تعبیر خواب مار
مار ثروت است و دارایی نهفته که شما از وجودش بی خبرید. همچنین بعضی معبران گفته اند که مار، خطر یا دشمن خانگی است. چنین موجودی می تواند یک زن زیبا نیز باشد. زنی که داشتنش خطرناک است و در عین خطرناک بودن دوست داشتنی است. در خواب خیره نگریستن به چشم مار را خوب ندانسته اند. اگر دیدید ماری را کشتید بر دشمنی پیروز می شوید .
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن مار در خواب بر ده وجه است:
- دشمن پنهان،
- زندگانی،
- سلامتی،
- پادشاهی،
- سپه سالاری،
- دولت،
- زن،
- مراد،
- پسر،
- سیلاب.
تعبیر خواب نیش زدن مار (مار گزیدگی)
اگر خواب ببینید که مار شما را نیش زد، از جانب دشمن خود آسیب خواهید دید و بهتر است برای دفع بلا صدقه بدهید.
تعبیر خواب پیچیدن مار دور اعضای بدن
اگر کسی خواب دید مار به دور بدن او حلقه خورده، بسته به نوع ماری که می بیند تعبیر خواهد شد.
اگر کسی خواب ببیند مار سفیدی دور بدون او حلقه زده، بسیار ثروتمند خواهد شد.
اگر کسی ببیند که مار سیاهی دور او پیچیده است، با دشمنی درگیر خواهد شد که دست و پا گیر است.
اگر بیننده خواب توانست مار را از دور خود باز کند، بر دشمنش در بیداری ظفر و پیروزی خواهد یافت. اما اگر آزاری از مار ببیند، احتمال دارد در بیداری نیز دشمن او بر او غلبه پیدا کند که در این صورت باید برای دفع بلا صدقه بدهد.
تعبیر خواب کشتن مار
اگر کسی ببیند که ماری را کشت، بر دشمن خود در بیداری غالب و پیروز خواهد شد.
تعبیر خواب خوردن مار
اگر خواب ببینید که گوشت مار می خورید، به دشمن خود فایق آمده و به مقام بزرگی نایل خواهید شد.
تعبیر خواب مار سفید
مار سفید در خواب به ثروت و مراد تعبیر می شود و اگر خواب ببینید چنین ماری را گرفتید به آرزوی خود خواهید رسید و ثروتمند خواهید شد.
تعبیر خواب مار سبز
اگر کسی خواب ببیند که مار سبزی در خانه او وجود دارد، دشمن او شخصی صالح و زاهد است.
تعبیر خواب مار سیاه کوچک
مار سیاه در خواب به دشمن تعبیر می شود. مار سیاه کوچک دشمنی است که قدرت زیادی برای ضربه زدن و ناراحت کردن به شما را ندارد.
تعبیر خواب مار خاکستری
مار خاکستری در خواب به دشمنی تعبیر می شود که در عین اینکه شما فکر می کنید از معاشرت او به مقام و بزرگی می رسید، اما همچنان خطرناک بوده و احتمال دارد از جانب وی به شما ضربه و ناراحتی برسد.
تعبیر خواب مار قرمز
مار قرمز در خواب به دشمن معاشر تعبیر می شود. کسی که از هم صحبتی و معاشرت با او لذت می برید ولی علیرغم برخورد خوب و ظاهر دوستانه و گرمی که با شما دارد، قصد ضربه زدن و آسیب رساندن به شما را دارد.
محمد ابن سیرین می گوید: دیدن مار در خواب، دلیل دشمنی پنهان است. اگر مار را در خانه ببیند، دلیل دشمنی خانگی است. اگر در صحرا ببیند، دشمنی بیگانه است. اگر ببیند که با مار جنگ کرد، با دشمن خصومت کند. اگر ببیند که مار بر وی پیروز شد، دشمن بر وی غالب گردد. اگر ببیند که گوشت مار می خورد، به مقام بزرگی نائل خواهد شد. اگر ببیند که مار را به دو نیم کرد، از مال و ثروت دشمن خواهد خورد. اگر ببیند که ماری مرده، بلا از وی رفع شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که ماری سفید بگرفت، به بزرگی و مقام می رسد. اگر ببیند که مار از وی بگریخت، دلیل ضعفِ دشمن است. اگر مارهای سیاه ببیند، تعبیر آن وجود دشمنان بسیار است. اگر مار را سبز ببیند، نشانه این است که دشمن او زاهد و صالح است. اگر زرد ببیند، دشمن او بیمار است. اگر مار را سرخ ببیند، دشمن او معاشر است. اگر ببیند که ماران بسیار پیش او جمع شدند، دلیل است خویشان دشمن او باشند.
