تعبیر خواب فال
اگر در خواب ببینید که کسی دارد برای شما فال می گیرد، به دوستی اعتماد می کنید که دروغ می گوید. اگر دیدید دیگری فال می گیرد و شما نگاه می کنید، شاهد یک گناه یا کار زشت خواهید شد. همین تعبیر است اگر ببینید دیگران برای هم فال می گیرند.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند فال می گرفت و فالش نیکو بود، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر فالش بد بود، تاویلش به خلاف این است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن فال گرفتن به خواب بر سه وجه است:
- ظفر یافتن بر دشمن،
- به مراد رسیدن،
- روایی حاجت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
عسل صادقی : سلام . من یه مدت خیلی پیش فالگیر میرفتم ولی بعد تصمیم گرفتم هرگز دنبال فال نباشم . و همینطور مسائل دادگاهی هم دارم که کل زندگی تحت تاثیرشه.خواب دیدم تصمیم گرفتم برم فال بگیرم هر چند بازم اعتقادی نداشتم تو خواب . رفتم که حرفای خوب بشنوم راجع به اتفاقاتم . یه اقایی دم در بود و بهم گفت همینجاست. دیدم فالگیر تو طبقه بالا مانند هست با یه پله تقریبا مارپیچ و نرده ای اهنی . من کلا از ارتفاع میترسم حتی پله بلند . کفش پاشنه بلند پام بود و ممکن بود پاشنه کفشم لای پله ها گیر کنه . من مسیر با ترس و دقت و سختی طی کردم به اخرین پله رسیدم خیلی از ارتفاع ترسیدم اون اقا خواست کمک کنه که نزاشتم واسه نامحرم بودن . پله اخر و به طرز شگفت انگیزی خودمو دیگه یه جوری پرت کردم بالا تا بتونم برسم و رسیدم بالا . فالگیر فالمو گفت زیاد دقت نکردم . فال پاسور بود و پاسور تو دستش مثل توپ تنیس .
فریبا هراتی
: سلام. شما در مورد نگرانی هایتان در آینده می ترسید و به طور افراطی می خواهید همه چیز را کنترل کنید و همه ناشناخته ها را بدانید. سروکار داشتن با توپ در خوابتان بیانگر این است که شما در جایگاه خوبی قرار دارید و جشن خواهید گرفت. شما چیزی را که زندگی به شما پیشنهاد می دهد، با آغوش باز می پذیرید. تشکر از همراهیتون.
ارام : من معمولا مواقعي كه قهوه ميخورم براي سرگرمي برش ميگردونم و همينجوري خودم اشكال و حروف ته فنجون رو نگاه ميكنم.
ديشب خواب ديدم همينكارهارو كردم و ته فنجونم يه عروس داماد قدبلند و خوش استايل افتاده بودن كه وسط سالن جشن عروسي بودن؛ لباس عروس خيلي قشنگ بود. مهمونا كه اوناهم شيك و پيك بودن ، دور و بر عروس داماد رو صندلي ها نشسته بودند، يا حالا ايستاده. حتا اقايي رو يادمه كه داشت دست ميزد!
طرح ها دقيقا قهوه اي رنگ بود، اما من زيبايي عروس داماد و مهونا و همچنين باشكوه بودن مراسم رو تشخيص ميدادم. فنجون رو به مادر و خواهرم نشون دادم و گفتم:
"اين عروس و دامادِ قدبلند رو ببين! چقد لباس عروس خوشگله! مجلس عروسي رو ميبينيد؟ اين عروسه منم هاااا! اين يعني امسال ازدواج ميكنم (خانوم هراتي عزيزم من قدبلند هستم و كشيده بودنِ عروسِ ته فنجون رو به خودم ربط ميدادم)
مامانم اينا هم حرفامو تاييد ميكردن.
خيلي دوستون دارم
فریبا هراتی
: انشالله به دشمنتون پیروز شده و به حاجت و آرزویتان می رسید. امیدوارم همیشه سرشار از انرژی مثبت باشید. منم دوستتون دارم. تشکر از همراهیتون.
ارام : سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانوم هراتي جونم. خيلي خيلي ميس يو!
