کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب مسافرت (سفر)

اگر خواب ببینید به مکانهایی ناشناخته و کشف نشده مسافرت کرده اید، دشمنانی خطرناک خواهید داشت. اگر ببینید هنگام سفر از زمینی سنگلاخ و شیب دار می گذرید، پس از رسیدن به منفعتی آشکار، زیان و نومیدی گریبانتان را خواهد گرفت. اگر ببینید به هنگام مسافرت از تپه ها و کوههای سرسبز و حاصلخیز عبور می کنید، به شکل برجسته ای شادمان و سعادتمند خواهید شد.

اگر ببینید به تنهایی با ماشین مسافرت می کنید، به سفری پر حادثه خواهید رفت. اگر ببینید همراه جمعیتی با ماشینی مسافرت می کنید، با ماجراهایی دلپذیر روبرو خواهید شد و دوستانی تازه پیدا خواهید کرد. اگر ببینید از طریق دریا مسافرت می کنید، علاوه بر گرفتن پاداشِ کارهای دشواری که به ثمر رسانده اید، پول بسیار زیادی نیز به دستتان خواهد رسید.

اگر ببینید هنگام مسافرت از طریق دریا، با فاجعه ای روبرو می شوید، گرفتار عشقهای دروغین خواهید شد. اگر کسی در خواب به جایی سفر کرد و محل جدید را از محل قدیم بهتر دید، کار و بارش روبراه می شود و اگر غیر از آن بود، تعبیر برعکس است. اگر در خواب ببینید سفر می کنید تغییری در زندگیتان پدید می آید. اگر ببینید که کسی را به سفر می فرستید، خبر خوشی به شما می رسد.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیندکه سفر کرد و آنجا که رفت بهتر از آنجا بود که بود، دلیل است که حالش نیکو گردد. اگر کسی آنجا که رفت بدتر از آنجا بود که بود، تاویلش به خلاف این است.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که سفر کرد و ندانست که به کجا می رود، دلیل کند که از زن جدا گردد و یا از سرای خود به سرای دیگر رود. اگر به وداع قومی می رفت یا قومی به وداع او آمدند، دلیل است حالش متغیر شود و باز به صلاح آید.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند سفر کرد و با برگ و ساز بود، دلیل که حالش یا کارش نیکو شود. اگر به خلاف این ببیند، دلیل است کارش تباه شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

476 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

احلام

احلام : با سلام وآرزوی کامیابی وبهترین ها
صبح خواب دیدم من وخواهرام ودختر عمو وپدرم در حال مسافرتیم رسیدم جایی که انگار کردستان بودن وقسمتی از اسفالت که روی بلندی بود سوراخ بود وازش ماهی در می اوردن من رفتم بالا سر سوراخه ودستمو به زمین کوبیدم وگفتم سه تا ماهی بیان بیرون
که سه تا درشتش خارج شدن بامرده سر قیمت چونه زدم وتوافق کردیم اونهم شروع به تمییز کردن کرد من هم مشغول خرید سبزی خوردنی وظرف برا نگهداریشون کردم
زرد الو والوچه هم بود گفتم برگشتنی می خرم

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۲:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر همینطور برای شما. شما توضیح نداده اید که محل زندگی خودتان کجاست که بهتر است در زمانی که خواب مسافرت می بینید همیشه ذکر کنید که از کجا به کجا می خواستید بروید. شما می خواهید به ثروت و شانس و انرژی بیشتری در زندگی تان برسید هر چند که به این خاطر مجبور می شوید برای رسیدن به خواسته هایتان و فرصت های بهتر در زندگی با چالش هایی روبرو شوید. نگرش ها و ایده های تازه ای خواهید داشت ولی شما احساس واقعی تان را ابراز نمی کنید و نظرات خودتان را سانسور می کنید. باید مراقب باشید که کارها همیشه انطور که به نظر می آید نیست! زردالو هشدار برای شرایطی بد است و آلو جوانی و زنده دلی است ولی آلوچه ناراحتی فکری و احساس شماست. پس باید مراقب باشید که بعد از این سود کسی سرتان را کلاه نگذارد و فکرتان را ناراحت نکند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیون.

