تعبیر خواب مسجد
اگر خواب ببینید در مسجد نماز می گذارید، کاری بزرگ و خوب انجام می دهید. اگر وامداری یا محبوسی یا بیماری در خواب ببیند که در مسجد نماز می گذارد، از سختی و بدبختی نجات می یابد. اگر کسی ببیند در مسجد نماز می گذارد یا در وضو خانه وضو می گیرد که بعدا نماز را اقامه کند، زن می گیرد و زن او پارسا و اهل دین خواهد بود.
اگر بیننده خواب، رو به قبله در خواب نماز می گذارد، کاری خوب و خداپسندانه انجام می دهد و اگر ببیند در جهتی غیر از قبله نماز می خواند، کاری خلاف انجام می دهد که او را خسران دنیا و عاقبت نصیب می کند. اگر ببینید خانه شما مسجد شده، به بزرگی و مجد و عظمت می رسید و اگر ببینید در مسجد خانه گزیده و اقامت کرده اید، از بزرگی حمایت می طلبید و او شما را مورد عنایت و حمایت قرار می دهد. اگر ببینید مسجدی خراب شد، دلیل که عالمی از آنجا بمیرد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن مسجد بر یازده وجه است:
- پادشاه،
- قاضی،
- عالمی بزرگ،
- رئیس،
- امام،
- خطیب،
- موذن،
- قیّم،
- نام نیکو،
- خیر و برکت،
- زن نیکو.
جابرمغربی می گوید: اگر دید به مسجد یا مکه یا مدینه رفت، دلیل که از همه ترس ها ایمن شود و مرادهای دنیوی و اخروی حاصل کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
abbas : سلامخانوم هراتی بزرگوار.
خواب دیدم میانسال شدم. کت شلوار خیلی شیک با رنگ صورتی و حاشیه مشکی روی کتم تنم هست.کفش های مشکی چرم. و یک کیف کوچک چرمی بند دار روی دوشم.
تصمیم گرفتم به شهر زادگاهم مشهد برم ( من در حال حاضر در واقعیت در گرگان زندگی میکنم ولی شهر تولدم که تا ۱۸ سالگی اونجا بودم مشهد هست). رفتم مشهد . در نزدیکی منزلمان مسجدی بود به اسم مسجد الرضا ع. رفتم آنجا.متولی مسجد سید عباس همچنان آنجا متولی مسجد بود. من را شناخت بقلم کرد . به من گفت میترسیدم بمیرم و دیگر نبینمت. کمی حال و احوال کردیم .تصمیم گرفتم برم دستشویی مسجد که زیر مسجد بود.وارد دستشویی شدم . دیدم نصف فضای دستشویی تاریک هست و نصف دیگرش روشن و یک نفر دارد انگار دست میشوید و وضو میگیرد.برق های دستشویی را روشن کردم . دستشویی شلوغ شد خیلی.
در فکر این بودم که کدام دستشویی بروم. کیف چرمی که روی شونم بود را روی میز گزاشتم. موبایلم را داخلش گزاشتم ولی میترسیدم کسی وسایلم را ندزدد.
ناگهان در همان دستشویی یک بازجو امد و پشت میز نشسته بود.و گفت چرا آمدی اینجا. چرابرگشتی مشهد. چنتا سوال بی ربط پرسید منم با عصبانیت گفتم با وکیلم صحبت کنین و خارج شدم از دستشویی.از مسجد بیرون آمدم. ( در واقعیت یه درخت بزرگی بیرون مسجد بود قدیما) دیدم درخت از مسجد فاصله گرفته .بعد به سید عباس متولی مسجد گفتم سید عباس چرا درخته انقد دور شده از مسجد قبلا جلوی مسجد بود الان یکم فاصله گرفته از مسجد. سید عباس گفت اره مسجد یکم عقب آمده .
انگار دوس داشتم برم بازار خرید کنم و اونچه که دوس داشتم بخرم. انگار توانایی خرید کردن داشتم. ولی ندیدم که در بازار باشم.
بعدش دیگه از آن جا برگشتم .
خودم رو در یک تاکسی دیدم که در گرگانم.
از پنجره تاکسی نگاه کردم و دیدم دریایی عظیم و متلاطم و بسیار خروشان از پنجره در سمت راست من دیده میشه.