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. به به از این طرفها :))))) خوش اومدید. تشکر از محبتتون. منم دلم براتون تنگ شده.
Fahimeh : سلام من خواب دیدم که یکی برام فال حافظ گرفت نیتم هم این بود ازدواجم به سرانجام میرسه یانه؟یادمه شعری که برام خوند قشنگ یادم نیست ولی کلمه حلقه رو توشعرش میگفت ومن تو خواب اینو حلقه ی طلا گرفتم واینقد تو خواب جوابش برام خوب بود که خیلی خوش حال شده بودم
فریبا هراتی
: سلام. از خواب شما نمی توان چیزی را تعبیر کرد چون شعری یادتان نیست ولی احساس مثبت شما در خواب، نشانه مثبتی برای رسیدن به خواسته تان است. تشکر از همراهیتون.
غزال : سلام من خواب ديدم كه جايي كه داشتيم سفره شام ميانداختيم يك فالگير بود و من با دعوا ازش ميخواستم كه اتاق رو ترك كنه و بهش ميگفتم عود روشن نكن كه بويي بپيچه و كسي رو ناراحت كنه در حالي كه داشتم داد و بيداد ميكردم با يك وسايلي كه نفهميدم چيه شروع كرد براي من فال گرفتن در وسط همون سفره و گفت يك مرد متعهد و مهربان ميبينم
فریبا هراتی
: سلام. شما دوست ندارید به سطح بالاتری از آگاهی سرنوشت و روحی برسید چون فکر می کنید خوب نیست انسان از همه آینده اش با خبر باشد. در زندگی شما آدم متعهد و مهربانی وارد خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Maryam : با سلام و صبح بخیر حضور خانم هراتی
من خواب دیدم که با دوتا آقا تو جایی بودم که خونمون بود.احساس میکردم یکی از آقاها کهجوانتر بود و من میشناختمش احساس علاقه به من دارد ولی اون یکی اقا که مسن تر هم بود خیلی پدرانه بهه من نظر داشت .برایم فال حافظ گرفت دو تا غزل بود و به من گفت که باید آنرا بنویسم و حفظ کنم .یادم نیست که کدام غزلها بود و من نوشتمش تو یه کاغذ بزرگ خواهرکوچکم هم که سنش کوچک شده بود به شکم خوابیده بود و داشت نوشتن منو نگاه میکرد .اون خونه انگار خونه باغ بود و من میدانستم که علاوه بر این خانه یه بخش دیگه خانه هم داریم اومدم برم اون طرف دیگه خونه پیش مادرم که غزلهارو براش بخونم.انگار مادرم جوانتر شده بود و بچه پسری بدنیا آورده بود و نوزادبا من خیلی جور بود طوریکه من حس میکردم بچه خودم هست.بعدش خودم رو تو کوچمون دیدم که کوچه را کنده بودن یکدفعه داییم را دیدم که تو یکی از اون گودی ها سرش رو بالا اورد و از دیدن من خوشحال بود و صدام کرد خانم مهندس من گفتم دایی اینجا چکار میکنی و گفت کارم عوض شده تو شرکت .و ارتقا گرفتم و این کارم شده کابل کشی .بعدش دیدم خونمون یه آپارتمان نیمه تمام شده و طبقه پایینش هنوز کامل نبود اومدم برم تو یه واحدش و جای در ورودیش خیلی تنگ بود و بسیار کوچک اما نقشش رو دیدم بد نبود ما اون طبقه زیرزمین سه واحد داشتیم برادرم رو دیدم تو راه پله های همون طبقه گفتم چرا اینقدر در ورودی این واحد تنگه گفت این واحد منه و در اصلیش اونوره و این به اتاق خواب زن و شوهر خونه راه داره و واسه خروج اضطراریه.گفت واحد شما سه خوابه اونطرفه.از بالا پله دیدم با اینکه کامل نبود ولی زیبا بود.خالم رو هم دیدم که داره تو طبقه انگار یواشکی بتازدید میکنه گفتم نگاه خاله فضولمونو داداشم گفت ولش کن.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما گشایش کار خواهید یافت و انشالله آینده تان خوب می شود. شما قبلا قضاوت اشتباهی کرده اید و باید از گذشته تان درس بگیرید تا آینده تان خوب شود. مادر شما از غم فارغ می شود و به آرزویش در رابطه با شما می رسد و به راحتی گشایش کار می یابید. خواهر کوچکتان خیلی از سنش ساده تر و کم تجربه تر عمل می کند و مشکلاتی در زندگیتان پیش آمده که دایی شما به شما کمک می کند تا در کارتان دوام آورده و استقامت داشته باشید و قوی عمل کنید. زندگی شما متحول خواهد شد و برادرتان گاهی با خانمش مشکل پیدا می کند ولی دوست ندارد که کسی در کارشان دخالت کند بلکه دیگران باید حریم خصوصی آنان را حفظ کنند. خاله تان هم کنجکاو است که زندگی شما چطور پیش می رود ولی آینده تان مثبت و خوب است. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خانم هراتی عزیز،عیدتون پیشاپیش مبارک