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۰:۳۳
علی

علی : سلام.خواب دیدم با برادرم دعوا کردم و گفتم میخوام سهم الارثم را جدا کنم و بعدش دایی کوچکم اومد و ما رو از هم جدا کرد ولی توی یه خونه دیگه بودیم که شباهتی به خونه پدری ام نداشت.بعدش با به همراه خانمم و مادرم و خانواده دایی بزرگم رفتیم به یک سفر تفریحی و سوار یک ماشین بزرگ مثله ون بودیم که دایی ام رانندگی میکرد ولی همش روش به طرف ما بود و در حین سفر چندتا شکلات بزرگ گرد به من داد و فکر کنم من ۴تا خوردم و بعدش گفت بیا و از آجیلهایی که خودت آوردی بخور (انگار آجیلهاای که آورده بودم توی نایلون بسته بندی شده بود ) بعدش احساس کردم پسر دایی ام دوست نداره که همسفر ما باشه و بهونه میاورد که لباساش کثیفه و عرق کرده و دایی ام به پسرش گفت که باید اون لباسای عرق کرده رو به همراه شلوار آبی رنگش رو بندازه دور.در این حین من به بیرون نگاه کردم و احساس کردم اطراف قزوین هستیم(محل سکونت ما اطراف شیرازه) و از یه جاده باریک و خاکی وارد یک جاده چهار بانده تازه آسفالت شده،شدیم که در سمت راست اتوبان یک گندم زار بود و مادرم با تعجب از من پرسید که پارسال اینجا گندم زار نبود و من گفتم چون پارسال آب نبوده و الان آب اوردن .تشکر از شما

پاسخ
لینک۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۵۰:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما فرصت تازه ای در زندگی بیداریتان پیدا می کنید و هر چند که برادرتان مخالف نظر شما باشد، ولی شما به راحتی راه خودتان را پیدا می کنید و به کاری که دوست دارید اقدام خواهید کرد. ایده ی شما، مستلزم طرز فکری جدید است که با روحیات خانواده ی شما سازگاری ندارد ولی شما سعی می کنید که با فرهنگ و اصالت خودتان کارهایتان را انجام داده و از خانواده تان حمایت کنید. شما بدبینی و دلشوره را دور خواهید ریخت و مثبت اندیش خواهید شد. سعی می کنید که از کارتان در همه ی زمینه ها لذت ببرید و شاد باشید و به ثروت خواهید رسید. اگر پسر دایی تان در این کار با شما همراه باشد، او هم ترس و استرسش را باید کنار بگذارد، در غیر اینصورت وجود او، در واقع می تواند به گشایش کار شما تعبیر شود منوط به اینکه ترس و استرس را از خودتان دور کنید. شما به سرعت در کارتان موفق خواهید شد و چشم انداز تازه ای از ثروت و برکت و فراوانی خواهید داشت و مادرتان از این بابت خوشحال خواهد شد. همه ی این ها را به برکت انرژی مثبت و خوشبینی و تلاشتان در کارتان بدست خواهید آورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۲:۴۷
sepide

sepide : سلام. من خواب دیدم همراه خوانوادم رفتیم نیویورک. بالای یک تپه داخل یک ویلا بودیم و من از لب پنجره داشتم بیرونو نگاه میکردم. خیلی منظره زیبایی بود. یک طرف دریا بود که تلالو نور خورشید روی دریا واقعا زیبا بود. تکه های ابر در آسمان بود و خورشید واقعا زیبا بود. رنگ دریا آبی قشنگی بود و سمت دیگه شهر بود و من برج های بلند و خیلی مدرن میدیدم اونجا. سمت من هم جنگل بود ینی ویلای ما روی یک تپه داخل جنگل بسیار زیبایی بود. نسیم صورتم رو نوازش میکرد و من احساس رضایت و خوشحالی میکردم ولی مادرم داشت صدام میزد هی میگفت بیا بریم. پدربزرگم هی میگفت پس کی میخاین حرکت کنین. من اعصابم خورد شده بود رفتم بیرون که از خودم این دمه آخری چندتا سلفی بگیرم بزارم اینستا ولی عکسام خوب نمیشد. دوست داشتم اونجا بمونم. آخر با عصبانیت به مادرم گفتم اصلا شما برید من خودم میمونم همینجا. با تشکر

