تعبیر خواب عروس
اگر کسی در خواب دید خودش یا دیگری عروس به خانه آورده و او عروس را می شناسد، به بزرگی می رسد اما اگر عروس را نشناخت، عمر او رو به اتمام است. دیدن جشن عروسی همراه با رقص و پایکوبی مصیبت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
roksana : سلام خانم هراتی.خواب دیدم توروستا توشهرستان خونه مادر بزرگمم عروسیمه حامله هم هستم ولی میدونم که ازدواج کردم زندگی کردم امابرام عروسی نگرفتن وحالامیخوان بگیرن،همه اومدن بعضی ها هم هستن فامیلن یا فامیل شوهر ولی مننمیشناسمشون داریم کمک میکنیم کارانجام میدیم خواهرام اومدن پذیرایی میکنم چایی میبرم براشون امامن تو دلم میگم چه عجب بلاخره خواهرم اومد تهران دیدنه من درحالی که اونجاروستاست. میرم دنبال دوتا خواهرزاده هام ببینمشون مییبنم یکی شون ماشاالله بزرگ شده کمی،ولی جفتشون مشکی وتمیز لباس پوشیدن.بیرون رونگاه کردم باخواهرزاده هام یه جایی که سقفش کوتاهه انگاریه پسره داره اشاره میکنه منم محل ندادم. بعدش به خواهرم میگمچرا مشکی پوشیدن بچه ها.میگه توراه نمیدونم مراسم یه اقایی بوداونجا رفتیم.بعدش دوتادر ورودی هست تو خونه یکیشون جلوش لهاف تشکای مادربزرگمه که به شدت بومیده ومن حالت تهوع میگیرم کمی جابه جا میکنم تاراه ورودی باز شه.بعدش میرم دنبال پسرم ببینم کجاهس میبینم پیش جاریم گذاشتنش.تودلم میگم ببین پیش کی گذاشتن بچمو(چون بهش اعتمادندارم).دختریکی ازفامیلای شوهرموهم میگیرم میبوسم وبغلش میکنم مادرش میبینه.لباس مانتووروسری وشلوار مجلسی رنگی تمیزمیپوشم.دامادمیاد ولی شوهرم نبود یه ادم دیگه بود میادباکت شلوار بره حموم بعدانگاریه لباس رنگی دیگه پوشیده ولی بامن ست نیس رنگ لباسش.منم تودلم به شوخی میگم ببین عروسیمه منم حامله ام.ولی نه ترانه شادی نه لباس عروس هیچی ندیدم توخوابم.خانم هراتی در واقعیت هم عروسی گرفتن برام والان یه پسردارم.ممنون میشم تعبیرشو بگید.
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که برای حل مشکلاتتان خردمندانه رفتار کنید ولی به خاطر مسئله ای فکرتان ناراحت است. شما هدفی دارید که هنوز آماده ی صحبت کردن در رابطه با آن یا اقدام کردن در مورد آن نیستید و حرفتان را به کسی نمی گویید. از نظر مالی احتمالا شرایط زندگی شما رکود داشته و فکرتان را ناراحت کرده است. شما انتظار دارید که خواهرتان به شما راهنمایی و حمایت بیشتری نشان دهد. خودتان زیاد امیدوار نیستید که کارها به نفعتان به پیش برود و توقعات زیادی از زندگی تان ندارید. باورتان هم نمی شود که مادر بزرگتان بتواند به شما کمک مالی کند و یا از شما حمایتی به عمل بیاورد چون شاید شرایط خود او هم خیلی مناسب نیست. امیدوارید که این جنبه های بد زندگی تان را دور بریزید. شما به ثروت و رفاه یکی از فامیلهای شوهرتان فکر می کنید و دوست دارید مثل او باشید. شما سعی می کنید که رفتاری درست و با پرستیژ و شاد از خودتان نشان دهید. اگر چه شما از بیرون سعی می کنید که با نشاط به نظر برسید اما از درون همانی هستید که بودید و نسبت به بعضی مسائل گارد گرفته اید و می خواهید از خودتان دفاع کنید. دیگران فکر می کنند که شما خیلی خوشبخت و راحت زندگی می کنید ولی مشکلات مالی شما حل نشده است. تشکر از همراهیتون.
