تعبیر خواب طلا
اگر مردی در خواب زینتی طلا با خود همراه داشته باشد، دلیل ارتکاب به فعل حرام است و اگر زنی انواع ساخته شده از طلا را به همراه داشته باشد و یا نگهداری کند، زیبنده خواهد بود. دیدن طلا در خواب برای زن شادی و سود و منفعت است اما دیدن طلا در خواب برای مردان رنج و اندوه است. اگر مردی در خواب ببیند که مقداری طلا یافته یا در جیب و کیف خویش دارد به مقدار حجم آن طلا ( نه به ارزش آن ) مالش از بین می رود و زیان می بیند. اگر کسی در خواب زرگری ببیند با مردی دروغ گو و لاف زن بر خورد می کند.
درنفایس الفنون آمده که اگر بیننده خواب ببیند طلا به امانت می دهد آن کس که امانت می گیرد به او خیانت می کند. طلا شنیدن سخن مکروه است.
مرحوم مجلسی نوشته: اگر کسی سکه طلا به خواب ببیند که به او می دهند به ریاست می رسد و چنانچه ببیند گم کرده از بیماری شفا می یابد.
ابن سیرین می گوید: اگر کسی دید که زر می گدازد، بر زبان مردم می افتد. اگر ببیند که طلا به خانه می برد، مال می یابد و ثروتمند می شود. اگر ببیند طلا می خورد، مال خویش را هزینه می کند یا هدر می دهد. دیدن زر در خواب ، برای مردان غم و اندوه است و برای زنان نیکو و پسندیده است. اگر ببیند که زر ببافت یا کسی به او داد، دلیل بود که مالش ضایع گردد، یا تاوانی بر وی افتد، یا کسی بر وی خشم گیرد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر کسی درخواب ببیند زرو یا سیم می گداخت، دلیل است که بر زبان مردم افتد. اگر ببیند که زر به خروار به خانه برد، دلیل که مال بسیار یابد. اگر ببیند که زر می خورد، دلیل است که به قدر آن مال بر عیال هزینه کند.
جابر مغربی می گوید: زر به خواب، برای مردان بد است ولی برای زنان خوب است. اگر ببیند که زر و سیم به یک جا جمع بود، دلیل است که عز و جاه یابد. اگر ببیند با زرگری نشسته و با او معامله می کرد، دلیل که او را با مردی دروغگو سر و کار افتد. یوسف نبی (ع) می گوید: هر که زر در خواب ببیند کار دنیا بر وی نظام گیرد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
محمد : سلام خانم هراتی عزیز خواب دیدم طلاهام تو دستم بود داشتم میرفتم که متوجه شدم یه تیکه خیلی کوچیک از طلاهام که شکسته بود مثل یه قفل کوچیک افتاد زمین هر چی گشتم و با موبایل نور انداختم پیداش نکردم بعد رفتم طلا فروشی تا طلاهامو بفروشم طلاها رو دادم طلا فروشی که یکدفعه دزد اومو تو مغازه من پیش خودم گفتم تا دزدا حواسشون نیست طلاهامو از روی میز بردارم ولی دیدم طلاهام نیست بجاش یه گردنبند و دستبند سفید نگین دار و چند تیکه دیگه طلا بود که اونها رو برداشتم زیر چادرم مخفی کردم و دزدا نفهمیدند ممنون از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام. شما تحت شرایطی قرار می گیرید که کسی سعی می کند از عزت و احترام شما بکاهد و به شما ضرر مالی بزند. ولی شما نسبت به تعهدی که در دلتان دارید، خیلی سفت و سخت متعهد خواهید ماند و ظاهری نفوذ ناپذیر و غیر قابل انعطاف به خودتان می گیرید و اجازه نمی دهید که به شما ضرر زده و از شما سو استفاده کنند. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام .این خواب رو چند سال پیش دیدم زمانی که داداشم رفته بود کربلا.خواب دیدم دختر داداشم سرتا پا مشکی پوشیده بود و مقدار زیادی طلا بهش آویزون بود وپسر داداشم هم به خودش ادرار کرد.الان هم دختر داداشم یه مقدار مریضی پیدا کرده .با تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. دختر برادرتان نگران و افسرده بابت مسئله ای شده بوده. طلا برای زن عزت و ثروت و احترام است و اصلا تعبیر بدی ندارد. پسر برادرتان، هم به ثروت رسیده و هم انرژی منفی را از وجودش تخلیه کرده و پولش را خرج خودش کرده است. بیماری امروز دختر برادرتان ربطی به خواب چند سال پیش شما ندارد. هرگز خوابها را بد تعبیر نکنید. انشالله سالمتی شان را به دست می آورند. تشکر از همراهیتون.
