تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
افسون : با سلام و سپاس از شما. خواب ديدم در جايي بودم كه پله برقي هاي زيادي به طرف پايين مي خورد و من با سرعت نسبتا زيادي بدون اينكه پاهام كامل با پله ها تماس پيدا كنه پايين مي رفتم و من در اين مسير يكي ، دو نفر مرد با پيراهن بسيار بلند به تن ديدم. در اين مسير من با خودم مي گفتم آخرش هم آدم به اين نتيجه مي رسه كه ته اش هم چيزي نيست.ممنون ميشم خوابم تعبير كنيد.
فریبا هراتی
: سلام. شما در سطوح مختلف آگاهی های معنوی حرکت می کنید و می خواهید به درک عمیقی در مورد معنویات برسید. عمیقا به افکار ناخودآگاهتان نزول می کنید و عمق موضوع را درک می کنید. یک عقب نشینی در میل به پیشرفت در دنیا را در خودتان تجربه می کنید. ته اش چیزی نیست جز آبرویی که برای خودتان خریده اید و کاری که از شما به یادگار می ماند و خدمتی که به دیگران کرده اید. فقط اینها برایتان می ماند. تشکر از همراهیتون.
Bahar : باعرض سلام خدمت خانم هراتی
خواب دیدم داخل یک محیطی مانند دانشگاه خیلی شلوغ بود البته کلاس درس هم بود من از چند پله بالا آمدم و روی یک صندلی که داخل کلاس بود نشستم کنارم خانم های دیگری هم بودند من روسری را از سرم برداشتم و دست توی موهایم کردم دیدم خیس انگار از زیر دوش بیرون اومدم بعد پدرم رادیدم که دنبال کار های من است که یک برگه دستش هست به این طرف و آن طرف میدود تا مرا توی این کلاس ها جا بدهند خیلی نگران بود که این کار را حتما انجام بدهد یک آقای آشنای را دیدم که یکباره توی همان لحظه قلبم ایستی کرد ولی اون اصلا حواسش به من نبود از اون محیط با پدرم آمدیم بیرون البته من خودم رادیدم به سختی آمدم بالا جای بلندی مانند یک پله بلند و بعد به من گفتند اگر می خواهی بری سر کلاس باید از این سوراخ که یک نفر هم با فشار جا می شد داخل بروی من نزدیک شدم هوا تاریک بود که یک باره یک آقای که نمی دانم چه کسی بود من را از داخل این سوراخ حول داد به پایین ترسیده بودم چند پله را سر خوردم آمدم پایین ولی وقتی به پایین رسیدم دیدم اطرافم روشن با لامپ های بسیار و پر از مواد غذایی هست کارتن های بزرگ پر از حبوبات .کشمش و خیلی چیز های دیگر با خودم گفتم ای کاش من هم از اینابرمی داشتم به صاحبش بگم بهم بده هر چه بیشتر پایین می امدم مواد غذایی بیشتر می شد رسیدم پایین یک کاسه سوپ به من تعارف کردند ومقداری غذا داشتم سوپ را می خوردم خیلی خوشمزه بود با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما انسانی پاک و خوب هستید که تجربه های زیادی ندارید. پدر شما نگران است که شما را گول بزنند و از سادگی و بی تجربگی شما سو استفاده کنند. بنابر این دلش می خواهد در دنیا بتوانید درس های خوبی یاد بگیرید و مجرب شوید ولی کسب تجربه به این راحتی ها هم نیست. درد سرها و مشکلات بسیاری برای کسب تجربه پیش می آید و خیلی حرف ها شاید پشت سر آدم بزنند. اما شما عمیق و ژرف به کنه موضوع پی می برید و به آرامش و گرما و شادی روحی خودتان خواهید رسید. دیدتان باز و وسیع خواهد شد.
elnazi : سلام و احترام.خواب دیدم در حیاط اپارتمانی که قبلا زندگی میکردیم هستم.برای انجام کاری میخوام به پشت بام برم.البته اون زمان همیشه پشت بام رفتن برای من ممنوع بود.با خوشحالی و با یک کلید پله ها رو میرم بالا.اما به طبقه اخر که میرسم یکی از همسایه هارو ک خانوم مهربونی هست رو میبینم که درو باز میکنه با روی گشاده من رو به داخل دعوت میکنه.داخل خونه هم خیلی روشن و شیک بود
فریبا هراتی
: سلام. شما پله های ترقی را در زندگی خود طی خواهید کرد و گشایش کار می یابید. برای شما دنیایی بی دردسر و شاد در انتظارتان است که بی دردسر به خواسته هایتان می رسید.
