تعبیر خواب عزاداری
آنلی بیتون میگوید: اگر خواب ببینید عزادار کودکی هستید، نشانه آن است که نقشههایی که برای زندگی خود کشیدهاید با سرعت به شکست میانجامد.
اگر خواب ببینید برای خویشاوندی عزاداری میکنید، دلالت بر آن دارد که در آینده پیشرفتی اندک خواهید داشت و ایدههای شما که به خوبی اندیشیده شده، به ثمر نخواهد رسید.
تعبیر خواب عزاداری برای مرده
جابر مغربی گوید: اگر بیند مردهای جان داد و خویشان او بر وی نوحه و زاری میکردند، دلیل که بر اهل بیت مرده غم و انده رسد. اگر بیند که خویشان وی آهسته میگریستند، دلیل که خویشان وی از وی شادی و خرمی رسد.
حضرت دانیال گوید: اگر به خواب بیند که بمرد و همه بر وی بگریستند تا وقتی که وی را بشستند و با کفن در گور کردند این همه، دلیل بر فساد دین بود.
مطیعی تهرانی: اگر در خواب ببینیم کسی که مرده است گریه می کند خوب است و جای نگرانی نیست.
معبرین غربی گویند: رفتن به مراسم ختم و عزاداری مرده در خواب نشان دهنده رخ دادن حادثه شومی در آن محل یا بیانگر جدایی بین دوستان و اقوام است. اگر در خواب برای شخص مرده ای عزاداری میکنید نشان دهنده رسیدن ضرری از جانب اقوام مرده به شماست. همچنین عزاداری برای مرده میتواند نشانه سختی است که به وسیله شخص عزادار به وجود میآید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Baran : سلام..وقت بخیرر...من روزای اخر ماه رجب ظهر خواب دیدم از راهی میرفتم دیدم خانمی سر راهم اومد و به من اشاره کرد دنبااش برم راه کمی باریک بود رفتیم در خانه ای را بروی من باز کرد درب حیاط بودش وارد حیاط شدیم سایه بون داشت رفتیم داخل گوشه حیاط ی استخر مانندی بود هوا افتابی و روشن و گرم مطبوعی بود ولی جلوش باز بود و خیلی بزرگ نبود مثله حوضه مربعی بود انگار ی بچه باهام بود از اب شیر کنار استخر یکم اب خوردم بعد دیدم خانم توی ابه اب تا زانوش بود بچه رو هم دیدم رفت تو اب منم گفتم پس عمیق نیست منم برم رفتم اب تا زانو بود و پامو تا زانو برهنه کرده بودم اب تمیز و زلالی بود کف استخر ابی بود و مشخص بعداز اب خارج شدم دیدم ی سگ مثله موش اب کشیده شده بود ولی اروم بود من یکم ترسیدم نکنه خودشو تکون بده خبس شم ولی اینکارو نکرد از کنارم رد شد بسمت ساختمان رفت منم اومدم برم بیرون از خونه چه وقته خروج دیدم ی دسته کاهو دسته منه...ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست عزیز من از نام شما نمی توانم متوجه شوم که شما خانم هستید یا آقا و در تعبیر خواب بهتر است این مسئله مشخص باشد ضمن اینکه باید ذکر کنید که مجرد هستید یا متاهل. لطفا منبعد به این مسئله توجه داشته باشید. دنیا به شما رو می آورد و ایده ی تازه ای به ذهنتان می رسد. شما می خواهید نگرانی های گذشته را بشویید و شروعی تازه داشته باشید. می خواهید انرژی مثبت به زندگی تان بیاید و با ثبات و قدرت بیشتری هدفتان را دنبال کنید. اگر بچه همراه شما دختر بوده، می خواهید در کاری سرمایه گذاری کنید و اگر پسر بوده به فکر شراکت در انجام کار هستید ولی دلتان نمی خواهد که احساساتی فکر کنید و منطقتان را از دست بدهید. می خواهید بیشتر روی این ایده فکر کنید و نیاز به حمایت روحی دارید ولی به هر جهت رسیدن به ثروت و مسائل مالی برایتان مطرح است. تشکر از همراهیتون.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیز
من چند روز پیش خواب دیدم مراسم چهلم پدرم هستش خونه ی مادر بزرگم(هم پدر و هم مادربزرگم هردو فوت شدند.)