Diyar : سلام خانمهراتی روزتان خوش .
خواب دیدم که چهارتا النگو دارم وپدرم میخواست اونا رو بفروشه به شخصی که طلا فروش ولی اونو با خودش اورده بود خونه که اول طلاها رو ببینه .توخواب خونه قدیمیمون بود.طلا فروش اسمش حسن بود .وارد خونه که شد وقتی طلاها رو دستم دید رو به پدرم گفت من اینارو نمیخرم بزار دست دخترت باشن دوتا النگوی پهن که طلا سفید بودن و برای دستم بزرگبودن و دوتا النگو طلای زرد ونازک که اندازه دستم بودن .دوتا گیر سر هم داشتم که سنجاقی بودن اونا هم طلا بودن .بعد از اینکه پدرم از خانه خارج شد یکی از خواهرهایم دستمو تکون داد و اونا از دستم افتادن .خواهر دیگه ام خیلی عجله داشت که بره برای جشن بهم گفت نمیخواد ازشون استفاده کنی همینجوری بریم سوار ماشینش شدیم که درواقعیت ماشین نداره وحرکت کردیم ترافیک میشه ومن که خیلی اصرار داشتم النگوهامو دستم کنم برگشتم خونه و اونا رو دستم گذاشتم ویه گیر سر هم گذاشتم روی سرم ومقنعه ام رو جوری سرم گذاشتم که گیرم مشخص باشه وقتی برگشتم دیدم خواهرم منتظرم سوار ماشین شدیم وحرکت کردیم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدر شما می خواهد که نسبت به تعهدات و آینده شما برایتان تصمیم بگیرد و افکار و روحیات او قدیمی است. اما بخت شما خوش است و عزت و احترامتان برقرار خواهد بود. از کامیابی و موفقیت و ارزش شما کم نخواهد شد. به اهدافتان می رسید و شخصیت شما از بیرون به نظر سرد و دست نیافتنی است. خواهر شما سعی می کند کنترل زندگی شما را بدست بگیرد و شاد باشید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خانم هراتی عزیز.من خواب دیدم که مادر و خواهر وبرادرم چندین سری نیم ست و سرویس طلا آورده بودن خونه تو هال به ردیف .انگار برامن که انتخاب کنم منم چندتاشو برانداز کردم حتی یک ستش همونی بود که تو بیداری همیشه دوس دارم بخرم همه چیزاش گرد و گوی بود ولی یهو فهمیدم که خواهرم و مامانم از قبل براخواهرم انتخاب یه سرویس خوب کردن و نیاورده بودن من ببینم ناراحت و حتی کمی حسودیم شد و اومدم بیرون .سوار اتوبوس شدم که برم زیارت.تو اتوبوس همش زنای کم درامد و نسبتا فقیر همرام بودن و من همش مواظب کیف پولم بودم آخه تو همه خوابهایی که تاحالا دیدم به عمرم من کیفم رو گم میکنم.تو مرکز شهر پیاده شدم تو ترافیک.خوشبختانه کیفم باهام بود.اونجایه امامزاده بود ولی من نرفتم و دوباره سوار اتوبوس دیگه شدم اومدم شمال شهر.تا برم امامزاده ای که قصد داشتم.راه رسیدن به اونجا خاکی بود ولی هموار انگار خاکش زیرسازی و کوبیده شده بود کنارشم یه رودخانه نسبتا کم اب و ارام بود .من کنار رود چندتا پسر دیدم تو اب آرام نشسته بودن .