تعبیر خواب عروس
اگر کسی در خواب دید خودش یا دیگری عروس به خانه آورده و او عروس را می شناسد، به بزرگی می رسد اما اگر عروس را نشناخت، عمر او رو به اتمام است. دیدن جشن عروسی همراه با رقص و پایکوبی مصیبت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : سلام دیشب خواب دیدم مادرشوهر خواهرم طلاهاش را سوزوند روش دوده ای شد بعدش با آب شست که نو بشه ، عروسی خواهرم بود خواهرم داشت با شوهرش عروسی می کرد شوهرش کت دامادی و شلوار فاق بلند نوجوانانه پوشیده بود از این شلوار باق بلندهایی که نوجوان ها تو خیابون می پوشن بدون اینکه عروسی شون تموم بشه رفتن خونه که بعد بیان برای ادامه عروسی ولی رفتن خوابیدن ، برادرم که با خواهر دامادمون ازدواج کرده عین دامادمون شلوار پوشیده بود ، خانم هراتی شوهر خواهرم داره تنهایی می ره آلمان ، استرس داریم که نکنه خواهرم را جا بذاره و اتفاق زندگی آنها زندگی برادر من را هم تحت شعاع قرار می ده چون خواهر دامادمون، زن داداشمه، من هم تو عروسی لباس سفید شبیه لباس عروس پوشیده بودم یک لباس خیلی زیبا
فریبا هراتی
: سلام. مادر شوهر خواهرتان شاید در ترغیب پسرش به رفتن به آلمان نقشی موثر دارد و او معتقد است که هر چند که شاید خواهرتان از این بابت ناراحت شود، اما عوضش بعد از مدتی زندگی شان نو خواهد شد. خواهرتان نسبت به شوهرش متعهد است اما در عین حال، نگران است که او بی قید و بندی از خودش نشان دهد و کم عقلی کند و آزادی های افراطی باعث شود که به خواهرتان خیانت کند. از این جهت شاید آنها با هم دعوا دارند ولی نمی خواهند که دعوایشان کش پیدا کند. برادر شما هم مثل دامادتان فکر می کند و می خواهد مثل او بی بند وبار و آزاد باشد ( لااقل به صورت موقت) تا شرایط زندگی اش بهتر شود. شما رفتاری با پرستیژ و با کرامت از خودتان نشان می دهید هر چند که به شدت نگران هستید. اگر آنها در اینجا به هم متعهد بوده اند و عاشق هم هستند، همیشه نسبت به هم متعهد باقی می مانند ولی اگر اینجا سرو گوش دامادتان جای دیگری گرم بوده، خارج از کشور هم که برود همان است! شخصیت آدمها با مسافرت رفتن، سه سوته عوض نمی شود. مگر اینکه قرار باشد دور از هم برای سالیان سال زندگی کنند. تشکر از همراهیتون.
علیرضا : سلام
بنده خواب دیدم خانه پدربزرگم عروسی هست ولی نمیدونم عروسی کی بود. عروسی خیلی شلوغی بود خیلی از افراد غریبه بودن. توی اونجا شوهرِ مادرم رو دیدم که لباس زنونه پوشیده بود و همراه با زنها میومد. پایین خونه پدربزرگم یه باغ کوچیک هست که داخلش چنتا درخت انار و یه گردو داره که اون باغ کوچیک چراغ بارون شده بود و خیلی روش بود و درخت ها خیلی برگ داشتن خیلیا اونجا جمع شده بودن و میرقصیدن ولی من درست اونارو نمیدیدم چون درختا پر از برگ بود. داخل حیاطش دوتا انگور هست که اونقدر رشد کرده بودن که نصف حیاط رو گرفته بود و پر از انگور تازه بود . وقتی به بالا و به کناره دیوار ها نگاه میکردم پر از درخت بلند و پر برگ بود که به نظرم گردو بود انگار خونه پدربزرگم وسط یه باغ بود. من از خونه پدربزرگم اومدم بیرون و رفتم خونه عمه ام و چنتا از دختر عمه هام و پسر عمه ام رو توی حیاط دیدم و ازشون پرسیدم مگه شما ها نرفتین عروسی؟ و اونا گفتن تازه داریم میریم دوباره گفتم عمه هام کجان؟ گفتن دوتاشون توی عروسی هستن ، نزدیک من اومدن دست پسر عمه ام یه پیچ و مهره زنگ زده بود ازش گرفتم ولی اون گفت بندازش زمین اینا کثیفن و منم انداختمشون و فکر کنم خودش دوباره برداشتشون.
