تعبیر خواب عزاداری
آنلی بیتون میگوید: اگر خواب ببینید عزادار کودکی هستید، نشانه آن است که نقشههایی که برای زندگی خود کشیدهاید با سرعت به شکست میانجامد.
اگر خواب ببینید برای خویشاوندی عزاداری میکنید، دلالت بر آن دارد که در آینده پیشرفتی اندک خواهید داشت و ایدههای شما که به خوبی اندیشیده شده، به ثمر نخواهد رسید.
تعبیر خواب عزاداری برای مرده
جابر مغربی گوید: اگر بیند مردهای جان داد و خویشان او بر وی نوحه و زاری میکردند، دلیل که بر اهل بیت مرده غم و انده رسد. اگر بیند که خویشان وی آهسته میگریستند، دلیل که خویشان وی از وی شادی و خرمی رسد.
حضرت دانیال گوید: اگر به خواب بیند که بمرد و همه بر وی بگریستند تا وقتی که وی را بشستند و با کفن در گور کردند این همه، دلیل بر فساد دین بود.
مطیعی تهرانی: اگر در خواب ببینیم کسی که مرده است گریه می کند خوب است و جای نگرانی نیست.
معبرین غربی گویند: رفتن به مراسم ختم و عزاداری مرده در خواب نشان دهنده رخ دادن حادثه شومی در آن محل یا بیانگر جدایی بین دوستان و اقوام است. اگر در خواب برای شخص مرده ای عزاداری میکنید نشان دهنده رسیدن ضرری از جانب اقوام مرده به شماست. همچنین عزاداری برای مرده میتواند نشانه سختی است که به وسیله شخص عزادار به وجود میآید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : اینقدر طول کشیده که شک دارم خوابم ارسال شده یا نه
فریبا هراتی
: در نوبت هستید و جالب است بدانید شما تنها کسی هستید که همیشه معترضید که دیر شد!! صدها نفر هر روز خواب ارسال می کنند. لطفا صبور باشید و اینقدر کم طاقتی نکنید. اینکار را بارها تکرار کرده اید.
سایه : سلام من کاری انجام دادم ولی درست و غلطش را نمی دونستم نیت کردم توحید خوندم و خوابیدم و خواب دیدم تو اداره ای که انگاری اداره ما بود یک جسد بود بعدش رفتم دم در ولی اصلا شبیه دم در اداره ما نبود دیدم جسد دیگه ای آوردن که من فقط تابوتش را دیدم که رو سر خانم ها بود تابوت شبیه تابوت بهشت زهرا بود روش ترمه قهوه ای بود خانم ها دسته دسته بودن با لباس های سرمه ای ردیف واستاده بودن انگاری می خواستن عزاداری کنن ولی سینه نمی زدن گریه نمی کردن دست می زدن با ریتم خاص ، فامیلیه جنازه حقیقت طلب یا یا حقیقت جو بود اصلا آقای تو مراسم نبود
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که بخشی از وجود شما از بین رفته. خودتان را خفه می کنید و از درون می کشید. نمی توانید مقصودتان را به خوبی بیان کنید و شاید به نظر دیگران رفتارتان گنگ به نظر می رسد. شما احساس می کنید که محدود شده اید و آزادی شخصی ندارید. دارید وارد یک دوره ی افسردگی می شوید. مسئله ای مرده یا فاسد در زندگی تان هست که باید به آن رسیدگی کنید و وقتش رسیده که به این موقعیت یا رابطه پایان دهید. چیزهایی که زمانی ایده آل شما بوده، الان دیگر برایتان استفاده و کاربردی ندارد و باید دفنشان کنید. شما در ظاهر شخصیتی محافظه کار و عملگرا دارید که به سعادت و خوشبختی خانواده اش فکر می کند و کسانی برای شما ابراز همدردی می کنند که منیت ندارند و خودشان را با شرایط ( هر چه باشد) وفق می دهند. آنها شما را به خاطر کاری که کرده اید تشویق می کنند. شما می خواهید حقیقتی را آشکار کنید. تشکر از همراهیتون.
