تعبیر خواب فرار کردن
اگر کسی خواب دید از چیزی فرار می کند، دشمنی را مغلوب می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گریختن دلیل شادی است، وقتی که فریاد و زاری نکند. اگر فریاد کند، دلیل مصیبت است.
محمد ابن سیرین می گوید: گریختن درخواب، دلیل رستگاری است.
جابر مغربی می گوید: اگر دید مردان از زنان می گریختند، دلیل که بیننده از شخص بزرگی می ترسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
آناهید : سلام وقتتون بخیر
اوایل خوابم دیدم یجا سر یه سگ که از صاحبش گرفته بودن بلایی اوردن و دوستم ناراحت بود براش چون قبلش اون سگ رو دیده بود اونجا و با خودش چند روزی برده بود و برگردونده بود
بعدانگارداشتم یه فیلم میدیدم ومیدونستم فیلمی از گذشته هست
یه در بزرگ چوبی2لنگه بودکه بسته بود و 2طرفش مردم فقیر با لباسهای پاره و کهنه التماس میکردن برای باز شدن در
اونهایی که در روبسته بودن به یک سمت گفتن باشه بازمیکنیم ولی در رو رو به همون مردم باز کردن و دست اون آدمها با زنجیر به2لنگه در بسته شده بود و موقع باز شدنش مردم این سمت همه در رو حول میدادن برای زودتر بیرون رفتن و اونها همه اندام ها و دست هاشون کش میومد و پاره میشد
همه درحال فرار بودن و نیمه جون
رو زمین دست و پا های تیکه تیکه شده بود
من با اینکه میدونستم فیلم میبینم ولی از یجایی به بعد خودم انگار توش بودم و من هم بدون سروصدامیدویدم
که از پشت2ماشین سفیدبا سرعت میومدن من رو که رد کرد جلوتر وایستاد
دقیق یادم نیست ولی آدمهای اون ماشین میخواستن بلایی سر مردم بیارن
کنار این جاده یک قسمت زمین چمنی بودو یکی از این ماشینها اونجا نگه داشته بود
که من بر خلاف جهت اون ماشین از کنار شروع به فرارکردم قسمتی که درحال دوییدن بودم لبه ی قسمت چمنی بود و با پایینش ارتفاع چندمتری داشت و سر بود و میترسیدم پام لیز بخوره و بیوفتم ولی نیوفتادم و این ماشین دنبال من میومد و برای اینکه این و ماشین های دیگه که خلاف جهت میان من رو نزنن پشت تنه درختهای بزرگ پناه میگرفتم
در آخروقتی پشت یک درخت بودم این ماشین نگه داشت و 2 نفر پیاده شدن ولی با من کاری نداشتن و باهم بحث میکردن که یکیشون میدونستم بازیگره معروف قدیمی هست.
ممنون میشم اگر خوابم باطل نیست تعبیرش کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما بیشتر بازتاب افکار شما راجع به ظلمی است که به حیوانات و انسانها می شود و احساس استیصالی که به شما در این رابطه دست می دهد. از این جهت بنده 2 حق خواب را با شما عودت دادم. خوابتان باطل است و تاثیر ذهنیت شماست. تشکر از همراهیتون.
