کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب مسافرت (سفر)

اگر خواب ببینید به مکانهایی ناشناخته و کشف نشده مسافرت کرده اید، دشمنانی خطرناک خواهید داشت. اگر ببینید هنگام سفر از زمینی سنگلاخ و شیب دار می گذرید، پس از رسیدن به منفعتی آشکار، زیان و نومیدی گریبانتان را خواهد گرفت. اگر ببینید به هنگام مسافرت از تپه ها و کوههای سرسبز و حاصلخیز عبور می کنید، به شکل برجسته ای شادمان و سعادتمند خواهید شد.

اگر ببینید به تنهایی با ماشین مسافرت می کنید، به سفری پر حادثه خواهید رفت. اگر ببینید همراه جمعیتی با ماشینی مسافرت می کنید، با ماجراهایی دلپذیر روبرو خواهید شد و دوستانی تازه پیدا خواهید کرد. اگر ببینید از طریق دریا مسافرت می کنید، علاوه بر گرفتن پاداشِ کارهای دشواری که به ثمر رسانده اید، پول بسیار زیادی نیز به دستتان خواهد رسید.

اگر ببینید هنگام مسافرت از طریق دریا، با فاجعه ای روبرو می شوید، گرفتار عشقهای دروغین خواهید شد. اگر کسی در خواب به جایی سفر کرد و محل جدید را از محل قدیم بهتر دید، کار و بارش روبراه می شود و اگر غیر از آن بود، تعبیر برعکس است. اگر در خواب ببینید سفر می کنید تغییری در زندگیتان پدید می آید. اگر ببینید که کسی را به سفر می فرستید، خبر خوشی به شما می رسد.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیندکه سفر کرد و آنجا که رفت بهتر از آنجا بود که بود، دلیل است که حالش نیکو گردد. اگر کسی آنجا که رفت بدتر از آنجا بود که بود، تاویلش به خلاف این است.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که سفر کرد و ندانست که به کجا می رود، دلیل کند که از زن جدا گردد و یا از سرای خود به سرای دیگر رود. اگر به وداع قومی می رفت یا قومی به وداع او آمدند، دلیل است حالش متغیر شود و باز به صلاح آید.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند سفر کرد و با برگ و ساز بود، دلیل که حالش یا کارش نیکو شود. اگر به خلاف این ببیند، دلیل است کارش تباه شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

476 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

omidi

omidi : سلام دوست عزیزم دیشب باز هم برای چندمین بار خواب دیدم در راه یک سفر زیارتی عرفانی هستم ولی با این تفاوت که مقصدم را میدانستم که دارم به مشهد میروم ومامور بودم یک دختر بچه هم همراه خودم ببرم البته من در خواب آن بچه را میشناختم گویا خواهر زاده ام بود ولی در بیداری نه ...من وآن دختر بر بالای یک پشت بام بودیم همراه با چند نفر دیگر از دور دیدیم که گرد بادی خیلی بزرگ به سمت ما می آید وسر راه خود همه چیز را نابود میکند ومی تازد وبه ما نزدیک می شود ما همگی به نحوی پناه گرفتیم من خیلی نگران آن کودک بودم نمیدانم چگونه ولی آن گردباد به ما آسببی نرساند ومن هم از خواب بیدار شدم ...این برای چندمین بار است که من خواب رفتن به سفر عرفانی را می بینم ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۳۸:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دیدن یک سفر عرفانی به معنی مرگ نیست!! لطفا هرگز وقتی تعبیر خوابتان را نمی دانید برای خودتان تعبیر اشتباه نکنید و برای این تعبیر بدی که کردید هم صدقه بدهید. اما تعبیر واقعی خواب شما این است که شما هدفی عرفانی پیش رو دارید و برای رضای خداوند و خوشنودی امام رضا ع شما باید به کسی کمک مالی کنید تا هدفش را در انجام کاری با موفقیت به انجام برساند. دیدن دختر بر پشت بام به همراه شما، اشاره به این می کند که شما در اوج موفقیت و با سرمایه و ثروتی خواهید توانست هدفتان را عملی کنید در حالی که مردم دیگر در فقر و نامرادی های دنیایی گرفتار هستند و دچار تنش ها و اضطراب های ناشی از اخبار استرس آور اجتماعی قرار گرفته اند. شما باید برای رضا خدا هدفی را عملی کنید و اگر این بچه خواهر زاده تان است شاید خواهرتان به کمک شما نیار دارد ولی اگر او بی نیاز است باید بخشی از ثروتتان را به فقرا ببخشید و در راه خداوند انعام کنید. کامنت دومتان را که کاملا بی معنی و اشتباه است را از سایت حذف می کنم. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۹:۰۱
nedaaa

