تعبیر خواب کتک خوردن
اگر خواب ببینید که کسی شما را کتک می زند، آن شخص در بیداری دوست شماست و از شما حمایت و دفاع خواهد کرد. اگر ببینید مرده ای شما را کتک می زند، دعای خیر او پشت سر شماست . اگر ببینید خودتان کسی را کتک می زنید و از او عصبانی هستید، در بیداری به آن شخص علاقه دارید و از او حمایت می کنید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
aroshash : سلام ببخشید من هنوز به سن ازدواج نرسیدم اما دیشب خواب دیدم که با مرد غریبه ای ازدواج کردم و از اون بدم میاد در حالی که تمام فکرم پیش عشقم بود و ناراحت بودم بعد از چند وقت اون به من اجازه نمیداد به خونه پدر و مادرم برم تحقیرم میکرد و یکی دوبار به من سیلی زد من هم به پدر و مادرم گفتم و اوناهم درخواست طلاق دادن ممنون میشم تعبیرش کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که می خواهند شما را وادار کنند دست به انجام کاری بزنید که خودتان تمایلی به انجام آن ندارید و می دانید که در صورتی که آن کار را شروع کنید، خیلی افسوس می خورید و زندگی تان خربا می شود ولی نگران نباشید. پدر و مادر شما با توجه به توجیهاتی که شما برای آنان بیان می کنید قانع می شوند که این کار مناسبی برای شما نیست و وادارتان نمی کنند که آن کار را انجام دهید. تشکر از همراهیتون.
Azade : سلام من خواب دیدم که دارم از بدیهای خواهر مدیرعاملم پیش بقیه می کم خودش هم که اومد انگار با تیکه یه چیزایی از کارهاش که بده گفتم بعد تو راه پله ها که تنها بودیم زد تو گوش من ولی من پیش خودم گفتم نزنش که بری این کارش رو به برادرش بگی و نزدمش.رفتم به برادرش شکایتش رو کردم.بعد تو اتاق دوباره من بهش تیکه انداختم و کارهای بدش رو بم روش آوردم اون هم کفت با وسایلت اینجا خداحافظی کن چون از اینجا می ری و من می یام جای تو
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که به شما خیانت شده و از شما قدردانی نمی شود. رفتار خواهر مدیر عاملتان از نظر شما درست نیست و شما در مقابل او احساس ناامنی می کنید. خواب شما به شما هشدار می دهد که اگر به این روند فکری خودتان ادامه دهید و پشت سر او غیبت کنید به خودتان و دیگران صدمه می زنید و باید به پیامد کارتان خوب فکر کنید. اعتماد به نفستان پایین آمده و نگران کار خودتان هستید و احساس بی کفایتی یا مظلوم بودن می کنید. تشکر از همراهیتون.
سیروس : سلام سرکار خانم هراتی
وقتتون بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه
ببخشید من خواب دیدم که سر یک موضوعی با مادرم بحثم میشه و ی حرفی میزنم ک ایشون به من میگن ک این حرف چیه و گناهه و مخالفت با خداس بعد من عصبی میشم می گم ک اینجور نیس بعد مامانم سوار یک موتور میشه و میره ولی هنگامی ک سوار موتور میشه اصلا شبیه مامانم نیس و شبیه یک مرد کچل ناآشنا با یک پیراهن آبی آسمانی و شلوار مشکیه و یک مسیر رو مرتب میره، مسیر به این صورته ک انگار 7 یا 5 تا خیابون موازی هم هست ک ارتفاع هر خیابون نسب به قبلی بیشتره و بین این خیابون ها به جا ساختمون یک حوض آب چنتا پله بعد یک ردیف شمشاد و 5 یا 7 ردیف درخت کاشتن و هر بار که موتور بین خیابون ها جابجا میشه من دارم تعقیبش می کنم و هی از بین خیابون ها پشت درخت ها قایم میشم تا منو نبینه تا سر یک فرصت مناسب گیرش بیارم و این کار رو اینقدر تکرار می کنم ک بر میگرده همون خیابون اول و من از پشت سرش میدوم و اون شخص از موتور پیاده میشه و وارد یک خونه میشه ک در خواب خونه پدربزرگمه ک دیوار نداره ولی موتور برا خودش میره منم دارم با تمام سرعت میدوم سمتش ک یهو منو میبینه و جا میخوره و با تمام قدرتم بهش چنتا سیلی میزنم ک اینجا شبیه مادرم میشه صورت مادرم کبود میشه و پدربزرگم ک به رحمت خدا رفتن داشتن نماز میخوندن ک اینجا نمازشون تموم میشه و با دستشون محکم ی ضربه ب پهلوم میزنن میگن درسته ک حق با توئه ولی یادت نره که مادرت تو رو تنهایی بزرگ کرده(در حقیقت پدرم در کودکی فوت شدن) ک اینجا به پدربزرگم میگم "ببین دخترت بهم میگه کافر شدی، خودش دین نداره"(وقتی دارم به صورت پدربزرگم نگاه میکنم وسط چشماشون قرمزه و نورانیه مانند کسیه ک به چشماشون نور تابوندن و داریم ته چشمشون رو میبینیم)، همون لحظه حس می کنم ی نفر داره ی سری آیه تفسیر میکنه و یک تکه کاغذ نوشته شده شبیه استخاره رو میبینم ک میگه کار جوان(منظورش منم) خیلی خوبه و اصلا گناه نیس بلکه در جهت افزایش آگاهیش از قرآن و دین هس و پسندیده اس،اینجا صورت مادرمو میبینم ک با هر ضربه من کبود شده با بغض و گریه محکم بغلش میکنم و مامانمم من رو بغل میکنن و حس میکنم ک منو بخشیدن و کینه ای از من به دل ندارن و با حالت گریه از خواب بیدار میشم