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۱:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شرایط زندگی شما متحول خواهد شد و فرصت های جدیدی به زندگی تان می آید که می توانید در آن رشد کرده و به آرزوهایتان برسید. شما می خواهید احساس مثبت و خبرهای خوش و ثروت زیاد داشته باشید ولی در شرایط حاضر در زندگی شما هرح و مرج و عدم تعادل وجود دارد و فکرتان ناراحت است. شما می خواهید زندگی تان را تغییر داده و وسعت دیدتان را عوض کنید. دوست ندارید این حالت امروز تا همیشه همراهتان باقی باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۵۸:۴۱
بهزاد

بهزاد : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم درون مدرسه هستم و داریم با سایر بچه ها آماده میشیم که بریم اردو به اهواز (شهری که خیلی دوست دارم ببینم) که از من سوال می کنن تو قسمت انفرادی یا خانوادگی که من انفرادی انتخاب می کنم بعد به حیاط مدرسه میرم تو جایگاهم که با اسم کلاس و اسم خودم مشخص شده می ایستم (کلاس سوم حسابداری من هم حسابداری) ناظم در حال شماره‌ش به صف ما که می رسه از من می خواد که به سرصف بروم (تو صف من بودم شاید یکی دو نفر دیگه). زمان سوار شدن متوجه میشم که تلفن‌م و کیف پولم جا گذاشتم و به خوابگاه برمی گردم تا وسیله ها رو بر دارم و به محل سوار شدن بر می گردم که می بینم اتوبوس ها حرکت کردن در حال فکر کردنم که باید چه کار کنم که یادم میاد اتوبوس ها رفته اند تا بالاتر دور بزنن و برگردن به سمت جاده حرکت می کنم تا رد بشم می بینم که یک بچه سوار دوچرخه که از اتوبوس جا مانده و می خواهد از جاده عبور کند که همین جوری بدون توجه به دو طرف وارد جاده می شود من هم برای این که اتفاقی براش رخ نده سریع خودم بهش می رسونم و کمک ش می کنم تا از جاده عبور کن زمان سوار شدن به اتوبوس در اتوبوس مشکل دار که خودم کمک می کنم تا باز شود بعد وارد که می شوم داخل راه روی اتوبوس از بخش خانوادگی که عبور می کنم تو فکر میرم و وارد بخش انفرادی میشم که مثل یک آسایشگاه هست و داخلش تخت گذاشت شد و همه مشغول تماشایی تلویزیون هستن و من هم میرم و بالای سر تخت می ایستم به تختم نگاه می کنم
سپاس بابت وقتی که می گذارید

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۵:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما در زندگی تان درس هایی گرفته و حساب و کتاب زندگی هم تا اندازه ای دستتان آمده است. در باره ی موضوعی احساساتی می شوید و نمی خواهید که مسائل احساسی تان را با دیگران در میان بگذارید و از آن حرفی بزنید. اما سعی می کنید که عاقلانه فکر کنید و به تمام جوانب امر نگاه کنید و تجربه هایتان را به کار ببرید و بعد از آن خودتان را به تقدیر و سرنوشت می سپارید. شما سعی می کنید که در کارهایتان تعادل را حفظ کنید و اشتباه و گناهی را مرتکب نشوید که به ضرر خودتان یا کسی دیگر تمام شود. شما در ظاهر شخصیتی قوی و مبارز و اجتماعی دارید ولی در باطن سعی می کنید که ساکت و آرام باشید و بیشتر تفکر کنید و کمتر صحبت کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۳۷:۳۰
جهانتاب

