کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب ظرف

دیدن ظرف های تمیز و زیبا در خواب نشانه خوشبختی و سعادت است. اگر کسی به خواب ببیند که مشغول خرید و فروش ظروف است نیز همین تعبیر را دارد. ولی دیدن ظروف کثیف و خاک گرفته خوب نیست و نشانه آینده ای نا مطلوب است و یا اینکه از طرف دیگران مورد آزار قرار خواهید گرفت.

دیدن ظروف چینی در خواب، رسیدن به موفقیت های بزرگ در زندگی است. اگر خواب ببینید ویترین هایی پر از ظروف درخشان دارید، اگر مجرد هستید، ازدواجی درخشان خواهید داشت و اگر متاهل هستید، آینده ای سر شار از سعادت خواهید داشت. شکستن ظروف در خواب، نشانه بروز مسائلی است که برای مدتی کوتاه شما را ناراحت خواهند کرد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

151 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

ماهور

ماهور : ممنون بابت تعابیر زیبای شما. ولی من در خواب جایی نا آشنا مهمان بودم وهیچکس رو هم نمیشناختم. میشه تعابیر سلامت وشادی به خودم برگرده.چون من چندتا ختم ونذربرداشتم برای انجام معامله خرید وفروش خانه مورد نظرم وقبل از خواب نیت کردم بفهمم به مصلحتم هست وانجام میشه یاخیر.؟ ممنون

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۹:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : بله در اینصورت به خودتان برمی گردد و قادر خواهید بود به خواسته هایتان برسید و همه چیز طبق برنامه ریزیهایتان پیش خواهد رفت.

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۲:۰۶
ماهور

ماهور : سلام. وقت بخیر
خواب دیدم جایی انگار مهمان بودم ویه عالمه ظرف نشسته توی سینک بود، تصمیم گرفتم اونا رو باهمراهی چندتاخانم نا آشنا بشورم، شوهرم توگوشم گفت دفعه قبلم اگه توشستی نمیخواد حالابشوری ولی بهش گفتم خودم حواسم به همه چی هست نمیخواد نگران این مسائل باشی، چون ظرفها خیلی زیاد بود من پیشنهاد دادم یه خانمی ازاون طرف مثل من ظرفها رو کفی کنه وباهمکاری 3نفره شسته بشه، سریع دیدم ظرفها شسته شد ومن چون حس مشترکت تو وجودم یه خانم دیگه رو هم گذاشته بودم مسئول سرخ کردن کدو خورشتی. کارما که تموم شد اون هنوز کدوهاش مونده بود ولی ول کرد رفت وکارشو به اتمام نرسوند، منم گفتم اشکال نداره خودم سرخ میکنم. کدوها با نظم خاصی درون یه پوشش از جنس پوست کدو بودند ومن اونا رو درمی اوردم، پوست میکندم ومینداختم توی روغن. مامانم هم یه گوشه خوابم خوابیده بود ولی دیگه تمامی خانمها نا آشنا بودند. ممنون.

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۹:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید به دیگران کمک کنید که مسیر زندگی شان را درست برنامه ریزی کنند و مشکلاتشان را حل کرده و در زندگی به پیش بروند. اما همسر شما نمی خواهد که شما به آنها کمک کنید که مشکلاتشان را حل و فصل کنند. شما می دانید که آنها خیلی مشکل دارند پس سعی می کنید با همه ی نگرانی های همسرتان نسبت به اینکه یک وقت شما را فضول قلمداد نکنند، به دوستان و فامیلتان کمک کنید که مشکلشان حل شود. شما با استفاده از تجاربتان و اخلاق خوشتان و نیز با استفاده از قدرتی که دارید خیلی زود مشکلات را حل و فصل می کنید و آنها برای آینده شان برنامه ریزی می کنند. سلامت و شادی به زندگی فامیلتان می آید چون خودتان تا آخر کار از آنها حمایت می کنید و باعث می شوید که ثروت و سلامت به زندگی آنها راه یابد. مادرتان هم نظاره گر این همه محبت شماست و شما خودتان هم ثروتمند هستید یا می شوید و هم دنیا به شما رو می آورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۵:۴۳
Yasi

