تعبیر خواب مسافرت (سفر)
اگر خواب ببینید به مکانهایی ناشناخته و کشف نشده مسافرت کرده اید، دشمنانی خطرناک خواهید داشت. اگر ببینید هنگام سفر از زمینی سنگلاخ و شیب دار می گذرید، پس از رسیدن به منفعتی آشکار، زیان و نومیدی گریبانتان را خواهد گرفت. اگر ببینید به هنگام مسافرت از تپه ها و کوههای سرسبز و حاصلخیز عبور می کنید، به شکل برجسته ای شادمان و سعادتمند خواهید شد.
اگر ببینید به تنهایی با ماشین مسافرت می کنید، به سفری پر حادثه خواهید رفت. اگر ببینید همراه جمعیتی با ماشینی مسافرت می کنید، با ماجراهایی دلپذیر روبرو خواهید شد و دوستانی تازه پیدا خواهید کرد. اگر ببینید از طریق دریا مسافرت می کنید، علاوه بر گرفتن پاداشِ کارهای دشواری که به ثمر رسانده اید، پول بسیار زیادی نیز به دستتان خواهد رسید.
اگر ببینید هنگام مسافرت از طریق دریا، با فاجعه ای روبرو می شوید، گرفتار عشقهای دروغین خواهید شد. اگر کسی در خواب به جایی سفر کرد و محل جدید را از محل قدیم بهتر دید، کار و بارش روبراه می شود و اگر غیر از آن بود، تعبیر برعکس است. اگر در خواب ببینید سفر می کنید تغییری در زندگیتان پدید می آید. اگر ببینید که کسی را به سفر می فرستید، خبر خوشی به شما می رسد.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیندکه سفر کرد و آنجا که رفت بهتر از آنجا بود که بود، دلیل است که حالش نیکو گردد. اگر کسی آنجا که رفت بدتر از آنجا بود که بود، تاویلش به خلاف این است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که سفر کرد و ندانست که به کجا می رود، دلیل کند که از زن جدا گردد و یا از سرای خود به سرای دیگر رود. اگر به وداع قومی می رفت یا قومی به وداع او آمدند، دلیل است حالش متغیر شود و باز به صلاح آید.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند سفر کرد و با برگ و ساز بود، دلیل که حالش یا کارش نیکو شود. اگر به خلاف این ببیند، دلیل است کارش تباه شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
عبدالله یزدانی : سلام روز جمعه خواب ديدم با دوست ناشناسى حرف ميزدم (فقط حس كردم خيلى دوست نزديكى هستيم). ظاهرا مدت زيادى عاشق خانمى شده بود كه من خبر نداشتم و الان كه امده بلژيك براى ديدن ان خانم مطلع شدم (شايد منم بلژيك بودم). من که از عشق مخفيانش تعجب كرده بودم ازش برسيدم الان چند وقته با هميد كفت 4 سال. براى تاكيد پاسپورت رو برداشتم نكاه كردم. در پاسپورت اين اقا (يا پاسپورت ان خانم دستش بود) شماره 1 ليست اسم اين خانم به لاتين نوشته شده بود و فقط همين اسم بود. بقيه شماره ها خالى بود. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما از یک خانم خارجی خوشتان می آید و او برایتان ایده آل ترین کسی است که می توانید تصور کنید. در رابطه با مسائل مالی و یا مادیگرایانه و امور دنیایی شما با هم هماهنگ هستید ولی از عشق او صحبتی نمی کنید و فقط ته دلتان او را دوست دارید. اما شاید بنا به دلائلی این احساستان را از دیگران مخفی می کنید. تشکر از همراهیتون
