند.من همه جمعیت ها را از افقی مسلط و بالاتر میدیدم.
به نگهبانی که بیرون مطب بود گفتم تاکسی می خواهیم تلفن زد گفت الان می آید. من فکر که با توجه به شلوغی جمعیت و اوضاع درهم محل من هم بروم خانه و از برگشت به مطب خودداری کنم. چون ممکن است دیگر تاکسی گیرم نیاید و گیر بیافتم ( خانم هراتی عزیز اینخواب را در شب میلاد حضرت زهرا سلام الله علیه دیدم و خودم هم سادات هستم. )
سپاسگزارم از زحمات شما.
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. دوست شما زنده است و سعی می کند که به شما این موضوع را بقبولاند که حضور او را کنار خودتان باور کنید و او را مرده نپندارید. او هر زمان که بخواهد می تواند با شما در ارتباط باشد ولی شما نمی توانید هر وقت که بخواهید با او ارتباط داشته باشید چرا که به باور شما او زنده نیست و در خوابتان هم احساس شما همین است که او فوت شده. تازه بعد از مرگ است که انسان زنده تر و آزادانه تر از زمان حیات جسمانی می تواند از همه چیز و همه کس با خبر شود و ادامه ی حیات دهد. خانواده ی او هم به زنده بودن روح او باور کامل دارند. روح مادرتان شاد. جنبه های فکری و ذهنی شما با عده ای در تضاد است و شما ایراد را از خودتان می دانید در حالی که این شما هستید که بیشتر از دیگران می دانید و تضاد فکری شما با دیگران دلیل بر این است که شما تفکر می کنید و تابع بی چون و چرا نیستید. تفکر نشانه ی عقلانیت است و مادر شما می خواهد که شما آرامش داشته باشید و خودتان را تحت فشار نگذارید. اینکه دیده اید که از افقی مسلط و بالاتر جمعیت را مشاهده می کردید نشانه ی درک بالاتر شما نسبت به مردم است و اینکه مردم گروه گروه هر کسی خط فکری خودش را دنبال می کند و هیچوقت همه ی مردم همفکر هم نیستند. شما باید سعی کنید که آرامشتان را حفظ کنید و صبور باشید. اگر همه ی مردم درست فکر می کردند وضع دنیا این بود؟؟؟ تعداد آدمهایی که عقلشان را به کار می انداند معدود و محدود است و به همین دلیل است که هنوز مشکلات عدیده ای در دنیا وجود دارد. تولد حضرت زهرا س به شما مبارک. تشکر از همراهیتون.
ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم سرکار بودم.همکارم(شخص مورد علاقه) وارد شد و هم راستای من چند صندلی اون طرف تر نشست.در واقعیت الان یک سالی هست اصلا اتاق من نیومده..من در حال جمع کردن و مرتب کردن میزم بودم.روی میزم چندتا ظرف غذای یک بار مصرف بود وکلی اشغال دیگه..کلا میزم رو جمع و جور و مرتب میکردم...شخص مورد علاقه در حال صحبت کردن با من بودن..با وجود که از دو استان مختلف هستیم داشت میگف ماباهم اشنا هستیم.دوتا از هم اتاقی های همکار خانم اومدن ازم خداحافظی کنن برن خونه تا شخص مورد علاقه رو دیدن خوشحال شدن...یکی از همکارای خانم تا دیدشخص مورد علاقه اومدن سمت من خوشحال شد و من رو بوسید اما من نتونستم بوسش کنم جلوی شخص مورد علاقه خجالت میکشیدم.همکار خانم دیگه مون خوشحال کنارم نشست.