ارام : سلام مجدد بانوجان. پریشب دیدم یه دوست پسر قدبلند بور و سفید داشتم که نسبتا تپل بود، شکم بزرگش خیلی تو چشم بود(در بیداری نمیشناسمش). ماجراهای جنسی هم بینمون وجود داشت اما من در خواب تحریک نبودم. تی شرت سفید و شلوار جین به تن داشت و خلافکار بود. یادم نمیاد چی شد، فقط دیدم همدستش شدم و در حین عملیات پلیس دنبالمون کرد. من پشت فرمون رانندگی میکردم با سرعت بالا و لایی می کشیدم اما تصادف نکردم(در واقعیت هم دست فرمونم خوبه). سربالایی می روندم و اون کنارم نشسته بود، فکر میکنم از میدون ازادی داشتم می اومدم بالا. به ناگاه یه زن جوون دیگه ام ظاهر شد که همدستش بود. به ایستگاه اتوبوس های بی آر تی رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم و پا گذاشتیم به فرار. اما توسط اسلحه یه ناشناس (که پلیس نبود) دوتا تیر شلیک شد و دختر جوون به قتل رسید، مَرد جوون هم مُرد و من تنها نجات یافته بودم که وارد اتوبوس شدم و خودم رو تو شلوغی قسمت زنونه جا دادم. سپس تونستم از اونجا هم خارج بشم و با دلهره و دوان دوان به سمت خونه حرکت کردم. اما خیلی ترسیده بودم. یه دختر قدبلند و لاغر جوونم با من از اتوبوس پیاده شد، هم قدم و هم مسیر بود و درباره ماجرا سوال می پرسید. من اظهار بی گناهی کردم و تلاش کردم ازش فاصله بگیرم، شدیداً فوزول بود. ببخشید اگر خوابم خیلی تخیلی-جنایی بود :|
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما شخصیتی قوی، مستقل، مصمم، رقابتی، موفق، سفید بخت، متمول و حساس و احساساتی دارید که خیلی به چشم دیگران می آیید و قدرت شما، شما را بیشتر از یک زن و در حد یک مرد قوی جلوه می دهد. شما گاهی از خودتان خوشتان می آید و گاهی از خودتان عصبانی می شوید ولی روی رفتارتان کنترل کامل دارید. شما سعی می کنید که رفتاری با کرامت و پاک داشته باشید و سخت کوش هستید ولی ناقلا تشریف دارید و اگر ایجاب کند می توانید موذیانه رفتار کنید. البته که شما همدست بُعد مردانه تان هستید. شما سعی می کنید که وجدانتان را همیشه مراقب خودتان قرار دهید و کنترل زندگی تان را بگونه ای بدست بگیرید که مرتکب گناه نشوید و خطا و اشتباهی از شما سر نزند هر چند که گاهی عجولانه قضاوت می کنید و می خواهید که در زندگی تان به سرعت پیشرفت کنید و آزادانه به سمت اهدافتان حرکت کنید. شما در بخشی از زندگی تان می خواهید که کنترل زندگی تان را به تقدیر واگذار کنید و تجارب جدید و تازه ای کسب کنید. شما احساس می کنید که منبعد نیاز به مراقبت بیشتری دارید و می خواهید که بیشتر ناز و نوازشتان کنند و احساساتتان را مورد توجه قرار دهند. می خواهید منبعد منطبق تر و روشمند تر رفتار کنید و از خودتان اصالت و ابتکار زیادی در کارهایتان ارائه ندهید. اما کسی باعث می شود که شما ناراحت شوید و رفتار بدی با شما خواهند داشت. شما دیگر نخواهید توانست خامی و بی تجربگی و شخصیت احساسی جدیدی را که می خواستید داشته باشید را داشته باشید، و همینطور نخواهید توانست که مستقل و قوی و رقابتی و مصمم عمل کنید. بلکه باید خودتان باشید. شما خودتانرا به سرنوشت و تقدیر می سپارید و بعد خودتان اهداف خودتان را زیر سوال می برید... می خواهید به امنیت گذشته تان برگردید و دوست نخواهید داشت که رازهایتان را برای اشخاص فضول که احساستان را درک نمی کنند بیان کنید. خواب شما کاملا واضح و شفاف و روانشناسانه بود و تخیلی جنایی نبود. در کل هدف خواب شما به این است که خیلی بلند پروازانه و مقتدرانه یا احساساتی اِگزَجورِیت رفتار نکنید. خودتان باشید خود خودتان!!! تا شکست نخورید. تشکر از همراهیتون.
Azam : سلام خانم هراتی ۲۵ سال پیش خواب دیدم از زیر خاک تخم کشیدم بیرون که شکسته شد و مثل بچه مار افتادند دنبالم دوتابودن وهر چه بیشتر فرار میکردم اونام بزرگتر میشدن مثل هشت پا ک میخواستن بکشنم یکیشون بین راه برگشت یکی بیشتر اومد طوری که خواست خودشو روم بندازه و من امام رضا رو صدا زدم و اون ۸پای غولپیکر تبدیل به یک پارچه ی حریر لطیف و سفید و نازک شد و روم افتاد و دیدم خانم سیدی با دو سه تا بچه کنارمه و میگه من مراقب تو بچه هات هستم
آیا اون ۸پاهایی ک اذیتم میکردن و من ازشون فرار میکردم بچه هام بودن؟
فریبا هراتی
: سلام. تخم هایی که از خاک بیرون کشیده اید در واقع ثمره ی باروری خودتان و شکستن آنها، به حالت ذهنی شکننده و آسیب پذیری شما اشاره می کند. شما از وقایعی با خبر شده اید که برایتان سخت هستند و هشت پا به رابطه ای اشاره می کند که شما تمام توجه و عشقتان را معطوف به آن می کنید و زندگی تان را در آن رابطه خلاصه می کنید. شما زندگی سختی داشته اید و توسل شما به امام رضا ع باعث شده که زندگی شما برایتان قابل تحمل و دلپذیر شود و تمام سختی های شما تبدیل به مهر و محبت شود. حضرت فاطمه س هم محب شما هستند و اجازه نمی دهند که سختی و خطری متوجه ی شما و فرزندانتان شود. 8 پاها یکی به همسر شما و دیگری به بچه های شما اشاره می کند و هر دوی این 8 پاها به روابطی سفت و سخت و وابسته و مسئولیت های سنگین شما اشاره می کند. تشکر از همراهیتون.