ببخشید اگه خیلی با جزئیات گفتم طولانی شد
ممنون میشم اگه تعبیری داره لطف بفرمایی
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. افکار شما و مادرتان منوط به تجربیات شما متفاوت است و درک او از کارهای شما به اندازه ای کافی نیست که به تنش بین شما تبدیل نشود. مادر شما سعی کرده مثل یک مرد فکر کند و گاهی احساس می کند که تنهاست و می خواهد در زندگی آرادانه و با سرعت و بی خیال، با چالشها کنار بیاید و مراحل عالی موفقیت را طی کند. برای او باور کردنی نیست که شما به سرعت در کسب کمال و معلومات و درک ذهنی بالا رفته اید و باور نمی کند که از او بتوانید روشنفکر تر باشید. عملکرد شما برای او تنش زا است و وجهه ی او در مقابل شما مانند قبل نیست. شما دیگر پسر کوچولوی او نیستید که به او چشم بگویید و از این موضوع شوکه شده است هر چند که این شوک برای او لازم است تا بتواند متحول شود ولی نه به صورتی که خشم و انرژی بالای شما بر روح مادرتان چیره شود که این کاری گناه آلود محسوب می شود. شما باید همیشه در نظر داشته باشید که برای شما همین که رضای خدای بزرگ در کارتان وجود داشته باشد کافیست و لازم نیست مو به مو سر هر چیزی نظر مادرتان را بپرسید بلکه فقط مطمئن باشید که کارتان کاملا درست است و در جزئیات خیلی کوجک و مو به مو مادرتان را شریک نکنید. او هم انسان است و هیچ انسانی کامل نیست اما نتیجه و عملکرد مثبت کارهای شما می تواند او را به ثبات شما در دینتان و درستی کارهایتان خوشبین و معتقد کند. تشکر از همراهیتون.
سیروس : ممنون از لطفتون
دعوایی ک بین مادرم و دوست دخترم بوده تعبیری نداره؟
فریبا هراتی
: نه چون بازتاب نگرانی شما از اختلاف آن دو در بیداری است.
Fofo : سلام.با تشکر از تعبیرهای زیباتون.خواب دیدم دوست پسرم که باهاش قهرم تو یه خونه بودیم آپارتمانی با هم بحث میکردیم بعد من ازش ناراحت و عصبانی بودم میگفتم باید جواب کاراتو بدی منو ناراحتم کردی.میخواستم کشیده بزنم تو گوشش.میگفتم حقته که بزنمت.شاید اینجوری دلم خنک شه.اونم ناراحت بود و درگیر شدیم درگیر بدنی جلومو میگرفت نزنمش.بعد یه کشیده بهم زد و با ناراحتی رفت بیرون از خونه.منم وسایلامو جمع میکردم برم
فریبا هراتی
: سلام. شما از دست او بسیار عصبانی هستید ( احتمالا به خاطر مسائل مالی) و خشم عمیقی در دلتان است. شما حس می کنید که در رابطه با او بی احتیاطی کرده اید و اینکه حستان این است که او از شما قدردانی نکرده و به شما خیانت کرده است. احتمالا از هم جدا خواهید ماند. تشکر از همراهیتون.
محمد حسین : سلام.مادرم خواب دیده داداشم رو گرفتن کتک زدن و بدنش بد جور کبود شده و داشته گریه میکرده و گفته چند نفر زدنم.میگفت که بنده رو هم توی خواب دیده که بدنم کبود بوده ولی به مقدار کمتر.درضمن میگفت عموم هم توی خوابش بوده.تعبیر چیه بانو.؟مادرم خیلی ناراحته
فریبا هراتی
: سلام. کبودی نشانه فشار عصبی و استرسی هست که شما در بیداری تان به دلیل مسائل قدیمی گذشته دارید و اینکه برادرتان را زده اند، برادر شما از جانب عده ای ناراحت شده و کینه به دل گرفته است و اعصابش خورد شده. و شما هم تا اندازه ای این احساس انتقام جویی و استرس عصبی را دارید. اگر این اتفاقات در قدیم افتاده به خدا واگذار کنید کارتان را و خونسرد باشید که او بهترین وکیل و انتقام گیرنده است. اما اگر این اتفاقات نیافتاده مقداری صدقه بدهید تا جلوی ناراحتی احتمالی پیش رو گرفته شود و خدای نکرده چیزی شما را ناراحت نکند. خوابها هم می توانند از گذشته خبر دهند و هم می توانند هشداری برای آینده باشند. تشکر از همراهیتون.