محمدرضا : سلام ، امروز نزدیک ساعت ۱۰ صبح خواب دیدم ، با عده ای سوار ماشین بودم یادم رفته کیا بودن، از کنار ی منطقه سبز رد میشدیم دو نفر دوچرخه سوار رو دیدیم وایسادیم یکی از دوچرخه سوارا پسر عموم بود بعد از پیاده شدن و احوالپرسی با هم رفتیم تو اون منطقه سبز ، یه عده دختر جوان در حال بازی و ورزش بودن از کنارشون رد شدیم و رفتیم کنار برادرا و پدرهاشون نشستیم ، من خجالت کشیدم جلو خونوادشون نگاه دخترا بکنم، بعد بلند شدم رفتم ساختمان جلویی انگار تازه فهمیدم عروسیه منو معشوقه ی سابقمه، اون لباس ساده عروس پوشیده بود منو که دید انتظار داشت برم پیشش روشو برگردوند تا من برم پیشش، منم وقتی این رفتارشو دیدم از کنارش رد شدم و بسمتش نرفتم ، یه چادر سفید دادم به خواهرم گفتم اینو برا اون زن فقیر گرفتم بهش بده ولی مادرم میخواست چادر رو ببره برا خودش که من نزاشتم بعد دختر کوچولوم اومد پیشم من ناراحت بودم که چرا بدون مقدمه دارم با معشوقه سابقم عروسی میکنم احتمال میدادم با برادرش دعوام بشه، هی دعا میکردم و احساس پشیمانی داشتم از این وصلت
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که در زندگی تان به موفقیت برسید و تعادلتان را در کار و تفریح و زندگی حفظ کنید. شما برای رسیدن به ثروت تلاش می کنید و می خواهید خردمندانه رفتار کنید. ایده های بالایی در ذهن شما هست و نسبت به معشوق سابقتان احساس سردی و بی تفاوتی دارید. او از شما خوشش نمی آید و شما هم از او بدتان می آید. می خواهید با کسی ازدواج کنید که آن شخص به شما افتخار کند و زندگی او را متحول کنید. سعی می کنید که احساساتی نباشید و منطقی رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.
Mahboobeh : سلام
دختر عمویم ، اسمش فرخنده است.یک مدت پیش خواب مرا دیده بود:
خواب دیده بود که من تو خواب لباس سفید پوشیده بودم.انگار عروسی ام بود.مدام ناراحت بودم.فرخنده از من پرسید: مگه محبوبه راضی نیستی؟ من یکم گریه کردم.پرسید: خونه از خودتونه؟ گفتم : نه.بعد مامانم گفت: خونه گرفتن.فرخنده و خواهرش فاطمه داشتند ظرف میشستن.بعد اذان گفتن من و بابام شروع کردیم نماز خوندن.من چادر انداخته بودم.
اگه میشه تعبیرش کنید.ممنون میشم.در ضمن من و فاطمه و فرخنده مجرد هستیم.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما به ازدواج و خوشبختی فکر می کنید و شاید روابط شخصی تان را ارزیابی می کنید. اگر لباس عروسی را در جایی پوشیده بودید که خود عروسی را ندیده اند، شما از بعضی جهات فکرتان ناراحت است و احساس بی کفایتی یا بی ارزشی می کنید و اعتماد به نفستان کم شده. روحیه ی شما به خاطر رفتار کسی خراب شده و فکرتان ناراحت است ولی اگر درست و خردمندانه فکر کنید ( مثل مادرتان) خواهید دید که کارها خوب خواهد شد و نباید الکی دلشوره و نگرانی داشته باشید. فرخنده و خواهرش هم برای آینده شان برنامه ریزی می کنند تا به خواسته هایشان برسند. خبرهای خیلی خوشی خواهید شنید، و خدای بزرگ را شکر خواهید کرد. انشالله ازدواج موفقی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Elmah : سلام من خواب دیدم با خواهرم داخل ماشین بودیم داشتیم فیلم عقد من را میدیدیم خودمو زیبا تو خونه قدیمی پدر و مادرم دیدم .در صورتی ک من تو خونه جدید مادرم در واقعیت ازدواج کرده بودم.نصفه فیلم انگار تو خونه قدیم نصفیش تو خونه جدید بود همه فامیل هم بودند بعد آقایی اومد نزدیکمون ک من ترسیدم گفتم صدای ضبطمون زیاد بود