من دیشب خواب دیدم که انگار برا زندگیم رفتم پیش فالگیر.اون زن بمن گفت که باید یه طلسم بکشی برای خودت و داشت روی کاغذ میکشید برام یادم نیست ولی شبیه چند مرحله هدف و اقدام شبیه نقشه های گنج قدیمی رو کاغذ برام شکل میکشید و بهم گفت خودت باید انجام بدی و من سعی میکردم حفظشون کنم و بعد تو یه جایی قرار گرفتم که تعدادی خانم و همکارام بودند و باید تو یه جلسه شرکت میکردم .من جلو اونا شروع کردم به آرایش چشمهام و یکی از خانمهای همکارم که دوست صمیمی ام هست داشت نگام میکرد. من میدونستم بدون آمادگی ام واسه جلسه و از چند پله پایین رفتم و با یکی از مردهای همکارام میخواستم کمک بگیرم .یکدفعه دیدم که تو حیاط خونمونم و دامن بلندی پوشیدم و رو بند مامانم لباس پهن کرده .معاون ادارمون هم بود و نمیدانم از کربلا اومده بود یا میخواست بره و من شلوارم رو از رو بند برداشتم و دیدم مامانم داره ظرف میشوره و میدونست همکارم تو حیاطه .من با دقت جوری شلوارم رو پام کردم که مواظب بودم جایی از پام معلوم نشه جلو اون آقا و هی که با حوصله و دقت بالا میکشدم و داشتم دامنم رو هم بالا تر میبردم.و تو این حالت دیگه نفهمیدم داشتم به کربلا فکر میکردم که منم برم یا نرم ؟و ضمنا خوشحال بودم که با موفقیت اینکه جایی از بدنم رو نامحرم نبینه شلوار میپوشم. در این حال صحنه عوض شد و من تو خیابونی کنار پارکی قرار گرفتم که سه تا گربه دیدم یاد اون زن فالگیر افتادم یکی از گربه ها اومد و به اندازه سوزن روی باسنم رو گاز گرفت امیدد وار بودم خودش ولم کنه و تو این حال چشمهای یکی از گربه ها که آبی بود دیدم کور است و یکی دیگه سبز و خشمگین بودند و منو نگاه میکردند و اون یکی گربه که منو گرفته بود.من میترسیدم تکون بخورم ولی احساس میکردم تکه ارز گوشت باسنم اگه حرکت کنم یا گربه ولم نکنه از بدنم میکنه و درد شدیدی احساس کردم در باسنم به حدی که از خواب بیدارشدم و حتی همون جا تو بیداری درد داشتم.ممنون میشم که زحمت بکشید وتعبیر بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. عید شمام مبارک. کسی به اسم دوست سعی می کند به شما حرفهای دروغ بزند و شما را گول بزند که شما فکر کنید برگ برنده دست شماست. ( به حرف های هر کسی تحت عنوان دوست اعتماد نکنید). شما باید همه توجه تان را متمرکز به کارتان کنید و خوشبین باشید. سعی کنید که ظاهرتان از هر گونه اشتباه پاک باشد و رفتارتان کاملا درست باشد. باید با برنامه پیش بروید و عزت و احترامتان را حفظ کنید. مادرتان برای آینده و خوشبختی شما برنامه ریزی می کند. شما برای بهبود شرایط تان شاید تصمیم بگیرید که متوسل به امام حسین ع شوید ... شاید هم فکر می کنید بدون نذر می توانید به خواسته تان برسید. آدمهای بد همیشه در زندگی شما هستند. کسانی که به اسم حامی جلو می آیند ولی به پشتوانه و سرمایه و پول شما چشم دارند، آدمهایی که دیده بصیرت ندارند و آدمهایی که شما را تهدید می کنند. باید با سیاست پیش بروید و پیشنهاد می کنم متوسل به امام حسین ع شوید. تشکر از همراهیتون.