قبل از خواب از خدا خواستم تکلیف من رو مشخص کنه.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما باید افکارتان را ترو تمیز کنید و از اینکه خودتان را دست کم بگیرید و اجازه دهید که با شما به دیده ی تحقیر نگاه کنند دست بردارید. شما شرایط خودتان را بررسی و قضاوت می کنید و اجازه نخواهید داد که کسی شما را به عنوان دوست دختر یکبار مصرف نگاه کند. او اوضاع روحی شما را تحت نظر دارد و شما را قضاوت می کند. اگر دوستتان داشت تا حالا به شما ابراز علاقه کرده بود. او می داند که چه در سر شما می گذرد. به نفع شماست که به این افکار شلوغ خودتان خاتمه دهید. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام شهره هستم من و دخترداییم دوران نوجوانی خیلی باهم دوست بودیم همیشه با هم بودیم الان پنجاه سالمون میشه خوابش رو دیدم ولی بیست ساله با موهای لخت و سیاه و بلند با پیراهن های گل گلی بسیار زیبا که از کمر کلوش و گشاد و بلند هست ولی توی خونه که ویلایی هست ( شبیه خونه پدریش)مثل اینکه حبس شده و شوهرش اجازه نمیده از خونه بیرون بره خیلی خندان و خوشحاله من در میزنم و برادر شوهر کوچکش درو باز می کنه و خودش با پای برهنه و یه جارو رشتی داشت با آب حیاط خونه رو می شست . گفتم چرا خودش درو باز نکرد و جواب دادکه اجازه نداره ولی خیلی خوشحال بود یهویی همسرش هم که پسر جوان سرحال و زیبایی هست میاد جلو و دستش ومیگیره معلومه خیلی دوسش داره ولی اجازه انجام کار و یا بیرون رفتنو نداره منم وارد میشم می شینیم دور سفره باهم راجع به همین موضوع صحبت می کنیم و غذا می خوریم و شوهرش استدلالهای خودش رو داشت اینم بگم شوهرش خیلی خوشرو بود و منو همخیلی دوست داره و از من استقبال کرد( من همسر دخترداییم را اصلا ندیدم چون از ساری به تهرون نقل مکان کردم دیگه ارتباطی باهاش نداشتم در این تقریبا سی سال یک یا دوبار فقطدخترداییم رو دیدم)من خداحافظی می کنم و میرم بازار دارم تو خیابان راه میرم و لباسهای قشنگ بوتیکهارو نگاه می کنم که یهو دخترداییم با همسرش از پشت منو غافلگیر کردند و من خوشحالش دم و می گم پس چرا بامن نیومدند. دخترداییم خیلی خوشحال بود.
ساعت پنج و نیم از خواب بیدار میشم
فریبا هراتی
: سلام. دختر دایی شما و همسرش هر دو کم تجربگی و خامی از خودشان نشان می دهند و در حالی که همدیگر را دوست دارند، دختر دایی تان استقلال عمل ندارد و جاپایش در زندگی قرص و محکم نیست و شوهرش خیلی مستبدانه با او رفتار می کند. ولی او سعی می کند که در روابط احتماعی خودش را خوشبخت و شاد نشان دهد تا حفظ آبرو شود. آنها از شما صحبت کرده اند و شما خوابشان را دیده اید. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام شهره هستم خواب دیدم به همسرم می گمکاشکی یه معاشقه یک ساعت دو ساعتی با هم میداشتیم و او به من می گه باشه و بعد یهویه جایی هستم و همسرم قیافه اش شبیه الانش نیست ( یه مردی شبیه باربرها صورتی سرخ و تیره بدون ریش و سبیل و انگار می خواد کچل بشه و یه عرق چین سرش و بلوز سفید جنس زیر پیراهن اما آستین کوتاه)یه بار سیب زمینی ده کیلویی که روی چوب بسته شده به دوشش و منو می بره نزدیک یه خونه ، در میزنه یه خانمی باز می کنه و همسرم طوری وایساده که داخل خونه رو نمی بینه و من می بینم . همسرم بهش می گه سیب زمینی خوبی آورده و یه دونه رو به دستش می ده خانمه قیافه بد اخلاق و زشتی داره. من داخل خونه رو