علی : سلام
من خواب عحیبی دیدم
خواب دیدم که بعد از ظهر ماشین گرفتم و رفتم برای مجلس عزاداری ماه محرم برای امام حسین،وقتی رسیدم دیدم گوشه یک میدان تاریک یک خیمه کوچک زدن که داخلش رو من کامل می بینم و کاملا هم روشن بود کف اون یک فرش هم پهن شده و یک عالمه بچه کوچک زیر ۸-۹ سال (دختر و پسر) همگی سیاه یا سیاه و سبز پوشیدنن و دارن برای امام حسین عزاداری می کنن. (هیچ آدم بزرگی نبود)
من خواستم داخل بشم اما دیدم من هیکل بزرگم توی فرش جا نمیشه و این ها هم همه بچه کوچک هستن و کامل فرش رو پر کردن
توی خواب با خودم گفتم عیبی نداره و یک دفعه یک صندلی کنار همین خیمه دیدم و روش نشستم و گفتم اینجا میشینم تا یه مدت برای مراسم عزاداری این بچه ها و روش نشستم.
می خواستم بدونم تعبیرش چیه؟
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خواب شما این است که خیلی از مردم که به عزاداری امام حسین ع می پردازند، ذهنیتی نا آگاه و طرز فکری محدود دارند و کارشان مثل بچه بازی است!! اصلا نمی دانند که هدف از این عزاداریها چیست و چرا باید امام حسین ع را یاد آوری کرد. فکر می کنند مراسمی است و خورشت و قیمه ای و آه و ناله ای و بعد هم حاجت روایی!! کمتر کسی هست که به طرز فکر و اهداف والای امام حسین ع دقت کند و فلسفه ی کار او را دریابد. کمتر کسی است که توجه کند حسین گونه زندگی کردن یعنی چه و اگر چطور رفتار کنی می شوی مثل یزید!! اما شما دقت و آگاهی دارید و در جایگاه خودتان، با حفظ ایمان خودتان و به روش خودتان برای امام حسین ع عزاداری می کنید و سعی می کنید که او را درک کنید. تشکر از همراهیتون.
amir por : سلام خسته نباشین .سه شب پیش ساعت 6صبح خواب دیدم که دختر عمم که بچیه کم سن و سالی هست دستشو گرفتم دارم میرم خیابون که وارد خیابون شود دیدم محرمه انگار شب بود یا شب تاسوعا بود .با هم میرفتیم حسینه دم در حسینه که رسیدم دیدم علم بستن همجا رو از شمایل امام حسین و حضرت عباس پر کردن بعد رفتم زیر علم تو جای که انگار خیابونو بسته بودن و چادر زده بودن تو چادر به امام حسین میگم یعنی میشه حاجت منم بر اورده کنی .شوهر عمم اونجا مداحه داشت حرف میزد که وقتی زورت نمیرسه نباید دعوا کنی دقیقا یادم نیست چیا میگفت ولی فکر کنم این بود موضویه حرفش .ممنون میشم تعیبرش کنین.خانم هراتی چطور خواب حقیق رو میشه از خوابهای پریشان یا خوابهای بی سر ته تشخیصش داد.اصلا امکان بر اورد شودن خواب وجود داره .
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که دنیای کوچک خودتان را به آرامش برسانید و شرایط خوبی داشته باشید ولی نباید از خداوند چیزهایی را بخواهید که نشدنی است. مثلا اگر عاشق زنی باشید که شوهر دارد، و طبق دین اسلام رسیدن به این زن تا زمانی که طلاق نگرفته گناه است، از آن آرزوهایی است که نباید انتظار داشته باشید که برآورده شود. یا مثلا اگر آرزو کنید که دو بال در بیاورید و در آسمان پرواز کنید!! این همان معنی نوحه ی شوهر عمه تان است. شما باید سعی کنید که آدم خوبی باشید و از خدای بزرگ برای خوشبختی تان کمک بخواهید و متوسل به امام حسین ع و حضرت عباس ع شوید که برایتان دعا کنند. خوابهایی که بی سروته هستند هیچ هماهنگی بین اعضای تشکیل دهنده شان نیست و قابل تعبیر نیستند و تشخیص این ام با شما نیست بلکه باید تعبیر بدانید تا بفهمید که بی سرو ته هستند یا خیر. هر خوابی هم به برآورده شدن خواسته ی شما اشاره نمی کند. بعضی خوابها از گذشته می گویند برخی از آینده و بعضی هشدار هستند. تشکر از همراهیتون.
