تعبیر خواب موش
موش در خوابهای ما، یک دزد خانگی است و معبران آن را به زنی دزد و خائن و زیانکار و غیر قابل اعتماد تشبیه کرده اند. اگر سوراخ موشی ببینید، مالی از شما برده می شود که می دانید چه کسی برده ولی نمی توانید ثابت کنید که او ربوده و سارق مال شما یک زن خائن است.
اگر موش در اتاق شما باشد، زنی دزد اهل خانه شماست که نباید به او اعتماد داشته باشید. اگر در خواب موشی از پاچه شلوار شما افتاد و گریخت و رفت زنی فاسد را از خود می رانید و دور می کنید.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر در خواب دیدید از سوراخ بینی یا از سوراخ گوشتان موش بیرون آمد، صاحب دختری نابکار خواهید شد.
جابر مغربی می گوید: تاویل موش دشتی و موش خانگی هر دو یکسان است. اگر دیدید موشی در بستر شما بود، با زنی قصد فساد کنید و گوشت موش خوردن، دلیل که مال زن مفسده بخورید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ahmad : سلام وقت بخیر من خواب دیدم که با رفیقم رفتم خونشون بعد موش از داخل شلوارم رفت بالا بعد من گرفتمش انداختمش وقتی انداختم خون ازش در اومد و مرد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که از افکار دوستتان سردربیاورید و به او فکر می کنید. همینطور شاید روابط شما در شبکه ی اجتماعی تان و یا کار شما در دنیای مجازی باعث ناراحتی تان می شود. بعضی مسائل بی اهمیت و نگرانی ها و ترسهای جزیی، خیلی فکر شما را به خودش مشغول می کند و باعث ناراحتی شما می شود. دیگران مسائل کوچک را در زندگی شما، بزرگ جلوه می دهند و برایتان از کاه کوه می سازند. ولی شما اجازه نمی دهید که ترس به شما غلبه کند و این گونه مسائل را از زندگی تان دور و فراموش می کنید. اما خوب قبل از اینکه کاملا اثر این نگرانی ها از زندگی تان دفع شود، شما کمی دچار استرس می شوید. تشکر از همراهیتون.
فقط خدا : سلام روزبخیر من خواب دیدم خونمون عوض کردیم و یه عمارت بزرگ اشرافی داریم که پر از وسایل و مجسمه گرونقیمت و زیباس بعد دوتا دوستای مامانم وسایلارو نگاه میکردن دست میزن که چجوری خریدین چقدر خفنه بعد یهو چنتا موش بزرگ سیاه پشت هم اومدن که من اینقدر روشون اسپره زدم تا بمیرن بعدش خیلی ناراحت شدم و اشک ریختم ولی به یکی از دوستای مامانم میگفتم اسپره بده نمیداد معطل میکرد میخندید
بعد دیدم یکی دوتا از موشا فرار کردن و اونارو جای دیگ گیر اوردم و اسپره زدم بهشون
زنداییم هم بود میدید که ناراحتم به مامانم میگفت این چقدر تغییر کرده چقدر متدین شده
بعد رفتم سمت یه باقی یهو دیدم یه پلنگ اونجا خوابیده بیدارشد و با غرش دوید دنبالم کرد ترسیده بودم که توراه حین دویدن لنگه کفش زنونه دیدم ولی بعد افتادم تو یه گودال پر از مار بازم مونده بودم چیکنم پلنگ بهم رسید که یچیز دستم بود. پرتاب کردم سمتش دوباره فرار که بیدارشدم از ترس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحیات شما عوض خواهد شد و زندگی تان به سمت مثبت متحول می شود. شما اهداف بلندی برای خودتان در نظر گرفته اید و ایده آلهای زیادی دارید و سعی می کنید که بهترین تصویر و رفتار را از خودتان ارائه کنید. اعتبار شما پیش دیگران بالاتر خواهد رفت. شما اما چند خصلت بد هم دارید و آن این است که اجازه می دهید که به خاطر مسائل کوچک و بی اهمیت، دیگران شما را تحریک کنند که عصبانی شوید و با تحریک دیگران از کوره در می روید. نباید اجازه بدهید که دیگران به خاطر مسائل کوچک زندگیتان از کاه کوه بسازند و شما را ناراحت کنند. پس شما سعی می کنید که مثبت اندیش و مقاوم باشید و با قوت زیاد سعی کنید که مقاوم باشید و زود عصبانی نشوید و اجازه ندهید که مسائل کوچک مثل خوره شما را بخورد و عصبانی تان کند. هر قدر که شما خویشتندار تر باشید و روی خشمتان کنترل بیشتری داشته باشید، نشان می دهید که ایمانتان قویتر است. اما بعدا که باز با مشکلات بزرگتری مواجه شوید، این خشم درونی تان بیدار خواهد شد و شما همانی می شوید که همیشه بودید و درست مثل پلنگ که خالهایش هرگز عوض نمی شوند، خصلت های بدتان دوباره بیدار می شود و شروع می کنید به عصبانی شدن. شما سعی می کنید که از عصبانیت فرار کنید و به فکر فرو بروید ولی افکار منفی به شما حمله می کنند و شاید اعتماد به نفستان را هم از دست بدهید. اما نباید نگران باشید. باید آنقدر تمرین و ممارست به خرج دهید تا نفس اماره تان کاملا مرید شما باشد و تمایلات نفسانی و غریزی تان رام شما شوند. انسان با خطا و البته با درک و تصحیح خطاهایش است که مجرب و تکمیل می شود. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام
من خواب دیدم دو و سه تا موش سیاه توی اتاقم بودن و من ازشون نمی ترسیدم و نوازش می کردم با اون موش ها رو و راحت بودم
بعد یک دفعه بین خواب و بیداری احساس ترس کردم ازشون و با خودم می کفتم اونها موش هستن و توی اتاق من چه جوری دوستشون داری و نمی ترسی و یک لحظه احساس ترس کردم از اینکه موش توی اتاقم هست
فریبا هراتی
: سلام. شما چند اخلاق کوچک و بد دارید که باید کنارشان بگذارید و فکر نکنید که خوب هستند. مثلا بعضی از بی حوصله گی ها، بی تفاوتی ها، یا نگرانی های الکی... اینها به ضرر شما هستند و باید عاقل باشید و این خصلت های منفی را از خودتان دور کنید. تشکر از همراهیتون.
مهران : سلام.امروز صبح حوالی ساعت شش صبح خواب دیدم با مادرم رو ی چادر زنونه داخل اتاق نشسته بودیم که متوجه حضور موش سفید زیر چادر شدیم که تعدادشون هی بیشتر میشد در حدود چهار پنج تا.با دست میزدم رو سر موش ها که بمیرن ولی تاثیری نداشت و از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما و مادرتان بر طبق عادات و افکار زنانه (مثل زنها که مرتب جزییات را برای خودشان بزرگ می کنند) نسبت به یکسری موضوعات با هم صحبت می کنید و از ناملایمتی ها و ناراحتی های کوچک حرف می زنید. اما به مسائل بی اهمیت اجازه می دهید که روی شما تاثیر تمام و کمال بگذارد و مسائل کوچک را برای خودتان بزرگ می کنید. شما از کاه کوه می سازید و هر قدر راجع به این مسائل حرف بزنید، حرفهای بیشتر و گله گذاری های بیشتری پیش می آید که فکرتان را خراب می کند. تشکر از همراهیتون.
Azadi : سلام شبخیر.خواب دیدم تو مطب دکتر علی دایی بودم ک میخواستم دماغمو پیشش عمل کنم ولی بقیه پشت سرش بد میگفتن ک ببین چه بلایی سر پای من اورده و پاهاشو انگار بریده بودن و از علی دایی شاکی بودن خواب دیدم گوشت موش میخوردم انگار ی نفر رو پاهاش موش بلندکرده بود (مثل بزرگا ک بچه هارو رو پاهاشون بلند میکنن)
اخر خوابم دیدم تو طبقه پایین ساختمون علی دایی مرده بود
ممنون از پاسخگویی
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید اشتباهات گذشته تان را دور بریزید و خردمندانه تر فکر کنید. از کسی کمک می گیرید که دیگران او را متهم به قضاوت اشتباه کرده اند و معتقد هستند که گوش دادن به نصایح او، مانع از این شده که آنها بتوانند روی پای خودشان بایستند و استقلالشان را حفظ کنند. مسئله ای هست که وجدان شما را ناراحت کرده و حالا روی سینه تان سنگینی می کند. شما عذاب وجدان دارید. کسی هست که مشکلات را برای خودش بزرگ می کند و از کاه کوه می سازد و بیشتر از واقعیت نشان می دهد که ناراحت است. شما در نهایت شخصیت رقابتی خودتان را از دست می دهید و شاید نتوانید فکرتان را درست به کار ببرید و به اصول پایه ای که به آن معتقد هستید، و فرهنگ و سنت هایتان پشت پا بزنید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام.دنبال موش سفیدی بودم ومیزدم بره.دیدم رفته تو کیفم داره گردو هام و میخوره باز زدم بره. دوستم کادویی برام آورده بودند دیدم ستاپ باکس تلویزیون هستش و همه اش تعریف میکردن که خیلی خوبه شوهرم ناراحت شد گفت ما خودمون داریم نمی خواهیم.حتی یک فیش خالی هم نداریم که به این بزنیم. همسرم شلوار خیلی تنگ لی آبی کمرنگ پوشیده بود و اصلا نمی تونست قدم برداره بهش گفتم می خواهیم بریم دعا برو یک شلوار راحت تر بپوش ولی نمیرفت و میگفت بزار از رابطه با تو راحت شم .
