تعبیر خواب قرآن خواندن
اگر کسی در خواب دید که آیه رحمت از قرآن می خواند مورد لطف خداوند قرار می گیرد و اگر آیه عذاب می خواند، باید از گناهانش توبه کند و به سوی خداوند باز گردد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر نیمه ای از قرآن بخواند، دلیل که نیمه ای از عمر او گذشته باشد. اگر ببیند حافظ قرآن شد، دلیل که علم و امانت نگه دارد. اگر ببیند آواز قرآن خواندن شنید، دلیل که دینش قوی شود.
جابر مغری می گوید: اگر ببیند قرآن را ختم نمود، دلیل است که مرادها بیابد و بعضی گویند آخر عمر او خواهد بود. اگر ببیند که قران را بلند می خواند، دلیل که کارش بلند شود. اگر ببیند که کدام آیه خواند، تفسیر آن آیه تعبیر خواب او است. اگر ببیند یک سبع قران بخواند، دلیل که از غم برهد. اگر کسی ببیند قرآن می خواند و در بیداری نتوانست خواندن، دلیل که اجلش نزدیک است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: قرآن خواندن درخواب بر چهار وجه است:
- سلامتی یافتن از آفتها،
- توانگری،
- مراد دل و کام یافتن،
- پرهیزکاری فرمودن از مناهی خلایق را.
تعبیر خواب قرآن فروختن
اگر کسی در خواب به شغل قرآن فروشی مشغول بود، دین اسلام را سبک می شمرد و فروش هر چیزی که از نظر دینی با ارزش باشد، در خواب بد است.
تعبیر خواب پاره کردن قرآن
نشان دهنده بی برکت شدن رزق و یا درامد؛ناسپاس شدن در برابر نعمت های خدواند و یا گفتن کفر ابن سیرین گفته است اگر کسی خواب ببیند که قرآن را در جمع عده ای از مردم پاره میکند خواب او میگوید که با مردم و اطرافیان خویش صدیق و راستگو نیست و به دیگران دروغ میگوید و خیانت میکند و یا اینکه بیمار میشود و بیماری او طولانی میگردد اگر دیدی در در جمع خانواده دست به چنین کاری زدی از جانب افراد خانوادهاش رنج میبیند.
-
تعبیر خواب پاره کردن قرآن،امام جعفر صادق (ع) می فرمایند، دیدن چنین خوابی چهار وجه دارد:
- مال حرام،
- عیش و زندگی دنیا،
- خزانه و انبار،
- شروع در حرام.
اگر ببیند قرآنی پاره شده را می بیند مال خود را خرج میکند.
اگر ببیند با دوست و یا به پیشنهاد رفیقان خودش چنین کاری را کرد گرفتار گرد آوری مال میشود.
اگر ببیند ورق های قرآن را تا میکند و یا خط خطی میکند مال دیگران را به زور میگیرد.
اگر ببیند قرآن را به سخره میگیرد و میخندد بلای سختی گریبانش را خواهد گرفت.
اگر دیدی در ازای گرفتن مبلغی حاضر شدی تا قرآن را پاره کنی در گرد آوری مال و ثروت حریص است و حرصش روی در فزونی دارد و نمیخواهد از مالش چیزی را خرج کند.
