تعبیر خواب عینک
دیدن عینک همانگونه که در بیداری سو و دید چشم را بهبود میبخشد در رؤیا نیز دل را روشن میکند. لازم به ذکر است که دیدن عینک در افراد عینکی خواب معمولی بوده و تعبیری به همراه ندارد. عینک وسیله ای برای محافظت چشم و حتی کمک به بینایی برای بهتر مشاهده کردن چیزهاست. بنابراین، وظیفه آن بسیار مهمتر از ظاهرش است.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: عینک مرد خیر و نیکوکاری است که دست شما را میگیرد و کارها را برای شما آسان میکند. دیدن عینک در خواب گویای آن است که چنین کسی در زندگی شما نقش میگیرد. اگر ببینید که همسرتان عینک زده و او عینکی نباشد چیزی در شما اعجاب و ناراحتی او را برانگیخته که شهامت پرسیدن ندارد.
معبرین غربی: اگر در خواب مشاهده کنید که عینک زدهاید بیانگر این است که در حال فریب دادن خود در مورد برخی از مسائل هستید.
مؤلف کتاب بانک جامع تعبیر خواب گوید: اگر کسی که عینکی است به هر نحوی عینک نداشته باشد ودر دیدن دوچار مشکل شود دلیل که از راه هدایت باز مانده است. استفاده از هر نوع عینک برای کسانی که عینکی نیستند در صورتی که موجب شود نور وارد شده بر چشم را کاهش یابد گرفتاری در گمراهی واگر موجب بهتر دیدن شود هدایت یافتگی.
آنلی بیتون میگوید: دیدن عینک در خواب، نشانه آن است که بیگانگان تغییراتی در زندگی و کار شما میدهند که باعث نگرانی شما خواهد شد.
برایت میگوید: اگر خواب ببینید كه عینك به چشم دارید، بیانگر آن است كه دچار بدشانسى میشوید.
بنا به گفته تونی کریسپ در کتاب فرهنگ تفسیر رویا دیدن عینک در خواب اشاره به تصاویر زیر دارد:
عینک: توانایی دیدن، فهمیدن و یا ناتوانی در این کارها، راهی برای پنهان کردن خود مانند شخصی که خود را پشت عینک آفتابیاش پنهان میکند. عبارتهایی مانند دوربینی و نزدیک بینی به درک تصویر عینک در رویا کمک میکند.
عینک آفتابی: حفاظت از خود یا پنهان شدن.
تعبیر خواب شکستن و گم کردن عینک
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب ببینید که عینکی داشته و آن را گم کردهاید مشکلی برای شما پیش میآید و اگر ببینید که عینک شما شکسته است زبان میبینید و گرفتار سختی و تنگی میشوید.
معبرین غربی: دیدن گم شدن عینک و یا عینک شکسته در خواب نشانه عدم توانایی در قضاوت مشکلاتی که در اطراف شما رخ داده است.
آنلی بیتون: دیدن عینکی شکسته در خواب، نشانه آن است که خود را سرگرم تفریحات نامشروع و ناپسند خواهید کرد.
تعبیر خواب عینک آفتابی
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر ببینید که عینک آفتابی زدهاید رازی دارید که میکوشید پنهان نگه دارید. اگر ببینید که همسرتان عینک آفتابی زده او واقعیتی را از شما پنهان میکند. اگر ببینید که دیگری عنیک آفتابی زده سوالی برایتان مطرح میشود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
عسل صادقی : ببخشید خانم هراتی , من تو فکر یه طرح اقتصادی بودم که بیشتر خیرشبه مردم و حیوونا میرسه تا من و از اصراف جلوگیری میکنه . اون روز به این فکر میکردم اول پولمو وصول کنم و بعد انجام بدم یا .... که این خواب و دیدم . ربطی به این قضیه نداره !؟
فریبا هراتی
: اگر خرجش بالاست و باید حتما پول به دستتان برسد، اول این نذری که گفتم را انجام دهید بعد آن را هم سر فرصت.
عسل صادقی : خیلی ببخشید زنه همسایه و باقی افراد ناشناس بودن . مادرمهم روی ایوون بود . شیر هم از ابسردکن یخچال ورداشته میشد .
