تعبیر خواب مهمانی
اگر کسی خواب ببیند در اجتماعی به مهمانی رفته، و به خوردن شیرینی مشغول است، درگفتگویی به رفع اختلافات مردم می پردازد. اگر ببیند او را در باغی به مهمانی بردند و در آن باغ میوه بسیار بود، دلیل که در جنگ شهید شود. اگر کسی ببیند که در ضیافتی با شکوه شرکت دارد، تعبیرش این است که دوستان با محبتی دارد که در صدد لطف و ابراز محبت به او هستند.
اگر ببینید کسانی که در آن ضیافت هستند همگی لباس های شاد و رنگی بر تن کرده اند و در ظروف گرانبها غذا می خورند، نشانه این است که در هر راهی که قدم بر می دارید، نیکی و خیر و منفعتی برایتان وجود خواهد داشت و دوستان شما نیز انسان های خوب و با محبتی هستند.
اگر ببینید در ضیافتی حضور دارید که همه در آن به قهقهه مشغول هستند و رقص و پایکوبی می کنند، تعبیرش رسیدن مصیبت به کسی است که آن ضیافت را ترتیب داده است و اگر ببینید که دیگران در آن ضیافت، افرادی نا آشنا هستند و روی میز ها خالی از ظروف زیبا و غذا است، موردی نا خوشایند مانند سوء تفاهم یا نا امیدی، در بیداری پیش خواهد آمد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دید مهمانی با چنگ و چغانه و نای و رقص بود، دلیل مصیبت است.
تعبیر خواب مهمان امام صادق (ع)
اگر کسی در خواب ببیند که به مهمانی رفته، به رفع اختلافات مردم می پردازد و اگر خواب ببیند که برای او مهمان آمده، خیر او به دیگران خواهد رسید.
اگر در مهمانی غذای خوبی مانند شیرینی بین مهمانان پخش شود، بین آنان صلح و صفا قرار خواهد گرفت و دوستی و یاری آنان به یکدیگر زیاد خواهد شد و مشکلات آنان حل خواهد شد.
اگر در مهمانی به رقص و پایکوبی مشغول شوند، ناراحتی و مشکلی برای آن جمع پیش خواهد آمد که بهتر است با صدقه دفع بلا شود.
تعبیر خواب مهمان داشتن
اگر خواب ببینید به منزل شما مهمان آشنا آمده و صحبت های آنان مهربانانه و دوستانه است، دوستان زیادی خواهید داشت. اگر مهمانان شما غریبه بودند، و صحبت های آنان مهربانانه بود، در کاری با دیگران به توافق خواهید رسید.
اگر رفتار مهمانان با شما به صورت اغراق آمیزی با خوش و بش و شادمانی همراه بود، دشمنانی دارید که بر علیه شما رفتار سویی در سر می پرورانند.
اگر خواب ببینید در مهمانی، دیگران با شما دعوا کردند، از رفتار و اعمال شما در بیداری تمجید خواهد شد و شما را به نیکویی یاد خواهند کرد.
تعبیر خواب مهمان سرزده
مهمان سر زده به دوست یا خواستگار تعبیر می شود و کاری پیش خواهد آمد که موجب می شود از زندگی و کار روزمره خود، کمی عقب بمانید.
اینکه رفتار مهمان سر زده با بیننده خواب چگونه باشد، در تعبیر خواب بسیار موثر است. اگر مهمان سرزده، مرتب به بوسیدن و فشار دادن شما در آغوش خود پرداخت، از جانب شخصی که انتظار آن را ندارید، با شما رفتاری خواهد شد که باعث آزردگی شما از او شده و سعی خواهید کرد که از او دور شوید.
اگر مهمان سرزده، کاملا آرام و با متانت با شما برخورد کرد، دوستی های جدیدی در زندگی شما برقرار خواهد شد که پایدار و طولانی مدت خواهد بود.
اگر مهمان ناخوانده با شما دعوا کرد و یا با شما به فحاشی و زد و خورد پرداخت، دیگران در بیداری به تعریف و تمجید از شما خواهند پرداخت و به شما لطف و محبت و یاری خواهند رسانید.
تعبیر خواب پذیرایی کردن و غذا دادن به مهمان
اگر به مهمان خود غذا می دهید، بسته به نوع غذایی که می دهید به دیگران خیر و برکت خواهید رساند.