الان دعوا میکنه ولیی مرده ک نزدیک شد فقط گفت صدارو کم کنید منم چون دوست نداشتم اونجا باشم ب خواهرم گفتم بیا بریم خونه ما ؛اونم با خوشحالی گفت باشه بعد پیاده شدیم رفتیم دنباله شوهرم دیدیم یه فیل پشته ماشینه شوهرم گیر کرده بود بعد دیدم شوهرم بغلش کرد گذاشت جای دیگه ؛من با تعجب گفتم سنگین بود انگار کمره خوشم یکم درد گرفتبعد فیلرو که گذاشت زمین ؛فیله دوید سمته مادرم ب شکمش ی ضربه زد من شوهرم صدا کردم ک مادرم و بگیره اونم دوید سمت مادرم
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان راجع به اینکه چطور باید زندگی تان را کنترل کنید صحبت می کنید. شما هم به شرایط و سنت ها و فرهنگ خانوادگی پدر و مادرتان پایبند هستید و هم سعی می کنید که مدرن و امروزی تر زندگی کنید و خودتان را با شرایط وفق می دهید. به نفع شماست که سعی کنید در زندگی تان آرامش را حفظ کنید و از خوشی ها یا ناراحتی هایتان برای مردم جار نزنید تا هم حفظ حرمت شما بشود و هم چشمتان نزنند. شوهر شما خاطرات قدیمی سنگینی را در ذهنش حفظ کرده و این خاطرات همه جا با او هستند. او سعی می کند که صبور باشد و دیگران را بیشتر درک کند. همسر شما درونگراست. ولی گاهی او هم از دستش در می رود و اعتراض می کند و حفظ حرمت و یا ظاهر سازی را کنار می گذارد. او با مادر شما مشکلی دارد که اگر ملاحظه ی او را نکنید و به او زیاد فشار بیاورید، او از کوره در خواهد رفت و با مادرتان مستقیما و با صراحت حرفی می زند که احساسات مادرتان جریحه دار می شود و دلش می شکند. شما سعی می کنید که پادرمیانی کنید تا همسرتان آرام باقی بماند. تشکر از همراهیتون.
غزاله : سلام وقتتون بخیر. خواهرم خواب دیده مراسم عروسی یا نامزدی خودش بوده ولی لباس سیاه پوشیده بوده و داخل کمد مادر مرحومم دنبال گل سر مشکی میگشته. خواهرم در واقعیت مجرده و ۲۰ سالشه.
با تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. زمان خوابتان در تعبیر موثر است که ذکر نکرده اید. تاریخ روز و ساعت خوابتان. اما به صورت کلی این خواب گویای این است که خواهرتان نسبت به مسئله ای یا نسبت به کسی احساس تعهد می کند ولی باور ندارد که بتواند در این رابطه به موفقیت برسد، یا نمی خواهد که در این رابطه با کسی صحبت کند. او می خواهد به خاطرات قدیمی و صحبت های مادرتان فکر کند تا بلکه بتواند افکارش را مرتب کند و راه حلی برای مشکلش پیدا کند. تشکر از همراهیتون.
غزاله : خانم هراتی عزیز خواهرم این خواب رو صبح روز شنبه ۲۱ دی معادل ۲۶ جماوی الاول دیده بوده. با تشکر.
فریبا هراتی
: مشکلات خواهرتان تمام می شود و فکرش راحت خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
مهسا : سلام
دیشب خواب دیدم جایی مهمونم و مورد توجهم. دوست پسر سابقم (که خیلی تو فکرشم) هم بود و به من توجه میکرد. من خواستم محل نذارم ولی یه دفعه دیدم پشت سرمه. بعد رفتم براش سوغاتی خریدم وقتی براش آوردم دیدم کت و شلوار تنشه و تو یه ماشین مشکی داره میره انگار عروسیشه. یه دختر هم تو لباس عروس جلوی اون تو یه ماشین دیگه که وانت بود رانندگی میکرد. دختره خوشکل نبود و عقب وانت چند نفر بودن از جمله یه دختر دیگه که اونم لباس عروس پوشیده بود. خوشحال بودن ولی صدای آهنگ و شادی نمیومد. منم بیخیال سوغات دادن شدم.
ممنون بابت تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. شما دوستان زیادی دارید و یا خواهید داشت و از شما حمایت می شود. دوست پسر سابق شما هم به شما فکر می کند هر چند که او را پشت سر گذاشته اید ولی گاهی دلتان برای او می سوزد. او فکرش ناراحت است و سعی می کند که به هر جهت کنترل زندگی اش را به دست بگیرد و سخت می کوشد تا به ثروت برسد. ولی شرایط زندگی و اوضاع اقتصادی او زیاد خوب نیست. هر چند که نگرانی شدیدی هم ندارد و مستاصل نیست. شما از فکر او بیرون خواهید آمد. تشکر از همراهیتون.
