تعبیر خواب نان
دیدن نان در خواب، به خیر و برکت تعبیر می شود. اگر کسی در خواب دید که نان مطبوع و خوش خوراکی می خورد، به سود و فایده ای دست پیدا می کند. اگر نان کپک زده و نامطبوع بود، به زیان مالی دچار می شود و اگر نان به خانه می آورد، نسبت به خانواده خود توجه دارد و نشانه روزی حلال است.
اگر دید مقدار زیادی نان در خانه دارد، در آن سال خیر و برکت زیادی به او می رسد. اگر کسی در خواب ببیند نان خشک می خورد، گرفتار تنگی معاش می شود. نان گرم و تازه عیش و خوشی و لذت است. اگر کسی نان به شما داد نعمت می رساند و خدمت می کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن نان در خواب چهار وجه است:
- عیش خوش،
- مال حلال،
- ولایت،
- خیر و برکت.
حضرت دانیال می گوید: اگر دو سه نان یافت، دلیل آن که از غم برهد. اگر نان نتوانست خوردن، دلیل که اجلش نزدیک است. اگر نان بسیار داشت و نخورد، دلیل که غمی به وی رسد.
ابراهیم کرمانی می گوید: دیدن نان گرم به خواب عیش و نعمت است و دیدن نان خشک، به خلاف این است و خوردن نان سبوس به خواب، دلیل قحط است.
جابر مغربی می گوید: دیدن نان کاروس به خواب دلیل بر تنگی روزی است و پرهیزکاری و نان جوین، دلیل زهد است و نان برنج، دلیل بر بستگی کار است و نان عدس و باقلا و نخود، دلیل غم و تنگ دستی است. اگر سلطان ببیند یک نان داشت، دلیل که ملکش زیاده شود و گویند دیدن هیچ چیز در خواب بهتر از نان نباشد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Elnaz : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید قبقبل از اینکه خوابم و بگم یه پسری هست نزدیکی خونمون مغازه لبنیاتی داره من خیلی دوسش دارم تا حالا هم با هم هیچ گونه صحبتی نکردیم خواب دیدم رفتم نانوایی نزدیک مغازه ی پسره سنگک بگیریم دو تا سنگک گرفتم و اومدم خونه خلوت بود نوبت وامیستادم زود گرفتم و اومدم تو راه اومدن دیدم یه خانم پیر نمیتونه راه بده و منم از کنارش رد شدم دیدم یه مادر و دختری دارن تو راه میرم دختره پاشو میکشید اونا هم نمیدونستم راه بزن باز اونا رو رد کردم و تو راه یه تیکه از سنگک خوردم رسیدم خونه دیدم همون پسره بهم زنگ زده باهم تو گوشی حرف میزدیم منم خیلی خوشحال بودم گفت خدایا بالاخره به پسری که دلم باهاش میرسم و تو قسمت دیگر خوابم دیدم تو مدرسه که پیش دبستانی اونجا خوندم تو کلاسش که معلم مون همون معلم پیش دبستانیمون بود تو صندلی نشسته بودیم و تو کلاس دو تا تخته سیاه بود منم یه مداد دستم بود دیدم یه پسری داشت که پسره معلم مون بود کوچولو بود اما خیلی چاق و چله بود ازش اسمشو پرسیدم معلمان گفت اسمش ابولفضله ممنون میشم تعبیرشو بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از نظر مالی شرایط خوبی خواهید داشت و برای شما رسیدن به اهدافتان مهم است و به نیازها و خواسته های دیگران توجهی نخواهید کرد و به مشکلات دیگران اهمیتی نخواهید داد. تمام فکر و ذکر شما این است که با این آقا ارتباط داشته باشید. زمان خوابتان در تعبیر می توانست موثر باشد که ذکر نکرده اید ولی اگر دیشب این خواب را دیده اید، تعبیر ممکن است برعکس باشد. در این صورت اگر به مردم بی توجه باشید، و به فقرا کمکی نکنید، شاید هرگز به خواسته هایتان نرسید. شما درسهای زیادی لازم است که از زندگی تان بگیرید و ابتدایی ترین مسائل زندگی را باید با دقت بررسی کنید و روی آنها فکر کنید. شما می خواهید تاثیری موقتی در رابطه با موقعیتی بگذارید ولی اطلاعات و درک شما نسبت به مسائل کافی نیست. ثروت مند بودن دلیل بر روشنفکری نیست.