خیلیم شلوغ بود و همه لباس مشکی به تن داشتند.قرار شد شب همه بخوابند و فردا سر مزار بروند.برادرم و آقایی که دوسشون دارم(در حال حاضر جدا هستیم) اومدند تو پذیرایی خونه اما عشقم گفت من اینجا نمیخوابم چون زن ها هستند و به برادرم گفت بریم تو اتاق دیگه بخوابیم.صبح که بلند شدم دنبال عشقم بودم پیداش نکردم.گفتم برم باغ خونه ببینم اونجاست یا نه.وقتی رفتم دیدم یه دختر اونجاست که میوه ی سپستون به اندازه ی یه نارنگی بزرگ دستشه.(خونه مادربزرگم درخت سپستون دارند.)بهش گفتم این درختو میبینی؟زمانی که من یا پدرم بوده کاشته شده و یکی از میوه ها رو برداشتم خوردم که خیلی شیرین و آبدار بود.رفتم بیرون دیدم همه حرکت میکنند سمته مزار.یکی گفت خیلی جوون بود فوت کرد،بعد یه بچه دراومد گفت نه دیگه کافیش بود دیگه عمرشو کرده بود.(پدرم ۵۰ سالگی فوت کردند)من خیلی ناراحت شدم با بچه دعوا کردم.بعد خانمه اومد ازم معذرت خواهی کرد و گفت بچست ببخشش و به یکی گفت این دخترم مثل خدابیامرز آتیشش تنده.
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. زمان آن رسیده که شما برای آینده تا مهیا و آماده شوید و در زندگی تان پیشرفت کنید و خیال پدرتان از جانب شما راحت شود. کسی که دوستش دارید، به ازدواج با شما فکر نمی کند و می خواهد گشایش کار پیدا کند و عاقلانه تر تصمیم بگیرد. شما فکرتان ناراحت است ولی به ثروت و سرمایه ای می رسید که با استفاده از آن زندگی تان شیرین می شود و خیالتان راحت خواهد شد. شما باید سعی کنید که در زندگی تان صبور باشید و خوش اخلاق تر و مهربانتر باشید و زود از کوره در نروید. تشکر از همراهیتون.
ایلیار : با سلام و خسته نباشید
خواب دیدم انتهای باغی که دارم یه جسد مرد و کاملا لخت و به حالت چمباتمه زده که کلا دستهاش و پاهاشو جمع کرده بود رو زمین هست. نگاهی کردم و برگشتم. نمیدونم جسد کی بود. بعد دیدم طبقه دوم خانه باغی که دارم ایستادم و از پنجره بیرونو نگاه میکنم. البته در واقعیت خانه باغ یک طبقه هست. دیدم کلی ماشین از پیش جسدی که دیدم دارن میان. انگار که اومدن جسدو ببرن. رسیدن به خانه باغ و همگی اومدن داخل و داشتن به من تسلیت میگفتن و منم تعجب میکردم که چرا دارن به من تسلیت میگن؟ البته اینارو میشناختم و از اهالی و اقوام روستای آبا و اجدادی مادرم بودن. و از همونجا حدس زدم جسد هم متعلق به اوون روستا باشه.
ممنون میشم اگه تعبیری داره بفرمایین
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما دو تعبیر می تواند داشته باشد. اول اینکه شما به استیصال و ناراحتی و مسائل منفی گذشته فکر می کنید و تحت تاثیر افراد منفی هستید و با جمع نادرستی می گردید. اما درک شما بالاست و باید به این افکار منفی پایان دهید. تعبیر دوم این است که ممکن است کسی از اهالی روستا فوت کند و شما از قبل این خبر را با بینش بالایی که دارید درک کرده اید. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز.شرمنده خواب طولانی هست.