جابر مغربی می گوید: اگر کسی ببیند که از سوراخ دهان یا بینی یا گوش یا آلت تناسلی یا مقعد او ماری بیرون آمد، دلیل که فرزند او، دشمن او است. اگر ببیند که مار را بگرفت و گزندی به وی نرسید، دلیل است که بزرگی یابد و بر دشمن غالب شود و مقصودش حاصل شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b : سلام روز بخیر ..
خواب دیدم با کسی وارد یه ملک آشنایی تو بیرون از خواب میشم . از بیرون این ملک گویا داشتن چهار دور پی رو برای کعبه میکندن انگار . جاش توی گل نرم و و با رطوبت کم کاملا مشخص بود .
من میخواستم وارد بشم ولی کسی اونجا وایساده بود که نگهبان نبود اما یکم مشکل داشت با وارد شدن من و کسی که باهام بود . وقتی وارد شدیم یه باغ بود توش و ما یکم توی باغ گشتیم و یجاهایی به تعدادمون اضافه شد و یکی از ماها که ریس ما بود و خانم هم بود رفت داخل یه محوطه ایی که به انبار بخصوصی بود رو ببینه و بیاد .
این انبار دوتا پنجره های کوچیکی داشت و هرپنجرش پشت مارهای کوچیک و سیاه کاملا بسته بودنش از بیرون و نشونی از شیشه های پنجره و درونش نبود . روی زمین یه مارسبز نسبتا بزرگتر از اونهایی دیدم که روی پنجره بودن ولی این پایین بود و سرش بهمراه یک وجب از بدنش توی خاک بود . به دوستی نشون دادم که مواظب باشه سریعا این مارو گرفت و شروع کرد به نزدیک کزدنش بهم و دور کردنش . شاید بازی داشت و شایدم جدی بود . من بار اول که سر مار سمتم اومد زمین خوردم ولی دفعه بعد جایجا شدم ولی اون دوستم کل گروه رو داشت دنبال میکرد . من از گروه حدا شدم تا اینکه رییسمون اومد و منو از کارش در امان داشت .
ممنون بابت وقتی که میزارید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید بنا و اساس کاری را پایه گذاری کنید که باعث رسیدن شما به آرامش شود ولی برای اینکار باید با مشکلاتی دست و پنجه نرم کنید و کار راحتی نیست. اصل این کار ار پایه و اساس با مشکل مواجه است ولی اهدافی که شما در سر دارید به نظرتان ارزش مبارزه را دارد و می خواهید به آرزوهایتان برسید. شاید خیلی های دیگر هم باشند که مثل شما فکر کنند. باطن و ذات این کار، جوری است که شما نمی توانید از آینده ی آن خیلی سر درآورده و با خبر باشید ولی قطعا مشکلات بسیاری در این کار وجود دارد و شما کوچکترین اطلاعی از ماهیت چیزی که قرار است اتفاق بیافتد را ندارید. مضافا به اینکه از طرف کسی که با ظاهری مذهبی برای شما دردسرتراشی می کند هم مرتب تهدید می شوید و اصلا کار او بهانه تراشی و دردسر سازی است. شما نمی توانید صرفا تابع جماعت باشید و با احساسات و نظرات آنها هر وقت گفتند بترسید هر وقت گفتند شجاع باشید. شما باید زندگی خودتان را بر اساس عقل و منطق خودتان و با بررسی دقیق از همه چیز پیش ببرید و با شک و تردید و ریسک نمی توانید موفق باشید. تشکر از همراهیتون.