Sara : سلام وقت بخیر
دیشب خواب دیدم
با تشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. کسی که با او ارتباط دارید نهایت سعی خودش را کرده که از خانمش حمایت کند و زن او به همسرش تکیه کرده است. حالا او از اینکار پشیمان است ولی صرفا ماندن در یک زندگی به خاطر مسائل مادی نیست. آنها فرزندی دارند که از بابت اختلاف پدر و مادرش غصه می خورد و لاغر شدن او در خواب احساس استیصال اوست. بودن این زن در خانه ی شیشه ای به امنیت و رفاه او اشاره می کند که هیچ چیزی نمی تواند به او آسیب بزند و او بخوبی همه ی شرایط بیرون را می بیند. بزرگترین اشتباه شما این است که خیال می کنید که با داشتن رابطه با این شخص، نقشی در اخلال و خراب شدن زندگی آنها ندارید. زنگ زدن به پلیس به ناله و نفرین کردن آنها برای استیصال مسبب بدبختی هایشان است و شما متاسفانه در این میان بی تقصیر نیستید. چه کسی چیزی بداند و چه نداند، اگر مردی زنش را طلاق داد هیچ اشکالی ندارد که با دیگری ازدواج کند ولی یک لحظه خودتان را بگذارید جای همین زن و شوهرتان به شما خیانت کند چه احساس خواهید داشت؟ شما همان احساس را در این زندگی به وجود می آورید. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام عزیزم
میدیدم تو محله قبلی داشتم میرفتم سمت پارک که همسرسابق داشت برمیگشت از اونطرف.ظهر بود.گفتم حتما سربچههاشو گرم کرده اومده کلاس تشکیل داده!یه پل هوایی بود،رفتم بالاکه دیدم همسرم هم پشتم داره میاد بافاصله.جوری که تابلو نشه،یا من پسش نزنم!منم مضطرب شدم و سریع به حالت فرار رفتم.جلوی پارک از این تورها بودکه سربازا ازش بالامیرن برای تمرین!ولی این آبی بود و خیلی بلند.بالا رفتن ازش سخت بود ولی رفتم و رسیدم به ساختمون بزرگی که اونجا بود.رفتم داخل.مثل نمازخونه کلی آدم نشسته بودن زمین و منتظر برگزاری مراسمی بودن.من نشسته بودم کنار دیوار تو جمعیت.که دیدم همسرم هم اومده نزدیکا نشسته وسط جمعیت و منو نگاه میکنه!یکی ازچشماش سفید شده بود!سریع دراز کشیدم که نبینه منو.بعدش نبودانگار رفته بود(همه بولیز و شلوار آبی تنمون بود.مثل زندان یا بیمارستان)
فریبا هراتی
: سلام. شما خیالتان راحت شده ولی تازه استرس به معنای واقعی به زندگی همسرتان راه پیدا کرده. او چشمش دنبال شماست ولی کور است و قدرت تشخیص ندارد. شما زندگی تان را متحول کرده اید و شروعی تازه را در پیش دارید ولی او بینشش را از دست داده و کاملا گیج و منگ مانده که چطور موقعیت خوبی مثل شما را از دست داده است. شما شخصیتی خردمند و آرام و وفادار و از خودگذشته دارید که بر سختی های زندگی تان به راحتی غلبه کرده و به موفقیت خواهید رسید و اطرافتان را اشخاصی پر می کنند که مثل خودتان فکر کنند و نه کسی مثل همسر سابقتان که کور و جاهل و بیعقل است. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام
من در خواب دیدم که زن عمویم بادخترش از دست یک مرد مزاحم فرار میکنند و به ژاپن میروند همه راضی به رفتن برای همیشه آنها بودند ولی من همش گریه میکردم و میگفتم نروید وکلی ناراحت بودم ولی بقیه همه از رفتن آنها خوشحال بودند ومن فکر کنم یک مرد غریبه از لحاظ قانونی میتواند حضانت دختر عمویم را داشته باشد و به همین دلیل به کشور ژاپن میرفتند . البته عموی من حدود یکماهه فوت شده است........