nedaaa : سلام خانم هراتي جان، خواب ديدم در يك مسافرتي به همراه چند تا از فاميل و خانواده و مادربزرگم بوديم كه فكر ميكنم كربلا بوديم و روز اخر سفرمون بود و من و مادربزرگم اون روزِ آخر رفتيم يك خيابوني كه اسمش خاورميانه بود و اون خيابون پر بود از فروشگاههاي لباس و همه چي كه كلا همه چيزا ماركدار و بي نهايت زيبا بود. رفتيم داخل يك مغازه ماركدار كه كيفهاي بي نهايت زيبا و كفشهاي خيلي زيبا داشت و من همينطوري قيمت گرفتم ديدم تمام چيزها خيلي ارزونه و خيلي خوشحال شدم ولي چون پولم تموم شده بود به مادربزرگم گفتم ميشه دو ميليون به من قرض بديد و رسيديم ايران همون روز بهتون پس ميدم و قبول كرد كه با دو ميليون ميشد به اندازه دو تا چمدون چيز خريد چون قيمتها پايين بود، اول يك كتوني اديداس پوشيدم خيلي راحت بود ولي ديدم رنگاش فرق داره و اون فروشنده به جاش چند مدل صندل مشكي و حتي رنگي اورد كه اينقدر زيبا بود همه رو گفتم برميدارم و مادربزرگمم گفت منم اين كيف رو اگه نميخاي برميدارم خيلي زيبا بود چرم مشكي بود كه گفتم شما بردار من مدل ديگه برميدارم كه تو همين مدلا بود و يه صندل مشكي پاشنه دار هم ديدم كه خيلي زيبا بود اونم ميخاستم بردارم و مادربزرگم گفت زنگ بزنيم به بقيه بيان اينجا خريد كنن چون ارزونه ولي گفتم ديگه روز اخره وقت نميشه و كلا من از اون خيابون خيلي ميخاستم خريد كنم و ميگفتم بايد يه ساك بزرگ بخرم چون ديگه قبلا خريد كردم چمدونم جا نداره كه در اين حين از خاب بيدار شدم ولي ديگه حرم رو نديدم چون توي خاب اون روز روزِ اخر سفرمون بود.ممنونمممم از تعبير

پاسخ
لینک۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۴:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. شما چشم انداز تازه ای از موفقیت در زندگی تان خواهید دید. تمام حاجات شما برآورده خواهد شد و هز چه که در زیارت کربلا از خدای بزرگ طلب کردید به شما با دست و دلبازی و سخاوت الهی بخشیده خواهد شد. دعای خیر مادر بزرگتان پشت سر شماست و فکر مادر بزرگتان هم آسوده خواهد بود. شما زندگی آرام و با وقار و مرفه ای خواهید داشت انشالله. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۴:۲۵
nedaaa

nedaaa : سلام، خاانم هراتي عزيزمممم اين چند روزي كه اينترنت قطع بود اينگار كه يك گمشده داشتم، با اينكه نديدمتون ولي اينگار صد ساله ميشناسمتون. خيلي دوستون دارم. اين خواب از قول يك آقاي مجرده: سلام،خواب ديدم با چند تا از دوستام جاده چالوس بوديم كه پر پيج و خم زيادي بود كه ميرفتيم شمال، (ولي دوستايي كه باهاشون بودم در خواب هم نميشناختم) و بعد يه جا ايستاديم كه دم يك رستوران بود كه صاحب رستوران گفت بايد از اين جعبه نوشابه ها بريد بالا و بعد اون دوستام رفتن بالا و نوبت من كه رسيد برم بالا جوري بود كه بايد از لاي جعبه نوشابه ها ميله زده بود كه از روش برم بالا و بعد دو سه تا ميله كه رفتم بالا يجوري بود كه ارتفاع ميله ي آخر خيلي فاصلش زياد بود و بعد ميخاستم برم بالا ديدم ميله اخري داره كنده ميشه و از جعبه نوشابه ميزنه بيرون و داشتم مي افتادم ولي يكي از بچه ها از اون بالا دستش رو داد ب من گفت بيا بالا و دستم رو گرفت و كشيد بالا و وقتي رسيدم اون بالا ديدم جاي وسيعيه و يك تيكش حالت باغچه و درختان و سرسبز بود و بعد سه تايي راه افتاديم ميرفتيم كه يك غروب خيلي خوشگل بود و تاريك نبود يه غروب طلايي زيبا بود. مجردم