Yasi : سلام روزتون بخیر دیشب خواب میدیدم ظرفهام تو ظرفشویی مونده میخواستم بشورم دختر برادرم اومد و داشت ظرفهامو میشت و من به دخترم میگفت چرا ظرفهارو نشستی که دختر عمت داره میشوره از طرفی همسر سابقمو میدیدم من و خوانوادم رفته بودیم سبزی بخریم منتظر بودیم درو باز کنه که همسر سابقم و برادرش هم روبرومون بودن برادرش داخل ماشین بود و خودش هم یه کلاس آموزشی تفریحی ثبت نام کرده بود که لباس مخصوص داشت به رنگ لباسهای سربازی تنش کرد و یه پارچه به همون رنگ دورش پیچیده شده بود رفت از بالا پرید روی زمین به حالت خوابیده روی زمین بود پارچه دورش من خیلی نگرانش بودم میگفتم زمین به این سفتی دردش میاد این چه تفریحیه و تعجب کرده بودم چون تو بیداری از ارتفاع و جاهای بسته میترسه رفتم ازش پرسیدم که خوبی دردت نیومد گفت نه اصلا

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۷:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما از زندگی تان ناراحت و ناراضی هستید و تا اندازه ای ناامید شده اید. دختر برادرتان مثبت اندیش است و می خواهد که زندگی تان خوب به پیش برود و برایتان برنامه ریزیهای مثبتی می کند و شما انتظار دارید که دخترتان باشد که برای آینده ی مثبت خودش برنامه ریزی کند و قدم بردارد و نه دختر برادرتان. شما می خواهید زندگی شادی داشته باشید و فکر می کنید که شادی شما بستگی به همسر سابقتان دارد. همسر شما دارد سعی می کند که نظم و دیسیپلین داشته باشد و رفتارش منظم باشد و از نظر او شکست خوردن نوعی تمرین است که انسان را قوی تر می کند. او تصمیم گرفته که قوی باشد و از شکست خوردن نترسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۲:۰۷
Lia

Lia : عزیزم هستید و بسیار گرامی خدماتتون عالیه بنده هم تلاشم این بود ک موضوع رو درک کنم اسمش رو حتی مشکل نمی ذارم پوزش می خوام اگه باعث استرس برای شما شدم همگی انسان هستیم و انسانی رفتار می کنیم
از خدا براتون عافیت می خوام و سلامت و نیروی مضاعف ی چیزی هم می خواستم بگم اینکه بنظرم واقعا حیفه استادی مثل شما شاگردانی رو تربیت نکنه و این دانش رو انتشار نده خداوند پشت و پناهتون باشه با تشکر فراوان از شما و تیمم خوبتون ارادتمند لیلا

پاسخ
لینک۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۸:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : تشکر عزیز دلم. با این فرصت کوتاه کی درس بدهم کی کار کنم. :))))) التماس دعا.