فریبا هراتی
: سلام. روح عمویتان شاد. روشنگری و ادراک، صلح و آرامش ذهنی به زندگی زن عمویتان خواهد آمد و مشکلات او از بین خواهد رفت. ( اگر در خواب به ژآپن رفته بودند). اما اگر موفق نشده بودند که به ژاپن بروند، آنها می خواهند از بعضی از جنبه های بد زندگی شان دوری کنند ولی موفق به اینکار نخواهند شد. زن عموی شما و دخترش از مواجهه با مشکلات دوری می کنند. تشکر از همراهیتون.
مبینا : سلام
وقتتون بخیر
من دوبار ازدواج کردم
قبل ازدواج دومم یکسالی یه آقایی با شغل و قدرت خواستگارم بود که بعد اثبات شد تو شهر دیگه زن و بچه داره و با همه تهدیدها،با هماهنگی همسر دومم و شکایت در حد تذکر فعلا بیخیال ما شده
دیشب خوابدیدم اون آقا با ماشینش اومده جلوی درب خونمون ،مامانم تلفن میزنه بابات خبر داره باهاش حرف بزن ولی جایی نرو،به محض سوارش ن به ماشینش حرکت میکنه ،من خودمو پرت میکنم و فرار میکنم و فریاد میزنم کمک ،تا درب آپارتمان باز بشه نمیدون چطور شد که اون آقا نقش زمین شد و من فرار کردم ،وارد منزل که شدم فامیل های پدریمو دیدم که ده سالی هست رفت و آمد نداریم
تنها فرزند عمم که پسره و بزرگتر از منه،اکثرا با ما زندگی میکرد و ما مثل خواهر و برادر بودیم ،همه فکر میکردند ما باهم ازدواج کنیم اما ما همو مثل خواهر و برادر دوست داشتیم .ارتباط خانم عقدی پسر عمم با همسر عقدی (اولم) باعث طلاق شد و این یک راز بین من و پسر عمم موند که هیچوقت جرات نکردیم راجع بهش صحبت کنیم.پسر عمم دیگه ازدواج نکرد.
تو خواب دیدم به خاطر سوار شدنم به ماشین قهر کرده و وقتی اومد ازم دلخور بود ،رفتم اتاق دیگه باهاش حرف زدم ،اون بغلم کرد و دستمو گرفت وگفت من همیشه دوستت داشتم ،گفتم چرا هیچوقت نگفتی من الان راه دور ازدواج کردم باید قبلش میگفتی،یه حس خوبی داشتم ،همه فهمیده بودند دختر عمه هام لبخند رضایت داشتند،بعد از بیدار شدن گرمای تنشو حس میکردم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. بخشی از خواب شما به گذشته ی رابطه تان با آقایی که زن و بچه داشته اشاره می کند و اینکه شما خودتان را از شر او دور کرده اید. حالا بنا به دلائلی خانواده ی عمه ی شما از این موضوع با خبر شده اند و حرف شما را می زنند. پسر عمه تان شاید تمایل به ازدواج با شما داشته ولی عدم توجه شما به او یا ارتباط شما با خواستگارتان که متاهل بوده، باعث شده که او از شما دوری کند. او پیش خودش فکر کرده که اگر شما به او توجه بیشتری می کردید با شما ازدواج می کرد. ولی به هر جهت این فقط احساس اوست. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام خواب دیدم ک از راه خلاف با تعدادی از افرادی ک با انها کینه ب دل دارم ,پول زیادی را بدست اوردم اما انها گویی مرا فروختند و بدستم دستبند زدند.در ماشین انها ب من اجازه ی فرار دادند .ب خانه ای یکی از دوستانم بعد از معرفی خودم رفتم.خانواده ی پرجمعیتی داشت وناگهان مرا در اخبار(شاید تحت تعقیب بودم)و ثروتم را ده میلیارد معرفی شد.افراد حاضر در انجا درصدد کمک ب من برامدند.میخواستم ب انجایی برگردم ک ثروتم را اندوختم. کسی بطوری ک ندیدمش ب من ماشینی داد و انرا در گاراژ سپردم.ب سالن امتحانات رفتم ,امتحان را بصورت قبولی گذارندم ب کمک یکی از دوستانم وبا حسد یکی دیگر از دوستانم.ب گاراژ برگشتم ماشین های لوکس زیادی انجا بود, ماشینم را پیدا نکردم گفتند ک صاحب ماشین آنرا بصورت عروس دراورده است.در بیرون بمحض رفتن پدرم را با دوچرخه دیدم او را بغل وگریه کردم
