تعبیر خواب عمامه
حضرت یوسف گویند: در خواب عمامه یا کلاه یا تاج بر سر بیند مرتبهاش از حد زیاده گردد و دولت یابد. اگر عمامه یا کلاه از سر افتد یا ژولیده گردد مرتبهاش ناقص گردد و هر گاه باز در دست بیند به دولت و مکنت میرسد و عزیز قوم گردد.
در کتاب آسمان و جهان جلد پنجم صفحه 216 دیدن عمامه در خواب را نماد فرمانروایی و امیری میداند.
خالد بن علی بن محد العنبری گوید: دیدن عمامه در خواب، به جاه و مقام و اقتدار تعبیر میشود و اگر کسی در خواب ببیند که عمامهاش به طلا تبدیل شده است، اقتدار یا جاه و مقامش را از دست میدهد اگر کسی در خواب ببیند که عمامه بر سر میگذارد، به شکوه و مقام و شهرتش در میان مردم افزوده میشود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
آسمان : سلام، ببخشيد شاید هفت لطفاً خوابم را در سایت حذف کنید وفقط تعبیر آن را بفرمایید. تشکر
فریبا هراتی
: سلام. خیر عزیزم !!!! نخ در خواب شما اشاره به این دارد که شما ارتباط تان را با ایشان حفظ کنید و هر وقت خواستید چیزی بدانید و سوالی داشتید از عقلانیت ایشان استفاده کنید و از او مشکلاتتان را بپرسید و در زندگی تان بکار ببرید. نخ به ارتباط اشاره دارد و عمامه عقلانیت است! جوشاندن نخ به این مسئله اشاره می کند که شما استرس و اضطرابتان را به خاطر سوال کردن باید کنار بگذارید و هر جور شده، حتی اگر خجالت می کشید که چیزی را بپرسید، به خاطر رسیدن به دانش بیشتر، این خجالت و استرس را تحمل کنید ولی سوالتان را بپرسید تا بعدا چیزی نباشد که شما راجع به آن درک اشتباه و یا ناکافی داشته باشید. خوردن در خواب شما به حمایت از خودتان اشاره دارد. او می خواهد که برای اینکه از خودتان به خوبی حمایت کنید و به نفع خودتان کار کنید هر سوالی داشتید را بی رودرواسی از او بپرسید. کلمه به کلمه خدمتتان توضیح دادم تا مبادا در واقعیت از او نخی از عمامه اش را بخواهید!! تشکر از همراهیتون.
delnaz : سلام بعدازنمازصبح خواب دیدم آقای قرائتی پشت میزی که تعدادی پارچه سفیدعمامه روی آن قرارداردایستاده اندوباتردید دنبال پارچه هستند من پارچه سیاه عمامه را از زیرپارچه هابیرون کشیدم وبه ایشان دادم.ایشان بادلسوزی گفتندضررکردی که.باتضرع و نگرانی گفتم چرا؟گفتنداین نماز..
بقیه اش را نگفته ازخواب پریدم.این راهم بگویم من نمازهایم را اول وقت می خوانم اما این خواب رادر دوره عذرشرعی ام دیدم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید برای زندگی تان تصمیمی بگیرید ولی لازم دارید که نسبت به تصمیم گیریهایتان، بی طرفانه و واقع بینانه قضاوت کنید. شما داشتن ویژگی های معنوی و صفات الهی سرسختانه و سرکشانه را که حتی بر پایه کینه توزی یا احساس نفرت نسبت به دشمنان خداوند باشد را ترجیح می دهید به پاکی و کرامت و خلوص و صلح و بی گناهی. به عبارتی شما برای رسیدن به جاه و مقام و اعتبار نزد خداوند، فکر می کنید که باید عزتتان زیاد باشد و جدی باشید و خشن رفتار کنید و رفتار تند و مستبدانه ای با مردم داشته باشید در حالی که اشتباه می کنید. خداوند کسانی را که آرام و بی آزار و بی گناه و با کرامت باشند را ترجیح می دهد به کسانی که مستبدانه بخواهند همه از اوامرشان اطاعت کنند. در نماز صبح از خدای بزرگ بخواهید که همانطور که شب را می برد و روز را می آورد، قصاوت قلب و کینه و خصومت و تندخویی را از شما بگیرد و مهربانی دلسوزی ترحم آرامش روشنی و بی گناهی را به شما بدهد. همانطور که دوست دارید که خداوند شما را ببخشد و شروعی تازه داشته باشید، باید خودتان هم نسبت به مردم شقفت و مهربانی داشته باشید. از خداوند نیست کسی که مردم از او واهمه داشته باشند. تشکر از همراهیتون.