می دیدم در که باز شد اتاق خواب بود نه حیاطی و نه ..... . خیلی قدیمی کوچک و خیلی تمیز تختخواب باملحفه های شسته و سفید و تمیز این موقع همسر اون خانم میاد و شوهرم می برتش گوشه اتاق زیر گوشش چیزی می گه و مرد با خوشرویی میاد بیرون و زیر چشمی و با خنده نگاهی به من کرد، می بینم هر کسی رد میشه میدونه ما برای چی میریم به اون خونه یکی می خنده یکی به من چشمگ میزنه همه مردهای با ایمان و متقی و خوبی هستند و توی این خواب، من همه رو می شناسم ولی واقعیتش فقط یک مرد که مدیرم بود رو می شناسم که اون هم با چشمک به من می گه خوش بگذره
دست شوهرم رو می گیرم ومی برم گوشه راهرو می گم این چه کاریه؟ مگه ما خودمون خونه به اون بزرگی نداریم و آبرومون رفته ؟ اون میگه بچه ها هستند خواستم تنها باشیم. ساعت ۵:۳۰ از خواب بیدار میشم
من الان ازمیر هستم همسرم ایران و از تابستون همدیگرو ندیدیم
مرسی از تعابیر خوبتون
فریبا هراتی
: سلام. لطفا برای دفع شر صدقه بدهید. همسر شما به خاطر مسئله ای عصبانی و نگران است و احساسات منفی خودش را رک و پوست کنده بیان خواهد کرد. او در حالی که احساس ناراحتی و تنهایی می کند سعی می کند که افکارش را از دیگران مخفی کند و تمایل دارد که رفتاری ساده و راحت داشته باشد ولی مشخصا از انجام کاری ناتوان است و فکرش به این دلیل ناراحت شده و شاید از لحاظ مالی با مشکلی مواجه شود که قدرت رسیدن به خواسته اش را نداشته باشد. او خیلی ساده دلی می کند و خیال می کند که به دستاوردهای بزرگی رسیده است. ذهنیت همسرتان نسبت به یک مسئله تاریک است و خبری ندارد که جریان از چه قرار است ولی شما به خوبی می دانید که از لحاظ احساسی و روحی شرایط پیش روی شما چیست. همسرتان بد آورده و یا اینکه با هم دعوا کرده اید. شما تمایل دارید که زندگی تان را حفظ کنید ولی احتمالا دیگران از نگرانی های مورد بخث شما با خبر شده اند و شما نمی خواهید که او ساده لوحی کند و مشکلات مورد نظرتان را جایی بازگو کند. مدیر شما هم شاید از رفتار شما متوجه شود که فکرتان ناراحت است. برای همسر شما این خیلی مهم است که بچه هایتان از نگرانی هایی که فکر شما دو نفر را خراب کرده با خبر نشوند. تشکر از همراهیتون.
ساره : خانم هراتی اینو یادم رفت بگن که همکارم که درگوشم حرف می زد دلیل پزشکی و سیستم بدنی خودش برای زود بچه دار شدنش میاورد. می گفت بدنش فلان چیزو داره برای همین زود بچه دار می شه.
ساره : سلام خانم هراتی عزیز ایام بکام تعبیر خواب درگوشی حرف زدن چی می شه؟ دیشب خواب دیدم در یک خانه ناشناس من با لباس تو خونه که تاپ و شلوارک طوسی بود روی یک کاناپه در حالتی که دوتا پاهام روی مبل به سمت راست خم کرده بودم روی مبل نشسته بودم و همکارم که آقا هستن روی دسته کاناپه پشت به بقیه و رو به من دست راستشو انداخته دور کمرم و در گوشم حرف می زد. انگار همکارای دیگمون توی خونه بودن. همکارم در گوشم داشت توضیح می داد که چرا زود بچه دار می شه ولی انگار به بهانه در گوشی حرف زدن می خواست بغلم کنه. بعد صدای دختر داییمو شنیدم که بهم می گفت به فلان دلیل نمی تونم آی وی اف کنم برای بچه دار شدن. (توی فکرمون که اگه طبیعی بچه دار نشیم آی وی اف کنیم) توی یه بخش دیگه ای از خوابم من روی زمین خواب بودم و ملحفه سفید کشیده بودم روی سرم و همون همکارم از پشت خودشو بهم چسبونده بود بغلم کرده بود و ملحفه رو تا بالای سرمون کشیده بود که کسی نبینه.