پاسخ
لینک۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۸:۴۷
Lia

Lia : با سلام خانم هراتی گرامی گاهی وقتا ممکنه موضوعی پیش بیاد ک نیاز ب تعبیر فوری داره و خیلی میتونه ب شخص خواب بیننده کمک کنه اون دیگه تشخیصش با شما و تیم پشتیبانیه من تو چنین شرایطی بودم و گرنه شخصا از اینکه بین مخاطبا فرق گذاشته بشه خوشم نمیاد و همیشه سعی کردم ضوابط صفحه رو رعایت کنم ممنون ک برام دعا کردید نمیدونم خوابم مربوط ب جریان اتومبیله ک شما در حریان هستید یا مربوط ب کسب وکاری ک دارم روش فکر میکنم عملی کنم)خواب دیدم صبح ساعت ۶:۴۵ بخشی ک یادم میاد . نمی دونم اول این صحنه بود یا این صحنه دوم بود من و بچه های کلاس شاید رفتیم تو ی کلاس (همزمان من شاهدم و دارم رویت هم میکنم ) ی کلاس خیلی خیلی دراز فاصله میز صندلی ها از تخته خیلی زیاد بود هیچ کس توش نبود صحنه بعدی ک شاید اول این و دیدم من ی نقاشی عالی کشیدم نقش ی زن شبیه نقاشی مونالیزای معروف اما تصویر زن تک چهره و بزرگتر و واضح تره. شلوغ بود .بچه های کلاسمون و دوستم و ی نفر دیگه ک نمیشناختمش و شاید استاد بود از نقاشی من درباره نورپردازی صورتش کمی ایراد گرفت و من رنگ همراهم نداشتم از دوستم ک میدونستم خسیسه رنگ اکرولیک (پلاستیک) خواستم دخترش رها هم همراهش بود داشتم از کلاس میرفتم بیرون ک یکی از ظروف خونه ام رو دیدم گوشه کلاس افتاده از این ظرفای فلزی لعاب سفید در دار. در نداشت و کمی از لعاب داخلش ریخته بود و فلز زنگ‌زده از زیرش معلوم بود الان ک دارم مینویسم میفهمم نور پردازی اون نقاشی رو با رنگ گچ پاستل میتونستم انجام بدم با تشکر

پاسخ
لینک۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۸:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما را درک می کنم . بنده اینجا برای خدمت رسانی به شما نشسته ام ولی در نظر داشته باشید که شما و خیلی های دیگر که نیاز به کمک دارید چندین صد نفر هستید و من فقط یک نفرم. در طی روز نه مغز من اجازه به تعابیر نامحدود را می دهد و نه جسمم قدرت هجم غیر منطقی و بالای کار را دارد. از ساعت 8 صبح هر روز تا 12 شب هر شب کار می کنم و باز هم فرصت کم می آید. حالا اگر هر کاربر بخواهد روزی 5 خواب ارسال کند که هیچ!!! اگر 10 نفر بخواهند روزی 5 خواب ارسال کنند یعنی 50 خواب بیشتر در این تایم زمانی! باور کنید کامپیوتر هم باشد می سوزد و اتصالی می کند من که بنده ی خدا هستم و یک انسان. به هر جهت.... شما درسهای زیادی دارید که از زندگی بگیرید. قدرت تجسم شما قویست و ایده آلهای بالایی دارید. شما در مورد یک موقعیت خاص در زندگی تان حس بی تفاوتی دارید و تلاش می کنید که احساسی فکر نکنید. اما ناامید هستید و همزمان افکار و احساسات مختلفی به ذهنتان می رسد. به شما می گویند که باید امیدوار باشید. شما با دوستتان صحبت می کنید به این امید که آرامش بیشتری بگیرید ولی امیدی به کمک او ندارید. شما کاملا ناامید شده اید که به خواسته تان برسید. فکر نمی کنم این خواب مربوط به ماشین باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۵۷:۵۹
maria

maria : سلام.وقت بخیر.
خواهرم این خوابو در مورد من دیده پیام ایشونو میفرستم:
سلام شب خ ابتو می دیدم می دیدم که
مراسم داشتی تو خونت انگار برا امام زمان بود چون می گفتی هیچکار نکردم همه چیو سپردم به خودش و اومدم‌مامان هم می گفت کاری نداری فقط یه نپتن می کشی.می گفتی نه ظرف ندارم می خوام از مامی امانت بگیرم منم می گفتم مری یه دفعه برو بخردیگه همیشه لازمت میشه.بعدم قیافت عوض شده بود .بد نشده بودیا فقط تغییر کرده بودی.

