کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب هواپیما

دیدن سواربودن در هواپیما یعنی برای رسیدن به هدف خود به موقعیتی بالا تر از دیگران نائل خواهید شد که بودن در این موقعیت خطراتی را برای شما به همراه دارد خصوصا اگر هواپیما دچار مشکل فنی گردد. اگر هواپیما به مقصد برسد از غم رهائی یابد. اگر در هواپیما نشسته بود و از جان و موقعیتش هراسی نداشت به عزت و بزرگی دست یابد.

لیلا برایت می گوید : اگر خواب ببینید که با هواپیمایى در حال پرواز هستید، بیانگر آن است که در کارهاى خود موفق خواهید بود. اگر خواب ببینید که هواپیمایى آتش گرفته و یا در حال سقوط است، نشانه‏ى آن است که دچار ضرر و زیان خواهید شد. دیدن هواپیماى شکارى در خواب، نشانه‏ى مشکلات و گرفتارى است.

درکتاب سرزمین رویاها آمده است :
یک هواپیما از زمین بلند می شود : موفقیت در کارها.
یک هواپیما به زمین می نشیند : مراقب بعضی از دوستان باشید.
شما با هواپیما مسافرت می کنید : از پستی و بلندیهای بسیاری باید عبور کنید.
با یک دوست در هواپیما هستید : یک تغییر در زندگی شما رخ خواهد داد.
با شخصی که دوست دارید در هواپیما هستید : از روی بیفکری کاری نکنید.
با اعضاء خانواده در هواپیما هستید : نقشه های خیلی دقیق بکشید مطمئناً موفق می شوید.
شما دچار سانحه هوائی می شوید ولی نمی میرید : منفعتهای مالی در پیش دارید.
شما در یک حادثه هواپیما کشته می شوید : از نظر روحی قدرت و پیشرفت حاصل می کنید.
هواپیمای دیگران به زمین می نشیند : مراقب خیانت یک دوست باشید.
هواپیمای شخص بسیار مهمی به زمین می نشیند :نقشه های شما عملی می شود.

تعبیر خواب خلبان هواپیما
خلبان در خواب، کسی است که برای رسیدن به اهداف بالا و موفقیت های چشمگیر، موقعیت های خطر پذیری را هدایت می کند.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

302 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

زهرا

زهرا : سلام خسته نباشید ،کلمه فرودگاه نبود اینجا نوشتم این خواب دوستمه ،دوستم گفتن که در خواب دیدم که با خانواده داشتیم مهاجرت میکردیم توی فرودگاه بودیم ،از گیت های مختلف میگذشتیم تا پاسپورت و غیره رو تایید کنن،سیروان خسروی داداشم بود توی خواب ,یه سری آدما هویت ما رو چک میکردن و نسبت ما رو باهم مینوشتن ،بعد مینوشتن ایشون و همسرشون تایید شدن بعد میگفتم که نه ما زن و شوهر نیستیم خواهر برادریم و و اصلاح میکردن ولی باز هر گیت همین اشتباهو میکردن ،در یک گیت باید چشمها رو در دستگاه میگذاشتی تا هویت یابی بشی،اون دستگاه مثل لیزر هم بود و ضعیفی چشم هم برطرف میکرد،یکی از دوستان چشم سبزم لیزر کرد ولی عنبیه چشمش کوچکتر شده بود برای همین من لیزر انجام ندادم چون نمیخواستم عنبیه چشمم کوچک بشه .چشم چپم تار و تار میشد اما لیزر نکردم .