پاسخ
لینک۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۵:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تشکر از این همه لطف شما. من هم شما را خیلی دوست دارم. دوست شما در مسیر پیشرفت و موفقیت در زندگی قرار دارد. او می خواهد که زندگی پرنشاط تر و موفق تری داشته باشد و روحیه اش تر و تازه شود. او گشایش کار خواهد یافت و قادر خواهد بود که علیرغم سختی های راه، برای رسیدن به هدفش موفق شود. پایان یک چرخه یا شرایط برای دوست شما رسیده است و دوره ی استراحت و تفکر و ارزیابی شرایط او فراهم رسیده. دوست شما آرمانهایی در سر دارد و راجع به زمینه ی رسیدن به رشد و موفقیت خودش تفکر خواهد کرد. زندگی دوست شما متحول و مثبت تر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۲۴:۱۶
samin

samin : سلام و درود .دیشب موقع خواب دلم گرفته بود از خدا خواستم کمکم کنه و اینکه چرا یکسری اتفاقات برایم افتاده.خواب دیدم در اتوبوسی هستم که ردیفهای صندلیش سه تایی بود و ما تعدادی خانم و اقا بودیم که مدرس زبان انگلیسی خانم همراهمان بود.ایشان پشت سر من بودند کنار دست من پسری شباهت به کسی که دوستش دارم و اقایی مسن.فیلم به زبان فرانسه گذاشت و من ابتدا بصورت نامفهوم شعرش را میخواندم ولی بعد کلمات را کامل بر زبان می اوردم و تعجب بر تسلط.از مشهد به تهران رسیدیم .گفتند اقای دکتر سید استاد دانشگاه بهشتی پیاده شوند،اقای کنار دستیم بودند قد بلند عینکی ،گفتم حق دارید شما هم به اصفهان نیایید با این مقام ،لبخندی زد گفت تو مگر چه مدرکی داری به ایشان گفتم ترم اخر دکتری، خودت رو دست کم نگیر و فکر نکن چیزی کم داری و به جده ات زهرا بدون که خیلی محسنات داری اگر دیده نشدی،،به پسره گفتم یعنی اون کسی که دوست دارم حق داشته منو ندیده منظورش اینه که ظاهرم جوریه که دیده نمیشم.و اون پسر گفت نه اشتباه برداشت نکن. اقاهه پیاده شدند خانمی لاغر چادر مشکی بدنبالش امدند که صورتشان پیدا نبود.ان اقا کفش قهوه ای .گونی وسایل و کیف استادی اش در ذهنم ماند.ببخشید طولانی شد خیلی سعی کردم حذف کنم.سپاس

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۲:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما برای رسیدن به اهدافتان از خودتان ابتکار به خرج نمی دهید و همرنگ جماعت می نشینید بببنید تقدیر شما را به کجا می برد. در زندگی شما عوامل مختلفی نقش اساسی دارند. اول از همه این که شما عشق را برای خودتان در اولویت قرار می دهید و رمانتیک فکر می کنید وعلاقه ای به درک واقعی و شناخت واقعی کسی که دوستش دارید از خودتان نشان نمی دهید. وقتی با کسی آشنا می شوید، اول از هرچیز به عشق فکر می کنید و این اشتباه شماست. شما باید از تجاربتان استفاده کنید و سعی کنید که مردم را درست درک کنید و نه آنطور که دلتان می خواهد راجع به آنها خیالبافی کنید. آنچیزی که شما فکر می کنید که از کسی که دوستش دارید می دانید، واقعی نیست !! خیالات شماست. شما مثلا بررسی نمی کنید که ببینید که دلیل حرف ها و کارهای یک نفر که به او علاقه دارید چیست. توجه نمی کنید ببینید که دقیقا با شما در یک فاز روحی و فکری قرار دارد یا خیر. بلکه صاف می پرید سر قسمت رمانتیک ماجرا!! و خوشحال می شوید که عشق به زندگی تان آمده. در حالی که یک آدم عاقل اول می شناسد... تعامل میکند... مطمئن می شود بعد عاشق می شود و نه بر عکس. شما یک بُعد شخصیتی بسیار قوی و بلند مرتبه دارید که ایمان و تحصیلات شماست ولی خودتان را دست کم می گیرید و همین بعد شخصیتی به شما در خواب گفته که خودت را دست کم می گیری. این به این معنی نیست که شما دوست داشتنی نیستید و یا ارزش دوست داشتن را ندارید بلکه به این معنی است که شما کسی را دوست دارید که ارزش دوست داشتن ندارد!! شما باید سعی کنید که محافظه کار و عملگرا باشید. افکارتان را سه سوته با هر کسی در میان نگذارید و رازدار خودتان باشید و به مغز متفکر خودتان تکیه کنید و ایمانتان را قوی کنید. آنوقت دیگر هر علف هرزی جرات نخواهد کرد که به زندگی تان بیاید و اسم خودش را عشق بگذارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۲:۴۶
samin