faty :
با سلام .دیشب خواب دیدم به مراسم عزا رفته بودم همه شون خانم بود کسی گریه نمی کرد فقط نشسته بودن منم یه جایی نشستم به من گفتند از اونجا بلند شو جای فلانی هست .منم پاشدم یه جای دیگه نشستم . بعدا که نگاه کردم دیدم فلانی همان جای قبلی من نشسته
فریبا هراتی
: سلام. شما مثل خیلی های دیگر در زندگی تان به خاطر مسائلی افسرده شده اید و روحیه تان خراب شده است. ولی برای بهبود شرایطی که دارید اقدام نمی کنید. مردد هستید و هیچ تصمیمی نمی گیرید و دست روی دست گذاشته اید و زندگی تان را حرام می کنید. شما باورهایی دارید و تصویری از خودتان به دیگران ارائه می دهید که عده ای خیال می کنند که شما از کسی تقلید می کنید و ادای او را در می آورید. ولی شما می دانید که اینطور نیست و جایگاه خودتان را در دنیا دارید. اوست که شبیه شماست و نه اینکه شما بخواهید وانمود کنید که مثل او هستید. تشکر از همراهیتون.
hana : سلام من چهارشنبه شب تو خواب ديدم خونه خالم هستم انگار دختر خالم مرده بود بعد ديدم دختر ديگش كه تو خواب بچه تر به نظر ميرسيد اومد خودش رو انداخت تو بغل مامانش وشروع كرد به گريه كردن خالم دلداريش ميداد من به مامانم گفتم پاشو ما هم بريم مجلس ترحيم مامانم گفت الان ديره فردا ميريم كه بيشتر بمونيم من اصرار داشتم كه الان بريم مامانم گفت الان بعد ازظهر همه دارن بر ميگردن خونشون فردا صبح ميريم با خودم گفتم راست ميگه اگه فردا پرسيدن چرا دير اومدي ميگم اون دو روز كربلا بوديم دير اومديم فرداش تومراسم ولي ختم پسر خواهر شوهرم وعروسش بود كه البته عروسش نسبت نزديكي با خانواده خالم داره من تو ختم خيلي گريه ميكردم دختر خواهر شوهرم نزديك شد بهم گفت باهم رفته بوديم تركيه مازودتر برگشتيم ولي اينا موندن تو راه برگشت تصادف كردن خودش وشوهرش و بچش مردن ومن همچنان گريه ميكردم تو خواب احساس كردم براي پذيرايي چيزي غير متعارف ختم دارن ميدن نميدونم الان دقيق يادم نيست شايد بستني شايد شيريني نميدونم دقيقا چي بود ميديدم بچه ها بر ميدارن ولي من فكر كنم بر نداشتم (البته من سالهاست با خانواده شوهرم قهر هستم تو خواب جاريم رو ميديدم كه حواسش به من بود البته خيلي اروم بود )البته يه قسمت از خوابم ديدم روي اجاق گاز داخل يه ماهيتابه چند تا كوفته گذاشتم ولي بعد توش تكه هاي درشت سيب زميني ميزارم ميخوام كوفته هارو بردارم بزارم داخل يخچال بعدا درست كنم والان سيب زميني رو بخورم البته سيب زميني ها كه داخل ماهي تابه بود به صورت اب پز پخته شده بود و اجاق گاز هم روشن بود
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز قبل ار تعبیر خوابتان لازم است یک نکته ی بسیار مهم را برای شما یاد آوری کنم. طبق قوانین سایت شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و حتی در هر کامنتی که ارسال می کنید نباید بیشتر از یک خواب ثبت کنید. اگر این قانون را زیر پا بگذارید و چند خواب را در یک کامنت ارسال کنید و به خیال اینکه اشکالی ندارد.... یا حالا تعبیر کنم چه می شود، این کار را بکنید؛ شما مدیون سایت خواهید بود و حق سایت را پایمال کرده اید. یک شخص ممکن است در یک شب چند خواب ببیند ولی شما مجاز به ثبت فقط یکی از آنها هستید و نه بیشتر. من خوابتان را کامل تعبیر می کنم. اما اگر این بیشتر از یک خواب است و همه را بی فاصله پشت سر هم دیده اید که هیچ، در غیر اینصورت شما موظف هستید اعلام کنید تا از شما یک حق خواب دیگر هم کسر کنم و به خاطر یک خواب خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن نشوید! دختر خاله شما دچار تحولی منفی در زندگی می شود و زندگی اش با شکست مواجه می شود. دختر خاله ی دیگرتان بچه بازی در می آورد و کم عقلی می کند و خاله تان ناراحت است. اما مادر شما نمی خواهد که شما خیلی در کار ایشان دخالت کنید. شما بنابر مصلحت دروغ شاید بگویید . پسر خواهر شوهرتان هم با مشکل بزرگی در زندگی مواجه می شود و با خانمش دعوا کرده و ممکن است اینها بسیار استرس داشته باشند و همدیگر را ترغیب کنند که خونسرد باشند و عکس العمل تندی از خودشان نشان ندهند. شما روابط سردی با خانواده همسرتان دارید ولی ساده دل هم هستید. ذاتا شما بدجنس نیستید و سعی می کنید که بی تفاوت و خونسرد با مسائل ایشان برخورد کنید. شما هم ناراحت می شوید و احساس دارید ولی سعی می کنید که خونسردیتان را حفظ کنید. تشکر از همراهیتون.
