تعبیر خواب نان
دیدن نان در خواب، به خیر و برکت تعبیر می شود. اگر کسی در خواب دید که نان مطبوع و خوش خوراکی می خورد، به سود و فایده ای دست پیدا می کند. اگر نان کپک زده و نامطبوع بود، به زیان مالی دچار می شود و اگر نان به خانه می آورد، نسبت به خانواده خود توجه دارد و نشانه روزی حلال است.
اگر دید مقدار زیادی نان در خانه دارد، در آن سال خیر و برکت زیادی به او می رسد. اگر کسی در خواب ببیند نان خشک می خورد، گرفتار تنگی معاش می شود. نان گرم و تازه عیش و خوشی و لذت است. اگر کسی نان به شما داد نعمت می رساند و خدمت می کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن نان در خواب چهار وجه است:
- عیش خوش،
- مال حلال،
- ولایت،
- خیر و برکت.
حضرت دانیال می گوید: اگر دو سه نان یافت، دلیل آن که از غم برهد. اگر نان نتوانست خوردن، دلیل که اجلش نزدیک است. اگر نان بسیار داشت و نخورد، دلیل که غمی به وی رسد.
ابراهیم کرمانی می گوید: دیدن نان گرم به خواب عیش و نعمت است و دیدن نان خشک، به خلاف این است و خوردن نان سبوس به خواب، دلیل قحط است.
جابر مغربی می گوید: دیدن نان کاروس به خواب دلیل بر تنگی روزی است و پرهیزکاری و نان جوین، دلیل زهد است و نان برنج، دلیل بر بستگی کار است و نان عدس و باقلا و نخود، دلیل غم و تنگ دستی است. اگر سلطان ببیند یک نان داشت، دلیل که ملکش زیاده شود و گویند دیدن هیچ چیز در خواب بهتر از نان نباشد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
روشن : سلام و خسته نباشید.من خواب دیدم که با دوست پسز سابقم رفتم پیک نیک.داشتیم با هم حرف می زدیم و می خندیدیم که من تصمیم گرفتم برم دستشویی.توی راهم یهو یه حاج خانم که وسایل پلاستیکی می خواست بهم بفروشه رو دبدم.من قبول نکردم و اون گفت حداثل میشه برای بچه های یتیم 1200 تا نان سنگگ بخری.منم قبول کردم و رفتم سراغش اما نتونستم بخرم.یهو خودم رو تو خونه خودم دیدم و دوست پسرم که عصبانی بود زنگ زد و داد و بیداد کرد که کجا بی خبر رفتم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید فکرتان را آرام کنید و دلیل ناراحتی هایتان را در مورد دوست پسرتان کشف کنید. شما برای رسیدن به ارامش و رها کردن احساسات منفی تان تلاش کرده اید ولی با خودتان روراست نبوده اید و به طریقی تقلبی و بی عاطفه و مصنوعی رفتار کرده اید و خیرتان به کسی نرسیده جز خودتان ( هدف اصلی شما رفاه خودتان برای شما است و نه دیگران) و همین که فقط به فکر خودتان هستید دوست پسرتان را عصبانی و شاکی کرده بوده. تشکر از همراهیتون.
mmar : سلام خانم هراتی ، روزتون بخیر ، دیشب خواب دیدم با خانواده ام تو مکانی هستیم که بعد اونجا برامون مهمون میاد دوتا از دختر خاله هام بودن که سادات هستن که بسیار خوشحال شدم و بچه اشون رو بغل کردم و برامون هدیه نان باکت و ... آورده بودن وقتی رفتن نگاهی به اون مکان انداختم دیدم تو انبار بزرگی هستیم که قفسه بندی بود و نان های مختلف باگت و شیرمال و ... از این نوع به تعداد چند عدد در هر قفسه ایی بود و با خودم فکر کردم که اینجا قراره انبار پر از نان های مختلف فانتزی بشه
تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به ثروت بسیاری خواهید رسید و خداوند به شما روزی پاک و حلال خواهد بخشید. شیرین کام و خوشبخت می شوید. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام من صبح امروز خواب دیدم که مهمان دارم
پدر شوهرم و تعدادی از دوستانشون مهمان من بودند و من سعی داشتم براشون صبحانه حاضر کنم. انگار از قبل خمیر داشتم تو خونه چون پدر شوهرم سر اجاق ایستاده بود گفت به من ی ظرف بده تا نون بپزم برات
بعد شروع کرد به درست کردن نون های کوچیکی که به ما هم داد ازش خوردیم.