جهانتاب : با سلام
من همسرم چندماهی هست که خونه رو ترک کرده و منزل خاله شون هستن،خواب دیدم که پشت فرمون ماشینی نشستم ایشون یهو سوار شداحساس به حضور همون خاله شون هم کردم اما ندیدمشون، خوشحال بود و گفت باید بره شهر یار..پیش خودم گفتم اوه تا شهریار خیلی راهه ما تهران هستیم و .با تردید گفتم میخوای اماده شی ببرمت خودم؟
گفت که نه، اماده میشم برای مراسم علی، تو بیا دنبالم منو ببر... (من پسرخاله ای دارم که شهریار زندگی میکنه نمیدونم مربوط میشه یا نه) در ضمن احساس کردم که چهارشنبه ست اون لحظه و منظور ایشون اینه که مراسم جمعه هستش...(تقویم رو نگاه کردم بعد بیداری دیدم که ۲۶ اردیبهشت ۹۹ جمعه هستش و روز شهادت حضرت علی و چهارشنبه هم ضربت خوردن ایشون، نمیدونم ربطی داره یا نه) ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

پاسخ
لینک۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۱:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همسرتان به نصایح خاله اش فکر کرده و می خواهد که با شما آشتی کند. شهر - یار به معنی از در دوستی با شما درآمدن است و شاید در ماه رمضان انشالله با هم آشتی کنید. او انتظار دارد که شما از او بخواهید که با شما آشتی کند و دنبالش بروید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۱:۴۲
معصومه

معصومه : سلام وقتتون بخیر،چندهفته پیش خواب دیدم انگار میخواستم برم مسافرت و تو ترمینال مسافربری اتوبوسها بودم و تو ترمینال روی زمین نشسته بودم(البته روخودزمین ننشته بودم مثلا یه چیزی مثل ارتفاع یک عددپله بود رو اون نشیته بودم و کیف کوله ای که اکثرا تو مسافرت ها اونو باخودم می برم روی پام بود و داشتم در کیفمو باز می کردم(و منتظربودم که سوار اوتوبوس شم فکر کنم)بعد یک صحنه فقط یادم هست که پسرعموم داشت منو نگاه می کردم نمی دونم فکر کنم ایستاده بود(ودرضمن این پسر عمویی که میگم رفت وآمد خیلی زیادی هم باخانواده ما نداره.نمی دونم چرا تو خوابم دیدم.ممنونم ازتعبیرتون.

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۲:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید و زندگی تان را متحول کنید. شما به سطح و مرحله ی جدیدی در زندگی احساسی تان رسیده اید ولی شما یک عقب گرد موقتی در دستیابی به اهدافتان خواهید داشت. شما سعی می کنید که مطابق با سنت ها و آداب خانوادگی تان فکر کنید و عملکردتان در زندگی جنبه ی مدرنتری از همین فرهنگ باشد. ( پسرعمو). تعبیر دوم بخش آخر خوابتان این است که پسر عموی شما به شما فکر می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۱۰:۱۴
معصومه

معصومه : سلام وقتتون بخیر،کدوم قسمت خوابم مربوط به اینه که عقب گرد موقت خواهد بود و ممکنه عقب گرد ماله قبل و اتفاق افتاده باشه یا مال آینده هست؟وکاری که خانواده پسرعموم در حق من می کنه باعث عقبگردم میشه یا کاری که من در حق خانواده پسرعموم می کنم ؟چون یه مسائلی توزندگیم هست که طولانیه نمیشه اینجا توضیح داد(فقط اینو بگم من و پسرعموم باهم کاری نداریم و خانواده اونابامن کار داره و درآینده شایدم من باخانواده اونا!) برام خیلی مهمه به خاطر همین ازتون پرسیدم که خودم تشخیص بدم باتوجه به تعبیر شما خوابم چه پیامی میخواد بم بده،واینم بگم پسر عموم از من بزرگتره.و یک پسر ۴ساله داره.ممنونم ازشما ممنونم.