از تاکسی که خاستم پیاده بشم پول نداشتم . کارتم همراهم بود ولی نگران این بودم که پول نقد همراهم نیست تا کرایه تاکسی را بدهم.
یه مقدار پول خورد توی جیبم پیدا کردم و به راننده تاکسی دادم. راننده قبول کرد. از تاکسی پیاده شدم. رفتم لب دریا. دریا دیگر خروشان نبود. آرام بود. خانواده ای لب دریا نشسته بودن. گیتار میزدن و دختر خانومی از آن خانواده با صدای گیتار میخواند.
لب دریا چن نفر دیگم بودن. ساحل ماسه ای نبود. سنگی بود. سنگهای تقریبا بزرگی که میشد روی آن نشست. حالت اسکله داشت ساحل.
آب خروشان نبود. راکد بود و زلال. چن نفری داشتن توی آب راه میرفتن. بعد یه آقایی اومد با موتور سیکلت اونجا یکم با موتورش دود راه انداخت. و همه فراری شدن از ساحل منم از ساحل رفتم.
در خیابان کنار ساحل شرو به راه رفتن کردم. و هدفون پخش کننده موزیک را در گوشم گزاشتم و برای خودم یک موزیک گزاشتم و قدم زدم.
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان از شما استدعا می کنم خطوط خوابتان را هرگز اینطوری سطر به سطر ننویسید چون خوابتان طولانی تر از آن می شود که من موقع تعبیر بتوانم همه ی آن را در باکس تعبیر یکجا مشاهده کنم. و نمی توانم همزمان که خوابتان را می خوانم تعبیرش را در باکس تعبیر بنویسم. شما شخصیتی حمایتگرایانه، رومانتیک، سخت کوش و مهربان و متمول خواهید داشت. شما قدمهای محکمی در راه رسیدن به اهدافتان بر می دارید و با عزت و مجرب تر رفتار خواهید کرد. شما می خواهید که به زیشه ها و اصالت خودتان برگردید ولی متوجه می شوید که خیلی از واقعیت ها عوض شده. آرمانهای گذشته، دیگر مانند قبل مهم جلوه نمی کنند. آرزوها فرق کرده. هر کسی به اشتباهات خودش واقف نیست و هر کسی اهل توبه نیست. اگر شما روشنگری کنید، و مردم را به اشتباهاتشان آگاه کنید، عده ی زیادی ابراز پشیمانی خواهند کرد. اما زمانی می رسد که هر کسی به خاطر رفتارهای خودش مورد قضاوت و ارزیابی قرار می گیرد. شما نمی خواهید که حریم خصوصی تان شکسته شود و شما را مورد قضاوت نابه جا قرار دهند. تصمیمات جدیدی در جامعه گرفته خواهد شد و مسائل احساسی درهم شکننده ای را مشاهده خواهید کرد. مشکلات شما اما تمام خواهد شد و اعتبار خودتان را حفظ می کنید. هارمونی و هماهنگی به زندگی تان راه می یابد و به رفاه و ثروت می رسید. شما سخت کوشیده اید و با مشکلات مبارزه و مقاومت کرده اید. زندگی نسبتا آرامی خواهید داشت ولی خوب هر مرحله از زندگی ، هستند کسانی که بخواهند زود به اهدافشان برسند و برای دیگران دردسر بسازند. اما در نهایت شما در زندگی تان آرامش و راحتی و هارمونی خواهید داشت و به صورت مستمر در زندگی تان به آرامی پیشرفت خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
نرگس رستمی : سلام و عرض ارادت دیشب خوابی دیدم مبنی بر این که دیدم خارج از تهران هستم در یک شهرستانی و من اونجا رو هم میشناختم و بلد بودم. و اذان صبح رو شنیدم و رفتم بیرون به مسجد اول رسیدم دیدم بسته ست رفتم سراغ مسجد دیگه.که اونجا باز بود و داخل رفتم صف نماز مرتب بود ولی این مسجد دارای اتاق هایی بود که هر کدوم صف نماز بود من دنبال سرویس بهداشتی میگشتم که وضو بگیرم پیدا کردمش ولی ردیف اول سمت صف نماز اقایون بود و من خیلی خجالت میکشیدم که از جلوی این همه مرد رد بشم و برم برای وضو گرفتن! خلاصه بخاطر اقایون نشد که برم. و خلاصه نماز صبح نتونستم بخونم. اما انتهای خواب دیدم از مسجد اومدم بیدون وارد درمانگاهی شدم و برای ۲ تا بیمار ماسک خریدم که کرونا نگیرن.