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۱۷:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تعبیر این است که شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید و تحولات تازه ای را در زندگی تان ایجاد کنید. می خواهید آزادتر باشید، به آرمانهایتان دست پیدا کنید و اجازه ندهید که کسی از شما سو استفاده کند. می خواهید مشکلاتتان را پشت سر بگذارید و سعی می کنید که خیلی قوی و مستقل و بااراده رفتار کنید تا به موفقیت در کارتان برسید. سعی می کنید که شروعی تازه داشته باشید و مقصد جدیدی را در زندگی تان پیش بگیرید. همه به اراده ی شما و تعهدتان برای رسیدن به موفقیت آگاه خواهند شد. دوست شما به برنامه های شما و اراده ی شما برای رسیدن به موفقیت، حسادت می کند و بینش او کم است و نظر تنگ و بخیل است. شما ترجیح می دهید که بعضی از حقایق را در باره ی دیگران ندانید تا مثل او نظر تنگ و بخیل نباشید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۰۴:۲۰
علی

علی : سلام خوبین خدا قوت
خواب دیدم دزدکی وارد مقر نیرو هوایی میشم سه هلی کوپتر که دوتاش پشتیبانی بودند و تدارکات اورده بودن خالی کردن ورفتن یه هلی کوپتر دیگه که رنگش سیاه بود نزدیک من فرود اومد و خلبانش اومد پیشم شروع به حرف زدن کردن که اهل چابهاره ! ولی عرب بود و هیکلی بعد من گفتم عربی چرا اهل اونجایی عصبی شد و خواست منا خفه کنه بعد مهربون شد دوباره ازش تلفن خواستم به عربی گفت نمیدم و کمک خلبانش هم عرب بود بعد پرواز کردن با هلی کوپتر داخل کوهستان داشتن میرفتن که اتش گرفتن و ارام سقوط کردن
نزدیک صبح خواب دیدم بعدش بیدار شدم

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۵۸:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما بارها و مشکلات زیادی را در زندگی تان تجربه کرده اید و می خواهید علیه کسانی که در خلاف جهت منافع شما کار می کنند، اقداماتی انجام دهید. شما خودتان را تحت فشار می دانید و در عین حال می خواهید نشان دهید که قوی هستید و در موقعیتی برتر قرار گرفته اید. شما می خواهید اختیارات سفت و سختی داشته باشید و احساسات خودتان را سرکوب می کنید و همزمان می خواهید به صورت مخفیانه ای به جاه طلبی ها و اهداف بالایی که در زندگی برای خودتان در نظر گرفته اید، برسید. به همین جهت، شما دچار استرس زیادی شده اید و عصبانی هستید. شما به خاطر آرمانهای بلندی که دارید، گیر افتاده اید و می خواهید با چالشهای بزرگی در زندگی تان مقابله کنید ولی هرگز موفق نخواهید شد که این آرمانهایتان را محقق کنید. اهداف شما غیر واقعی و دست نیافتنی هستندو دنبال کردن این اهداف قطعا به ضرر شما تمام خواهد شد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۴۲:۲۵
sahar

sahar : سلام وقت بخیر خواب مخفی باشد

پاسخ
لینک۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۲۵:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خواهر شما نگاهی مثبت به شرایط اجتماعی ندارد و چشم انداز مثبتی را برای حل مشکلات موجود تصور نمی کند. او اهداف بالا و دست نیافتنی برای خودش در نظر گرفته که باور ندارد بتواند آنها را محقق کند. اعتماد به نفس خواهرتان کمتر شده و باور ندارد که قطعا در کارش موفق شود. ضمن اینکه شاید ترس مربوط به سقوط هواپیما در واقعیت، هنوز در ضمیر ناخودآگاه خواهرتان وجود دارد و او را ترسانده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۲۱:۲۵
ف، ق

ف، ق : سلام خواب دیدم درحال پیاده شدن از هواپیما هستیم(ظاهر هواپیما مشخص نبود ولی باند فرودگاه میدیدم استنباطم این بوده که پروازمون نشسته) بعضیا انگار یه دف(ساز) توی کیف مخصوصش که گرد هست داشتن.منم یه کوله پشتی سفید رو دوشم بودوقتی پیاده شدم بندکفشم باز بود وقتی که نشسته بودم بندکفشو ببندم گفتم نکنه کسی جنس قاچاق انداخته تو کوله م تا من براش از گیت ردکنم وبعد بیاد بگیره؟؟! پس کوله رو گشتم،چیزی یادم نیست جزدوتاحبه قند.بعدبادوسه نفر همصحبت شدم ومتوجه شدم مبدا سفر،شهری بودکه۲۰سال پیش دانشجوبودم آنجا.بعد از خاطرات دانشجوییم به اونا گفتم ولی توجهی نکردن،بعد وارد سالن فرودگاه شدیم انگار کوله سفید رودیگه نداشتم ولی یه ساک سیاه داشتم مغازه سبزی فروشی دیدم! قصد خرید سبزی داشتم وکمی هم میوه(درعالم بیداری مدتیه دچار تردید درقضاوت یه رابطه عاطفی کات شده ام