samin : سلام و سپاس و پوزش از اینکه با تاخیر پاسخ میدهم.برایم جالب بود که قسمتی از این خوابم را در بیداری دیدم.برای خانه میخواستیم ماشین را به فروش برسانیم ولی با مشکلات متفاوتی روبرو شه بودیم.همین آقا که درخواب دیدم ماشین ما را خریدند و خانمشان از پشت سر دقیقا همان هیبت و چادر برسر خانم در خواب را داشتند.و خیلی از حرفهای موقع معامله حرفهای خواب بود .و ابتدا خواهرم متوجه شدند خواب را برایشان تعریف کرده بودم.هردو اشکمان جاری شد.و معامله جوری با اعتماد کامل بود که هیچوقت برای هیچکس اینگونه عمل نکردیم و نخواهیم کرد.انشب واقعا حس میکردم شخصی دیگر مراقب ما دو دختر و معامله ما است.بازم ممنون از شما

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۳:۲۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام خبر خوبی بود خداوند با شماست. انشالله همیشه موفق باشید.

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۴:۰۸
MMitra

MMitra : خانم هراتی عزیز، با سلام و وقت بخیر. من امروز صبح دقیقا نمیدانم چه ساعتی اما هنوز اذان صبح نشده بود خواب دیدم که من، پدر، مادر، خواهر و یکی دیگر از اعضای خانواده ام در خانه هستیم. من دیدم که پدر و مادر و خواهرم در حال آماده شدن برای رفتن به یک سفر هستند نمیدانم کجا اما فقط حس می کردم که قرار است به یک مسافرت تفریحی بروند اما آنها قصد نداشتند من را با خود ببرند و مانع از آمدن من به سفر می شدند. ناگاه در خواب توجه من از طریق پنجره به بیرون افتاد دیدم شب است و گویا من از تاریکی شب و تنها ماندن در خانه شدیدا می ترسیدم و اصرار داشتم مرا با خودشان ببرند. به همین دلیل بدون توجه به ممانعت آنها من شروع کردم به جمع کردن لباسها و آماده کردن چمدانم. اما آنها زودتر از من آماده شدند و در چارچوب در منتظر همدیگه بودند تا از خانه خارج شوند و من هم تقریبا همه لباسهایم را داخل چمدان قرار داده بودم و در کنار آنها بودم و فقط مانده بود تا در چمدانم را ببندم و آماده رفتن شوم، که فکر کنم صدای پدرم را شنیدم که گفت ما تو را با خود نمی بریم. وقتی من این حرف را شنیدم تاریکی شب و ترس از تنها ماندن در خانه چنان تاثیری روی من گذاشته بود که با سرعت از در خانه به درون خانه برگشتم و در حالی که می دویدم با صدای بلند گریه می کردم و بعد هم از خواب پریدم. ممنونم از لطف شما و وقتی که می گذارید.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۱:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خواب شما دو تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. اول اینکه شما احساس می کنید که مادر و پدر و خواهرتان نیاز به چشم انداز تازه ای در زندگی شان دارند و می خواهند شرایط زندگی شان را عوض کنند ولی به فکر شما نیستند. احساس می کنید که کسی شما را درک نمی کند و با شما همفکری نمی کند و شما محبور می شوید که علیرغم تمام سختی های زندگی، خودتان برای آینده تان تصمیم بگیرید و پای عواقب تصمیماتی که اتخاذ می کنید هم بایستید. موفقیت یا شکست شما منوط به تجاربی است که کسب کرده اید و رفتارهایی که از خودتان نشان می دهید. آنها حس می کنند که وقتش رسیده که شما مستقل عمل کنید. تعبیر دوم در صورتی که خانواده ی شما چنین خصلت هایی ندارند که شما را در تصمیم گیریهایتان آزاد بگذارند صدق می کند و آن این است که خطری متوجه ایشان است و می خواهند کاری را انجام دهند که عاقبت آن مشخص نیست و انجام آن راحت نیست ولی نمی خواهند که شما در این کار دخالت کنید تا در امنیت بمانید. در این صورت شما باید برای دفع شر صدقه بدهید و برای سلامت پدر و مادر و خواهرتان بگویید به اندازه ی وسعتان یک، یا دو یا سه مرغ قربانی کنند و گوشتش را درسته به فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۳۶:۴۰
پیمان