فریبا هراتی
: سلام. پدر بزرگ شما به خاطر مسئله ای فکرش ناراحت می شود و همه از این بابت تحت تاثیر قرار می گیرند. شوهر مادرتان، رفتاری از خودش نشان می دهد که از احترام او می کاهد و شاید زیاده از حد احساساتی رفتار می کند. ثروت پدر بزرگتان زیاد است ولی نگرانی و ناراحتی به خاطر مسئله ای فکر همه را ناراحت می کند ( یا کسی فوت خواهد کرد و یا دعوا به پا می شود). مشکلات مالی مطرح نیست و شما نمی خواهید که در این مشکلات و یا ناراحتی ها سهیم باشید. در واقع کسی سعی می کند که دیگران را مورد سو استفاده قرار دهد و به این دلیل روابط بین فامیل را خراب می کند. مسائل کوچکی موجب می شوند که کارها خراب شوند و غفلت و بی توجهی کسی باعث ایجاد ناامیدی و افسردگی بین فامیلتان خواهد شد. شما نمی توانید این رابطه را ترمیم کنید ولی شاید پسر عمه تان بخواهد به نحوی در بهبود اوضاع دخالت کند. تشکر از همراهیتون.
aminhoseini : سلام. مادرم خواب دیده عروس شده و ارایشگر اومده خونه ارایشش میکرده و لباس بسیار زیبایی سفید عروسی پوشیده بدون تور عروسی و فقط خودش و ارایشگر اش بودن کسی دیگه نبوده پیششون و خودش را تو اینه خیلی زیبا میبینند با موهای لخت و چشم و ابرو سیاه و خیلی هم جونتر شدن و تو خواب پیش خودش فکر میکرده حالا مردم من رو ببینن نظرشون چیه در مورد من و تو خواب نمیدونسته داماد کیه و با کی ازدواج میکنند و قبل ساعت ۵ صبح این خواب رو میبینند با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. مسئله ای موجب ناراحتی فکر مادرتان می شود و او به این خاطر مجبور می شود با سیاست رفتار کند. لطفا برای سلامتی مادر و خانواده تان بگویید به تعداد افراد خانواده تان یکی یک عدد مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید تا قضا بلا از زندگی تان دفع شود. در انجام قربانی به هیچ وجه کوتاهی نکنید. تشکر از همراهیتون.
رخساره : سلام شارژ مجدد انجام شد ممنون میشم خوابم رو تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و همسرتان می خواهید نسبت به مسئله ای با هم توافق کنید یا بیشتر از گذشته نسبت به هم متعهد باشید. شما خوشبین و مثبت اندیش هستید و سعی می کنید که با کرامت رفتار کنید. عده ای غیبت تان را می کنند و پشت سرتان حرف می زنند. شما به این فکر می کنید که همسرتان به فکر شما هست یا خیر. اما امیدوار هستید که نگرانی های شما بی مورد باشد. شما آگاهانه و خردمندانه رفتار خواهید کرد. همسرتان شاید به خاطر کار زیاد به شما خیلی توجه نکند ولی او همان رفتار و کرامتی که ابتدای عقدتان نسبت به شما داشته است را بروز خواهد داد. شما نباید اجازه دهید که دیگران افکارتان را خراب کنند و شما را نسبت به زندگی تان بدبین کنند. تشکر از همراهیتون.