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۴:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست عزیز اینکه خواب مربوط به گذشته است و یا آینده را خودتان باید تشخیص بدهید. اگر این اتفاقات از قبل افتاده پس مربوط به گذشته است. شما نمی توانید توضیح دهید چون طولانیست و من نمی توانم توضیح دهم چون از زندگی شما هیچ چیز نمی دانم!! من فقط تعبیر خوابتان را طبق نوشته ی خودتان که توضیح داده اید عرض کردم. اینجا ما فال نمی گیریم و پیشگویی و جادوگری هم در کار نیست. تعبیر خوابتان بیشتر از این نمی گوید. عقب گرد موقتی مربوط به توقف شما در ایستگاه است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۹:۲۳
Mar

Mar : با سلام،خواب دیدم که خواب را نمايش نديد، ممنون

پاسخ
لینک۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۷:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او الان نسبت به شما در یک فاز فکری دیگر به سر می برد و شما سعی می کنید که روحیات او را درک کنید. او به لذت ها و خوشی های دنیایی و تحمل پرستی گرایش پیدا کرده و افکار زیادی دارد و راجع به افکارش هم جبهه گرفته و با تندخویی از حرفهایش دفاع می کند. خوشی ها و لذات زودگذر برای او مهمتر از معنویات است و او سعی می کند که افکار خودش را بین مردم اشاعه دهد و البته عده ای هم از او ستایش می کنند. شما و دوستانتان دیگر از او پیروی نمی کنید و سعی می کنید که مسئولیت تفکرات و عملکردتان را خودتان بعهده گرفته و زندگی تان را کنترل کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۷:۳۶
farah

farah : سلام سركار خانم هراتي . خواب ديدم با دختري كه قراره ازدواج كنم در خواب با هم بوديم و فكر كنم با اون دختر ازدواج كرده بودم و قرار بود بريم مسافرت كه اون دختر گفت بيا با پرواز تعجيل بريم خيلي خوبه و من گفتم تعجيل چيه ما چنين پروازي نداريم كه گفت چرا هست ولي تو كوتاهي كردي من هميشه بهت گفتم بيا بريم مسافرت و با اين پرواز بريم ولي كوتاهي كردي و منم بهش گفتم پرواز امارات بهتره ولي اون تاكيد داشت با پرواز تعجيل بريم و در ادامه ي خابم ديدم يه جايي مثه فرودگاه مانند بود و من با دو تا از برادرام اونجا بودم و همه ادمها توي صف بوديم كه يه جوري بود كه عكس نشون ميداديم و اينگار پاسبورد بود و نوبت من هم رسيد و فكر ميكنم مُهر خوردم و ديگه يادم نيست كجا ميخاستم برم و يادم نيست توي اين فرودگاه دوست دخترمم بود يا نبود و اينكه با دوست دخترم كه قرار بود مسافرت بريم نميدونيم كجا ميخاستيم بريم فقط ايشون تاكيد به پرواز تعجيل داشت كه حتي توي سايت ميرفتيم كه ببينم قيمت پرواز تعجيل چنده ولي پيدا نكردم. ( در ضمن سركار خانم هراتي طبق فرمايش شما من اون پرستار را با خوبي و خوشي رد كردم و رفت و حتي حقوق دو ماه بعد هم بهش دادم ولي يكسري چيزهايي هم متوجه شدم كه برام مهم نيست چون خوشحالم از اينكه اون زن رو با خوبي از خونه بيرون كردم و از زحمات و راهنمايي شما بسيار سپاسگزارم، ميدونم كه پدر و مادرم زنده هستن ولي برايم دعا كنيد اين دلتنگي رو تحمل كنم و خدا صبر بده )

