تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام، امروزقبلظهر در رویا طبقۀ دوم پانسیونی ساکنِ اتاقی بودم، دوش گرفته بودم و بنابود به کارها برسم/صحنۀ۲ خارج سرسرا بالای پلکانِ مشرف به حیاط ایستاده بودم و مرحوم پدر با کت وشلوارطوسی و پیراهن سفید سمت چپ من؛انگار از انجام کاری برگشته.ذوق کردم که با هم بالا برمیگردیم،از او اصرار که برای خرید باید بازارچه بروم. نشد منصرفش کنم،کمی خسته بود و من نگرانِ تنهارفتنش.دیدم حمام رفتهام و بیرونرفتن برنامهام نبوده اما بااو میروم مبادا اتفاقی بیفتد/صحنۀ۳ با پدر کف حیاط و زیرآفتاب بودیم؛ خواستم درسایۀ درختان پای یکی ازچند ستون آجریِ ایوان بنشیند تاآماده شوم.او لب ایوانِ سمت راستِ حیاط پای ستون درسایه نشست. نگرانِ معطلیِ او، سریع به طبقۀ۲ آمدم. حالا راهرو کمی تاریک بود و درِ اتاقها شبیه هم! مردّد که اتاقم کدامست، دری را زدم.خانمی در باز کرد، شک کردم آیا او هماتاقیام بوده؟حس کردم نه این یکی؛ شاید درب سمت چپ، اتاق من باشد.
فریبا هراتی
: سلام. شما با مشکلات و سختی های احساسی مواجه شده اید و باید کمی صبور باشید و این سختی ها خیلی زود خواهد گذشت. شما نگرانی هایتان را می شویید می رود و شروعی تازه خواهید داشت. درک شما بالاست. روح پدرتان شاد او شخصیتی حمایتگرایانه نسبت به شما دارد و روحش زنده و در آرامش و کنار شماست. شما نباید فکر کنید که تنها هستید. او مشکلات شما را می داند و شما را درک می کند. پدر شما می خواهد که نگرانی های شما زود از بین برود و مولفه ها و عناصر لازم برای رسیدن به موفقیت برایتان فراهم شود. شما می خواهید این مشکلات احساسی را پشت سر بگذارید و زندگی تان را متحول کنید ولی به تنهایی از پس اینکار به راحتی بر نمی آیید. دعای خیر پدرتان پشت سر شماست. تشکر از همراهیتون.
Marmar : سلام و عرض ادب
خانم هراتی عزیز صبح خواب دیدم در حال رفتن به خونه ی قدیمی پدر بزرگ و مادر بزرگ مرحومم هستم سر راه دختر خاله م (که در واقعیت رابطه ای باهم نداریم و با ما دشمن هستن)دستم رو میگیره و بهم یه راه پله رو نشون میده که به یه خونه میرسه مثل طبقه ی دوم.پله ها سفید بودن ولی من به شدت از پله ها میترسیدم و نمیتونستم قدم روشون بذارم خیلی میترسیدم، دختر خاله م گفت پله ها برقی هم میشن و به هر صورت من خودم رو بالای پله ها دیدم، وارد یک خونه ی سفید شدم ،از توی یخچالش یک لیوان شربت پرتقال شیرین و خوشمزه که آماده بود خوردم شیشه ی شربت هم اونجا بود دوست داشتم بازم درست کنم و بخورم ولی خجالت میکشیدم.خاله و دختر خاله و پسر خاله م از خونه رفتن و از پله ها رفتن پایین و به منم میگفتن باید بیای اینجا خونه ی ما نیست