عسل صادقی : سلام خانم هراتی عزیز. شرمنده از کثرت خواب هایم . قبل اذان صبح خواب دیدم خونمون یه جایی هست که تقریبا کمی تو ارتفاع بالاتر از خیابونه . من به قصد رفتن به بازار میرم به مغازه های اطراف سر بزنم . مغازه ها شیک بود,ولی محله خیلی معمولی . انگار مغازه ها تعطیل بود ولی مدل مغازه ها اینطوری بود که قفل باز روشون بود و میشد رفت داخل . انگار یکی دو تا مغازه رو رفتم. اومدم خونه فکر کردم من یه عینک افتابی دزدیدم . خیلی کلنجار رفتم که برم پس بدم گفتم شاید منو پیدا کنن . با خودم فکر کردم بگم خواهرزادم حواسش نبود ورداشت . هوا ساعت ۴،۵ صبح بود مغازه دار هم بود ترجیح دادم یکم دیرتر برم هوا هنوز گرگ و میش بود با عینک رفتم داخل . فروشنده مرد پشت لب تاب بود گفتم حتما دوربین مداربسته داره همون لحظه گفتم من عینکم شبیه عینک مغازتون بود ورداشتم حواسم نبود. فروشنده انگار زیاد باور نکرد و کی دوتا متلک گفت ولی من خیلی ریلکس خداحافظی کردم اونم نمی تونست چیزی ثابت کنه . اومدم بالاتر سمت خونمون دیدم از بچه تا بزرگ پیر جوون صف وایسادن,زنه همسایمون داره از یه یخچال که انگارتو ایوون ما بود و متعلق به ما بود داره شیر میریزه تو جاهای مختلف . این ظرف های مختلف رو ایوون خونمون پشت هم به ترتیب چیده شده بود و مردم منتظر سهمشون بودن . یه بچه به مادرش که شیر توزیع میکرد مرتب میگفت مامان گوله (ظرف قدیمی گیلانی) یعنی به من اونو بده . هنوز گرگ و میش بود و انگار اول صبح همه منتظر بودن شیر بخورن برن سر کار . منم گفتم انگار من احتیاج به صف و ظرف ندارم . خواستم برم تو خونه که انگار چون لبه ایوون این ظرفا چیده بود نمی تونستم و با خودم گفتم حق ندارم نوبت و ظرفای مردم و خراب کنم و برم و از خواب پا شدم(همون یه طرح اقتصادی اومده بود تو ذهنم ولی دو دلم واسه هزینه کردنش )
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که احساسات خودتان را مخفی کنید و همینطور نشان دهید که مسئله ای را نفهمیده اید و متوجه نشده اید! سعی می کنید که بدبین باشید. نمی خواهید که بعضی چیزها را ببینید یا دیده شوید ( بنا به مصلحت ). برایتان شرایطتتان هنوز روشن و واضح نیست. باید نذر کنید که برای گشایش کارتان به فقرا عشق و مهربانی و دلسوزی نشان دهید و به هر کسی سهمی از ثروتتان را ببخشید و صدقه زیاد بدهید. در این کار هم خست نکنید و صبر هم نکنید که اول کارتان درست شود و بعد بخواهید نذرتان را ادا کنید. چون دیده اید که تا کار مردم راه نیافتد نتوانسته اید به خانه تان بروید!!! پس باید برای رسیدن به خواسته تان اول نذرتان را ادا کنید. تشکر از همراهیتون.
Dokhtare Ali110 : خیلی از محبت و بزرگواریتون سپاسگزارم. یه دنیا ممنون از لطف و انرژی مثبتتون خانوم هراتی مهربانم 3>
فریبا هراتی
: انشالله خوش خبر باشید.