mazaher : سلام
چهارشنبه بین 5 تا 7 صبح خواب دیدم که؛
در یک مجلس عزاداری در منزل خانواده آشنایان یا همکار همسرم بودم که مرحومه همکار همسرم بود.
پس از ورود در اتاقی نشستیم طوری که همسرم حدودا مقابلم در سمت راستم نشسته بود. و من هم لباس مشکی به تن داشتم.
همسرم جعبه حلقه ازدواج را به همراه حلقه درون آن جلوی من قرارداد و با اشاره به من فهماند که حلقه را به دستم بیاندازم. چون تو مجلس عزا بودیم من اکراه داشتم از انداختن آن در انگشت. اما با اسرار همسرم ( با اشاره و زیر لب گفتن ) حلقه را در دست چپم در انگشت انگشتری انداختم و احساس میکردم که کمی در انگشتم بازی میکند. ( البته در دنیای واقعی نیز کمی این حلقه در انگشت بازی دارد )
بعد در صحنه ای از خواب در همان مکان در راهرو منزل بودم که مادربزرگ مادریم را دیدم که با صاحبان عزا میهمانان را دعوت میکند و همه مغمون و ناراحتند و گاها گریه و زاری میکنند طوری که دیگران از گریه و زاریشان ناراحت نشوند.
و در جای دیگر دیدم که پدر و برادر مرحومه در حیاط منزلشان ( محل عزاداری ) همزمان با دعوت از میهمانان مشغول به فروش و کسب هستند طوری که مغازه در حیاط بود بدون دیوار و چارچوب خاصی اما اجناس مانند غرفه های نماشگاهی در حیاط بودند و پدر و پسر در پشت پیشخوان روبروی هم و راهرویی که در میان بود و محل عبور و مرور مردم بود. قرار داشتند و گاها از رفتارها و برخوردهای فامیل یا خودشان با همدیگر مشغول به نقد بودند.
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما می خواهد که شما به دیگران نشان دهید که رابطه ای قوی با او دارید تا کسی به شما نظر سوء نداشته باشد. زندگی همکار همسرتان متحول خواهد شد. خانم او احتمالا به دلائلی زندگی اش دستخوش تحولاتی منفی شده و به افسردگی یا ناراحتی دچار می شود حتی ممکن است خبری از جدایی و طلاق مطرح باشد و یا حتی فوت او ! در این صورت باید برای دفع شر صدقه بدهید . اگر مادر بزرگ مادری شما فوت کرده اند، حضور ایشان به این معنی است که نباید از مرگ جسمانی کسی ناراحت باشید و این مرگ را پایان چرخه ی حیات او بدانید بلکه او با حضور خودش می خواهد بگوید که روح در کالبد خودش ( کالبد روحانی) زنده است و به بقای خودش ادامه می دهد. اما اگر مادر بزرگ مادر شما زنده هستند؛ حضور آنان در مراسم به این اشاره می کند که همکار همسر شما شخصیتی غنی و با فرهنگ دارد و از نظر فرهنگ و سنت های خانوادگی به همسر شما شبیه است. برادر و پدر همکار همسر شما از خودشان در مقابل شما تواضع و فروتنی نشان می دهند و مشکلاتی را در رها کردن از چیزی تجربه می کنند. زندگی شان دستخوش تغییراتی خواهد شد و باید یاد بگیرند که سازش و مصالحه کنند. مردم در بازه زندگی همکار همسرتان با هم صحبت کرده و آنان را نقد می کنند. تشکر از همراهیتون
نرگس : سلام خواب دیدم،یک آقایی که از آشنایان دور ما هستند عروسیشون بود ،و ما همراه خانواده باید میرفتیم عروسی، من برای دختر عمم چند دست لباس مجلسی بردم و خودم یک لباس بلوز و شلوار سرهمی سفید پوشیده بودم،اما در محل برگزاری عروسی فهمیدیم،به خاطر فوت عمه ام مراسم بهم خورده
فریبا هراتی
: سلام. کسی که فامیل دور شماست، ارتباط خانوادگی اش را با شما به هم خواهد زد و زندگی او متحول خواهد شد. بنابر این شما نه در موفقیت او و نه در شکست او نقشی نخواهید داشت. یا شاید هم منوط به ارتباط او و عمه ی شما در واقعیت به این تعبیر شود که زندگی عمه تان متحول خواهد شد و شخصیت او به خاطر اتفاقاتی کاملا دستخوش تغییراتی منفی می شود و بنابر این شما به شرایط زندگی فامیل دورتان اهمیت نمی دهید. تشکر از همراهیتون.
