تعبیر خواب کباب
خوردن کباب در خواب، رسیدن ثروت به بیننده خواب در بیداری است. کباب گوسفند، مالی است که به زحمت به دست بیننده خواب می رسد و کباب گاو، نشانه روزی فراخ و معاش فراوان است. کباب مرغ، ثروتی است که از طریق یک زن به ببننده خواب می رسد. کباب ماهی، منتفع شدن از ثروتی است که در سفر عاید بیننده خواب خواهد شد. پختن کباب و فروختن آن در خواب، نیکی به مردم در بیداری است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
aminhoseini : سلام خواب دیدم با یکی از دوستام یک بره را ذبح کرده بودیم البته خود ذبح را ندیدم تو خواب و دوستم داشت گوشتهایش را پاک میکرد و من بهش گفتم کاش لاشه را آویزان میکردی تا راحتتر پوستش را میکندیم و بعد دوستم آنها را کباب کرد و برایمان آورد چند تا مهمان داشتیم تو دلم میگفتم کاش مهمان نداشتیم الان همهی گوشتها را باید بدیم اونا چون بره کوچکه به بچههای خودم نمیرسه و در حین خوردن یک لحظه احساس کردم کباب گوشت بره مثل گوشت سینه مرغ سفید شده و انگار داشتم کباب گوشت سینه مرغ را میخوردم و با خودم میگفتم چقدر گوشت برهی ظریف و خوش خوراکیه انگار گوشته مرغه .
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما 2 تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. تعبیر اول این است که اگر شما یا دوستتان فرزند کوچکی دارید باید به خاطر او گوسفند عقیقه کنید ( اگر تا حالا نکرده اید) و یا اگر وسعتان نمی رسد در شرایط حاضر، موقتا برای سلامتی فرزندتان یک مرغ یا خروس بدهید قربانی کنند و اصلا از گوشت گوسفند یا مرغ به هیچ وجه خودتان نخورید و درسته به فقرا ببخشید. این کار برای سلامتی و طول عمر فرزندانتان لازم است. در صورتی که برای فرزندتان این عقیقه را انجام ندهید خدای نکرده قضابلا دامن زندگی تان را خواهد گرفت. تعبیر دوم: اما اگر هردوی شما برای تمام فرزندانتان عقیقه کرده اید، خودتان به ثروت خواهید رسیدو پولدار می شوید. تشکر از همراهیتون.
Sepide : سلام. من خواب دیدم خونه قبلی مادربزرگ مادرم که فوت کرده داریم میریم و همه فامیل هم اونجان و انگار یک جشنی هست. من وقتی میخاستم وارد شم حجابمو خیلی کامل کردم و اصلا موهام دیده نبود. بعد من دیدم بشقابای غذا رو توی سینی اوردن که برنج و مرغ و برنج و کوبیده بود. من برنج و مرغ رو انتخاب کردم و بعد مادرم گفت کباب مرغ هم اگه میخای بردار گوشتشو خودمون قربونی کردیم. من یه سیخ کباب مرغ هم برداشتم که خیلی مطبوع بود و با مادرم نصف کردم و دیدم همه جلوشون بشقاب غذاست ولی واسه من کلی گوشت مرغ توی بشقابم بود. بعد دیدم همه دارن وسط میرقصن و من دارم نگاه میکنم و صدای موسیقی ضبط صوت هم زیاد بود و همه شاد بودن ولی یک دفعه صدا خیلی گوش خراش شد و مجبور شدن ضبط رو کم کنن یا خاموش کنن. با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. ارتباطات شما با فامیل قویتر خواهد شد و از لحاظ مالی هم شما غنی تر می شوید. اگر موزیک شاد و تند بود و با آن میرقصیدند، موردی پیش می آید که همه نگران می شوند و با هم دعوا می کنند ولی پیشرفت غیر منتظره ای در کشمکش های بین فامیل به وجود می آید و این کشمکش ها مرتفع شده و ختم به خیر می شود. همه از دعوا دست می کشند و به صلح می رسند. تشکر از همراهیتون.