اگر خواب ببینید از مهمانان خود با غذاهای خوب و شیرینی و میوه پذیرایی می کنید، از جانب شما به دیگران محبت و خیر و نیکویی خواهد رسید.
اگر به مهمان خود نان بدهید، روزی پاک و تمیز و برکت به آنان خواهد رسید.
اگر غذای چرب و پر روغنی به آنان بدهید، موجب خواهید شد تا دیگران به ثروت و مال فراوان برسند.
پذیرایی با غذاهای گوارا و نوشیدنی های شیرین نشانه رسیدن خبرهای خوب و شاد کامی و نوشیدنیهای تلخ یا غذاهای شور نشانه خبرهای بد و رسیدن اختلافات با کسانی است که در خواب دیده اید.
تعبیر خواب پذیرایی شدن و غذا خوردن در مهمانی
تعبیر غذا خوردن در مهمانی مانند تعبیر غذا دادن به مهمان است.
اگر غذای چرب تناول کنید به ثروت می رسید.
غذای شیرین خوردن به تعبیر پایداری در دوستی و حل مشکلات است.
نان زیاد نشانه برکت و شربت نوشیدن، نشانه شاد کامی است.
غذاهای شور یا تلخ و نوشیدنیهای بد طعم نشانه اختلافات و بروز ناراحتی بین کسانی است که خواب دیده اید به نزد آنان به مهمانی رفته اید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
yalda : سلام خانم هراتی عزیز ، خدا قوت
این خواب نقل قول هست سعی شده که دقیق بیان شود . (دختر بزرگم با آقایی در دانشگاه در شهر غیر از شهری که زندگی می کنیم آشنا شدند و همدیگر را می خواهند و خانواده های دو طرف در جریان هستند و بخاطر شرایط مالی و کار فعلا صحبت جدی نشده .) خواب دیدم مادر این اقا سروده به منزلمون آمدند . ( خانه ای که در خواب دیدم خانه ای که فعلا زندگی می کنم نبود، فکر می کنم نزدیک منزل این اقا در همان شهر ی که دخترم واین اقا تحصیل می کنند بود .) سلام و احوال پرسی کردیم ایشان با متانت وصمیمی برخورد کردند وارد اتاقی شدند . نگران بودم چیزی برای پذیرایی دارم یا نه ؟ فکر کنم دختر و مادرم (چند سالی هست که فوت کردند) در اشپزخانه در کنارم بودند احساس کردم مادرم در داخل سینی گرد کوچکی ، چهار یا پنج تا لیوان شربت ابلیمو در لیوانهای قدیمی خودش ، درست کرد . چون نگران بودم اعتراض کوچکی کردم و گفتم این لیوانها قدیمی شده بذار از لیوانهای جدیدی که برام گذاشتی بریزم تازه یکی از شربت ها ابلیمویش زیاده ، بذار مزه شربتها رو یک دست همراه با یخ درست کنم تا خنک شوند . جعبه لیوانها ی جدید که بدنه ی بلندتری داشتند باز کردم ولی احساس کردم که تعدادشان کامل نیست ومجبور شدم از طرح دیگری نیز استفاده کنم قلبا راضی نبودم چون دوست داشتم همه یک دست باشند . (دقیق یادم نیست شربتها رو بردم یا نه ولی قصد تهیه شونو داشتم ) . خودمو کنار این خانم دریکی از اتاق دیدم که مشغول باز بینی اتاق بودند به طرف پنجره رفتند کمی پرده رو کنار زدند نگاهی به بیرون کردند و برگشتند و روی صندلی نشستند و شروع به نماز خوندن کردند ! ( این خانواده به مسائل اخلاقی خیلی پایبندند ولی خیلی اهل نماز نیستند ) . من در خواب خدا رو شکر کردم که نماز می خوانند ولی بعدا ( فکر می کنم مادرم منو ) متوجه کرد که قبله رو اشتباه گرفته وباید اصلاح کنه ولی یادم نیست این تذکر رو دادم یا نه . دوباره خواب دیدم بعدا پدراین اقا هم آمدند. من تاب پوشیده بودم اولش معذب بودم ولی بعدا بعلت سن بالایشان و چهره بی تکلف و مهربانش به مرور ناراحتیم برطرف شد و درابتدای آشنایی به ایشان دست هم دادم !( در مقابل نامحرم پوشش دارم ). در برخورد اول ، ضربه ی ساده ای به بازویم زدند و ازم چکش و میخ خواستند ! من با تعجب به ایشان دادم و ایشان اشاره به درگاه ورودی (یادم نیست مربوط به کدام قسمت خانه بود ) کردند و گفتند محکم نیست و کمی کج است و با میخ آهنی و چکش درگاه رو درست و محکم کردند! (در خواب حتی محل میخ ها و محکمی آن را حس می کردم ولی نوع در و درگاه از چوب یا فلز بود بیاد ندارم )