Sadaf : با سلام
من امروز خواب دیدم که انگار رفتم خانه عموم که البته عمو من فوت کرده و اونجا خانواده عمو و دختر عمو و زنعمو بودن و یه کتاب طالع بینی که فال گیرها دارن داشتن و به من گفتن بیا برا تو هم فال بگیریم وباز کردن کتاب رو بهم گفتن که تو طلسم و جادو شده ای و بخاطر همین ازدواج نمیکنی (توری که الان متاهلم و با همسرم قهرم که من انگار به نظرم منظور فال خودم دلیل مشکلمان بود)و باید طلسمت بشکنی و انگار توضیح می داد دختر عمو که چطور طلسم شده ای خیلی نگران شدم
بعد دیدم یه بشقاب گوجه پیشم است و لباسهایم هم با گوجه اغشته شده بود
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما مضطربید و با هیجان و ترس راجع به زندگی تان با دیگران صحبت می کنید و آنان هم که می خواهند چاشنی موضوع را بیشتر کنند، از این می گویند که لابد جادوتان کرده اند و بختتان فلان است و بیسار.... این حرفها را باور نکنید. جادوی اصلی ذات انسانهاست که اگر بد رفتار کنند و بخواهند همدیگر را آزار دهند؛ هیچ عقلی قادر به حل مشکلاتشان نخواهد بود. نیروی طلسم و جادو فریب و دروغ است. من به جادو اعتقادی ندارم . این مطلب را مطالعه کنید تا نظر قرآن را راجع به جادو بدانید: همانطور که در قرآن آمده هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه خدا بخواهد. جادو فقط برای کسانی موثر واقع می شود که به جادو ایمان دارند و قدرت آن را بالاتر از قدرت خدا می دانند. آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نم یتوانند پناه آنها باشند. در جای دیگری در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت دعاهایی آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. تشکر از همراهیتون.
Sadaf : اخه همه آشناها که مشکل رو میدونن بهم میگن برو دعا درست کن که شوهرت محبتش بیشتر بشه و تو رو برگردانه و من در جوابشان میگم که اصلا قبول ندارم اگه اون و من به هم تعلق داریم بر میگردیم پیش هم و اینکه اونها که اعتقادم دارن میگن هر دردی دوایی داره چرا به دکتر اعتقاد داری بری ولی به دعا نویس اعتقاد نداره تظرتون در مورد این حرف چیه
واینکه آیا این خواب من دلیل این است که دروغ جادو
و اون ظرف گوجه و لباسها من هم گوجه ای میشه چیه
فریبا هراتی
: یعنی من 3 ساعت نشستم براتون توضیح دادم از نظر خدا این کار گناهه شما باز میگین نظرتون چیه؟؟؟؟؟ نظری ندارم. هر کار دوست دارید بکنید. توضیح خوابتون را هم گفتم که معنیش چیه این گوجه =شما مضطربید و با هیجان و ترس راجع به زندگی تان با دیگران صحبت می کنید. یک بار ازشما خواهش کردم کامنت اضافه نفرستید و معنی کلمه به کلمه را نخواهید من بایدالان خواب این همه کاربر را هم تعبیر کنم و فرصت ندارم باز شما پرسیدید که گوجه کجاشه! متاسفم از اینکه شما کار خودتان را می کنید و اصلا به خواهش من اهمیت نمی دهید.
Sara : سلام .