همچنین در زمینه تعبیر خواب قرآن پاره یا دیدن پاره بودن آن جمعی از معبران به این نتیجه رسیده اند که همان چیزها و کارهایی است که خود بیننده خواب و دیگران را میآزارد و دیدگان را تاریک و احیاناً اشکآلود و کام را تلخ میکند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی : شوهرم را در خواب دیدم که در حال خرید هستیم و شوهرم شروع کرد به قران خواندن از اول قران سوره ی فاتحه و یکی دو صفحه از بقره میخوند گفتم چرا کمک نمی کنی تو خرید شوهرم هم گفت که یکی تو خانه خوابیده بهش قول دادم بخونم و تو همین لحظه من با حال خوب و مپر انرژی بلند شدم دیدم وقت اذان است صدای اذان میاد خواستم ببینم تعبیرش چیه و شامل حال کدوممون هست شوهرم یا خودم ممنون میشم جواب بدین
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که تمایلات و نیازهایتان را برآورده کنید و به فرصت ها و گزینه هایی که پیش رویتان است نگاه می کنید. شوهر شما خواسته ها و آرزوهای خودش را از خدای بزرگ مسئلت می کند و امیدوار است که شما آگاه تر و با ایمانتر باشید و علاوه بر تمایلات دنیایی تان، روحتان را هم ارتقا ببخشید و از خواب غفلت بیدار شوید. او برای شما دعا می کند چون عاشق شماست. ایمان شما هم قویتر خواهد شد و احساس آرامش و انرژی بیشتر و خوشبختی بیشتری خواهید کرد. تشکر از همراهیتون
ariyadokht : سلام خوبین،خواب دیدم بیرون از خونه کار داشتم،موقع برگشت به خونه یه کاری میبایست بکنم ولی سردرگم بودم نمیدونستم چه کاری،منتظر تاکسی بودم،دیدم سمت اشتباه ایستادم تاکسی گیرم نیومده،رفتم اونور خیابان،یه آقایی بهم گفت میدونم تو چه کار باید بکنی و کجا باید بری، تعجب کردم بعد همراهش سوار تاکسی شدم،منو برد تو کلاس قرآن،اقاهه با چشماش اطمینان داد جای درست آوردمت بعد رفت،معلم قرآن راجب دین حرف زد که یادم نمیاد بعد رفتم ته کلاس قدم زدم بابت موضوعی ناراحت بودم غر میزدم دو طرف کلاس دیوارهای همسایه شیشه ای بود داخل خونشونو میدیدیم،میخواستم بشینم به دیوار تکیه بدم به خاطر همسایه ها نتونستم،قسمتی از کلاس قرآن بود و چند جانماز مهر رنگ سبز وکرم گذاشتم کنارم دو طرفم، قران با احترام برداشتم بوس کردم بعد نشستم به قرآن تکیه دادم،دیدم معلم داره نماز میخونه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خوابتان گویای این است که وقتی که احساس استیصال می کنید و عقلتان به جایی قد نمی دهد که باید چکار کنید؛ وقتی که به نظر می رسد که همه ی کارها وارونه و خلاف انتظار شما به پیش می رود؛ باید به خدای بزرگ رو بیاورید و به او تکیه کنید. با خدای بزرگ درددل کنید و بدانید که او همه ی اعمال شما را می بیند و می تواند به راحتی شخصیت تان را قضاوت کند ولی در عین حال، بزرگترین حامی که انتظارش را دارید، فقط خداست. هیچ کسی به جز او به دردتان نمی خورد. شما هم باید خردمندانه رفتار کنید و او را عبادت کنید و به او ابراز عشق کنید. تشکر از همراهیتون
Mehrsa : سلام وقتتون بخیر و شادی انشاالله, این خواب رو دوستم دیدن : خواب دیدم یه جایی بودم نمی دونم کجا بود
انگار یه جایی مثل دشت یا یه همچین جایی
همین طور که راه میرفتم زیر پاهام تا مچ پام آب بود
خیلی نبود که بخواد شلوارم خیس بشه بعد یه جا رفتم انگار خانم ها نشسته بودن، یه مجلسی بود