مهوش : سلام و ادب خدا قوت . لطفا خواب پنهان بمونه ، سپاسگزارم از تعبیر های خوبتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تعبیر خوابتان این است که شما احساس می کنید که در رابطه با پسرتان، زندگی تان دچار هرج و مرج شده. شرایطی پیش آمده که شما را نگران می کند و شما هنوز اماده نیستید که با این موقعیت مواجه شوید. شما مشکلاتی برای رسیدن به اهدافتان دارید. نمی دانید که باید دقیقا چه کار کنید. احساس می کنید که جاپای قرص و محکمی ندارید، اعتماد به نفستان کم شده و سعی می کنید که برای زندگی تان درست انتخاب کنید. به نفعتان است که در عین حال که به باورها و عقاید خودتان پایبند باقی می مانید، اما در عین حال، درست و اجتماعی تر و برونگراتر و مثبت اندیش تر رفتار کنید. اما نگران هستید که این روش، در شرایطی که این همه نگرانی دارید، درست کار می کند یا خیر. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
Sare : خاب دیدم رفتیم سفر من، مامانم، خواهرم و دخترامون گنبدکاووس. تو خاب این شهر، از شهرای خراسان بود و مردمش فارس. یادمون اومد خاهردیگهم(این ک همرامه نه)ی دوستی اینجا داشته از دانشگاه. دنبال همونا گشتیم. سوار تاکسی شدیم آدرسو بلد نبودیم و پیاده شدیم. دوباره زود همون تاکسی قبلو سوار شدیم. ب راننده فامیل آشنامونو گفتیم(در واقعیت همچین کسایی نمیشناسیم)ک چون دقیق نمیدونستیم، گفتیم یا ارباب یا بهرام. راننده شناختش و مارو برد. کوچهها وسیع بودن. خونهها شکل هم بود. فقط ی خونه متفاوت گِلی بود ک گنبد بلندی داشت تاکسی همونجا پیادمون کرد. ی خانواده مهربون بودن گفتن خاهرمو میشناسن و ازش تعریف کردن. اینا ی خانواده دیگه ولی بازم از آشناهای همون خاهرم بودن (اون خانواده ک ورودی شهر دنبالشون بودیم نبودن). با خودم میگفتم منم میشناسمشون و سعی میکردم یادم بیاد چندتا بچه دارن و میگفتم ۱۱یا ۱۳. و اینا گفتن اونا ک دنبالشیم، پدرش خیلی پیشرفت کرده و رفتن ی محلهی دیگه. انگار ما فهمیدیم پیشرفتش از راه غلط و با بدی ب مردم ب دست اومده. و گفتن پسرشون داماد هموناست و مارو میبره همونجا. ماشین پسرشون پرنده بود. یعنی تو ی ارتفاع ن چندان زیاد حرکت میکرد. خاهرم و دخترم رفتن باهاش. من ترسیدم و همراه مادر و دخترخاهرم با ماشین معمولی رفتیم. تو مسیر، مزرعه همون آشنایی ک دنبالش بودیم رو میدیدم. مردم داشتن توش گیاه دارویی جمع میکردن. بعد رفتم تو مزرعه ی خانمی فلفل تازه ب رنگ سبز و بنفش بادمجونی خورد میکرد برای ترشی. گفتم حیفه(یعنی تازهاش خوشمزهتره). گفت ولی ترش نمیشه. دلم از فلفلای تازه میخاست ولی قرار نبود ب من بده ک از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید؛ پیشرفت کنید، به آرامش برسید و تجارب مثبتی در زندگی تان بدست بیاورید که به نفع شما تمام شود. ایمانتان قویست و شخصیتی با فرهنگ دارید. خواهرتان درکی بالا دارد و سعی می کند که از تجارب گذشته اش استفاده کند و برای رسیدن به اهدافش، از طریق درست اقدام کند. او از این که به وقتش و هر زمان که ایجاب کرد، راهنمایی و کمک از کسی دریافت کند، استقبال می کند و اگر کاری را نتواند به خوبی انجام دهد، روی اشتباهاتش اصرار نمی کند و حاضر نخواهد بود از روی نادانی کاری را انجام