و از خواب بیدار شدم.
اما حالم خوب نیست از این که نتونستم داخل مسجد نماز صبح ام رو بخونم.(عذاب وجدان دارم)
فریبا هراتی
: سلام. عرض ارادت متقابل. شما به این فکر می کنید که اوضاع از هر جهتی منفی تر شده و مردم کمتر خدارا شکر خواهند کرد. اگر هم شکر کنند؛ هر کسی به خاطر حاجاتش او را شکر می کند و نه از روی عشق و حرف دل مردم ، یکی نیست. هر کسی خدا را به خاطر حاجاتش می خواند. شما می خواهید که اشتباهاتتان را بشویید برود و شروعی تازه داشته باشید ولی باید برای رسیدن به خواسته هایتان، قاطعانه تر و مقتدرانه تر رفتار کنید و ایمانتان را قوی تر کنید. شما می خواهید افکار منفی را از ذهن مردم پاک کنید و اینکار را هم خواهید کرد. باید سعی کنید که شروعی تازه داشته باشید و خودتان را ضعیف یا خجالتی ندانید. تشکر از همراهیتون
Mahboobe : سلام خانم هراتی عزیز من خواب دیدم داشتم میدویدم یه چادرسیاه سرم بود بعد وارد یه مسجدبزرگ شدم بعد همه داشتن زیارت عاشورامیخوندن حتی صداشونو میشنیدم حتی صدای اون مداحی که زیارت عاشورا میخوند بعد من یه کتاب ازاونجابرداشتم انگار کتاب دعابود اومدم یه جماعتی داشتن نمازم میخوندن همم لباس مشکی داشتن بعد باز شروع کردم به تندتند رفتن بعد یه پیرزن داشت نمازمیخوند یه چوب دستی قهوه ای کنارش بود بعد من پاموگذاشتم روی اون پیرزنه گفت اشکال نداره ازدر مسجد اومدم بیرون بعد باخودم گفتم این کتاب امانته من اگر برم نمیدونم کجا بیام پسش بدم درشو بازکردم نام خدا اومد بعد بالای در مسجددوتا شماره بود گفتم زنگ بزنم ب اینا یانه ک بعدا کتاب پس بدم باز گفتم نه رفتم داخل مسجدکتابو گذاشتم بعد اومدم یه کوچه بود هیچکس نبود فقط یه خانومی بود داشت میرقت میخواستم برم یکی ازخیابونای شهرمون باخانومه همراه شدم حالا ازش میپرسیدم ازکدوم طرف برم میگفت ازاین راهی که میای اشتباهه ازاون ور باید بری منم دویدم ب اون سمت بعداسممو صدامیکرد من گوش نکردم بعد رفتم رسیدم به یه خیابونی اسمش محمودی اکبری بود نمیدونم هواتاریک شده بود از یه آقاپرسیدم ازکدوم ور باید برم اون خیابونه ای ک میخواستم برم گفت نمیدونم بعد رفتم جلوتریه مغازه بود چراغش روشن بود یه پیرزن داخلش بود رفتم ازش بپرسم که ازخواب پریدم اگر تعبیرداره برام تعبیرش کنیدممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما فکرتان ناراحت است و می خواهید راه حل مشکلاتتان را پیدا کنید ولی شاید باور ندارید که از طریقی که همه به آن مبادرت می کنند، یعنی توسل به ائمه ی اطهار بتوانید حاجت روا شوید. شما می خواهید که خردمندانه فکر کنید و مشکلاتتان را با ابتکار عملتان حل کنید ولی نمی توانید به تنهایی اینکار را بکنید. شما روی بعضی از اعتقاداتتان پا می گذارید و به تنهایی