Mohammad : باسلام عرض ادب واحترام خدمت معبر محترم ..دیشب خواب دیدم درکنار امام خمینی رحمته الله هستم که مشغول وضو گرفتن بودیم ایشان با لباس روحانیت سفید و لبخندی برلب به من اشاره کردند عمامه وعبای من رو بپوش منم عمامه و عبای ایشون رو که به رنگ مشکی بود پوشیدم باخودم تعجب میکردم وشرمنده بزرگواریشان بودم ولی ایشان با تبسم رضایتشو به من القا میکردند .خسته نباشید خداخیرتون بده
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب و احترام متقابل. شما می خواهید نگرانی ها را از خودتان پاک کنید و وجهه ی مثبتی داشته باشید. قلب شما پاک است و به مقام و احترامی خواهید ر سید که انتظارش را ندارید. تشکر از همراهیتون.
نوش آفرین : سلام و روزبخير
من ديشب بدون اينكه به اين گونه مسائل فكر كرده باشم،خواب ديدم من و مادر و خواهرام نزد آقايي بوديم ك كارش باطل كردن سحر و جازو بود،در خواب وفتي داشت اين كاررو انجام ميداد يدفعه ي عمامه افتاد گفتم اين چيه،گفت اين عمامه كسي هست كه سحر براتون كرده و ي سري كارهايي انجام داد كه سحر ها باطل بشه،در انتها ي جعبه بمن داد ك داخلش انگشتر نگين دار(يك نگين) ،دستبند وخيلي چيزاي ديگه بود،گفتم عمامه رو هم ميدي؟گفت نه اون نياز نيس اونو ميندازم بره.سپاس از تعبيرشما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شخص روحانی نمایی سعی کرده که شما را گول بزند که به چیزی معتقد باشید که اشتباه است و به چیزی متعهد باشید که اشتباه است و او لیاقت بزرگ بودن را ندارد و لیاقت این را ندارد که به او باور و اقتدا داشته باشید. برای شما روشنگری خواهد شد و از گمراهی و اشتباهی که کرده اید دور خواهید شد. باور شما نسبت به کسی که خیال می کنید بسیار صالح است، باوری اشتباه است. تشکر از همراهیتون.
زهرا : با عرض سلام ، در خواب دیدم با فردی به تازگی ازدواج کردم (در صورتیکه مجرد هستم) خاطرم هست که هم قد بودیم او دستم را گرفته بود من نیز گآهی دستم را به دستان او می فشردم خاطرم هست نوک انگشتانم سرد بود آن فرد عمامه ای سفید به سر داشت ولی لباس عادی پوشیده بود یعنی عبا نداشت و باهم به داخل محوطه یکی از مسجد های شهر مان(مسجد جامع امام علی ع) رفتیم انگار مسیر خانه ما که خانه سازمانی بود از داخل محوطه مسجد می گذشت.تمام این صحنه ها را از پشت سر می دیدم یعنی چهره آن فرد را ندیدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما به انجام کاری متعهد خواهید شد و سعی می کنید که آن کار را که با شما متناسب و شایسته تان است را به خوبی انجام دهید. شما گشایش کار خواهید یافت و مهارت های علمی و ذهنی تان را قوین می کنید و روشنفکرانه و مثبت اندیش رفتار خواهید کرد. شما سعی خواهید کرد با تکیه به نیروی ایمانتان در انجام وظائفتان به بهترین وجه عمل کنید و رفتاری خدا پسندانه داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Neda : با سلام خدمت شما خانم هراتی چقد دلتنگتون بودم مخصوصا این چند روزه نبود اینترنت چقدر بود که از شما دور بودیم.و خوشحالم که دوباره میتونم باهاتون در تماس باشم:))). خوابی دیدم دیروز انگار با خواهرم و دوستم رفته بودیم سفره خونه انگار اشنا بودن چون خواهرم رفت گفت چایی قلیون ۳ هزار تومنی بهمون بدین من خیلی ناراحت شدم گفتم چرا ابروی منو بردی زشت شد.سفره خانه کلی شلوع ادمای جور واجور بودن حتی گربه .روی میزی که نشسته بودیم انگار یک اقایی که دوستم بود در واقعیت و قبلا یعنی دوست بودیم فقط عشقی نبود و بخاطر مسائل کاری با ایشون قهرم و ازشون دلخورم بسیار. البته با دوستم که دخترن ایشون هنوز در حد سلام احوال پرسی ارتباط دارناومد نشست روی پای دوستم و پشتش البته به من بود.حتی من به دوستم فرناز گفتم مسعود با این هیکلش اومده نشسته روی پات پاهات درد نگیره.بعدش انگار رفتیم قسمت دیگه سفرخانه خیلی شلوع و زن و مردای مختلف بود نمیدونم چی شد میخواستیم فرار کنیم از در پشت فرار کردیم.