مثل مجلس دعا , منم رفتم نشستم یه گوشه جلو در بود خانمی که تو بیداری میشناسمش، اومد سمت من، یه کتاب بهم دادوقتی نگاه کردم دیدم یه قرآن خیلی بزرگ بودانگار قرار بود اون خانم قرآن بخونه ولی داد به من که من برای اون مجلس بخونم , بعدش انگار از یه جایی که نسبت به من بالا بود، مثل کوه، آب می اومد میریخت روی زمین و حس خیلی خوبی بود ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در زمانهایی که احساس می کنید نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید، از خدای بزرگ کمک خواهید گرفت و نباید احساس تنهایی و ناراحتی کنید. خدای بزرگ همراه شماست و با توکل به او و اطاعت از فرامین او خواهید توانست در کار و زندگی تان موفق باشید. شما باید نذر کنید که قرآن بخوانید و انشالله حاجت روا خواهید شد. اما قران خوانی را فقط برای حاجاتتان در نظر نگیرید بلکه از روی عشق به خداوند قرآن بخوانید. تشکر از همراهیتون
Javad : سلام وقت بخیر خدا قوت،خواب دیدم شبهای قدر رفتیم روستا باخانمم که نمیخواستم بیاد بعد باهم رفتیم مسجد قران سر گذاشتیم بیرون امدیم کفش من گم شد نمیدونم کجا بود بعدش فکر میکردم اصلا نیاوردم و صندل پام بوده بعدش باهمون صندل رفتیم که بریم خونه خانمم گفت بریم یجا دیگه من کار دارم تو همون ده رفتیم خانمم گفت من زود میرم و بر میگردم وقتی رفت داخل عمه من با دختر عمه ام اومد بیرون موهاش برهنه بود خیلی مرد هم بیرون نشسته بودن به خودم میگفتم عمه من چقدر راحت اومد بیرون گریه میکرد که من سلام خانمت کردم جوابم نداد منم گفتم نداد اشکالی نداره اتفاق خاصی هم نیفتاده که اینطور گریه میکنی چند دقیقه ای نشست و زنگ داداش من زد جواب که داد دید داداش خوابه حول شد گوشی داد به من منم پسش دادم گفتم میدی به من که چکارش کنم و قطع کرد بعد بلند شدن با دخترش برن داخل دختر عمه ام به من گفت محمد پسر عمه ام هم داخله با اینکه مراسم زنونه بود به دختر عمم گفتم میری داخل به خانمم بگو بیاد دیر شد خوابم میاد رفت داخل بهش بگه بیاد بهش گفته بود خانمم اعتنایی نکرده بود هرچی منتظر شدم نیومد مراسم هم زنونه بود به خودم میگفتم بیاد بیرون بهش میگم اینطوری میخواستی باهم خوب باشیم دوباره داری ازارم میدی و داری لجبازی میکنی و میخوای حرف حرف خودت باشه و به من اهمیت نمیدی تو همین هنگام خواهر زادم زنگم زد که دایی گفتن میخوای برام یه حیوان خانگی بگیری گفتم چی میخوای فکر میکنم گفت پرنده گفتم باشه قطع کردم هرچی هم سعی کردم زنگ خانمم بزنم که چرا بلند نمیشی بیای خستم خوابم میاد گوشی انتن نمیداد تا زنگش بزنم در ضمن صفحه گوشی خیلی کم نور بود اصلا نمیتونستم ببینم اول که اصلا مشخص نبود بعد به زور شماره خانمم پیدا کردم زنگش زدم در دسترس نبود خلاصه مراسم تموم شد خانواده زنم با بقیه کسایی که داخل بودن اومد بیرون من رفتم کنار دیوار تا منو نبینن باهم زیاد خوب نیستیم هرکدوم از خاله هاش میومد بیرون میفهمید من کنار دیوار وایسادم با غرور نگاهشون رو برمیگردوندن ولی خانم من نیومد بیرون رفتم داخل ببینم چی شد تا رفتم داخل اونجا یه اتاق بود مثل کلانتری که چند نفری دعوا میکردن داشتم جداشون میکردم که یکی گفت دنبال خانمتی بیا داخل رفتمداخل درست خانمم جلو من ولی پشتش به من بود گفت اسم خانمت چیه بگو گفتمش بعد گفت مشخصات ظاهریشم بگو داشتم توضیح میدادم که سرباز دست زد به خانمم گفتم به چه حقی بهش دست میزنی رفتم برم تو اتاقی که خانمم بود چندتا دیگه هم مثل خانم من بودن که اونا هم پشتشون به من بود رفتم داخل که بگم چرا دست زدی بهش از خواب پریدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما برای حل مشکلاتتان به