بدون توسل به امام حسین ع و توکل به خداوند، قادر نخواهید بود با موانع و مشکلاتی که در زندگی تان بوجود می آید یا با سختی ها و شرایط بغرنج زندگی مقابله کنید. خیابان محمودی اکبری همان راه توکل به خداست. در زندگی تان از خدای بزرگ کمک بخواهید و او را مد نظر قرار دهید تا خردمندانه تعقل کنید و او ذهنیت تان را روشن خواهد کرد. به خدا توکل کنید تا دنیا به شما رو بیاورد و حاجت روا شوید. دقت داشته باشید که آنچه که از رفتار مردم می بینید، دلیل بر درستی ایمانشان نیست. آنچه را که از مردم می بینید، به دینداری تعبیر نکنید! ولی از خداوند راهنمایی بگیرید. قرآن بخوانید و قلبتان را به خدای بزرگ وصل کنید تا او شما را با عشق خودش حمایت و هدایت کند. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز ان شالله که حالتون خوب باشه.خیلی دوستون دارم حقیقتش فکر نمیکردم خوابام معنی یا مفهموم خاصی داشته باشن تا شما به لطف خدا سر راهم قرار گرفتید هر بار خوابهامو تعبیر میکنید بیشتر عاشق خدا میشم بینهایت ازتون سپاسگذارم و پیشاپیش عید ولایت رو بهتون تبریک میگم ان شاالله زیر سایه مولا امیرالمومنین علیه السلام سلامت باشیدو پایدار . 4 سال پیش نزدیک اذان ظهر یه چرت خوابم برد داشت خوابم می گرفت که حس کردم یکی روحم رو کشید و برد دیدم توی یک صحرایی هستم که همه جا خیلی روشنه هیچی نبود یهو صدای اذان شنیدم مسجد زیبایی ظاهر شد افراد زیادی سفیدپوش دسته دسته واردش میشدن همه جوان بودن بعد یه آقایی اومد و من همراهش رفتم رسیدیم به یک جای پر درخت خیلی زیبا جوی آب از زیر درخت ها روان بود اونجا به یه آقا که انگار هم مرتبه ی همین اقایی که من همراهش بودم رسیدیم که عدهای همراهش بودند بعد اون آقا درآمد به این آقایی که من همراهش بودم گفت مرده یا قراره بمیره که آوردیش اینجا اقایی که همراهش بودم بهش اشاره داد که جلو من حرفی نزنه بهش گفت که هنوز چیزی نمیدونه(متوجه شدم که افراد و جوانهایی که اونجا هستن رو اساتیدی تعلیم میدن) بعد من رفتم اطراف نگاه کردم جوان هایی بودند که توی آب شنا می کردند بازی میکردن تفریح می کردند یه درخت سدر بزرگ هم اونجا بود و هندونه هم دیدم.ممنون میشم مثل همیشه راهنمایی کنید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. منم دوستتون دارم. الهی شکر. استدعا می کنم. تشکر. همینطور شما. البته روح انسان در خواب مانند کسی که فوت شده، به عالم بالا سفر می کند و شما شاهد شرایط خودتان بعد از مرگ بوده اید. دیدن درخت سدر به این موضوع اشاره دارد که شما شخصیتی اصیل و نجیب دارید و البته در آخرت هم با نجبا و افراد با ادب نشست و برخاست خواهید داشت. شما در آخرت با راحتی و خوشی و آرامش و عشق خواهید زیست. تشکر از همراهیتون.