melika : سلام خانوم هراتی من دیشب خواب میدیدم که قراره به خونه همسایه روبه روییمون که تو یه طبقه هستیم اسباب کشی کنیم و داشتم با مرد صاحبخونه حرف میزدم یهو یادم آمد که صاحب خونه خودمون آدم خیلی خوبیه و اون که هنوز ما رو از خونه بیرون نکرده و تصمیم گرفتم همین خونه ای که هستم وایستم که باز دیدم خونه دوست قدیمیم عزاداری هست و من رفتم وقتی رفتم تو خونشون سلام کردم اما یک در میون جوابمو دادنو من نشستم بعد دیدم یه دوست دیگم که چند ساله هم من و هم اون دوستی که خونشون عزا بود قهریم،آمد تو خونه و همه بخاطرش بلند شدنو مادر دوستم که ما خونشون بودیم بهش گفت خاله چرا اینقد دیر آمدیو من کلی بهم بر خورد که چرا با من اینجوری برخورد نکرده بلند شدم برم خونمون که دیدم کفشام دم در نیست با همون دوستی که خونشون رفته بودم داشتم دنبال دنپتییهام میگشتم که دیدم پایه خود دوستمه و حواسش نبو بهش گفتم دمپاییهام پا خودته اونم درشون آورد و بهم داد ولی دوتا دمپاییهام با هم رنگشون فرق داشت و انگار یه لنگه رو یکی اشتباهی برده بود و رفتم برم سر مزار اما دیدم از دور که سر مزار یه ابر تیره وحشتناکه که شروع به باریدن کرد و تگرگ میبارید هر کدوم از تگرگا اندازه یه سنگ خیلی بزرگ بودن که زمینو اندازه یه چاهه بزرگ سوراخ میکردن و دیگه من از نرس برگشتم سمت خونمون .
فریبا هراتی
: سلام. همسایه شما ایده هایی در ذهنش دارد که شما به او فکر می کنید و اینکه خوب است مثل او تغییر و تحولاتی بنیادی در زندگی تان به وجود بیاورید. ولی بعد از اینکار منصرف می شوید چون فعلا که مشکلی ندارید که بخواهید پا جای پای او بگذارید. دوست قدیمتان به مشکلی برخورده که روحیه شان افسرده شده. دوستی که با او قهر هستید از لحاظ مالی قویتر است و دیگران به خاطر پول و ثروتش به او احترام می گذارند و شما احساس می کنید که اعتماد به نفستان کم شده و جاپایتان در زندگی قرص نیست و مجبورید که هر حرفی را تحمل کنید ولی دلتان از این موضوع می شکند. شما احساس می کنید که مجبورید سکوت کنید و چیزی نگویید و دلتان می گیرد. اما این گناهان مردم وقتی دامنشان را بگیرد، ترو خشک با هم می سوزند. خبرهای بدی در راه است که ثروتمند و فقیر، هر دو در معرض آسیب هستند. دوران سختی در راه است. کارتان را به خدا بسپارید و نفرین نکنید. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلام خانم هراتی گل من ظهر خوابی دیددم که کمی اشفته کرده منو.البته چند ساعت قبلش همش جنگ اعصاب و ناراحتی داشتم و با اعصاب ناراحت خوابیدم شاید هم باطل باشه چون با ناراحتی و اعصاب خوردی و فک زیاد خوابیدم.البته تشخیص با شما استاد.خواب دیدم که انگار در جایی هستم مثل نمایشگاه که ادمهای زیادی حضور داشتن و مجسمه اونجا بود انگار من هم در اونجا نمیخواستم کسی منو ببینه که انگار یک اقا بود خودمو مثل مجسمه در اوردم بیحرکت شدم و دستم یک چوب بود و حالت یک پارچه روی صورتم انداختم تا نزدیک چشمام ولی از زیر پارچه همه چی رو میدیدم.