عاقل بودن است که مهم است. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام عزیزم دیدم توی آش پزخونه ی خونه قبلی مامانم بودم چن ردیف سفره پهن بودکه رویشان نان بوددورش پسربچه های۸.۹ساله نشسته بودن چن نفرنون پخش میکردن من کنار سفره ای که نشسته بودم نون بیشتری بودتودلم گفتم من چرا نشستم بلند شدم ودرپخش نانها روی سفره کمک کردم چند تکه نون لواش کپک زده گوشه ی سفره بود برداشتم دور بیاندازم چن تا پسربچه باهم داشتن اذان میگفتن من صدای الله اکبر شنیدم ودستمو به حالت دعاگرفتم چن تا پسر بچه هم دست به دعابرداشتن ولی یادم نیست چه دعایی میکردیم به یکی میخاستم بگم بیا پیشم گفتم۱۸ یه بار اینو به یکی گفتم انگار خواهرم که فوت کرده بود خوب یادم نیست گفت چرا اینو میگی بگو بیا اینجا.بعد یه زیر شلواری خودمو تن خواهرم که مرده کردم بعد دیدم زیر شلواری خواهرم کنارمون افتاده مال خودمو از تنش درآوردم وگفتم خودت داری مال خودتوبپوش.
فریبا هراتی
: سلام. شما به آرزوی قدیمی که مادرتان برایتان داشت، می رسید و به موفقیت ها و دستاوردهای مالی بسیار زیادی می رسیدو مسیر زندگی تان عوض خواهد شد. اوضاع زندگی تان بسیار خوب خواهد شد و شما هم به شکرانه ی این بهبود شرایط، به فقرا کمک مالی خواهید کرد و با این کار فقر از زندگی تان بیرون خواهد رفت. اخبار خوبی خواهید شنید و روح خواهرتان شاد، شما می دانید که در کشمکش بین مادی گرایی و معنویت بارها فکرتان ناراحت شده و از خودخواهی مردم، خیانت ها و دروغها شکایت کرده بودید و به شدت احساس استیصال می کردید تا به جایی که از رسیدن به موفقیت ناامید شده بودید. اما بعد وقتی که به موفقیت می رسید می فهمید که باید نظرتان را عوض کنید و بزرگسالانه و مسئولیت پذیر رفتار کنید و از ناامیدی دست بکشید. برای شادی روح خواهرتان هم باید با توجه به این موفقیت های مالی تان، خیرات بیشتری بدهید و به فقرا کمک کنید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام
من خواب ديدم با پدر و مادرم در محله خواستگارم (كه در بيداري خواستگارم بودند و بهم زدند)راه ميرويم بعد رسيديم جلوي خانه انها من ديدم پدرش پشت درب حياط ايستاده و يك نان بربري گرفته بود اما نان خشك بود و من رو ديدند وايستاد از پشت درب شيشه ايي من رو نگاه كرد و جلوي ورودي حياط شان در كوچه پرچم براي محرم نصب كرده بودند .من بغض كردم و به راهم ادامه دادم و مادرم هم با ناراحتي برگشت به سمت خانه انها نگاه كرد و ديدم مادر و خود خواستگارم هم ايستاده بودند و مارو از پشت درب نگاه ميكردند.بعد كه برگشتم محله خودمون ديدم اون خواستگارم برام مسيج داده و ازم معذرت خواهي كرده بابت رفتاري كه باهام كرده بودو گفت وقتي ديدمت تعجب كردم تو با خودت چكار كردي كه انقدر از بين رفتي و يكسري عكس و فيلم برام فرستاده بود و گفته بود بردارم(در بيداري برادرش مجرد بود)ازدواج كرده و يك دختر بچه هم داشت ،تو فيلم عروسي دختر بچه شون هم بود و عروسشون هم ايراني نبود وفارسي زياد بلد نبود.