سفره ای بزرگ پهن کردم پر از خامه و مربا و پنیر و همه چی، رفتم از تو آشپزخونه نون بیارم فکر میکردم ندارم یک دفعه دیدم ی گوشه ای یک عالمه نون دارم حتی نون روغنی فکر کردم خشکه دست زدم دیدم نرم و تازه است.
اون ها رو هم آوردم سر سفره .
توخوابم یک زن دیگه ای هم تو خونم بود که داشت تو کارها کمکم می کرد پیش خودم فکر میکردم این زن همسر دوم شوهرمه. موقعی که شوهرم اومد گریه میکردم که چرا اینکارو با من کردی برو اینو طلاقش بده من و تو با هم خوشبختیم.
فریبا هراتی
: سلام. روابط فامیلی و دوستانه ی شما قویتر خواهد شد. با کمک پدر شوهرتان، شما به ثروت زیادی می رسید و گشایش کار می یابید. برکت و مایه و شرینی و ثروت و گرمی و رفاه و آرامش خواهید داشت. ثروت روی ثروت انباشته می کنید. شوهرتان هم خیلی پولدار می شود و شرایط اقتصادی خیلی خوبی خواهید داشت. شما از خوشحالیتان ذوق می کنید و می خندید. تشکر از همراهیتون.
raha : سلام . من اول صبح یه خواب دیدم . اون قسمتیش که یادمه نمیدونم داخل رستوران بودم یا جای دیگه . دیدم برام یه گوشت خیلی زیاد مثل اینکه یه گوسفند و یجا پخته باشن جلوم گذاشته بود که من ازش گوشت برداشتم خوردم یه قسمتی از گردن گوسفند که استخوانشو جدا کردم گوشت ریزه های بین شو خوردم خیلی گوشتش خوش مزه بود . یه میزی روبروی من بود که یه خانواده نشیسته بودن براشون کباب کوبیده اوردن که سیخش خیلی بزرگ بود و چند نوع نان تازه پشت سر هم اوردن. قسمت آخر یه نان بربری خیلی خوشگل بود که روش کنجد زده بودن نان تازه تازه بود و خیلی بلند بود تازه از تنور دراورده بودنش دلم کشید . ولی رو میز من نبود.
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را پس فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی. خواب دیدم من با حجاب کامل چادر مشکی و شال مشکی. کاملا محجبه بودم و یک پسر کنارم ایستاده بود و با موبایلش با دختری حرف میزد. و اصلا حواسش به من نبود. دشمنم با دوربین موبایلش ازم فیلم گرفت که بهم تهمت بزنه این پسر بامن رابطه داره. یک دختر کنارم بود با لباس آبی پر رنگ ، کمک کرد موبایل از دشمنم بگیریم و فیلم هارو کامل پاک کنیم. انگار اگه دختر نبود من از پسش بر نمیومدم. بعد همراه خواهرم رفتیم نانوایی محله دشمنمون. دیدم دشمنم (که خانم هستش)رنگ و رو پریده ایستاده نون بخره و انگار نانوایی هم بعداز اذان مغرب نانوایی رو می بنده. انگار دشمنم نفر آخر بود که شاطر ردش میکرد. به زبان قرآنی تو صورت دشمنم چیزی خوندم و به حالت تف تو صورتش پرتاپ کردم البته آب دهان به سمتش ننداختم فقط حالت تف بود. در همین حین دم در نانوایی (یخ دربهشت) میفروختن به من و خواهرم دادن بخوریم. دختر متاهل دشمنم دور ایستاده بود تعجب کردم پیش مادرش چکار میکنه. دشمن وقتی رفت من سه قرص نون خواستم ولی بین سه و پنج تو خواب شک داشتم. آخرش فکنم پنج قرص نون خریدم.با اینکه اذان گفته بود ولی شاطر هم که منو دید شروع کرد نون پختن. قرص نون هام حالت گرد و مثل باگت روشون کنجد بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی با کرامت دارید ولی فکرتان بسیار ناراحت و کینه توزانه و عصبانیست. کسی که با شما دشمنی دارد قادر نخواهد بود که تصویر بدی از شما به دیگران ارائه کند و برای شما هیچ مشکلی هم پیش نخواهد آمد. لطفا دقت داشته باشید که شما زیاده از حد روی کلمه "دشمن " تاکید می کنید و این حرص و جوش شما را نشان می دهد که بیشتر از هر کسی ؛ خودتان از این بابت آسیب خواهید دید چون با فشار و تاکید و کینه صحبت می کنید ( بیش از انداره ی معقول). این حالت می تواند روی عملکرد و روحیات شما تاثیر بسیار منفی داشته باشد. شما روزی خودتان را خواهید داشت و هرگز مشکلی برایتان پیش نمی آید پس نباید فکر کنید که وجود او باعث می شود که شما متضرر شوید. شما برای دفع شر این خانم دعا می کنید و برای او آرزوهای بد دارید. ثروت و سلامتی به شما خواهد رسید. تشکر از همراهیتون.