mina : سلام خانم هراتی عزیز؛
من دختر مجرد و سی و چند ساله هستم چند وقت پیش خواستگاری داشتم که شرایطشون به بنده نمی خورد و حرفهاشون تناقض داشت و جواب منفی دادم از این موضوع ناراحت بودم که چرا قسمتم به این شکل هست و چرا ازدواج برای من شرایطش فراهم نمی شه چه قدر حرف و طعنه بشونم، بعد از جواب منفی دادنم قبل از اذان صبح خواب دیدم که در محیط خیابان یا بازاری با خانواده داشتم راه می رفتم که به یکباره خودم رو جلوی مسجدی دیدم. درب مسجد خودش به روی من باز شد و هم زمان صدای الله اکبر اومد و من وارد مسجد شدم. یادم نمی آید داخل مسجد چیکار کردم احساس می کنم می خواستم برم برای نماز ولی باز خاطرم نیست ممنون می شم تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. اول اینکه وقتی که آدم سنش بیشتر می شود، بالطبع شعور و عقلانیتش هم بیشتر می شود و مجربتر رفتار می کند. بنابراین دیرتر گول می خورد و هر کسی که به او ابراز عشق کرد را باور نمی کند. این یک حسن است و نه یک نقطه ی ضعف. دوم اینکه الان همه دیر ازدواج می کنند و گذشت آن زمانی که دختر 14 ساله مادر می شد. الان اسم این کار را می گذارند تجاوز به حقوق بچه ها. سوم اینکه شما به دنبال نیازهای خودتان در دنیا می گردید و در مسجد باز شده و این یعنی اینکه عشق فقط مال خداست!! آدمها را باید فقط دوست داشت. سعی کنید که واقع گرا باشید و پرفکتونیست و ایده آل طلب نباشید. در وجود همه ی آدمها، حتی شما، نقاط ضعف و نقاط قوت زیادی وجود دارد. اما آنکه کامل و ایده آل است خداست. شما نمی توانید از مردم انتظار داشته باشید که برای شما معجزه کنند. همه نقایصی در وجودشان دارند. یکی فقیر است و زیبا . یکی پولدار است و ظاهری ناموزون دارد. یکی باهوش است و هنرمند ولی بد اخلاق. یکی خونسرد است و خوش اخلاق ولی بیکار و تنبل. شما باید بگردید آنکه از همه از نظر روحی بیشتر به شما شبیه است را پیدا کنید. آنکه بیشتر از همه شما را درک می کند و شما را برای خودتان دوست دارد. وجوهی که شبیه عشق خدا به شماست. خدا شما را برای خودتان دوست دارد نه برای پولتان. شما هم کسی را برای خودش دوست داشته باشید نه برای ثروتش. اجازه هم ندهید که کسی به خاطر مقام و ثروتتان به شما نزدیک شود. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام، پریشب خواب دیدم سر یک پروژه بودم و مدیر اجرایی اداره کل هم اومده بود بازدید ، بعد از بازدید باتفاق رفتیم توی جای مثل مسجد نشستیم برا استراحت من از جیبم پول درآووردم و ی تراول ۵۰ تومنی دادم به پیمانکار گفتم برو برامون آبمیوه و کیک بخر، بعد من دل دل کردم که ی چیزی به مدیر اجرایی بگم ، بالاخره بهش گفتم : کی قراره من بیام اداره کل دیگه خسته شدم دوبار این جمله بش گفتم و اون فقط نگام میکرد و گوش میداد ی تبسم ته چهره ش بود، ولی چیزی نگفت
فریبا هراتی
: سلام. شما دوست دارید به محیط جدید اداره کل بروید و به سهم خودتان هم کارتان را بخوبی انجام داده اید و چیزی به این منظور کم نگذاشته اید. هم دعا کرده اید و هم خوش رفتار بوده اید و هم وظائفتان را درست انجام داده اید. نظر مدیر اجرایی روی شما مثبت است. انشالله خبر خوش خواهید شنید. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام خواب دیدم من یکی از دوستام جلوی در مسجد محل قدیممون استاده بودیم و دیدم یکی از دوستام که باهم اختلاف داریم داره از دور میاد بعد یه صحنه دیدم که یه شیره داره میاد بعد یه صحنه دیگه دیدم که سر کوچه خونه ی مادر بزرگم که فوت شده ایستاده بودم با یکی دیگه از دوستام و دیدم چشمهاش سبز کم رنگ هست که در واقعیت سبز نیست دیدم این کسی که باش اختلاف دارم با یه تیپ فشن رو دستش چنتا تتو هم بود و یه وسیله ای هم شبیه چیزی مثل شیلد کرونا توی دستش کرده بود و به عنوان مد فشنش به حساب میومد، اومد من به دوسته چشم سبزم گفتم برو ازم دور وایسا که فکر نکنه ما با هم دوستیم چون در واقعیت احساس میکنم داره دوستام رو بام بد میکنه بعد این دشمنم اومد و صداش کرد برد یه کناری بش گفت با این دوستی؟ بعد اونم بش یه چیزی گفت و دوست چشم سبزم برگشت پیشم بش گفتم که نگفتی که با هم دوستیم گفت نه و گوشیش که ساده بود و قابلیت ظبط صدا نداشت! صداش رو ضبط کرده بود گفت بش گفتم که دوست نیستیم وحرفای دشمنم و خودش رو برام پخش کرد بعد یه صحنه دیدم که از سر دیوار همسایه ی خونه ی مادر بزرگم رفته بود بالا و بالاش یه راه پله بود که رفته بود روی راه پله و توی حیاط خونه ی مادربزرگم رو نگاه میکرد منم از پایین بش گفتم برا چی توی خونه رو نگاه میکنی شاید کسی توی حیاط باشه بعد گفتم مرغ رو میخوام! که اصلا مرغی توی حیاط نبود بعد یه صحنه دیگه دیدم که توی خونهی مادر بزرگم بودم که عموم که در واقعیت مقداری معلول ذهنی هست و اونجا زندگی میکنه اونجا بود و مادر بزرگم که فوت شده که در واقعیت روزای آخر عمرش رو جا افتاده بود و کسی رو نمیشناخت هم روی بالشی سرش رو گذاشته بود و به همون حالتی که اواخر عمرش داشت پشت به ما دراز کشیده بود بعد دیدم این دوستی که باش اختلاف دارم از در هال وارد شد و خواست به زور وارد خونه بشه من جلوش ایستادم و اون حل میداد که بیاد منم جلوش مقاومت میکردم بعد میگفت من مرغ رو میخوام خودم مرغ رو دادم بعد من فک کردم مرغی شاید اونجا باشه ولی اصلا مرغی نبود اونجا! بعد منم از سر لجبازی به عموم گفتم زنگ بزن به 110 بیاد ولی چون عموم مشکل ذهنی داشت و بلد نبود 110 بگیره با تلفن بش گفتم به پدرم زنگ بزن (اینو در واقعیت بلده) و بگو اون زنگ بزنه 110 و منم داشتم جلوش مقاومت میکردم بعد تا اینو به عموم گفتم و داشت شماره میگرفت با تلفن، دیدم طرف دستشو گذاشته بود روی دکمه ی قطع تلفن و نمیگذاشت شماره بگیره و همزمان بام درگیر بود بعد قدری آروم شد و نشست و جلوم مقاومت نمیکرد و نشست کنار.
فریبا هراتی
: سلام. کسی که یا شما اختلاف دارد سعی می کند که نشان دهد شخصیتی مسلط و خشن و قوی دارد تا حرفش را به پیش ببرد. دوست دیگر شما شخصیتی مادیگرا دارد و به مسائل با دیده ای حسودانی و یا پولی و مادیگرایانه نگاه می کند. دشمن شما می خواهد نشان دهد که خیلی خطرناک و قویست تا همه از او حساب ببرند. اگر دوستان شما با شخصیت و آدم حسابی باشند، نباید به خاطر حرف کسی با شما قطع رابطه کنند یا با شما بد شوند کسی که احترام شما را نادیده می گیرد و می رود سمت دشمنتان، در اصل از اولش هم دوستتان نبوده است. این آقا می خواهد نشان دهد که قوی و بر اوضاع مسلط است. تعبیر مرغ در خواب شما، این است که او می خواهد شما را به بزدلی و عدم اراده متهم کند و می خواهد بگوید که شما شایعات بسیار و بی اساسی را راجع به او بین دیگران پخش کرده اید. او از این بابت ناراحت است که مردم پشت سرش چه می گویند. شما می خواهید شر او از زندگی تان دفع شود و زندگی تان به آرامش برسد، چاره اش این است که به کار او کاری نداشته باشید و حرفی پشت سر او نزنید. اینطور که از خوابتان مشخص است، دوستان شما هم خیلی در واقعیت با شما دوست نیستند. پس نباید به آنها اعتماد کنید و برایشان درددل کنید چون به گوش دشمنتان می رسانند که چه حرف می زنند. همانطور که از او برای شما خبر رسانی می کنند، حرفهای شما را هم به گوش او می رسانند. عاقلانه ترین کار این است که نه به این دوستانتان اعتماد کنید و نه با دشمنتان دشمنی کنید. او را کنار بگذارید و روش زندگی تان را عوض کنید تا شرایط به آرامش برگردد. تشکر از همراهیتون.