من خيلي ناراحت بودم و همش بغض ميكردم شك داشتم كه جوابش را بدهم و ناراحتيم را خالي كنم و بگم نميبخشمش يا اصلاً جوابش رو ندم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و پدر و مادرتان به اینکه چرا خواستگارتان موضوع را منتفی اعلام کرد، فکر می کنید. پدر او از نظر مالی خیلی غنی نیست و امکانات رفاهی آنان کم است. آنها با ایمان و آدمهای خوبی هستند. مادر شما هم خواستگارتان را دوست دارد و می داند که او به شما فکر می کند ولی از ترسش که نکند تحقیر یا تهدید شود ( از نظر مالی) پا پیش نمی گذارد. اما خواستگارتان شما را دوست دارد و اگر بداند که شما او را همینطوری که هست، می پذیرید، او هم حاضر است با شما ازدواج کند. برادر او مشغول کسب ثروت است و به مقداری پول و ثروت هم رسیده ولی شما درک درستی از اینکه چطور او به پول رسیده ندارید. شما نسبت به احساستان به او هنوز مطمئن نیستید. تشکر از همراهیتون.
firuze mehrabani : درود بانو فیروزه حمیدم خوابم بخش بخش هست و به هم پیوسته نیست پوزش میخوام.
خواب دیدم خلبان هستم و همراه دو مرد خلبان دیگر در ارتش دشمن بودم، روی گردن یکی از مردها یه زگیل بزرگ بود که من با نخ و یک حرکت کندمش و خودم تعجب کردم از این موضوع، بخش بعد جلوی نانوایی بودم (داشتم بند کفشمو میبستم، هوا سرد بود و یه کلاه بافتنی سفید سرم بود) حلقه ای که حمید برام خریده تو جیبم بود، چهارتا نان بربری و شش تا لواش خریدم (نان ها تازه بود و نانوا هرکدوم را خیلی تمیز داخل کیسه فریزر میگذاشت و بهم میداد) و حمید را دیدم بهش گفتم چرا منو تنها گذاشتی رفتی؟ گفت اینجا کار داشتم و افرادی به وجود من نیاز داشتن مجبور شدم که بیام اینجا. سه شنبه ۱۱ شهریور ساعت شش صبح خواب دیدم. بسیار سپاسگزارم از انرژی مثبت تون.
فریبا هراتی
: سلام. استدعا می کنم. شما به مشکلات و نگرانی هایتان فکر می کنید و سعی می کنید که آزادانه و بلند پروازانه در راه رسیدن به اهدافتان تلاش کنید و کنترل کارها را بدست بگیرید و با هر چه که فکرتان را ناراحت می کند مبارزه کنید. شما سعی می کنید که جاپای سفت و محکمی در موقعیتی که در آن قرار گرفته اید داشته باشید و اعتقادتان به باورهایتان قویست. شما می دانید که مردم با بیرحمی و احساساتی سرد با افکار شما مقابله می کنند پس افکارتان را با کسی مطرح نمی کنید و سعی می کنید که روشنفکرانه از خودتان حمایت کنید. عشق حمید در قلبتان است و برای هر کسی از آن تعریف نمی کنید. شما باید سعی کنید که در هر زمینه ای قوی باشید و برای آینده تان پس انداز کنید و نیز خرج مردم محروم و مستضعف کنید و ثوابش را تقدیم روح حمید کنید. هر روح پاکی در آخرت هم مثل دنیا به کاری مشغول است و وظیفه ای دارد. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام من خواب دیدن دوتا نان سنگک از نانوایی خریدم و داشتم می رفتم و توی مسیر دیدم یک مردی که نمی شناختمش یک قسمت کوچک از نان کند و خورد وگفت عجب نان تازه ای و تردی و واقعا نان تازه و تردی بود
فریبا هراتی
: سلام. ثروت و روزی شما زیاد خواد شد ولی باید به فقرا صدقه بدهید و تک خوری نکنید. اینکار باعث می شود که فقر از زندگی تان بیرون برود. در صورتی که از دادن صدقه امتناع کنید، بخشی از پولتان خود بخود از دستتان خواهد رفت و متضرر خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