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۵۲:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما تجارب کافی از زندگی تان کسب کرده اید و حالا وقتش رسیده که از رویاپردازی و تلاش برای رسیدن به جاه طلبی هایتان به مرحله ی اقدام عملی وارد شوید و تحولی تازه را در زندگی تان ایجاد کنید. شما می خواهید خوشبخت باشید. شما شخصیتی پاک و تجارب و مهارتهایی دارید که می خواهید در زندگی تان از آن استفاده کنید. سعی می کنید که از آلودگیهای فکری و اشتباهات دور باشید و به صورتهای دوستانه و شیرینی با دیگران گفتگو کنید. شما قبلا تنها و ایزوله بودید ولی از زندگی تان درس گرفته اید و وقتش رسیده که ازدواج کنید. اما می ترسید. می خواهید شادو خوشبخت باشید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۵۰:۰۲
ف، ق

ف، ق : سلام خواب دیدم در یکی از فرودگاههای اروپایی هستم(فنلاند یا اسپانیا از ذهنم گذشت درخواب) من در محوطه نزدیک باند بودم و انگار دوتا خانم هموطن هم همراهم بودن، ومن بعنوان توریست داشتم از کل ماوقع فیلم میگرفتم ،راننده های اتوبوسهای تو باند باگرمی به من سلام میکردن چندتا هواپیمای مسافربری از دور روی باندهم بودناگهان بالای سر خودم هواپیمای جنگی دیدم که مانور میداد وبسیار فانتزی و ظاهر مدرنی داشت،آسمان آبی وصاف بود ومن از حضور هواپیماها کلی ذوق وشوق داشتم هواپیماها یکی پس از دیگری پیشرفته تر و درشت تر میشدن وذوق شوق من بسیاربیشتر میشد و پایینتر میومدن تااینکه دیدم یه هواپیمایی مثل سفینه های پیشرفته که میتونه ثابت رو هوا بمونه،آروم بصورت عمودی آمد سمت زمینی که من ایستاده بودم و پس ازفرود مثل فیلمهای تخیلی داشت تبدیل به ماشین و ربات و ...میشد.ممنون

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۲۷:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تحولات تازه ای در زندگی تان در جریان است. شما درک درستی از این ندارید که چه اتفاقاتی پیش رویتان هستند، چه چیزهای جدیدی قرار است شروع شود و چه چیزهایی تمام خواهد شد. ولی ایده ها و مقاصد جدیدی در زندگی تان شروع می شوند و شما شاهد این تحولات در زندگی خودتان و مردم خواهید بود ولی مطمئن نیستید که زندگی تان به کجا خواهد کشید و به نحوی احساس می کنید که هرج و مرج در زندگی تان ایجاد شده. نتیجه ی فعالیت ها و دستاوردهای بزرگی که از حوزه ی عملکرد و اختیارات شما خارج است، به شما خواهد رسید و به زودی اتفاقات بزرگی رخ می دهند. شما کمی احساس گم شدن داریدو از محیط و اطرافتان زیاد مطمئن نیستید ولی امیدوار هستید که اوضاع به نفعتان به پیش برود. شما به زودی چشم انداز متفاوتی را شاهد خواهید بود هر قدر هم که به نظرتان غیر معمولی و عجیب برسد ولی چیزی که باید بشود؛ می شود!! و هر قدر هم که با آن مخالفت بشود؛ یا سر راهش مانع تراشی کنند، رخ خواهد داد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۶ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۰۸:۴۳
رضا