شوهرم دیروز خواب دیده انگار یکی از کشور عراق یا لبنان دعوتش کرده سر سفره ی نذری امام حسین اونجا که میره سفره پهن بود تعدای اونجا بودن سر سفره خورشت سبزی با مرغ و نون گرم برشته ولی غذای اصلی گوشت بوده ولی فقط یه ظرف اوردن اونم منتظر بوده تا غذا بییارن یه مقدار نون و ماست خورده ولی منتظر بودن تا گوشت بییارن شوهرمم همون یه ظرف رو تعارف کرده به یه پدر و پسر گفته بچه بخوره تا دوباره بیارن ولی نیاوردن دیگه از رو سفره پاشدن موقع رفتن صحبت شده که گوشت رو این سفره نیاوردن پسر صاحب مجلس دم در گفته اون مهمونا سر اون سفره مهمتر بودن غذاها و گوشتا رو اونور گذاشتیم بعد شوهرم گفته اینا همه عزادارای امام حسینن نباید تبعیض قائل شد و بحث بالا میگیره بعد خود صاحب مجلس میگه بس کنید و بزارید بره شوهرم عینک دودیش میفته میگه بهم بدین و پیرمرده گفته عینک دودیشو رو بهش بدین ولی پسر پیرمرده موقع تحویل عینک رو میشکنه شوهرم رو میکنه به پدر پسره بهش میگه ببین شکستش من اینو دو روز بود که خریده بودم .شوهرم بهشون میگه شکایتتون رو به امام حسین میکنم ادامه ی خواب میبینه که برمیگرده به محل استراحتشون که خونه ی بزرگی بود و برا دوستاش جریانو داشته تعریف میکرده که میبینه اون پیرمرد با پسراش و خانم و دختراش وارد میشن عینک دودیشم که براش شکسته بودن یه نو دقیقا عین همون براش اوردن و شوهرم به عنوان میزبان با اینکه ناراحت بوده ظرف بزرگ میوه براشون مییاره و ازشون پذیرایی میکنه و ظرف بزرگ هندونه هم بهشون تعارف میکنه بعد غذا هر چی که بوده براشون میزاره که بخورن و برا احترام دوباره سر سفره باهاشون غذا میخوره بعد پیرمرده جهت دلجویی و بخشش شروع به مقدمه چینی میکنه و پیرمرده اشاره میکنه یکی از دو دختراش که محجوب بودن رو به همسری انتخاب کنه ولی دخترا آهسته اظهار نارضیتی میکنن و تو خواب دختر کوچیکمون رو پای اون پیرمرده بوده و همونجا هم پدر من و خودم و خانوادم حضور داشتیم و شوهرم نمیخواسته کلام پیرمرد رو قطع کنه که بگه همسر و فرزند داره بعد از حرفایپیرمرد شوهرم تشکر میکنه و میگه همون وقت حلالتون کردم و این بچه که سر پاته بچه ی منه و اون خانم که اونوره همسرمه بعد همه تحت تاثیر قرار میگیرن و منقلب میشن مییان بغلش میکنن و روبوسی میکنن و با همین حال میرن تو محوطه ی بازی و انگار شوهرم براشون نوحه گرفته و همه باهم برا امام حسین عذا داری کردن.ممنون میشم تعبیر خواب رو بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. کسی به بهانه ی مسلمان بودن و شیعه و پیرو امام حسین ع بودن، می خواهد حمایت همسرتان را جلب کند و سرش را کلاه بگذارد. او از ترس ها و نگرانی هایش می گوید و همسرتان به او محبت کرده و کمک مالی به او خواهد کرد. ولی موقعی که همسرتان انتظار دارد که این شخص مثل یک شیعه ی واقعی عمل کند، او حاضر نخواهد شد که کمک های همسرتان را به منظوری که همسر شما به آنها این کمک ها را کرده است خرج کند و می خواهد بر طبق نظر خودش این کمک ها را در جایی که خودش دوست دارد خرج کند. همسر شما عصبانی