رخساره : سلام وخداقوت.دوروز پیش خواب دیدم که توی محضر(دفترازدواج)هستم.تعدادی مهمان اونجا بودن چادر روشن سرم بودوبلوز دامن پوشیده بودم.منتظر شوهرم بودم(میخواستیم عقدکنیم) یه چندتامرغ سفید توی اتاق بودواینورواونورمیرفت یکیشون کف اتاق مدفوع کردبرادرم مرغ رو گرفت وازاونجابردش.همسرم خیلی دیرکرد ومن خوابم گرفته بود،رفتم توی اتاق کناری ومیخواستم بخوابم(اتاق شبیه اتاق خواب خونه قدیمی مادرم اینابودیه پنجره بزرگ داشت وپرده کرکره سبز)که روشنی روز رو متوحه شدم. شوهرخواهرم ویه نفر دیگه هم تواتاق بودن ولی کاری به من نداشتن سرگرم کارخودشون بودن چادرم رو دورم نگه داشتم وروی زمین دراز کشیدم برادرم گفت نخواب الان میاد،باخودم گفتم اگر بخوابم صورت خواب آلود میشه وتوی عکس بدمیشم یه چرت کوتاه زدم.رفتم بیرون شوهرم اومدبشاش وپرانرژی بودپیراهن سفید زمان عقدمون تنش بود.گفتم چرا اینقد دیر اومدی باهاش سرسنگین بودم که اینقد معطل کرده واون داشت توضیح میداد ولی صحبتهاش رو یادم نیست.من ۹ساله ازدواج کردم وتوی خواب میدیدم که میخوام با شوهرم عقد کنیم.واون اومد ولی دیگه مراسم خطبه عقد رو ندیدم ازخواب بیدارشدم.شادو تندرست باشید .ممنون از تعبیرخواب .۱حق خواب کم دارم شارژ مجدد انجام میشه
فریبا هراتی
: سلام. طبق قوانین سایت که در تمام صفحات تعبیر خواب ذکر شده است هر 750 کاراکتر معادل یک حق خواب است و خواب شما شامل 1055 کاراکتر و 2 حق خواب و از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. نوبت شما محفوظ خواهد بود. تشکر.
کیمیا : سلام
خواب دیدم عروسی داداشمه( در واقعیت قرار بود عقد کنن ولی به دلایل اماده نبودن کنسل شده تا دوباره قرار عقد بذارن) من هر چی میخواستم زود ارایش کنم دیدم دیر شد و نتونستم کامل خط چشم و... بزنم و ارایشم ساده شد که رفتیم محضر و دیدم یه ساعت دیر رسیدیم و چون یهویی عروسی گرفته بودن نتونستم کادو بخرم و توی خواب شرمنده بودم که رفتم داخل و دیدم عروس بدون ارایش و بدون لباس عروس نشسته و داره دفتر رو امضا میکنه و پرسیدم چرا لباس عروس تنش نیس و لباس رو گذاشته بود کنار دستش( در خواب همون لباسی بود که براش در واقعیت خریدیم)و گفتن فعلا اومدیم محضر عقد کنن و چند روز بعد توی خونه عروسی میگیریم که دیدم داداش بزرگم یه انگشتر خریده و داد به مامانم که دست عروسش بکنه و رفت جلو دست عروس انداخت( مامانم فوت شده) و من با خودم گفتم کاش یه کادو هم من فرصت میکردم بخرم
فریبا هراتی
: سلام. انشالله تعهد برادرتان و نامزدش نسبت به هم قویتر خواهد شد و شما رفتاری صادقانه و توام با آرامش از خودتان بروز می دهید. شما نیازی به نگرانی در باره ی آنان نخواهید داشت و عروس هم صادق و بی ریاست. برادر بزرگ شما از شخصیت این خانم خوشش می آید و روح مادرتان شاد، او هم از اینکه برادرتان ازدواج می کند بسیار خوشحال است و شخصیت این خانم را می پسندد. تشکر از همراهیتون.