در فاز دیگه ی خوابم انگار یک اخوند جوان معمم با عمامه ی سیاه روی منبرنشسته بود و بسیار زیبا و چشمان ابی و کهمن گفتم شبیه هنرپیشه هاس با این زیبای تا شبیه معمم باشه یک اخوند دیگه ی جوان و زیبا هم با عمامه سفید دیدم که اون هم زیبا بود بسیار.در قسمتی از خواب زا یکی از دوستامو مامانش میخواستیم بریم خرید از تره بار دوستم یکمانتوی زیبای پوست پیازی یا صورتی پوشیده بود با کمرش هم باریک بود.من گفتم تو ماشینم مانتوم تنگ و کوتاهه توتره بار نمییام پایین.مادر دوستم گفت میخوام معازه دستبد و گردنبد و دستبند مروارید باز کنم مغازه زیور الات.حتی تلفنی داشت به مادرش هم میگفت کلی خوشحال بود.بعدش گفت میخوام برم دنبال خونه رفتیم یکاتاق دیدیم ی دختری اومد در رو برامون باز کرد گفت بخوایین بیاین من زود میرم .ولی من در کمد رو باز کردم دیدم تو رختخوابا مارمولکه و توی خونه هم یکی دوتا بچه موش بود.من هم به دوستم و مادرش گفتم سریع از اینجا بریم اومدم ی لنگه کفشمبود ی لنگش نبود دوستم گفت بیا ی جوری بریم از اینجا منم میگفت بزار کفشم پیدا کنم بریم که بیدار شدم.ببخشید زیاد شد با عرص معدرت
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. منم دلم برای شما تنگ بود. شما و خواهرتان احساس می کنید که تصمیماتی باید بگیرید و نیاز به حمایت روحی دیگران دارید. خواهرتان به خاطر خیلی از مسائلی که پیش آمده غصه می خورد و فکرش ناراحت است. شما نباید به هر کسی اعتماد کنید و فکر کنید که هر کسی دور شماست دوست است!! خبر چینان و افراد خودخواهی هستند که سعی می کنند از شما حرف بکشند و جای دیگری بیان کنند. دوست شما احساس می کند که بار مشکلاتی روی پای اوست. مردم زیادی در شهر شما نیاز به حمایت روحی خارج از حیطه ی خانواده ی خودشان دارند. حمایت کلی جامعه. کسی نمی خواهد که با مشکلات و خطرات بیشتری مواجه شود. خدای مهربان با شماست قلب حضرت عباس ع هم با شماست ولی به خاطر مشکلاتی که برای مردم پیش آمده شما اعتمادتان را به حمایت دینی روحانیون از دست داده اید. مادر دوستتان برای رسیدن به شادی و موفقیت تلاش می کند و وانمود می کند که خوشحال و سرزنده به نظر بیاید. دوستتان هم شخصیتی مهربان و شاد از خودش نشان می دهد در حالی که از نظر احساسی عرصه بر او تنگ شده و تحت فشار است. شما نمی توانید در شرایط حاضر به غریبه ها اعتماد کنید. لطفا مراقب باشید که هر کسی که به شما بله گفت و دوستتان شد آدم حسابی نیست!! شما در خاطراتتان حتما دارید کسانی را که با شما صمیمی بوده اند ولی خونسرد و پوست کلفت و بی تفاوت بوده و احساسی نداشته اند. یا کسانی که فقط قصد سو استفاده از شما را داشتند. شما نمی دانید که حرف مادر دوستتان را بپذیرید یا نه و اعتماد به نفستان را راجع به نگرش های خودتان از دست می دهید یا خودتان را دست کم می گیرید. امشب چون خیلی وقت بود نبوده اید اشکالی نداشت ولی منبعد طولانی بنویسید من می دانم و شما :))))) تشکر از همراهیتون.
shirin : سلام خانم هراتی برادر من در گذشته خواب علامه سید علی آقا قاضی طباطبایی را دیدن و بر اساس تعبیر شما به شناخت بیشتر از ایشان پرداختند و در ضمن به تازگی عقد کردند دیشب خوابی دیدن که خواستم شما تعبیر کنید:خواب دیدم مشرف شدم به نجف با همسرم همه عربی حرف میزدند.حرم مولی را از دور دیدم. به عیال گفتم من اول بروم یکجایی را ببینم. نمیدانم صحبت از یکی از اولیای الهی شد. رفتم به سردر جایی مثل سرداب بود. وقتی میخواستم واردش بشوم خیلی ورودی تنگی داشت. انگار باید سینه خیز میرفتم. نفسم تنگ شد. داخل شدم دیدم چه مقامی است. یک اتاق کوچک و چقدر زیبا و تمیز و مفروش. انگار بنی بشری داخل آن نشده. هیچکس در آنجا نبود.خلاصه امدم بیرون از آن محیط. دیدم یک گوشه ای چند آقا ایستاده اند. گرسنه بودم. غذای نذری میدادند. اتفاقا به فارسی حرف میزندند. غذا را گرفتم. یادم نیست چه بود. برنج و خورشت بود شاید. بعد همسرم هم به من ملحق شد و از آن غذا خوردیم.