خدای بزرگ توکل می کنید و موانع و مشکلات زیادی در زندگی تان هست که نمی دانید عاقبت کار چه خواهد شد. اما دلتان می خواهد که این مشکلات ختم به خیر شوند. شما احساس می کنید که جاپا و جایگاه قرص و محکمی در زندگی تان ندارید و اعتماد به نفستان کم شده است. دلتان می خواهد که آرامش زندگی تان را حفظ کنید و دوست ندارید که خانم شما، پا به پای شما این احساسات منفی و نگرانیها را تحمل کند. دوست دارید که شرایط زندگی تان بهتر شود و خانمتان روشنفکرتر با شما تعامل کند ولی وقتی که ناراحت می شوید، خودتان به سنت ها و باورهای قدیمی تان رجوع می کنید و مدل رفتارتان با همسرتان عوض می شود. عمه ی شما ( یا فامیلتان)، احساسات خودش را به صورتی اغراق آمیز و منفی جلوه می دهد و بی سیاست و بی تدبیر هر جه که در فکرش هست را به شما ابراز می کند بدون اینکه توجه کند که این کار او می تواند زندگی شما را خراب کند؛ و همسرتان اصلا با افکار او محل نمی گذارد. خانم شما دوست دارد که شما به او آزادی عمل بیشتری دهید و به او اعتماد بیشتری داشته باشید نه اینکه مرتب بخواهید او را کنترل کنید یا بخواهید تحت ساختار خاصی رفتار کند. اما او هم به خواسته های شما زیاد توجه نمی کند و علیرغم عشقی که به همدیگر دارید، هر کدام از شما سعی می کند که حرص دیگری را در آورد. او با بی محلی به احساسات شما، شما با شک کردن به او و کنترل بیشتر از حدتان نسبت به او، باعث می شوید که زندگی به شما سخت بگذرد. این وسط فامیل هم از آب گل آلود ماهی می گیرند و آنان چه از فامیل شما و چه از فامیل خانمتان، عوض اینکه خردمندانه بخواهند بین شما صلح و آشتی ایجاد کنند، روی زخمهای شما نمک می پاشند و شما را وادار می کنند که علیه همدیگر رفتار کنید و به خواسته های همدیگر اهمیت ندهید. شما دلتان می خواهد که خودتان دوتایی مشکلاتتان را حل کنید. پس باید 50-50 با هم کنار بیایید. نباید خودتان را به قانون ارجاع دهید و بخواهید که قوانین خشک برای شما تصمیم بگیرند. باید به هم عشق بیشتر و احترام بیشتری قائل شوید. از همدیگر حمایت کنید و همدیگر را زیاده از حد محدود نکنید. نباید نسبت به همسرتان بدبین باشید. دیدن سرباز در خوابتان به این معنی است که شما و همسرتان خودتان را برای نبرد بر سر یک مسئله آماده می کنید و می خواهید از باورها و ارزش ها و نظرات خودتان دفاع کنید. شما دوست هم هستید نه دشمن هم! باید تغییراتی در زندگی تان ایجاد کنید به هم عشق بیشتری ابراز کنید و در یک تیم واحد با هم همکاری کنید. تشکر از همراهیتون
Mojgan : با سلام خدمت خانم هراتی عزیز
چند وقت پیش خواب دیدم که من و همسرم داریم باهم ازدواج میکنیم جوری که به جای سند ازدواج ، کتاب های قرآن قدیمی رو امضا میکردیم تا اینکه آخریش دست یکی از فامیل بود پسر خواهر شوهرم که فوت شده رو دیدم به خواهرشوهرم گفتم امید خبر داره ازش بپرس قرآن آخری رو اوردن امضاش کنیم بریم سر زندگیمون ؟ خواهرشوهرم از پسرش پرسید گفت آره کارشون درست شده
ممنونم از پاسخگویی تون
فریبا هراتی
