تعبیر خواب مهمانی
اگر کسی خواب ببیند در اجتماعی به مهمانی رفته، و به خوردن شیرینی مشغول است، درگفتگویی به رفع اختلافات مردم می پردازد. اگر ببیند او را در باغی به مهمانی بردند و در آن باغ میوه بسیار بود، دلیل که در جنگ شهید شود. اگر کسی ببیند که در ضیافتی با شکوه شرکت دارد، تعبیرش این است که دوستان با محبتی دارد که در صدد لطف و ابراز محبت به او هستند.
اگر ببینید کسانی که در آن ضیافت هستند همگی لباس های شاد و رنگی بر تن کرده اند و در ظروف گرانبها غذا می خورند، نشانه این است که در هر راهی که قدم بر می دارید، نیکی و خیر و منفعتی برایتان وجود خواهد داشت و دوستان شما نیز انسان های خوب و با محبتی هستند.
اگر ببینید در ضیافتی حضور دارید که همه در آن به قهقهه مشغول هستند و رقص و پایکوبی می کنند، تعبیرش رسیدن مصیبت به کسی است که آن ضیافت را ترتیب داده است و اگر ببینید که دیگران در آن ضیافت، افرادی نا آشنا هستند و روی میز ها خالی از ظروف زیبا و غذا است، موردی نا خوشایند مانند سوء تفاهم یا نا امیدی، در بیداری پیش خواهد آمد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دید مهمانی با چنگ و چغانه و نای و رقص بود، دلیل مصیبت است.
تعبیر خواب مهمان امام صادق (ع)
اگر کسی در خواب ببیند که به مهمانی رفته، به رفع اختلافات مردم می پردازد و اگر خواب ببیند که برای او مهمان آمده، خیر او به دیگران خواهد رسید.
اگر در مهمانی غذای خوبی مانند شیرینی بین مهمانان پخش شود، بین آنان صلح و صفا قرار خواهد گرفت و دوستی و یاری آنان به یکدیگر زیاد خواهد شد و مشکلات آنان حل خواهد شد.
اگر در مهمانی به رقص و پایکوبی مشغول شوند، ناراحتی و مشکلی برای آن جمع پیش خواهد آمد که بهتر است با صدقه دفع بلا شود.
تعبیر خواب مهمان داشتن
اگر خواب ببینید به منزل شما مهمان آشنا آمده و صحبت های آنان مهربانانه و دوستانه است، دوستان زیادی خواهید داشت. اگر مهمانان شما غریبه بودند، و صحبت های آنان مهربانانه بود، در کاری با دیگران به توافق خواهید رسید.
اگر رفتار مهمانان با شما به صورت اغراق آمیزی با خوش و بش و شادمانی همراه بود، دشمنانی دارید که بر علیه شما رفتار سویی در سر می پرورانند.
اگر خواب ببینید در مهمانی، دیگران با شما دعوا کردند، از رفتار و اعمال شما در بیداری تمجید خواهد شد و شما را به نیکویی یاد خواهند کرد.
تعبیر خواب مهمان سرزده
مهمان سر زده به دوست یا خواستگار تعبیر می شود و کاری پیش خواهد آمد که موجب می شود از زندگی و کار روزمره خود، کمی عقب بمانید.
اینکه رفتار مهمان سر زده با بیننده خواب چگونه باشد، در تعبیر خواب بسیار موثر است. اگر مهمان سرزده، مرتب به بوسیدن و فشار دادن شما در آغوش خود پرداخت، از جانب شخصی که انتظار آن را ندارید، با شما رفتاری خواهد شد که باعث آزردگی شما از او شده و سعی خواهید کرد که از او دور شوید.
اگر مهمان سرزده، کاملا آرام و با متانت با شما برخورد کرد، دوستی های جدیدی در زندگی شما برقرار خواهد شد که پایدار و طولانی مدت خواهد بود.
اگر مهمان ناخوانده با شما دعوا کرد و یا با شما به فحاشی و زد و خورد پرداخت، دیگران در بیداری به تعریف و تمجید از شما خواهند پرداخت و به شما لطف و محبت و یاری خواهند رسانید.