الياس : خواب ديدم با راهنماي توري كه ميشناسم و خانواده ام به فرانسه رفته ايم (من تا حالا آنجا نرفته ام - خيلي همه چيز شبيه ايران ايران بود)
من رفتم دستشويي و بيرون آمدم و بيرون رو به ديوار استبرا كردم راهنما تعجب كرد بعد راهنما پيشنهاد داد برويم بگرديم و يك جايي را هم پيشنهاد داد ولي ما چون وضعيت مالي خوب نبود و نمي خواستيم زياد خرج كنيم نپذيرفتيم من و پدرم به راه افتاديم در راه يك در كانال آب ديدم كه رويش فارسي نوشته بود برايم آشنا آمد و با خودم گفتم ازينا اينجام هست به بازار رفتيم حس كردم بازار را براي مهاجران ايراني ها درست كرده اند يكي از مغازه هايي كه از كنارش رد شديم فال حافظ در تعداد زياد مي فروخت از همين ها كه دستفروش ها مي فروشند داخل بازارچه موقت يك مغازه بود كه عينك مي فروخت توجهمان را جلب كرد يك چيز عجيب بود كه ظاهراً مثل عينك عمل مي كرد ولي اصلاً شبيه عينك نبود و بايد روي سر گذاشته ميشد گذاشتم روي سرم فروشنده ايراني از خانمي كه آنجا بود پرسيد ميداند چگونه عمل مي كند او ندانست از من پرسيد من كه تغيير خاصي در بيناييم حس نمي كردم بيشتر توجه كردم و فهميدم بالا را با آن نمي توان ديد گفتم با محدود كردن ديد
غير از آن عينك ديگري چشمم را گرفته بود كه البته بعد به نظرم قشنگ نبود تازه خيلي كوچك بود
پدرم بي آنكه نظر من را بپرسد يا اصلاً مهم باشد تخفيف گرفت و آن را خريد ٢٥ دلار / ١٢٥٠٠٠ تومن (نرخ دلار هم جالب بود+قيمت هم ارزان بود)
بعد آن را به كارگر هاي افغاني كه ظاهراً تازه استخدام كرده بود و كار را بلد نبودند و با آن ها بدرفتاري مي كرد سپرد تا بسته بندي كنند كارگر آن را در يك چمدان گذاشت داخل پتو و شروع كرد به پرس كردن چيزي هايي شبيه دكمه فلزي روي چمدان و پتو گفتم نمي خواهد روي پتو بزني (شايد پتو بعداً استفاده داشته باشد) دست برداشت و پتو كه به طور عجيبي بالاي چمدان بود داخل آن فرو رفت و من با خودم مي گفتم مامانم چي مي گه فك مي كنه چمدون خريديم (لازمه بگم من خودم عينكيم)
ببخشيد زياد شد
فریبا هراتی
: سلام. شما آماده اید که همه جنبه های پنهان و ناشناخته خودتان را کشف کنید و به تغییرات جدید روی خوش نشان دهید. زندگی شما دچار هرج و مرج شده و می خواهید از شرایط حاضر فرار کنید. شما پول خرج خواهید کرد تا موانع و مشکلات سر راهتان را از بین ببرید. شما به همراه پدرتان می خواهید از تجاربی که تا کنون در زندگی یاد گرفته اید استفاده کنید تا بتوانید زندگیتان را متحول کنید و به خواسته هایتان برسید. شما می خواهید نگاهی بهتر و دقیقتر به مسائل بیاندازید و شرایط را واضحتر ببینید تا سو تفاهمات از بین برود و حقایق را درست ببینید. بعضی ها معتقدند بهتر است اصلا فکر نکنید!! خودتان را به بی خیالی بزنید. عینک دوم که پدرتان 25 دلار خریده به این معنی است که زمان گذشتن از یک مساله یا موضوع رسیده است. تغییرات بزرگی در مقابل شماست. شما مسائل و روابط گذشته را کنار می گذارید.سعی می کنید که تجربیاتتان را برای خودتان محفوظ نگه دارید و به خودتان امنیت ببخشید. تشکر از همراهیتون.
leili : سلام
خواب دیدم داشتم عکسامو می دیدم و توی همه ی عکسام عینکی بودم و چهرم خیلی موقرتر بود و قیافمو توی خواب با عینک دوست داشتم.
بعد متوجه شدم دو تا از همکلاسیای دانشگام که یکیشون مرد سن بالایی بود و دیگری یکی دیگه از پسرای کلاس بود دارن عکسای منو می بینن رفتم عکسمو بردارم و عکسمو گم و گور کردم و خوشحال شدم که دیگه نمی تونن به عکس من دسترسی پیدا کنن.
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما همیشه تیزبین بوده اید و سعی می کردید به مسائل با دیدی قوی و هوشیارانه نگاه کنید و همه چیز را موشکافانه بررسی کنید و ساده لوح نباشید. سو تفاهمات و برداشت های اشتباه را به راحتی درک می کردید و نمی خواهید که این اشخاص همکلاسیتان به روحیات و افکار شما آگاه باشند یا اصلا به شما فکر کنند. تشکر از همراهیتون.
