تعبیر خواب پیاز
پیاز از یک طرف فراخی روزی و نعمت است و از سویی دیگر خوردن مال حرام. اگر کسی دید در سفره خود پیاز دارد و علاقه زیادی به خوردن آن دارد، به خوردن مال حرام حریص است. اگر در خواب ببینیم که پیاز خام می خوریم، در روزهای آینده سخنی زشت و نابجا خواهیم گفت که بعد موجب شرمندگی خودمان خواهد شد. اگر در خواب دیدیم که مقداری زیاد پیاز داریم، از نظر مالی در کارهای ما گشایشی به وجود می آید. داشتن و خوردن پیاز سرخ شده نیز مال حرام است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: پیاز در خواب خوردن بر سه وجه است:
- مال حرام،
- غیبت و سخن زشت،
- پشیمانی در کارها.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
نسترن سیاه : با عرض سلام و ادب.
من چند روز پیش خواب دیدم که انگار من رفته بودم داخل یه مغازه ی لباس فروشی و خواهرمم باهام بود.داشتم لباس نگاه و انتخاب میکردم و خواهرمم نظر میداد.به چند تا لباس دست زدم که یکیشون یادمه سرمه ای رنگ که جلوش توری بود وخواهرمم میپسندید.یهو بابام اومد بالا سرمون .نمیدونم از کجا.شاید میخواست هول بندازه بهمون برا سریع خرید کردن.که یه دفعه مغازه دار به همه یه جورایی میگفت تعطیله وسریع برید بیرون.(همچین چیزی).من لباسای انتخابیم دستم بود ومیگفتم وقت نیست پولش رو بدم و میگفتم با این عجله ایی که دادن میتونم بدون حساب کردن ببرمشون.تو این عجلشون احساس میکردم اصلا اجناس براشون مهم نیست و خودمو بابت بردنشون راضی میکردم. خودمو خواهرمو بیرون مغازه دیدم .بعد دیدم مغازه آتیش گرفته و خواهرمو من نگران موضوعی بابت این آتیش سوزی بودیم که نمیدونم چرا میگفتیم بابامون اذیتمون نکنه و باز دعوا راه نندازه برا مغازه!!!!!!!!شاید چون مارو توش دیده بود.یهویی تصمیم گرفتم برم خاموشش کنم.خواهرم نگران بود.در رو باز کردم محیطش یه کم متفاوت بود.کنار یه دیوار شیر آب دیدم که بعد متوجه شدم روی دیوار یه آبگرمکن روشن گازی نصبه.گفتم خوب شد اومدم وگرنه آبگرمکن میترکید و ترسیدم.شیر آب رو باز کردم وبا شیلنگ شروع کردم آب ریختن رو آتیش.دیدم انجه که میسوزه پیازهای خرد شده بودن که سطح اون اتاق(مغازه)رو پوشونده بودن.هر جوری بود آب رو ریختم رو آتیش و خاموشش کردم.وقتی خواستم بیام بیرون دیدم روی (شاید یه تاقچه)منظورم یه سطح بلندی یه سبد پلاستیکی (سبدهای میوه و تره بار)هست که داخلش 2تا از لباسایی که درواقعیت دارمشون.یکیشون که یادمه یه تاب آبی پررنگم بودو پارچه هایی که از برش خیاطی ها باقی میمونن.پارچه ماله من نبودن و گفتم خوب شد اینا آتیش نگرفتن.
در واقعیت من ارتباط خوبی با پدرم به هیچ وجه ندارم.
ازتون ممنونم.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما می خواهید که تصویر جدیدی از خودتان به دیگران ارائه کنید و روش متفاوتی را در رفتارتان پیش بگیرید .می خواهید که منیت نداشته باشید و صداقت در رفتارتان وجود داشته باشد. کسی غیبت شما را کرده و پدرتان را تشویق کرده که علیه شما عکس العمل تندی نشان دهد و روی رفتار و کارهای شما زوم کند. شما می خواهید که برای یک نقش و موقعیتی درست رفتار کنید و کسی سعی می کند به شما هشدار دهد که از این فکر بیرون بیایید. شما از اینکه بخواهند نظرشان را به شما تحمیل کنند، عصبانی می شوید و استرس را در وجودتان احساس می کنید. ولی بعد سعی می کنید که این موقعیت داغ را قبل از اینکه کنترل از دستتان در برود، آرام کنید و رفتاری خونسرد داشته باشید. خونسردی و متانت شما به نفعتان تمام می شود و کسانی که خواسته اند افکار پدرتان را علیه شما بشورانند، دستشان رو شده و خودشان دچار استرس شده و می سوزند. شما از رفتارتان و تمام عواقب عملکردتان دفاع می کنید و نشان می دهید که خیلی هم محترم هسید و لزومی ندارد که هول شوید. تشکر از همراهیتون.