تعبیر خواب پذیرایی کردن و غذا دادن به مهمان
اگر به مهمان خود غذا می دهید، بسته به نوع غذایی که می دهید به دیگران خیر و برکت خواهید رساند.
اگر خواب ببینید از مهمانان خود با غذاهای خوب و شیرینی و میوه پذیرایی می کنید، از جانب شما به دیگران محبت و خیر و نیکویی خواهد رسید.
اگر به مهمان خود نان بدهید، روزی پاک و تمیز و برکت به آنان خواهد رسید.
اگر غذای چرب و پر روغنی به آنان بدهید، موجب خواهید شد تا دیگران به ثروت و مال فراوان برسند.
پذیرایی با غذاهای گوارا و نوشیدنی های شیرین نشانه رسیدن خبرهای خوب و شاد کامی و نوشیدنیهای تلخ یا غذاهای شور نشانه خبرهای بد و رسیدن اختلافات با کسانی است که در خواب دیده اید.
تعبیر خواب پذیرایی شدن و غذا خوردن در مهمانی
تعبیر غذا خوردن در مهمانی مانند تعبیر غذا دادن به مهمان است.
اگر غذای چرب تناول کنید به ثروت می رسید.
غذای شیرین خوردن به تعبیر پایداری در دوستی و حل مشکلات است.
نان زیاد نشانه برکت و شربت نوشیدن، نشانه شاد کامی است.
غذاهای شور یا تلخ و نوشیدنیهای بد طعم نشانه اختلافات و بروز ناراحتی بین کسانی است که خواب دیده اید به نزد آنان به مهمانی رفته اید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
الهام : سلام خسته نباشید خواب دیدم توی مهمونی هستیم صدا از بیرون میومد که آشناها هر کدوم ی گربه داشتن و باهاش بازی میکردن اومدم تو پارکینگی که دورهمی طبقه بالای اون بود دیدم ی آقایی چند تا بچه دورش جمع شدن و ی جغد داره( صورت جغد رو دیدم که به هر طرف میچرخه) بهش گفتم این حیون خوبی نیست توجه نکرد و باهاش بازی میکرد ،رفتم طبقه بالا تو مهمونی، عمم که فوت شده و دشمنی دیرینه با خودش و بچه هاش داریم هم تو مهمونی بودن،دیدم دختر همون عمم هم ی جغد داره بهش گفتم اشتباه کردی اینو گرفتی خوب نیس و عمم داشت چپ چپ بهم نگاه میکرد ،جغد ۶ تا چشم داشت یعنی دوتا جلو و دوتا بغل های سر،از پشت باهاش حرف میزدی هم میدید و ابجیم هم داشت باهاش بازی میکرد و آبجیم گفت نه خوبه سرگرم میکنه .صحنه عوض شد دیدم دوستم انگار از ی جشنی برگشته و داشت میرقصید و لباساشو یکی یکی در حین رقص درآورد که عوض کنه،بعد نشست رو صندلی دیدم تمام بدنش از شکم به بالا و از کمر به بالا انگار ترک های عمیق خورده و جای ترک ها قرمز و گفت پماد منو بدید بزنم .من پیش خودم گفتم حتما بخاطر اینکه بدنش اینجوری شده دوس پسرش رابطه ش باهاش سرد شده و دیگه محلش نمیده،امروز ساعت ۹:۳۰ خواب دیدم ممنون میشم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فامیل شما روحیه هایی خلاق، قوی و خودخواه دارند که برای موفقیت خودشان و حفظ استقلال خودشان هر کاری می کنند. شما می خواهید فکرتان به آرامش برسد. دیدن جغد در خوابتان نمادی از خرد، بینش، جادو، آگاهی و تقوای زیاد است. شما خیلی با حس شهودی و قدرت ذهنی خودتان مرتبط هستید ولی همزمان فکر می کنید که جغد مترادف مرگ و تاریکی است. شما باید سعی کنید که گذشته یا رفتار های منفی خاصی را رها کنید. عمه ی شما ( روحشان شاد) از وقایع زندگی و افکار شما با خبر است. دختر او هم بسیار خردمند است ولی ممکن است این خرد و عقلانیت و بینش قوی خودش را در جهت افکار منفی به کار می برد. خواهرتان سعی می کند که خردمندانه رفتار کند که به سعادت خانوادگی و آرامش و تعادل در زندگی اش برسد. دوست شما فکرش ناراحت است و غصه می خورد؛ احساسات او جریحه دار شده و بی پناه و بی پشتوانه است و نیاز به همدردی؛ شفا و آرامش دارد. شما احتمال می دهید که ارتباط او با دوست پسرش قطع شده است. تشکر از همراهیتون.