همسفر : ممنونم خانم هراتی عزیز تشکر، الحمدلله آقام صادق است و این باعث اعتماد من شده ولی خودم در کل روی این قضایا(دوست داشته شدن همسرم از طرف دیگران) بسیار حساسم و این گاهی باعث وسواس فکری ام میشه
همسفر : با سلام و تشکر بابت تعبیر زیبای خوابتان، خانم هراتی عزیز همون خانم مورد اشاره در دلش احساسی نسبت به همسرم داشت یا منظور دختر دیگریست
فریبا هراتی
: سلام. خودتان که نوشته اید آن خانم نبوده و کسی دیگر بوده که با ک شروع می شود. مهم نیست یک نفر یا چند نفر همیشه آدمهای بد همه جا هستند. قبلا عرض کردم همسرتان باید خوب باشد و شما باید به هم اعتماد کنید. شما هم اگر الان در جامعه کار می کردید و همسرتان خانه دار بود روزی 10 نفر هم عاشق شما می شدند. این دلیل نیست که شما ادم بدی باشید.
همسفر : سلام خانم هراتی عزیز، خواب دیدم به آقام گفتند کارهای مربوط به مثلا لوله کشی و تعمیرات لوله و آب خوابگاه دخترانه دانشگاهشون رو بیاد انجام بده، من میگفتم پیش خودم که، تخصص آقای من در زمینه مکانیکه،نه این کار، بعد با آقام آمدیم در حیاط خوابگاه یه تانکر آب کوچولو به اندازه یه کپسول گاز بود که گیر کرده بود و آقام میبایست درستش کنه تا آب بیرون بیاد در تانکر رو از بالا باز کرد داخل تانکر گوشه هاش مقداری زنگ زده بود و مقداری برگه خیس شده و مثلا اشغال ته تانکر بود آوردیمشون بیرون من میخوندمشون (برگه هارو) به قصد تجسس که ببینم اون خانم( که قبلاً اشاره کرده ام )، چیزی ننوشته، بعد یه عینک کوچک
به سایز بچه راهنمایی ها، بود و ولی در اصل آفتابی بود با شیشه فکر کنم نقره ای و مقدار خیلی کم از آبی سرمه ای روشن تر ته تانکر آب ، که خیلی کم آب تهش بود دیدم در ذهنم بود مال اون دختر خانم (علاقه مند به اقامه)، اوردمش بیرون، اما یه دختر خانم دانشجو خوابگاهی بود گفت نه این مال خانم فلانی اولش با حرف ک شروع میشد (مثل کیانیه)، بعد نگاه کردم دیدم سایزش بزرگونه شده ،بعد گفتم گناه داره برو بدش، گفت خونشون روستاست، الان رفته روستا، گفتم اگه نمیتونی یا میدونی بهش نمیرسه، حتما بده دست سرپرست خوابگاه تا بهش بروسونه، گفت باشه، از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما باید سعی کند این جریان احساسات سرکوب شده یا در قید و بند نگه داشته شده ای را که به خاطر رفتار و ارتباطات او با دانشجوهای دختر دانشگاهشان ایجاد شده را ترمیم کند. احتمالا دخترهای دانشگاه که معمولا کنجکاو هستند که آقایانی که با آنها در ارتباط هستند چه خصلت هایی دارند از رفتار ایشان سو تعبیر کرده اند که الزاما تقصیر همسرتان هم نیست... بعضی دخترها نظرات مزخرفی در دلشان نسبت به همسرتان دارند. آنها به فقر فرهنگی دچار هستند و کمبودهای خودشان را با ساختن خیالات واهی راجع به دیگران تکمیل می کنند. یک سری اصلا به دانشگاه می ایند که ازدواج کنند و نه اینکه درس بخوانند. تشکر از همراهیتون.
Azadi : سلام عزیزم خواب دیدم جلو اینه بودم و داشتم عینکمو رو صورتم تنظیم میکردم ک درست رو دماغم جا بگیره بعد شیشه عینکم درومد منم دوباره جاش انداختم (تو واقعیت عینکی نیستم)
فریبا هراتی
: سلام. شما فکر می کنید که بهتر است نسبت به یک موقعیت دید و درک واضحتری داشته باشید. می خواهید که عاقلانه فکر کنید و تصویر ذهنی شما از خودتان این است که درکتان نسبت به یک موضوع اشتباه است و حقیقت را درست نمی بینید. سعی می کنید که نگاه درست تری به موضوع داشته باشید. تشکر از همراهیتون.