Sepide : سلام. من خواب دیدم دارم برنج با کباب میخورم. کباب مثله کباب کوبیده بود که ریز شده بود ولی احساس کردم یکم وسطش خامه. و انگار اون غذا رو یکبار خورده بودم و اضافش رو در یخچال گذاشته بودم و حالا داشتم اضافش رو میخوردم. ولی در آخر دیدم باز هم یک مقداری اضافه اومده که دوباره میتونم بخورم ولی دلم نمیاد و میگم دیگه سه بار نمیخورمش. کبابش هم به صورت ریز شده با برنج مخلوط بود تیکه هاش. بعد دیدم مامانم و بابام یه هندوانه اوردن که توش یه حفره بزرگ تقریبا به اندازه کل هندوانه هست بعد من میگم این چرا اینجوریه حتما کرم خورده و میخام بخورمش ولی دلم نمیاد. که یهو میبینم یه کرم بزرگ قهوه ای به دیوار بالایی هندوانه چسبیده و بعد به مادر پدرم گفتم و هندوانه رو بردن که کرمشو جدا کنن ولی من در نهایت چیزی ازش نخوردم. ولی در خوابم گوشت خیلی قالب بود. هندوانه هم انگار گوشت چرخ کرده بود توی ذهنم. ولی در واقعیت هندوانه بود. با تشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. به شما پیشنهاد عشقی می شود که استنباط شما این است که قبلا از ایندست تجربیات داشته اید و برایتان دفعه ی اولی نیست که کسی می خواهد به شما نشان دهد که سردی در روابط او با شما وجود ندارد و مشکلی با شما ندارد، ولی این به خاطر این است که او خام و بی تجربه است و الکی صحبت می کند. عشق و خوشی که به شما پیشنهاد داده می شود صرفا ظاهر سازی و توخالی است و قصد بهره ی مالی بردن از شما را دارند یا اینکه به نحو دیگری می خواهند از شما سو استفاده کنند. شما نمی خواهید با چنین کسی ازدواج کنید. تشکر از همراهیتون.
زینب : سلام شبتون بخیر. خانم هراتی خواب دیدم عمه معشوقم را برای ناهار دعوت کرده بودیم من داشتم جلوش آماده میشدم و در کمد را باز کردم دیدم زیر لباسهایم چندین جفت جوراب رنگارنگ زمستانه دخترانه هست گفتم چه خوب دیگه نیازی نیست بخریم. که ناگهان عمه معشوقم به خانه معشوقم که انگار دوساختمان و در یک حیاط مشترک بودیم رفت که حیاط شبیه خانه ویلایی روستایی بود زمینش خاک و چمن و درخت بود انگار همسایه ولی خیلی نزدیک بودیم تو حیاط مشترک.
و بعدمدتی باپدر و مادر معشوقم به خانه مان برگشت
من باخودم گفتم اینها که دعوت نیستن چرا عمش اینارو آورد. مادرم سر سفره یک ماهی کبابی بزرگ گذاشت پدرمعشوقم کت و شلوار و پیرهن مشکی تنش بود غذا را خوردن و رفتن ما نخوردیم. بعدمدتی معشوق و برادرانش آمدند که معشوق من پیرهن نخودی بیرنگ تنش بود. گفتم ماهی نداریم جلویشان بذاریم ولی یهو دیدم مادرم یک ماهی کبابی دیگر آورد و جلویشان گذاشت خوردند و رفتند. بعد مدتی دوباره عمه و مادر معشوقم برای دورهمی به خانمان آمدند که مادرش یک دختر پنج تا هفت ساله داشت! نشسته بودند که متوجه ماهی کباب بزرگتر شدم تو دلم گفتم پس چرا مادرم آن را سر سفره نیاورد که با پسرها بخوریم. مادرم انگار با نگاه و الهام بهم گفت که پدرم راضی نبود! که مادرش هم ماهی را دید. من ماهی را برداشتم که دخترش دستکاریش نکند و حرومش نکنه که مادرش با پوزخند گفت این سهم من است بده گنجشکها بخورند من در دلم گفتم این سهم ماست ما ناهار نخوردیم سهم تو نیست! و در گوشه امن گذاشتم تا بعد از رفتنشان بخوریم شب شد خدافظی کردند و رفتند و بعد متوجه شدم معشوقم به سفر رفته تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم با یک گوشی( تلفن که داریمش تو واقعیت ولی سالهاس بی استفادست) تماس گرفتم. که جواب داد و صحبت عادی باهاش کردم که کجاست برای چه رفته خیلی ارتباط سخت بود صداها درست نمیرسید انگار جای خیلی دوری باشه و منو نشناخته بعد منو که شناخت سکوت کرد و جوابمو نمیداد نمیدونستم صدامو نمیشنوه یا نمیخواد جواب من رو بده ناراحت شدم قطع کردم. ممنون میشم خانوم هراتی خوابم رو برام توضیح دهید. سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خانوده معشوق شما وقتی متوجه شوند که شما در زندگی تان از گرمی و امنیت کافی برخوردار هستید و غنی و ثروتمند هستید، به خواستگاری شما خواهند آمد. مادر شما با روی خوش از آنان استقبلا می کند. و شما را می پسندند و بعد معشوقتان به خواستگاری می آید که اینبار او کاملا بدون اینکه جبهه و طرف شما را بگیرد، از این صحبت می کند که هر چه مادرم و پدرم بگویند همان بشود. مادرتان با او هم خوش برخورد خواهد بود و نهایتا مادر معشوقتان برای گفتگوهای بیشتر با مادرتان به منزلتان می آید و از لحاظ مالی هم شرایط زندگی اش را توضیح خواد داد ولی پدر شما این آقا را نمی پسندد. مادر او هم می خواهد در مورد مسائل مالی، برایتان کم بگذارد یا زیاده خواهی کند. بنا براین شما با هم به توافق نمی رسید و این آقا هم که می گوید هر چه مادرم بگوید همان را قبول دارم. پس محل شما نخواهد گذاشت و اگر با او تماس بگیرید هم به شما بی اعتنایی خواهد کرد. شما به هم نمی خورید. تشکر از همراهیتون.