Marziye : سلام خواب دیدم تو خونه همه میگفتن که قراره مهمون بیاد خونمون برای امضای یه چیزی. منم همینجور با لباس راحتی نشسته بودم منتظر بودم وقتی اومدن برم طبقه بالا تو اتاقم. وقتی اومدن خواستم برم بالا مردا واستاده بودن دم در ورودی چون روسری نداشتم نتونستم رد شدم . بعد متوجه شدم خانواده ی معشوقم هستن که اومدن و یه سری فامیلای اونا و فامیل های ما، و همه مرتب و آماده بودن به جز من که با همون لباس خونه بودم و دنبال یه فرصت میگشتم لباسامو عوض کنم. بعد دیدم یکی از دخترای فامیل معشوقم هم اومد خونمون با من دست داد در واقعیت قدش خیلی ازم کوچکتره ولی تو خواب قدش کمی بلند شده بود ولی باز ازم کوچکتر بود. رفتیم نشستیم و داشتیم حرف میزدیم بعد در همین حین که دور تا دور خونه پر مهمون بود ،مردایی هم که اومده بودن وسط خونه داشتن یه چیزی رو امضا میکردن.
فریبا هراتی
: سلام. خانواده ی معشوقتان انشالله به خواستگاری شما خواهند آمد تا رضایت شما را جلب کنند. شما خیلی راحت و صادقانه با آنان برخورد می کنید، ارزش دختر فامیل معشوقتان برای شما از قبل بیشتر خواهد شد. فامیل شما و او با هم به توافق می رسند و همدیگر را تایید خواهند کرد. انشالله خبرهای خوش در راه دارید. تشکر از همراهیتون.
Marziye : سلام خوابم نمایش داده نشه. خیلی ممنونم.
فریبا هراتی
: سلام. شما ذهنیتی احساساتی، بی خیال از مسئولیت ها و آزاد دارید و می خواهید که به ارمانها و آرزوهایتان برسید. اینکه آنها سرزده به منزل خواهرتان آمده اند می تواند به این تعبیر باشد که آنها به خواستگاری شما خواهند آمد. اما چون منزل پدر و مادرتان نبوده، یعنی ممکن است به صورت غیر مستقیم از شما خواستگاری کنند یا نمی توانید قطعا این خواب را به خواستگاری رسمی تعبیر کنید. اگر در زمان پریود خونریزی شما شدید باشد خوابتان باطل است. تشکر از همراهیتون.
سیما سحرابی : سلام خانم هراتی
خواب دیدم داییم زنگ زد و گفت بیا کارت دارم و خواست که همدیگرو ببینیم.منم با یکی از دوستام رفتم و از همه جا بی خبر داییم بردمون خونشون(که در واقعیت اون خونه ی عموم میشه)بعد داییم مارو برد تو یه سالن که دختر دایی و زن داییم داشتن صندلی میچیدن برای مهمونی و جشن و ... و وقتی منو دیدن از دیدنم اصلا خوشحال نشدن و باهام دعوا میکردن که چرا اومدم اینجا چرا سر زده بوده و من شاکی بودم که دایی شما منو اوردی اینجا منکه خبر نداشتم پس چرا ساکتی و... بعد کفشامو پوشیدم و از خونشون رفتم بیرون. وقتی داشتم میرفتم دیدم دوتا از مهمونایی که دعوت بودنا شناختم و همه ی مهمونا لباس قرمز پوشیده بودن.
ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. دایی شما به شما فکر می کند و می گوید که اگر می دانستی در زندگی من چه خبر است!!؟ شما نیت بدی راجع به دایی تان ندارید ولی در زندگی او تعادل وجود ندارد. خانم و دختر او نمی خواهند که کسی از مشکلاتشان با خبر شود و نگران هستند که دیگران از ناراحتی آنان سو استفاده کنند. مشکلی در زندگی آنان هست که همه عصبی و مضطرب هستند. تشکر از همراهیتون.
Mojgan : سلام خدمت خانوم هراتی عزیز
خواب دیدم در خانه خودم پدر و مادرم مهمان هستن بین من و پدرم بحث شد و پدرم منو زد خیلی ناراحت شدم و به مادر و پدرم گفتم از خانه من بیرون برن، مادرم قبل رفتن تمام تخت خواب منو جمع کرد و گوشه اتاق گذاشت و رفت بازم عصبانی شدم و گفتم چرا اینکارو کردین کی تخت خواب جمع میکنه دوباره مجبورم وصل کنم
در همین حین همسایه ما یک جفت گوشواره طلا با نگین سبز اورد گفت میخوان بفروشن بهش گفتم صبر کن همسرم بیاد بهش نشون بدم شاید خریدم ، وقتی شوهرم اومد رفتم گوشواره رو نشون بدم یه جعبه ای بود که گوشواره خیلی داشت هرچی نشونش میدادم گوشواره ها تموم نمی شد و همه طلا بودن
شوهرم گفت یه گوشواره ای باشه که به گوشت پیدا باشه که یه جفت پیدا کردم و گفت به گمانم خیلی گرون باشه میخوای بهش چک میدم و بخر گفتم من روم نمیشه قسطی برداریم و نمیخوام که گفت حالا ببینیم چی میشه .که بعد گفت بریم خونه خواهرم و در همین حین بیدار شدم .
ممنونم از پاسخگویی تون
فریبا هراتی
: سلام. پدر و مادر شما به شما فکر می کنند و شاید بخواهند به نحوی نظرات خودشان را به شما تحمیل کنند و یا اینکه شما را وادار کنند که در شخصیت خودتان تغییراتی اساسی ایجاد کنید و وادارتان کنند که کاری بکنید که دوست ندارید. شما از این جهت اجازه نمی دهید که ایشان عقایدشان را به شما تحمیل کنند. مادرتان می خواهد که شما روابط صمیمان با همسرتان، یا جنبه های خصوصی از خودتان که از دیگران مخفی می کنید را هم عوض کنید! همسایه ی شما نصایح خوب و ارزنده ای به شما ارائه می کند و شما می توانید با به خاطر سپردن این نصایح در زندگی تان انرژی مثبت و احساس خوبی را به وجود بیاورید. همسر شما برای حرف شما اعتبار قائل است و می خواهد که شما بدرخشید. همسر شما ممکن است به خواهرش فکر می کند و می خواهد با او همفکری داشته باشد و یا اینکه شاید نظرات خواهرش را در مورد مسئله ای جویا می شود. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : سلام خانم هراتی وقت بخیر،دوستم وحیده خوابی در مورد من دیده:
میدیده اومده خونهما.یعنی دعوتش کرده بودم که بیاد خونمون و با هم صحبت کنیم(مثل اون باری که تنهایی اومده بودش خونمون).محیط خونمون متفاوت بود کمی(نه از نظر متراژ،از نظر نقشه)آشپزخونمون اوپن بود و من توی آشپزخونه بودم و به درِ رو به روم، که باز بود نگاه میکردم ببینم کیا میان.نزدیک آشپزخونه یه تخت مربعی چوبی و سفید بود.مثل سکوی چوبی.٢-٣تا مرد۵٠--۶٠ ساله از مدعوین،نشسته بودن لبهء تخت. مامان وحیده هم یک سمت تخت بود و خودش اون وسط نشسته بود و لبخندزنان با حال خوش بهش تکیه داده بود.