ازشون معلوم بود پایین شهری وفقیرن ولی مظلوم و بی آزار انگار در حال مدیتیشن تو اب یا روسنگهای تو اب نشسته بو دن حتی من دیدم روی سر یکیشون گلهای شبیه بابونه زرد ونارنجی سبز شده بود .من متعجب بودم و دلم براشون که فقیرن ولی مظلوم و روحانی میسوخت ترحم بهشون داشتم.اخه تو ذهنم بود اینا باید گستاخ و بد باشن چون ندار هستن.بعد به اومدنم فکر کردم گفتم اه مریم تو که میخواستی بیای اینجا چرا از اول به جای پایین رفتن تو شهر با همون اتوبوس در مسیر عکسش از خونتون بالا نیومدی خیلی نزدیکتر بود که؟ به خودم گفتم عیب نداره قصدم زیارت بود باز به خودم گفتم خب تو مرکز شهر که اون امامزاده رو نرفتی ؟دوباره گفتم به خودم که خب من قصدم این امامزاده بود بعدم ادنجا شلوغ بود و پر ازدهام خلاصه جلو ملامت و افسوس از دست دادن زمان و مسیر رو برا خودم میگرفتم و از خواب بیدارشدم.ممنونم زحمت تعبیرشو با توجه به شرایط زندگیم بفرمایید.ضمنا وقتی پسرا رو دیدم یهو یاد شوهرم افتادم که احتمالا اونم زندگی سختی تو بچگی داشته.
فریبا هراتی
: سلام . خواب شما در واقع بازتاب افکار شما است و اینکه ذهنتان از این خسته است که به امتیازات و آرزوهایی که می خواستید نرسیده اید و اینکه زندگی خواهرتان شاید راحت تر است از شما. شما مسیر زندگی تان را به خیال خودتان وارونه رفتید و برای رسیدن به موفقیت باید کار دیگری می کردید و ترحم به بچه ها، احساس شمابه همسرتان است ولی خوابتان تعبیری نداردکه مربوط به آینده باشد. فقط ذهنتان خسته است و بس. تشکر از همراهیتون.
m : سلام من قبلا به یکی از دوستانمون پیام دادم جواب پیام را ندادند که شب این خواب را دیدم که من و خواهرم داخل ماشین هستیم و یک دفعه اون خانم را دیدیم و اومد دم ماشین گفت ببخشید وقت نداشتم الان جوابتون را میدم بعد ما داخل خانه همون دوستمون رفتیم، یک جعبه ای جلو من گذاشت که پر از پابند بود انگار من باید یکی از اون ها را انتخاب می کردم (دقیقا نمیدونم می خواستم بخرم یا ...) به صورت ردیفی و مرتب کنار هم چیده شده بود (نمیدونم طلا بود یا نه) من به دوستمون گفتم من این ها را نمی پسندم هیچ کدوم را دوست ندارم و خواهرم یک پابندی داره که خیلی زیباست مثل اون می خواهم و خواهرم پابندش را نشان داد که یک پابند بود که دو زنجیره و زیبا بود و اون جعبه ای دیگه ای که پابندهای قشنگتری داشت را بهم داد گفت از داخل این میتونی پیدا کنی این ها قشنگتر و گرونتر هستند ...
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید در زندگی تان راهی درست را انتخاب کنید و تصمیمات درستی بگیرید که مانند خواهرتان به خوشبختی برسید و دنیا به شما رو می آوردو به خواسته های خودتان خواهید رسید ولی باید دقت عمل داشته باشید و اولین پیشنهادی که به شما شد را نپذیرید بلکه باید با تعمق و فکر راه درست را انتخاب کنید. تشکر از همراهیتون.