شعله فروغی : سلام خانم هراتی عزیز خیلی ممنون از زحماتتون ...من فروردین ماه امسال یعنی 6ماه پیش خواب دیدم تو حیاط مادربزرگم بودم یه مار سیاه رنگ و کوچک نمیدونم از کجا اومد و روی دستم که فک کنم دست چپم بود رو نیش زد و جای نیش روی دستم مثل یه زخم سوختگی موند ولی درد نداشت و منم دنبال مار کردم مار رفت توی خونه و دیدم از دیوار بالا رفت و اومد از در دوباره رفت بیرون و رفت دیگه ندیدمش ....مار کوچک سیاه دشمن خانگی هست؟؟ خانم هراتی اگه دشمن خانگی باشه من تو خانواده هیچ دشمنی ندارم چون خانوادمون خیلی خوبیم با هم و اینکه نیش اون مار روی دستم موند تعبیرش چیه؟؟اینکه آسیبشو به من رسونده؟ و اینکه اون مار فرار کرد یعنی دوباره همون دشمن میتونه ب من آسیب بزنه؟؟؟ خانم هراتی در محله مادربزرگم یه خانمی زندگی میکنه که دشمن خانوادگی ما هستش یعنی همیشه در تلاش برای آسیب زدن به کل خانواده پدری من هست میتونه اون مار همون خانم باشه؟؟؟ البته اونجا خونه مادربزرگ مادریم بود تو خواب و اون خانم دشمن خانواده پدریم هست ...لطفا خوابمو نمایش ندید. ...ببخشید خیلی سوال پرسیدم واقعا ممنون از زحماتی که میکشید.سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست خوبم معبران قدیم همه چیز را به دوست یا دشمن قسمت بندی می کردند چون مردم قدرت درک مردم امروزی را نداشتند. در حالی که واقعیت این است که هر چیزی که به شما از نظر روحی یا مادی ضربه بزند می تواند دشمن شما محسوب شود مثل اخلاق و عادات بد خودتان!! شما مثلا احتمالا به خاطر یک مسئله کوچک عصبانی شده اید و انرژی منفی در وجودتان غلبه کرده و بنابراین دست به کار اشتباهی زده اید که باعث شده تا گناه آن روی شما بماند!! و بعد استرس گرفته اید که این چه کاری بود که من کردم. بزرگترین دشمن ما انسانها خودمان هستیم و نفس اماره مان که امر به بدی می کند. دنبال دشمن توی کوچه و درو همسایه نگردید. چنین دشمنی پیش شما بیاید شما ساده لوح نیستید که حرفی بزنید که علیه تان استفاده کند و به شما ضربه بزند. اما کاری که شما از روی جهالت و نادانی و یا خشم و بدون فکر انجام می دهید ضربه ی بزرگی می تواند به شما بزند که در شرایط شما ضربه هم کوچک بوده و گناهتان هم مختصر. تشکر از همراهیتون.
Mary ai : سلام ؛ خواهر من خواب زیر رو دیده. ممنون میشم تعبیرش کنید.
وارد یک حیاط بزرگ پر درختی شدم که پر از انواع و اقسام مارهایی در اندازه ها و رنگ های مختلف بودند و در هم می لولیدند. من از روی مارها می پریدم و رد میشدم و مارها با من کاری نداشتند. وارد خانه شدم و بچه های من به همراه دوبچه دیگر در خانه دراز کشیده بودندو از پدر شوهرم که لباس راحتی پوشیده بود کمک خواستم. اون به من نگاه کرد و عکس العملی نشان نداد. همانطور که التماس میکردم و کمک می خواستم و به سمت حیاط اشاره کردم دیدم یک مار خالدار سفید و مشکی که رنگ غالبش مشکی بود به سمت بچه ها آمد. جیغ کشیدم. دست پسرکوچکم را گرفتم و بلند کردم. پسر بزرگم تقریبا نیم خیز شد و به پهلو برگشت و مار به او رسید و شروع کرد به جرقه زدن. پسرم بی حرکت ماند و مار از کنار او رد شد. در همین موقع خاله ام که به رحمت خدا رفته است آمد و گردن مار را گرفت و بلند کرد. در همین موقع مار به میمون تبدیل شد. میمون را به سمت حیاط برد و کنار بقیه