خواهد شد و سیاست را زیر پا گذاشته با او به صورتی جدی صحبت خواهد کرد. در حالی که عقلانیت حکم می کند که هر چه که در دل دارد را نباید به زبان بیاورد. این شخص دوباره مجبور می شود در یک نوبت دیگر از همسر شما تقاضای کمک کند و همسرتان هم باز به او کمک خواهد کرد. ولی فرق همسر شما و او این است که همسر شما در راه خدا به آنها کمک می کند ولی او فقط تقاضاهای دنیایی دارد و اسما" مسلمان است ولی رسما"فقط سر سفره ای می نشینند که برایش سود داشته باشد. شوهر شما برای او متاسف خواهد شد چون به اسم شیعه ی امام حسین بودن، کاسه ی گذایی گرفته و قصدش چپاول و ثروت اندوزیست. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام خانم هراتی،وقتتون بخیر ونیکی انشاا.. خواب دیدم داخل خیابون بودم وبرا امام حسین ع گل تربت کربلا راکه بوی گلاب میداد بر سر گذاشته بودم ودر خیابون داشتم عزاداری میکردم،یه سوالم داشتم من عضویت تعبیر۵خواب درماه رو ثبت نام کردم بعد اگه یه ماه بگذره ومن ازتمام این ۵خاب استفاده نکنم حقم محفوظ میمونه؟باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در مسیر زندگی تان فکری به جز عشق امام حسین ع در سر ندارید و اوست که باعث می شود که شما از گناهان دوری کنید و خوشنام باشید. عزاداری برای او در واقع شما را به عشق خداوند نزدیک تر می کند. خیر اگر در ماه 5 خوابتان را استفاده نکنید می سوزد. چنانچه نگران این مسئله هستید می توانید در صورتی که احساس کردید که مهلت استفاده ی شما از خوابتان دارد تمام می شود، از خوابهای دوستان یا فامیلتان که می خواهید به ایشان کمک کنید، برای من ارسال کنید که مثلا این خواب را دوست من دیده است. هزینه ی هر خواب را می توانید از ایشان دریافت کنید. تشکر از همراهیتون.
گلی : سلام.وقتتون بخیر.
دو روز پیش صبح (وقتی بیدارشدم ساعت حول و حوش نه بود) خواب دیدم تو کوچه مامانم هستم خبرآوردن سگهابه داداشم که مجرده حمله کردن و تکه پاره اش کردن..تو کوچه یه عده ای جوونای همسنش لباس مشکی پوشیده بودن و همسایه ها هم بودن که برای من آشنا نبودن.وقتی خبرو شنیدم رفتم طرف جوونا و گفتم بیاید برقصید داداشمو دوماد کردیم و بعدم دست خواهرمو گرفتم اومدم وسط کوچه گفتم برقص داداشو دوماد کردن و با گریه میرقصیدیمِ.خواهرم یه کم رقصید و رفت تو خونه من بعداون رفتم.تو خونه یه عده ای زن ناشناس اومده بودن تسلیت....منم شیون و زاری میکردم میگفتم دلم داره میسوزه هرکی میخواست دل سوختنمو ببینه بیاد ببینه.....خواهرمم یه کم گریه میکرد ولی مامانم اصلا گریه نمیکردن حتی حس میکنم لبخند میزدن.. زنها یکی یکی تسلیت میگفتن میرفتن منم پیش خودم میگفتم همه دارن میرن فقط خودمون میمونیم و این داغ....بعد شوهر خواهرشوهرم اومد بهش گفتم چرا جنازه داداشمو نمیارید نکنه اینقدر سگها تکه اش کردن که چیزی ازش نمونده.......داشتم میگفتم که خبر آوردن دارن با چرثقیل میارنش و پسرم گفت مامان خبرشو گذاشتم تو گروه....به مامانم گفتم دیدی نرفتی دختر فلانی رو براش بگیری حالا جنازه پسرت اومد.......
