تعبیر خواب پیری
اگر خواب دیدید که پیر شده اید، به ارزش اجتماعی و احترام و عزت شما افزوده می شود. اگر خواب ببینید با پیر مردی ناشناس و خوش حال حرف می زنید، شخص بزرگواری به شما محبتی می کند که انتظارش را ندارید؛ اما اگر پیرمرد ناشناسی را ملاقات کردید که رنجور و نالان و گرفته بود از جانب کسی به شما غم و اندوه می رسد که انتظارش را ندارید.
اگر کسی که پیر است در خواب ببیند که جوان شده به احترام و ارزش اجتماعی او لطمه وارد می آید و بی حرمت می شود. اگر جوانی ببیند که پیر شده و موهایش سفید گردیده، نیکو است چون محترم می شود. دیدن پیرزن تعبیرش دنیا است و رو آوردن دنیا و رسیدن مال دنیا به انسان است.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی به خواب دید پیر شده و محاسن او سفید گشته، دلیل که عز و شرف یابد. اگر پیری مجهول ببیند که خرم و شادمان است، دلیل که از دوستی مرادهای او برآید و از غم برهد. اگر او را غمگین دید، دلیلش به خلاف این است.
جابر مغربی می گوید: اگر پیری در خواب ببیند که جوان شد، دلیل که در عزت و بزرگی او نقصان باشد و در دنیا مغرور شود. اگر جوانی یا کودکی ببیند که پیر شد، دلیل که عز و بزرگی یابد و به کار آخرت مشغول شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Dina : سلام وقت بخیر، من خواب دیدم ک با خانوادم توی یک خانه بزرگی هستیم ک برای مسافرت و تعطیلات ب اونجا رفته بودیم و اون خونه رو اجاره کرده بودیم، همزمان دکتر به من گفته بود بینی تو مشکل داره و احتمالا پولیپ داره باید درمان و عملش کنی ، روز عمل بینی من رو بی حس کردن و زمان عمل ک رسید ،خیلی سریع اومدم تو همون خونه و بنظر میومد ک عمل انجام نشده و تصمیم گرفتم برم حمام ، که خیلی ناگهانی سه تا پیرزن که معلوم بود اشخاص بدجنس و خرابکاری هستن بدون اجازه و خیلی تند و وحشیانه در رو خونه رو باز کردن و اومدن تو خونه و وسایل خونه مخصوصا فرشها رو بلند میکردن و زیر و رو میکردن و فضولی میکردن ، هرچی هم مانعشون میشدیم اهمیت نمیدادن ، اما آخرش ول کردن و رفتن ولی بیشتر از همه باعث ناراحتی من شدند ، زمانی هم اونها تو وارد خونه شدن ،پدر و مادرم خونه نبودن و فقط من و خواهرام بودیم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید روحیه تان بهتر شود و چشم انداز تازه ای نسبت به مسائل داشته باشیدو خیالتان راحت تر شود. اما بینش و خرد شما نسبت به مسائلی کم است و نمی توانید آزادانه نظراتتان را ابراز کنید. شما باید سعی کنید که آگاهی هایتان را بالا ببرید ولی به جای اینکار، شما ترجیح می دهید که صرفا گذشته های بد را بشویید برود و فراموش کنید و شروعی تازه داشته باشید. ولی دوست عزیز تا زمانی که شما عقل و خردتان را به کار نبرید، فراموش کردن برایتان فایده ای ندارد چون اشتباهات خودتان را در همیشه تکرار خواهید کرد. گذشته و حال و آینده ی شما سرشار از اشتباهات خواهد شد اگر نصیحت پذیر نباشید و اگر دنبال کشف اشتباهاتتان نروید و سعی نکنید که از تجاربتان استفاده کنید. شما نیاز دارید که با پدر و مادرتان که از شما خردمند تر هستند صحبت کنید و از ایشان راهنمایی بگیرید. تشکر از همراهیتون.
Dokhtare Ali110 : سلام خانوم هراتی عزیزم، حالتون چطوره ؟ روز جمعه شما بخیر و آرامش باشه ان شاءالله 3>
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. خدارو شکر که خوابتون باطله !!! :))))) وگرنه من الان بعد از حدود 100 تا خواب که تا الان امروز تعبیر کردم باید تازه می نشستم و یک خواب طول و طویل تعبیر می کردم. اما خوبه که آرامش دارید. ولی واقعا خوابتون باطله. تشکر از همراهیتون.