پاسخ
لینک۱۳ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۴۹:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما حاجتی دارید که باید برای رسیدن به آن نذر امام زمان ع کنید تا حاجت روا شوید. نگرانی های شما خیلی راحت حل و فصل خواهد شد و از بین خواهد رفت. مادر شما به شما راهنمایی و کمک خواهد کرد که بهترین ایده ها و نظرات را در مورد زندگی تان بدست بیاورید و برای آینده برنامه ریزی کنید. شخصیتی که شما از خودتان به دیگران نشان می دهید عوض خواهد شد و جور دیگری برخورد می کنید و وجوه دیگری از خودتان را در زندگی رو خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۸:۲۷
فاطمه زهرا

فاطمه زهرا : سلام خانم هراتی عزیز،یه خوابی دیدم که خودم نفهمیدم اصن چرا،هنوز سرم درد می کنه،خواب دیدم که یکی از شخصیت های کمدی اینستاگرام کسی که ازش خوشم میاد به خاطر کلیپ هاش تو دنیای واقعی بود ویه ماشین شاسی بلند آجری داشت خیلی تمیز ونو بود داشت پارک می کرد،که به خاطر موضوعی که یادم نیست پیاده میشه ومیره،ومن پشت فرمون می شینم،خیلی فرمون ماشین نرم بود انگار لاستیک هاش رو زمین سر می خورد،منم که استرس داشتم یه هو از عقب میزنم به یه وانت سفید رنگ که پشت پارک شده بود،بعد هی ماشین وعقب وجلو می برم واز ترس اینکه مبادا کسی بیاد ببینه با ماشین فرار می کنم،از یه جاده گلی با پیچ ملایم (انگار شبیه پشت خونه یا حیاط خلوت بود)که کنارش یه رودخونه کوچیک داشت و دارو درخت رد شدم،خواستم مسیر وتموم کنم که دیدم تا نصف اون جاده ی کوچیک لوله کشی بود،به ارتفاع یک متر وماشین جا نمیشد،رفتم عقب وبا ماشین بهش ضربه زدم که فقط بتونم فرار کنم،بعدش رفتم سرکارم،در عین حال استرس داشتم که نکنه تا سرکارم بیان دنبالم،و اینکه باخودم فکر می کردم این شخصیت اینستاگرام چطور باهاش تو یه منطقه بودم وخبر نداشتم،وغصه ی اینو می خوردم حالا چیکار کنم یا میرم زندان یا باید کل حقوق هرماهم وبدم برا ماشین،رفتم سر کار دیدم (درواقع کافه است وهمیشه شلوغه)دیدم صاحب کارم انگار کافه تکونی داره،همه چی آورد تو حیاط برای شستن،وتمیز کاری،(دراصل کافمون حیاط نداره)من همون وسط حیاط شروع کردم به شستن ظرف ها ویه سری چیزای دیگه وهمچنان استرس داشتم(شغل من توکافه در واقعیت هم شستن ظرف هاست هم آشپزی)بعد میدیدم دونه دونه آدما با خنده وارد میشن ومن می ترسیدم نکنه بشناستم،دوتا آشنا میان تو کافه،یکیش وقبلا باهاش تئاتر کار می کردم،یکیش هم روحانی بود،اومدن به چشمام نگاه کردن بدجوری قرمز بود،خودم انگار احساس خواب آلودگی می کردم زیرگوشم با نصیحت بهم گفتن(تومتادون می خوری؟)من شوکه شدم گفتم این حرفا چیه این چیزا رو چرا میگین همکارام می شنون حرف در میارن،بعدش بلندشدم رفتم تو کافه،چندتا دختر بودن داشتن بهم دستور میدادن،(انگار پرسنل جدید بودن در صورتی که تو کافه فقط من دخترم)صاحب کارم هم پشت سرمون بود،بهشون پشت کردم ودرحالی که سمت در می رفتم انگشت اشارم وآوردم بالا با اخم گفتم من از شما دستور نمی گیرم ،من فقط از آقای فلانی(صاحب کارم)دستور می گیرم،انگار توکافه بودم،یه موبایل دستم بود نمی دونم چیکار می کردم پشت هم پیام می اومد فک کردم مال خودمه بعدش فهمیدم موبایل صاحبکارم،با تمام وجود شروع کردم پیغام هارو رد کردنتا ببینم دخترا بهش چی پیام میدن،بعدش رفتم پیش کانتر،یه خانم قدبلند انگار حسابدارمون بود،ایستاده بودم بهم لبخند میزد،یه آقای قد کوتاه هم بود،یه هو یه خانم خیلی قد بلند اومد جوری که حسابداره با اون قدش تعجب کرد وبه من نگاه میکرد،تو دلم بهش گفتم تو خودت هم قد بلندی،اما بهم لبخند میزد ومنم همینطور،بعدش دوباره رفتم توحیاط،صاحب کارم همه جارو داشت می شست،اما ظرفها وقابلمه هارو ردیف کنار هم‌چید تا بشورم(شغل من توکافه همینه به همراه آشپزی)منم نگاش می کردم،بعدش چشمام به مانیتور بزرگ حیاط خشک شد،خودم ودیدم،با چندنفر،انگار صاحب کارم عکسهام وگذاشته بودتا از مانیتور پشت هم پخش شه،عکسارو که دیدم لذت بردم لبخند می زدم،تو همه ی عکس هام من با دوسه نفر ایستاده بودم وانگار پشتم یه پرچم بزرگ بود ودر جهت باد می رقصید،یه لذتی اومد تو دیم(با خودم گفتم‌من کی قهرمان شدم که نمی دونستم)بعدش یادم اومد که این عکسهام تو حافظمه یه هارد قدیمی بود که صاحب کارم بهش دسترسی داشت،بالذت به صاحب کارم که درحال شستن حیاط بود نگاه کردم وبا شوق تو دلم‌بهش گفتم یعنی تو کی عکسهام ودیدی وگذاشتی تو مانیتور،(در ظاهر صاحب کارم هیچ توجهی بهم نداره،این کارش باعث شد برای عجیب باشه که چطور یواشکی عکسهام ودیده وخوب خوباشو اونایی که بهم لذت میدادو تو مانیتور پخش کرده انگار به فکرم بوده)مرسی،خانم هراتی واقعا معذرت میخوام،ممنونم ازتون قلب قلب قلب