من دیگه از پله ها نمیترسیدم ولی پایینم نرفتم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تغییر و تحولی در زندگی شما در جریان است و درک شما نسبت به یک سری مسائل بالاتر می رود. روح امواتتان شاد. آنها جایگاه خوب و راحتی در آخرت دارند و دعای خیر آنها پشت سر شماست. انرژی و زنده دلی خواهید بافت و می خواهید که روحتان تطهیر شود و از گناهان پاک شوید. باید برای سلامتی تان بگویید که یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. شما نمی خواهید که جایگاه خوبتان را در آخرت از دست بدهید ولی عمر شما به دنیاست. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام وقت بخیر
خواب میدیدم با خواهر همسر سابقم جایی نشسته بودیم بعد باهم دیگه راه میوفتیم سمت خونه شون یعنی خونه ی پدر شوهر سابقم که دم در خونه ، پدرش و همسر سابقم رو میبینم که میخوان برن سر کار و همسر سابقم منو میبینه خوشحال میشه و پدرشم داره نگاهم میکنه بعد خواهرش میگه تو برو بالا با شوهرت صحبت کن منم بعدا میام(من احساس میکردم تو خواب خواهرش میخواد بره پیش پسری که دوستش داره و البته خواهرش عقدکرده هم هست ولی قبلا یک پسر دیگه یی رو دوست داشته) که من انگار حدودا سه طبقه رو میرم بالا و وسطای بالا رفتن چند تا پله رو میام پایین و دوباره با سرعت میرم بالا و دم خونه شون که میرسم در بازه و از دور مادرش رو میبینم که داره توی یه اتاق نماز میخونه و درست یادم نیست انگار تو حالت سجده بود و همسر سابقم هم از دستشویی اومده بیرونو بهم داره با خوشرویی نگاه میکنه و شلوارش رو انگار برای دستشویی رفتن دراورده بوده.و انگار چون میدونست من دارم میرم خونه شون صبر کرده بود و سر کار نرفته بودو مثل قدیم که خیلی خوشحال میشد تو خونه شون بودم انگار اون احساس رو داشت.
فریبا هراتی
: سلام. زمان تعبیر خوابتان در صحت خواب موثر است. همسر شما از شما برای خواهرش صحبت کرده و احتمالا تمایل دارد که دوباره با شما ارتباط برقرار کند. شما هم گاهی دو دل هستید که اینکار را بکنید یا خیر. او از اینکه شما را از دست داده ناراحت است. تشکر از همراهیتون.
Mohsen : سلام خانم هراتی وقت بخیر
دم دمای ساعت 6 صبح خواب دیدم خانه پدر که یک مغازه داشت دم در مغازه هستم منتظر مینی بوسم که داره میاد کارمو بموقع انجام بدم و به مینی بوس هم برسم که سوار بشم که مقصدش ترمیناله ازونجا بهتر میتونم مسیر بعدیمو برم بعد مینی بوس سر خیابون دیدم داره میاد تا کارمو انجام بدم مغازه رو قفل کنم (ناگفته نمونه این مغازه و جز ملک پدری و محل قدیمیمون بود) سوار شدم
یادمه تو مینی بوس در حال حرکت بودم که داشت میرفت بعدش خودمو تو یک ساختمانی دیدم که در جستجوی چیزی بودم که یادم نیست چی بود که باید میرفتم طبقه ششم (6) زیرین اون ساختمان که خودمو دیدم در حال رفتن از راه پله های ساختما به سمت پایین تا به طبقه ششم زیرین برسم که یک طبقش در ورودیش یه در از جا در اومده بود مثل ساختمانهای مخروبه بعد این طبقات زیرینو انگار نقششو از بیرونم میدیدم که دیدم چقدر این ساختمان زیر زمین هم ساخته شده بیشتر پله کانش معلوم بود فکر کنم به طبقه ششم رسیدم اینو یادم نیست.