پیمان : سلام من حواب دیدم با بابام و پسر عمم‌و مادربزرگمو فامیلای دیگمون رفتیم یونان که که اقامت بگیریم روندش داشت طی میشد ما در ایران همه چیمونو فروخته بودیم که بریم خیلی خوشحال بودم که از ایران دارم میرم بعدیه روز من بیرون بودم یه خانواده ای از یونان اومدن که من برای خوب نشون دادن فرهنگ ایرانی بهشون سوهان دادم فارسی کمی بلد بودن بعد سر و صدا زیاد بود چون خونه رو کلا خریده بودیم اون خانواده یونانی گفتن که اگر اینجوری باشه صدای همسایه هاتون در نیاد منم رفتم با فامیلامون دعوام شد یکیشون قهر کرد رفت ممنونم

پاسخ
لینک۱۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۴:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که زندگی تان در هرج و مرج قرار گرفته و فکرتان ناراحت است. شما دنبال چشم انداز تازه ای برای رسیدن به زندگی تازه ای هستید و اصلا قدر داشته هایتان را نمی دانید. در حالی که اگر درست فکر کنید، و اگر تجربه داشتید متوجه می شدید که مردم هیچ جایی نمی توانند فرهنگ و احساسات شما را درک کنند و هر قدر هم که به آنها خوبی کنید و با ایشان شیرین رفتار کنید باز شما را غریبه و مهمانی ناخوانده خواهند دانست!! شما در کشور خودتان آزادی دارید ولی فکر می کنید که اسیرید ولی در هر جای دیگری که احساس کنید آزاد هستید، در واقع باید تابع قوانین آن مردم باشید و هرگز آزادی عملی برای آنچه که در دل دارید نخواهید داشت. اگر درست فکر کنید از اینکه قدر امروزتان را نمی دانید پشیمان خواهید شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۵:۳۶
رویا

رویا : سلام..مرسی از لطف شما..فقط خواب آخری که فرستادم نوشته تعبیر شده ولی جواب تعبیر نیست..ممنونم

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۵:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : قبلا عرض کردم در نوبت هستید ننوشتم تعبیر شد. اما چند دقیقه پیش نوبتتان رسید و تعبیر شد.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۰۰:۱۹
رویا

رویا : سلام خانم هراتی..شب یلدای تان مبارک باشه.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۷:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تشکر. شب یلدای شما هم مبارک. البته که شما برای بنده عزیز هستید ولی من خوابهای همه را نمایش می دهم مگر اینکه خودشان بخواهند که خوابشان نمایش داده نشود. البته به علت کثرت کاربران گاهی پیش می آید که از بنده می خواهند که خوابهایشان نمایش داده نشود ولی من فراموش می کنم که ویرایش کنم. دلیل این کار به خاطر کثرت کار و خستگی ذهن بنده است. اگر چنین موردی برایتان پیش آمده کافیست یادآوری بفرمایید که خوابتان دیده نشود.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۱:۰۱
چکاوک