رضا : من قرار بود بار دیگری سوار هواپیما بشوم. در ساختمانی که مربوط به خرید بلیط بود، بودم و با پله برقی همراه افراد دیگری داشتیم بالا میرفتیم. آنها شرطی برای بلیط دادن داشتند و آن این بود که وکیل دوم فرد متقاضی میبایست بلیط را سفارش دهد اما من در خواب یک وکیل بیشتر نداشتم.(در واقعیت اما ما ۲ تا وکیل داریم، یکی آقایی است که کارهای مالی را انجام میدهد و دومی خانمی است که کارهای قضایی و پرونده شکایتی که درگیرش هستیم را رسیدگی میکند) نمیدانم سر بلیط چه شد اما به هر طریق برای بار دوم سوار هواپیما شدیم. بدبختانه این بار هواپیما به ساختمان بلندی که در حال ساخت و ساز بود، اصابت کرد. لحظاتی قبل از اینکه هواپیما با سرعت به ساختمان اصابت کند، به برادرم که کنارم نشسته بود گفتم که کمربند های ایمنی مان را ببندیم و بستیم. همانطور که عرض کردم ساختمان نیمه کاره بود و پر بود از میله های آهنی. موقع اصابت آن میله گرد ها وارد شکم برادرم و دستِ من شد(فکر کنم دست راستم بود). لحظه ی پرتنش و بدی بود...

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۱۷:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما مجددا سعی می کنید که اعتماد به نفستان را تقویت کنید و علاوه بر اینکه بهای اشتباهات گذشته تان را می دهید، هر هزینه ای که برای تغییر مسیر زندگی تان لازم است را تقبل می کنید. شما نیاز به راهنمایی دارید تا بتوانید تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید. نظرات و دیدگاه های شما در تضاد با اکثریت آدمهاست. شما و برادرتان برای دوام و بقا و موفقیت، باید روی احساساتتان کنترل کاملی داشته باشید و تحت هیچ شرایطی از کوره در نروید و از هم نپاشید و متلاشی نشوید. شما باید روی جسم و ذهن خودتان کار کنید و شخصیت بهتری از خودتان بسازید. شاید شما خودتان را تحت فشار می بینید که مجبور می شوید خلاف میل خودتان کاری کنید و منطق شما غلط است! باید به خودتان سخت بگیرید و روش زندگی تان را عوض کنید حتی اگر احساسات شما جریحه دار می شود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۳۷:۲۳
رضا

رضا : با عرض سلام و احترام. خواب دیدم همراه خانواده ام سوار هواپیمایی شده بودیم. خلبان هواپیما را با سرعت زیادی میراند و حرکات و زوایای که هواپیما در هوا طی میکرد بسیار شدید بود بر خلاف چیزی که میبایست میبود(در حالت نرمال باید به آرامی پرواز کند). متاسفانه سوخت هواپیما تمام شد در حالیکه در آسمان شهر بودیم، داشتیم سقوط میکردیم، در لحظات آخر، خلبان هواپیما را بحالت عمودی در آورد بطوریکه انتهای هواپیما رو به زمین و نوک هواپیما رو به آسمان شد. و به همین حالت عمودی سقوط کردیم، از شانس بسیار زیاد استخری آنجا بود و هواپیما با دم وارد آنجا شد. با وجود این همه ساختمان های مختلف در شهر، اینکه دقیقا آنجا سقوط کنیم نمیدانم شاید چیزی بیشتر از یک خوش شانسی بود! من بعدا با آن خلبان صحبت کردم و به او گفتم چرا آرام تر هواپیما را نمیرانده است ؟ او گفت وقتی میخواسته در آسمان صعود کند یا بلند شود با سرعت میرفته اما ۳ بار ناموفق بوده است. آن خلبان بار چهارمش بود که سوار هواپیما میشد و به من توصیه کرد که از شرکت دیگری هواپیما بگیرم. بعد از سقوط هواپیما گروه های امداد و غیره برای جمع آوری قطعات و رسیدگی آمده بودند. یک قطعه ای از آن هواپیما همراهم بود، رفتم و آنرا تحویلشان دادم. در این حین وارد باقی مانده آن هواپیما شدم، و آنجا با ۲ خلبانی که این هواپیما را میراندند با حالتی شبیه به تماس تلفنی صحبت کردم، خوب یادم نمی آید شاید در مورد قطعه ای که تحویل دادم به آنها گفتم، در انتهای تماس شنیدم که آنها میگفتند که من آدم خوب یا باشخصیتی هستم.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۱۶:۵۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما و خانواده تان می خواهید کنترل کاملی روی زندگی تان داشته باشید، بر موانع و مشکلاتتان غلبه کنید و به اوج موفقیت در کارهایتان برسید. ولی اهداف غیر واقعی و بلند پروازانه ای برای خودتان در نظر گرفته اید. تصمیمات عجولانه ای برای خودتان می گیرید و می دانید که نمی توانید کارها را به خوبی کنترل کنید. شما به موفقیت تان شک دارید. شما از نظر روحی خسته هستید و انرژی تان کم شده است. شما سعی می کنید که از خداوند کمک بخواهید تا علیرغم تمام مشکلات موجود، بتوانید بر سختی ها غلبه کنید و همینطور هم خواهد شد ولی باید روش زندگی تان را عوض کنید و مرتکب اشتباهات مکرر نشوید. شما سعی می کنید که اشتباهاتتان را جبران کنید و درک تان را بالاتر می برید.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۱۰:۵۱
رضا