ببخشید طولانی شد.ممنون از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. برای سلامتی برادرتان صدقه بدهید. او دشمنانی دارد که ممکن است او را به بیراهه بکشند یا به او خیانت کنند و باعث شوند که افکار برادرتان پریشان شده و نتواند درست فکر کند و روی هدفش تمرکز کند. اگر دقیقا 2 شب پیش این خواب را دیده اید احتمال برعکس بودن بعضی بخش های خوابتان بسیار زیاد است. انشالله عمر برادرتان طولانیست و گریه ی شما هم خوشحالی تان خواهد بود. او قادر خواهد بود زندگی اش را متعادل کند و در زندگی بالا برود ولی نکته ی اصلی خوابتان این است که او باید مراقب دوستانش باشد و هر حرفی را هر جایی نزند و برای خودش دشمن تراشی نکند و به هر کسی هم اعتماد نکند. عزاداریهای شما در خوابتان عکس العمل طبیعی شما برای مشاهده ی صحنه ی عزاداری در بیداریست و تعبیر ندارد. تشکر از همراهیتون.
shirin : سلام و عرض ادب
دیشب خواب آقایی که در واقعیت در زمینه تخصصی معلم من بودند را دیدم، من به ایشون علاقه پیدا کرده بودم بخاطر ویژگی هایی که داشتند اما بدلیل اینکه متاهل هستند هرگز این را نشون ندادم در رفتارم یا اینکه حرفی بزنم و اصلا نمی دانند . نزدیک به یکسال هم هست که ازشون هیچ اطلاعی ندارم اما خب در فکرم هستند من با مطالعه و تمرین هر چی سعی میکنم به خودشناسی برسم و رها بشم از این حس و مسیر زندگی خودم را در پیش بگیرم.
خواب دیدم که ایشون در جوانی از دنیا رفته بودند و من در مراسم فاتحه شون بودم. . همسر و یک پسر کوچک هم داشتند، بچه اش سفید و کمی شیطون بود (که تا اون زمان که من ازشون اطلاع داشتم بچه ای نداشتند.) همسرشون زیبا، یکم تپل و موهای بور بلندی داشتند. من و خانم ش حجاب نداشتیم انگار اصلا عادی هست. من رودروایسی داشتم که با همسرشون روبرو بشم بعد مدتی تونستم با همسرش ارتباط خوب برقرار کنم، خیلی ناراحت بود می گفت مارو تنها گذاشته وضع مالیش خوب نبود و همه حقوقش خرج میشد و تا اون جایی که می تونست کار میکرد و تقریبا دخل و خرجشون یکی میشده. بعد با اینکه دوستش داشت گفت که خوب نبود همون بهتر که مرد. من تو دلم خیلی حسرتش را می خوردم که در این سن فوت شدند، میخواستم به خانم ش بگم که چقدر برای همسرش احترام قائلم و متاسفم.
بعد برای مراسم من سوپ آوردم و به همسرش گفتم که بیاد و آمدن، اونارو تنها نذارم چون انگار اونجا زیاد کسی را نمی شناخت. کاسه های شیشه ای کوچکی برای سوپ آورده بودم و می خواستم سوپ را توش بریزیم خاله ام هم اونجا بود و گفت که به منم بدید و یکی پسر دائی هام هم نشسته بود سوپ بخوره که انگار داشت سوپ را با پرت کردن می ریخت تو کاسه که هیچی تو کاسه نمی رفت و بعد من خودم سوپ را ریختم تو کاسه.( در واقعیت ما با خاله ام و پسر دائیم ارتباط کمی داریم و برای من قابل اعتماد نیستند)
بعد در جای دیدم که یک موش را که بدنش نصف شده بود، سرش در اون نصفه بود و گوشت تنش پیدا بود را حیوان مثله خرگوش می خواست بخوره اما نمی تونست ، بعد دیدم که پرنده ای شبیه کبوتر نصف دیده بدن موشه را داشت وقتی پرنده آمد کنار اون یکی حیون هر دوشون با هم هر کدام نصفه بدن موش را درستی بلعیدن اونجا چون دیدم سر موش درسته بلعیده شد وحشت کردم و از خواب پریدم. (در نوع حیوانات مطمئن نیستم فقط می دونم یکی حیوان بزرگتر موش بود و یکی پرنده.)