نرگس کوهی : سلام روزتون پر برکت
خواب دیدم عروسی من هست فقط چادرسفیدسرم بودوباخودم گفتم چراآرایش نکردم بعدصندلی آوردندومن روی صندلی نشستم و داخل گوشیم دیدم که چند کلیپ از برادرام و خواهرزادم هست که کارهای خنده دارمیکنند و میرقصندبه خواهرام نشون دادم
بعددیدم با دستمال کاغذی چشمام رو پاک میکنم و سیاهی مداد مثل قطرات اب سیاه دستمال رو پر میکنه و چندبار دستمال عوض میکنمتا پاک کنم ولی چشام ارایش نداشت
دوتاخانم وارد مجلس شدندبااینکه پچ پچ میکردندانا من شنیدم و رفتم به مادرشوهرتوی خوابم گفتم اینافکرمیکنندمن باعث شدم خواهرزادت رو برغی پسرت نگیری بیا خودت جوابشون رو بده بعدان خانم ها دنبال دعا یا چیزی بودند که باعث شده بود داماد دخترخالش رونگیره
بعدختره یک چیزی بهم نشون داد یک پیچ داخلش گیر کرده بودگفت من بچه بودم ناخواسته این روبستم دیگه نتونستم باز کنم
درواقع شوهرم در جوانی دخترخالش رو میخواسته ولی مادرش پا پیش نمیزاره وحتی روز عروسی دخترخالش شوهرخالهٔ بهش میگه توبایدداماد من میشدی
نمیدونم ربطی به خوابم داره
چون ادم های خوابم افراد واقعی نبودند و ناشناس بودند
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکرتان ناراحت است و فکر می کنید که با وجودی که همه شما را در ظاهر سفید بخت می دانند و به همسرتان هم متعهد هستید، و صداقت دارید، اما همه دلشان به حال شما می سوزد و شما خودتان را خوشبخت حساب نمی کنید. شما می خواهید که نگرانی های قدیمی که در فکرتان هست را پاک کنید برود چون نسبت به همسرتان بدبین شده اید. دوست عزیز مادر شوهر شما خودش دختر خواهرش را دوست نداشته و پا پیش نگذاشته که از او خواستگاری کند این چه ربطی به جادو جنبل کردن دارد؟ دختر خاله ی شوهرتان هم خودش کم عقلی کرده و در شرایطی گیر افتاده که نمی توانسته خودش را نجات دهد و کسی از او سو استفاده کرده است. شوهر شما دختر خاله اش را می خواسته و این مربوط به گذشته است. تمام مردان دنیا در زمان مجردی شان هر دختر خوشگلی که سر راهشان بیاید را می خواسته اند!! اما وقتی که کسی ازدواج می کند یعنی آنقدر شعورش بالا می رود که کسی را به خاطر روحش می خواهد و نه صرفا برای لذت جویی از جسم او. شما برای همسرتان شریک روح و جسم او هستید و اگر خودتان را با مسائل مربوط به گذشته ی همسرتان ناراحت کنید، نقطه ضعف نشان دهید، او فکر می کند که شما به او اعتماد ندارید و آنوقت دیگر شریک روحی او محسوب نخواهید شد!! تشکر از همراهیتون.