رضا : صحنه ی بسیار ناراحت کننده ای و بدی بود. و در نهایت میله تا مغزش رفت و او مرد. بعد میله را بیرون کشید، آبِ نخاع گربه را دیدم که بیرون آمد. در حینی که آن دانشجو اینکار را میکرد به دستش دقت کردم، میخواستم ببینم بخاطر زجر و فریاد گربه، دستش میلرزد یا خیر ولی او دستش نمیلرزید اما با این وجود فهمیدم که از درون تحت تاثیر قرار گرفته است و چون میبایست اینکار با ۲ تا گربه انجام میشد، او گفت که گربه دومی زنده نباشد و روی ماکت یا مدلی که بود انجام دهد (چون دلش را نداشت برای دومی). کیسه ای را دیدم که در آن پُر بود از ستون فقرات گربه هایی که قبلا اینکار با آنها انجام شده بود و اما در ادامه در شهر سیل بزرگی در راه بود و میبایست فرود اضطراری میداشتیم. در کابین خلبان بودم، خلبان مرد ماهری داشتیم، او ارتفاع هواپیما را کم کرد تا در اتوبان و مسیری که در وسط شهر بود فرود اضطراری کند. ارتفاع هواپیما خیلی کم شد به حدی که مردمی که روی زمین بودند در اثر حرکت هواپیما و برخورد با باله ها و زیر هواپیما کشته میشدند. نمیدانم کی گفت ، گفته شد که آن مردم در هر صورت در اثر سیل میمردند ! هواپیما با سرعت مسیری را روی زمین طی کرد و طبیعتا برخورد هایی را با مردم و موانعی که روی زمین بود داشتیم. خلبان ماهری داشتیم و اینکه سیل را در شهر میدیدم.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۳۹:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : دنباله : برای شما تغییر سیستم باوری و عادات مغزی تان ناممکن به نظر می رسد. شما فکر می کنید که اگر قرار باشد اینگونه تغییر کنید، خواهید مرد و دیگر خودتان نخواهید بود و یا افسرده می شوید. فکر می کنید که از پس اینکار بر نمی آیید. ستون فقرات شما نمادی از سیستم حمایتی و قدرت و استقامت شماست. شما مسئول تغییر خودتان هستید و می خواهید سعی کنید که در زمانهای سخت، بتوانید سرتان را بالا بگیرید و پای اعتقادات خودتان بایستید و استوار باشید. ممکن است فکر می کنید که جربزه ی کافی ندارید و احساسات شما مانع از این می شود که بخواهید خودتان را عوض کنید. شما تا کنون کسی را مشاهده نکرده اید که اینطور تسلیم به تغییر بشود و بخواهد که خودش را عوض کند. شما می دانید که کسانی که خواهان تغییرات بزرگ در شخصیت شان هستند، بارها با عدم موفقیت شان مواجه شده و احساسات منفی شدیدی وجودشان را فرا گرفته است. شما الان نیاز دارید که آرامش داشته باشید و می خواهید نیازها و تمایلاتتان را فراهم کنید و به صورت موقت، می خواهید از این تمایلات پیروی کنید و اهدافتان را به تاخیر بیاندازید. شما باید سعی کنید که خودتان با مهارت زیاد، اوضاع را کنترل کنید. بلند پروازیهایتان را کمتر کنید؛ موقتا" به بدنتان اجازه دهید که ریلکس شود. نه به صورتی که کسی دیگر هم تحت تاثیر این تمایلات شما له شود ولی چطور ممکن است؟؟ در هر رابطه ای همیشه دو نفر وجود دارند که محال است متاثر از رفتار همدیگر قرار نگیرند!! ولی این همیشگی نیست. امیال جنسی تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر هورمونهای مغز قرار دارند. چیزی که اکثر انسانها آن را به اسم عشق می شناسند، فقط تراوشات زیاده از حد و کنترل نشده ی این هورمونهاست. برای همین است که در بعضی سنین، که هورمونها تراوشات کمتری دارند، انسانها منطقی تر می شوند. همینطور با کنترل روی این تمایلات حتی در سنین کمتر، تراوش هورمونها کمتر می شود و تدریجا عادت بدن و نیاز بدن کمتر می شود. خوابتان شامل 4 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۲:۲۰
رضا