Mona : سلام .خسته نباشید .دیشب خواب دیدم که رفتم خونه پدر شوهرم اونجا مهمون داشتن منم سلام کردم رفتم تو آشپزخونه بعد رفتم تنور روشن کردم که نون بپزم داشتم نون میپختم که دیدم هرچقدر من نون میپزم خواهر شوهرم میاد از تو تنور نون رو در میورد و تیکه تیکه میکرد منم بهش گفتم نکن این کارو میخوایم بزاریم جلو مهمون ولی اون دست بردار نبود تازه با حرف من پرو تر شده بود مادرشوهرم هم امد و از اون حمایت میکرد من خسته شده بودم و به شوهرم گفتم بریم دیگه من نمیتونم اینجا باشم میخوام برم خونه پدرم دیگه هم برنمیگردم ولی برای برگشت سوار هواپیما شدیم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شوهر شما از زحمات شما تقدیر نمی کند و محبت های شما را کوچک جلوه می دهد. مادر شوهرتان هم هوای او را دارد و به شما احترام کافی نمی گذارد. شما و همسرتان تصمیم می گیرید که زندگی خودتان را بچسبید و بر موانع و مشکلاتی که سر راهتان وجود دارد غلبه کنید و به اهداف بالای خودتان برسید. تشکر از همراهیتون.
Setare : سلام خانم هراتی عزیز.وقت شما بخیر.در خواب دیدم که برای خرید نان از منزل اومدم بیرون که برم سمت نانوایی همیشگی که از ما یه مقدار فاصله داشت ولی اتفاقی دیدم یه نونوایی دقیقا روبروی خونه اون سمت خیابونه با خودم گفتم چرا تا حالا ندیده بودمش...توی صف یه نفر میخواست زرنگی کنه و نوبت منو بگیره که باهاش لفظی درگیر شدم ولی خلاصه نونمو سر نوبت خودم گرفتم .البته توی خواب خونه و محلمون انگار فرق کرده بود.ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از جایی که انتظارش را ندارید و خیلی زود انشالله به ثروت خواهید رسید. زندگی شما متحول خواهد شد ( به سمت مثبت). تشکر از همراهیتون.
Seyamak : با سلام.
درخوابم سفره ای بود که مربوط به یکی از پیمانکاران ساختمانی باز بود در مورد فردی که به عنوان نگهبان گمارده سوال می کرد که من ایشان را تایید کردم.
در داخل سفره چندتکه نان و نان لواش روغنی بود که به من تعارف و چند تکه از نان روغنی را خوردم.
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز لطفا خوابتان را واضح تر بنوسید چه کسی از شما سوال میکرد؟؟ جمله بندیهای شما همیشه کمی حالت "مجهول" دارند و درکشان سخت است. مثل نامه های اداری خواب ننویسید. روان و ساده بنوسید. به هر جهت شما شخصیت کسی را تایید می کنید و او هم به اندازه ی توانش از شما قدردانی خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام خسته نباشین
دیروز ظهر مادرم خواب دیده که دروغ گفتن که برادرم فوت کرده و زنده ست و توی یک کشور دیگه داره کار میکنه و تو خواب برادرمو میبینه که پا برهنه ست و یک لنگ شلوارش و یکم تا زده و انگار تو نون وایی کار میکنه.
توی یک صحنه ی دیگه میبینه میره یه خونه ی خالی و نسبتا قدیمی که تو خواب فکر میکرده صاحب خونه خانواده دختری هستن که در واقعیت کنار برادرم خاک شده.و میبینه که صاحب خونه چندتا پسر داشته (در واقعیت یه پسر داره)و پسرای صاحب خونه خیلی زود خونه رو واسه مامانم اینا تمیز میکنن و دیوار ها رو کاغذ دیواری میزنن و انگار قرار بوده مامانم اینا یه مدت اونجا بمونن.