ماهی : سلام خانم هراتی عزیز
خواب دیدم تو محله قدیمی مون هستم. یه آقایی دنبالم تو خیابون راه میومد.حس میکردم اون منو دوست داره ولی من دوسش نداشتم.سوار اتوبوس شدم،اونم سوار شد. بعد از شیشه پریدم پایین و اون تو اتوبوس موند و گمم کرد.بعد دیدم تو یه قصابی هستم و یه بچه ۶ ماهه تو بغلمه و دارم گدایی میکنم.قصاب یه چیز خیراتی مث گوشت بهم داد ولی من اشتباه یه چیز دیگه برداشتم که شبیه پنیر گودا بود و بریدمش. وقتی فهمیدم اشتباهی برداشتم و بریدمش از ترسم فرار کردم. حس میکردم تو خواب دزدی هم میکنم.بعد دیدم این کارا رو کنار گذاشتم و تو یه زمین دارم برنج میکارم. بعد دیدم تنها دارم تو یه پاساژ راه میرم مغازه کیف فروشی، لباس فروشی،لوازم آرایش. از جلوی هرکدوم که رد میشدم با خودم میگفتم پول ندارم.یهو دیدم یه شمشیر افتاده کف پاساژ. خواستم با دست راستم برش دارم بعد با خودم گفتم کرونا داره و برنداشتم.از پاساژ اومدم بیرون جلو در پاساژ یه نونوایی فانتزی رو دیدم که پسره شاطر یه شمشیر شبیه همون دستش بود. با شمشیر یه پلاستیک رو پاره کرد و از توش یه عالمه نون روغنی خوشمزه اومد بیرون. یه مدلش پیراشکی مثلثی بود و وسطش گوشت داشت. من ازش خوردم و گفتم از همین درست کن برام که بخرم. داشت درست میکرد دیدم یه یخچال اونجاست. گفتم اونا شیرینی تره توی یخچال؟ گفتن آره. گفتم از اونام میخوام. بعد یه دونه شو برداشتم خوردم.لطف میکنید تعبیرش رو بگید
فریبا هراتی
: سلام. شما به گذشته فکر می کنید و این که چطور از اینکه وادارتان کنند که همرنگ جماعت باشید؛ اجتناب کرده اید و سعی کرده اید که آزادانه و مستقل برای رسیدن به خواسته های خودتان اقدام کنید. هر چند که این امر باعث شده که شما احساس سختی و بعضی محرومیت ها را در زندگی بیداریتان تجربه کنید. شما برای رسیدن به سعادت و خوشبختی خیلی زحمت کشیده اید،( یا خواهید کشید)، با سردی روابط و بی مهری از جانب عده ای مواجه شده اید، برای رسیدن به ثروت مبارزه کرده اید، زحمت کشیده اید و کار کرده اید تا استقلالتان را حفظ کنید، به انتخاب های پیش رویتان و محرومیت ها و محدودیت هایی که برایتان پیش آمده فکر کرده اید... همه و همه ولی نخواسته اید که اسیر و عبید باشید و هر چه که به شما تحمیل شده را بپذیرید. شما نه به کسی زور گفته اید و نه زیر بار زور رفته اید. از برخورد با مشکلات و گناهان هم اجتناب کرده اید اما در نهایت شما به ثروت و رفاه خواهید رسید. درک بالاتری نسبت به زندگی پیدا خواهید کرد، پخته تر خواهید شد. از منابع داخلی تان و تجاربتان بهره ی بیشتری خواهید برد و به شادی و خوشی خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
nona99 : با سلام و خسته نباشید..با تشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. او می خواهد که شما به عنا و ثروت برسید و ضروریات اولیه ی زندگی تان فراهم باشد. هیچ بعید نیست که او به خواب پسرش هم بیاید و بخواهد که شما با هم ازدواج کنید. قلب مادرش پیش شماست. امیدوارم با هم تماس بگیرید و به او بگویید که خواب مادرش را دیده اید و خرافی فکر نکنید!! در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. اگر همدیگر را بخوبی می شناسید واقعا متاسفم که استخاره کرده اید. تشکر از همراهیتون.