رضا : با عرض سلام و احترام
بخاطر تعبیرها متشکرم.
خودم را در هواپیمایی میدیدم که همراه دانش آموزان و معلمِ خانمی آنجا بودیم. نمیدانم سر چه موضوعی آن معلم سر یکی از دانش آموزان داد زد، من به او گفتم که حق ندارد سر دانش آموزی داد بزند، با تمام قدرتم بلند شدم و جلوی او ایستادم، بدون اینکه ذره ای صدایم را بلند کنم یا توهینی کنم، با آرامش و صدای کم با او صحبت کردم و در واقع بحث کردم، اصلا کوتاه نیامدم و روی حرف هایم پافشاری کردم. در نهایت او سکوت کرد، اما بعدا پشیمان شدم و با خودم میگفتم که کاشکی اینطوری با او رفتار نمیکردم. یکی از تمریناتی که میبایست دانش آموزان انجام بدهند این بود که گربه ای را می آوردند و میبایست میله ای را از مقعد او وارد میکردیم و آن میله را در راستای ستون فقرات و نخاعش بیشتر فرو میبردیم تا برسد به مغز آن گربه. گربه ی زنده ای را آوردند، طبیعتا من نه دلِ انجام چنین کاری را داشتم و نه حتی تماشا کردنش را، جای دیگری رفتم تا این صحنه را نبینم. معلم به دانشجوی دیگری گفت که اینکار را انجام دهد، او نسبت به ما در ترم بالاتری درس میخواند و تجربه ی اینکار را داشت. او شروع به فرو بردن آن میله کرد، فریاد گربه درآمد، آن میله را نمیشد یکضرب فرو برد تا مغزش و میبایست در چند مرحله آنرا میپیچاندیم و بیشتر فرو میکردیم. گاهی اوقات که دانشجو بخاطر عدم مهارتش آن میله در جهت درست ادامه نمیداد باعث زجر بیشتر گربه میشد و میبایست دوباره میله را امتحان میکرد. او ادامه داد و در کمال تعجبم آن گربه به زبان انسان ها گفت که کمکم کنید.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۰۷:۱۶:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. استدعا می کنم. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید در زندگی تان درسهای متعالی شدن را بیاموزید و بر تمام مشکلاتتان غلبه کنید و به اوج موفقیت برسید. از اینکه احساس کنید که کسی احترام شما را نادیده می گیرد، خشمگین می شوید و نه تحمل زورگویی به خودتان را دارید و نه می توانید در مقابل تحمیل شرایط سخت به دیگران، تحمل بیاورید. اما بعضی وقتها لازمه ی قوی شدن، تحمل شرایط سخت است. فولاد همیشه با ضربه های متعدد و تحمل بارها گرم و در کوره و سرد شدن در آب و باز ت حمل ضربه های متعدد به بدنش، فولاد می شود و گرنه همان آهنی است که سه سوته در آتش خم می شد! خداوند انسان را در سختی آفرید ولی انسانی متعالی می شود که روحش قویست و نه صرفا ملوس و نازپروده! ذات خیلی از انسانها به مانند گربه ایست که می خواهد تمام مدت نازش کنند و به او جای گرم و نوازش بدهند، و به محض مشاهده ی کوچکترین مسئله ای که به مذاقش خوش نیاید، دست صاحبش را چنگ می زند. این گربه باید یاد بگیرد که قدرت درونی خودش را زیاد کند و از این لوس بازیها دست بردارد. این میله فلزی در خواب شما نمادی از قدرت درونی انسان است. شما توانایی و ابزار این را دارید که یک اساس سفت و سخت و یک آینده ی قوی برای خودتان بسازید. در مقابل، وقتی که جایگاه راحت خودتان را از دست می دهید و از تغییر می ترسید، به مخالفت و پرخاشگری می پردازید. مثل این است که می خواهند میله را به ماتحت گربه فرو کنند تا مغزش کار بیافتد و این خود شما هستید که این فشار را باید به خودتان بیاورید و نه خانم معلم شما!! برای همین است که گاهی زجر می کشید و می خواهید که کمک تان کنند تا آرامش داشته باشید.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۲۲:۵۴
رضا