فریبا هراتی
: سلام. کسانی هستند که سما را با کارهای اشتباهشان ناراحت کرده اند و آزارتان داده اند و شما از آنها کینه به دل دارید و می خواهید از ایشان انتقام بگیرید. آنها اعتبار کارتان را نادیده گرفته و باعث شکست شما شده اند. جلوی موفقت شما را گرفته اند و حالا شما احساس بی قدرتی می کنید و شک دارید یا می ترسید که بتوانید به موفقیت برسید. اما آنها ما زا دشت کم گرفته اند و دست از سرتان برداشته اند. شما مترصد هستید که از خودتان به شدت دفاع کنید و حقتان را از آنان پس بگیرید. شما نقشه ای می کشید که می خواهید آن را عملی کنید ولی قبل از آن می خواهید به خودتان و دوستانتان ثابت کنید که توانایی موفق شدن در راه اهدافتان را دارید. دوستان شما شاید به شما قول همکاری بدهند ولی آنها به فکر خودشان و خوشی خودشان هستند. تنها کسی که عمیقا به فکر شماست و توانایی های او هم محدود است پدرتان است که با همان امکانات کمی که دارد، دلسوز شماست و هوای شما را دارد. دوست من کسانی را که شما را آزار داده اند به خدای بزرگ واگذار کنید و به او توکل کنید. بر اعصابتان مسلط باشید و مطمئن باشید که قطعا خداوند انتقام شما را از آنان به بدترین صورت خواهد گرفت ولی به خاطر عشقی که پدرتان به شما دارد، کاری نکنید که بعدا پشیمان شوید و دل پدرتان را نسوزانید. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام خواب دیدم ک گویا دختر بچه ای میخواد منو بخاطر کاری (معلوم بود که کار بدی یا گناهی انجام داده بودم و نمیدونم چه کاری انجام داده بودم) رسوا کنه من در اتاق با پنجره بیرون پریدم (حدودا 3 یا 4 متر) و ب ارامی فرار کردم(انگار میخواستم در یه جای دیگه زندگی کنم) دیدم که شب است ,در کوچه, نماز خانه ای است ک مردم وضو گرفته اند و ب انجا میروند و از من دعوت به نماز کردند . من میخواستم به داروخانه بروم , در مسیر مردم رو دیدم و احساس بدی یا ترسی داشتم . به داروخانه رفتم در انجا سریعا با یک خانوم ناآشنا دعوای لفظی کردم و انگار توسط 2 یا 3 تن از افراد جوان حاضر در انجا احساس اسیب پذیری و ترس یا شایدم تهدید کردم دارو را از دستم انداختم و سریعا انجا را ترک کردم یا اینکه فرار کردم . به راه پله ای رفتم که از خواب پا شدم .
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر مسائل مالی و سرمایه ی کوچکی احساس گناه می کنید و کار یا فعالیتی را مخفیانه انجام داده اید که اشتباه بوده است. شما می خواهید که خودتان را سریع از این نگرانی بیرون بیاورید و فرصت های تازه ای برای خودتان خلق کنید و مشتاق نیستید که با برنامه و به آرامی پیش بروید. خودتان را تحت فشار می دانید و متوجه هستید که دیدگاه های شما با دیگران در تضاد است. شما اشتباه کرده اید و نمی دانید که اخرش چه خواهد شد. می خواهید زندگی تان را متحول کنید و اشتباهاتتان را از بین ببرید و از خدای بزرگ طلب بخشش کنید. اما نگران هستید که به عقوبت اشتباهاتتان گرفتار شوید و ناامید از این هستید که خدای بزرگ شما را ببخشد. شما در یک فاز تحول در زندگی تان قرار گرفته اید و می خواهید که زندگی تان را عوض کنید. تشکر از همراهیتون.