: سلام. شما و همسرتان نسبت به هم متعهد هستید و هر دوی شما با خدای بزرگ عهد بسته اید که نسبت به هم وفادار باشید. روح پسر خواهر شوهرتان شاد. دعای خیر او پشت سر شماست. خدای بزرگ پشت و پناه شماست و انشالله همیشه زندگی خوبی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Morteza : امروز صبح خواب بابا بزرگم فوت شده ام رو ديدم (قبلا قاري وحافظ قرآن بوده). از در خونمون كه خواستم برم تو خونه، ديدم بابابزرگم گوشه اي از خونه دراز كشيده احساس كردم تا منو ديد ي لحظه گريه كرد ولي بعد كه داشتم نزديك ميشدم ديدم گريه نميكنه و صورتش سر و حال بود و خيلي طبيعي رفتار مي كرد و من تا ديدمش از شدت خوشحالي و اينكه باورم نميشد دوباره زنده شده، بهش گفتم چقد دلم برات تنگه شده و پيشونيشو و دو طرف صورتشو بوسيدم، بعدش بهم گفت الان ميفهمي قضيه چيه، گفت دو تا نكته بهت ميگم، يك اينكه وقتي قرآن مي خوني زبونت رو جمع نكن و دوم اينكه وقتي قرآن ميخوني تعجب نكن، بعدش از خواب بيدار شدم
ساعت هفت صبح
قمری
۱۴۴۳/۰۳/۰۵
الثلاثاء - ٥ ربيع الاول ١٤٤٣
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. پدر بزرگ شما فقط حضور فیزیکی اش را در دنیا از دست داده و روح او زنده است و شما نباید خیال کنید که او مرده و تمام شده؛ بلکه او در کالبد روح زنده است و در کنار شما در تعامل است. شما برای او احترام قائلید و به افکار او اهمیت داده و باورش دارید. منظور او از زبانت را جمع نکن در خوابتان این است که در هنگامی که حرفی می زنید؛ و می خواهید نظراتتان را ابراز کنید، خودتان را کامل ابراز کنید و ملاحظه نکنید که به خاطر خوشایند دیگران، بخواهید دروغ بگویید. شما باید صادق باشید و نه تنها دروغ نگویید بلکه وقتی می بینید که کسی مرتکب ظلم می شود و شما حقایقی را در باره ی شخص ظالم می دانید، نباید سکوت کنید و به روی خودتان نیاورید. شما باید فقط از خدا بترسید نه از مردم. از خدا شرم کنید نه از مردم. به خاطر رضایت خداوند زندگی کنید نه به خاطر رضایت مردم. دوم اینکه وقتی که شما اهل قرآن خواندن هستید، نباید به دلتان شک راه دهید و نباید انگیزه تان را از دست بدهید و فکر کنید که امکان ندارد که تحولی مثبت به وجود بیاید. نباید اجازه دهید ناامیدی به شما غلبه کند و باید بدانید که خداوند پشت کسی که به او توکل کرده است را خالی نمی کند. تشکر از همراهیتون.
طاهری : ممنون از تعبیرتون. میخواستم بدونم تو خوابم که واسم تعبیر کردن اون سه تا زن چادری که سمتم میومدن و من تو خواب حس میکردم جن هستن.به چی تعبیر میشن.
فریبا هراتی
: استدعا می کنم. دشمنان شما در همه ی زمانها. گذشته حال و آینده.
طاهری : سلام. خواب دیدم توی خونه کسی تو یه مهمونی شلوغ بودیم.بعد من با شوهرم دعوام شد و به حالت قهر از خونه اومدم بیرون. سر کوچه که رسیدم یه سگ دیدم و میترسیدم که بهم حمله کنه ولی حمله نکرد و کاری بهم نداشت. و همون لحظه دیدم ۳ تا زن که چادر مشکی پوشیده بودن به من نزدیک میشدن و من ازشون میترسم . یعنی جوری بود که تو خواب احساس میکردم اون سه تا زن جن هستن و تند تند بسم الله ارحمن الرحیم میگفتم و یادم اومد آیه الکرسی رو بخونم. همون موقع مادر شوهرم (که سه ماه پیش فوت شدن)و همراه پدر شوهرم (پدرشوهرم در قید حیاتن) رو دیدم که داشتن سمت من می اومدن که مثلا اومده بودن دنبال من که من رو ببرن خونه . ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی مهربان و وفادار و بینشی قوی دارید ولی گاهی عصبانی و بد اخلاق می شوید ولی پرخاشگری نمی کنید و به قهر روی می آورید. روح مادر شوهرتان شاد. دعاهای خیر او پشت سر شماست و البته پدر شوهرتان هم شما را حمایت می کند و شوهرتان قلبا شما را دوست دارد. اما شما نباید کاری کنید که دشمنانتان شاد شوند. هرگز تحت هیچ شرایطی جلوی دیگران با همسرتان بحث یا دعوا نکنید. آیت الکرسی زیاد بخوانید و توکل به خدای بزرگ کنید. تشکر از همراهیتون.