رضا : با سلام و عرض ادب و تشکر بابت تعبیرهایتان.
خودم را در پاساژی میدیدم و به مغازه ای بزرگ که مربوط به وسائل الکترونیکی بود رفتم. با مردی که آنجا بود همصحبت شدم، او سیستم صوتی ای که در همانجا استفاده میکردند را به من نشان داد، چند تکه اسپیکر بودند و اسپیکری هم در بالا (سقف) که مجموعا صدا را بخوبی منتقل میکردند. من در مورد اسپیکر خودم که خراب شده بود از او پرسیدم که امکان دارد آنرا از من بخرد. به او توضیح دادم که قبلا تعمیر شده و الان هم فقط یک قطعه ی فیوزش خراب شده و تعمیر بشود بدرستی کار میکند اما او گفت اسپیکری که باز شده و تعمیر شده است را نمیپذیرد چون از حالت آکبندی خارج شده و معلوم نیست قطعاتش در چه کیفیتی باشند.
در ادامه خوابم خودم را سوار بر ماشینی میدیدم و به سمت مقصدم یعنی خانه مان حرکت میکردیم. ناگهان متوجه انفجار مخوفی در پشت سرمان شدم. هواپیمای جنگنده ای که با سرعتی بسیار بالا از آسمان به زمینِ اتوبانی که در آن حرکت میکردیم اصابت کرد. آن جنگنده بقدری سرعت داشت که تنها چند ثانیه آنرا در آسمان دیدم و بعد به زمین اصابت کرد. چندی بعد دوباره چنین اتفاقی افتاد. خلبانان آنها تعمدا اینکار را میکردند. متوجه شدم آنها بخاطر اعتراضات از حکومت سرپیچی کرده و دیدم با هواپیماهای مختلفی که اکثرشان جنگنده بودند، در قسمت های مختلف شهر خودشان را میکوبیدند. من ترسیدم و از راننده خواستم که با سرعت بیشتری حرکت کند، او سرعتش را خیلی بالا برد بطوریکه کنترل ماشین برایش سخت شده بود اما در نهایت مشکلی پیش نیامد. بخاطر اصابت هواپیماها قسمت هایی از راه ها نابود شده بود. فضای رعب آوری در شهر ایجاد شده بود و حالا در تمام لاین های رفت و برگشت اتوبان، همه ی ماشین ها به یک سمت میرفتند، در حالیکه مسیر من خلاف آنها بود. ما از کنار اتوبان بر خلاف حرکت همه ی ماشین ها به آرامی حرکت میکردیم. در مسیر حرکت، در اتوبان، هواپیماهای بزرگی که شبیه هواپیماهای مسافربری بودند را میدیدم ، مجبور بودیم از زیر بال های بزرگ آنها حرکت کنیم، من میترسیدم که یوقت هواپیما روی ما سقوط نکند. با برادرم که در خانه بود تماس تلفنی داشتم و در مورد شرایط موجود صحبتی کردیم. نمیدانم چرا آن راننده تا بخشی از مسیر مرا میتوانست ببرد و بعد از آنرا گفت که یکی از فامیل هایشان می آید و من سوار آن ماشین بشوم. او تا جایی که میتوانست حرکت کرد، هزینه ی او را دادم و پیاده شدم. خودش هم آنجا پارک کرده بود. من پیاده میرفتم و سوار ماشین دیگری نشدم، شاید هم میدانستم ماشین دیگری در کار نیست...