مروارید : سلام خانم هراتی
من نزدیک اذان مغرب خواب دیدم که ی جای شلوغی هستم و همه دارن برای ی عروسی آماده میشن و منم دارم آماده میشم بعدش من ی سری طلا داشتم ولی مال خودم نبود مربوط به ی بازیگر معروف ترکی بود که انگار خواهرم بود در خواب و من چند تا تکه طلا برداشتم و گذاشتم تو کیفم گفتم اینا رو بردارم و برای خودم پس انداز کنم اون اینقدر طلا داره که اصلا حواسش نیست چی برداشتم یعنی میدونستم بردارم طلا هم اون ناراحت نمیشه و آخر سر ی گردنبند برداشتم و گفتم این خوبه و فک کنم انداختم گردنم بعد میخواستم طلاها را ی جایی بزارم کسی نبینه بعد طلاهای خودم هم توی خواب دیدم همه رو روی هم گذاشتم و خواستم ی جایی بزارم ولی به خودم میگفتم بقیه میبینن کجا گذاشتم و ممکنه اون رو بدزدن. ممنون میشم تعبیرش رو بگید.
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید روی دیگران بسیار تاثیر گذار باشید و عقلتان را در این راه بکار ببرید. ولی تمایلات ارضا نشده ی خودتان را برای تاثیر گذاری بیشتر، سعی می کنید از کسی که نقش بازی می کند و احساساتش واقعی نیست، الهام بگیرید و خودتان را پر شور و شوق و احساساتی جلوه دهید. تشکر از همراهیتون.
مروارید : ببخشید میشه یکم واضح تر توضیح بدید متوجه نشدم.ممنون
فریبا هراتی
: شما سعی می کنید کاری کنید که دیگران شما را خیلی خاص بدانند ولی این ایده را از کسی تقلید می کنید که در زندگی اش خودش برای همه فیلم بازی می کند. خوابتان به شما می گوید روش شما برای رسیدن به موفقیت اشتباه است و روش درستی نیست.
sara : سلام خانوم هراتى ببخشيد من خيلى مزاحم ميشم اين روزا خيلى حالت روحى بدى دارم دنبال جوابم تو خوابم . ديروز حدود ساعتاى ٤ تا ٦ عصر بود خواب ديد كه خالم كلى طلا آورد جلو دستم قرار بود از بين اون طلاها يكيو من بردارم از يه انگشتر خيلى سنگين و بزرگ خوشم اومد دستم كردم ولى بعدش در آوردم چيزى نگفتم بعدش رفتم تو جا كفشيمو نگاه كردم ديدم يه كفش پاشنه دار نو دارم كلى ذوق كردم كه كفش نو تو جاكفشيم پيدا كردم و اونو پوشيدم
فریبا هراتی
: سلام. خواهش می کنم. زندگی شما سرشار از شادی و ثروت و عزت خواهد شد و یا کاری پر درآمد می یابید یا با شخصی پولدار ازدواج می کنید که از لحاظ مالی شما را به خوبی تامین خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Sarv : سلام و عرض ادب حضور خانم هراتی عزیز.
خواب دیدم پدرم هفت هشت تا پلاک بزرگ طلای مربع و مستطیل زیر خاکی با طرح های زیبا تقریبا به ابعاد ۱۰ سانتی و ۸ سانتی و ... خریدن و رو دیوار نصب کردن و به مادرم و اعضای خانواده میگن کدوم رو دوست دارین انتخاب کنین و مادرم یه مربعی رو انتخاب میکنن و بقیه که چند تا بچهء حدود ۶ تا ۷ ساله هستن (در بیداری خونوادهء ما ۴ نفره است و من فقط یک برادر دارم که از خودم کوچکترن و در خواب برادرم رو نمیدیدم) هم انتخاب میکنن و من منتظرم به من هم بگن یکی رو انتخاب کن که نمیگن و من اعتراض میکنم و به حالت قهر از اتاق خارج میشم و توی اتاق دیگه به صورت دمر رو فرش دراز میکشم و در حالیکه صورتم رو به فرش چسبونده بودم گریه میکنم و با خودم میگم الان پدرم میاد و از دلم در میاره. بعد میبینم تو یه اتاق دیگه پدرم نشستن و با یه مرد غریبه حرف میزنن و منم میرم تو اتاق و یه قوری چینی خیلی بزرگ سفید با گلهای قرمز ریز رو میبینم که توش یه پسر بچهء دو سه ماهه با صورت گرد و چشمهای مشکی زیبا هست و لباس راحتی سفید تنشه. من بچه رو از تو قوری بیرون میارم بغلش میکنم و تو بغلم آرومه و بعدش میبینم خیلی راحت تو بغلم خوابیده و من احساس آرامش داشتم.