hamid : ممنون از تعبیرتون
Mohsen : سلام صبح شما بخیر خانم هراتی
خواب دیدم با مادرم رفتیم تو یک مراسم رو زمین نشستیم جمعیت زیاد بود بعد یه پسر بچه داشت نمایش بازی میکرد یادم نیست چیا میگفت اما همه داشتن نگاهش میکردن حالت انگار آموزشی بود که یه آقایی جلوی من نشسته بود شروع کرد سوال پرسیدن که چرا اینجوری ضد از کارای پسر بچه مثلا تو اینجای نمایش اینکارو کرده البته از خودش نه از دیگران مثل اینکه چرا درو بی اجازه باز کردی مثلا بعد غذا آوردن داشتن پخش میکردن یه آقایی اومد به من رسید دستش کباب گوشت بود گفت کباب انگوره همون منظورش با طعم انگور همون یه سیخ که دستش بودو یه مفدارشو برداشتم.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما باید با دقت به کارها و اموراتی که در زندگی تان در جریان است نگاه کنید و نباید بازیگوشی کنید! اگر همه ی اطرافیانتان هم حواسشان نباشد وظیفه ی شماست که با دقت و تیز بینی جریانات زندگی تان را نگاه کنید و حواستان باشد که چه اتفاقاتی در جریان است و از آنها درس بگیرید. در اینصورت شما با نگاه عاقلانه ای که به زندگی دارید، خود بخود باعث خواهید شد که به ثروت زیاد رسیده و خوشبخت و موفق و شیرینکام خواهید شد. تشکر از همراهیتون
منا مرادي : سلام وقت بخير. خواب ديدم توي يك اداره هستم انگار تازه كارمند اونجا شده بودم توي اتاقم يه سري كاغذ مربوط به خودم داشتم كه يه مرد مسن كه مقام بالادست من بود اومد همش رو برد كه بررسي كنه( كارش حالت جاسوسي كردن منو داشت) بعد موقع ناهار شد و يه تعداد زيادي توي صف ناهار بوديم يه دختر كه تو خوابم با من دوست بود رفت خارج از نوبت براي من سه سيخ كباب كوبيده و برنج توي ظرف ريخت و داد دستم . منم رفتم نشستم شروع كردم به خوردن. ممنون از تعبيرتون.
فریبا هراتی
: سلام. شما خودتان را با دیگران مقایسه می کنید و می خواهید بدانید دستاوردها و جایگاه شما در دنیا کجاست و افکارتان تا چه اندازه عملی و واقع بینانه هستند. احساستان این است که شاید به پای استانداردهای دیگران نرسید یا کم بیاورید. بنابراین خودتان را کنترل می کنید. سعی می کنید قاطع باشید و اعتماد به نفستان را بالا می برید. احساس شما این است که چشم دیگران روی شماست و نمی خواهید رفتار نابخردانه ای از خودتان نشان دهید. دنیا به شما رو می آورد و به ثروت و رفاه می رسید و از نظر روحی حمایتتان می کنند. تشکر از همراهیتون.