Elnaz : سلام. خواب دیدم پدرم بهم زنگ زده و ازم میخواد خودمو جایی که هست برسونم ولی میگم وسیله ندارم و نمیتونم بیام، بعد پای تلفن شروع میکنه با من من کردن از ازدواج دختر و پسر میگه. بعد میبینم با یه آقای مو سفید و پیر که انگار از دوستای پدرم هستند وارد خونه میشن و اون آقا خیلی خوش مشربه و خنده رو و برای خواستگاری از من برای پسرش اومده ، اما خودش چیزی نمیگه و از صحبتهای قبلی پدرم متوجه میشم که نیتش چیه. یهو اون آقا بلند میشه و چیزی که تو دستش بود مثل جعبه شکلات رو بزاره تو اتاق و اون لحظه مثل آدمایی که سکته کرده باشن راه میره، خیلی ناتوان و بد، که تو دلم میگم وای چه پدرشوهر ناتوان و بیماری. ولی همون لحظه یه حسی بهم اومد و گفت حاجتت برآورده شد و اینو با خودم تکرار هم کردم( در واقعیت هم نذر برای یه ازدواج خیلی عالی دارم ، و البته گوشه ذهنم به ازدواج با کسی که رسیدن بهش خیلی دور از ذهنه هم فکر میکنم ولی اصرار نه. میشه لطفا تعبیر کنید؟ یعنی به خواسته ام رسیدم؟
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما می خواهد که شما او را درک کنید. او با استفاده از تجاربی که دارد احتمالا کسی را برای ازدواج با شما معرفی خواهد کرد. شما هم پیشنهاد پدرتان را قبول می کنید. شما گشایش کار پیدا می کنید و عشق و خوشی به زندگی تان راه می یابد. انشالله هر چه که خیر و مصلحت شماس و خوشبخت ترتان می کند، همان برایتان پیش بباید. تشکر از همراهیتون.
الناز : سلام وقت بخیر خانم هراتی عزیز
من چند روز پیش صبح خواب دیدم ک رفتم خونه نامزدم ک از هم جدا شدیم با لباس راحتیم .دوتا خواهراش بودن داشتن غذا درست میکردن یا خونه تمیز میکردن من از در خونشون میام بیرون تو راهرو راه پله های تاریکی بود ک بالای اون راه پله ها مادر بزرگشون بود(ایشون مادر شهیدن و در واقعیت توانایایی راه رفتن ندارن) اولش میخواستم منو نبینن بعد ک دیدم راهی نداره و اونجا خیلی تاریکه و ایشونم نمیتونه بیاد پایین رفتم بغلش کردم خیلی سبک بود آوردمش پایین و بردم توی خونه ک خیلی روشن بود پیش خواهرای نامزدم بعد دیدم توی مشما تو تا درجه نظامیه اونارو برمیدهره میگه اینا مال محسنه(نامزدم)بعد میگه محسن زن میخواد خیلی زود منم تو دلم میگم وا این خواهراش ک ب من گفته بودن مخسن میگه من دیگه زن نمیگیرم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. از نظر مادر بزرگ نامزدتان، او نسبت به خیلی ها سر است و مافوق و ارشد است و باید آینده ای روشن داشته باشد و اینکه گفته زن می خواهد یعنی دنیا به او رو می آورد و خیلی موفق خواهد شد. شما احساس او را به صورت خواب دریافت کرده اید. تشکر از همراهیتون.
الناز : ببخشید یادم رفت بگم ک مادر بزرگش سرتاسر مشکی پوشیده بود و این توی خواب خیلی ب نظرم اومد
فریبا هراتی
: فکرش ناراحت است و احترامش بالاست
Fatemeh : سلام. ببخشید من این خوابم رو اشتباها تو قسمت دیگه ای عنوان کردم. خواب دیدم که یک مسیری رو در تاریکی دارم میرم در حالی که پای راستم رو می کشم. بعد از طی کردن مسیر تاریک به خونه ای رسیدم که چراغاش روشن بودم و دو تا پیرزن با روی باز از من استقبال کردن.
فریبا هراتی
: سلام. اعتماد به نفس و توانایی شما برای پیشرفت در زندگی کم شده و احساس می کنید که از لحاظ احساسی ضعیف شده اید و نمی توانید روی پایتان بایستید و توانایی کنترل زندگی تان را به دست بگیرید. ولی این سختی ها تمام خواهد شد. افکار مثبت به ذهنتان راه می یابد و دنیا به شدت به شما رو می آورد و شرایط زندگی تان تغییر بسیار مثبتی خواهد کرد و به ثروت می رسید. تشکر از همراهیتون.