فریبا هراتی
: سلام. شما انشالله مرقد مطهر حضرت عباس ع را که در شرایط حاضر به خاطر بالا آمدن حجم آب به سردابی تبدیل شده است را زیارت خواهید کرد. خواب شما می گوید که برای رسیدن به حوائحتان متوسل به حضرت عباس ع شوید و در راه رضای خدا و شادی روح حضرت عباس ع به فقرا اطعام کنید. اینکه دیده اید مردم به فارسی در آنجا حرف می زنند اشاره به این دارد که شما به مردم فقیر کشور خودتان در راه خدای بزرگ اطعام کنید هم باعث شادی و رضایت حضرت ابوالفضل عباس ع خواهد شد. شما و همسرتان از ایشان طلب دعای خیر کنید قطعا حاجت روا خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
shirin : shirin : سلام ببخشید من اصلا حواسم نبود که یک خواب رو بفرستم شرمنده
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. ایشان کاملا پاک و بی گناه و آمرزیده و جوان و سلامت و در آرامش به سر می برند. منظور مرحوم علامه طباطبایی از گرفتن بینی برادرتان این است که او می خواهد به برادرتان بگوید که از مهارت های ذهنی و فیزیکی خودت برای شناخت بیشتر سید علی آقا قاضی طباطبایی استفاده کن، و برو ایشان را بشناس!! او می خواهد که برادرتان تلاشی آگاهانه برای دستیابی به اهدافش داشته باشد و تا رسیدن به شناخت کامل و موفقیت در این زمینه، از تلاش خودش دست نکشد. بینی بیانگر دانش و خرد و انرژیست و اینکه او می خواهد که برادرتان به کارش با قدرت و کنجکاوی بچسبد و از همه چیز سردربیاورد. تشکر از همراهیتون.
shirin : سلام برادر من ارادت خاصی به علامه طباطبایی دارند و گاهی خوابشون را میبینند شب قدر خواب دیدن که علامه طباطبایی جوان بودند و دراز کشیده بودند برادرم هم بودن وتعجب کردن که چرا در حضور من اینقدر راحت دراز کشیده
با خنده گفتن آقا در مورد مرحوم سیدعلی آقا قاضی طباطبایی برام بگو.
با خنده دماغ منو با دوتا انگشتش گرفت برای شوخی
لطفا تعبیر میکنید
فریبا هراتی
: سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
مجید : سلام علیکم.
خواب دیدم که یکی از علما و اولیا (که در واقعیت چندین سال پیش فوت کرده اند و بنده کتابهایشان را مطالعه نموده ام و به ایشان علاقمند هستم) نشسته بودند و مشغول پیچیدن و آماده کردن یک عمامه بودند که من دیدم عمامه آماده است و رنگ تقریبا آبی زیبایی داشت و جنس نرم و تقریبا شبیه ساتن داشت و ایشان این عمامه را روی سر من گذاشتند و آن را روی سرم محکم کردند و من از این موضوع خیلی خوشحال بودم و عمامه کمی روی چشمم را گرفته بود و میخواستم آن را درست کنم ولی میترسیدم که آن را خراب کنم و ایشان به شاگردانشان که طلبه بودند فرمودند که براش درست کنید و دو نفرشون اومدند و کمی عمامه روی سرم را باز کردند تا آن را دوباره بپیچند یکی از آنها که در واقعیت او را میشناسم به دیگری که کم تجربه تر بود روش درست کردن عمامه را یاد میداد.
تقریبا خلاصه نوشتم.
ممنون از تعبیرهای خوب شما.
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. شما از ایشان یاد گرفته اید که افکاری خردمندانه، توام با آرامش و فداکاری و از خود گذشتگی داشته باشید و با مهربانی رفتار کنید. مسائلی هست که هنوز برای شما روشن و واضح نیست و بینش کافی نسبت به آن ندارید ولی نگران هستید که سوال کنید و آموزه های او را زیر سوال ببرید. در حالی که در دین سوال کردن واجب است و سکوت و خاموشی، گناه و جهالت محسوب می شود و شما باید در مسائلی که اطلاع کافی ندارید شفاف عمل کنید و بپرسید و نگران آن نباشید که مردم چه می گویند. هدف از دینداری رضایت خداست و نه جلب رضایت مردم و تعارف بازی. روح این عالم بزرگ هم همین را از شما می خواهد که وقتی دانشی برای شما کافی نیست و از نظرتان معقول نیست، آن را بشکافید و به کنه موضوع پی ببرید و بعد با عقلانیت آن را بپذیرید. تشکر از همراهیتون.