در ادامه خواب دیدم اقایی که دخترم را دوست دارد به همراه یکی از دوستان قدیمی خودش به منزل آمدند و من برای پذیرایی ، سبد چوبی نسبتا بزرگ پر از سیب گلاب معمولی ( سیب های درختی کوچک که معروف به سیب گلاب ) به همراه چند نارنگی گذاشتم و دوست این اقا بلافاصله یک نارنگی نسبتا ترشی برداشت و خوردند . (در خواب حضور اقایی که دخترم را دوست دارند رو حس می کردم ولی نمی دیدمشان ) ، به دخترم تذکر می دادم که برای ناهار من دمپختک که دیروزدزست کردم دارم و صلاح نیست این غذا رو برای پذیرایی استفاده کنم و بهتره پیتزا بخرد . (همسرم در خانه نبود و از دخترم می خواستم با پول پس اندازش این غذا رو تهیه کنند ) .
در انتهای خوابم انگار جای دیگر بودم دختر نوجوانی (۱۵ یا۱۶ ساله ) رو دیدم که با دو مرد جوان رابطه جنسی همزمان برقرار کرده بود و هر سه راضی به نظر می رسیدند! ( بعد از بیدار شدند برام عجیب بود چرا درانتهای خوابم این مورد رو دیدم چون اصلا بهم ربطی نداشتندو احساس می کردم این افراد جوانها نا آشنایند حتی احساس می کردم قیافه پدر و مادر و دوست این اقایی که دخترم را دوست دارد فرق می کند کمی مسن تر شده بودند چون در بیداری عکسشان را دیدم )
با تشکر و سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست عزیز قبل از تعبیر خواب از شما جدا" تقاضا میکنم با توجه به حجم بالای تعداد کاربران خوابهایتان را به نهایت مختصر بنویسید وسطر بندی هم نکنید. شما اینقدر طولانی نوشته اید که الان که من می خواهم پاسختان را بدهم نصف خواب شما در صفحه مانیتور نمایش داده نمی شود. خواب را نهایتا 8 خط بنوسید نه اندازه ی 2 صفحه آ4 یا 30 خط.!! مادر این آقا از دختر شما خواستگاری خواهد کرد و شما هم سعی می کنید از فرهنگ و آداب خودشان استفاده کنید و با آنان مثل خودشان برخورد کنید که احساس غربت نکنند. صمیمی تر و مهربانتر با آنها برخورد خواهید کرد. روح دختر و مادرتان شاد. آنان فقط جسمشان فوت شده ولی روحشان زنده است و کنار شما هستند و به وقایع آگاهی دارند. مادر شما از این خانم خوشش می آید و امیدوار است که شما بتوانید با شیوه ی خودش از ایشان پذیرایی کنید و دست و دلبازانه و مهربان و شیرین رفتار کنید و شما هم اینکار را خواهید کرد ولی نه کامل با روش مادرتان بلکه به روش خودتان. مادر این خانم می خواهد از شرایط شما با خبر شود و رازهایتان را کشف کند و از شما خوشش خواهد آمد. او خدا را شکر خواهد کرد. مادر شما که از همه چیز از اخرت با خبر است می داند که مادر این آقای خواستگار به خاطر مسائل دیگری غیر از پاکی دخترتان خدا را شکر می کند و شاید به خاطر مال و اموال شما و وضعیت خوب زندگی تان است که خیلی خوشش آمده که دخترتان با پسرش ازدواج کند ( قبله ی او اشتباه است). شما در رابطه با پدر او شکسته نفسی خواهید داشت و سعی می کنید که ارتباط بهتر و قویتری از خودتان نشان دهیدو به او احترام و عزت بگذارید. پدر او می خواهد قوانین منزل شما را با قدرت و قوانین خودش محکم کند و از اول میخ خودش را محکم بکوبد و حرفش را به پیش ببرد. شما از خواستگار دخترتان هم خوشتان می آید و دوست او کمی نسبت به خواستگارتان حسادت می کند. شما مردد هستید که ایشان را قبول کنید یا نه و حس می کنید که تا اندازه ای محدودیت هایی دارند ولی حاضر می شوید با ایشان وصلت کنید یا می گویید هر چه دخترتان بخواهد همان بشود. شما حس می کنید که دخترتان بی تجربه است و خیلی ها هستند که در زندگی او برایش می خواهند تعیین تکلیف کنند. تشکر از همراهیتون.