حسین : سلام من خواب دیدم پیر زنی لاغر و از پا اافتاده و چادری جلوی درب منزل ما رها شده بود. درب منزل یکهو باز شد و اون پیر زن با وسایلش که چنت چمدون بود جلوی درب منزلم بود. چهرش معلوم نبود. ولی خیلی ترسیدم و فکر کردم دزد وارد منزلم شده
فریبا هراتی
: سلام. شما با مشکلات اقتصادی مواجه هستید و نگران هستید که ضرر مالی به شما برسد. برای دفع شر صدقه بدهید چون صدقه فقر را از بین می برد. در قرآن کریم آمده که هر وقت صدقه بدهید خداوند برکت ثروتتان را ده ها و یا صدها برابر خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Sahar : سلام وقتتون بخیر
من ساعت ۹ صبح بود جمعه بود که خواب دیدم با خانوادم جایی رفتیم که اونجا یه کلبه بود پیرزنی که شلخته بود و موهای سفیدش به سقف اویزون بود اومد بیرون و میخواست که زیبا و جوون بشه بعد ما رو جایی برد و خواست که از پله ها بریم پایین منم بهش شک داشتم و وقتی از پله ها پایین رفتیم خانوادم از یه در خارج شدن ولی پیرزن نذاشت که من از در برم بیرون.
ممنون میشم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانوده تان می خواهید که از مسئولیت های زندگی فرار کنید و زندگی ساده ای داشته باشیدو به آرامش برسید. موقعیتی برای شما پیش خواهد آمد که فکرتان را خیلی درگیر خواهد کرد و شما خطا و اشتباهی را مرتکب خواهید شد که باعث گناه یا شکست یا ضرر شما خواهد شد. خانواده ی شما مسیر زندگی شان را از شما جدا خواهند کرد و شما زندگی ثروتمند ولی زشتی را خواهید پذیرفت. خواب شما هشداری است به شما که به خاطر پول با کسی ازدواج نکنید وگرنه شما می مانید و مشکلات خودتان!! تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز
حدودا سه سال پیش خواب دیدم در هیبت مرد جوانی با لباس سفید بلندی هستم(من خانم هستمو متاهلم)که پیرمردی با لباس روشن و عصا در کنارمه بعد به همراهش انگار از دروازه ایی وارد شدم اون پیرمرد ورودی اونجا نشست و به من گفت برو منظورش چرخی بزن ولبخندی حاکی از اگاهی زیاد بهم زد که انگار میخواد خودم برم و موضوعی رو متوجه بشم اونجا فضای روشنی بود نور بود و افرادی جوان که من نمیتونستم تشخیص بدم زن هستن یا مرد ولی با لباسهایی سفید و موهای مشکی و زیبا بودن و در کنار هم دور تا دور نشسته بودن من حس کردم آشنا هستن و میشناسمشون و احساس غریبی نمیکردم همه با محبت بهم نگاه میکردن و از دیدنم خوشحال بودن وقتی شروع کردم به صحبت با اونا حرف میزدم ولی انگار نمیدونستن چی میگم البته اونا ابراز نمیکردن ولی من متوجه بودم که کلامم رو متوجه نمیشن با همه هم کلام شدم ولی همه همینجور بودن درمانده شدم و برگشتم پیش اون پیرمرد. نگام کرد که چی شد موضوع رو گفتم لبخندی از روی خوشحالی زد و گفت به زودی خدا بهت لطفی میکنه و تو فهمو و درک بالایی پیدا میکنی و تنها میشی و احساس غم میکنی وقتی اینو گفت با لبخندی از روی اینکه انگار اون میدونه و من درکی از اینکه چه اتفاق خوبی قراره برام بیفته ندارم
.لطفا تعبیرشو بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی مستقل و قوی و با کرامت دارید و سعی می کنید که روی پای خودتان ایستاده و مشکلاتتان را حل کنید. عقلانیت به شما حکم می کند که در زندگی با آدمهایی که مثل خودتان هستند آشنا شوید. کسانی که هم قوی هستند و هم با احساس و بعد در اوج خوبی هایی که این اشخاص دارند، متوجه می شوید که کسی که شما را تمام و کمال درک می کند و زبانتان را می فهمد، کسی نیست که ظاهرش مثل شماست و در این دنیا در شرایط مشابه شما زندگی می کند، بلکه تنها کسی که شما را همیشه درک می کند فقط خداست. آن زمان که تنها هستید خدا هست. در غمهایتان خدا کنارتان است و شما عشق خداوند را نسبت به خودتان درک خواهید کرد که او همیشه به شما اهمیت می دهد شما را می فهمد و درکتان می کند و این یک موهبت است!! تشکر از همراهیتون.