معذرت میخوام که طولانی شد و محض اطلاع شما در بیداری من مجردم و ۳۴ ساله و برادرم ۲ سالی میشه که نامزد کردن.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. پدر شما استعدادهای نهفته و دانش های خودشان را که منجر به غنا و ثروت و موفقیت او در زندگی می شود، برای مادرتان و شما رو می کند. او این موفقیت ها را به شما نمایش می دهد تا از امکاناتی که او فراهم کرده استفاده کنید. بعضی از این امکانت را برادر و مادرتان به کار می گیرند و برخی را خرج احتیاجات و کارهایی می کنند که در زندگی شان جریان دارد. احساساتی مانند حرص و طمع یا وسوسه هم تحت این شرایط، به زندگی مادر و برادرتان می آید ولی شما ، به گونه ای دیگر به موفقیت می رسید و آن این است که گشایش کار می یابید و در حقیقت قوری جنبه ی دنیوی زندگی شماست. شما چیزهای خاصی را بی اهمیت می شمارید یا از کسی یا چیزی در زندگی تان چشم پوشی می کنید که همان، برای شما می شود یک سود کلان. شما پروژه ای را به دست می گیرید که به شما آرامش می بخشد و شما آن را به خوبی به پیش می برید. تشکر از همراهیتون.
سولماز : سلام
من و دوست پسرم باهم کار میکردیم که الان به خاطر ضرر مالی مجبور شدیم کارمون رو جمع کنیم و خیلی فکرمون مشغوله،خواهرش بارداره و اون روز از من پرسیده بود که برای خواهرزاده ش چی بخره و من تو فکر این موضوع بودم. شب خواب دیدم که تو ماشین نشستیم و اون حسابی تو فکره منم بهش میگم برای خواهر زاده ت طلا بخر ،رفتیم یه جای سرسبز ماشین رو پارک کردیم و پیاده شدیم که یهو یه خانم دنده عقب اومد و زد به ماشین من و غش غش میخندید،جلوی ماشین جمع شده بود، دوست پسرم بهش هیچی نگفت و رفت جای ماشین رو عوض کرد ولی دیگه جلوی ماشین جمع نبود و فقط دوتا خط رو سپر افتاده بود،بعد رفتیم تو یه مغازه طلا فروشی ،فروشنده یه سبد گذاشت جلومون که توش پر از طلاهای ریز ریز بود من دستم رو بردم داخل سبد و دستمو میزدم تو طلاها و باهاشون بازی میکردم یهو وسط اون همه طلای ریز یه انگشتر دیدم که یه سنگ سبز خیلی بزرگ و تراش نخورده روش بود و یه آیه قرآن روش حکاکی شده بود که توی اون آیه ها رو خاک گرفته بود،انگار که خیلی قدیمی بوده باشه و روی اون سنگ یه تاج طلایی براق و خیلی قشنگ بود،کلی نگاهش کردم و لذت بردم و فکر میکنم تو دستمم امتحانش کردم و بعد گذاشتمش سرجاش،بعد دوست پسرم رفت سراغ اون سبد و اونم چشمش به اون انگشتر افتاد و آوردش بیرون و به من گفت این چقدر قشنگه ولی وقتی انگشتر دست اون بود اون تاج هی از روش محو میشد و هی نمایان میشد،اونم سعی میکرد که دستشو بکشه تو آیه های قرآن و خاکش رو پاک کنه پرسید این چه سنگیه؟گفتم فکر میکنم زبرجد باشه خیلی خوشگله ،حالا انقدر دست نکش بهش قرآنه هی دست میکشی گناه داره،انگشتر رو گذاشت سر جاش و رفتیم بیرون،جلوی یه مغازه آگهی استخدام گذاشته بودن بهم گفت دوتا مورد از این کارایی که اینجا زده به رزومه من میخوره من برم فرم پر کنم اونجا،بعد اومد گفت بابت هر فرم باید ۴۵۰۰ تومن بدم،از من پول گرفت و رفت داخل مغازه و برگشت،بین در مغازه و جایی که من ایستاده بودم پر از درخت و شمشاد بود و یه میز که به زمین چسبیده بود، از زیر میز رد شد و اومد پیش منو سوار ماشین شدیم، همه خیلی بد رانندگی میکردن و میپیچیدن جلومون و همش نزدیک بود تصادف کنیم ولی اون ماشین رو جمع میکرد،بهش گفتم بریم فلان مغازه طلا بخریم...