Abcd1234 : سلام
متاسفانه امسال مسجد ما مسجد حضرت سید الشهدا (ع) بدلیل شیوع کرونا برگزاری مراسم سینه زنی رو صورت نمیده ! من دیشب خیلی ناراحت بودم و فکر به حضور در مراسم سینه زنی سایر تکیه ها رو داشتم ... شک و تردید که شرکت کنم ؟ خطر داره ؟
اونوقت به خودم می گفتم اونوقت با چه رویی از حضرت فاطمه (س) کربلا بخوام ؟ داشتم دیوانه می شدم ... تو عالم بیداری عرض شد اگه یک زره برای شما ارزش دارم بفرمایید که کربلا نصیبم خواهد شد یا خیر ؟ که یه دفعه خوابم برد و دیدم از کوچه مسجد حضرت امیرالمومنین (ع) جناب علی ابن ابی طالب (ع) وارد خیابان شدم که دیدم دسته عزاداری بر پا شده با وجود ممنوعیت ... من سوار بر موتور قرمز رنگ خودم بودم دو مرتبه با موتور لیز خوردم ولی تعادلم رو حفظ کردم و نیوافتادم و از دسته خارج و دوباره وارد کوچه شدم دیدم همکار اهل تسننم با یک خانم که من بهش همکار ما می گفتم نشسته و داره در مورد من صحبت می کنه البته با لحنی تمجید امیز ! منم گفتم تو چطور همکار من رو می شناسی؟
آیا علامتی از وجود خطر بخاطر بیماری کرونا در مراسم وجود داره؟
فریبا هراتی
: سلام. طبیعیست که نباید در زمانی که یک بیماری مسری بشدت خطرناک واگیردار، در جامعه شیوع پیدا کرده، انسان تعمدا خودش را در معرض ریسک واگیر این بیماری قرار دهد. این که عمدا خودتان را مبتلا کنید حکم همان خودکشی را دارد. مثل این است که شما می دانید پریز برق، حاوی جریان الکتریکی شدید و قوی است ولی بخواهید در راه خدا، با یک میخ بروید سوراخ پریز برق را کنترل کنید!!! به نظرتان برق گرفتگی شما، آنوقت اسمش خودکشی شما محسوب نمی شود؟؟ این فرق می کند با زمانی که بدون اطلاع شما یک وسیله ی الکتریکی اتصالی پیدا می کند و برق شما را می گیرد. حالا شما می دانید که این بیماری رواج و شیوع یافته و احتمال اینکه هر کدام از افرادی که اطراف شما هستند بیمار باشند و شما را واگیر دهند بسیار بسیار محتمل است. شما نه تنها در برابر جان خودتان بلکه در مقابل جان دیگران هم مسئول هستید. اگر به کسی واگیر دهید و آن شخص هم فوت کند، همان حکم قتل عمد دیگری را دارد!!! چرا که شما می دانستید که ممکن است دیگران را بیمار کنید. گذشته از این توضیحات، تعبیر خواب شما این است که شما می خواهید بسیار پر شور و هیجان و بدون احساس مسئولیت پذیری در مقابل دیگران و آزادانه سریعا به اهدافتان برسید و بسیار هم هیجانی و احساساتی رفتار می کنید ( تعبیر مشخصات موتور و موتور سواری شما). اینکه موتورتان 2 بار لیز خورده یعنی که شما جاپای قرص و محکمی در رابطه با موقعیتی که در آن قرار می گیرید، نخواهید داشت. هر چند که شما واگیر نمی کنید چون تعادلتان را حفظ کرده اید ولی در معرض شدید بیماری قرار می گیرید. شما می دانید که این محدودیت ها، باعث می شود که احساس کنید که در شرایط بغرنجی قرار گرفته اید و فکر کنید که دارید همان کاری را می کنید که همکار سنی شما می کند ( عدم عزاداری برای امام حسین ع ). دوست شما به فکر کسب درامد است و می خواهد ثروت بیشتری به دست بیاورد و شما نمی خواهید در این ایام مثل او صرفا کار کنید. اما خدای بزرگ می خواهد در این خواب به شما بگوید که نباید خودتان را در معرض خطر قرار دهید. عبادتتان را بکنید عزاداری کنید ولی در جای خلوت و یا در منزل خودتان. شما هم مسئول خودتان هستید و هم مسئول حفظ جان دیگران. تشکر از همراهیتون.
Abcd1234 : سلام
تشکر سرکار خانم هراتی بابت راهنمایی و تعبیر بسیار خوب تون.
فریبا هراتی
: تشکر.