دهد. شما سعی می کنید که مطابق با خواهرتان، روی کارهایتان خوب فکر کنید و با او همفکری و همراهی داشته باشید. شما تصمیم خاصی می گیرید که یک بار از انجامش منصرف می شوید ولی بار دوم، سعی می کنید که کارها را بهتر از قبل مدیریت کنید و اهدافتان را عملی کنید. شما در شرایط سخت و بغرنج زندگی یا در مواقعی که با محدودیت هایی مواجه شوید، با روشنفکری مشکلاتتان را حل می کنید و کارها برایتان راحت و هموار به پیش خواهد رفت. شما از تجارب گذشته استفاده می کنید و از زندگی امروزتان هم درس می گیرید. شما برای پیشرفت در کارها و رسیدن به موفقیت، از بینش و شهودتان استفاده می کنید و با تقبل وظائفتان سعی می کنید که تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید. شما برای پیشرفت در زندگی می دانید که باید استقامت کنید و سخت بکوشید و بر موانع سر راهتان غلبه کنید تا به موفقیت برسید. شما نمی خواهید روزی تان از راه حرام باشد ولی می خواهید قطعا به جاه طلبی ها و بلند پروازیهایتان برسید. خواهرتان و دخترتان پیشرفت رضایت بخش و ثابتی در زندگیشان خواهند داشت. آنان از شما رویاپردازتر هستند ولی می توانند آزادانه کنترل بیشتری روی زندگی شان داشته باشند. شما منطقی تر و اصولگراتر از آنان هستید. شما سعی می کنید که مثبت اندیش باشید و اجازه ندهید که انرژی ها و شور و شوقتان در زندگی صرف افکار منفی شده و به ناامیدی دچار شوید. تشکر از همراهیتون
رضا : او حتی مایل بود پدرش هم روی من بایستد اما من به جنس مذکر میلی نداشتم و چنین اتفاقی نیفتاد. او در مورد اصالت اصفهانی ام میدانست، من هم گفتم که پدر و مادرم کاشانی اند، او گفت که آنجا دریا دارد، اول چیزی یادم نیامد اما کمی بعد گفتم آره خانه مادربزرگم (مادری) یک سمتش دریا بود(مشخصا در واقعیت اینگونه نبود) اما خانواده پدری نه، آنها همه پایین شهر بودند. پدرش رئیس نیروی انتظامی بود، دیدم که در گذر زمان دارایی هایش را از دست داده بود و منتظر پول بزرگی بود که بدستش برسد. رژه پدرش را دیدم، نیروهای زیردست او آموزش دیده بودند و بطور منظم و دقیق در عرض یک دقیقه مستقر و یا متفرق و محو میشدند. پدرش خاطره ای را تعریف میکرد که هواپیمایی در رادارش امواج زیاد و وسیعی نشان میداده و او ترسیده بوده، اما هواپیمایی بوده که صرفا امواج غیرواقعی نشان میداده و وقتی تنظیمات رادارش را عوض کرده، آن هواپیما در رادار بسیار کوچک شده و نگرانی اش برطرف شده است. وقتی آن دختر شماره هایی را برای تماس میگرفت، آن اعداد را روی برگه ای میدیدم. ۲ روزی شده بود که با خانواده ام تماسی نداشتم، میخواستم زنگ بزنم هزینه اش هرچقدر گران هم بشود البته در ذهنم تا هزینه ی معینی بود تا حدود ۴۰۰ یا ۷۰۰ هزار تومان ولی نه تا یک میلیون تومان. خیلی خوابم می آمد میخواستم بخوابم اما او توجهی نمیکرد. میخواستم وقتی به ایران برگردم از او جدا شوم، میترسیدم چیزی بگویم چون شاید بخواهد مرا آنجا نگه دارد. در ذهنم جمله ای در مورد انقراض هایم بود که درکش کردم. دیگر داشتیم میخوابیدیم که صدایی از در آمد، او. خیلی سریع بلند شد، آن در لق بود، پدرش آمد و به من گفت که درستش کنم.