Elsa : سلام وقت بخیر.
خواب دیدم رئیس شرکتم از تهران برای بازدید از شعبه جدید که در شهر ما هست،همراه با خانوادشون آمده بودن و من در کنارشون بودم و برای غذا و تفریح و...نظر میدادم.
دفتر کار در شهر ما هم خیلی شیک تر و پر از وسایل زیبا شده بود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روابط شما با رئیس شرکتتان قویتر و بهتر خواهد شد و خودتان مقام و درجه ی بهتری در کارتان کسب می کنید. شما سعی می کنید که کارتان را به خوبی انجام داده و از مقامات اداره تان حمایت کنید و در نتیجه راندمان و بازدهی و سود خودتان هم از این جانب بیشتر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
پری : با سلام ووقت بخیر ؛ خواب دیدم که یه تعدادی مهمان آشناوغیر آشنا آمده اند خانه امان ، من تازه از خواب بیدار شده بودم که دیدم مادرم فسنجان بار گذاشته روی گاز وبدون اینکه بما اطلاع بده مهمان دعوت کرده (خودش در آن لحظه در خانه نبود ومن فکر کردم مادرم مهمانها را دعوت کرده) من هم اون روز باید می رفتم سر کار که بخاطر مهمانها دیرم شده بود وهی تو دلم نگران بودم که دیر به محل کارم میرسم. (با تشکر)
فریبا هراتی
: سلام. اگر مجرد هستید برای شما خواستگار خواهد آمد و مادرتان نهایت سعیش را می کند که به نحوی عالی حمایت خودش را نسبت به شما نشان دهد و از شما پشتیبانی می کند که انتخاب ، بر حسب سلیقه ی شما پیش برود. تشکر از همراهیتون.
زهره : سلام . وقت شما بخیر. من خواب دیدم یه مراسمیه مربوط به من حالا نمیدونم خواستگاری یا نامزدی یا.. با آقایی که قبلا باهاش در ارتباط بودم. کلی مهمون خونمون بود من هنوز اماده نبودم (خونه با واقعیت فرق داشت) این اقا با یه پسر جوون دیگه تو یه اتاق نشسته بودن من خجالت میکشیدم از اونجا رد شم رفتم از یه سمت دیگه خونه برای اماده شدن. که خودش با یه حالت مهربونی اومد پیشم و سر صحبتو وا کرد و گفت میخوای موهاتو شونه کنی؟ (منظورش این بود که بخاطر این نیومدی پیشم؟)موهام بلندتر بود از واقعیت، گفتم نه میخوام لباس بپوشم (شلوار راحتی گشاد طوسی داشتم، انگار زمستونی بود با پیراهن هندی! که تو بیداری دارمش و مردد بودم که پیراهنو عوض کنم یا شلوارو که بهم بیان. اخر تصمیم گرفتم پیراهنو عوض کنم و یه پیراهن که تو واقعیت دارم بپوشم. یه چادر مشکی هم سرم بود ولی لباسام و موهای بلندم دیده میشد)بعد حرف کفش شد گفت من کفشامو میدم بیرون، گاهی ۱۰ سانت واسم کوچک کنن تا اندازه م بشن. من تعجب کردم از حرفش! گفتم ولی داداشو مامانم به من میگن هیچ جا کفشتو درست نمیکنن. (من با ناراحتی ازشون میگفتم) گفت فکر نمیکنی اگه عشقو به زندگیت راه بدی کفشاتو درست کنه واست ( من فکر میکردم منظورش ازدواج با خودشه)، علاوه بر این درمورد مستقل بودن هم بهم توصیه میکرد، که من با ناراحتی گفتم بهم اجازه نمیدن خیلی درکم میکرد یه جا بغض کردم و اون سکوت کرد. پیراهن سبز زیتونی تنش بود و کلی شبیه واقعیتش بود ولی زشت تر و لباسم پوستشو تیره تر نشون میداد(من فکر میکردم لباسو از اون اقایی که باهاش اومده بود، امانت گرفته تا جلوی من لباس محلی تنش نباشه) یه صحنه هم دیدم همونجا داشت میرقصید و انگار خوشحال بود . منم خوشحال و راضی بودم از اینکه اینقدر مهربونه و درکم میکنه بعد رفتم دستشویی . تو یه طبیعت زیبا( انگار مال خودمون بود) قسمت پایینش (شبیه دره) دو تا سنگ توالت بود(در نداشت ولی میدونستم کسی نمیبینه) من رو عقبی نشستم خواهرزادم رو سنگ جلویی . پریود بودم و نوار بهداشتیمو هم میخواستم عوض کنم. عذرمیخوام ولی کمی یبوست داشتم تا اومدم مدفوع کنم خواهرزادم منو ترسوند و من نتونستم مدفوع کنم و باهاش دعوا کردم. راستی یه شلنگ بلند هم بود که از دو طرفش آب میومد!