با تشکر از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید به کسب مال و ثروت بپردازید تا بتوانید از خودتان حمایت کنید و مسیر زندگی تان را عوض کنید و زندگی تان را متحول کنید. اما حواستان باشد که شما قرار است که از خودتان حمایت کنید! پس نباید کاری کنید که نتیجه ی معکوس بدهد و هر چه که کسب کرده اید به ضررتان تمام شود. طبقه ششم در خواب شما به سعادت خانوادگی و پیشرفت شما و حفظ تعادل در زندگی اشاره می کند ولی شما به منفی طبقه ی ششم رفته اید!! یعنی مال و ثروت کسب می کنید ولی در جهت گناه و یا از راه گناه و این شما را خدای نکرده به بدبختی و از دست دادن تعادلتان در زندگی خواهد رساند. ساختمان مخروبه در خواب شما دقیقا اشاره به این می کند که تمام اهدافی که در سردارید با این روشی که برای خودتان در زندگی انتخاب کرده و به پیش گرفته اید، از بین خواهد رفت و خدای نکرده در آخرت به جهنم خواهید رفت. این خواب هشداری به شماست که الان که از بیرون ساختمان ( زمانی که هنوز فرصت دارید که شرایط تان را عوض کنید) به درون نگاه می کنید، و پله کانها و مراتب نزول مقام خودتان را می بینید، روش تان را عوض کنید. مبادا گرانفروشی کنید یا کار خلافی انجام دهید که ثروتتان به ضررتان تمام شود و عوض اینکه از خودتان حمایت کنید خودتان را در عذاب قرار دهید!! آخر قضیه یادتان نیست و این اشاره به این می کند که خواب شما هشداری به شماست. هنوز فرصت دارید تا خودتان و روشتان را عوض کنید. تشکر از همراهیتون.
نفیسه : سلام خواب میدیدم بالای یک سری پله برقی که به طرف پایین بودن،انتهای پله مشخص نبود و تاریک بود پایین پله ها وایسادم و کارت زدم و قصد عبور از پله داشتم .
در صحنه ی بعد اقوام دوری که تهران داریم در منزل ما بودن ،سالهاست ما با هم ارتباط نداریم و دختر اونها سعی داشت با من ارتباط برقرار کنه.
و در اخر ما در میدان شهرمان یک مجسمه از مشک حضرت اباالفضل داریم که،مراسم عزاداری هم در ان نزدیکی برای امام حسین برگزار می شود.یکی دیگه از فامیل هامون که با هم خیلی مشکل داریم،دخترشون زیر همین مجسمه میخواست به من یک بچه که بغل کرده بود بدهد و من متعجب بودم و باور نمیکردم
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان لازم به ذکر می دانم که شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر 24 ساعت و در هر کامنت هستید و نه بیشتر. اگر بین خوابهایی که در یک شب می بینید حتی یک ثانیه بیدار شده باشید و دوباره خوابتان برده باشد، یک خواب محسوب نمی شود ( تمام خوابهای یک شب را نمی توانید یک جا تحت عنوان یک خواب ارسال کنید). چنانچه بین خوابهایتان بیدار شده باشید، لطفا باید بفرمایید تا از شما حق خواب بیشتری کسر شود در غیر اینصورت خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن خواهید شد و هرگز نباید با یک حق خواب چند خواب را بخواهید که تعبیر کنید. تعبیر خواب شما این است که شما دارید مرتکب اشتباه یا گناه بزرگی می شوید که آخرش به ناکجا آباد ختم می شود و اگر این اشتباه را انجام دهید به مشکلات بسیاری دچار خواهید شد. اینکه دیده اید که دختر او می خواسته با شما ارتباط برقرار کند، به تحسین شما از خودتان از نظر قدرت زنانگی و امیال درونی شما اشاره می کند و همینطور می تواند به تمایل شما برای رسیدن به ثروت زیاد اشاره کند. قسمت آخر خوابتان دختر فامیلتان برای شما آرزویی کرده و حضرت عباس ع را قسم داده که به هدفش برسد. اگر کسی در حق کسی آرزوی بدی بکند، با هیچ قسمی این آرزو برآورده نخواهد شد مگر اینکه از شما به او ظلم شده باشد. تشکر از همراهیتون.