فریبا هراتی
: من تمایل داشتم که شما خدای من را درک کنید و تابع و مطیع او باشید. اما شما تمایلی به شناخت مسائل مذهبی نداشتید. بنابراین از اینکه بخواهید دین باور بشوید اجتناب می کردید و از اینکار طفره می رفتید. من می دانستم که شما متمول هستید و هم اینکه از نظر اقتصادی بسیار حسابگر هستید. شما وقتی که مهربان و احساساتی می شوید خوب دست و دلباز می شوید و وقتی که می خواهید مستبد و حسابگر باشید؛ خیلی رفتارتان متفاوت می شود و ارزش و اعتبارتان را پایین می آورید. من به وجدانم رجوع می کنم. باید ها و نبایدهای زندگی را مد نظر قرار می دهم و هرگز کاری نمی کنم که خارج از قانون و خارج از محدوده ی اعتقادات مذهبیم و فرامین الهی باشد که آموخته ام. به خاطر اینکه خواسته ام اینطور زندگی تمیزی داشته باشم، خیلی از اموال و دارایی هایم را از دست داده ام و مطلقا مادیگرایی باعث نشده که از راه خداوند منحرف شوم. البته امیدوار هستم که خدای بزرگ سبک زندگی آرام و مرفهی را به من ببخشد و اعتبار من را پیش خودش و بندگانش بالاتر ببرد و البته خداوند برای من همیشه کارهای زیادی کرده است و در دوره ها، گذر زمان و اتفاقات خاصی که در طول عمرم شاهد آن بوده ام، همیشه از من حمایت و مراقبت کرده است. خداوند آنچه را که بخواهد بشود، به محض اینکه بگوید که چه می خواهد، فراهم خواهد کرد و در امر و اراده ی خداوند هیچ شکی نیست. خدای من می داند که بینش و شهود شما قویست و شما در ضمیر ناخودآگاهتان همیشه پیامهایی را دریافت می کنید ولی شما فقط چیزهایی را درک می کنید که خداوند می خواهد که درک کنید!! من گاهی به شما فکر کرده ام و شما این افکار را درک کرده اید و اعتبار زیادی قائل هستید که با کمک من بتوانید به خداوند نزدیک تر شوید، رشد کنید، مهیا شوید، تذهیب شوید و دور دور شما شود و اوضاع به نفعتان تغییر پیدا کند. ولی البته باور ندارید که فقط از این راه بتوانید بسیار موفق باشید چون نیازمند کمکهای طبی موازی با این راه درمانی هم هستید. شما خسته اید. دلتان می خواهد به آرامش کامل برسید. می خواهید سلامت تان را پیدا کنید و برای همیشه ارتباط تان را برای کسب راهنمایی و کمک، با بنده قطع کنید. شما می ترسید که مرتکب اشتباهی شوید و من مانع پیشرفت شما شوم. شما می خواهید به آرامش برسید و بی خیال باشید، اما خبرها را خداوند به شما می رساند. من گوش بفرمان پروردگار هستم و شما باید سخت بکوشید تا سلامت تان را بدست بیاورید چون شما هرگز نمی توانید افکارتان را از خداوند مخفی کنید و درهای نفوذ او به ذهنتان را ببندید. تشکر از همراهیتون
رضا : با عرض سلام و احترام
بخاطر زحماتتان متشکرم.