مارها پرت کرد. در همین موقع میمون دوباره به مار تبدیل شد. خاله ام شروع کرد مارهایی که به سمت خانه می آمدند را می گرفت و از خانه دور میکرد. وقتی به او گفتم مار به شما آسیب میرسانند دست نزن گفت اشکال ندارد. اینها می خواهند به پسرت آسیب برسانند. من داخل خانه آمدم و خانمی که مدرس قرآن است را دیدم که دم مار مشکی از زیر چادرش مشخص بود. به او گفتم زیر چادرت مار است مواظب باش. او چادرش را کنار زد و گفت این مار نیست کوالا است و من دیدم یک کوالا با دم مار مثل بچه روی شانه ی او است. در همین موقع از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. در محیط اجتماعی که شما زندگی می کنید مسائل و افکار منفی مختلفی وجود دارند که هر کدام می توانند به طریقی برای شما دردسر ساز شوند و در این مقطع خاص، پسر شما به خاطر شرایط سنی و روابط اجتماعی که دارد بیشتر مورد هجوم افکار منفی یا آموزه های غلط یا ارتباط با افراد بد طینت و بد ذات قرار دارد. پدر شوهر شما نمی خواهد که در زندگی شما دخالت کند و فکر خودش را نمی خواهد که ناراحت کند. اما افکاری در ذهن پسرتان می خواهند پرورش دهند که به بهانه ی رسیدن او به ثروت، او را از راه درست منحرف کنند و به گناه بیاندازند. روح خاله تان شاد. دعای خیر او پشت سر شما و خانواده تان است و همین دعای خیر او موجب می شود که این افراد موذی و بد طینت از زندگی شما بیرون بروند و از شرشان در امان بمانید. خانمی که مدرس قرآن است، ارتباط معنوی قوی با خدای بزرگ دارد و نصایحی می کند که شما به امنیت برسید هر چند بعضی حرفهای او نیش دار و تند و خالی از محبت به نظر می رسد. تشکر از همراهیتون.
mehrnaz : سلام خانم هراتی عزیز ممنونم خدا رفتگان شماروهم بیامرزه.من تو خوابی که دیدم نمیدونستم پدرم از دنیا رفته.دیدم منو بابام تو ساختمون کاهگلی قدیمی شبیه ساختمانهای مزرعه خانوادگی قدیمیشون بودیم بعد دیدم یه مردی که انگار دوست بابام بود و اون هم همراه دوستش بود هی به بابام میگفت بیا بریم بالا و من حس کردم اون میخواد بابامو گول بزنه و بهش آسیب برسونن ولی هیچی نگفتم و منم دنبالش از رو دیوارای کاهگلی مخروبه بالا رفتم.وقتی بالا رسیدم اونارو دیگه ندیدم و لبه پرتگاه ایستاده بودم و نمیدونستم چطوری از اونجا برم پایین،یه دفعه یه تسبیح خیلی بزرگ که دونه هاش اندازه بادکنک بود و به رنگ مشکی دیدم که به دیوار آویزون بود.فهمیدم میشه از اونا استفاده کرد و پایین رفت!چنتا از دونه های تسبیح باز کردم و انداختم تو هوا و با دست خیلی سریع کنار هم قرارشون دادم و یه چیزی شبیه میله دستم گرفتم و به کمک اون دونه های شبیه بادکنک که تو هوا بود مثل یه چتر نجات از بالای اون ساختمون به راحتی اومدم پایین.بعد خودمو مامانمو بابامو پایین ساختمونه دیدم که میخواستیم از اونجا فرار کنیم و یه سربازی که اون دور ایستاده بود مارو نبینه.دیگه دلو زدیم به دریا و از جلو دید سربازه فرار کردیم یه دفعه به طور ناگهانی به جایی رسیدیم که یه دیوار کاهگلی نصفه نیمه بود که سمت چپش دیوار نداشت دیدیم جلوی دیوار سمت راستمون یه مار خیلی بلند و قطور چنبره زده که به رنگ زرد و سفید بود و سرشم بزرگ بود و بمن نگاه کرد و من خیلی ترسیده بودم و سمت چپمون یه مار دیگه به همون اندازه ولی رنگ تیره بود و اونطرفترش هم یکی دیگه بود!