Parisima : سلام
خواب ديدم بالاي پشت بام مدرسه اي معلوم نشسته بودم اونجا محفلي بود و همه بستگانم جمع بودن معشوقم هم با خواهرش كنارم بود من بهش غذا مي دادم جلوم جوجه كباب و كوبيده بود اومدم يك نصف كوبيده اي رو به طوري مساوي نصف كنم نصفش رو بدم به عشقم تيكه بالايي بزرگتر و تيكه پاييني كوچكتر شد و هنوز كار نصف كردن من تموم نشده بود ( و خودمً ميخواستم بدم به عشقم ) اما خودش از زير دست من تيكه كوچك رو برداشت و من خيلي تعجب كردم كه چطور اين كارو كرد ( در خوابم كارش سخت و غيرممكن بود ) و گفتم خودم ميخواستمً بهت بدم و اصرار كردم تكيه بزرگ رو برداره اما نپذيرف و نصف اون تيكه رو خورد ما بقيش رو گذاشت توي بشقابم ، خيلي ناراحت شدم كه چرا كامل نخورد أماً انگار اشتهاش كم شده بود و البته خودشم چاق ،شده بود ،بعد بلند شدم رفتم از روي بام به حياط مدرسه كناري نگاه كردم مدرسه راهنماييم بود و عشقم پشت سرم ايستاده بود و حتي رو به من اما در فاصله دورتري ، دوس داشتم برا عشقم از خاطرات خوش اون دوران بگم اما خجالت مي كشيدم و نگفتم
(كلا از ايشون بيخبرم
فریبا هراتی
: شما تجارب زیادی در زندگی کسب کرده و به درک بالا می رسید. شما سعی می کنید با معشوقتان با احساس مثبت برخورد کنید و به او احساس و عشق بیشتری نشان دهید. او امیدوار است که شما خوشتر از او باشید ولی نسبت به شما سردی بیشتری از خودش نشان خواهد داد. شما به خاطرات او رو آورده اید در حالی که خودش را پشت سر گذاشته اید. تشکر ازهمراهیتون.
Yas : سلام وقتتون بخیر عزیزم
من دیشب خواب دیدم با شوهرم و خانواده ی خودم و خالم روی یک تراس نشسته بودیم که خیلی دنج بود و حس خوبی بهمون میداد دقیقا سه کنج نشسته بودیم و صحبت میکردیم یه باد خنکیم میومد بعد شبش تو همون منطقه خونه های شیروانی بود که شوهرم اجاره کرده بود برای سفر یه آقایی یه عالم گوشت ران به سیخ زده بود و داشت کباب میکرد که مسئول اونجا بود وقتی گوشتها کباب میشد یه بوی خیلی خیلی بدی میداد که من دچار تهوع شدم به شوهرم گفتم اینا گوشت چیه چقدر بدبو و زشته گفت سیخ رویی گوشت سگه و زیریا گوشت الاغن گفتم خوب نخوریم یوقتا .دقیق یادم نیست خوردیم یا نه ولی گوشتا انقدر کباب شدن دیگه داشتن جزغاله میشدن .و غیر از من هیچ کس بوی بد گوشتارو متوجه نمیشد ممنون میشم تعبیرشو بدونم .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از نظر اقتصادی در شرایط خوبی هستید و جایگاه بلند اجتماعی دارید ولی شوهرتان ایده هایی دارد که برای بهتر شدن زندگی می خواهد آن ایده ها را اجرایی کند. اما پولی که از عملی شدن این ایده ها به شما می رسد حلال نیست و در صورتی که از این ایده ها به ثروت برسید گناهی را مرتکب خواهید شد. این کارهایی که همسرتان خیال دارد انجام دهد باعث تنش های عصبی و نگرانی هایی در زندگی شما خواهند شد و همسرتان هم اگر او را نصیحت کنید که این فکرها را از سرش بیرون کند حرف شما را باور نخواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
zaahraa : سلام
خواب دیدم که توی ی خونه هستیم که بابامو و برادرم تو آشپزخونه مشغول کباب درست کردنن کوبیده و برگ و یک سگ قهوه ای رنگ هم تو خونه داشتیم ک میومد تو حال میچرخید .. بعد ک بابام سینی کبابو برام اورد من شروع کردم ب خوردن لای نون گذاشتم و سیخ برگ و کامل خوردم و کوبیده رو ک هنوز مزه اون کباب لای دهنمه .. اون سگه رو هم فرستادم تو آشپزخونه گفتم برو اونجا داداشم بهت غذا بده بعد سگه هم رفت تو آشپزخونه مشغول غذا خوردن .. بعد چند ثانیه از خواب پریدم. ممنون از تعبيرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانواده تان هم فکر هستید و سردی روابط بین شما وجود ندارد. صمیمیت و گرمی و عشق در زندگی تان وجود دارد و شما به ثروتی خواهید رسید که احساس غنی بودن وجودتان را به وجد می آورد. برادرتان شخصیتی مادیگرا دارد و به سعادت خانواده هم خیلی اهمیت می دهد. او به نیازهای خودش خیلی رسیدگی می کند. تشکر از همراهیتون.