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۲۹:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. این دختر خانم به شما خیلی فکر می کند و بلند پروازانه امیدوار است که شما زود با او ازدواج کنید و در ازدواج با او عجله کنید ( تعجیل). او می خواهد که چشم انداز جدیدی در زندگی داشته باشد و در کنار شما به همه ی آرزوهایش برسد. شما می خواهید در زندگی تان به مقصد جدید و به آزادی بیشتر و ایده آلها و جاه طلبی هایتان برسید و از این حالت بلاتکلیفی امروزتان بیرون بیایید. او هم مثل شما فکر می کند. البته شما می خواهید عاقلانه تصمیم بگیرید و عجله نکنید. همه چیز را خوب بررسی کنید و با آرامش و دقت کارتان را به پیش ببرید. آفرین به شما که اینقدر با ملاحظه و آقایید. دعای خیر من پشت سر شماست و امیدوارم به زودی یکی از موفقترین و خوشبخت ترین آدمهای روی کره ی زمین باشید و صبر و درایت و بزرگی تان الگوی همه ی دوستانتان باشد. روح پدر و مادرتان شاد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۸:۰۲
نگار

نگار : سلام
همسرم خواب دیده که من و خودش و بچه هامون به همراه مادرشون رفته بودیم مشهد
همونجا تو فرودگاه تصمیم میگیریم که بریم سفر خارج. ولی قبلش متوحه میشیم برادر بزرگش تعداد زیادی میوه در جایی قایم کرده انواع میوه‌های نوبر و خارج از فصل و تعدادی هم گاز گرفته شده. که گویا همسرم و ما وشروع به خوردن میکنیم

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۳۴:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما کار خیری انجام می دهید که ثواب زیارت امام رضا ع برایتان نوشته می شود و یا در انجام کاری متوسل به حضرت امام رضا ع خواهید شد. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا کنید. به ثروت خواهید رسید و امکانات مالی و سلامتی شما بسیار قویتر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۳:۴۷
Nedaroz

Nedaroz : سلام خانم هراتی نازنین،وقتتون به خیر و شادی.
من دیشب خواب دیدم طبق پارسال تو ماه رمضون با مادرم و خواهرم میخوایم بریم مسافرت محل زندگی ما بروجرد هستش و قصد داشتیم بریم مشهد اما مامانم میگفت روز اولشو میریم زنجان بعد برمیگردیم مشهد و به شوخی بهش گفتم میخوای بری سوغاتی چاقو بیاری!!رفتیم هتل کارای اقامتو انجام دادیم و هتلدار گفت فردا میتونید بیاید ما هم از هتل مشهد درومدیم و رفتیم که بریم زنجان من از یکی دو نفر پرسیدم ترمینال کجاست و به ما اتوباسا رو نشون دادن تو راه که داشتیم میرفتیم از یه پل چوبی باید عبور میکردیم از این پلا که تکون میخوره قشنگ زیر پامون از لابه لای تخته چوبا معلوم بود رودخونه و دشت سرسبز.خلاصه رد که شدیم یکی از مغازه دارا که روبه روی پل بود مغازش به اسم خودم صدام زد که گل فروشی داشت گفت میشه اون گلدون رو از اونجا به من بدی من تند از رو پل برگشتم و یه گلدون سفالی برداشتم گفتم این ؟گفت آره دادم بهش و شروع کرد خاک ریختن داخلش قصد داشت گل بکاره توش.بعد مامانم دستمو گرفت و دو باره از رو پل رد شدم آخه تو بیداری فوبیای بلندی دارم.و میگفت نترس ببین رد شدی.و تو این حین به این فکر میکردم که این اقا چطور اسم منو میدونه!ممنون از وقتی که میذارید.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۸:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید به حاجتتان رسیده و تحولی مثبت داشته باشید. اما مادرتان نسبت به مسئله ای عصبانیست و می خواهد اول تکلیف خودش را با کسی مشخص کند و این را به منزله ی یک بُرد برای خودش می داند. این رفتار مادرتان قطعا اشتباه و به ضرر شماست. برای رسیدن به موفقیت شما باید عادات و اشتباهات گذشته ی خودتان را دیگر تکرار نکرده و هویت تازه ای داشته باشید. کینه داشتن و حس انتقامجویی ، با دروغ و سیاست زندگی کردن و لجبازی موقعیت شما را متزلزل می کند. شما می خواهید مهربان باشید ( که این به نفع شماست) و در قلبتان افکار مثبت را پرورش دهید ولی مادرتان می خواهد شما همراه با او باشید و از او حمایت کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۳۶:۴۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.