(من تو واقعیت هم بخاطر داروهایی که مصرف کردم این چند روز یبوست داشتم، و اینکه چند روز پیش از خونوادم سر یه مساله ای خیلی ناراحت بودم)
ببخشید که طولانی شد و ممنون از تعبیر.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که ناراحتی های شما ریشه در رابطه با دوست پسر سابقتان و تعهداتی که نسبت به او داشته اید، دارد و اگر به خاطر او نبود الان این مشکلات را نداشتید. می خواهید که رفتارتان را عوض کنید و او هم می داند که می توانست باعث شود که شما فکرتان باز شود. او گاهی لقمه بزرگتر از دهانش برمی دارد و جاه طلبانه کارهای بزرگی می کند که خودش را در حد و اندازه ی آن کارها نمی داند ولی جرات دارد که اینکارها را بکند. او معتقد است که اگر شما هم عشق در زندگی تان بود می توانستید اعتماد به نفس بالاتری داشته باشید. او شخصیت عاقل و مرموزی دارد و همه چیز را بروز نمی دهد ولی او هم گاهی ناراحت می شود و سعی می کند که سیاست مدارانه رفتار کند و احساسش را بروز ندهد. شما می خواهید نگرانی هایتان را دفع کنید ولی به خاطر مشکلاتی که در خانواده تان دارید اجازه نمی دهند که به خودتان برسید و فرصتی برای تفکر و غمخواری به حال خودتان و یا رفع مشکلاتتان ندارید. تشکر از همراهیتون.
meysam : سلام وقتتون بخیر
سلام خواب دیدم که دارم برای یه مهمونی وسایل وخونه و... را آماده و مرتب میکنم که یک مرتبه متوجه میشم که مهمونی کنسل شد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید که رابطه ی دوستی با کسانی را تقویت کنید ولی به هر جهت دوستی شما با عده ای به هم خواهد خورد و تقویت آن فایده ای ندارد. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی عزیزم. شبتون خوش. این خواب را از زبان مادرم برایتان می نویسم : خواب دیدم یکی از سران مملکت به خانه ما آمده بود و در کنار شوهرم نشسته بود من میخواستم پیششان بروم و از او بخواهم شام پیشمان بماند. دنبال روسری و شال مناسبی بودم اما لباس ها در اتاق بسیار بهم ریخته بودن. در حینی که من در حال گشتن بودم دختر بزرگ مجردم شال سفیدی به من داد گفت اینو سرت کن. چون لباس ها بهم ریخته بود زمان برد تا شال و چادر سر کنم. در همین حین عمه ام که فوت کرده به من گفت حمام تون چقدر مگس داره! حشره کش بزن در حموم ببند همه بمیرن. به سراغ مهمان رفتم شوهرم گفت که او رفت. تو دلم گفتم لباسها اگر بهم ریخته نبود زودتر آماده میشدم بهش میرسیدم و نگهش میداشتم.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر. شرایط زندگی شما مرتب و منظم نیست و فکرتان مشغول است. می خواهید به مقام و موقعیتی بهتر در زندگی برسید ولی افکار منفی زیادی در سر شماست و مرتکب گناه شده اید. رفتار شما آزار دهنده شده و باید خودتان را محددا ارزیابی کنید و اشتباهاتتان را متوجه شده و اصلاحشان کنید. زمان زیادی طول می کشد تا شما فکرتان را اصلاح کنید و بپذیرید که اشتباه کرده اید بنابر این برنامه و هدفی که شما در پیش دارید عملی نخواهد شد و شکست خواهد خورد. تشکر از همراهیتون.