Mina : سلام من چند وقتی هست با همسرم مشکل پیدا کردم طوری ک فکر جدایی هم می کنم پدرم فوت کردن وبعد از فوت ایشان من ازدواج کردم، خواب دیدم ک پدرم ب همسرم سیلی زد ممنون میشم تعبیرش و بگین
فریبا هراتی
: سلام. روح پدرتان شاد. پدرتان از همسرتان ناراحت است ولی اینکه دیده اید که او را می زند به این نکته اشاره می کند که شما مسئولیت نمی پذیرید یا برنمی خیزید تا مسائلی را که در زندگی بیداریتان نگرانشان هستید حل کنید. شما تمایل دارید که چیزهایی که اتفاق می افتد را نظاره گر باشید تا اینکه کنترلشان را به دست گیرید. او به شما می گوید که مشکلاتتان را حل کنید. تشکر از همراهیتون.
Mahsa : با سلام
من خواب دیدم دوست پسر سابقم را در جایی با خواهرش دیدم و به من گفت خیلی بی معرفت بودی یک زنگ به من نزدی از من خبری بگیری من بهش گفتم فکر کردم مردی بخاطر همین خبر نگرفتم و در دلم به این فکر می کردم که خبرت رو از خواهرت گرفتم و اونم خوب جوابم را داد و همین طور که حرف می زد من باهاش بحثم شد و زدم زیر گوشش و امدم سمت خانه و در خانه خواهرم بهم گفت که به خواهر دوست پسرت اس ام اس دادم ببینم فلان چیز را نمی خواهد برایش بخرم یک دفعه من عصبانی شدم چند تا آرام زدم توی سر خواهرم که چرا این کار را انجام دادی تو نمی دانی ما مدت هاست که از هم جدا شدیم.با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. او به شما فکر کرده و از طریق تله پاتی شما انرژی او را گرفته اید. کینه ها بین شما هنوز هست و اگر الان با هم دوست بودید آخرش همین می شد که امروز شده. تشکر از همراهیتون.
ترانه : سلام خواب دیدم که سر جلسه ی امتحان بودم بعد از اتمام امتحان یکی از پسر های دانشگاهمان اومد کنار صندلی من نشست و یه سوال ازم پرسید نمیدونم چی شد که من از دستش عصبی شدم و چند تا سیلی بهش،زدم دستم به ریشش خورد درحال ایشون درواقعیت ریش نمی گذارند از دست من عصبی شد ولی بازم همون جا نشست ریشش هم مرتب بود
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که شما را زیر ذره بین گذاشته اند و می خواهند آزمایشتان کنند و شما باید خودتان را اثبات کنید. کسی که از شما سوال پرسیده سعی می کند احساسات خودش را نسبت به شما مخفی کند و شما این مورد را رو می کنید که می دانید دارد فیلم بازی می کند و خود واقعی اش را نشان نمی دهد. اما او سعی می کند ظاهر سازی کند و به روش خودش ادامه دهد. تشکر از همراهیتون.
ریحانه : سلام خانم هراتی عزیز، روز جمعه تون بخیر، من دیشب یک خوابی دیدم که خیلی ترسیدم و از خواب پریدم، مامان من حافظ قرآنه، من خواب دیدم شبه و تو خیابونی هستیم که شبیه خیابون جلوی خونه دایی بزرگمه، بعد مامانم تو کوچه تو پیاده رو که داره میره زیر لب جوری که صداش شنیده نمیشد قرآن میخوند، بعد یهو بابام عصبانی شد و با مامانم دعوا کرد که چرا داری قرآن میخونی الان هرکی ببینتت فکر میکنه که من چی کارت کردم که داری قرآن میخونی (منظورش این بود که مثلا از ترس ذکر میگه که خدا کمکش کنه ) ولی مامانم توجه نمیکرد و همین طور میرفت، بعد بابام عصبانی شد و میخواست بزنتش، و پاشو بلند کرد که با پا بزنه توی دهن مامانم و بهش میگفت مگه نگفتم نخون، منم همه ش گریه می کردم و میگفتم چی کارش داری، حالا کسی هم ببینه از کجا میفهمه که این داره با خودش چی میگه و عموم و داداشمو صدا کردم که تو رو خدا بیاین جلوشو بگیرین که مامانمو نزنه، گوشه لب مامانمم کبود شده بود
ممنون از راهنمایی های همیشگی و وقتی که میگذارید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما به خاطر دایی تان ناراحت است و دلشوره دارد و پدر شما می خواهد از مادرتان حمایت کند و کمکش کند. مادرتان حرفش را نمی زند و برادرش را خیلی دوست داردو سکوت را ترجیح می دهد و پدرتان می خواهد قدمی بردارد تا این مشکل مادرتان حل شود. تشکر از همراهیتون.
ریحانه : ممنون محبت کردین