Sahar Moshfegh : سلام خانم هراتی عزیز،
من دو شب پیش خواب دیدم من و مادرم و یه عده آدم دیگه در حال خرد کردن پیاز بنفش هستیم، مقدار پیازها خیلی زیاد بود، مادرم خیلی حرفه ای پیاز ها رو نازک نازک میبریدن و من اونا رو تو دستگاه ساندویچ ساز میزاشتم تا حالت کبابی پیدا کنن. انگار داشتیم برای یه مراسم شادی غذای زیادی میپختیم.
این روزها خیلی نگران کارم و رسمی شدنم هستم، چون قراردای که الان دارم، قرارداد قابل اعتمادی نیست. ممکنه این خواب به کارم و افزایش حقوقم مربوط باش؟
ممنونم از وقت و انرژیتون، در پناه خدا باشید
فریبا هراتی
: سلام. شما و عده ای به غیبت می پردازید و می خواهید به عمق یک مسئله فرو رفته و سردربیاورید که چه خبر است. انشالله مشکلاتتان حل می شود و ناراحتی هایتان تبدیل به خوشی خواهد شد. انشالله خوشحال می شوید و سور و مهمانی می دهید. افزایش حقوق را نمی دانم چون معمولا قراردادیها بیشتر از رسمی ها حقوق می گیرند ولی هر چه هست خبر خوش است انشالله. تشکر از همراهیتون.
Fereshte : سلام وقتتون بخير
ديشب مادرم بعد از نماز اول ماه كه خونده خوابيد و خواب ديده كه روبه رو به امازاده بي بي زبيده خاتون وايساده دست به سينه اس كه يه مردي بهش گفت عزيزترين كسي كه دوست داري برگرده ( منظورشون حسن همسر من كه ٢ سال ميشه فوت كرده بوده) ميخواد بياد و برو سوار تاكسي شو كه مياد مامانمم رفته بود كه پيش موكب هاي عزاداري امام حسين پياده شده بود كه ديد زن عموم و خواهرش و زن داييم اونجا بودن زن دايي داشته كباب درست ميكرده و گفته اين رو ببر واسه حسن و زن عموم و خواهرش هم هر كدوم يه پياز سفيد درشت به مامانم ميدن و ميگن اين رو بده به حسن لطفا تعبيرش كنيد
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. مادر شما برای حاجاتی که دارد متوسل به امام زاده بی بی زبیده خاتون خواهد شد و انشالله حاجت روا می شود. روح همسر شما در ایام محرم که برای امام حسین ع دعا می کنید، حاضر و پیش شما خواهد بود. شما باید خیرات همسرتان و برای شادی روح او به اندازه ی وسعتان کباب بدهید و زن عمو و خواهر و زن دایی شما دعای خیر در حق همسرتان می کنند و آنها می خواهند که همسرتان از اینکه آنها احتمالا گاهی صحبت او را کرده اند حلالشان کند و آنها را ببخشد. آنها از فوت همسرتان تاسف می خورند. تشکر از همراهیتون.
zeinab : سلام.مادرم دو شب پیش خواب دیده که خدابیارمز مادربزرگم در زمین کشاورزی که داریم پیاز زیادی داره می کاره.یک زمین کشاورزی بزرگ پر از پیاز.که همه به کمکش رفتیم و هر کجا رو نگاه می کردیم پیاز کاشته شده بود.که در حین زن عموم قهر می کنه و جدا میشه و میره و عموم نتونست اونو برگردونه.
فریبا هراتی
: سلام. مادر بزرگتان روحشان شاد، مادرتان و دیگران را مثل اخلاق خودش، طوری تربیت کرده که همه ی شما ذهنی دقیق دارید و به موشکافی مسائل می پردازید و می خواهید از عمق و لایه به لایه ی مسائل عبور کنید و دلیل همه چیز را بدانید. شما نگاهی عمیقتر به مسائل می اندازید و قدرت الهام و بینش شما قویست و احتمالا غیبت می کنید. احتمالا در این گشت و گذار ذهنی و دقت کردن ها و موشکافانه نگاه کردن به مسائل، چیزی در مورد زن عمویتان متوجه می شوید که او خوشش نمی آید و فکر و روحیات او با شما متفاوت است. تشکر از همراهیتون.
