تعبیر خواب چمدان
داشتن چمدان خالی، نشانه بی تجربه گی در زندگی و داشتن آرزوها و نقشه های زیاد برای آینده است. چمدان پر، حاکی از داشتن تجربه بسیار از گذشته و داشتن چمدان های مختلف کوچک و بزرگ خالی، نشانه رسیدن پیشنهادهای مختلف در امور کار و زندگی برای آینده است. اگر ببینیم که چمدانی داریم که در آن بسته نمی شود، آدم حریص و طماعی هستیم.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
غ ش : سلام وقت بخیر
من به تازگی از همسرم جدا شدم و در مدت عده هستم. خیلی مسخره ازهم جداشیدیم هنوز همو دوست داریم و منتظره برگشتش هستم. در خانه ای اجاره ای و تنها زندگی میکنم.
باتوجه به زندگیم، خواب دیدم:
توی خونم نشسته بودم یهو کلید انداختن تو در اومدن تو یک پیرمرد و دو پیرزن، و گفتن 3دنگ خونه سهم همسرت رو خریدیم، تو توی سه دنگ سهم خودت زندگی کن ما توی سه دنگ خونه سهم خودمون، من خیلی تو خواب حرص خوردم و ناراحت شدم.
ممنون از شما
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است، شما باید هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مربوط به خودش ثبت کنید. اینجا تعبیر خواب چمدان است و ربطی به خواب شما ندارد. مضافا به اینکه به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید. این خواب را فردا ارسال کنید. درنوبت هستید..
Yasi : سلام روزتون بخیر خواب می دیدم خواهرم یه چمدان داره میخواد بفروشش گفتم چه خوب من خیلی وقته میخوام بخرم خوب دست دوم ارزون تره من میخرم قیمت خیلی پایین گفت من گفتم قیمتش این نیست توی خواب میگفتم از قیمت چمدان خبر نداره وگرنه این قیمت نمیگه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شما تجاربی دارد که که به شما این تجارب را خواهد آموخت و اگر خودتان می خواستید این اندازه تجربه کسب کنید، باید خیلی سختی می کشیدیدو برایتان گران تمام می شد! تشکر از همراهیتون.
Maya : عرض سلام و ادب و احترام
حواهرم خواب دیدن خانه جاریشون هستن و همسر خواهرم یه چمدون اوردن و خواهرم می دونه مال خودشونه چمدون و باز می کنه می بینه پر لباسه و دو سه دست لباس و در میاره از چمدون و می پوشه تا سایزشو پیدا کنه ولباسها بلند بودن و خوب و اندازه بود تنگ نبودن سپاسگزارم
فریبا هراتی
: شلام. ادب و احترام متقابل. همسر خواهرتان می خواهد که خواهرتان افکاری مشابه جاری اش داشته باشد و از ایده های او برای زندگی استفاده کند. او می خواهد که خواهرتان رفتارهایی مناسب در شرایط مختلف از خودش بروز دهد و خواهرتان هم اینکار را می کند چون او می خواهد که احترام و عزت او بالاتر برود و همسر او هم نمی خواهد که به خواهرتان بد بگذرد و یا به او سخت بگیرد. تشکر از همراهیتون.