یاشار : با سلام و درود فراوان خدمت شما عزیز بزرگوار.. والا من خواب دیدم یه جایی مثل اردوگاه کار مثل برده ها در سخت ترین شرایط کار میکنم به طوری که وضع جسمی داغونی پیدا کردم و صورتم زیر آفتاب سیاه و پر از ریش و پشم ژولیده شده و توی این اردوگاه پله هایی بود به سمت پایین و من مثل اسکیت بازها به طرز ماهرانه ای پله هارو پایین میرفتم و همه تحسین میکردن منو با این هنرم.. انگار دچار یاس نامیدی شده بودم و افسرده و خودم را نابود میدیدم تو این اردوگاه کار.. بعد یه با یه نیسان آبی انگار از اردوگاه فرار کردم و رفتم به خارج از کشور.. بعد مثل تو فیلمها با دور تند یهو رفتم چند سال بعد و من یه خواننده شده بودم و وضعم خوب شده بود و به موفقیت رسیده بودم و ریشمو شیش تیغ زده بودم ولی هنوز آثار سیاهی صورتم نرفته بود و امیدوار بودم کم کم پوست صورت روشنتر بشه تو خارج از کشور.. بعدش یهو احساس کردم تو خونه ای شبیه خونه قدیمی ما که از گل و چوب بود و سست خوابیده بودم و بیرون برف شدیدی می اومد ولی هم از داخل خونه که مبادا فرو بریزه واهمه داشتم و هم از سرمای بیرون. با تشكر از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما در زندیگ تان خیلی سخت کار می کنید و زحمت می کشید و تحت فشار و استرس هستید و البته اهل غر زدن نیستید. شما احساستان را درون خودتان حفظ می کنید و سعی می کنید که حتی زمانی که در زندگی پسرفت دارید، نگرشی ساده و بی خیال به خودتان بگیرید و احساسات منفی تان را بروز ندهید. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا کنید و شرایط زندگی تان را عوض کنید. فکر می کنید که اگر سخت بکوشید شاید بتوانید مثل کسانی که خارج از ایران رفتند زندگی بهتری داشته باشید و به هارمونی و هماهنگی در زندگی تان برسید ولی این خیالی باطل است! کسانی که در خارج از کشور به راحتی زندگی می کنند از ابتدا یا بسیار متمول بوده اند یا چندین سال در شرایط بسیار سخت تر از امروز شما کار و زندگی کرده اند و تازه چون زبان مادریشان هم در زندگی استفاده نمی شده، حتی نمی توانستند که احساس واقعی خودشان را به زبان بیاورند و بسیار سختی کشیده اند. شما به شرایط امروزتان که فکر می کنید، اوضاع اقتصادی سخت و عدم امنیت و عدم صداقت و ... جایگاهی سست و نامطمئن را برای خودتان متصور هستید که از بیرون رکود اقتصادی و بی تفاوتی مردم را شاهد هستید و از درون، عدم امنیت. ولی به حقیقت که با سختی آسانیست... منوط به اینکه ناامید نشوید. تشکر از همراهیتون.
sahar : عرض سلام و ادب
بعد از نماز صبح خواب دیدم در یکی از واحدهای یک ساختمان نا آشنا هستم. چند نفری هم ظاهرا از اقوام در اون واحد هستند تمایل ندارن من از اون واحد برم بیرون. اما یک دفعه من با سرعت از واحد میرم بیرون و به راه پله میرسم و با شتاب از تمام پله های ساختمان بالا میروم، شاید حدودا ۲۰ طبقه بالا میروم تا به پشت بام میرسم باز روی پشت بام یه سری سکوهای بلندتری بود میرم روی اون ها می ایستم و منظره ی شهر رو از بالا میبینم. اولش میگم آخیش بالاخره دیدم همه جا رو. بعد چشمم به دو سه تا ساختمانی که بلندتراز ساختمانی بود که روش بودم افتاد، برام یه مقدار کم خوشایند نبود این قضیه. برخی از اقوام هم که دنبالم بودند به من میرسند و من دست یکیشون رو میگیرم که دقیقا بیاد روی سکو جایی که ایستادم بایسته.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما به ثروت زیادی خواهید رسید و ایده های تازه ای به ذهنتان می رسد که اقوام شما تمایل ندارند شما در کارتان پیشرفت کنید. اما شما با سرعت به اوج موفقیت می رسید و درکتان از باقی افراد خانواده تان بالاتر خواهد رفت. شما دوست دارید همیشه در مقام بسیار بالای اجتماعی و یا ثروت و یا دانش قرار بگیرید ولی خوب به اندازه ی خودتان بسیار بالا خواهید رفت و به ثروت ومقام خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
shole : سلام و عرض ادب
من از دوست پسرم جدا شدم و وضو گرفتم و نیت کردم خوابیدم.تو خواب دیدم محله ای که قبلا مادربزرگم بوده رفتم در حالی که در واقعیت اون محله نبود.و دری که مادربزرگم تو اون خونه بود در بزرگ بود،کسی زندگی نمیکرد و من بدون کلید در رو که یه ذره هل میدادم باز میشد.دوستم که زیاد باهاش رفت و اومد ندارم تو خواب حامله بود گفت دلم کوفته میخواد منم رفتم در رو هل دادم دیدم پله های زیادی میره بالا رفتم توی قابلمه کوفته بود چهارپنج تا یکی اوردم خودم برای دوستم یه لقمه بزرگ گرفتم اون که میخورد یه پسر بچه حدود پانزده ساله لباشو لیس میزنه روبروی ما برا اونم لقمه دادم دیدم سمت راست دوستم یه پسربچه با مامانش هست برا اونم کوفته دادم موقع دادن کوفته یه تکه نان بود به جای کوفته.گفتم مال تو کم شد بذار برم دوباره بیارم دوباره رفتم باز در به همون شکل باز شد ولی این بار یه زن تو حیاط بود با یه پسر بچه هفت هشت ساله و اینجور به نظرم اومد که این سومین باره باز میرم از پله ها بالا برم .و این دفه دو قسمت پله دیدم به فاصله کم از همبودن و دوتاشم پله زیاد بود زنه گفت از این پله ها برو.زود رفتم بالا پله که تموم شد به سکو رسیدم گفتم نمیتونم از سکو برم بالا یه وقت میافتم گفت نگران نباش زودی پسر بچه اومد با پتو تو یه ثانیه پله درست کرد من به راحتی رفتم بالا..سومین بار رفتن از پله ها ربطی میتونه داشته باشه به این رابطه؟این سومین شخصی هست که به طور جدی تو زندگیم بود
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما به اصول و قوانین و اعتقادات مادر بزرگتان و به فرهنگتان پایبند هستید و سعی می کنید که با تکیه بر عقلانیت و خردی که دارید مشکلاتتان را حل کنید. شما سعی می کنید که مشکلات دیکران را حل کنید و از آنها حمایت معنوی کنید. دوست شما در خواب با توجه به اینکه با او رابطه ای ندارید، به خصلت هایی در وجود شما اشاره دارد که شبیه دوستتان است. شما شاید در گذشته نگرانی هایی داشته اید که سعی کرده اید با بالابردن حس معنویت در خودتان مشکلاتتان را حل کنید. شما سعی کرده اید که شرایط سخت را برای خودتان حل و فصل کنید. شما بعد از آن سعی کرده اید که قبل از اینکه وارد ماجراجویی های جدیدی بشوید، مراقب حرف زدنتان باشید و با دقت بیشتری رفتار کنید. سعی می کنید که منطقی باشید و برای حل مشکلاتتان صدقه هم بدهید و این صدقه خطرات و بلاها را از سر راه شما دفع می کند و از سقوط و شکست شما در زندگی جلوگیری می کند. بله ممکن است به او هم مربوط باشد ولی اینکه پله درست شده به این اشاره می کند که چه او در زندگی شما باشد و چه کسی دیگر، قرار نیست شما شکست بخورید و زمینه ی پیشرفت و رشد در شما فراهم خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
sina : سلام خواب دیدم که از خواب بیدار شدم دیدم تو یه اتوبوس هستم و فک میکنم داریم به اردو میریم گوشیمو برداشتم دیدم عموم
با طعنه بهم پیام داده که وقتی که خواب بودی کار انجام شده دیگ نمیخواد بری.دیدم اتوبوس وایساد صبر کردم تا بقیه پیاده شن ولی فهمیدم برای من وایساده پیاده شدم دیدم تو یه جاده ی چهارراهی هستم از دور دوست دوران مدرسمو دیدم که داشت با شلنگ آب دور و بر یه ساختمونو میشست تا منو دید خواست روم بپاشه ک جا خالی دادم آبو بست و با طعنه حرف عمومو تکرار کرد.رفتیم تو ساختمون دیدم یه رختکنه یه دوست دیگه هم اومد با هم احوالپرسی کردیم که دیدم داره مسابقه برگزار میشه برای تماشا رفتیم عموهام هم داشتن نگاه میکردن.یه جایی شبیه کلبه چوبی بود یه زن از پله های چوبی پایین اومد و خم شد و سه تا زن از بالا خودشونو پرت کردن پایین و با آرنج زدن تو پشتش.یه ترازو کنارم بود عدد ششصد و خورده ای بود شد هشتصد.بهم گفتن این زن باید از پله ها بالا بره و وقتی پایین اومد موانعو رد کنه تا اون زنا بزنن رو پشتش و رکوردو که هزار کیلو(وزن ارنج زنها) هست بزنه.زنه از پله ها رفت بالا منم رفتم بالا دیدم وقتی داره پایین میاد رو پله ها چاقو و تیغه هست کمکش میکنم ردشون کنه ک رو یکی از پله ها میشینه دیدم دختری هست ک قبلا باهاش بودم گریه کرد و گفت خسته شدم.ممنون میشم کامل تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما به این آگاهی می رسید که باید خودتان را متحول کنید و تولد معنوی دوباره ای داشته باشید. ایده های تازه ای به ذهن شما می رسد و مسائل تازه ای برای شما روشن و مطرح خوهند شد. شما قبلا سعی کرده اید که همرنگ جماعت شده و از خودتان اصالت و ابتکار به خرج نداده اید. اما الان وقتش رسیده که تصمیمات خودتان را برای بهتر کردن زندگی تان بگیرید و راهتان را از دیگران جدا می کنید. شما باید برای زندگی تان تصمیماتی اتخاذ کنید و نباید به حرفها و احساسات اشخاصی که از شما عصبانی هستند و می خواهند بار منفی احساساتشان را روی شما تخلیه کنند، اهمیت دهید. شما می خواهید که رفتارتان را عوض کنید و شخصیتی رقابتی دارید. عزم و اراده ی شما برای رسیدن به موفقیت بالاست. شما می خواهید در زندگی تان به صلح و آرامش و صفا برسید و از مشکلات و مسئولیت های سخت بیرون بیایید. نگاه خانواده شما به شماست و آنها رفتار شما را با فرهنگ و سنت های خودشان مقایسه می کنند. دختری که قبلا با او بوده اید در زندگی خیلی سختی کشیده و احساس شکست می خورد. او می خواسته که در زندگی به سعادت و تعادل برسد ولی حالا احساس می کند که دشمن شاد شده. مردم او را تحقیر می کنند و فشار زیادی روی اوست. شما می توانید به او کمک کنید که از این حرفهای تیز و زخم زبانها و شرایط سختی که او با آنها مواجه است بیرون بیاید. تشکر از همراهیتون.
طاهره : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم در خانه قبلی ام هستم انگار اسباب کشی کرده بودم به انجا .ان خانه طبقه چهارم بود وبزرگ ودلباز (در بیداری هم به همین صورت است.)خیلی خوشحال بودم کمی اشغال جمع شد گفتم پایین میبرم. دم درب ورودی یک ساک بزرگ بود(در واقعیت این ساک رادارم) داخلش رانگاه کردم پراز لباس زمستانی بود گفتم شوهرم جمع کرده چون این فصل لازم نیست. بعد ازپله هاپایین رفتم (شبیه مدل بیداری بود) پیلوت وسیع بود(شبیه مدل بیداری نبود) دیدم چادرندارم وبلوز سفیدوشلوار شیکی تنم هست ناخن هایم لاک دارد (مثل یک خانم آراسته در منزل)پاروی پله ها گذاشتم پله ها سفیدمرمر ،بزرگ،زیبا،مجلل ،روشن بود .مهمانهای یک واحد بیرون امدند همه خانم ،متوجه بیچادری ام نبودند. خیلی راحت رسیدم بالا .
فریبا هراتی
: سلام. انشالله مشکلاتتان را از زندگی تان دفع می کنید و شرایط زندگی شما بهتر خواهد شد. شما مجبور نیستید که نگران سردی روابط تان با همسرتان باشید و بخواهید با شدت از خودتان حمایت کنید. شما روی هدفتان تمرکز می کنید و بهترین رفتار را از خودتان بروز می دهید و در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد. زندگی آرام و مرفه ای خواهید داشت و نگرانی های امروزتان را فراموش می کنید. تشکر از همراهیتون.