روژان : خواب دیدم در خانه قدیمیمون هستیم مهمان اومد(تعدادشون زیاد بود ولی فامیل یا غریبه و ... بودنشون رو نمیدونم) ولی یادم نیست کی بودن فقط میدونم یکی از عموزاده هام که. از من خواستگاری کرده بود چند وقت پیش (بهش جواب رد دادم) بینشون نشسته بود و به من نگاه میکرد من از بیرون از اتاق مهمانا رو میدیدم. عمه ی پیری دارم که در واقعیت سرحال و مشکلی برای حرکت ندارن دیدم که میخواد بره دستشویی و میگه خودم نمیتونم برم من بغلش میکنم و میبرمش بعد میبینم که خودش راه میره . موقعی که بغلش کردم مامانم گفت این که خودش میتونه بره چرا تو باید ببریش(درواقع ناراضی بود) ولی من کارخودمو انجام دادم. در ادامه دیدم که میخوام آماده بشم که برم پیش مهمونها و موهام رو دم اسبی بسته بودم(موهام درواقعیت رنگ شده هستن ولی تو خواب به رنگ طبیعی خودشون بودن) و چندتا سنجاق ته گرد خیاطی انگار فرو کرده بودم تو موهام (نمیدونم چرا شاید برای نگه داشتن موهام اونقسمت دم اسبی)بعد دیدم که لب پایینم رو مث خط لب یه خط نازک زیرش کشیدم ک ی قسمتیش هم قرمز بود بعد خواستم پاکش کنم لب بالاییم رو هم با خط مشکی دورش رو خط باریکی کشیدم و بعد پاکش کردم. بعد دیدم چندتا سنجاق ته گرد هم بالای لب بالاییم زده بودم ولی درشون آوردم . ممنون که تعبیر میکنید
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به همان امنیتی که از قدیم در ذهنتان دوست داشتید برسید و به سنت ها و اعتقادات قدیمی تان پایبند هستید. می خواهید روابطتان را با مردم ترمیم کنید و برخورد بهتری داشته باشید. شخصیت شما مهربان و دلسوز است و بی خیال و ساده نگر هستید ولی باید سعی کنید که فکرتان را متمرکز کنید و موقعیت هایی که از لجاظ احساسی از دستتان خارج شده را ترمیم کنید. احساس می کنید که احساس عشق و محبت درونی شما، مورد تقدیر واقع نشده. خیلی وقتها از گفتن حرفتان خودداری می کنید و ساکت می مانید و سعی می کنید که در بعضی موارد از مردم فاصله بگیرید و در مورد احساستان صادقانه برخورد نمی کنید و به جای اینکه نظرتان را رک بگویید ملاحظه می کنید و این دست و آن دست می کنید. ولی می خواهید روشتان را عوض کنید و جور دیگری برخورد کنید . تشکر از همراهیتون.