Rozz : سلام به خانم هراتی عزیز روزتون بخیر خواب دیدم تو محله ی دوران کودکیم روبروی نونوایی چند تا دیگ بزرگ رواجاق گذاشته ومن باکسی دیگه داشتیم فکر میکنم نذری درست میکردیم آب نبود رفتم از زمینی که تو بیداری خونه ی مادرمه (تو خواب نمی دونستم) و صاحبای قبلی این خونه اززمانهای خیلی دور چندین نسل گذشته مراسم عزا داری ونذری داشتن شلنگ آب کشیدم باسختی آوردم تو دیگ گرفتم توهمین حین یه بچه گریه کرد حوله میخاست گفتم صبر کن الان درستش میکنم دستشو گرفتم بردم روبروی همون جایی که غذا درست میکردیم یه مسجد بود با بچه رفتیم تو چند تا اتاق بودوکمد دیواریهای بزرگ داشت باز کردم دیدم پر از بالش و روبالشی و دقیقا عین مال ما بود یه کمد دیگه روباز کردم تمام پتو ولحاف دوران نوزادی وکودکی دخترم وچند تیکه مال پسرم اونجا بود قبلا که رفته بودم مسجد یادم رفته بود وهمونجا مونده بودن تودلم گفتم خوبه یه بنده خدا میاد استفاده میکنه بعد باز تویه کمد دیگه پراز حوله بود یه حوله ی قشنگ ولطیف صورتی دیدم عین مال ما بود خوشم اومد ازش چون شبیه مال خودمون بود شک کردم مال ماست یانه همینجور نگاش میکردم یه دفعه یه پیرزن از پشت سرم گفت آی چکار میکنی فکر کرد میخام حوله رو بردارم برگشتم دیدم سه تا پیرزن نشستن وحواسشون به منه اومدم برم از اونجا بیرون دیدم یه حوله دیگه عین همون تو دستمه تو دلم گفتم کاش بهش نشون بدم بفهمه خودم داشتم وچون شبیهه مال خودم بوده نگاش میکردم ونمیخاستم بردارم ولی چیزی نگفتم وبا حوله ی خودم بیرون رفتم یک دنیا تشکر از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به امنیت و فرهنگ و خاطرات گذشته تان فکر می کنید و اینکه چقدر در آن زمان خانواده ی شما به مردم کمک می کرده اند و برای رفع احتیاجاتشان تلاش می کردند. شما هم می خواهید همینکار را بکنید و باعث آرامش دیگران شوید. این احساس خوب و مثبت اندیشی شما ذاتا از اجداد شما به شما به ارث رسیده است. خانواده ی شما همیشه با ایمان بوده اند و اگر به خاطرات و رازهای آنها رجوع کنید، همیشه با رئوفت و مهربانی به دیگران کمک کرده اند و در راه خدا از داشته هایشان هدیه کرده اند. شما هم می خواهید که از کودکی یا شخص ضعیفی حمایت کنید و به او ابراز عشق و علاقه می کنید تا احساس امنیت و گرمی به او ببخشید. در عوض اینکارتان هم دنیا به شما رو می آورد و مانند خانواده تان و اجدادتان شما هم غنی و قوی خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
Tani : سلام خسته نباشید
خواب دیدم وارد مسجد چند طبقه شدم که خیلی تمیز بود،مخصوصا دیواراش سفید سفید بود.صاحب اونجا یه پیرمرد بود و گفت چند طبقه اولش بازسازی شده بود.من یه قرآن به این مسجد هدیه کردم.قرآن رو باز شده روی میز گذاشتم بعد صاحب اونجا بهم گفت سوره بخون نمیدونم چه سوره ای گفت بخون فقط یادمه سوره ناس نگفت اما من اولش گفتم بلد نیستم ولی بعد با صدای بلند سوره ناس رو چند بار خوندم.زمانی که خوندم چند تا شبح یا روح زن با لباس راهبه از اونجا رفتن و من از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما باید خردمندانه فکر کنید و زمانی که می خواهید زندگی تان را بهتر کنید، به خدای بزرگ توکل کنید و از شر شیطان رجیم به او پناه ببرید. توکل به خداوند تمام انرژی های منفی را از زندگیتان بیرون خواهد کرد. مضافا به اینکه برای دفع چشم زخم حسودان سوره های 4 قل فلق- ناس- کافرون - توحید را بخوانید. تشکر از همراهیتون.