بعد خانم صاحب خونه میاد و واسه مامانم نون محلی که با روغن حیوانی درست میشه رو درست میکنه و شوهرش روغن حیوانی میریخت رو تابه که خانمه نون درست کنه .بعد خانمه به مامانم میگه میخوای از این روغن حیوانی بهت بدم که هر موقع خواستی نون درست کنی ازش استفاده کنی(تو خواب میدونسته که روغن حیوانی هست ولی شکلش متفاوت بوده)مامانم هم تشکر میکنه و بهش میگم مقداری بهم بده.
بعد مامانم به خانمه میگه ببین خونه هم کاغذ دیواری شد برات و به خانمه نگاه میکنه میبینه موهای وسط سرش ریخته و رنگ حنا رو موهاشه ،که اطرافش پر رنگ تر از وسط سرش هست
ممنون واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. البته که او زنده است و دست به دعا برداشته تا زندگی دیگران سرشار از برکت و شادی باشد. خانواده ی دختری که کنار او فوت شده، رازی را پنهان می کنند و ثروت و توانایی مالی شان زیاد است ولی مادر این دختر شدیدا غصه می خورد و احساس بی کسی و تنهایی می کند. زندگی شما هم پربارتر و غنی تر از قبل خواهد بود. ظاهر این خانواده غنی و آرام است و در دلشان غوغایی به پاست. تشکر از همراهیتون.
shamim : سلام خانم هراتی خسته نباشید. در خواب دیدم که گوشیم زنگ میخورد و برادرم بود که گفت خانم فلانی(که در واقعیت بعضی وقت ها بهشون در حد وسع خودمون کمک میکنیم) پشت در خونه هست . من خواستم به اون خانم زنگ بزنم. که یدفعه برادرم رو دیدم گفت ایفون رو بزن نه که زنگ بزنی. ایفون رو زدم خواهرشوهر این خانم و خودش با حالتی شاد و خندان وارد حیاط و داخل خانه شدند پیش اوپن اشپزخانه رسیدند در دست این خانم یه نقاشی و تصویر از یک دسته گل زرد رنگ که بر روی یه تخته پلاستیکی یا مقوا یا کاغذ یا چوب چسبانده بود دیدم و یه چیزی گفت که دقیقش یادم نمیاد مثل این که، اینها بهانست من مهمون دارم پول نون میخوام پول دوازده تا نون. من و مادرم داشتیم پول دوازده تا نون رو محاسبه میکردیم. که بهش بدیم. تو دستم یه پنج هزار تومنی دیدم. بعد دیدم که یه زن و مرد از فامیل های مادرم که در گذشته همسایه خانه پدری مادرم بودند و الان سالهاست دیگه ازون صمیمیت خبری نیست به صورت سرزده به خانه ما امدند من در خواب میدانستم که ماه محرم هست و این ها اومدند که خانه جدیدمون رو ببینند(در واقعیت در سالهای اخیر نقل مکان کردیم) من فورا رفتم اتاق خوابمون که رختخواب ها رو که همچنان پهن بودند را جمع کنم (در واقعیت بعضی روزها رختخواب رو دیر جمع میکنم)چون فکر میکردم اینها که برای دیدن خونه جدید اومدند حتما اتاق خواب هارو هم نگاه میکنند. داشتم جمع میکردم که مادرم و این خانم و شوهرشون و یه پسربچه وارد اتاق شدند سلام گفتم خانمه جواب داد خانمه یه چیزی در باره رختخواب بهم گفت الان یادم نیست من گفتم دارم جمعشون میکنم. بعد این خانم روی دو سه تا از رختخواب ها که تا کرده بودم نشست. اقاشون داشت با اون پسربچه حرف میزد و حواسش برا سلام علیک کردن نبود. مامانم بهم گفت برو براشون چایی بریز. من رفتم داخل هال، دیدم اونجا هم شلوغه یعنی چند نفر هستند من اصلا نه میشناختمشون نه میدونستم که چرا خونه ما هستند. تو دست یکی شون ابکش دیدم بدون اینکه بهشون توجهی کنم رفتم چایی درست کنم. چادری قهوه ای رنگ که در واقعیت داریم به سر داشتم و شلوار سفید یا خاکستری خیلی روشن پوشیده بودم . ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما باید خیلی سریع به این خانم کمک کنید و خودتان قبل از اینکه او از شما کمک بخواهد به او پیشنهاد کمک بدهید. شما باید کمال الهی را در حق این خانم اجرا کنید و کاری کنید که زندگی او سرو سامانی بگیردو مسیر زندگی اش عوض شود. برای شما خواستگار می آید و از بعضی از نگرانیهایتان خلاص می شوید. سفید بخت و ثروتمند خواهید شد. تشکر از همراهیتون.