شهرام : سلام خواب دیدم تو کلاس درس قران نشستم با یکی از دوستام استاد از مادوتا پرسید چه گفتو ومن جواب دادم حریت الارض و منیت سما و. لبخندی زد... من از خواب بیدار شدم البته در مورد کلمه منییت جمله دوم زیاد مطمعن نیستم ممنون از زحمات شما
فریبا هراتی
: سلام. همه ی فرامین قران حول محور همین جمله ی مهم است! آزاده ( بنده ی هیچ کسی نباش جز خدا) در زمین زندگی کن ، تا بتوانی در آخرت به آرزویت رسیده و آسوده زندگی کنی. تشکر از همراهیتون
سودابه عباسی : سلام خانم هراتی عزیز عرض ادب و احترام دارم مدتی که با صفحه شما اشنا شدم و خوشحالم از این آشنایی چرا که با تعابیر درستتون کمک بسیاری به من کردید که اون قسمت وجودیم رو که برام غیر قابل دسترس و در واقع مخفی بود رو بهتر بشناسم منطورم جنبه ناخودآگاه خودم ترس هام ، امیدواری هام و.... خانم هراتی عزیز من مدام در خوابهام به دنبال بشارت و نوید و امیدواری هستم امیدواری برای ازدواج درست یا امیدواری برای پیدا کردن کار مناسب خیلی هم دعا میکنم برای تحققشون و هر بار که خوابی میبینم دنبال نشانه ای هستم در عالم خواب که به من مژده بده تا خودم رو براش مهیا کنم . در هر حال خوابم رو براتون تعریف میکنم امروز نزدیک صبح خواب میدیم که انگار خانه مادر بزرگم هستم خاله هام و اقوام مادری ام آنجا حضور داشتن نیاز به رفتن دستشویی داشتم از اتاق بیرون رفتم و دستشویی جایی بود واقع در زیرزمین البته خونه مادر بزرگم در واقع زیرزمین نداره انگار دستشویی در حال تعمیر بود در همان حال یاد دو سال پیش خانه مادر بزرگم هم افتادم که چاه خانه فروریخته بود و خدا بخیر نمود و یه ترسی هم داشتم از دستشویی ولی حقیقت امر تنها چیزی که بود دستشویی در حال تعمیر که خاک دور و بر آن بود زیر زمین روبزرگ بود نگاه کردم دیدم کف زیرزمین دریچه ای هست که پله میخورد و یه جایی شبیه انباری یا زیر زمین درگیری در دل اون جا دارد و اسباب در اون هست یه هراسی در دل من بود بعد دیدم یک مرد قوی جثه که چهره خشنی داشت تقریبا شبیه مردان پروش اندام کار با بازوان برجسته از اون دریچه کف زیر زمین بیرون امد البته نه به طور کامل بلکه فقط نیم تنه پیدا بود انگار روی پله ها ایستاده باشد حس کردم انسان نیست اجنه یا شیاطین هست از روی ترس شروع کردم به خواندن قران با صوت با صدای خوش سوره حمد رو میخواندم دیدم از نیمه های تلاوت من اون مرد هم با من شروع به تلاوت همان سوره کرد برای محفوظ ماندن از صدمه و از روی ترس شروع کردم به خواندن سوره های قرآن که از حفظ بودم توحید ، شاید فلق و ناس چندین سوره خواندم و با این تلاوت ها احساس امنیت میکردم نمیدونم برادرها و دخترخاله ام هم انجا بودن گاهی حس میکردم انها هم انجا هستن و من سعی دارم هم خودم از اون زیر زمین خارج بشم و هم اونها رو از زیر زمین خارج کنم گاهی هم حس مبکردم تنها بودم در هر حال بیرون امدم و از پله ها بالا رفتم اما حس میکردم خیلی خسته شدم و توان صحبت کردن نداشتم و گاهی صلوات میفرستادم گاهی بسم الله و البته بیشتر الله اکبر رو با همان صدای ضعیف زمزمه میکردم بله بیشتر الله اکبر میگفتم رسیدم به اتاق و برای مادر بزرگ و خاله ام تعریف کردن برای اونها عجیب نبود انگار