در خواب انگار تو یک کافه بودم و کسی داشت برام قهوه با شیر درست میکرد .ذو قسمتش کرد و یک قسمت رو داد به خودم و گفت اونقدر هم بزن تا رگه های قهوه ای بیفتد . اخه شبیه شیر سفیدو غلیظ بود .
بقیش هم دست یکی از طرف خودشون بود که وارد بود و درست انجام میداد. من سعی میکردم مثل اون انجام بدم .
همش با خودم میگفتم اون قهوه منه ولی چرا انگشتش رو می کنه داخلش .بعد قهوه که آماده شد ریخت داخل یک فنجون . با خودم گفتم این دهنیه که؟
بعد یکهو احساس کردم دور یک میز 4 نفره نشسته بودیم . 4 نفر بودیم که دو تاشون رو نمیشناختم .بغل دستیم خواهرم بود . داشتیم قهوه میخوردیم .ولی قهوش روشن بود . بهش گفتم بیا فال بگیریم..بعد فنجون خودم رو نشون دادم و گفتم ببین عروس و داماد افتاده برای من . همو بغل کرده بودند و مثل فرشته ها بودند .گفتم : نگاه کن این یعنی تو داری عروسی میکنی.
ته دلم ممیخواستم بگم خودم عروسی میکنم ولی نگفتم . گفتم اون عروسی میکنه.
ممنون از تعابیر زیبا تون
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که با دوستان قدیمتان تماس گرفته و با آنها در ارتباط باشید. شما باید قبل از اتخاذ هر تصمیم یا به عهده گرفتن هر پروژه ای به دقت فکر کنید و دانش و بینش لازم را بدست آورده و شتابزده عمل نکنید. شاید فکر کنید که تقدیر است که شرایط را برای شما رقم می زند ولی شما دقیقا به اندازه سهمی که تقدیر در سرنوشت تان دارد، خودتان هم در سرنوشتتان موثر هستید و باید رفتار و اعمالتان و افکارتان را درست تنظیم کنید تا به خواسته هایتان برسید. شما شرایط خودتان را ارزیابی می کنید و به سرمایه ای خواهید رسید که فکرتان را راحت خواهد کرد. شما خواسته هایی دارید که به آن خواهید رسید و آینده ای روشن را برای خودتان می بینید. انشالله خوشبخت خواهید بود. این آرزو را برای خواهرتان هم دارید . تشکر از همراهیتون.
Sepide : سلام خسته نباشبد
خواب ديدم رفتم يه جايي فال بگيرم ٢تا زن فالگير تو خونه بودن با يه عالمه ادم
زن اومد نوبت بعدي و بده كه بره تو همه ما روي زمين نشسته بوديم يهو ديدم مادرم كخ فوت كرده اونطرف مجلس با چادر مشكي روي يك صندلي نشسته بود و اونم منتظر اين بود بره داخل خانمه أز بين همه ما به مادرم گفت شما بگو مشكلت و مادرم زد زير گريه هق هق ميكرد ميگفت بچم همش دلتنگ من و داره شبا گريه ميكنه من و ميخاد چيكار كنم من يهو رفتم سمتم مادرم روي زمين نشسته بودم
بقيش يادم نيست تعبيرش را لطف ميكنيد
فریبا هراتی
: سلام. سلامت باشید. اگر واقعا شما اینکار را می کنید که برای مادرتان اینقدر گریه می کنید کار بدی می کنید. روح مادرتان شاد. روح او زنده است فقط جسمش فوت شده. هیچوقت خیال نکنید که روح مادرتان از شما بی خبر است او دقیقا مثل همه آدمهای دیگر کنار شما در رفت و آمد است می بیند و می شنود و احساس و افکار شما را درک می کند ولی شما او را نمی بینید و از غصه ی شما ناراحت می شود. این واقعیت محض است و اگر او را مرده بپندارید، از اینکه او را باور ندارید غصه می خورد پس فورا روش خودتان را عوض کنید و از بیتابی دست بردارید. برای شادی روحش فاتحه بخوانید و با او صحبت کنید. به عکسش نگاه کنید و با او حرف بزنید ولی نگویید که تو مرده ای و نیستی. تشکر از همراهیتون.