رزیتا : سلام. وقت بخیر. خواب دیدم در مکانی یاشهری دور از خانه مان بودم ودر یک جایی شبیه دانشگاه، موسسه(اصلا نمیدونم چه جور جایی بود) حضور داشتم که ناگهان اتفاقات بدی شروع به وقوع کرد و اعلام کردند هرچه سریعتر مکان رو ترک کنید واین موضوع باعث بازگشت من به خانه مان شد. زمان تقریبا طولانی از خوابم رو در همین مسیر بازگشت به شهر وخانه مان دیدم که دایم در طول مسیر، شهر به شهر از ماشین قبلی پیاده وسوار ماشین جدید میشدم تا رسیدم نزدیکی های شهرمون، یه پراید بود که میرفت ملک شهر ولی من ازش پرسیدم دربست میره تا اصفهان؟ اونم گفت 7تومن میگیرم ومیرم. سوار صندلی عقب شدم و چمدانم که خیلی بزرگ وسنگین بود روهم کنارم گذاشتم، درهمین حین راننده ماشین قبلی که باهاش اومده بودم، با راننده پراید آشنابود انگار وبهش گفت اگه اصفهان ن میری منم باهات میام وبعد همراه دخترش کنار من صندلی عقب نشست، من پیش خودم گفتم با این چمدون بزرگ ایناهم هستند جای من تنگ شده ومن این ماشین رو دربست گرفتم وراننده نباید کسی غیر منو سوار میکرد وحالا که سوار کرده باید اوناهم کرایه حساب کنند! ولی فقط اینا رو پیش خودم میگفتم وبه راننده چیزی نگفتم. ودر طول این سفر بازگشت من خیلی آرام وساکت ومتفکر بودم.در صحنه بعدش دیدم رفتم داخل حمام ولی حمام دیوارنداشت وبه بیرون دید داشت برای همین بلوزم رو در نیوردم ولی شلوارم نداشتم ودایم بلوزمو میکشیدم پایین تا شرمگاهیم یوقت پیدا نشه، آب روشنی از دوش روی تنم میریخت و دیدم چه موهای بلندی تا زیر باسنم دارم! رنگش بلوند نبود، مشکی هم نبود ولی رو به تیرگی میزد، خیلی خوشم میومد از موهام وبا خودم گفتم من اینقدر موهام بلند بود ولی فکر میکردم تاسر شونه هامه! موهامو کامل شستم وبعد خواستم اونا رو ببافم. ممنون
فریبا هراتی
: سلام.شما شخصیتی احتماعی دارید ولی از شرایط استرس زا فرار می کنید و تصمیمی گرفته اید ( یا گرفته بودید) که پشیمان می شوید و سعی می کنید که از تجارب زیادی که دارید استفاده کنید و گام به گام تلاش کنید تا به امنیت و هدفتان برسید. گاهی از نصایح دیگران تبعیت می کنید و در نهایت احساس می کنید که نمی توانید نگرانی تان را مخفی کنید و هر چند که حریم خصوصی ندارید و متوجه ناراحتی تان خواهند شد ولی تمام نگرانی هایتان را می شویید و شروعی تازه خواهید داشت. شما فکر منظم و مرتب و عزم و اراده ی بالا و طرز فکری قوی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
رویا : سلام و عرض ادب و احترام
خانم هراتی عزیزم، خواب دیدم توو خونه ایی هستم و دارم چمدون جاری سابقمو براش میچینم و میبندم، خودش با یک بلوز استین بلند گشاد و شل که قسمت یقه اش به یه طرف بازوش افتاده بود از گشادی، کنارم ایستاده بود، خیلی هم مهربون نگام میکرد!!!
مادرشوهر سابقم وارده اتاق شد و با جاری سابقم مهربون بود و روبوسی کرد و بمن توهین کرد و بد و بیراه گفت و منم جوابشو دادم!! و با حالت قهر از اتاق بیرون رفت.
ممنون میشم برای تعبیرش راهنماییم کنید
سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: سلام. ادب و احترام متقابل. جاری سابق شما حالا تجاربی به دست آورده که شما می خواستید که به دست بیاورد!! او دیگر خویشتنداری نمی کند و زبانش را نگه نمی دارد. حالا او شما را درک می کند و احساس می کند که باید رفتاری آزادانه تر از خودش نشان دهد و از خودش دفاع کند و پیش خودش می گوید که شما هم سختی کشیدید. مادر شوهر سابقتان با جاری تان اختلاف نظر دارد و جلوی او از شما یاد می کند که شما از او خیلی بهتر بودید ... و شما را به رخ او می کشد. تشکر از همراهیتون.