Lia : در ضمن این افراد در ایران زندگی نمیکنن و ارتباطی با ایشون ندارم
Lia : باسلام خواب دیدم ب منزل لطفا صورت خواب رو پاک کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که شخصیت خواهر زن عمویتان را درک کنید و به عنوان یک نمونه از الگوی رفتاری او، بر طبق آموخته هایتان از کتاب های روانشناسی او را مورد نقد و بررسی قرار دهید. خواهر زن عمویتان در وهله ی اول از رفاه اجتماعی که در خارج از کشور دارد گفتگو می کند و اینکه هر کسی در آنجا امکانات مالی قوی دارد و می تواند به همه ی آرزوهای بلندی که برای خودش در نظر گرفته برسد. او از این می گوید که هر کسی هر کاری دوست دارد می تواند بر طبق سلایق و غرایز خودش انجام دهد ولی از این نمی گوید که روزی آنها اصلا حلال هست یا خیر و اینکه احساسات مثبتی در زندگی او در جریان هست یا خیر. او از این نمی گوید که به او بی محلی می کنند و خارجی ها او را از خودشان نمی دانند ولی او در عوض پز می دهد که زن آزادی های زیادی دارد و با زنان با عشق و مهربانی رفتار می شود اما در حقیقت او احساس می کند که در خارج از کشور به او بی محلی می شود و منزوی شده است. سپس به شوهر دختر عمویتان فکر می کنید که همه چیز را لایه به لایه تحلیل می کند و همه را نقد و بررسی می کند و می تواند ساعت ها راجع به مسائل صحبت کند. شما می خواهید به او بگویید که شما هم اصالتان درک بالایی دارید و مشکلات و ناراحتی ها را به خوبی متوجه می شوید. تشکر از همراهیتون.
maria : سلام.دیشب تو خواب دیدم رفتیم شهر پدرشوهرمینا خونشون بعد اونجا پدرشوهرم بامن خیلی بد حرف زد و منو شوهرم خیلی ناراحت شدیم.بعد پدرشوهرم گفت اماده شین بریم اونیکی خونمون تو تهران،مادرشوهرم تو اونجا قراره مراسم بگیره.منم گفتم من باردارم چجوری بااینا بریم و من پشت بشینم.
خلاصه رفتیم و تو راه تو دوتا شهر توقف داشتیم و هرشهر یا شب موندیم.شهر اول سفرا باز کرده بودیم غذا بخودریم من و شوهرم رفتیمدسشویی.همسرم داخل بود و من بیرون یه پلیس اومد بهم گفت این رد دست و پای تو هست؟رد دست روی گل بود شبیه الله بود.تازه هم بود من گفتم نه.صاحبشو پیدا کردیم اونم یه پلیسی بود که حافظشو از دست دادا بود من سرشو با دودستم گرفتم و اون شفا پیدا کرد و همسرم گفت دیدی گفتم تو یک مدیوم هستی.ولی خانواده که شاهد ماجرا بودن منو مسخرم کردن و گفتن اقاهه دروغ میگفته.
بعدم رفتیم شهر بعدی اونجا یه خانواه افغانستانی برامون گوسفند سربریدن و کباب میکردن انگاری البته سربریدن گوسفندو ندیدم .و یه پیاز داد به پدرشوهرم ایشون پیازو یه لایشو باز کرد و داد بهشون که غذا درست کنن.
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که روابط اجتماعی تان را با خانواده شوهرتان قویتر کنید ولی علیرغم تلاش شما، آنها احترام زیادی برای شما قائل نیستند و قدرتان را نمی دانند. شما سعی می کنید که با همسرتان درددل کنید و خونسردیتان را حفظ کنید. شما آدم خیری هستید و شخصیت مهربانی دارید و دلتان هم پاک است ولی همچنان روابط پدر شوهرتان با شما سرد است و موجبات ناراحتی شما را فراهم می کند ولی به زودی او هم متوجه خواهد شد! پیاز اشاره به صحبت هایی می کند که باید با موشکافی موضوعی را درست درک کنند... تا به عمق مطلب پی ببرند و پدر شوهر شما لایه اول پیاز را باز کرده یعنی همیشه اوضاع اینطور نخواهد ماند و او سعی می کند که حقیقتی را نسبت به شما درک کند و شخصیت خوب شما را بیشتر بشناسد. تشکر از همراهیتون.