چکاوک : سلام وقتتون بخیر ...خانم هراتی عزیز لطفا این خواب رو تعبیر بفرمایید ...من خواب دیدم بهمراه خاله هام رفتم کیش ....سه روزه و در خواب عین سه روز رو سپری کردم ...که روز آخرش جمعه بود و هوا گاهی ابری میشد ...در این سه روز جایی کنار دریا رو گرفته بودیم من بیشتر وقتم کنار دریا بود و با لذت به دریا خیره میشدم یادمه جلوی ساحل یه مجسمه از فرشته ها یا کبوترها هم ساخته بودن بزرگ و سفید بودن ....یکبار یادمه خورشید تو آسمون ناپدید شد و دوباره طلوع کرد و این باعث حیرت همه شد همه تو ساحل به تغییرات خورشید رو دریا نگاه میکردیم کم کم رفت دوباره بالا و دقیق یادم نمیاد بعدش چی شد ...باز جای دیگه میدیدم جلوی جایی که اطراق کردیم یه جوی آب زلال بود و روبروم هم دریا ...تو آب جو پر بود از ماهیهای بزرگ ...به یه آقایی گفتم اینهمه ماهی اینجا هست چرا اینا رو نمیخوریم گفت ما ماهیمونو از دریا فقط میگیریم با اینا کاری نداریم ....جای دیگه باز میدیدم گوشت سردست گوسفند خریدم .... اومدم بپزم دیدم خالم ماهی با سبزی پلو پخته که ما اونو خوردیم داشتیم برمیگشتم که دو نفر ازم پرسیدن این گوشتها رو از کجا خریدی؟؟... گفتم از کنار امامزاده طاهر ......(جالب اینجاست که از کیش داشتم میومدم ولی آدرس امامزاده طاهر رو تو کرج میدادم!!!) ممنون

پاسخ
لینک۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۲:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نیاز به آرامش دارید تا از استرس های روزانه راحت شوید. نیاز به این دارید که امید و راحتی به زندگی تان راه پیدا کند و آدمهای مهربانی دور و برتان باشند. نیاز به این دارید که کسی به نگرش های شما ایراد نگیرد و کسی کسی را تحقیر نکند و کسی نظرش را به شما تحمیل نکند. شما شاهد این خواهید بود که امید و روشنی جایش را به ناامیدی کوتاه مدتی می دهد و باز امید و روشنی بر زندگی تان حکمفرما خواهد شد. شما شخصیتی احساساتی داردی و سعی می کنید که درست فکر کنید و جاپایتان قرص و محکم باشد. سردی روابط بین شما و خانواده تان از بین خواهد رفت و زندگی تان سرشار از شادی و نشاط و ثروت خواهد شد. برای رسیدن به حاجاتتان متوسل به امام زاده طاهر بشوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۰۳:۵۰
تینا

تینا : سلام روز بخیر
خواب دیدم که با تعداد زیادی زن و دختر به آمریکا میریم و بعد از رسیدن من همچنان با چادر بودم و دیگران میگفتند که چادرت رو دربیار و من قبول نمیکردم و گفتم اینطوری راحتترم . بعدش در یک خوابگاه دخترانه که ، خیلی هم شلوغ بود رفتیم تا اونجا بمونیم تا زمانیکه کارمون تمام بشه . خواستم برم دستشویی درب دستشویی قفل نبود ولی یه خانم پشت درب بود که با دلخوری بیرون اومد دستش کیف لوازم آرایش بود . بعد از اینکه توی دستشویی کارمو کردم دیدم سرویسش تمیزه ولی دستمالهای کثیف زیادی ریخته شده و من با خودم میگم بزار برای رضای خدا اینها رو تمییز کنم و بعد شروع به جمع کردنشون میکنم و بیرون میرم و با چتد نفر در مورد خوابگاه و افرادش صحبت میکنم.
ممنونم

پاسخ
لینک۲۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۷:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید در کارتان به موفقیت برسید و احساس می کنید که شرایط امروز شما در هرج و مرج قرار دارد. اما حاضر نیستید که افکارتان را برای کسی رو کنید و مشکلاتتان را بازگو کنید. شما می خواهید که نگرانی هایتان را دور بریزید ولی مردم حد و اندازه شان را نمی دانند و شما نگرانید که در کارتان دخالت کنند. خیلی از مردم مشکلاتی داشته اند که این مشکلات را پاک کرده و گذشته شان را پشت سر گذاشته اند و شما از نگرانی های آنها با خبرید. اما سعی می کنید که این موضوعات را فراموش کنید و ناراحتی های گذشته یا تجربیات تلخ گذشته ی دیگران را به رخشان نکشید و سختی های آنان را به آنان یادآور نشوید. شما سعی می کنید آرامشتان را در زندگی تان حفظ کنید. تشکر ار همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۰:۵۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.