بعد یک اقایی انگار اومدم به دستم دست زد که ببینه من مجسمه هستم یا نه.بعد از اون من خیلی با سرعت خودم رو به در رسوندم و از اونجا فرار کردم.بعد از اون انگار رفتم جایی میخواستم از گوشی یک پسر جوان خیلی خیلی چاق شماره یا چیزی بر دارم به اون پسر نزدیک شدم و ببخشبد روی پاش نشستم و گوشی اون پسر چاق دستم بود.پسر خیلی چاق بود سفید و موهای فر داشت و شلوار تو خونه پوشیده بود که ببخشید باسنش پیدا بود.انتظار داشت باهاش سکس کنم منم کمی تحریک شدم ولی جودم جمع کردم و پا شدم البته زمانی که اون چیزی که میخواستم از گوشیش دیدم وپیدا کردم.بعد از اون انگار جایی وارد شدم که پدر مرحومم و برادرم اونجا بودن و داشتن راجب یک اقایی که در دولت هستن و کاره ی دولت هستن حرف میزدن و میخندین داشتن اون اقا رو مسخره میکردن.یک فامیل خواس داشت اون اقا شاید بختیار البته اگر درست بگم.گویا اون اقا فوت شده بود و تشریح جنازش بود یک اقای عینکی در حدود ۵۷ یا ۵۸ سال.من به پدر و برادرم گفتم نخندین فوت شده.و بعدش به مراسم عزاداری ایشون رفتم توی مراسم عزاشون.مراسم عزاشون توی یک خانه قدیمی دوری بود که حوض داشت خانه ی زیبایی بود با گل و گیاه. دختر اون اقا کلی گریه و شیون میرد حتی یک جا میخواست خودشو با چاقو بکشه که بردنش منم از جلوی در یعنی بالای پله ایستاده بودم اینقدر دختر گریه شیون و جیغ زد که بردنش توی اتاق ارومش کنن منم از بالا داشتم جلوی پله ها نگاه میکردم اخه حیاطش چند تا پله میخورد و پایین میودم و من بالای پله بودم بردن دختر رو توی اتاق و من با صدای شیون و جیغهای دختر بیدار شدمببخشید زیاد شد چون گفتم کم کنم ممکنه درست تعبیر نشه..ممنونم از بزرگیتون ایام به کام و امیداوارم خوابم خوب باشه
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که نگاهی نزدیک تر به جنبه های مختلف زندگی تان بیاندازید و گاهی شما توانایی هاتان را دست کم می گیرید و خودتان را دست کم میگیرید. شما نیاز دارید ازینکه خود را با دیگری مقایسه کنید، دست بردارید. شما خودتان را تحقیر می کنید و از قبول واقعیت چیزها سر باز می زنید. شما می ترسید که تصویر خوبی از خودتان ارائه نکنید. شما قدرت دارید که گشایش کار پیدا کنید و خیلی خوب از پس کارهایتان بربیایید. اما نمی خواهید که خلاف کار باشید و گناه کنید. روح پدرتان شاد. او کسی را می شناسد که شخصیت مهمی است ولی زندگی کثافت و فاسدی دارد و خدا به داد او برسد در آن دنیا. خانواده اش هم نمی توانند از او حمایت کنند و این را آدمهای ظاهر بین نمی دانند ولی شما این را فهمیده اید که بدانید که اگر کسی به قدرتی می رسد همیشه از روی انصاف و عقلانیت نیست بعضی وقتها از روی پدر سوختگی و دروغ است. شما نمی خواهید دروغگو و دغلکار باشید پس خودتان را دست کم نگیرید. تشکر از همراهیتون.