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۲:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما فکر می کنید که این شخصیت اینستاگرامی زندگی خیلی رله و روانی دارد و اوضاع بر وفق مرادش است و به همه ی سختی ها می تواند غلبه کند و خودتان را جای او می گذارید و متوجه می شوید که اگر می توانستید مثل او زندگی کنید قطعا مشکلاتی هم پشت سرتان بود که با فراموش کردن آنها قادر به ادامه زندگی بودید مثل شکستن قلب کسانی که دنباله رو او هستند و عاشقش می شوند. و اینکه او با ارتباطاتی که دارد می تواند در زندگی به پیش برود. اما این که او گناه می کند و با سرپوش گذاشتن روی گناهانش به پیش می رود هیچ شکی درش نیست. شما سخت می کوشید و عصبی می شوید و می خواهید خونسرد به نظر بیایید ولی شدیدا تحت فشار هستید. شما نسبت به صاحبکارتان هم نظری دارید و کنجکاو هستید. رئیس شما حقوقش زیاد است و کارش کم. شما می خواهید برای آینده تان برنامه ریزی کنید همینطور هم صاحب کار شما با برنامه ریزی به پیش می رود. صاحب کار شما هم به شما چشم دارد. صاحب کار شما می خواهد که وجهه ی عمومی کار شما عالی به نظر بیاید و مشتریان بیشتری داشته باشید. شما فکر می کنید که او به شما توجه ندارد او همه چیز را در نظر دارد ولی عاقل است و احساسی فکر نمی کند. کار او برایش از رابطه اش با دیگران مهمتر است. تشکراز همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۲۵:۳۵
Maya