نگاهم کرد و با خودش فکر کرده نیلوفر چرا بقیه رو دعوت کرده؟اینجوری که نمیشه صحبت کرد(یه جورایی مثل زمانی بود که جلسات عرفان با اون استاد کذایی برگزار میشد.انگار هرکی که میشناختم رو دعوت کرده بودم)بعد وحیده اومد بلند شه،لباس تنش طلایی شد.حوصلهاش سر رفته بود،بلند شد رفت تو اتاق.اونجا یه میز تلویزیون بود که طبقاتش شیشهای بود و قبلا از اونا داشتن.حس اتاق خونهء مادربزرگش رو داشته که زمان فوتش از ضبطی که داخل میز تلویزیون بود نوحهء سوزناک ترکی پخش میشد.دستمالی دستش بود و خاک طبقات میز رو داشته میگرفته.بعد از در دیگهء اتاق یه مردی اومد داخل،و به مرد دیگهای که کنار وحیده ایستاده بود و او تازه متوجهش شد گفت شما باید با ما بیایین(به اداره آگاهی).اما مرد دوم که موهاش فرفری بود و حالت پریشون و اخمو داشت نمیخواست بره و گفت چرا باید بیام؟نمیام!مرد اول بهش گفت پسرتون و همسرش از شما شکایت دارن.اونجا متوجه شده مرد دوم،پدر مجید،همسر منه.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از شرایط خودتان برای وحیده تعریف خوهید کرد. از نظر مالی اوضاع خوبی دارید و گشایش کار یافته و شرایط برایتان بهتر هم می شود. شما در بیان دیدگاه خودتان از همان قدرت و استحکام و ثباتی که در گذشته استفاده می کردید، حالا هم استفاده می کنید ولی در ابراز خودتان محدود هستید. شرایط دوستانتان را مورد قضاوت قرار می دهید و از نظر شما حمیده رفتاری موفقیت آمیز در زندگی دارد. وحیده می خواهد خاطرات تلخ گذشته را از ذهنش پاک کند و دیگر به تمام مسائلی که باعث عصبانیت و ناراحتی اش می شده اند، اجازه ندهد که الان هم روی او تاثیرگذار باشند. او می خواهد خردمندانه و مثبت اندیش رفتار کند و زندگی آرامی داشته باشد. پدر شوهر شما فکرش ناراحت است و کارها برایش هموار به پیش نمی روند. او باید مراقب رفتار خودش باشد تا همسرش و شوهر شما را از خودش نرنجاند و باید بیشتر خودش را کنترل کند و خویشتندارتر باشد. تشکر از همراهیتون.
Nasssrin : سلام وقتتون بخیر ،خواب دیدم رفتیم با مامانم خونه همسرم خونشون مهمونی بود خیلی آدم بود اونجا بعضی از دختر خاله هامم بودن من استرس داشتم و پریشون مامانم نگران، همسرم انگار اصلا منو نمیدید اصلا محلم نمیذاشت نگامم نمیکرد گرم صحبت بود باهاشون یه نفرم بود شبیه بهش اما انگار برادرش بود که اومده بود ایران ،ولی توبیداری برادرش اصلا شبیه بهش نیست رفتم دستشو گرفتم که باهاش حرف بزنم برادرش خندید گفت من همسرت نیستم بعد دیدم تو دستش یه حلقه است اما شبیه حلقه ما نبود تو ذهنم بود به مامانم برم بگم اونم نامزد کرده آخه تو واقعیت از همسرش جدا شده منم از همسرم جدا شدم ،بعد رفتم پیش همسرم دیدم هنوز سرگرم خوشحالی و صحبته ولی صحبتی که صداشو نمیشنیدم لباش تکون نمیخورد من همش دستشویی داشتم اما همه دستشوییا پر بود یا جایی بود که همسرم میومد من روم نمیشد برم فقط یدونه پیدا کردم اونم رفتم آرایشمو بیشتر کردم ولی آرایش تمیزی نبود تودلم گفتم من که دارم میرم خونه خودمون میرم اونجا دستشویی ، تو آینه خودمو دیدم به خودم گفتم همه اونا از من قشنگترن