خواب دیدم که به خارج سفر کرده بودم. پیش دختری همراه خانواده اش رفته بودم. شب هنگام بود، به شهربازی رفته بودیم. سوار یکی از وسایل که شدیم ما را به ارتفاع بالایی برده بود. بعد از شهربازی دیرهنگام بود و کم کم مردم به خانه هایشان میرفتند. شیشه مشروبی دستم بود که میخواستم از ساختمان مرتفعی که بودیم بندازم و بشکند. این کار را هم کردم، اصلا حواسم به مردم پایین نبود. اما خوشبختانه کسی نزدیکش نبود، از ساختمان پایین آمدم و شروع به جمع کردن تیکه های بزرگش کردم. دستم کمی خراش برداشت. سپس در خانه آن دختر بودیم. او قبلا در ایتالیا بوده و الان اقامت دائمی انگلیس را گرفته بود، او قدبلند نبود و اندامی متناسب داشت چاق نبود، من همیشه زیر پاهایش بودم یا روی بدنم یا گلویم می ایستاد. او ۲ خواهر دیگر هم داشت که برخلاف او چاق و درشت بودند. زیر پاهای خواهرانش هم بودم. یکی از خواهرانش کف پایش خیلی زبر بود جوری که نمیتوانستم تحمل کنم زیر پایش باشم. دراز کشیده بودم و پای یکی از خواهرانش روی بدنم بود، من کفشش را که پارچه ی صورتی رنگی هم دورش تزئین شده بود بررسی میکردم، او گفت که واقعا میخواهم اینگونه باشم، شک داشت که واقعا .. باشم. بعدا متوجه شدم آن دختر مدل موی سرم را تغییر داده بود مدلی که اصلا دوست نداشتم. چون بخش هایی از موهایم اصلاح شده بود تعجب کردم زیرش موهایم کاملا پرپشت است! او دوست داشتم تمام اوقات زیر پاهایش باشم، یکبار که دراز کشیده بودیم از او در این مورد پرسیدم، نمیخواستم این حالت ۲۴ ساعته باشد اما او مایل بود تمام وقت باشد. او در طول روز همش فعال بود برخلاف من
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. استدعا می کنم. شما احساس می کردید که زندگیتان دچار هرج و مرج شده است. می خواستید که در زمانهای سخت و هنگامی که با موانع و مشکلاتی مواجه می شوید و نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد، با من در باره ی بالا و پایین های زندگی تان صحبت کنید. من شما را مجاب کردم که آگاهانه به این مشکلات نگاه کنید و درکتان را بالاتر ببرید. شما از اینکه نصیحت شوید و درکتان بالاتر برود، خسته شدید، نعمتی که باعث راهنمایی تان شد را نادیده گرفته و خوشی زد زیر دلتان!!! شما قید همه ی راهنمایی هایی که به شما کردم را زدید و به این فکر نکردید که باعث دلشکستگی کسی می شوید یا خیر. بعد سعی کردید که به خاطر اشتباهات بزرگتان عذرخواهی کنید. سپس سعی کردید که راجع به فعالیت ها و عملکرد من بیشتر فکر کنید. من شخصیتی بسیار مدرن و امروزی و در عین حال، با فرهنگ دارم. در بیان افکارم آزاد، و بسیار متفکر هستم. از نظر مقام و رفاه اجتماعی، در حدی متوسط قرار دارم و خیلی متمول نیستم. با این وجود، شما که متمولید، احساس کردید که چقدر راحت شما را زیر پا گذاشته و بر شما مسلط شدم! شما نمی توانستید بین عقل و دلتان تعادل ایجاد کنید و فشار و تاکید من این بود که باید تعادل را در این میان ایجاد کنید. بُعد و وجهه ی دیگری از من را بعنوان یک دوست مهربان که از شما حمایت می کرد مشاهده کردید. شما افکار و نگرشهای مهربانانه ی من را درک کردید. من به این که شما از ته دلتان بخواهید که بیمار باشید شک کردم. سعی کردم که افکار شما را عوض کنم. هر چند که شما با افکار قبلی تان خو گرفته بودید و بیماری تان برایتان عادت شده بود. سعی کردم که افکارتان را اصلاح کنم تا بتوانید تصمیمات درستی برای زندگی تان بگیرید. اما در ظاهر، نشان می دادید که دارید از حرفهایم تاثیر می گیرید ولی در واقع، همان افکار همیشگی تان را پرتر و بیشتر از همیشه در سر داشتید. من پافشاری می کردم که می توانید خودتان را عوض کنید و شما فکر می کردید که خلاف میلتان دارید سرکوب می شوید و از این که نظراتتان را نتوانید اعمال کنید، احساس ناراحتی داشتید. اما بعضی اوقات دوست داشتید که حرفم را گوش کنید و از نصایحم اطاعت کنید. من تمام روز کار می کردم و انجام وظیفه ام برایم مهم بود. در حالی که شما بیکار بودید و می خواستید که یک گوش شنوا باشد تا احساسات خودتان را تخلیه کنید و با کسی درددل کنید.