Maya : عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوست عزیزم خانم هراتی نازنین و ممنون بخاطر تعابیر فوق العادتون
خواب دیدم به همراه دوستم به جایی رفتم شبیه دفتر کار دونفر آقا که می شناسمشون در عالم بیداری اونجا بودن انگار دفتر مال یکیشون بود (اگر خاطرتون باشه قبلابابت طرحم در مورد بچه ها و اینکه مدتیه به دنبال راهی برای ارتباط گرفتن با این اقایون برای انجام طرحم هستم خدمتتون عرض کرده بودم این اقایون هم که در خواب دیدم همونها هستن که باهم دوستن) رفتارشون گرم بود انگار ما روخیلی وقته می شناسن و جلوی ما خیلی راحت بودن حتی لحنشون خودمونی بود رفتیم همگی تو اشپزخونه داخل سینک پر از ظرفای نشسته بود بشقاب قابلمه استکان بلوری یکی از این اقایون از اون یکی خواست کاری براش انجام بده ولی اون اقا داشت ظرف میشست من بهش گفتم شما برین کارتون و انجام بدین من میشورم اون اقارفت و منو دوستم شروع کردیم به شستن ظرفها دوستش اومد تو اشپزخونه و کنار من ایستاد
یادمه فاصلش با من خیلی کم بود و خیلی نزدیک به من ایستاده بود انقدر راحت بود جلوی ما که یه تیشرت و شلوار راحتی سفید پوشیده بود حتی لحنش هم خودمونی بود و شما خطابم نمی کرد با دستش چند باری زد رو شکمم و گفت اون استکان منو بشور بده بهم انگار می خواست چایی بخوره و استکان و شستم دادم بهش و رفت دیدم دوستم داره ظرفارو می شوره انگار ترتیب شستن ظرفارو بلد نباشه بهش گفتم اول استکانارو بشور بعد ظرفای چربو و اون انگار متوجه شده باشه من درست میگم به حرفم گوش داد.ممنون میشم مثل همیشه قبول زحمت کنین و تعبیر بفرمایید یک دنیا ممنون

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۳۳:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب و احترام متقابل. شما برای رسیدن به اهدافتان برنامه ریزی کرده و به پیش می روید و باید سعی کنید که اول محبت ها و دوستی هایتان را خالصانه تر قرار دهید و رفتار دوستانه تری از خودتان نشان دهید ( یا از نظر احساسی راجع به هدفتان صحبت کنید و آنها را متقاعد کنید که برای چه اینکارها را می کنید) و بعد کارهای شما برنامه ریزی بهتری خواهد داشت و موفق می شوید به هدفتان برسید. شرایط به نفع شما پیش می رود و از شما حمایت خواهند کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۵:۵۵
 همسفر

همسفر : ممنونم خانم هراتی عزیز

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۲۲:۲۸
 همسفر

همسفر : با سلام ، خانم هراتی عزیز امروز بعد از طلوع افتاب خواب دیدم یه سرویس چینی جدید در واقعیت دارم، خواب دیدم دست اقام دیسش (بزرگ)هست که گوشه اش به اندازه یه وجب نازک پریده و من از دستش گرفتم نگاهش کردم و گفتم چه حیف گوشه اش پریده و یه قایلمه کوچک چینی اندازه (کوچکترین سایز قایلمه ها) که در واقعیت ندارم، دست اقام بود انگار میخواست ببرش برا کسی. خواهر شوهرم که بارداره هم کنارش بود، گفتم اقا میخوایی چکار کنی؟ متوجه شدم میخواد ببره برای کسی یادم نیست کی؟ اشاره کردم به قابلمه هام گفتم داغون شدن، زشته میخواستم برای مواقع مهمون امدن ازش استقاده کنم که همون لحظه از دست اقام افتاد و شکست بهش گفتم وای حواست کجا بود این ظرفهای چینی رو همه داری میشکنی، از خواب بیدار شدم

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۹:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. موقعیت ظریف و حساسی در زندگی شما پیش می آید که باید با آن با دقت و حساسیت رفتار کنید و باید سیاست داشته باشید و عصبانی نشوید. شوهر شما در یک مورد خاص و شکننده ممکن است عصبانی شود و جناح خاصی را بگیرد. هر گونه انتقاد تندی می تواند به شکست شما در این موقعیت منجر شود. شما احساس حسادت می کنید و احساس می کنید که حق شما ضایع شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۳:۵۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.