بشارت : با سلام وقت بخیر... خواب دیدم که در خونه دوران کودکیم هستم...خانم عموم تماس گرفته بود که میاد برای دیدن ما...من مشغول مرتب کردن خونه بودم...(من همیشه موهای بلندی داشتم...اما در جریان جداییم ..عقد بودم جدا شدم.. موهامو کوتاه کردم) در حیاط رو که باز کردم دیدم بیشتر فامیل پشت در هستن...در خواب تعجب کردم که چرا همشون سیاه پوشیدن..از من پرسیدن چرا موهات رو کوتاه کردی؟ و من گفتم خیلی وقته کوتاه کردم و الان دیگه بلند شده ( زمان زیادی هست که با فامیل در ارتباط نیستم)..رفتارشون غمگین نبود...ولی لباس سیاهشون برام عجیب بود
با تشکر از لطف شما
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به همان امنیت و راحتی زمان کودکی تان برسید و فکرتان راحت باشد. همه ی فامیل شما به خاطر ناراحتی شما با شما همدردی کرده و می خواهند نشان دهند که افسرده و ناراحت شده اند حتی اگر در دلشان خیلی هم برایشان فرقی نداشته که شما متاهل بمانید یا جدا شوید. تشکر از همراهیتون.
shamim : سلام خانم هراتی خسته نباشید. من چند وقت پیش خواب دیدم که تعدادی مجرمین و اراذل رو دست و پاهاشون رو به شدت بستند و من و کسان دیگه ای اون ها رو میدیدم. بعد یه جوری صحنه خوابم شد که دیگه اونا رو نمیدیدم و خودم و افراد اشنا مثل خواهرم و یه کسای دیگه ای رو دیدم که در خونه ای روی مبل ها نشستیم اصلا شبیه خونه ما نبود ولی مبل ها همین مبلهای ما بود و انگار ما توش مهمون بودیم ولی مبلش مبل ما بود. چندتا خانم که تو خواب برای من اشنا و فامیل بودند اونجا دورهم نشسته بودیم من و خواهرم کنار هم. و خواهرم داشت سبزی که بیشتر انگار نعناع بود پاک میکرد. یدفعه زنگ ایفون به صدا در اومد من رفتم جواب دادم . یه خانمی بود که در اون خواب اینطور بر من نمایان بود که زن برادر فردی هست که بهش فکر میکنم.البته به همراه شوهرش (برادر فرد مورد نظرم) بود. و گفتند میتونیم بیایم بالا یه چایی بخوریم. من خیلی خوشحال شدم(و تو دلم گفتم حتما به من و خواستگاری و ... ربط داره) و به زبان انگلیسی بهشون گفتم که بفرمایید. بعد رفتم تو اشپزخونه که مادرم اونجا در حال شستن و تیکه تیکه کردن جوجه کباب البته به میزان خیلی زیاد بود. و یه خانم دیگه که داشت برنج درست میکرد و انگار این خانم صاحبخونه بود و من انگار توی خواب میشناختمش، گفتم فلانی(انگار گفتم خواهر زادت یا برادرزادت)در زده، ایا اجازه داشتم در رو براشون باز کنم بیان بالا چایی بخورن؟! گفت اره. من اونجا خودم رو با مانتو شلوار و مقنعه میدیدم در حالیکه در واقعیت چادری هستم. بعد دیدم که روی گوشیم اشغال های نعناو و خودسبزی های نعناع هستش. اون خانم که در رو براش باز کرده بودم اومده بود بالا و داشت میگفت کی این اشغالا رو رو گوشی فلانی( اسم من رو برد) گذاشته؟؟. یه جورایی میخواست برام خودشیرینی کنه. من فکر میکردم الان شوهرش (که همون برادر فرد موردنظرم هست)هم اومده بالا. اما یکم که موندم. صدای یاالله یاالله گفتنش رو شنیدم که داره میاد. این خوابو چند ماه پیش دیدم. ولی فکر میکردم تعبیر مهمان ناخوانده خواستگاری اوناست که تاحالا اتفاقی نیفتاده. ممنون میشم از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. سختی های زندگی تان تمام خواهد شد. زمان آن رسیده که آرامش به زندگی شما بیاید. شما دوستان جدیدی خواهید یافت و احتمالا خواهرتان ازدواج می کند. برای شما هم خواستگار می آید. شما هم به آرامش می رسیدو فکرتان باز می شود. مادر شما نگران شماست و می خواهد رفاه و عشق به زندگی تان بیاید. صبور باشید هم برای خواهرتان خواستگار می آید هم شما و اگر او متاهل است قطعا برای شما می آید. اینطور نیست که شما امشب خواب ببینید فردا قطعا تعبیر شود. تشکر از همراهیتون.