Sara : سلام خواب دیدم در مغازه ای مثل داروخانه هستم یک پیرزنی عصا به دست با ظاهری بسیار اراسته یک روسری رنگی و ابریشمی موهاش سفید بود ولی به سمت بالا شانه زده بود و بنظرم خیلی باکلاس میومد همراهمه همینطوری داریم صحبت میکنیم در جایی هم با فروشنده داروخانه که در واقعیت دختری بوده در مرکز زیبایی منشی بوده و من و اون پیرزن و یکی دو نفر دیگع که چهره هاشون رو ندیدم دور هم نشستیم و داریم صحبت میکنیم بعد اون پیرزنی که همراهم بوده کنار هم نشستیم از اون دختر میپرسه کارت چیه و فلان و من یکم عصبی بودم که چرا از اون دختر پرس و جو میکنه بعدش اون پیرزن ازم میپرسه اصالتا کجایی هستی و چنتا سوال میپرسه بعد انگار در اهواز هستیم ..در واقعیت کرج زندگی میکنیم....پدرم یه خانه قدیمی در واقعیت داره اون رو فروخته. و کللی کارگر دارن شستشو و تمیز میکنن اون خونه رو منم یه تی برداشتم و کمی کمکشون کردم و در اکثر جاها من همش حواسم به این پیرزن بود همش باید دستش رو میگرفتم و مراقبش بودم وقتی با اون پیرزن یه چرخی تو اون خونه زدیم از در که خواستیم بریم بیرون انگار من یکم تند راه رفتم و اون پیرزن خودش رو با عصاش گرفت که نیوفته و منم یکم جا خوردم و محکم تر گرفتمش
فریبا هراتی
: سلام. دنیا به شما رو می آورد و به ثروت خواهید رسید. نگرانی هایتان رفع می شود و فکرتان باز می شود و بسیار خردمندانه و با شور و شوق و با احساسات زیاد کارتان را انجام می دهید. شما می خواهید که ثروتتان را سفت و سخت بچسبید تا کسی آن را از چنگتان در نیاورد و بعد که به اهدافتان رسیدید و زندگی تان عالی تر شد، کمی نسبت به مسائل مالی بی توجه تر می شوید و بی خیالتر برای رسیدن به خواسته هایتان قدم بر می دارید. ثروت شما برایتان خواهد ماند و مشکلاتتان همه از بین می رود. تشکر از همراهیتون.
shahr : سلام خانم هراتی عزیز براتون آرزوی سلامتی دارم و از بابت تعبیر خواب متشکرم
من خواب دیدم با دخترم داخل خونه بودیم البته خونه شبیه خونه واقعی ما نبود. دخترم لباس پوشیده بود و منتظر بود تا تاکسی بیاد. جلوی در راه می رفت و من متوجه بودم که نگران هست. متوجه شدم که دخترم خیلی مسن تر از واقعیت هستش در واقع یک دختر 28 ساله و مجرد هستش ولی توی خوابم سن و سالش مثل یک خانم 50 ساله و میانسال به نظر می رسید و من باخودم فکر می کردم چرا اینقدر چهره اش مسن شده و چیز دیگه ای هم که با توجه من رو جلب کرد ابروهاش بود که خیلی باریک و رنگ شده بود و اصلا خوشایند نبود. به دخترم گفتم کجا می خوای بری و او جواب داد می خواد بره پیش مادر یکی از دوستاش که مشورت بگیره بابت شرایطش ( دوستش در واقع خانم محجبه و مذهبی هستش که ازدواج کرده و مادرش هم همین طور خانم موجه و مذهبی هستش) من گفتم ولی توکه خیلی از نظر ظاهری و رفتاری مثل اونها نیستی ، دخترم چوابی نداد چون خیلی تو خودش بود و معلوم بود که خیلی ناراحته . من بهش گفتم کمی با مداد ابروهات رو درست کن تا بهتر بشه ولی دخترم اصلا توجهی نکرد فقط راه می رفت و منتظر بود که تاکسی برسه تا زودتر بره
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با روحیات جدید و شرایط جدیدی مواجه خواهید شد. دختر شما به خاطر مسئله ای فکرش ناراحت است و تجاربی کسب کرده که دوست ندارد احساسش را در رابطه با آن با شما مطرح کند. او تظاهر می کند که خونسرد است و فکری در سرش نیست ولی در واقع او فکرش ناراحت است و نگران است که به خواسته اش می رسد یا خیر. شاید او نیاز به همفکری و حمایت روحی دارد. تشکر از همراهیتون.