فاطمه : سلام وقتتون بخیر
امروز بعد از نماز صبح خواب دیدم من و دوستام داشتیم از یه پله نیمه کاره بالا میرفتیم برای یه امتحان خیلی طولانی بود و خسته شده بودیم بعد وسط را یکی از دوستام گفت باید برگردیم گفتن لغو شده میترسیدم برم پایین بعد به هر دردسری بود راه حل پایین رفتنش رو پیدا کردیم و رفتیم بین راه یه آقای بود که گفت حتما در نظر میگیرم این تلاشتون رو این همه بالا اومدید
بعد منو یه دفع دیدم منو مامانم توی یه خیاطی هستیم خیلیم عجیب بود یه کوشه حیاط مدرسه بود دیوار هم نداشت (خیاطیه مال یکی از خاله هام بود که خیاطی داره) انگار مدرسه الکی بود و داشتن فیلم درست میکرد که این یه قسمت از اون فیلم بود با رادیو تنگ گذاشتن فیلمه انگار برای قبل از انقلاب بود بعد ما کنار دفتر معلم بودیم دفتر معلمها هم دیوار نداشت و همه اش نگاهمان میکردن و میخندیدم همه هم مرد بودن بخاطر همین من خجالت میکشم به مامانم میگفتم بسه بیا بریم زشته اون میگفت اشکال نداره خیاط نبود ما همین جوری داشتیم لباسامون رو پرو میکردیم بعدش رفتیم یه جایی انگار آرایشگاه بود که یه کوشه یه با بود (بیشتر شبیه پرورشگاه گیاه بود)آرایشگاه برای دوست مامانم بود زیر زمین خونه یکی از دوستامون (دوست مامانم قبلا اونجا زندگی میکردن)یه دفعه سه تا خانم اومدن که ما ترسیدیم بعد فهمیدیم خودشون هستن اونا گفتن ما ترسیدم و دوساعته دنبالتان هستیم
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.
Mehrnaz : سلام صبحتون بخیر.من خواب دیدم تو یه آپارتمان قدیمی ناشناس بودم که میخواستم ازش بیام بیرون(هم میترسیدم و هم حس خوبی نداشتم)و میترسیدم از آسانسور استفاده کنم چون قدیمی بود.خیلی سریع داشتم از پله ها(سنگی بود و کرم رنگ) میومدم پایین،درو باز کردم و رفتم بیرون،دیدم یه دریای خیلی بزرگ جلوی ساختمانه،به اندازه یک پیاده رو تا دریا فاصله بود رفتم جلو و کنار دریا نشستم و دستمو توی آب زدم ولی آب دریا یکم آلوده بود.دوباره دیدم تو همون ساختمان بودم وانگار خونه مادربزرگم اونجا بود و میخواستم برم خونشون.وارد آسانسور شدم طبقه 2زدم.درو که باز کردم یه پسر جوان که نمیشناختنو دیدم و منو برد یه جایی که انگار خونه خودش بود و متعلق به خودش بود،یه جای فوق العاده زیبا و خاص و بزرگ بودو داشتم به اطراف بادقت نگاه میکردم و اصلا به اون ساختمان نمیومد که چنین جایی داشته باشه!
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما ترس ها و نگرانی هایی در مورد چیزهایی دارید که هنوز با آنها روبرو نشده اید و حتیاز فکرشان هم وحشت می کنید. سعی می کنید که از این چیزها که اصلا ربطی به شما ندارند دوری کنید و فکرتان را با احساسات زیبا و شرایطی که در آن جاپایتان محکم و قرص باشد، تسلی دهید. اما حتی نسبت به رویاهایتان هم بد بین هستید و فکر می کنید همه جا و همه وقت خطر در کمین شماست. شما به اصالت خانوادگی خودتان و امنیت دوران بچگی تان بیشتر از امروزه دلخوش کرده اید و می گویید امنیت خانواده و روح خانواده می تواند به شما آرامش ببخشد. تنها در کنار این اصالت و حمایت خانوادگی است که شما حس می کنید به آرزوهایتان می رسید و زندگی برایتان قابل تحمل خواهد بود.
mohsen : سلام وقت اذان بود و من بهمراه پسر هشت ساله ام در محل کار قبلیم بودم در زمان اذان بود و به جهت اینکه من به همکارم بگم امدم و یا اظهار اینکه من اینجام بلند و با صدای خوش که در بیداری این صدا رو ندارم تکبیر و بعد ذکر لا اله الله را خواندم و همزمان با پسرم که سینی غذا دستمون بود از پله هایی رفتیم به طبقه بالا که رستوران بود و در کنار رستوران نیز نماز خوانه پشت میز نشستیم و منتظر بقیه افراد شدیم تا برای ناهار بیایند و من هم گفتم بعد از ناهار میرم برای نماز
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز طبق قوانینی که هنگام ثبت نام در سایت ملاحظه فرمودید هر کاربر فقط مجاز به ثبت 2 خواب در 24 ساعت است و شما 5 خواب ثبت کرده اید .... لطفا به قوانین سایت احترام بگذارید. من 3 خواب از خوابهای ارسالی شما را حذف می کنم. لطفا مجددا این خواب را پس فردا ارسال کنید.