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که دنیا به شما حمله کرده و بد آورده اید ولی در واقعیت اینطور نیست. به خوشبختی و شرایط خاصی فکر می کنید که امیدوارید به شما برسد ولی امروز باورتان نمی شود که بتوانید آن خوشبختی ها را داشته باشید. دوست پسرتان شرایط و تواناییها و عملکرد خودش را ارزیابی می کند و فکر می کند ویژگی های خاصی دارد که دیگران فاقد آن هستند. شما کنترل زندگی تان را دست او می سپارید و زندگی تان در مسیر سازنده ای قرار دارد. دوباره کارها خوب می شود و انگار که تولدی دوباره یافته باشید و همه چیز رو به تعالی می رود. منوط به اینکه بین مادی گرایی و معنویت تعادل برقرار کنید و به هم دروغ نگویید. آرمانهای زیادی دارید و دوست پسرتان می تواند در شرایط سخت کارهایتان را به خوبی هدایت کرده و پیش ببرد. شما می خواهید که به موفقیت های زیاد برسید. تشکر از همراهیتون.
زهرااااا : سلام و شب بخیر ......
دیروز خوابی دیدم که همه ی زوایای آن به درستی یادم نمیاد اما تا حدودی که یادمه بیان میکنم ....
خواب دیدم در اتاقی هستم و نشسته بودم روی زمین یکی از آشنایانمان که متاهل است آنجا بود و باردار بود و شکمش خیلی بزرگ شده بود ...یکی از خواهر انم نیز آنجا بود موهایش از سرش جدا شده بود و مثل موی مصنوعی آنها را به دیوار زده بود و با من دعوا داشت ...یهو دیدم موشو از دیوار برداشت و رفتند بیرون ...من تنها ماندم ...میدانستم که یک دستبند و یک النگو در دستم است هر دو در یک دستم اما وقتی دستانم را نگاه کردم دیدم النگو در یک دستم بود و دستبند در دست دیگرم ..هر دو از جنس طلا بودند و زرد رنگ و خیلی زیبا و من بیشتر توجهم به النگو جلب شد خیلی برایم خوشآیند بود ...همان طور که قبلا برایتان گفته ام من دخترم و منتظر معشوقم هستم ..آیا میتوان گفت آن النگو و دستبند طلا به معنای ازدواج با معشوقم و خوشبختی ست ...؟؟؟ بی نهایت از شما به خاطر تعابیر دقیق و درستتون سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. از عزت و احترام خواهرتان کم می شود و او وانمود می کند که همه چیز خوب است. فامیلتان از بابت مسئله ای ناراحت است و غصه می خورد. دستبند و النگو هر دو به تعهدات شما اشاره می کنند و اینکه به کسی و کاری متعهد خواهید شد. یکی کارهای سخت و مردانه است و یکی عشق و مسائل احساسی. انشالله در هر دو مورد به خواسته های خودتان خواهید رسید. اما معلوم نیست که این النگو همان معشوقتان باشد یا خیر. اما کسی به زندگیتان می آید که به او با خوشحالی متعهد می شوید . تشکر از همراهیتون.