خانم هراتی راستش من چند روز پیش حرفی زدم به همکارم و به شوخی بهش در مورد صمیمیت با یه همکار خانم که نمی شناسم تیکه انداختم و اونم خیلی ناراحت شد که در موردش این جوری فکر کردم و گفت تلافی می کنه و چند روز بعدش غیر مستقیم تلافی کرد. واقعا در مورد نحوه برخورد و افکار این آدم من نمی دونم چیکار کنم. واقعا خستم کرده دائم می خواد بهم تلقین کنه که با من در رابطه عاشقانست در صورتیکه ما هیچ ارتباط غیرکار باهم نداریم. ممنون می شم خوابمو تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او می خواهد به شما بگوید که با شما خیلی صمیمی است و رازهایی بین شما هست که دیگران نمی دانند. شخصیت شما اجتماعی و برونگراست و این باز بودن روابط اجتماعی در شخصیت شما به او این اشتباه را تلقین کرده که شما برای او خودتان را اینطور "باز" و روابط اجتماعی تان را اینطور مدرن کرده اید تا او را جلب کنید. شما سعی می کنید که منطقی باشید و او می خواهد به شما القا کند که اوست که پشتیبان شماست. او اگر از تمایل شما برای بچه دار شدن با خبر شده باشد حتی به فکرش رسیده که شما را بچه دار کند!! فکر این بشر بسیار کثیف است و شما سعی می کنید که از او فاصله بگیرید و او می خواهد به شما تلقین کند که با شما در یک تیم است و دوتایی باهم باید رازهایی داشته باشید و با هم باید از دیگران فاصله بگیرید. همیشه پشت هر شوخی مقداری جدی نهفته و پشت همه ی شوخی کردم ها هم تعمدی قرار دارد. خصوصا وقتی که سطح روابط شما بالا بوده و حالا سعی می کنید که این موضوع را به او بقبولانید که حدش را نگه دارد. برای او مهم نیست که زندگی شما خراب شود و یا آبرویتان در محیط کار برود. مغز این شخص به جای اینکه روی گردنش باشد در پایین تنه ی او نهفته و جز شهوت هیچ چیزی را درک نمی کند. تشکر از همراهیتون.
Sssbbb : سلام وقتتون بخیر.ممنون میشم خوابم نمایش داده نشه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. نامزد شما به ثروت خواهد رسید و در پیشبرد کارهایش به موفقیت می رسد و دوست شما از این که نامزد شما دارد ثروتمند می شود و قرار است که او با شما ازدوج کند، حسادت می کند یا حرص می خورد. برادر شما هم به ثروت خواهد رسید ولی برای این ثروت باید خیلی حرص بخورد و پولش راحت به دست نمی آید. مادر شما بخاطر حفظ ظاهر جلوی مردم سعی می کند که ظاهرداری کند و درست رفتار کند در حالی که در زمینه ی زندگی او اشتباهات و گناهانی هم وجود دارند. شما هم سعی می کنید که زمینه ی زندگی تان از خطاها و اشتباهات پاک باشد. مادر شما و خواهر بزرگتان حالت ذهنی شکننده و آسیب پذیری دارند. آنها باید سعی کنند که از پوست خودشان بیرون بیایند و خود واقعی شان را به مردم نشان بدهند و به خاطر خوشامد دیگران، خودشان را اذیت نکنند. نباید برای آنان مهم باشد که مردم چه فکر میکنند و باید سخت نگیرند و گارد و جبهه نگیرند. شما می خواهید شخصیتی موفق و عملگرا داشته باشید. تشکر از همراهیتون.