فریبا هراتی
: سلام. نگرانی ها و ترسهای کوچک شما، یا احساس ناکافی بودن، بی تفاوتی و بی حوصلگی در ذهن شما، باعث می شود که شما رویاهای مثبت را در ذهنتان پرورش ندهید و در نتیجه تلاش نکنید که به ثروت و رفاه بیشتری برسید. دوست شما دلش برای شما می سوزد و می خواهد که شما مثبت اندیش باشید و از اخبار خوبی که در دنیا در جریان است با خبر باشید و بخواهید شما هم زندگی تان را بهتر کنید نه اینکه بی تفاوت و بی حوصله و افسرده باشید. همسر شما از خود شما هم بی حوصله تر و ناامید تر است و اصلا باورش نمی شود که بتواند از خوبیهایی که در دنیا در جریان است استفاده کند و اینکه این مسائل اصلا ربطی به شما و زندگی تان ندارد. او بسیار سخت کوش است و خودش را به اندازه ای تحت فشار می داند که اصلا دین و ایمان او هم تحت تاثیر قرار گرفته که هیچ، حال و حوصله ی عشق نوازی شما را هم ندارد. او خونسرد و بی تفاوت و بی خیال شده است ( از سر ناامیدی زده به فاز بی تفاوتی). تشکر از همراهیتون.
Sharareh : من خواب دیدم،در ماشین پدرم بودیم و زیر پامون یکسری چیزهایی بود که پدرم گفت اینها سنگ هست،بعد از مدتی من دیدم اینها نفس میکشند و فهمیدم موش هستن در اندازه خیلی کوچک و بزرگ، خیلی ناراحت شدم و گفتم این حیوانات را دارید میکشید چطور دلتون اومد؟،خواهر بزرگم اهمیت نداد و از ماشین پرتشون کرد بیرون، من ولی نجاتشون دادم و موش های خیلی کوچک را بهشون غذا دادم و خیلی مهربون بودن، یکیشون سیاه بود و بزرگ و پیش من بود و کلا من به همشون که داشتن میمردن کمک کردم، بعد خواهر دیگه ام گفت این موشها توی حمام خونه من بودن و پدر انداختیمشون بیرون تا بمیرن و من گفتم پس تو هم آدم بدی هستی که آزار رسوندی.بعد توی حیاط خونه ظرف غذایی که انگار برای گربه های بی سرپناه گذاشته بودم، تعدادی ازین موشهای نیمه مرده هنوز بود و من میخواستم کمک کنم که زنده بمونن اما تا رفتم جلو که برشوندارم دیدم شکل وحشتناکی دارن و خیلی از بین رفتن، با این حال یکیشون را باز نجات دادم.
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما سعی می کند که زندگی تان را کنترل کند و موانع و مشکلاتی که در زندگی تان هستند را از بین ببرد. خواهر شما هم مشکلاتی در زندگی اش داشته که سعی کرده خردمندانه فکر کند و این مشکلات را از بین ببرد. اما شما به دیگران اجازه می دهید که از شما سو استفاده کنند. دلتان برای هر کسی می سوزد و مسائل کوچک را دستی دستی برای خودتان بزرگ می کنید. به این مسائل کوچک اجازه می دهید که روی شما تاثیر تمام و کمال بگذارد و از کاه برای خودتان کوه می سازید. دلسوزی شما به ضرر شما تمام می شود و هنوز دشمن و دوستتان را از هم تشخیص نمی دهید. تشکر از همراهیتون.