به ترتیب اول من بعد مامانم و بعد بابام بود.اومدیم اونارو سریع رد کنیم و فرار کنیم که یه دفعه دیدم پشت اون دیواره که اول تو دید مانبود پر از مارای بلند ولی لاغر تر اولیا بود من خیلی شوکه شدم و ترسیدم و نه راه پس داشتیم نه پیش!انگار من یه قدرتی داشتم که میتونستم ازشون با ارتفاع زیاد بپرم که اومدم اولیو رد کنم که خوابم تموم شد.ببخشید طولانی شد همش بهم مربوط بود و نمیشد حذفش کنم.متشکرممم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. دوست پدرتان در دلش از پدرتان کینه ای به دل دارد و از او بد می گوید و او را به گناهی متهم می کند ولی شما به خاطر دعاهای خیری که در حق او می کنید و ایمانی که دارید مشکلات را پشت سر می گذارید. خداوند به شما فرصت می دهد که بتوانید بدهی های پدرتان را بررسی کنید و اگر کسی از او طلبی دارد آن را بپردازید. به ثروتی هم می رسید که دستتان را باز می کند ولی آدم بعد از مرگ فرصت ندارد که خطاهایش را جبران کند و تنها در این دنیا می تواند اقدامی انجام دهد. همیشه اشتباهات و گناهانی هستند که شاید خیلی واضح نیستند و شما از آنها خبر ندارید ولی اینکه شما اول نمی دانید که اشتباهات پدرتان چه بوده دلیل بر بی اشتباهی او نیست. شما باید سعی کنید که اگر او بدهی دارد طلب بدهکاران را بدهید و برای او حلالیت بطلبید تا همه ی شما در آرامش زندگی کنید و روح او هم آرامش داشته باشد. تشکر از همراهیتون.
mohsen : با عرض سلام
یکی از بستگان که زن میباشند یک شب قبل از به خاک سپاری یکی دیگر از بستگان در خواب دیدن که مکان قبر متوفی عوض شده وبه مکان دیگری انتقال یافته که در واقعیت هم به همین صورت رخ داده و همچنین دیدن یک مار سفید کنار قبر است اگه امکانش هست تعبیرش را بفرمایید.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. اگر در واقعیت قبر متوفی عوض شده خواب ایشان خواب صادقه است و مار سفید کنار قبر به ثروتمند بودن این شخص اشاره دارد که اگر پول نداشت نمی توانست قبرش را عوض کند. همینطور مار سفید اشاره به این دارد که احتمال دارد این شخص ( روحش شاد) به خاطر دارایی و ثروتش مورد بازخواست در درگاه خداوند قرار گیرد. تشکر از همراهیتون.
Mona : سلام.تو خواب دیدم که تو خونم زیر کابینت ها یه مار سبز کوچولو بود که من کاری بهش نداشتم گفتم کوچیک هست اشکال نداره بعد رفتم به یه مسافرت و تا چهار روز نبودم تو مسافرت رفته بودم دکتر واسه پسرم که اونجا واسه پسرم دکتر یک چیزی گفت که حال من بین گریه و بغض بود یه حالی که انگار خبری که بهم دادن باور کردنی نبود برام هم خوشحال بودم هم گریه میکردم بعد که برگشتم خونه دیدم خواهر شوهرم با دوتا پسراش آمده بودن خونمون ما باهم بودیم که من و خواهر شوهرم رفتیم تو اتاق و پسراش و پسر من تو سالن بودن که من یادم افتاد که قبل مسافرت تو آشپز خونه مار دیده بودم به خواهر شوهرم گفتم که مواظب بچه هاش باشه که اونم تعجب کرد و گفت که چرا نکشتیش و بریم باهم بکشیمش ما بلند شدیم که از اتاق بزنیم بیرون احساس کردیم که یه مار کبری بزرگ با سه تا سر پشت سرمون ظاهر شد مار سیاه و خاکستری بود البته بیشتر سیاه بود ما خیلی ترسیده بودیم مار هم رو تخت من و شوهرم بود بعد مار سه سر با چشماش به خواهر شوهرم نگاه میکرد و نگذاشت کاری بکند انگار