فریبا هراتی
: سلام. او می خواهد از شما حمایت و خواستگاری کند. تشکر.
Saeid39 : سلام .عرض ادب. خواب دیدم مادر و خواهرم در مراسم عزاداری سید الشهدا (ع) نشسته آمد من رفتم دنبال شون تو خیابان خیلی شلوغ بود دو سه بار داشتم خفه میشدم تو فشار جمعیت بهشون رسیدم و گفتم که پاشید بریم خیلی شلوغه . بعد اومدم بسمت خونه . چندتا مثلاً ۴ تا سنگکی تازه و خوش پخت گرفتم البته از نانوایی سوم . خریدم و با خودم آوردم . یه خانم همشهری مون که سرطان داره دنبالم کرد که تو نباید می گرفتی نوبتم بوده که تو عالم خواب نوبتش نبود و من از دستش در رفتم . بعد رفتم به روستایی که چند سال قبل اونجا کار می کردم(معلمی) و از بچه های خودم در خانه ای می خواستم که دسته بازی کامپیوتری که در دست داشتم رو رو دستگاه خودشون قرار بدن اومدن و در اون اتاق رو باز کردن و امتحان کردن فکر کنم بهش خورد یه دونه از نانها رو به اونا دادم حالا یا اونجا بود یا قبلش که می خواستم وارد خانه روستایی بشم سر راهم بچه ها زیاد بودن و راهم رو بسته بودن که من یکی از نامهای تازه رو به اونها دادم نصف کردم بعنوان تشکر که راه رو باز کردن. بعد رفتم خونه مادر بزرگم که سالها قبل فوت شده و الان خانه ش رو وقف مدرسه سازی کرده .. و تخریب شده البته در خواب سالم بود (من دارم به وصیتش الان عمل می کنم) اونجا ۴ تا از دخترهای دانشگاه سالها (تهرانی ها)قبل بودند و به همه شون می گفتم که از شماها من خاطره دارم اونها هم خجالت می کشیدم بعد دختر عمه تهرانیم تو اونا بود داشت کفشاش رو می پوشید دستش رو گذاشت رو شانه من و کفشاش رو پوشید ..
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. مادر و خواهر شما به خاطر رسیدن به حوائجشان متوسل به امام حسین ع شده اند. شما می خواهید به خانواده تان کمک کنید و برای رفع نیازهایشان، دست به کار می شوید. شما همه جوره سعی می کنید که نیازهای زندگی خانواده تان را فراهم کنید. به ثروت و رفاه کافی انشالله خواهید رسید. خانمی که سرطان دارد متاسفانه با مشکلات مالی مواجه شده و شما نمی توانید به او کمکی بکنید و احتمال دارد که شرایط او رو به وخامت بگذارد و دچار افسردگی شده است. شما سعی می کنید که به بچه ها بیاموزید که زندگی مثل بازیست. در آن یا می برند یا می بازند و باید مقاوم و با انرژی مثبت برای رسیدن به خواسته هایشان تلاش کنند و زود روحیه شان را نبازند. شما به فقرا هم کمک می کنید که آرامش بیشتری داشته باشند و برای مادر بزرگتان هم خیرات می دهید ( روحش شاد). درست است که خاطرات زیادی از دختران تهرانی دارید ولی دست آخر کسی مثل دختر عمه تان ( یا خود او) برای رسیدن به خواسته اش از حمایت شما برخوردار خواهد شد و بعید نیست که شما و او ازدواج کنید- یا با کسی مانند او ازدواج کنید. تشکر از همراهیتون.