Hana : شب جمعه خواب دیدم تو یه خونه خیلی شلوغ هستم که چندنفر آشنا بودند و بعد دیدم پدربزرگم داماد شده ولی نمیدونستم عروس کیه و پدربزرگم خیلی پای کوبی و شادی میکرد.توی دستشویی همون خونه رفتم همینطور سوسک بود و من سعی میکردم سوسکا را با اب بفرستم تو چاه بعد که از دستشویی اومدم بیرون دیدم مادربزرگم(فوت کردند)چادر سفید انداخته رو سرش و موهاش بلند بود و عروس بود
فریبا هراتی
: سلام. پدر بزرگتان با مشکلاتی مواجه است که خیلی به خاطرش آزار دیده و ناراحتی کشیده است. عمر پدربزرگتان به زودی سر خواهد آمد و او فوت خواهد کرد. شما به این دلیل ناراحت خواهید شد ولی سعی می کنید که از افکار منفی و نگرانی ها خلاص شوید. روح مادر بزرگتان شاد، او از اینکه پدر بزرگتان در آخرت به او بپیوندد احساس شادی و آرامش دارد و خودش را سفید بخت می داند. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام، ببخشید در سوال قبلیم من پرسیدم که خوابی دیدم که در اون فقط یک آن خودم رو در لباس عروس دیدم دیگه هیچی یادم نیس نه جشنی نه چیزی فقط یک لحظه بود چیز دیگه ای یادم نیس،ایا تعبیرش مرگ منه؟ اصلا خواب ساعت هشت صبح تعبیر داره در شرایطی که هی میخابی و از خواب میپری و من کلا خواب زیاد میبینم و این اذیتم میکنه چون همش دنبال تعبیر و معنیشم فکرم مشغول میشه،همسایه قبلیمون هم چند وقت پیش خواب دیده بود مادر خدابیامرزم اومده خونمون من خونه نبودم، همسایه به مامانم گفته بیاین خونه ما تا سحر بیاد فک کنم من بازار بودم، دقیق یادم نیس مامانم رفته خونه همسایه، همسایه خواسته یه چیزی برای مامانم درست کنه، منم دیر کرده بودم،خوابشون دقیق دقیق یادم نیست،خیلی ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. خیر تعبیر خوابتان مرگ شما نیست. من قبلا هم عرض کردم در خط اول تعبیر که شما روابط شخصی تان را ارزیابی می کنید و احساس ضعف و ناتوانی و عدم قدرت و اقتدار دارید و نمی دانید که در شرایط حاضر باید چطور رفتار کنید. هرگز خوابتان را با خواندن تعابیر معبران قدیمی خودتان تعبیر نکنید. چون خواب منوط به زوایای چیزهای دیگری که در خوابتان می بینید تعبیر می شود و نمی توان برای هر خوابی یک تعبیر یکسان گفت! عروسی برای بعضی ها معنی تعهد می دهد و در جای دیگر معنی نگرانی دارد. اما شما قدرت تشخیص این را ندارید که معنی های متفاوت آن را در جای خودش متوجه شوید. دوم اینکه مادرشما روحشان شاد به شما فکر می کند و شما به دنبال احتیاجاتتان در دنیا تلاش می کنید. مادر شما روحش زنده و در کنار شماست. او انتظار دارد که شما فکر نکنید که حالا که جسم او مرده، پس دیگر تمام شده است. هرگز خوابتان را برای کسی که تعبیر بلد نیست تعریف نکنید و خودتان هم تعبیر الکی از خودتان نگویید!! این حرفهای بی پایه و اساس و تعابیر اشتباه شما روی زندگی تان تاثیر منفی می گذارد. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام،من امروز ساعت هشت اینای صبح خواب دیدم در لباس عروس هستم، دیگه هیچی یادم نیس یاشایدم خوابم همین یک آن بود که خودمو در لباس عروس دیدم، چند دیقه قبل یابعدشم خواب دیدم لباسامو از ساک دزدیدن لباسای دوستمو پوشیدم رفتم دانشگاه، خیلی لباسشو دوس داشتم،بهش گفتم با این لباسا کفشای تو میاد ولی کفشاشو پوشیدم به پام یه کم بزرگ بود پام توش لق میزد، باید عرض کنم که من مدتیه همسرم مریض شده و من فوق العاده استرس کشیدم و الان چند روزه خودم هم حالم خوب نیس گیج و منگم،شبا خواب راحتی ندارم،مخصوصا بعد از نماز صبح، حال روحیم به خاطر همین گیج و منگ شدنم خیلی بده همش حس میکنم مریضم میترسم
فریبا هراتی
: سلام. شما روابط شخصی تان را ارزیابی می کنید و احساس ضعف و ناتوانی و عدم قدرت و اقتدار می کنید. شما نمی دانید که در شرایط حاضر باید چطور رفتار کنید. می خواهید از دوستتان مشورت بگیرید و مشابه او رفتار کنید. می خواهید مانند او فکر کنید و رویکرد تازه ای و موضع گیری های مشابه دوستتان نسبت به مسائل داشته باشید. اما شما احساس می کنید که به اندازه ی دوستتان توانایی ندارید و خودتان را دست کم می گیرید. دوست عزیز خدای مهربان بزرگ است و با شماست. آرامشتان را حفظ کنید و سعی کنید عرق بهارنارنج و کمی عسل را در آب حل کنید و شب به شب یک استکان میل کنید کم کم این هورمونهای استرس زا از بدنتان خارج می شود و فکرتان بهتر کار خواهد کرد. در پناه خدای بزرگ باشید. تشکر از همراهیتون.