Ramin : سلام ، خواب دیدم برگشته بودم ایران مقدار زیادی دلار همرام بود ( ما خونمون تو شهرستانه ) ولی تو خوابم تو تهران بودم تو یه خیابون بزرگ و عریض مثل ولیعصر شمال بودم همونجا یکی از ۱۰۰ دلاری ها رو چنج ( عوض ) کردم و همش رو ۵۰ هزاری گرفتم ، دنبال یه خونه لوکس بودم تو بالا شهر تهران ، یه دختر جوان و زیبارو اونجا بود که قرار بود خونه رو بهم نشون بده و منم دنبالش میرفتم نمیدونم چرا ولی ازش خوشم اومده بود ، اون جلوتر از من میرفت بعد از کمی راه رفتن به پله رسیدیم و هردومون از پله ها بالا میرفتیم پله ها زیاد بود و اون بازم جلوتر از من و هردومون آهسته و آروم از پله ها بالا میرفتیم ، لطفا تعبیر کنید ، ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما در انجام کار خطرناکی موفق می شوید و همه هم و غم خود را صرف خواهید کرد تا به موفقیت و جشن و سرور و شادی برسید. طرز فکر شما مدرن و ناب خواهد بود و دنبا به شما رو می آورد. پله های ترقی و پیشرفت را طی خواهید کرد و در زندگی آهسته آهسته به مقام و مکنت و قدرت می رسید. تشکر از همراهیتون.
Sara : ببخشید یه چیزی از خوابم یادم اومد که اون پسر فامیلامون که پیراهمن ابی تنش بود عینک هم زده بود ولی در واقعیت عینکی نیست و داشت درس میخوند
فریبا هراتی
: دید او وسیعتر شده و بینش و درک او بالاتر رفته است.
ترانه : سلام خواب دیدم من ویکی از پسر های فامیلمون در یه جایی مثل گلزار شهدا (گلزار شهدا روی یه تپه بود که برای رسیدن به اون باید از پله ها بالا میرفتیم)بودیم اون رفته بود ودر راه برگشت به من که داشتم از پله ها بالا میرفتم مسیر رو نشون داد در ضمن اون داشت از پله ها پایین میومد
فریبا هراتی
: سلام. این آقا بسیار با ایمان است و در راه رسیدن به معنویت بالا شما را راهنمایی خواهد کرد. انشالله که جایگاه او شهادت نیست و عمر او به دنیاست و در دنیا می ماند.
Fatemeh : سلام. عرض ادب و احترام. خسته نباشید.
خواب دیدم با خواهرم برای انجام آزمایش به بیمارستان مراجعه کرده بودم ک آزمایشگاه قسمت زیر زمین قرار داشت من از پله ها رفتم پایین اما خواهرم بالا موند وهمرام نیومد موقع برگشتن دیدم پله ها نیستن با یه در که از چندتا میله ساخته شده بود اونجا رو بسته بودن. و خواهرم که از بالا بهم نگاه میکرد گفت چرا رفتی مگه نگفتم نرو حالا میخوای چیکار کنی منم مثل پسرا از دیوار رفتم بالا. و خیلی راحت از اون در با میله های فلزی بالاتر رفتم عبور کردم و اومدم بیرون بعد به پاهای خودم نگاه کردم دیدم یه یه جفت کفش مشکی لژدار پامه.ممنون و سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: سلام. عرض احترام متقابل. تشکر. شما با احساسات، باورها و یا ترس های درونی تان آزمایش خواهید شد. زندگی شما وارد تحولی جدید خواهد شد و خودتان یا رابطه ای را تحت آزمایش قرار می دهید. به موانعی که در زندگیتان وجود دارد و یا افکار سرکوب شده خودتان فکر می کنید و حالا که درک بیشتری نسبت به شرایط و مشکلات خود پیدا کردید، فکر می کنید که با وجود این همه سختی ها چگونه می توان خود را از مشکلات رها کرد ولی با نیروی اراده و ایمانتان به موانع و سختی ها غلبه خواهید کرد و مشکلاتتان را حل می کنید. جاپایتان سفت است و اعتماد به نفستان بالا خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.