مریم : خواب دیدم تو خونه پدر شوهرم نشستم کنار شوهرم،از کف دستم چمن درمیومد و شوهرم اونارو میکند میزاشت زمین.اندازه یه سکه چمن کف دستم نگه داشت،جلوم ذرت خام گاز میزد و بهم تعارف نمیکرد، مادر شوهرمم بهم یه طومار کاغذی داد ک روش یه سری مبالغ نوشته بود با خودکار گفت همینقدر دارم بهت بدم اینم بگم ک سر یه ملک دعوا داریم ک توی خواب نمیخواستن حق منو بدن و با حرص و کینه بهم نگاه میکردن منم قهر کردم ازونجا رفتم
فریبا هراتی
: سلام. شما مناعت طبع و سخاوت در رابطه با شوهرتان به خرج می دهید ولی او از امکانات مالی اش به نفع خودش استفاده می کند و به شما چیزی نمی دهد. مادر شوهرتان هم انتظارات و توقعات زیادی از شما دارد و شما به همین دلیل، تمایل ندارید که با آنان ارتباطی قوی داشته باشید و از هم ناراحت هستید. تشکر از همراهیتون.
مریم : خواب دیدم با دخترم ووپسرم رفتیم جایی که یکدفعه دیدم میگن عروسی دخترت همه دور تا دور نشستن ولباس های تیره تنشونه همه خانمن من هیچکدامشون نمشناسم سه تا لباس عروس میارن دخترم یکیش انتخاب میکنه میپوشه خوشحال بود دور وبرش دخترهای جوانی بودن که انها هم خوشحال بودن از کسایی که انجا بودن میخوام که اهنگ بزارن جشن بگیرم وبرقصیم اما انها میگن نه از بیرون اجازه نمیدن من میگم رقص نور و دی جی اجازه نمیدن .بعد میببنم دخترم دولا شده بایه دستمال زمین را جارو میکنه (مثل نپتون کشیدن ) ناراحت میشم ازاین کار دخترم اما اونها میگن رسممونه منم ماهم رسمممون جشن بگیریم نمیشه ما به رسم انجام بدیم ولی شما نه بعد در حالی که هیچکس نمی شناختیم ولی انگار انها از قبل مارا میشناختن اومدیم بیرون با دخترم پیش خودم گفتم دیگه باید برم جهیزیه بخرمفراموش کردم بنویسم قبل از اینکه دخترم لباس عروس بپوشه هم بغل کردیم حس کردم دخترم الت مردانه داره .
فریبا هراتی
: سلام. دختر شما می خواهد قوی باشد، مستقل باشد و حرف خودش را به پیش ببرد، او می خواهد به انجام کاری متعهد باشد ولی به خاطر مسئله ای فکرش ناراحت می شود. شما خیلی دلتان به خاطر دخترتان شور می زند و نگران او می شوید ولی هیچ جای نگرانی نیست. دخترتان قادر خواهد بود مشکلاتش را رفع و رجوع کند و زمینه ی زندگی او از سختی ها و ناراحتی ها پاک خواهد شد. شکر خداوند بزرگ، هیچ خطر و بلایی شما را تهدید نمی کند و مقدر شده که دخترتان بتواند در زندگی اش به موفقیت برسد. شما سعی می کنید که مثبت اندیش باشید و زندگی دخترتان را متحول کنید. برای دفع سختی ها و شر حتما صدقه بدهید تا انشالله قضا بلا از شما و دخترتان دور شود. تشکر از همراهیتون.