رضا : سلام وقتتون بخیر
مثل همیشه زحمت تعبیر خوابم را دارم
سپاسگزارم.
خواب دیدم که همراه دوستان قدیمی ام، شادی و محسن و همینطور خاله ام داشتیم وسایل مسافرت را بسته بندی و آماده میکردیم. وسایل زیاد بود، مقداری از آنها را من بسته بندی کردم، بعدا دیدم یکی از آنها بسته بندی اش باز شده و کمی بهم ریخته، حدس میزنم کار محسن یا فرد دیگری بود، اما من چیزی نگفتم و آنرا جمع کرده و همراه خودم بردم. بعد از بسته بندی وسایل باید بیرون میرفتیم تا به ایستگاه قطار برویم. از خانه بیرون رفتیم، خاله ام از مسیر دیگری رفت. در راه از روی میز هایی رد میشدم که پر بود از غذاهای بی کیفیتی که مردم، تکه ای از آنرا خورده و رها کرده بودند. .. چنین غذاهایی را به مردم داده بود. .. بخشی از اتوبان یا آن مسیر را مسدود کرده بود تا آن فضا را که پر بود از میز و صندلی ها برای مردم ایجاد کند. فکنم قرار بود غذای باکیفیتی هم پخش شود. باران شدیدی میبارید و شب بود. در ماشینی خاله ام را دیدم که راننده اش مردی بود که با خاله ام در رابطه بود و در صندلی عقبش هم شادی نشسته بود. آنها همراه یکدیگر بسمت ایستگاه حرکت میکردند. طبیعتا من جدای از آنها به ایستگاه بازرسی رفتم. در ایستگاه بازرسی چند گلدانی که بزرگ تر و شکلی کشیده داشتند نه به شکل گلدان های گردِ معمولی بود داشتم (رنگ گلدان ها سفید بود) که در آنها گیاهان سبزی بود، گیاهانم پژمرده بودند. طبیعتا آنها را نمیتوانستم با خودم به قطار ببرم. وقتی داشتم از ایست بازرسی رد شده و به داخل میرفتم دیدم که کسی به آنها آب داد و به محض آب دادنش، گیاهانم به سرعت رشد کرده و ارتفاع بلند و عجیبی پیدا کردند، به چشم خودمان حدود چند متری رشد کردند. برایم خیلی جالب و شگفت آور بود و این اتفاق را بعدا برای بقیه با شوق و ذوق تعریف کردم. و اما قطار ها از نوع سریع السیرشان بودند. خودم و خاله ام در کنار یکدیگر در واگنی نشسته بودیم. ما شروع به بوسیدن صورتمان کردیم. فقط یک بوسه نبود، پشت سر هم میبوسیدیم و صورت هایمان را به هم میمالیدیم، حالتی شبیه به معذرت میخواهم لاس زدن داشت اما لب گرفتنی در کار نبود. دیدم مردمی را که با تعجب به این رفتارِ ما زل میزدند.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. استدعا می کنم. شما از گذشته تمایل داشته اید که سبک زندگی با فرهنگ، شاد و تحسین برانگیزی داشته باشید. در شرایط حاضر، شما خواسته ها و نگرانی هایی دارید و مسائلی هست که فکرتان را ناراحت می کند و شما می خواهید از این بار فشار و استرس بیرون بیایید. شما به این فکر می کنید که سبک زندگی که مردم پیش گرفته اند و شرایطی که به آنان تحمیل شده، از کیفیت و استاندارد لازم برای یک زندگی نرمال خارج است و شما به خوبی این مسائل را می توانید ارزیابی کنید. می خواهید حالا زندگی تان را متحول کنید ولی در عین حال می خواهید خصلت های خوب و مثبت وجود خودتان را هم در خودتان حفظ کنید. شما شخصیتی با ظرفیت و درستکار دارید که افسرده شده اید ولی وقتی که مورد تشویق قرار بگیرید و به شما بگویند که خیلی هم مهربان و با فرهنگ هستید، رشد می کنید و استعدادهایتان شکوفا می شود و سلامتی شما به شما