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۰۲:۳۹:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما به جنبه های مختلف زندگی تان نگاه می کنید. به انرژیهای زیادی که در وجودتان دارید و تمایلتان به ارتباط با دیگران نگاه می کنید. شما تصمیم گرفته اید که شخصیت و هویت خودتان را بهتر از گذشته شکل بدهید. می خواهید بتوانید تاثیر مطلوبی روی دیگران بگذارید؛ می خواهید صدایتان شنیده شود و احساساتتان و نظراتتان را با دیگران در میان بگذارید. اعتماد به نفس شما کم شده و چون قبلا احساساتتان جریحه دار شده و یا از شما انتقاد شده است، حالا نگران هستید که حرفتان به اندازه ی کافی به دلها تاثیرگذار نباشد و کسی نظراتتان را نپذیرد. شما تلاش می کنید که کنترل زندگی تان را بدست گرفته و یا از کسی راهنمایی بگیرید که شما را به هدف و مقصدتان برساند. شما تحت فشار و استرس زیادی هستید و شاهد خشم مردمی هستید که اهداف و آرمانهای بلندشان با شکست مواجه شده و می خواهند تغییرات بزرگی در زندگی شان ایجاد کنند. همینطور خودتان به شدت خشمگین هستید و نگران هستید که این خشم درونی تان را به صورت بدی بروز بدهید. شما عجولانه تلاش می کنید که اهداف خودتان را به دور از این کشمکشهای اجتماعی دنبال کنید و به امنیت و آرامش برسید. اما راه های رسیدن به موفقیت، برای شما هم تا اندازه ای مختل شده و همه ی مردم هدف واحدی را دنبال می کنند به جز شما که نظراتتان در تعارض و تضاد با دیگران است. شما می خواهید آرامش و امنیت در زندگی تان حکمفرما باشد و از هر گونه استرس دوری کنید. شما معتقدید که مردم اهداف دست نیافتنی و غیر واقعی برای خودشان دارند و به همین دلیل باور دارید که هرگز این اهدافشان محقق نخواهد شد. اما نگران هستید که زندگی تان تحت تاثیر این جریانات اجتماعی مختل شود. شما و برادرتان سعی می کنید که ارتباط ذهنی قویتری با هم داشته باشید و همدیگر را بهتر درک می کنید. در نهایت شما به این درک می رسید که باید خودتان تلاش کنید که تدریجا در جهت رسیدن به آرامش و موفقیت، در زندگی تان به پیش بروید و با اتکا به خودتان و قدمهایی که در این راه بر می دارید، می توانید به موفقیت برسید و باور دارید که هیچ کسی مسئولیت رسیدن شما به آرامش را به عهده ندارد جز خودتان. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۵۹:۰۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.