شیرین : سلام وقت بخیر،من خواب دیدم یه تیکه گوشت گذاشتم دهنم بدون اینکه بجوم و یک دفعه حس کردم یه دم اویزونه از دهنم به سرعت گوشت رو از دهنم ریختم بیرون،دیدم جلوم یه موش مرده که پوست نداشت(پوستش کاملا کنده شده بود)جلو روم رو میز بود ومن بعددیدن اون حالم بعد شد ازخواب پریدم.ممنون از تعبیرهای عالیتون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید نسبت به کسی با سردی برخورد کنید و به عوارض و عواقب کارتان فکر می کنید. چیزی در زندگی شما وجود دارد که فکرتان را ناراحت کرده و به خاطرش عذاب وجدان گرفته اید. شما نیاز دارید که این بار را از روی سینه تان بردارید. تشکر از همراهیتون.
ta : سلام توخواب با خواهرام رفتیم مال برای خرید که مادرشوهر و خواهرشوهر سابقم دیدم نزدیک اومدن سلام کردن و دست دادم بعد مادرشوهرم گفت این شورت برات خریدم دیدم زن دایی شوهرم با چشم و ابرو طوری رفتار کرد که مادرشوهرم ندش اونم گفت آخه اینا سه تایی دوتاش برا دخترام یکی واسه تو من قبول نکردم و خداحافظی کردم و دیدم پسری مزاحم خواهرم شده رفتم دنبالش که به انتظامات تحویلش بدم اما فرار کرد بعداز مال بیرون اومدیم رفتیم قایق سواری .قایق کنار اسکله متوقف بود و ما داخل قایق نشسته بودیم که متوجه شدم آب وارد قایق شده و با یه ظرف شروع به خالی کردنش کردم که دیدم یه موش از تو آب میخواد وارد قایق بشه با همون ظرف نگهش داشتم زیر آب تا مرد وبعد برگشتیم خونه و من هر کاری میکردم در قفل نمیشد و میترسیدم پسری که تو مال مزاحممون شده بود بیاد اذیتمون کنه
فریبا هراتی
: سلام. مادر شوهر سابق شما ته دلش آرزو دارد که شما هم ازدواج کنید و شما از اینکه او بخواهد چنین آرزویی برایتان کند، خوشتان نمی آید چون احتمالا از او ضربه ای در زندگی گذشته تان دیده اید. شما مراقب هستید که خواهرتان اشتباه نکند و از لحاظ احساسی ضربه نخورد. شما گاهی احساساتی می شوید و افکار منفی کوچکی به ذهنتان خطور می کند و یا احساس ترس و بی حوصلگی می کنید و از کاه کوه می سازید؛ ولی خیلی زود جلوی این افکار منفی را می گیرید و سعی می کنید که درست فکر کنی. با این وجود، یک سری فرصت ها و امکانات در زندگی تان به وجود می آید که شما نمی توانید جلوی آنها را بگیرید ولی از اینکه کسی به زندگی تان بیاید که مثل همسر سابقتان اذیت تان کند نگران هستید و احساس ناامنی می کنید. تشکر از همراهیتون.
Yaldaaa : سلام پنج شنبه خواب دیدم با خواهرم توی اتاق خواب هستیم و خواهرم در باز کرد و یک موش به داخل اتاق اومد و داخل شلوارم رفت.من موش با دستم گرفتم و توی خواب موهاشو حس میکردم و با دست دیگه شلوارمو در آوردم .خواهرم پدرمو صدا کرد که بیاد موشو بیرون کنه و پدرم به کمکم اومد و موش را از خونه بیرون انداخت بعد رفتم داخل سالن دیدم یک سیب سبز که یک چهارم اون را پدرم خورده روی میز بود و من میخواستم اونو بخورم یادم افتاد چون به موش دست زدم باید اول دستامو بشورم رفتم سمت سینک ظرف شویی دیدم خواهرم بچه شده و موها فرفری داره ونشسته داخل سینک و میگه من دنبال ریکا میگشتم .من هم دستامو شستم و اومدم داخل اتاقم .دیدم همون موش خیلی بزرگ شده و ی گوشه از اتاقم نشسته و دندوناش مثل دندونای گوسفند بود وخیلی سیاه بود و همش به من نگاه میکرد و دندوناشو بهم نشون میداد
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما شما را عصبانی می کند و باعث می شود که رفتار بدی از خودتان نشان دهید. شما می خواهید این رفتار بد را کنار بگذارید و پدرتان در این رابطه به شما کمک خواهد کرد تا اجازه ندهید که مسائل کوچک مثل خوره شما را بخورد. شما سعی می کنید که اشتباهاتتان را بشویید برود و شروعی تازه داشته باشید. پدر شما می خواهد که بین شما عشق و محبت وجود داشته باشد. ولی شما هر قدر هم تلاش می کنید که رابطه تان را با خواهرتان خوب کنید انگار فایده ندارد که ندارد. خواهرتان کم عقلی می کند و فکرش را به خاطر مسائل مختلف ناراحت می کند. اما باز بعد از مدتی دوباره شما را عصبانی خواهد کرد. اینبار خیلی بیشتر از قبل. تشکر از همراهیتون.