همسرم منو نگاه نمیکنه دنبال رژی که همسرم دوست داشت میگشتم که همین برادرش برام فرستاده تو واقعیت وخواستم بزنم گم کرده بودم رفتم تو کیف یه نفر دیگه رو میگشتم پیداش کنم توش پر پول بود دیدم مادرشوهرم داره با تعجب نگام میکنه ولی رژ نبود بعد دختر خالم که تو بیداری به من حسادت میکنه گفت ببین خودت نتونستی دل به دل همسرت بدی کنارنیومدی انداختی گردن من ببین با همه چه خوبه ،منم گفتم حالا هر کی خدا جوابشو میده تو خواب میگفتم کاش همسرم اینا منو استخدام کنن حقوق خوبیم میدن من به پولش احتیاج دارم ۵صبح دیدم مرسی
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به این فکر می کنید که همسرتان ارتباطات قوی و خوبی با دیگران دارد و از لحاظ مالی قویست. شما می خواهید که دوباره با او ارتباط داشته باشید هرچند که او به شما توجهی ندارد و شما هم در واقع قادر به درک افکار و حرفهای او نیستید و فقط چیزی را می بینید که دوست دارید ببینید!! شما تمایل دارید که اقلا با کسی که مثل همسرتان باشد ازدواج کنید. فکرتان ناراحت است و نمی توانید با هرکسی درددل کنید. احساسات منفی زیادی را ار وجودتان جمع کرده اید که نیاز به تخلیه ی آن دارید. می خواهید با سیاست رفتار کنید ولی نمی توانید و غصه می خورید و دیگر حتی نمی توانید دروغ بگویید که غصه نمی خورید. دوست دارید که مثل دیگران زیرکتر بودید و احساس واقعی تان را بروز نمی دادید و اعتبارتان بالاتر بود. شما خودتان را به خاطر از دست دادن زندگی مشترکتان با همسرتان سرزنش می کنید ولی در عین حال می دانید که مقصر اصلی شما نبوده اید. بخشی از نگرانی های مالی شما هم به این نگرانی های عاطفی دامن زده. تشکر از همراهیتون.
Nasssrin : سلام و وقت بخیر سپاس بابت تعبیرات دقیق و زحماتتون
خواب دیدم مادر شوهرم امده منزل مامانم برای افطاری و مامانم همش میگفت افطارشون دیر شد و میگفت مادرشوهرت سید هم هست گناه داره من هنوز افطار بهشون ندادم ( ولی مادرشوهرم سید نیستن) مادر شوهرم منو با حسرت وناراحتی زیاد نگاه میکرد بعد گوشیش و داد گفت ببین اینو ، فکر کنم یه فیلم یا عکس بود بعد گوشیش و بهش دادم حواسم نبود اون عکس رفت با ناراحتی باز منونگاه کرد من معذرت خواهی کردم خیلی ناراحت بود اصلا حرفم نمیزد و من تو دلم میگفتم بهش که چقد دوسش دارم و متاسفم ( من از همسرم جدا شدم چند ماهه ) این خواب فکر کنم ساعت ۶دیدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. با وجودی که سختی های شما تمام شده و باید حالا از زندگی تان استفاده کنید، اما مادر شوهرتان از شرایط موجود راضی نیست. او می خواهد از شما بابت آنچه که بین شما گذشته، عذرخواهی یا اظهار تاسف کند. می خواهد که شما شخصیت او را قبول داشته باشید و فکر نکنید که او تقصیری در این رابطه داشته. مادر شوهرتان شما را دوست دارد و از جدایی شما ناراحت است. مادرتان از اینکه نمی تواند از مادر شوهرتان حمایت کند و کاری انجام دهد که او هم خوشنود و خوشحال باشد؛ متاسف است. تشکر از همراهیتون.
Yaseman : سلام. ان شاءلله سلامت باشید. خانم هراتی گرامی لطفا خواب را نمایش ندید.
تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما حرفها و خاطرات تلخی را که بین خودتان و پدرتان وجود داشته است را به یاد می آورید و مادرتان می خواهد که صمیمانه مثل قبل با آنها ارتباط برقرار کنید ولی شما از پدرتان ناراحت هستید و نمی خواهید از روی دل و صمیمیت با او ارتباط برقرار کنید. شما نسبت به فامیل پدرتان بدبین هستید و آنها نسبت به شما کینه توزانه نگاه و فکر می کنند. زن عموی شما ناراحت است ولی برای شما مهم نیست. از اینکه او ناراحت است غصه نمی خورید و نسبت به مرگ عمویتان هم احساس تاسف نمی کنید و دوست دارید از همه ی آنها فاصله بگیرید. شاید به خاطر حفظ ظاهر، مردم داری کنید و با سیاست رفتار کنید ولی احساس تاسف شما از مرگ عمویتان قلبی نیست. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام وقت شما بخیر دوشنبه ۱۰ صبح دیدم ناهارخونه برادرمم ومهمانی بود وهمسروفرزندانم نبودند ومن بابرادرم اتاق خواب نشسته بودم ودخترخواهرم اومد تو وباخوشرویی سلام ووقتت بخیر گفت ورفت به برادرم گفتم الان زنت میاد ببین چطوری رفتار میکنه بعد میگی تومقصری وبعد زن برادرم اومدمنونگاه کرد وداخل اتاق نشد ورفت به برادرم گفتم دیدی چطوری رفتار کرد ومن رفتم پیش زن برادرم تواتاق دیگه و اون تکیه زدبه دیوار ومن روبروش ایستادم وبالبخندسلام ودست دادم وروبوسی کردم وبه اوگفتم یادته اول اومده بودی تورو اندازه برادرم دوست داشتم واولبخندزد وگفتم ولی خودت باعث شدی که دیگه اینطوری نیست واشک توچشمهای زن برادرم پرشد ودوست زن برادرم کنارش بود وبرای مهمانی لوبیاپلو خوشمزه وخوشرنگ و چرب درست کرده بود ومن یه بشقاب لوبیاپلو جلو دستم دیدم وهمه رو خوردم وبعد برادرم رو دیدم روبروی چندتا ازمهمونها خودنمایی میکنه ویه لقمه برداشته ودور سرش وازلای دست وپاش رد میکنه وبالاتنه وپایین تنش کمی چرخید ولقمه رو گذاشت دهنش وبعد دست وپا وتنش رو چرخوند صاف کرد وبراش اینکار عادی بود وبعدبه مهمونها نگاه کرد ومهمونها یه طوری به برادرم نگاه کردند که چرا اینطوری غذا میخوره ومن تودلم گفتم کار ش مثل دلقک توی سیرکه و چرا اینطوری میخوره
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید از برادرتان حمایت کنید و روابط خودتان را با او گسترش دهید. ارتباط روحی شما با دختر برادرتان و برادرتان قویست ولی خانم او شما را دوست ندارد. اما شما باز سعی می کنید که ارتباط خودتان را با او هم قوی کنید و صادقانه با او صحبت خواهید کرد. خانم برادرتان شور و شوق زیادی نسبت به بهبود زندگیشان دارد و می خواهد نشان دهد که اصیل و با ریشه و مثبت اندیش است. اما در اصل خود برادر شماست که رفتارش اشتباه است و اوست که باید تعادل بیشتری را در زندگی اش داشته باشد. ترسها و نگرانی های برادرتان برای اینکه نکند ناکافی باشد، اعتماد به نفس او را پایین آورده و او می خواهد که ثابت کند که همه جوره تحت سخت ترین شرایط از خودش حمایت می کند و نمی تواند راحت به اهدافش برسد. رفتار برادر شما در خانواده اش مسبب رفتار بد همسر او نسبت به شماست. اگر او قدری بیشتر اقتدار از خودش نشان می داد و صریح تر صحبت می کرد، بیشتر و بهتر می توانست زندگی اش را رهبری کند. برادر شما نوعی سادگی ابلهانه، خوش قلبی های بی فکر و جنبه های بچه گانه ای در وجود اوست و گاهی الکی خوش است. تشکر از همراهیتون.