برمی گردد. شما تلاش می کنید که روشمند باشید و زندگی تان را به صورت خاصی برنامه ریزی و سازماندهی کنید. خاله ی شما ( یا خود شما از نظر فرهنگی) شخصیتی با اراده دارد و سعی می کند که در سختی ها، خوش گذرانی و شادی را موقتا کنار بگذارد و بعد در زمان مناسب، به تفریح هم می پردازید. شما در آینده در سفر زندگی تان در مسیر درستی قرار می گیرید و خیلی سریع به سمت اهدافتان پیشروی می کنید. نباید خیلی نگران باشید که عاقبت کار چه خواهد شد. همه چیز در نهایت، درست می شود. تشکر از همراهیتون
چکاوک : سلام وقتتون بخیر در خواب امروز صبحم میدیدم که به دعوت همکارم رفتیم سفر تفریحی صبح زود رسیدیم من با ماشین خودم رفته بودم مکان در ارتفاعات سرسبز و مرطوب بود مثل رامسر و ما بالای یه تپه ی مرتفع وبا چشم اندازی وسیع بودیم هوا عالی با یه نسیم خنک زمین پر از چمن .اسمون ابری اونورتر از پشت یه کوه بلند خورشید در حال بیرون اومدن بود و قسمتی از نورش تجزیه شده بود به رنگهای رنگین کمان ولی در کل اسمان پخش نبود خوشحال بودم انگار روحم جلا گرفته بود سفره صبحانه پهن کردیم من دو برش پنیر که خودم درست کرده بودم گذاشتم تو سفره و اشتباها بجای دو تا گوجه ..سیب اورده بودم ولی با خنده همونها رو به دو نیم کردم و شروع به پوست گرفتن کردم و گفتم خوابالود بودم اینارو اوردم! ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما شروعی تازه و سرشار از موفقیت خواهید داشت. چشم اندازی مثبت در زندگی تان پیدا می کنید و آرامش خاطر و رفاه و تمول زیادی بدست می آورید. امید و شادی زیادی به زندگی تان راه پیدا می کند. شما به سود زیادی به خاطر عملکرد خودتان خواهید رسید. دانش و سلامتی و عشق و ثروتتان بیشتر می شود. تشکر از همراهیتون
IRAN : سلام وقت بخیر
مادرم خواب دیده که من و دوست مادرم داریم میریم آمریکا جمع و جور میکردیم وسیله جمع میکردیم توری که شبیه کله قند بوده سرشو میپچیدیم به شکل گل و کله قند (قند نبوده تور شبیه کله قند با تور سفید بوده)که سرش رو گل با تور درست میکردیم میزدیم ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در زندگی تان به اوج موفقیت خواهید رسید و چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا خواهید کرد. شادتر و مثبت اندیشتر خواهید بود و خیالتان راحت می شود. تشکر از همراهیتون
silvia : سلام،امروزصبح قبل از طلوع خواب دیدم با خانواده رفتیم آمریکا،آریزونای جنوبی(به دعوت مادربزرگم(پدری)،همونجا به داداشم زنگ زد که چهارشنبه بریم خونشون مهمونی(ایشون امسال فوت کردن و آمریکازندگی میکردن و ما اصلا باهاشون درارتباط نبودیم)توی هتلی بودیم و با ماشین داداشم میخواستیم بریم خرید،به مامانم گفتم ببین خانوما اینجا چه پوششی دارن!شما هم همون لباسایی که واسه مراسما می پوشی بپوش منتها با جوراب مشکی.داداشم داشت موادغذایی و خریدا رو از عقب ماشین خالی میکرد که من رفتم دنبال آرایشگاه تا صورتمو اصلاح کنم،ازهرکی میپرسیدم میگفتن اینجایعنی آمریکا آرایشگاه نداره،بایدخودت انجام بدی.به مامان گفتم به مامان جون و خاله اینا خبرندادیم اومدیم آمریکا،ناراحت میشن.