Miss : سلام وقتتون بخیر
من امروز صبح خواب کسی و که خیلی همدیگرو دوست داشتیم رو دیدم و ایشون که چند باری به خواستگار اومده بودن. اما بنا به دلایلی خانواده من مخالف بودن... و خواب دیدم با پدر و مادرم رفتیم خونشون وقتی وارد خونشون شدیم من خیلی معذب بودم. یه اقایی جلوی درشون بود من دعوا میکرد و میگفت چی میخوای اینجا. چرا اومدی و ناخوداگاه باهاشون تو کوچه چند دقیقه بحث و دعوام شد... بعد یهو وارد خونشون شدیم.. خونشون بزرگ بود و خود اقا پسر تو اتاق بود اصلا بیرون نمیومد... پیش مادرش نشستیم و من هعی تو دلم میگم چرا با پدر و مادرم اومدیم اینجا اخه... حتی دلیل رفتنمون هم مشخص نبود... بعد مادر و پدر پسر هم باهامون بد رفتاری نکردن ولی خیلی گرم هم رفتار نکردن... و ناراحت بودن از ما... چند دقیقه گذشت که مادر پسر به مادرم چند تا پارچه رنگی نشون داد گفت اینارو خریده بودم برای پسرم که ازدواج کنه. بعد یه کمدی نشون داد که روش وسایل بود و گوشه خونشون بود میگفت اینا برای پسرمه و پسرشونم مثل افسرده ها تو اتاق بود... چند دقه بعدش پسر روسری به سر (روسری مشکی) اومد نشست بغل دست پدرم و ناراحت بود. اصلا من رو هم نگاه نکرد... نشست یه خیار پوست گرفت و نگاهی به من زد و رفت تو اتاقش دوباره... منم فقط گیج بودم تو خواب که چرا اومدیم اینجا و چرا اینجوری شده... بعد از چند دقیقه باز دیدم که فامیلای اونها اومدن. چند تا زن بودن یکیشون دختر بود واستاده بود بالاسرم و هعی میگفت معلوم این دختر دختر قانع و خوبیه... اونیکی دختر هم اونطرفم نشست گفت پس نامزدت کو.. مگه تو با این پسر ازدواج نکردی... منم هیچی نمیگفتم فقط تو دلم میگفتم چرا اینجام. چرا باهام این حرفارو میزنن... سکوت کردم که مامانم گفت به پدرم امشب شام اینجا بمونیم و شب هم بمونیم... من میگفتم چطور رومون میشه تو خونه شون بمونیم اخه... بعد از اون حرفا رفتم تو اتاق پیش پسر دیدم یه گوشه نشسته با همون روسری و منم اونجا لباس مشکی تنم بود.. بهش گفتم یا بیا یه کاری بکن یا من دارم میرم... هیچی نمیگفت.. اصلا حرفی نزد.. من ناراحت بودم رفتم دم در اتاق که بیام بیرون .. که از خواب پریدم... قبل از شروع خواب هم دیدم یه جا دارم گریه میکنم و بعد وارد این خواب شدم... ببخشید که طولانی شد. خیلی خواب واضحی دیدم برای همین ذهنم مشعول شد و اینکه یکی دوبارم قبلا دیده بودم رفتیم خونشون... و یکبار هم قبلا دیدم اونها اومدن خونمون و دوباره میخوان از من خواستگاری کنن... حدود یکسالی از این ماجرا میگذره و من هم سعی کردم فراموششون کنم اما هر از گاهی به خوابم میان.ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او از شما بسیار ناراحت است و نمی خواهد با شما در ارتباط باشد. آنها حرف شما را می زنند و از آرزوهایشان می گویند و خیلی رازها و حرف ها را این آقا در دلش نگه داشته و به کسی نگفته است. او فکر می کند که شما او را ناتوان و ضعیف می دانید و فکر می کنید که از پس خودش بر نمی آید. او هم افسرده شده و نمی خواهد که افکارش را با شما در میان بگذارد. فقط برایتان آرزوی سلامت می کند. آنها راجع به این می گویند که خیال می کردند شما نسبت به او متعهد هستید ولی اینطور نبوده. مادر و پدر شما می خواهند که شما هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشید و رابطه تان تمام شود. او خیلی دلش شکسته و گاهی به شما فکر می کند و شما هم خوابش را می بینید. تشکر از همراهیتون.