معصومه احمدی 2 : سلام خانم هراتی عزیز.. برادر من نامزد داره.. من دیشب خواب می دیدم انگار روز عروسیشون هست و ما داریم آماده میشیم ول یمن به ساعت نگاهدمیدکنم و می بینم اط ساعا عروسی داره میگذره و ما هنوز آماده نشدیم من استرس زیادی می گیرم ول یننی تونم کفشامو پیدا کنم و ساعت همش دیرتر میشه.. من میگم خدایا آبرومون رفت نمی رسیم به عروسی.. آخرش کفشمو پیدا می کنم و با مامان اینا میریم عروسی.. و خیلی توی دلم خحالت می کشم.. دست عروسو می گیرم مینشونم جای خودش و انگار عروس با حای دسته گل یه عروسک دستش می گیره که خیلی با نمکه برای من ولی رقصو جشن خیلی کم و کلن عروسی باحالی نیست و من هگش حرص می خورم چرا اینجوری شده.. ممنون از تعبیرتون.. آها.. یه لحظه هگ لباس خودمو توی مراسم می بینم دوسش ندارم و به نظرن به انازه ی کافی شیک نیستم.
فریبا هراتی
: سلام. شما نگرانی هایی در خصوص ازدواج برادرتان دارید که هنوز برای حل آنها آماده نیستید و دلتان شور می زند که جاپای قرص و محکمی در رابطه با نامزد برادرتان نداشته باشید و یا زیاد به او باور ندارید. شاید شما فکر می کنید که نامزد برادرتان نگاهی سرخوشانه و غیر عاقلانه نسبت به مسائل دارد و شما می ترسید که کارها خوب به پیش نروند. هیچ خطا و اشتباه مهمی رخ نخواهد داد و در مجموع همه ی کارها بخوبی پیش خواهند رفت. شما احساس خوبی خواهید داشت ولی از اینکه رفتارتان خیلی با پرستیژ نبوده، نگران می شوید. تشکر از همراهیتون.
Rasta : سلام ، من متاهلم و خواب میدیدم که دوباره میخوایم مزاسم بگیریم منو شوهرم و شوهرم آمده بود دنبالم و لباس عروسی که پوشیده بودم سبز بود و وقتی رسید شوهرم دیدم پراید سفیدی رو گل زده و آمدیم سمت جاده خونه ای که مراسم اونجا بود و دیدم خونواده همسرم باهاش نیومده بودن و گفته بودن ما که مراسم اولشون بودیم دیگه نیازی نیست ما باشیم آمدیم خونه و دیدم مهمونا نشستن و من حوراب پام بود و کفش مجلسی نداشتم و به آبجیم گفتم گفت بیا کفشا پنو بپوش ولی کفشاش برام بزرگ بودو کهنه بود یه کفش مشکی از خودم بود پوشیدم ولی از بس پاشنه هاش بلند بود از زیر لباس دیده میشد و دیدم اونا هم رنگش سبزه و خیلی قشنگ بود و بعد آمدیم داخل یه خونه دیگه که با بالش جایی برا نشستنمون درست کرده بودن و چادرمو خودم از سرم برداشتمو دیدم مهمونا از زیباییم تعریف میکردن و تو آینه خودمو دیدم که خیلی خوب شده بودم و شوهرم دم در داشت عکس میگرفت و من هم رفتم بیرون و دیدم مادربزرگم که فوت شده واییتاده بودو داشتن ازش عکس میگرفتنو منم گفتم برم باهاش عکس بگیرم چون میدونستم میخواد بمیره و شوهرم هم خیلی خشگل شده بود
فریبا هراتی
: سلام. شما و همسرتان نسبت به هم متعهد هستید و زندگی سرشار از آرامش و امنیت خواهید داشت. شما سعی می کنید که با هم با مهربانی و خوشرویی و ملایمت تعامل کنید و زندگی را ساده بگیرید. شاید شما خیلی ثروتمند نباشید ولی همسرتان از صمیم قلب از شما حمایت می کند. احتمالا خانواده ی همسرتان زیاد ارتباطات قوی با شما ندارند. روش زندگی خواهرتان با شما متفاوت است و نصایح او زیاد در زندگی شما کاربردی ندارد. روح مادر بزرگتان شاد. او هم در خوشبختی شما سهیم است. شما از زندگی تان راضی هستید و همسرتان می خواهد که این زندگی زیبا را همیشه در ذهنش حفظ کند. تشکر از همراهیتون.