ممنون میشم تعبیرش را بفرمائید.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. دوست عزیز قبل ار تعبیر خوابتان لازم به ذکر می دانم که اگر بین خوابهایی که در یک شب می بینید بیدار شوید دیگر یک خواب محسوب نمی شوند و خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن خواهید شد. قسمت آخر خواب شما به نظر نمی رسدکه مربوط و وصل به بخش اول باشد. چنانچه دو خواب است اطلاع دهید تا از شما یک حق خواب دیگر هم کسر کنم. مضافا به اینکه لطفا خوابهایتان را کوتاه ارسال کنید. طبق قوانین سایت خوابهای طولانی نباید تعبیر شوند مگر اینکه حق خواب بیشتری ازایشان کسر شود. صحیح نیست کسی 4 خط خواب بنویسد و همانقدر هزینه بپردازد که کسی 20 خط. تعبیر خواب شما این است که زندگی این آقا متحول خواهد شد و کار و مسئولیت بیشتری به او واگذار می شود. همسر او اجتماعی و برونگراست و مورد توجه و عشق این آقاست ولی به خاطر مسائل اقتصادی او مجبور است بیشتر کار کند و نمی تواند به خانواده اش برسد. شما امیدوارید که زندگی آنها به آرامش و سلامتی برسد. کسی که سوپ را پرت می کرده در ظاهر محبت دارد ولی در اصل دلش نمی خواهد که به شما خیری برساند. قسمت اخر خوابتان: شما با ناامیدی ها و ناملایمتی های کوچک زندگی افسرده نمی شوید و مسائل بزرگتری هست که فکرتان را مشغول کند و سعی می کنید که مثبت اندیش باشید. کارها و مشغولیت های زیاد شما و امید شما برای رسیدن به موفقیت باعث می شود که نگرانی های کوچک و نارضایتی ها را نادیده بگیرید و قویتر از همیشه مسائل را درک و هضم کنید. تشکر از همراهیتون.
shirin : حق کاملا با شماست طولانی بود، چون خواب ها با هم دیدم من فکر کردم بهم مربوط باشند. هر تعداد خواب صلاح می دونید کم کنید. و ایکاش برای خواب های طولانی هزینه دیگه تعریف کنید یا خودتون از تعداد خواب ها کم کنید چون بعضی خواب ها طولانی هستند یا آدم میخواد تو مواقع خاص با جزئیات بیشتری بیان کنه. با احترام و ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: در صورتی که خواب طولانی ببینید خودتان باید بفرمایید تا از شما حق خواب اضافه منوط به طول خواب کسر شود که خدای نکرده به کسی اجحاف نشود. تشکر از همراهی شما.
طراوت قربانی : سلام وقت بخیر دیشب انگار مدت زیادی در حال خواب دیدن بودم وسطشون بیدار میشدم ولی دوباره خواب با همون محتوا ادامه داشت من پدر و برادرم رو از دست دادم وبارهاذپیش اومده دوباره خواب دیدم که برادرم خودکشی کرده و مرده و دوباره داریم ختم میگیریم و عزاداری میکنیم ،دیشب هم اول خاب اینطوری بود که برادرم سم خورده و ما داریم گریه میکنیم و زن همسایه هم با گریه و لباس مشکی وارد خونمون شد و بعد که مجدد بیدار شدم و خابیدم خاب دیدم توی قبرستون محل زندگی خانواده همسرم هستم و به شدت دارم عزاداری میکنم جوری که به سینه خودم میکوبیدم یا از حال میرفتم ولی انگار بازم واسه پدر و بردارم بودالبته این قسمت خابم در طول شب نبود شاید ساعت ده و یازده صبح بود ولی حس خیلی بدی دارم ازین عزاداری قوی که کردم و نگران خانواده و همسرم شدم به نظر شما این خاب چ تعبیری داره ممکنه ربطی به خاطرات تلخ ذهنم باشه؟ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به خاطر فوت پدر و برادرتان هنوز ناراحت هستیدو دلتان برایشان تنگ شده و اگر برادرتان در واقعیت خودکشی کرده، شما نتوانسته اید که هنوز با این موضوع کنار بیایید. شما نتوانسته اید خاطرات و تجارب گذشته را شسته و کنار بگذارید و این باعث می شود که بترسید که نکند در آینده هم عزیزانتان را از دست بدهید. اعصابتان ضعیف شده و خوابتان در واقعیت اصلا تعبیر ندارد. لطفا شبها قبل از خواب کمی عرق بهارنارنج بخورید و روزها هم اگر برایتان مقدور است روزی 7-8 عدد بادام بخورید برای اعصاب و حفظ تعادل و برگشت آرامش ذهنی تان بسیار عالیست. تشکر از همراهیتون.