Neda : خانم هراتی ببخشید.یک سوال راجب سایت و ارسال خوابها داشتم .متاسفانه چند وقته ارسال خیلی سخت شده یعنی بعد از اینکه مینویسیم ارسال رو میزنیم یا خواب برای شما ارسال نمیشه یا به سختی ارسال میشه میخواستم بپرسم این مشکل رو چطور میشه برطرف کرد.من فک میکردم بخاطر سرعت نت بود ولی دیدم نت من هم سرعتش بالا بود.اگه لطف کنید راهنمایی بفرمایید ممنون میشم
فریبا هراتی
: سلام. این مشکل مربوط به سرعت نت است. شما ظاهرا اینترنت پرسرعت می خرید ولی باز شرکتی که اینترنت را از آن خریده اید سرعتش را بنا به ضوابط یا اختیارات خودشان که حالا قانونی است یا غیر قانونی است، کم می کند. پنهای باند را بین تعداد زیادی کاربر تقسیم می کنند و خودبخود سرعت نت کم می شود. ایرادی از جانب سایت وجود ندارد. با این وجود چنانچه پاسخ دقیقتری می خواهید با بخش تماس با ما از طریق ایمیل یا تلگرام یوتاب با واحد پشتیبانی تماس بگیرید. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلام خدمت خانم هراتی گلم خسته نباشید و خدا قوت ببخشید من همش مزاحمتون میشم.دختر عموم خوابی دیدن که از من خواستن به شما زحمت بدم که من ازطرف ابشون تعریف میکنم.ایشون خواب دیدن که در یک فضای سرسبز هستیم.که قسمتی ازفضا حالت رستوران یا کافی شاپ مانند داشت دختر عموم توی یک جلسه بود با همکاراش و میگه یک‌چمدان هم کنارش بود.و روی صندلی نشسته بودو جلسه.و میگفت من هم پاینتر در یک‌فضای دیگه کمی پایینتر در فضای درخت و سرسبزی بود و ایستاده بودم و چمدان هم کنار من بود.وداشتم به بالا یعنی سرم بالابودجایی که دختر عموم نشسته بودو جلسه داشت نگاه میکردم و میگن انگار من اونجا همه رو میشناختم چون بدون روسری و حجاب بودم و موهای مرتب و براشینگ کرده بودم من. و خیلی راحت بودم .حتی دختر عموم میگه تو فکرم میگفتم چرا ندا بی حجابه ولی میگه تو انگار همه رو میشناختی راحت بودی و مرتب.در اون فضای سرسبز و درخت.پیشاپیش از زحماتتون ممنونم امیدوارم پایینده باشید گلم دوستون دارم خانم هراتی عزیز
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دختر عموی شما و دوستانشان می خواهند روابط دوستانه ی قویتری داشته باشند و از تجاربشان در رابطه با کار با هم صحبت می کنند. و بعد او می آید از محیط کارش برای شما تعریف می کند و همه را بنا به تعاریف او کما بیش می شناسید. فکرتان باز است و افکارتان مرتب و خیالتان راحت. برای همین دختر عمویتان مسائلش را با شما مطرح می کند و از شما همفکری می گیرد. شما مثبت اندیش و روشنفکرید. منم دوستتون دارم. تشکر از همراهیتون.
Sara : سلام و خسته نباشيد خواب ديدم يه چمدون داشتم كه دوست پسرسابقم توي خيابان داشت حملش ميكرد كه منو با خودش ببره خونشون اما من هي غر ميزدم كه تو فلان كارو كردي، اون هي جلو جلو با چمدون من ميرفت و ميگفت بيا من اين سرديارو كردم كه ببينم تو واسه من چيكار ميكني توام كه انگار نه انگار،مجبور شدم خودم بيام ببرمت،سپاس
فریبا هراتی
: سلام. دوست پسر شما بخوبی شما را می شناسد و شما تجارب زیادی نسبت به او کسب کرده اید. او تمایل دارد که شما همفکر و هم عقیده ی او باشید و می داند که شما می توانید باعث آرامش او باشید. او به شما فکر می کند و مترصد است که به شما برگردد. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام روز بخیر
دیشب مادرم خواب دیده که تو کشور چین بوده و میره توی یه مغازه ای که پر از لوازم تزیینی بوده و میخواد یه مجسمه برداره که یکی بهش میگه نه اونو برندار و یه مجسمه تو جعبه بهش میده.بعد مادرم میره سمت ترمینال و میخواسته بره خرم آباد ،بعد میگه نه من پیاده میرم.با یه چمدان پر راه میوفته وسط راه یادش میاد که راه رو بلد نیست.دوباره میره ترمینال و به مسئولش میگه آقا اسم منم بنویس.اقاهه هم بهش میگه مگه نمیخواستی پیاده بری ؟مادرم هم جواب میده راه رو بلد نیستم.اون آقاهم میگه ما راه رو بهت نشون میدیم،حالا دیگه نمیشه اسم بنویسی مردم از قبل بلیط قطار گرفتن.مادرم هم میگه فکر کردم بلیط اتوبوسه و از اونجا میره.