به من گفتن اجنه هست خوب میشناختنش و حتی اسمش رو به من گفتن که الان به خاطر ندارم شاید اول اسمش ام بود بعد به نطرم مادر بزرگم به خاله ام گفت از زمانی که انگشتر سلیمان رو گم کردیم اجنه آزاد شدن بقیه خواب رو به یاد ندارم جز این که انگار خاله بزرگم قصد کاری شبیه اسباب کشی داشت و کلی کتاب دیدم که نفمهیدم این کتابها چه هستند برای چه کسی فقط تصویر کتاب در ذهنم مانده اما نکته ای که از این خواب مدام در سر دارم تلاوت قران سوره حمد با صوت زیبا بود . با سپاس فراوان
فریبا هراتی
: سلام. تشکر عزیزم. در واقع اینجا یک سایت است و نه یک صفحه. شما شخصیتی اصیل و با فرهنگ دارید و به باورها و اعتقادات قدیمی و سنت هایتان پایبند هستید. شما می خواهید نگرانی هایتان و بارهای احساسی را از ذهنتان پاک کنید و به همین دلیل به فکر فرو می روید. به سنت ها و اعتقادات و باورهایتان نگاه دقیقتری می اندازید تا بفهمید که آیا طرز فکرتان درست است یا خیر. شما می دانید که باید روی جنبه هایی از خودتان کار کنید و ذهن و جسمتان را بهتر کنید تا دیدگاه و نظراتتان اشتباه نباشد و تعصب خشک و اشتباه روی باورهایتان ندارید. شما به عمق سنت ها و باورهایتان دقیق می شوید. می خواهید که حس قدرت بیشتری را در زندگی تان تجربه کنید؛ یا منعطف تر و خردمندانه تر به مسائل نگاه کنید. می خواهید به دستاوردهای بزرگی در زندگی تان برسید ولی قدرت تشخیص خوب و بد در شما ضعیف شده است و زود قضاوت و نتیجه گیری می کنید. برای شما، ناشناخته ها خطرناک به نظر می رسند و جرات امتحان شرایط جدید و یا کسب تجارب جدید را ندارید. آنچه که شما را از خطر شیاطین و جنیان مصون می کند، باور شما به قدرت خالق یکتا و توکل مطلق به اوست و نه صرفا با صوت زیبا قران خواندن. هر چند که خوابتان گویای این است که شما با استفاده از کلام خدا، به هارمونی می رسید ولی اگر بخواهید در کارتان موفق باشید و شیاطین از شما دور شوند، باید در عمل کلام خدا را در زندگی تان جاری کنید و نه اینکه فقط کلمات عربی نامفهومی را به صوتی زیبا بخوانید چون این روش در باره ی شیاطین موثر واقع نمی شود. شما وقتی می توانید مطمئن شوید که جنیان از زندگی تان دور شده اند که مطمئن باشید هیچ تمایلی به گناه ندارید و جز به خطا، هرگز تعمدا گناه نمی کنید. شما دلسوز همه ی خانواده تان هستید. اینکه به شما گفته اند که جنها از زمانی آزاد شدند که انگشتر سلیمانتان را گم کردید دقیقا اشاره به همین مطلبی دارد که من عرض کردم. شما تعهدتان را نسبت به خداوند گم کرده اید ( انگشتر) و باورهای حضرت سلیمان (مبنی بر تواضع و فروتنی جنیان در مقابل ترس از خداوند) در وجود شما ضعیف شده است، در صورتی که شما تعهدی به فرامین خداوند نداشته باشید ایمانتان را گم کنید، شیاطین از شما نمی ترسند و اگر کلامی را به زبان آورید که درک درستی از آن ندارید یا اعتقادی به آن ندارید، جنیان هم آن را مانند شعر همراه شما زمزمه می کنند بدون اینکه تاثیری روی آنان داشته باشد.خواب به شما گوشزد می کند که ایمانتان را قوی کنید به خداوند متعهد باشید تا در دنیا به مقام و منزلت و خوشبختی برسید و هرگز مغرور نشوید تا شیاطین به ذهنتان مسلط نشوند. تشکر از همراهیتون.