هیپنوتیزم میکرد من رفتم و از پشت با دمپایی مار رو زدم که خواهر شوهرم از اون حالت بیرون بیاد انگار دست خواهر شوهرم یه شمشیر بزرگ بود که قرار بود با اون مار رو بزنه مار که برگشت بعد تو چشمای من نگاه کرد و من احساس کردم قبلا این چشمای مار رو تو صورت یکی از اعضای فامیل دیدم و خیلی آشنا بود بعد بلافاصله خواهر شوهرم با شمشیر اون رو زد و اون مار دو تیکه شد و خونش ریخت رو زمین منم شمشیر رو گرفتم و نشستم میخواستم چشماش رو در بیارم ولی دیدم مار به جای سه سر یدونه سر داره و من چشماش رو درآوردم بعد دیدم بابام آمد یه تشک و پتو آورد و خوابید روی مار من بهش گفتم اینجا مار کشتیم نخواب قبول نمی کرد میگفت مگر نکشتیش پس چیزی نمیشه به مامانم هم گفتم که جلوش رو بگیره ولی نتونست بعد همون مار با یه سر دوباره زنده شد البته این دفعه انگار تو خونه قدیم مادربزرگم بود و فضا تغییر کرد از زیر تشک در آمد ولی ایندفعه فقط با بابام کار داشت و میخواست نیشش بزنه که بابام فریادی کشید و عمو بزرگم آمد و زبون اون مار رو کند و خون اون مار ریخت و ایندفعه واقعا مرد و دیگه نتونست کاری بکنه البته یکی دیگه از عموهام که الان با اون قهر هستیم و بین بابام اون عمو دعوا شده تو خواب موقع که بابام داد می زد رفت همسایه ها رو خبر کرد تا بیان کمک .
فریبا هراتی
: سلام. شما رازهای خودتان را شاید به آدمی که به نظر بی ازار و صالح و زاهد می آید، مطرح کرده اید که فکر نمی کردید این آدم شاید بعدا حرفهای خودتان را علیه خودتان استفاده کند. مشکلاتی در زندگی شما وجود دارد که دنبال تغییر چشم انداز و تغییر شرایط هستید و متوسل به ائمه ع می شوید و انشالله حاجت روا خواهید شد. اما بعد از مدتی همان شخصی که فکر می کردید بی آزار است، رازهای شما را علیه خودتان به کار می گیرد( خوابتان می گوید که زود به مردم اعتماد نکنید و از زندگی تان برایشان تعریف نکنید). مسائل مختلف و بارهای سنگین زندگی از چند جهت شما را تهدید می کنند و هر کسی سعی می کند چیزی به شما بگوید که فکرتان را خراب خواهد کرد. بعضی ها افکار منفی به شما می دهند بعضی ها که خیال می کنید از معاشرتشان به بزرگی می رسید، عقلشان آنقدرها که شما فکر می کنید درست کار نمی کند و نباید به حرف هر کسی که هرچه گفت باور کنید. خواهر شوهر شما تحت تاثیر این حرفها مدتی نگران می شود و بعد از او شما تحت تاثیر افکار منفی قرار می گیرید. برخلاف شما که خیلی حساس هستیدو می خواهید درست رفتار کنید، پدرتان بی خیال است و نگران این مشکلاتی که فکر شما را ناراحت می کند نیست و بنابراین او هم متاثر از این حرفها خواهد شد و نگران می شود ولی در نهایت شما باید از ارتباط با کسانی که سعی می کنند نگرانی و ترس در دل شما قرار دهند خودداری کنید. باید سعی کنید روابط فامیلی تان را قویتر کنید چون فامیل گوشت هم را بخورند، استخوان هم را دور نمی ریزند. تشکر از همراهیتون.
ساناز کرمی : سلام خانم هراتی عزیز، دو شب قبل خواب دیدم یک کرم بزرگ از بالا افتاد روی من خیلی چنشم شد و ترسیدم و همسرم کرم از روم برداشت ولی چند دقیقه بعد با چندتا بچه مار سیاه دوباره انداختش جلو پام و من به شدت می ترسیدم و نمیتونستم فرار کنم و التماسش می کردم که اونا را برداره که در نهایت برشون داشت.خیلی فکرم درگیر کرده و نگرانم.