میره توی یه قهوه خونه میبینه برادرم احمد(فوت کرده)حدود نه سالشه و جنازه ش رو زمینه و رنگش کبود شده و دوتا پاش رو نداشت(مثه کسی که پاشو قطع کردن)و یه چیزایی به بدنش چسبیده.مادرم با دست بدنش رو تمیز میکنه(انگار یه خط بخیه هم رو شکمش بوده) باخودش میگه بدنش خیلی سرده.بعد که میشینه بالا سرش ،برادرم بهش میگه مانی یکمی آب بهم میدی؟
مادرم هم بهش آب میده و بعد پتو میکشه روش.بعدش میبینه برادرم تکون خورد و خودشو جمع کرد.مادرم هم باخودش میگه خدارو شکر زنده ست ولی دو دل بوده که به مردم بگه برادرم زنده ست یانه!
بعد مادرم میخواد از آدمای اونجا بپرسه که ترمینال خرم آباد کجاست که از خواب بیدار میشه.
خانم هراتی مادرم با اینکه سالگرد برادرم شده ولی هرروز میره سر خاکش ،شاید این موضوع به خوابش مربوط باشه
ممنون واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما مرتب به فکر فرو رفته و رنگش را زرد می کند و چین به چشمان و پیشانی اش می اندازد و می خواهد برای خودش از برادرتان بت بسازد ولی او باید برادرتان را در ذهن و قلبش نگه دارد. باید اخلاقیات و خواسته های برادرتان را زنده نگه دارد و به روحش باور کند. او می خواهد زندگی اش را متحول کند ولی از این کار پشیمان می شود و ترجیح می دهد که آهسته و به صورت طولانی این مسیر فقدان زندگی جسمانی پسرش را تحمل کرده و به خودش سختی برساند. این کار او باعث می شود که برادرتان ناراحت شود. او می خواهد به شما بگوید که مگر من را باور نداریدو زنده بودن من را قبول ندارید. من که نمرده ام!! انچه که شما فکر می کنید مرده است جان دارد و نیاز به حمایت شما دارد. مادرتان به زودی تصمیم می گیرد که منبعد برای همیشه برادرتان را زنده بداند و دیگر از اینکه فکر کند او برای همیشه مرده است دست بکشد. باور کنید برادرتان زنده است. تشکر از همراهیتون.
سمیه جهادی : سلام وقت به خیر. خواب دیدم با خانواده در حال آماده شدن برای سفر هستیم ولی نمی دونم به کجا. برای وسایلم از بین چمدانها وساکهای مختلفی که وجود داشت یه ساک متوسط انتخاب کردم و وسایلمو داخلش گذاشتم. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانواده تان می خواهید که زندگی تان عوض شود و چشم انداز تازه ای نسبت به زندگی داشته باشید. از اینکه تمام وقتتان را بخواهید صرف راضی کردن دیگران کنید خسته شده اید و می خواهید که خودتان برای زندگی تان تصمیم بگیرید. نمی دانید عاقبتتان چه خواهد شد فقط می خواهید که چیزی که امروز هست عوض شود. شما نه توقعتان کم است و نه زیاد و دنبال تعادل در زندگی تان هستید. تشکر از همراهیتون.