Raha : سلام روزبخیر...اول خواب دیدم قصدسفرداشتم ک تنهایی برن ک دامادمون گفت من می برمت با یه ماشین آبی بزرگ ک بجای جاده ازریل قطار حرکت می کردیم البته انگاریله روی هواست...ب هرحال رسیدیم ب مقصد رفتیم رستوارن ک من اونجا فقط برنج زعفرونی می دیم..نشستم ک یهو ی ظرف پرزرشک پلو گذاشت جلومدامادمون...بعد ی دفه انگار رفتم توی ی قبرستون خیلی قشنگ ک سرسبز بود آب هم رد می شد قبرستونه پلکانی بود۲ی۳ تازن عرب ک پوشش عربی داشتن سر ی قبرنشسته بود رفتم ب یکشون گفتم من زبون شماروبلدنیستم ولی چ قبرستون قشنگی دارین اونمبهم لبخندزدانگارمتوجه شده بود..همشم توی ذهنم قبرستون خودمون میومد توی ذهنم ک خاکی وکثیفه(اینم بگم دوتاقبرستونه چسبیده بود بهم ی نفرازاون وربهم می گفت برگردم این سمت ک من نمی رفتم)بعدش انگار سوارترن هوایی شدم ک ب سرعت خیلی زیادی می رفت رسیدم ی جایی ..ی دفه دوس پسر سابقم کنار خودم دیدم ک دست منو گرفت گفت بیا فرار کنیم شروع کرد ب دویدن(من نمی دویدم انگاربادویدن اون من پشت سرش بودم دستمم توی دستش)وقتی توی مسیردیدم زن ومردایی ک لباس زاهدانی پوشیده بودن همین ک دیدم شروع کردم ب حرف زدن گفتم من اززاهدان می ترسم نمیام همرات چراداری منومی بری ولی اون همینجوری دستم گرفته بود داشت می دوید ب حرفم نمی داد بعدش ی دفه توی سرازیری ی مردی منوگرفت قصدتجاوزبهم داشت نیم تنه ورزشی ک تنم بود پاره کردولی لباسمونه منم ب تلاش خودمو می کشید بالا ولی اون هنوزپاموگرفته بود ک ی دفه دوس پسرم دستموگرفت آوردم بالا ومن حس می کردم یه چیزی ازم کم شده و بعدش من بهش گفتم دیدی اینجا ب درد زندگی نمی خوره منوباخودت آوردی اینجا بعدش رفتیم پیش ی دختر ک توی خواب خواهر دوس پسرم سابقم بود(اینم بگم ک دوس پسرسابقم توی واقعیت خواهرنداره) وداشتم گله وگذاری می کردم وتموم جریان بهش می گفتم واونم بهش می گفت ک اشتباه کردی ..و دیدم ک دوس پسرسابق فقط ازپشیمونی سرشوانداخته پایین چیزی نمی گه منم بهش گفتم انگارواست مهم نیس ازش قهرکردم سرموبرگردونم ازش....
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به خاطر طرز زندگی و روشی که برای حل مشکلاتتان به کار می برید در زندگی تان بالاو پایین هایی را احساس می کنید که با مشورت و راهنمایی دامادتان قادر خواهید بود این مشکلات را پشت سر بگذارید و به پیش بروید. شما نیاز به حمایت روحی دارید و می خواهید که عشق و ثروت و شور و شوق به زندگی تان بیاید. شما دلتان شور می زند و مضطرب هستید و می خواهید به عادات و یا رفتاری که باعث ناراحتی تان می شود پایان دهید. شما از ناشناخته ها می ترسید و اینکه نگران هستید که درک درستی از مسائل اطرافتان نداشته باشید. شما نمی خواهید که به مشکلات و ناامیدیها فکر کنید و خطاهای قبلی تان را تکرار کنید. دوست پسر سابقتان هم می خواهد که شما از او پیروی کنید ولی پیروی از او برای شما دردسرآفرین خواهد شد. پیروی از او برای شما موانع و مشکلاتی بوجود خواهد آورد و به حقوق شما لطمه وارد خواهد شد. شما دارید سعی می کنید که مجرب و ورزیده باشید و نمی خواهید که کسی به شما زور بگوید و نظراتش را به شما تحمیل کند. او هم متوجه ی اشتباهش شده و از لحاظ روحی احساساتی تر شده و درک بالاتری پیدا کرده است. تشکر از همراهیتون.