یهو دور یه میز توی خیابون نشسته بودیم دیدم خالم و یکی از دختراش پیشمون هستن،تو فکرعکس گرفتن هم بودم.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر این است که شما به موفقیت ها و امکانات مالی بیشتری در زندگی تان خواهید رسید. تحولاتی در جریان است و شما به صورت موقت، مجبور می شوید به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان داده و هویت تازه ای به خودتان بگیرید. مادرتان تصویر تازه ای از خودش به دیگران ابراز خواهد کرد. شما ملایم تر و آرامتر رفتار خواهید کرد و از لحن و کلام نرمتری در بیانتان استفاده می کنید. به ثروت و رفاهی می رسید شاید ارث به شما می رسد و امکانات مالی تان نتقویت می شود. شما بی شیله پیله رفتار خواهید کرد و صادقانه احساستان را بیان می کنید. خانواده ی مادری تان از این امکانات تازه ای که بدست می آورید با خبر می شوند و روی شرایط شما قضاوت خواهند کرد و بعضی از این امکانات در خاطرشان برای همیشه باقی خواهد ماند. تشکر از همراهیتون
Yaseman : سلام خانم هراتی محترم و عزیزم. انشاءالله خوب باشید. لطفاً متن را نمایش ندید.. تشکر از تعبیر خوبتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. کسی که در واقعیت او را می شناسید می خواهد چشم انداز تازه ای در زندگی داشته باشد و زندگی او دچار هرج و مرج شده است. او از اینکه شما با او همکاری کنید یا در کنار او تعامل داشته باشید احساس خوبی پیدا می کند. هر دوی شما خیلی روشمند هستید و از قوانین و ضوابط اطاعت می کنید و سعی می کنید که با جمعی که با آنان همکاری می کنید، تطبیق داشته باشید و یا سعی می کنید که با شرایط سخت کار، خودتان را منطبق کنید. شما کارهایتان را خیلی خوب سازماندهی می کنید و در سفر زندگی تان سعی می کنید که در مسیر درستی حرکت کنید. این آقا از پسرش به خوبی حمایت و پشتیبانی مالی می کند و تمایل ندارد که احساس خوشایند خودش را نسبت به شما در حضور دیگران ابراز کند. او بسیار پولدار است و شما سعی می کنید که از وابستگی به او پرهیز کنید و به امام رضا ع توسل می کنید که بهترینها برایتان رخ دهد. شما سعی می کنید که در حضور مردم، خیلی عادی برخورد کنید و به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان داده و هویت تازه ای به خودتان می گیرید. برای شما سخت است که بخواهید محقرانه زندگی کنید یا نشان دهید که متمول نیستید پس بهتر است منیت نداشته باشید و خردمندانه رفتار کنید چون اگر بخواهید خودتان را فقیر نشان دهید کسی دلش برایتان نمی سوزد که هیچ، تحقیرتان هم خواهند کرد. شما با کرامت و پاک هستید ولی اشخاص با کرامت و با ایمان زیادی به امام رضا ع متوسل نمی شوند و اکثر مردم، از رسیدن به حوائجشان ناامید هستند ( چون ایمانشان سطحیست).شما از اینکه از کسی دیگر تقاضای کمک کنید و تحقیر شوید، بدتان می آید. می خواهید در جایگاه و موقعیت خودتان باشید و هویت واقعی خودتان را نشان دهید. شما تلاش می کنید که چشم اندازی مثبت و نگاهی خوشبینانه نسبت به آینده تان داشته باشید و اگر با این آقای اول خواب، تعامل دارید، از روی وابستگی مالی یا احساسی به او نباشد. خواب شما شامل 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون