تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Manley : با درودواحترام، خواب دیدم نمیدونم کجاست دختردوم همسرم یک گوشی موبایل اززیرخاک بیرون آورد،و اطلاع داشت که برای پدرشه،یک گوشی قدیمی،تاشو،ولی چهار تا چیزی شبیه آنتن از بالای گوشی بیرون بودگفتم این دیگه چه جورگوشی هستش،ازطرفی تعجب کردمو ناراحت شدم که چراگوشیو مخفی کرده، رمزداشت و دخترش رمزومی دونست منم حدس زدم رمزو. ۲۰۴۵بود. ازدخترش سوال کردم که گفت چیزی نمیدونم. بعددیدم درجایی هستم بسیاروسیع همچون استادیوم دورتادور، پله های سیمانی بود.دوطرف ماکمی بافاصله ازجایی که مانشسته بودیم،پله ها ازسطح زمین بودبه سمت بالا. ولی جایی که من ومادرم نشسته بودیم دوردیف بالایی بود. پایین پای ما محوطه برگزاری مراسم بود.در ردیف اول ما نشسته بودیم. برداشتم این بودکه خارج ازکشورهستم که ازقضا افتتاحیه بازیهای المپیک هستش.هیجانزده بودم ازاین که در جشن افتتاحیه حضور داریم. در ردیف دوم دورتادور عده ای یونیفورم پوش برای تشریفات مراسم ازکشورهای مختلف نشسته بودند. درردیف دوم پشت سرما چندتایونیفرم ارتش راپوشیده بودندگروه رژه وتشریفات بودند.در محوطه درتدارک جشن بودندما که درانجا نشسته بودیم افرادمختلفی ازگروه تشریفات می آمدند وتمایل داشتند پشت سر ما بشینند دوستاشون میگفتند دیگه اینجاجا نیست که شمابشینید بعد یکیشون روبه من کردوگفت من نمیدونم چراهمه میخوان دقیقااینجابشینن.اینبار یکی دیگه اومد ودید پشت سر ما جانیست به من گفت میشه کلاه منو نگه دارید.گفتم مشکلی نیست دودل بودکه کلاهو بده یانه چون نگران مافوقش بودکه برای نداشتن کلاه بازخواست بشه.کلاهو دادگفتم نگران نباش دستام تمیز تمیزه و شستم.برای اینکه کلاه آسیب نبینه یاکثیف نشه گذاشتم داخل کیفم.دوست داشتم دخترم هم بیاد باما باشه اماجای دیگه ای مشغول بازی بود.از خواهرش که دخترهمسرم هستش خواستم بره و خواهرشو بیاره و چند تاوسیله هم خواستم برای دخترم که اونهارا هم بیاره. رفت و اومد ولی احساس مسیولیت نکرد وکاری که خواستم رابه درستی انجام نداد.روی گذر باریکی که افراد تردد می کردند دراز کشید و غر می زد، یک لنگه کتونی منو پرت کردگفتم چرااین کارومیکنی برو بیار، توجه نکرد. با ناراحتی گفت: شما وفلانی(خواهر بزرگش) کتونیه منو مرتب پوشیدیدگفتم:هیچوقت کتونیه شما رو نپوشیدم. پتو را رو سرش کشید وخوابید. منم ناراحت شدم کتونی اورا پرت کردم و او بیخیال بود. ولی پشیمان شدم که من نباید مثل او رفتار کنم. کمی دورتر، زیرسقف سکویی که مانشسته بودیم مردی باسگ ایستاده بود وشاهداین صحنه بود.وکمی دورترشخص دیگری آن لنگه کتونی رابرداشت. صاحب سگ به انگلیسی واشاره گفت بیارم برات منم گفتم بیار.و هنوزبه سگش نگفته سگ رفت وکتونی را آورد.
فریبا هراتی
: سلام. شما از دختران همسرتان ناراحتید. یکی از آنان با کسی که در گذشته ارتباط آنان قوی بوده؛ و با پدرش هم در ارتباط بوده، تعامل دارد ( شاید همسر اول شوهرتان). ولی نمی خواهد که ارتباطات خودش را با این شخص، برای شما مطرح کند. عزم و اراده شما برای رسیدن به موفقیت و دستیابی به اهدافتان بالاست. شما سعی می کنید که فعال تر، تهاجمی تر و جسور تر باشید. شما دوست دارید قویترین و بهترین باشید و با شما با احترام تعامل شود و ثابت کنید که چقدر مجرب و قوی می توانید رفتار کنید. دختر دوم همسرتان هم از اینکه خواهر بزرگش و شما همیشه حرف خودتان را به پیش ببرید و به نظرات او اهمیت ندهید، ناراحت است. شما شاید در ابتدا از او عصبانی شوید و واقعا به او اهمیت ندهید ولی بعد، فکر می کنید که قدرت شما در اثبات شخصیت تان، به خاطر مقابله به مثل کردن با دختر همسرتان، تضعیف می شود و سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و نشان دهید که جایگاه بالایی در زندگی تان دارید تا هر کسی هم که قدرت درک شما را ندارد، از دور هم که شده بفهمد که چقدر شما مجرب و زرنگ هستید. تشکر از همراهیتون.
Manley : با درود و احترام، حدود یک ماه پیش به ارمنستان رفته بودم. پله کاسکاد معروف به هزار پله از بناهای این کشور است. پله های عریض و سنگی با نمای زیبا و گل کاری. معمولا گردشگران بخشی از پله ها را با پله برقی طی می کنند چون خیلی زیاد است. خواب دیدم همانجا هستم و پله هارا بالا رفتم و در حال پایین آمدن هستم و در هر دو دستم چند نایلون بزرگ پر از کالا بود. احساس شادی داشتم. احساس کوشایی و تلاش زیاد که گویا بارها این پله هارو بالا رفته ام و از انجا کلی کالا به پایین می اورم. و احساس رضایت از خودم داشتم که دفعه اول که از این پله کاسکاد دیدن کردم چقدر بالارفتن و پایین آمدنش سخت بود ولی الان چه با انرژی دارم کار می کنم. بارها بالا میروم و کلی جنس با خودم پایین می آورم.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. اینکه از پله ها بالا می روید یعنی رشد می کنید درکتان بالاتر می رود و به آگاهی بیشتر و شرایط بهتری در زندگی تان می رسید. پایین آمدن از پله ها در این خواب شما اینطور معنی می دهد که شما احساس می کنید که در ارمنستان شرایط بسیار بهتری برایتان وجود دارد و از اینکه بر می گردید( حتی با دست پر) خوشحال نیستید چون آنجا به شما بیشتر خوش می گذرد. اما با این وجود، ضرری شامل حالتان نیست و از این تحولاتی که در زندگی تان تجربه کرده اید یا می کنید، سود خواهید برد. تشکر از همراهیتون.
مهیا : سلام.امروز صبح خواب دیدم روی پشت بام
نشون ندید متشکرم.
فریبا هراتی
: سلام. شما در کار و زندگی تان به اوج موفقیت و رفاه خواهید رسید. مادر شما می خواهد که شما برادرتان را راهنمایی کنید و برای او هم روشنگری کنید که او می تواند نسبت به موفقیت خودش امیدوار باشد و اینکه چشم انداز تازه ای در زندگی او هم به وجود خواهد آمد. روح پدرتان شاد. او هم آرزوی خوشبختی برادرتان را داشته و می خواهد که برادرتان به رفاه و تمول برسد. برادران شما شاید سعی کنند که شما را وادار کنند تا علیرغم میل تان کاری را انجام دهید و با آنان توافقی کنید که تمایلی به انجام این کار یا این توافق ندارید. اما برادرتان شما را با زور مجاب می کند که به حرفش گوش دهید. شما مجبور خواهید شد از رفاه و ثروتی که بدست می آورید بگذرید و یا اقلا از بخشی از آن بگذرید. برای دفع شر و سختی ها حتما صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
رخساره : سلام شبتون بخیر.این خواب رو دختر داییم برای مادرم(عمه اش)دیده.
مادرم دوتا مفصل پاهاشو عمل کرده وبه تازگی میتونه راه بره.دختر داییم خواب دیده مادرم پاهاش کاملا خوب شده و به خونشون رفته از پله ها بالا میره و میره طبقه دوم خونه دختر داییم یه دختر جوان خوشکل هم توی خواب همراه مادرم بوده که دختر داییم میپرسه این کیه ومامانم میگه نوه ام هست(دختر خواهر بزرگم)و گفته عمه خوشحالم تونستی از پله ها بالا بیا فکر نمیکردم بتونی چقد زود پاهات خوب شده.خواهر بزرگم یه دختر ۲۰ ساله داره که پزشکی میخونه وتوی خواب همراه مادرم بود ولی توخواب خیلی زیباتر از چهره بیداریش بوده.ممنون بابت تعبیر خواب .پاینده باشید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادرتان سلامتش را بدست خواهد آورد و در زندگی اش به مراتب بالا رسیده و پیشرفت خواهد کرد. او دوباره احساس نشاط و جوانی خواهد کرد و خواهد توانست مانند قبل خوش و سرحال و سرزنده باشد. دختر خواهرتان هم خردمند تر از همیشه خواهد شد و او هم در زندگی اش پیشرفت خواهد کرد و وجهه ی خیلی خوبی پیدا می کند. مادر شما و دختر دایی تان خواهند توانست درک بهتری نسبت به هم داشته باشند و نظرات هم را تایید کنند. تشکر از همراهیتون.
fateme : سلام وقت بخیر. من دختر مجرد۲۵ ساله هستم و از محل کارم راضی نیستم.شب ۲۷ ام ماه صفر خواب دیدم سرکاربودم و سرم شلوغ شد مثل همیشه و کلافه شدم اما نمیدونم چیشد که کارام راحت تموم شد و خواستم بیام بیرون.راه خروجش؛پله های عریض و زیاد داشت.اومدم بالا و حس میکردم حامله ام(ازنظر سختی جسمانی ولی شکم بزرگ نداشتم)به دو سه تا پله ی آخر که رسیدم خیلی خیلی سخت بالا اومدم و تلاش زیاد کردم.در حین بالا اومدن متوجه شدم سوره فلق داره خونده میشه تو فضا.اما به وضوح نمیشنیدم.اومدم بالا و بیرون رفتم .بعد از من سوره ناس پخش شد.اومدم بیرون با خودم گفتم ۳۰ سالم شد رفتم تو ۳۱.و جوری بود که اومدم بیرون میخواستم ازدواج کنم.همان شب دوستم برام خواب دیده بود که جای شلوغی بودیم و من بیحال و بی جون بودم دست و پاهام ضعف داشت و انعطاف نداشت
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوران سختی کار شما به پایان می رسد و در کارتان پیشرفت خواهید کرد. علیرغم تمام ناراحتی هایی که به شما تحمیل می شود، و مشکلاتی که در دلتان نگه داشته و راجع به آن صحبتی نمی کنید، تدریجا در کارتان به مقام بالاتر و یا حقوق بیشتر می رسید و برای دفع سختی ها و مشکلات خداوند می خواهد که شما 4 قل را زیاد بخوانید. کم کم شما از این بی تفاوتی نسبت به کارتان خلاص می شوید و متوجه ی نکات مثبت آن خواهید شد. شرایط شما خیلی خوب می شود و احساس آرامش کرده خدای بزرگ را شکر می کنید. بعد از آن هم احساس تعهد بیشتری به کارتان می کنید و هم انشالله ازدواج هم خواهید کرد. تعبیر خواب دوستتان با حق کسر خواب دوم ( در هر کامنت شما فقط مجاز به ثبت یک خواب هستید نه بیشتر)؛ این است که شما در شرایط حاضر احساس می کنید که با محیطی که در آن کار می کنید و افرادی که دوروبر شما هستند، از نظر روحی سازگاری ندارید. شما نمی خواهید مانند آنها باشید و دست و دلتان به کار نمی رود...مشتاق کار نیستید و همین هم باعث شده که لجبازی و یا احساس فاصله گرفتن در وجود شما تقویت شده و خودتان هم با دیگران غیر قابل انعطاف رفتار کنید. تشکر از همراهیتون
Allah lover59 : با سلام وتشکر از تعبیرهای روانتون،من در واقعیت میخوام با بخشید حقم حضانت پسرم رو بگیرم وبرم،در خواب امروز ساعت ۵خواب دیدم که ما در هتلی که ظاهرا متعلق به خانواده من وهمسرم بود ،بودیم ،توی هر یخچالهتل ۴۰عددشیرهای پاکتی کوچک که متعلق به گروه خانواده من بود وجود داشت،ولی برای خانواده همسر۵-۶تا وناقص بود،من به دخترم گفتم به همسرم بگه من میخوام حق وحقوقمو ببخشم وحضانت پسرم رو بگیرم،وقتی گفت،همسرم جواب داد که باید۱۴۳پله پایین بیای تا من قبول کنم،من بهش حمله کردم واون از۲-۳پایین افتاد وسرش به پله ها خوردوعینکش دراومدوبیهوش شد،من دعا کردم نمرده باشه تا خونش گردنم نیفته،به هوش اومد ورنگش خیلی سیاه شده بود بازم ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. استدعا می کنم. شما مجبور می شوید که برای اخذ حضانت پسرتان، به صورت موقت، در هویت شخصی تان تغییراتی به وجود بیاورید و حالت ذهنی تان را عوض کنید. باید سعی کنید که طرز فکر قدیمی تان را عوض کنید و عادات قدیمی تان را کنار بگذارید. به صورت مصلحتی مجبور می شوید وانمود کنید که بعضی چیزها که عمیقا ناراحتتان می کنند و دوست ندارید اتفاق بیافتند، اوکی و بی ایراد هستند. شما می توانید با گرفتن حقوق تان از همسرتان خیلی راحت و خوب زندگی کنید. جوری که دور دور شما باشد و اوضاع به نفع شما باشد و هیچ چیزی برای همسرتان نماند. اما شما ترجیح می دهید که پسرتان را بگیرید و همه چیز را به همسرتان ببخشید. با این وجود باز همسرتان زیر بار نمی رود و به شما می گوید که شاید دلش بخواهد به صورت غیر منتظره ای، در آینده پسرتان را ببرد پیش خودش و می خواهد که شما با این مسئله موافقت کنید و خودتان را با شرایط وفق دهید. یا مثلا به صورت افراطی شاید بخواهد که مدتی پسرتان را پیش خودش ببرد و از شما می خواهد که شما خویشتن دار باشید و اعتراض نکنید. اما این شرط برای شما سخت است. کافیست کمی او تحت فشار قرار بگیرد تا بینش و دیدگاه امروزش را از دست بدهد، او حقایق را درست درک نمی کند و احساس استیصال خواهد کرد. او سعی خواهد کرد که پنهانکاری کند و غیبش می زند و مخفی می شود. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام عزیزم،وقت بخیر
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر. علی از شما کینه بدل گرفته و در عین حال غصه می خورد که رابطه تان خراب شد و سعی می کند که وانمود کند که کینه ی شما را نسبت به خودش از دلتان بیرون بیاورد. او از اینکه شما آزاد شده اید حرص می خورد. او آرزوهای دور و درازی برای خودش دارد ولی وسایل رسیدن به موفقیت برای او فراهم نیست. او هنوز به مادیات و امکانات مالی که می تواند در اختیار داشته باشد فکر می کند ولی شرایط مالی او خیلی هم خوب نیست. طاها احساس ایزولگی و تنهایی می کند ولی فهمیده که دیگر باید شما را فراموش کند و تنهایی را پذیرفته است. مادر علی به مشکلات علی دیده ی وسیعتر و خردمندانه تری نسبت به خود علی دارد و مثل علی به شرایط بدبین نیست و مثل او غصه نمی خورد. ولی بیشتر از اینکه غمگین باشد عصبانیست که زندگی پسرش دچار هرج و مرج شده است. تصمیمات زیادی در فکر او هست که می خواهد عملی شان کند و احساسات منفی قکرش را درگیر کرده و شرایط او به مرور زمان بدتر هم خواهد شد و خودش خبر ندارد. شما هم بدتان نمی آید که او هم فکرش درگیر باشد چون قبلا علی را تشویق می کرد که علیه شما فعالیت کند. علی کم کم به این باور می رسد که دیگر رویای بدست آوردن شما را باید از سرش بیرون کند. شما به خاطر استقامت و رفتار خردمندانه تان به آرامش و راحتی خواهید رسید. برادرتان معتقد است که شما راحت شدید که علی رفت. شاید دیگر این مسئله ی علی برایتان کهنه شده و مانند قبل ذوق نمی کنید که از زندگی تان رفته است و عادی شده است. خواب شما 1445 کاراکتر و 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : سلام خواب دیدم لطفا نشون ندین ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. شما به همان اعتقادات و باورهای گذشته تان نسبت به مادر بزرگ مادری تان معتقد هستید و تلاش می کنید که شرایطی برای او فراهم کنید که در زندگی اخروی او، شرایطی را فراهم کنید که آرمانها و آرزوهای او نقش بر آب نشود و اگر اشتباه و خلل و ایرادی در رفتار او وجود داشته باشد، مورد رحمت و لطف خداوند بزرگ قرار بگیرد و آمرزیده شود. شما می خواهید الان هم از مادر بزرگ مادری تان حمایت کنید. علاقه ی شما به مادر بزرگتان از علاقه ی خواهرتان به او بسیار قوی تر است. مادر بزرگ پدری شما، زندگی راحت و متمولانه ای دارد و امکانات رفاهی برای او فراهم است ولی نمی خواهد که کسی از اموال و دارایی های او با خبر باشد و حقیقت را از دیگران مخفی می کند. اما شما خواهید توانست سهمی در این دارایی ها داشته باشید و این باعث خوشحالی و ایجاد هیجان در شما می شود. در واقع خوابتان به شما می گوید که شما باید مادر بزرگ پدری تان را به فکر حمایت از خودتان بیاندازید تا مغزش را به کار بیاندازد و از شما پشتیبانی کند. هر چند که مادر بزرگ پدری تان زیاد هم شخصیت حمایتگرایانه ای نسبت به شما ندارد. خواب شما شامل 1395 کاراکتر و 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
Nasssrin : سلام خانم هراتی امیدوارم حالتون خوب باشه و ازتون متشکرم بابت تعبیر این خواب
چند وقته خواب میبینم تو یه خونه هایی هستم که وقتی از پله های اون خونه ها میام طبقات پایین برگشت به طبقه های بالا سخت میشه انگار اصلا پله نیست یا خیلی محکم نیستن یا خیلی ارتفاعشون زیاده من نمیرسم بهشون یا چندبار دیدم توهمین خونه ها شبیه آپارتمان یا مجتمعن و خیلی تمیز وشیک گم میشم خونه خودمونو می کنم خیلی اینارو میبینم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در زندگی تان در گذشته با موانعی مواجه شده اید و از اینکه یاد آن مسائل بیافتید، فکرتان به شدت ناراحت می شود. شما در ضمیر ناخودآگاهتان عقب می روید و مسائلی در گذشته تان هست که شما را ناراحت می کند یا اشتباهاتی را مرتکب شده اید که آنها را تایید نمی کنید و می دانید که خیلی بد بوده اند. یا با سختی هایی مواجه بوده اید که دوست ندارید در آن موقعیت ها دوباره قرار بگیرید و فکر می کنید که اگر در آن موقعیت ها بودید الان چطور می توانستید خودتان را در زندگی تان بالا ببرید و پیشرفت کنید. شما باید مراقب باشید که تمول و رفاهی که دارید باعث نشود که غرور زیاد شما را بگیرد و همینطور راه اشتباهی را برای زندگی تان انتخاب نکنید. تشکر از همراهیتون.
Samane : خواب دیدم یه جایی بودیم.ممنون،نمایش داده نشه.
فریبا هراتی
: سلام. شما باید برای پیشرفت در مسیر زندگیتان ایمان و اعتماد به نفستان را تقویت کنید. نباید بترسید و نباید مرتکب گناه شوید بلکه باید عزمتان را جزم کنید که مقام خودتان را حفظ کنید و از سختی های موجود تهراسید. باید با احساس کامل و اعتقاد کامل کارتان را ادامه دهید و سر حرف و قول و نیت تان بایستید و مهربانتر و خوش اخلاق تر باشید. خواب شما 1171 کاراکتر و 2 حق خواب است. تشکر از همراهیتون.