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما کاری می کند که شما خوشتان نمی آید و انتظار ندارد که شما جبهه بگیرید و موضع گیری کنید. اگر شما احساسات تندی در قبال کار او از خودتان نشان دهید بدتر خواهد کرد و با شما دعوا می کند و ناراحتتان می کند. پس این خواب را به عنوان هشدار در نظر بگیرید و حتی اگر از چیزی خیلی بدتان می آید تند برخورد نکنید و با مهربانی و ادب رفتار کنید تا او خجالت بکشد نه اینکه قهر کنید و از او فاصله بگیرید. برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
sara : سلام روز بخیر..خواب دیدم به همراه خواهرم به ی باغی رفتیم که پر از مار بود..سعی میکردیم مارها رو بکشیم..اول یه مار سبز بود بعد هرچی جلوتر رفتیم بیشتر شد..گفتیم برگردیم و برگشتیم...ما قراره ی کاری راه بندازیم نمیدونم به این تصمیمون ربط داشته باشه یا نه! متشکرم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مار سبز به کسانی اشاره می کند که ممکن است شخصیت های مذهبی داشته باشند و در عین حال در کار شما مشکل آفرینی کنند. شما افکاری در سرتان دارید که برای عملی کردن این ایده ها مجبورید با اینگونه افراد در تعامل باشید. با توجه به نوع کاری که در ذهنتان هست، تشخیص این امر با خود شماست. تشکر از همراهیتون.
Somaye : سلام خانم هراتی عزیز
خواب رو مادرم دیده:خواب دید که تو خونمون هستیم و مادرم میره دستشویی و تو تاریکی در رو باز میکنه متوجه میشه که یه مار خیلی بزرگ به شکل بوآ تو کاسه توالت هستش،چراغو روشن میکنه میبینه که یه مار خیلی خیلی بزرگ و کلفت که رنگش زرد و سفید و یکم سبز باخال های کم مشکیه و ماره کل کاسه توالت رو گرفته،میترسه و درو میبنده و میاد تو هال و به من و مادربزرگم میگه که یه مار بزرگ تو دستشوییه بیایید ببینید،بعد من و مادرم که میریم درو باز میکنیم اون مار تبدیل شده بود به یه مار خیلی کوچیک و نازک و کنج دیوار توالت خودشو جمع کرده بود و اصلا ترسناک نبوده.ممنون ازتون
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما نگرانی هایی راجع به مسائل مالی دارد ولی ثروت و سلامت و سرزندگی به زندگی شما راه می یابد و مشکلاتتان کوچک و ضعیف و ناچیز خواهند شد. تشکر از همراهیتون.
zeinab : سلام.من در واقعیت مدام ذکر استغفار و پاکسازی میگم برا رسیدن ب حاجتم.خواب دیدم تو حیاط خونمون ی خونه خشتی ک در واقعیت هم هست و مال جوونی پدربزرگم بوده هست.اون خونه خشتی ی دریچه داشت ک من از اون دریچه وارد شدم داشتم ذکر استغفار و پاکسازی میگفتم و ی حوض آب بود
در همون دریچه سمت داخل که داشتم دستم میشستم ک یهو ی مار تقریبا زرد کمرنگ دیدم و دیدم ک نمیتونم فرار کنم چون مار در دریچه بود.ی سمت دیوار خونه خشتی توری مانند بود و من بابامو میدیدم و داد میزدم بابا کمک کن مار وخودمو ب جایی آویزون کردم ک پام از زمین بالا باشه ک مار بعم نرسه مار هم ب سمنتم حمله کرده بود و داشت نزدیک میشد ک بابام اومد و کشتش و باز ی مار بزرگتر هم بود اونم کشت .خودمم کمک بابام بودم و دل و روده مار بیرون ریخت .و من داشتم فکر میکردم یکی از مارا مهره مار داره.و برش میداریم.بابام ی کم خسته شده بود آخراش ولی من با قدرت مارا رو میکشتم.و ی ببر پیر خسته هم بود ک اونو ب راحتی کشتم.ر نگ مار دومی تیره بود و سرش بزرگتر بود.ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما مقداری افسرده و ناراحت هستید ولی پدر شما به شما کمک خواهد کرد که نگرانی هایتان رفع شود. شما قادر خواهید بود با نفس شیطانی و حالات خصمانه و تندخویانه نفنسانی تان مقابله کنید و جوری باشید که همه دوستتان داشته باشند. شما موفق به تزکیه نفس می شوید و انشالله نیروهای منفی از وجودتان دور خواهد شد و به حاجتتان می رسید. تشکر از همراهیتون.