تعبیر خواب قصاب
اگر کسی که خود در شغل قصابی بود خواب می دید که به کار خود مشغول است، مردم او را آدمی صالح می دانند ولی اگر در خواب قصابی می کرد، نذری دارد که باید ادا کند و اگر با شخصی در خواب به منازعه مشغول بود و به آن شخص با سلاحی برنده مربوط به کار قصابی ضربه ای زد که احتمال فوت آن شخص می رفت، به اندوه و غمی سخت مبتلا می شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
حسین : سلام خداقوت
همسرم خواب دید که من رفتم قصابی دارم کلی گوشت و دنبه(دنبه رو دید)و همه چی میخرم
ادامه خوابش این بود که تو باغ بودیم و من دوتا مرغ زنده خانگی خریده بودم و اوردم براشون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر از محبت شما. به راحتی و به زودی به ثروت بسیار زیادی خواهید رسید و سرمایه دار خواهید شد!
ایلیا : سلام خواب دیدم توی یه سینما بودم ولی نرفتم فیلمشو ببینم اومدم بیرون در مسیر که میومدم رسیدم به یه قصابی؛ دیدم پشت ویترینش کنار گوشتها گوشت بدن یه نوزاد به همون شکل زنده بودنش بود،خیلی آشفته شدم وبا قصاب مشاجره کردم میخواستم به خیال خودم بیچارش کنم ولی قصاب یه مرد قویتن بود که من ازپس اون برنیوندم بگومگوی ما منجر به تعقیب وگریز شد واون قصاب دنبالم میدوید ومن هراسان توکوچه پس کوچه هامیدویم یه جا کم اوردم وخوردم زمین،به خودم گفتم کارم تمومه الان هربلایی خواست سرمیاره ،همینجور که این فکرا رو میکردم سرم رو آوردم بالادیدم سر کوچه پر از پلیسه! انگارکه برای دستگیری قصاب اومده بودند، منم یه نفس راحت کشیدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما برای مدتی سعی کرده اید که خودتان را از شر ابراز احساساتتان منفی و یا عملکرد ناشی از این ابراز احساسات حفظ کنید و حواس خود را از یک مسئله که باعث ناراحتی شما می شده است، پرت کنید. شما از خشونت و رفتارهای غیر اخلاقی بدتان می آید و از طرزفکر های قدیمی و خشن متنفرید. هر چند این روحیه خشن گاهی خودتان را هم دنبال می کند و گاهی به شدت عصبانی می شوید ولی ایمان شما خدارا شکر شما را حفظ خواهد کرد و به شما آرامش قلب می بخشد و از گناه به دور نگه می دارد.
سهیلا : سلام، من دیشب خواب دیدم یه لباس نو سفید قصابی پوشیدم و برادرم هم کلاه قصابی رو به سرم بست و فکر کنم رفت سمت قصابی، البته دقیق یادم نیست کجا رفت، منم اون لباس رو پوشیده بودم برم از قصابی گوشت بخرم ببرم خونه،
توی راه چند تا مرد دیدم که از کنارم رد شدن و قصد داشتن با گلوله و چاقو وقتی از کنارم رد میشن منو بکشن ولی منصرف شدن،بعد یه مردی که عصا به دست داشت از کتارم رد شد و با غضب بهم نگاه کرد و از کنارم که رد شد عصاشو گرفت به شکم من و مثل شوکر بود عصاش، یه طوری شدم عصاش به شکمم چسبیده بود و دکمه شو ول نمیکرد شوک تموم بشه و با وحشت از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز شما باید قربانی کنید و در غیر اینصورت با خطری مواجه خواهید شد. لطفا در حد توان خود گوسفندی بخرید و گوشت آن را درسته به فقرا بدهید و اصلا از آن نخورید. بعد از این کار، هم گشایش کار خواهید یافت و به اهداف خود راحت می رسید و هم اینکه از شر خطرات و بلاها مصون و محفوظ خواهید ماند.