Saeid39 : ممنون خانم هراتی عزیز خداوند متعال روح رفتگان شمارو رو هم قرین رحمت بفرمایند . خداییش استاد هستید در کار تون خداوند متعال شمارو حفظ بفرمایند. آیا این استعداد
رو خداوند متعال بصورت زاتی و بصورت ارثی به شما بخشیده اند؟ یا با تلاش خدتون بوده ؟
یه جورایی پیشگویی فرمودید ماشاالله
فریبا هراتی
: تشکر. تعبیر خواب صرفا یک موضوع یا مورد آموزشی نیست. یکی از بزرگترین ارکان اصلی تعبیر خواب، خواست و اجازه خداست که در صورت عدم خواست او، به هیچ وجه این امکان و توانایی در کسی وجود نخواهد داشت حتی با مطالعه منابع. علاوه بر این تعبیر نوعی توانایی ذاتیست که در صورت وجود عناصری مثل خوش قلبی و انرژی مثبت و ایمان قوی و داشتن درک بالایی از اصول دینی و شناخت احساسات و روح و عواطف آدمی، یک معبر بر اساس گفته های افراد، مسائل گنگ و کد بندی شده خواب را در ذهن خود، کد شکافی کرده و آن را به زبانی که قابل درک باشد، ابراز می کند. به طور کلی قسمت اعظم تعبیر خواب بر اساس درک و احساس خاصی است که در همه افراد موجود نیست. مثلا این را در نظر بگیرید که کسانی هستند که با دیدن چهره شما خیلی سریع عکس آن را نقاشی می کنند ولی اشخاصی هستند که شما جلوی آنها ساعت ها هم بنشینید، و کلاس هم رفته باشند، قادر به کشیدن تصویر شما نخواهند بود. همه معبران هم خواب ها را یکسان تعبیر نمی کنند و نمی توان از یک فرمول واحد برای تمام خوابها استفاده کرد. تشکر از همراهیتون
Yaseman : سلام خانم هراتی جان. لطفا نمایش ندید.
کند)
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما برای رسیدن به اهدافش نقشه ای را طرح کرده که به ضرر اوست. او با چالشهایی برای رسیدن به موفقیت مواجه می شود و آرزوهای بلندی برای خود قائل است. روح پدر بزرگتان شاد. او مخالف این کار پدرتان است و می خواهد به شما هشدار دهد که انجام این بازسازی بنا به دلائلی به صرف و سود پدرتان نیست. اما شما خیلی در مورد خودتان بالا فکر می کنید و معتقدید که کارتان درست است و هر کسی با شما مخالفت کند از روی حسادت است. شما ممکن است متضرر شوید و ثروتتان از بین برود. به خاطر مهربانی شما و حالت خیرخواهانه ای که نسبت به همه داشته اید، خداوند شما را از شر سختی ها نجات خواهد داد و نخواهد گذاشت که ضرر کنید. چون دعای خیر مردم پشت سر شماست. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام روزتون به خیر خانم هراتی ,قبل اینکه پدرشوهرم فوت کنن خواب دیدم خونه شون هستم و تمام خونه پر از بسته های نونه,بسته های نانهای کامل ولی همه خشک .....در و دیوار و روی زمین و ....همه جا,طوریکه من میخواستم راه برم پام رو نونا میرفت ناچارا......و در خواب ناراحت شدم و گفتم من اصلا نباید میومدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. شما شاهد هستید که پدر شوهرتان همه ی مایحتاجش، لذات و خوشی های دنیا و مال و ثروت داشت ولی از استفاده از اینها ناامید شد، همه را گذاشت و رفت و هیچ کدام به کارش نیامدند. تشکر از همراهیتون.