ninaa : باسلام..خواهرم در خواب دیده، من در طبقه دوم یه خونه ای هستم و دارم پیاز سرخ می کنم..تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما درک بالایی نسبت به مسئله ای پیدا خواهید کرد و سعی می کنید که مسائل را بشکافید و از لایه لایه ی آن عبور کنید و حسابی آن را بررسی کنید و از حرفها و نظراتی که دیگران نسبت به کارتان و زندگی تان می گویند، به نفع خودتان بهترین چیز را استخراج کنید و شرایط را به نفع خودتان تغییر دهید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی. خواب دیدم پدر دو وانت پیاز سفارش داده یک وانت پر پیاز سفید و یک وانت پر پیاز زرد. سفارش پدرم را چند روستایی با وانت آبی آورده بودند دم درب خانه قدیمی مان که درب خانه انگار بسته بود و پدرم بالای دیوار در ایستاده بود و از بالای دیوار پیاز هارو به کمک کارگرها داخل خونه میذاشت. یکی از کارگرها فیلمبرداری میکرد من همش نگران بودم تو فیلم دوربینش نیوفتم. و انگار تاکید میکرد که فیلم را برای گزارش برای خودشان میخواهد و پخش نمیشود ولی من نگران بودمبرای شبکه سراسری فیلم نگیرد! و حواسم بود جلو دوربین نرم. یک پیاز سفید تقریبا بزرگ برداشتم خام خام گاز میزدم و میخوردم واقعا شیرین و آبدار بود! پیازاش واقعا خوشمزه بود!
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما با سخت کوشی و کار فراوان به ثروت زیاد می رسد. تصویر ذهنی و خاطره شما از رسیدن این ثروت کلان به شما در ذهنتان باقی می ماند. شما برای آشکار ساختن کم و کیف این ثروت مجبور می شوید که کمی عمیقتر کنکاش و جستجو کنید و از لایه به لایه کارها ( مثل پیاز) با خبر شوید. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام.خدا قوت.دیروز ساعت حوالی یک ظهر به قصد چُرت خوابیدم و ابتدا در یک مغازه مرتبط با خدمات موسیقی شیک ولی گویا زیر زمین هستش و در اونجا در خصوص یک آلبوم صحبت هستش که می گند یکی از همکارام ضبط کرده در صورتی که من تو دلم می گم اینها نمی دونند که من خوندم.فضا عوض می شه در حین رانندگی با خودروی شاسی بلندم که دو سال پیش فروختم هستم و خانمم کنارم نشسته،جای داریم می ریم و در یک لحظه متوجه می شم که خانمم در مقام عروس هستش و من دارم به ایشون می گم که شان تو بالا است و منتظرت هستند،و تحویلت می گیرند،در یک لحظه به یک ساختمان بزرگی که شبیه به بیمارستان یا مرکز تجاری است،می ایستم،مادر مرحومم را می بینم که چادر مشکی اداری به سر و جوان در حالیکه یک ریسه بزرگ پیاز های کوچک دودی شده شمالی که خیلی هم بلند و به هم بافته شده و چیز های دیگه احیانا ریسه سیر به استقبال خانمم می آد. خانمم و من خوشحال می شیم و خانمم می گه چرا زحمت کشیدی و مادرم سعی می کنه از پنجره ریسه پیاز را به اش بده که ریسه سنگین هستش و خانمم سعی می کنه در را باز و بره پایین تحویل بگیره ولی مادرم مگه نه تو صلاح نبست در را باز کنی و من خودم باز می کنم که در این لحظه من می خوام برم در ماشین را باز کنم ولی هم از این وضعیت متعجب و هم خوشحال به گونه ای که گریه شادی می کنم.(مادرم در عالم واقع هیچگاه چادر نمی گذاشت و همیشه روسری سفید و لباس محلی بر تن داشت.در خواب جوان بود.)بیدار شدم ساعت دو ونیم ظهر بود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در پس زمینه ی ذهنتان احساس آرامش و هارمونی در زندگی دارید ولی دیگران فکر می کنند که همکار شما از همه آرامشش بیشتر است و درکش بالاتر است در حالیکه شما معتقدید که این شما هستید که با درایت و شعورتان باعث ایجاد هارمونی در یک مورد خاص شده اید. شما قادر هستید که زندگی تان را با قدرت ، اختیار و پرستیژ کنترل کنید و همسرتان از شما تبعیت می کند و از او راضی هستید. روح مادرتان شاد او عزت و احترامش بالاست و از همه ی شرایط زندگی شما با خبر است. او می خواهد همسرتان همیشه پیش شما بماند و معتقد است که هیچ کسی نمی تواند حرف بدی راجع به خانمتان بگوید و شخصیت خانمتان سرشار از عقلانیت و عملگرا بودن است و اینکه خانم شما امنیت را به عشق ترجیح می دهد و منطقی است. او روحش آزاد و در کنار شماست. تشکر از همراهیتون.