ساناز کرمی : سلام خانم هراتی گرامی
خواب دیدم خانواده عموی من در خیابان ریخته اند و با یک سری از مردم شعارهای ضد دین می دادند و من و همسرم بسیار ناراحت بودیم و با حرص و عصابنیت تمام با اونا درگیر شدیم و دائم با مشت گره کرده شعار کل ارص کربلا و کل یوم عاشورا می دادیم. اونا به طرف من سنگ پرتاپ می کردند و همسرم با سنگ به سر یکی از انها کوبید.با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما و ایشان از لحاظ عقیدتی با هم در تضاد هستید. ایمان شما قویست ولی شما می خواهید نظرات خودتان را به آنها بقبولانید و آنها می خواهند نظرات خودشان را به شما بقبولانند و شما نسبت به هم احترامی قائل نیستید. تشکر از همراهیتون.
سروناز : سلام خانم هراتي عزيزم، خواب ديدم يكي از اعضاي فاميل خاستگار قبليم فوت كرده بود و براش مراسم ختم گرفته بودن، مامانم زودتر از من رفته بود به مراسم و داشت يه عالمه حرف ميزد كه بعدش من رسيدم و نگران بودم مامانم به وقت حرف بدي نزنه. همه لباس سرتا پا مشكي پوشيده بودن، پدر ايشون رو ديدم كه روي ماشين بزرگي شبيه وانت وسط مجلس ايستاده بود و داشت براي مردم غذا ميريخت و يكم از بيفرهنگي مردم شكايت ميكرد.پدرش رو تو واقعيت نديدم ولي تو خواب به شدت شبيه خودِ دوست پسرم بود.مادر و خواهر كوچيك ايشون هم نزديك من روي زمين نشسته بودن.بعد از تموم شدن قرآن خواني يك دفعه مادر و خواهرش رو به من برگشتن و مادرش شروع كرد به سوال پرسيدن از من، حس ميكردم مادرش از من خوشش مياد و من يك دفعه موهامو باز كردم و راحت جلوي ايشون نشستم و جواب ميدادم، حس ميكردم از نظر ايشون من زيبا هستم تو خواب و از قيافم راضي بودم. خواهرش هم به من خيره نگاه ميكرد، باخودم گفتم اگه مامانش ازم خوشش مياد پس من حاضرم باش ازدواج كنم.تو اين لحظه يك دفعه خودِ خاستگارم رو تو جمعيت ديدم كه ريش مشكي زيادي داشت و صورتش به وضوح ديدم اما تا ديدم داره بهم نگاه ميكنه نگاهشو برگردوند و تو جمعيت مخفي شد.(تو واقعيت با هم قطع رابطه كرديم).مرسي از تعبيراي عالي شما
فریبا هراتی
: سلام. خواستگار قبلی شما از قطع رابطه با شما پشیمان است و مادرتان سعی می کند که قطع رابطه ی شما را توجیه کند ( یا عقلانیت شما سعی می کند که توجیهی برای قطع رابطه تان پیدا کند). پدر او وجهه ی خوبی در زندگی دارد و بسیار زحمت کش و مسئولیت پذیر است و از مردم حمایت می کند. مادر او شخصیتی افتاده و مهربان دارد و خواهر او رفتار شما را تحت نظر گرفته و می خواهد بداند که چرا به پسر او نه گفته اید. آنها شما را دوست دارند و احترام شما پیش ایشان بالاست. اما خود او که از شما ناراحت است، احساسش را از شما مخفی می کند و نمی خواهد که بدانید که به شما فکر می کند. تشکر از همراهیتون.